چنگیز خان
جانشینان چنگیز و نمایندگان خان بزرگ در غرب
ایلخانان مغول
چنگیز خان «624 - 614 ق / 1227 - 1217 م»
زندگی افسانه گونه ی چنگیز خان
درباره گذشته احوال چنگیز، آگاهی دقیق و موثقی در تاریخ وجود ندارد. التون دفتر، که تاریخ اسمی خاندان اوست، و تاریخ سرّی مغول که شامل روایات محلی است، اطلاعات مبهم و افسانه آمیز، به دست می دهد.
در جامع التواریخ رشیدی، جهانگشای جوینی، طبقات ناصری و الکامل ابن اثیر هم، مطالب درباره احوال گذشته چنگیز، برگرفته از همان روایات محلی است .
کودکی چنگیز خان
در برخی از این روایات، حکایت کردهاند که چنگیز به هنگام ولادت لخته خونی در دست داشت.
شاید پرداختن چنین قصهای برای این منظور بوده است که بعدها خونخواری و جنگجویی او را توجیه کرده باشند و نشان دهند که وی از آغاز برای تنبیه و مجازات گنهکاران عالم، نوعی رسالت داشته است. بر طبق همین روایات، پدرش تسوکای بهادر ، سر کرده قبیله کوچک مغول بود که او نیز به دلاوری و جنگجویی شهرت داشت.
تموچین پسر بهادر که ظاهراً نام او را پدر از پسر یکی از امیران تاتار برای فرزندش برگزیده بود به معنای آهنگر بود.
بعدها در افسانهها گفته شد که سلطنت فرمانروای مغول از کناره کوره آهنگری آغاز شد به طوری که حتی به نام چنگیز - تموچین -هم جنبه جادویی دادند.
تموچین به قبیله قیات منسوب بود، که به جنگجویی شهرت داشت و به جهت کثرت عدد و سرعت حرکت، آن را به سیل قوی تشبیه میکردند، قیات هم در زبان قوم به همین معنی بود.
وقتی تسوکای به دست دشمنان هلاک شد، تموچین نه ساله بود و بر طبق آیین قوم، در بین قبیله مادرش بزرگ میشد.
جوانی چنگیز خان و آغاز قدرت طلبی او
تموچین در ایام جوانی به دست دشمنان اسیر شد تا این که با محنت و سختی بسیار از دست ایشان رهایی یافت.
همسر تموچین به نام برتد، از قبیله تنقرات بود و جهیزیهاش تنها یک پوست سمور سیاه بود که چنگیز با اهداء آن به طغرل فرمانروای قبیله گرائیت حمایت و محبت او را به خود جلب کرد.
در همان ایام، عدهای جنگجو از قبیله مرگیت که از طوایف وحشی جنگلهای اطراف بایکال بودند به اراضی و خیمههای خاندان تموچین شبیخون زدند که ضمن به دست آوردن غنایم، نو عروس وی را نیز به همراه بردند. چنگیز که در این ایام جوانی دلاور، سخت کوش و جنگجو بود به کمک دوست خود جاموکا که سرکرده یک دسته از جنگجویان طوایف بود و با پشتیبانی طغرل، که با پدرش تسوکای نیز دوستی داشت، مرگیتها را مغلوب کرد و همسر خود را از اسارت نجات داد.
هر چند دوستی با او با جاموکا دیری نپایید. به زودی تموچین از سوی اکثر طوایف اطراف به عنوان فرمانروا برگزیده شد و چنگیز خان - خان اعظم یا خان محیط - خوانده شد.
جاموکا هم که در رأس تعداد دیگری از جنگجویان طوایف بود به معارضه برخاست و خود را گورخان - فرمانروای جهان - نامید.
بدین گونه دوستی دیرینه و برادرانه این دو به دشمنی و کینه توزی سخت انجامید و به آسانی به شیوه معمول در زندگی صحرا نشینان، دوستان سابق به دشمنان خونی یکدیگر تبدیل شدند.
اما دوستی با طغرل تا مدتها بعد دوام داشت. تموچین و طغرل در نبردی بر ضد تاتار با چین متحد شدند و بعد از پیروزی، چینیها طغرل را شاهزاده یا اُونَک خان – خواندند.
پیروزی های پی در پی چنگیز خان
دوستی بین چنگیز و اونک خان رییس قبیله ی گرائیت که هم پیمان چنگیز خان بود ، نیز به دشمنی مبدل شد و اونک خان در صدد توقیف و اعدام چنگیز خان برآمد، اما در جنگ با چنگیز ناباورانه شکست خورد و سپاهیانش منهزم شدند. «597 ق / 1200 م».
با پیروزی بر اونک خان ، قبایل اویرات و قنقرات با او از در اطاعت درآمدند و بدین گونه خان اعظم ، تمامی قبایل نواحی شرقی مغولستان را متحد و تحت فرمان خود درآورد.
چنگیز خان در طی چندین نبرد، قبیله نایمان را مغلوب و جاموکا را به قتل رساند، سرزمین ختای را تسخیر و التون خان پادشاه آن جا را کشت.
در چین شمالی به تاخت و تاز پرداخت و پکن را متصرف شد و طوایف اویغور را وادار به فرمانبرداری نمود و بدین ترتیب با دولت خوارزمشاه که حدود شرقی قلمرو خود را به این نواحی رسانده بود، همسایه شد و مرز مشترک پیدا کرد.
آغاز برخوردهای چنگیز خان با خوارزمشاهیان
ماجرای حاکم اترار و بازرگانان مغول
خان مغول در آغاز خواهان روابط تجاری و بازرگانی با دولت خوارزمشاهی بود که این رابطه را لازمه دوستی و برقراری مناسبات مودت آمیز میدانست.
در جریان همین تحولات، تعدادی از بازرگانان مسلمان، از قلمرو سلطان تعدادی اجناس از قماش و البسه به ولایت خان مغول بردند.
چنگیز در آغاز ورود این هیئت بازرگانی از ایران، با خشونت و تندی رفتار کرد، اما سرانجام از آنان دلجویی نمود و آنها را با خشنودی به وطن بازگرداند. در بازگشت این هئیت، تعدادی بازرگان مغول که حدود چهار صد و پنجاه تن بودند و ظاهراً اکثرشان مسلمان بودند (؟)، با مقداری اجناس و مال التجاره به همراه هیئت ایرانی به قلمرو سلطان خوارزمشاه فرستاده و نامهای مبنی بر تمایل به برقراری و توسعه روابط بین دو دولت تقدیم کرد.
اما غایر خان، حاکم اترار، این بازرگانان را که از سر حد آن ناحیه وارد قلمرو سلطان شده بودند، به اتهام جاسوسی در همان جا توقیف کرد، و با اجازه سلطان که در آن هنگام در ولایت عراق بود و گزارش غایر خان را نشانه سوء نظر چنگیز خان تلقی میکرد، آنها را به قتل رساند .
حمله ی چنگیز خان به قلمرو خوارزمشاهیان
چنگیز سفیری ویژه به دربار سلطان خوارزمشاه فرستاد و درباره این پیشامد توضیح خواست، اما سفیر نیز به دستور سلطان به قتل رسید. چنگیز خان برای تلافی این اهانت، هجوم به قلمرو سلطان را اجتناب ناپذیر یافت «614 ق / 1217 م».
جنگ به فرار سلطان خوارزمشاهی انجامید و در اندک مدت ماوراء النهر، خراسان و عراق عرصه کشتار و ویرانی مغول شد.
مقاومت جلال الدین منکبرنی هم مانع از ادامه هجوم چنگیز نشد.
در این تهاجم گسترده که پسران چنگیز جوجی، توشی و تولی هم با او همراه بودند، دنیای اسلام را فاجعهای مواجه ساخت که حاصل آن قتل عام، ویرانی و پریشانی بی سابقه ای بود.
چنگیز خان پس از ده سال به مغولستان بازگشت تا این که در بستر جان سپرد «624 ق / 1227 م».
اما فرمانروایی مغولان در ایران، چهل سال بعد از شکست و فرار سلطان محمد خوارزمشاه از مقابل لشکر مغولان، بنیاد نهاده شد و سلسله فرمانروایی ایلخانان نام گرفت.
جانشینان چنگیز و نمایندگان خان بزرگ در غرب
اوکتای قاآن «639 - 626 ق / 1241 - 1229 م»
پس از مرگ چنگیز، چون پسرانش در مورد گزینش جایگزین ، دستورهای پدر را ارج نهادند، از این رو مشکل خاصی در جانشینی چنگیز روی نداد و قوریلتای - مجلس بزرگان مغول -، اوکتای پسر چنگیز را به فرمانروایی برگزیدند و او را قاآن لقب داد.
خان جدید برای نگه داری کشورهای تسخیر شده و پیگیری نقشه جهانگیری چنگیز، سه اردوی بزرگ نظامی تشکیل داد. به طوری که اردوی نخست موظف به تسخیر برخی از نواحی چین شمالی شد، به فرماندهی خان بزرگ اوکتای قاآن اردوی دوم عازم فتح روسیه شد به فرماندهی باتو و اردوی سوم، پیگیری کار سلطان جلال الدین خوارزمشاه و فتح نواحی غربی ایران شد به فرماندهی جرماغون نویان در رأس سپاهی پنجاه هزار نفری .
اردوی عازم روسیه توانست به پیشرفتهای زیادی نایل شود و قسمت اعظم آن کشور را تصرف کرده تا لهستان و مجارستان پیشروی کند.
اردوی ارسالی به ایران به فرماندهی جرماغون در «629 ق / 1232 م» وارد گرجستان شد و ارمنستان را نیز تصرف کرد. در 630 ق / 1233 م، شهر گنجه که به دست مغولان افتاد، به کلی ویران شد.
سپاه مغول در کرانههای کوهستانی گرجستان به کشتار و چپاول پرداخت تا آن جا که به کلیساها هم ارجی ننهاد و بسیاری از روحانیون مسیحی را از دم تیغ گذراند.
در 631 ق / 1233 م به دستور اکتای قاآن و با کمک مهندسان و معماران چینی در یورت اردو بالیغ در شمال مغولستان شهری ساختند که به مناسبت نزدیکی آن به کوههای قوروم ، به همین نام خوانده شد و از آن پس پایتخت مغولان شد.
اکتای قاآن چندی پیش از مرگش در پنجم جمادی الثانی 639 ق / 10 دسامبر 1241 م اداره هر بخش از امپراتوری را به یک امیر مغول سپرد.
منکو قاآن «1259 - 1251 / 657 - 649»
منکو قاآن فرزند تولی و نوه چنگیز خان مغول بود.
در 649 ق / 1251 م، چون خان دشت قبچاق که بزرگ مغولان بود، جایگاه فرمانروایی را نپذیرفت با پافشاری باتو، از سوی مجلس مغولان - قوریلتای - منکو قاآن به خانی برگزیده شد.
منکو پس از گزینش خود فرمان داد تا برادر جوانش، قوبیلای با هفتاد هزار سپاه روانه چین شود و برادر دیگرش هلاگو با سپاهی انبوه که از همه سرزمینهای تحت تصرف مغولان گرد آورده بود، به جانب شرق نزدیک و ایران به راه افتد. در زمان وی تا حدی از شرارتهای مغولان جلوگیری شد. از جمله اقدامات منکو قاآن، جلوگیری از شرابخواری و نیز تخفیف مالیاتها بود. منکو قاآن در 657 ق / 1258 م چشم از جهان فرو بست.
هلاکو ایلخان مغول «663 - 653 ق / 1265 - 1255 م»
هلاکو برادر منکو قاآن، خان مغول بود که به دستور برادر، مسؤول فتح و فرمانروایی بر ایران و بغداد شد. هلاکو از فرزندان تولی بود که با حکومتش بر ایران، سلسله ایلخانان یا خانان محلی بنیاد گذاشته شد.