بعد از ابوسعید بهادر خان، دولت ایلخانان رو به زوال و انحطاط نهاد.
به طوری که منازعات مدعیان و تحریکات مخالفان، قدرت این خاندان را به تدریج تحلیل برد.
امرای خاندانهای بزرگ همچون چوپانیان و جلایریان، به طور دایم در حال نصب یا عزل ایلخانان تازه با ایجاد شورش و فتنه بر علیه آنها بودند.
زیرا بیشتر این امیران از نسل برادر هولاگو یا از خویشان خاندانهای امیران بزرگ بودند.
در حقیقت میتوان گفت که تقریباً همه اشخاص توسط این امراء یا به روی کار میآمدند و یا در جنگ با مدعیان یا در اثر تحریک مخالفان به قتل میرسیدند.
به طوری که حتی ساتی بک، خواهر ابوسعید و همسر امیر چوپان، بعد از مرگ شوهرش، چندین بار از روی میل یا اجبار با این مدعیان سلطنت ازدواج کرد تا این که سرانجام به عنوان ایلخان «739 - 41 ق / 1338 - 1340 م» به سلطنت رسید.
آخرین فرد ایلخان که انوشروان نام داشت و ظاهراً از خاندان ایلخانان هم نبود، دست نشانده ملک اشرف از امیران چوپانیان بود. با وجودی که ملک اشرف، این ایلخان تازه را ملقب به انوشروان عادل کرد، اما در حقیقت از سلطنت جز مجرد همین نام برای او چیزی باقی نگذاشت زیرا او خود همه کاره امور بود. تا این که سرانجام دولت ایلخانان با قتل ملک اشرف «759 ق / 1358 م» منقرض شد.
به این ترتیب دوران ایلخانان در بی نظمی و هرج و مرج چاره ناپذیری خاتمه یافت. به طوری که پایان این عهد، ظهور دوباره ملوک الطوایف در عرصه فرمانروایی، و صحنه بروز نهضتهای مختلف شد .
ایران پس از ایلخانان برای نیم سده، صحنه منازعات و کشمکشهای امیران و حاکمان محلی شد که تا آغاز عهد تیموریان این روند ادامه داشت.