تداوم این نوع مالیات ستانی، موجب ورشکستی و تخلیه دکان و مهاجرت اهالی میشد. با چنین احوالی غریب نیست که روستاییان به محض آگهی از ورود تحصیل داران مالیات به نواحی مجاور میگریختند و خانه و کاشانه و کسب و کار خود را رها میکردند.
مالیاتهای تازهای هم که برای رهایی خزانه از افلاس و ورشکستگی معمول میشد و این سیاستها غالباً توسط تازه به دوران رسیدهها و عناصر بی لیاقت و بی کفایتی که مدیریت جامعه را بر عهده گرفته بودند، بی آن که متضمن رفع مشکلی برای دولت باشد، ناخرسندی و شکایت دائم عامه را موجب میشد.
گویی مردمان محکوم بودند تا تاوان مال اندوزی، رافت خواری، غارت خزانه، بی تدبیری و بی سیاستی عمال دولت و کارگزاران آن را تماماً عهده گرفته، پرداخت آن را از سفره خالی خود ضمانت کنند. غیر از مالیات «تمغا» که از همه چیز گرفته میشد، مالیات دیگری به نام «قاقلان» که ظاهراً نوعی خراج ارضی تازه بود ، بر کسانی که بر روی زمین کار میکردند تحمیل میشد و گه گاه به صورت بیگاریهای سخت تأدیه میشد.
مالیات دیگری نیز که تازگی داشت و به شدت مایه شکایت و ناخرسندی مردمان شد، قبجر «= قبچور» نام داشت که در آغاز به عنوان مالیات دام مطرح شد، اما به تدریج همه چیز را شامل شد و در واقع موضوعی نماند که قبجر بر آن تعلق نگیرد.
فقیر و غنی و روستایی و شهری دچار بلای قبجر شدند و یک شاعر عصر به نام پور بهاء جامی، قصیده قبجریهای ساخت که شکایت حال تمام آحاد خلق را از این مالیات ظالمانه با درد و سوز بسیار، به بیان آورد.
با این همه، مالیات قبجر که برای طبقات روستایی سنگینتر بود و به صورتی ظالمانهتر تحمیل میشد.
این دو نوع مالیات که غازان خان ضمن سایر اصلاحات اداری و اجتماعی خویش آنها را عفو کرد.
جمع آوری مالیات وصول مالیات توسط عمال دولت و حکام ولایت صورت میگرفت.
البته بسیاری از علماء، مشایخ و ترخانان که مقربان خاص دربار ایلخان بودند، غالباً از پرداخت معاف میشدند.
اما حکام ولایات گه گاه بیش از حد مقرر مالیات وصول کرده و یا قسمتی از دریافتیها را در دفاتر ثبت نمیکردند. با این حال مظالمی که در این زمینه در حق رعایا میرفت، حتی با اثبات خیانت عامل و عمال حکومت، جبران نمیشد و مازاد وصول شده هرگز به صاحب آن مسترد نمیگشت.
در مواردی که مالیات به صورت جنسی گرفته میشد، مازاد بر نیاز خزانه را به مزایده میگذاشتند و البته برای آن بهایی بسیار گزاف میطلبیدند و چون به فروش نمیرفت، آن را بین کسبه و محترفه تقسیم و به زور و اجبار میفروختند.
نمونهای از این نقد کردن مالیات جنسی در داستان برادر شیخ سعدی در کلیات این شاعر آمده است.
این شیوه هم نوعی ساده بود که به صورتهای مختلف بر عهده محترفه، یا روستاییان قرار میگرفت و شکایت آنها نیز هرگز به جایی نمیرسید.
ماموران اخذ مالیات
در این ایام مأموران دولت برای جمع آوری انواع خراج به اطراف مملکت میرفتند، باسقاق یا ایلچی خوانده میشدند و هر جا به خانه روستایی ضعیفی میرسیدند تقریباً تمام آن چه را او در همه عمر به خون جگر جمع آورده بود، به بهانه قبچر و قاقلان در توبره و کیسه خویش میکردند و بر پشت استران و اشتران خویش به غارت میبردند.
وصول مالیات در قلمرو ایلخانان به مقاطعه گذاشته میشد و تحصیلداران مالیات که از جانب این مقاطعه کاران میآمدند در بسیاری موارد برای مزید دخل، مالیات زایدی هم به نامهای مختلف وضع و مطالبه میکردند که به ندرت چیزی از آن را به خزانه دولت میرساندند.
اصلاحات غازان خان هم دیری نپایید و مرگ زود هنگام این ایلخان باعث شدکه اصلاحات او به عنوان رویهای اجتماعی قوام گیرد.