0

شعرهای کوچولو

 
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:شعرهای کوچولو



 فرزندان ايران

 

 

 

ما گلهاي خندانيم

 

فرزندان ايرانيم

 

 

ايران پاك خود را

 

مانند جان مي دانيم

 

 

 

شهر کودکانه فرزندان ایران

 

ما بايد دانا باشيم

 


هشيار و بينا باشيم

 


از بهر حفظ ايران

 


بايد توانا باشيم

 

 

 

 

 

 


آباد باشي اي ايران

 


آزاد باشي اي ايران

 


از ما فرزندان خود

 


دلشاد باشي اي ايران

 

 

شهر کودکانه فرزندان ایران

 

 

یک شنبه 12 شهریور 1391  3:38 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon mohammad_43 fatemeh_75
saeid63
saeid63
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1388 
تعداد پست ها : 1146
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:شعرهای کوچولو

ممنون علی کوچولو شعرهات قشنگه . 

 

  راسخون هر روز بهتر از دیروز

 

 

یک شنبه 12 شهریور 1391  3:56 PM
تشکرات از این پست
ali_81 ravabet_rasekhoon mohammad_43
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:شعرهای کوچولو

 

   به دست خود درختي مي نشانم


به دست خود درختي مي نشانم به پايش جوي آبي مي كشانم

كمي تخم چمن بر روي خاكش براي يادگاري مي فشانم

 

 

درخت می کارم

 


درختم كم كم آرد بر گ و باري بسازد بر سر خود شاخساري

چمن رويد در آنجا سبز و خرم شود زير درختم سبزه زاري





به تابستان كه گرما رو نمايد درختم چتر خود را مي گشايد

خنك مي سازد آنجا را ز سايه دل هر رهگذر را مي ربايد

 

درخت می کارم

 

 

به پايش خسته اي بي حال و بي تاب ميان روز گرمي مي رود خواب

شود بيدار و گويد : اي كه اينجا درختي كاشتي روح تو شاداب

 

 

 

 

سروده آقاي عباس يميني شريف

 

 

دوشنبه 13 شهریور 1391  3:33 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon mohammad_43
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:شعرهای کوچولو

 

 

کبوتر ناز من

 

کبوتر ناز

 

کبوتر ناز من تنها نشسته

 

 

دلم براش ميسوزه بالش شکسته

 

 

به من نگاه ميکنه غمگين و خسته

 

 

مامان جون مهربون بالشو بسته

 

 

کبوتر ناز من خوب ميشي فردا

 

 

 

دوباره پر مي کشي تو آسمونها

 
 
دوشنبه 13 شهریور 1391  3:39 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon mohammad_43
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:شعرهای کوچولو

 

 

پاشو پاشو کوچولو

 

پاشو پاشو کوچولو

 

 

پاشو پاشو کوچولو

 

از پنجره نگاه کن

 

 

با چشماي قشنگت

 

به منظره نگاه کن

 

 

اون بالا بالا خورشيد

 

تابيده در آسمان

 

 

يک رشته کوه پايين تر

 

پايينترش درختان

 

 

نگاه کن اون دوردورا

 

کبوتري مي پرد

 

 

انگار براي بلبل

 

از گل خبر مي برد

 

 
دوشنبه 13 شهریور 1391  3:39 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon mohammad_43
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:شعرهای کوچولو

 

خونه زیبای ما

 

وقتی تو خونه مامان خنده به لب داره

 

 

دنيا می خنده به ما شادي مياره

 

 


بابا که از در مياد با بوسه شيرين


براي ما بچه ها هديه مياره

 

 



تو باغچه خونه ما پر از گل و گياهه


اگه رو سبزه و گل بذاريم پا گناهه

 

 


ما مثل شاپرکها مي رقصيم دور گلها


با هم آواز می خونيم تو اين خونه زيبا

 

 

 

 

 

 

 

دوشنبه 13 شهریور 1391  3:42 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon mohammad_43
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:شعرهای کوچولو

 

 

تو حوض خونه ما

تو حوض خونه ما

تو حوض خونه ما

 

ماهيهاي رنگارنگ


بالا و پايين مي رن

 

با پولکاي قشنگ


کلاغه تا مي بينه

کنار حوض مي شينه

 

 

مي خواد ماهي یگيره
 

 
 

 



ماهيا تا مي بينن

 

به زير آبها ميرن

 


کلاغ شيطون مي شه

 

زار و پريشون

 


کلاغ شيطون مي شه

 

زار و پريشون

 
 
دوشنبه 13 شهریور 1391  3:43 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon mohammad_43
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:شعرهای کوچولو

 

 

جشن تکلیف

نماز،گفتگو با خداست

 

 

جشن تکلیف

 

 

اونروز که جشن تکلیف

 

 

تو مدرسه به پا شد

 

 

در دل کوچک من

 

شور و شری به پا شد

 

 

 

گفتم با یاد خدا

انس می گیرم همیشه

 

 


دلم با یاد خدا

راحت و آروم میشه




وقتی که بانگ اذان

می پیچه تو شهرما

 



من به نماز می ایستم

حرف می زنم با خدا

 
 

 

با اون خدا که مهربون و پاکه
 

 

خالق این زمین و آب و خاکه

 
 


با اون خدا که همتایی نداره
 

ابر سیاه به لطف اون، می باره

 
دوشنبه 13 شهریور 1391  3:43 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon mohammad_43
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:شعرهای کوچولو

 

 

شعر کودکانه خروس آواز خون

 

شعر زیبای خروس آواز خون

 

 

خروس داره ميخونه

 

چشمات واكن پاشو

 

با چشمه و پرنده

 

دوباره هم صدا شو

 

پر شده كوچه هامون

 

از صداي دوره گرد

سبزي فروش جوان



شير فروش پيرمرد


رفته گراي عزيز


ساعتي را بيدارن

 

نانوايي هاي محل

 

 

باز نان تازه دارن


باد ميوزد هنوز


در ميان كوچه ها

 

خانه خالي است باز

 

از حضور بچه ها

 
دوشنبه 13 شهریور 1391  3:52 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon mohammad_43
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:شعرهای کوچولو

 

 

ماه آسمون

 

 

تو که ماه بلند آسمونی

 

منم ستاره می شم و دورتو می گيرم

 
 
 

 

تو که ستاره مي شی دورمو می گيری

 

منم ابر می شم، رو تو می گيرم

 

 

 


تو که ابر مي شی رومو مي گيری

 

منم بارون می شم، نم نم می بارم

 

 

 

تو که بارون می شی، نم نم می باری

 

منم سبزه می شم، سر در ميارم

 

 



تو که سبزه می شی، سر در مياری

 

منم گل می شم و پهلوت می شينم.

 

 

 

 

 

 

دوشنبه 13 شهریور 1391  4:14 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:شعرهای کوچولو

 

 نان تازه

 

نان

 
 
 

دانيد من كه هستم؟
من نان تازه هستم

خوش عطرم و برشته

عطرم به جان سرشته

 

زينت سفره هايم
قوت دست و پايم

 

حاصل كار ياران

خوراك صد هزاران


حكايتم دراز است
در من هزار راز است

 

بشنو تو سرگذشتم

چه بودم و چه گشتم

 

 

 


گندم بودم در آغاز
گندم ناز و طناز

 

دهقان پير مرا كاشت

زحمت كشيد تا برداشت

 

 

هر روز و شب داد آبم
ببين چقدر شادابم

 

از رنج و كار دهقان

كم كم شدم شكوفان

 

 


قدم بلند شد كم كم
بوسيد رويم را شبنم

 

به به به خوشه هايم

گندم با صفايم

 

 

شد ساقه ام طلايي
آي برزگر كجايي؟

 

پيشم بيا شتابان

با داس تيز و بران

 

 


دروم كرد مرد دهقان
برد پيش آسيابان

 

آردم كرد آسيابان

خمير شدم پس از آن

 

 

 

گذاشت رو پاروش نانوا

چيد تو تنور خمير را

 

 

 

گرفتم از آتش جان

يواش يواش شدم نان

 

 


ده ها تن گرم كارند
شب تا سحر بيدارند

 

تا نان شود مهيا

آيد به سفره ما

 

 

اي كه می خوري نان را
بدان تو قدر آن را.

 

 

دوشنبه 13 شهریور 1391  4:16 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:شعرهای کوچولو

شعر کودکانه خورشید خانم

 

شعر کودکانه خورشید خانم,شعر کودکانه,شعر برای کودکان

 

خورشید خانم

 

از پشت کوه دوباره

خورشید خانوم در اومد

 

 با کفشای طلا و

پیرهنی از زر اومد

 

 آهسته تو آسمون

چرخی زد و هی خندید

 

 ستاره ها رو آروم

از توی آسمون چید

 

 با دستای قشنگش

ابرا رو جابه جا کرد

 

 از اون بالا با شادی

به آدما نیگا کرد

 

 دامنشو تکون داد

رو خونه ها نور پاشید

 

 آدمها خوشحال شدن

خورشید بااونها خندید...

 

 

 

سه شنبه 14 شهریور 1391  3:43 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:شعرهای کوچولو

برای علی اصغر حسین (ع)

 

 

 

 

برای علی اصغر حسین (ع)


کودکی که پر کشید و رفت

 

خالی است جای کوچکش

 

خاک کربلا همیشه ماند

 

تشنه‌ی صدای کوچکش

 

داشت غربتی همیشگی

 

چشم آشنای کوچکش

 

توی ذهن کربلا هنوز

 

مانده ردّپای کوچکش

 

حرف‌های او بزرگ بود

 

مثل دست‌های کوچکش

 

ناخدای قلب‌های ماست

 

قلب با خدای کوچکش


برای علی اصغر

شنبه 18 شهریور 1391  3:29 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:شعرهای کوچولو

 

   دویدم ودویدم.

   دویدم ودویدم

 

 

 

دویدم ودویدم

به یک سؤال رسیدم

 

کیه که توی دنیا

ماهی می ده به دریا؟

 

برف و تگرگ می سازه

درخت و برگ می سازه؟

 

به بلبلا آواز می ده

به موش دم دراز می ده

 

به آدمها خواب می ده

آفتاب و مهتاب می ده

 

جواب تو آسونه

خدای مهربونه

 

هر بچه ای می دونه

 

 

 

دوشنبه 20 شهریور 1391  3:56 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:شعرهای کوچولو

 

   کتاب قصه ام کو؟

کتاب قصه ام کو؟

 

 

کتاب قصه ام کو؟

همان كه عكس گل داشت

همان كه روی جلدش

دو گربه تپل داشت

 

 

**********

 

 

كنار گربه ها بود

دو جوجه طلایی

كتاب قصه من

به من بگو كجایی

 

 

***********

 

 

كاشكی یادم می آمد

ترا كجا گذاشتم

هنوز ترا نخواندم

چون كه سواد نداشتم

 

 

سه شنبه 21 شهریور 1391  10:45 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
دسترسی سریع به انجمن ها