0

تاریخ ایران- سلسله غزنویان

 
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

مصادره اموال احمد نیالتکین

همچنین مصادره اموال احمد نیالتکین که خزانه دار محمود و به قولی فرزند او بود، با چنان آزار و تحقیر سختی صورت گرفت که پس از آن که رضای سلطان مسعود را جلب کرد و مأمور عازم به هند شد، در آن جا سر به شورش برداشت و ترکمانان را هم در خراسان بر ضد سلطان تحریک کرد، به طوری که فرو نشاندن عصیان احمد به آسانی میسر نشد.

بدین گونه، در اندک زمانی، تمامی ارکان دولت غزنه، فدای سوء ظن سلطان و تصفیه حسابهای هوادارانش با درباریان سابق شد. در این اوضاع آشفته؛ امیر یوسف عموی سلطان، اریارق سپهسالار وی در هند، و سفتکین غازی سپهسالار ترک اتباه شدند.

از طرفی توطئه‏ای هم بر ضد التونتاش خوارزمشاه انجام گرفت که عقیم ماند و موجب شد تا این خدمتگزار وفادار و توانای دیرین دولت غزنوی، اعتماد خود را نسبت به سلطان مسعود از دست بدهد.

این افراط کاریهای مستبدانه، سوء ظنهای بی جا و توطئه‏های درباری، به تدریج محیط نا امنی را فراهم آورد که مسعود را از وجود رجال معتمد و امیران فداکار و کاردان محروم ساخت. بعد از وفات خواجه میمندی، مسعود «محرم 424 ق / دسامبر 1032 م» وزارت خویش را به خواجه احمد بن عبدالصمد، واگذار کرد «جمادی الثانی 424 ق / می 1033 م» که وزیری با کفایت و مدبّر بود.

بی تدبیری مسعود غزنوی در اداره ی امور قلمرویش بی توجهی به مشکلات داخلی و لشکر کشی به هند به هر حال، مسعود در همان سالهای نخست سلطنتش، علی رغم قحطی و بیماری وبا که از عراق و شام تا خراسان و هند تقریباًَ در همه جا فراگیر شده بود، «423 ق / 1032 م» و با وجود ترکمانان که در خراسان به غارت و تجاوز مشغول بودند؛ به یاد سنت دیرین پدر افتاد که غزو و جهاد را در هر سال واجب می‏دانست.

در دره کشمیر قلعه‏ای به نام «سرستی» را که پدرش محمود چند بار به تسخیر آن کوشید، اما توفیقی حاصل نکرد، فتح و با غنایم فراوان و بردگان بسیار به غزنین بازگشت «424 ق / 1033 م». اما به رغم گرفتاریهایی که ترکان غز - طوایف سلجوقی - در این ایام برای وی در تمامی خراسان به وجود آورده بودند و با آن که علی تکین، در ماوراء النهر و هارون پسر التونتاش در خوارزم بر علیه مسعود با ترکمانان همدست شده بودند و خراسان نیز بر اثر مظالم حاکم فاسد آن، سوری بن معتز، عرصه جنگ داخلی و آشوب در طوس و غارت نیشابور شده بود؛ مسعود، به جای برخورد با بیداد حاکمان محلی خود، تدبیر ترکان غز و فرو نشاندن عصیان ماوراء النهر، لشکر به گرگان و طبرستان کشید و فتنه باکالیجار، واپسین امیر زیاری را که از پرداخت خراج خودداری ورزیده بود، فرو نشاند تا این که سرانجام صلح نامه‏ای با امیر زیاری منعقد ساخت «ربیع الاول 426 ق / ژانویه 1035 م».

چهارشنبه 8 شهریور 1391  11:08 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

تاج گذاری و حمله ی مجدد به هند

سال بعد هم مسعود با تشریفات تمام به مقر تازه‏ای که در غزنین برایش ساخته بودند «نزول اجلال» کرد. بر تخت زرین مرصعی نشست و تاج زرینی به وزن «هفتاد من از زر و جواهر» که از بالای تخت آویخته بودند بر سر نهاد و محتشمان و رعایا را بار داد.

در همین سال به پسرش، مورود نیز فرمان امارت بلخ را داد و او را به آن دیار اعزام داشت. این تاجگذاری آخرین جلوه شوکت و جلال بی ثبات دولتی بود که مقارن افول خود بود.

تملق و چاپلوسی چاکران حکومت و ستایش شاعران درباری، که سلطان را به خوش باوری مغرورانه‏ای دچار کرده بود، ظاهراً جلوه طلاهای ایام تاجگذاری بود که ، او را به هوس اموال هند و غارت معابد آن انداخت به طوری که به بهانه وفای به نذر، بی آن که به پیشروی ترکان سلجوق و گرفتاریهای خراسان اهمیتی بدهد، آهنگ فتح قلعه هانسی را کرد «ذی الحجه 428 ق / سپتامبر 1037 م» به طوری که قلعه هانسی که آن را «قلعه عذرا» نیز می‏خواندند، به قیمت تخریب و نابودی بسیاری از معابد و شهرهای هند فتح کرد.

مسعود به هنگام بازگشت از این غارت و کشتار، «جمادی الثانی 429 ق / مارس 1038 م» امارت لاهور را به پسرش مجدود واگذاشت.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  11:09 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

صلح اجباری با ترکمانان سلجوقی

ه هنگام بازگشت به غزنه، به سبب وخامت اوضاع خراسان و ماوراءالنهر که اسباب دلنگرانیش شده بود، به فکر چاره افتاد، اما علی رغم کوششهای مقطعی که به عمل آورد، به سبب عمیق شدن بحران و نفوذ سلاجقه در منطقه، رفع آن مشکلات دیگر ممکن نبود.

با آن که در طلخاب، نزدیک بلخ، به ترکان ضرب شستی نشان داد «شوال 430 ق / جولای 1039 م»، اما آنها را در عقب نشینی دنبال نکرد به طوری که بار دیگر مهاجمان در حوالی سرخس سر برآوردند.

با توجه به این دشواریها مسعود به اشارت و وساطت وزیر با ترکمان پیمان صلحی اجباری امضاء کرد که مطابق مفاد این پیمان، نسا،باورد، فراوه و تمام بیابانهای اطراف به ترکمانان واگذار شد.

مسعود به دنبال این مصالحه که خود وهنی در قدرت دولت غزنه بود در ذی القعده 430 ق / آگوست 1039 م. به هرات رفت. به دنبال این واقعه، علی رغم کوششی که مسعود برای باز پس گیری مناطق واگذار شد، به ترکمانان به عمل آورد، اما نتیجه‏ای خلاف انتظار نصیبش شد.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  11:09 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

نگاهی کامل به سلسله ی غزنویان از ظهور تا سقوط-قسمت دوم

نیانگذاری حکومت غزنوی

محمود، پس از خلع برادرش اسماعیل، با اظهار انقیاد نسبت به امیر ابوالحارث منصور، حکومت خود را در غزنه مورد تأیید دربار بخارا قرار داد. اما چون در طی منازعات مربوط به جانشینی، برای مدتی امارت نیشابور را خالی گذاشته بود، برای استرداد آن ناچار شد تا با بکتوزون که در آن ایام از بخارا به امارت خراسان آمده بود، درگیر شود.

از سوی دیگر چون منصور به دست بکتوزون و فایق خلع و به جای وی، امارت رسماً به عبدالملک واگذار شد. بدین ترتیب محمود بهانه‏ای به دست آورد تا خود را از انقیاد دربار بخارا آزاد سازد و خراسان را به کلی از قلمرو آل سامان جدا نماید.

خلیفه القادر بالله هم که از آل سامان ناراضی بود، در مقابل درخواست و اظهار تبعیت مستقیم محمود؛ منشور امارت خراسان را با لقب «یمین الدوله» و «امین المله» و عنوان «ولی امیر المؤمنین» برای وی ارسال داشت. بدین گونه، غلام ترک دربارِ آل سامان، با انقراض آنها، وارث مستقل حکومت خراسان و غزنه شد.

حفظ حکومت غزنوی

پس گرفتن سیستان

محمود که وارث بخشی از قلمرو آل سامان شده بود، از همان آغاز کوشید تا امرای محلی اطراف را که خراجگزار دربار بخارا بوده و غالباً مزاحم و مدعی آن بودند، تحت انقیاد و اطاعت خویش درآورد.

نخست سیستان را که در آن ایام، خلف بن احمد، پسر ابوجعفر بانویه، در آن جا حکمروایی داشت، پس گرفت. از طرفی تحریکات عیاران سیستانی نیز که بعد از آن گه گاه بر ضد او روی می‏داد «ذی الحجه 393 ق / اکتبر 1003 م» نتوانست به قدرت برسد و در آن جا خللی وارد سازد.

سپس جوزجانان را نیز که آل فریغون در آن جا حکومت داشتند، چند سال بعد ضمیمه قلمرو خویش نمود. «401 ق / 1010 م» مضاف بر این که امیر غرجستان که عنوان شار داشت، به بهانه این که در عزیمت محمود به جنگ «کفار» هندی، در رکابش حاضر نشده بود، مورد توبیخ قرار داد و قلمرواش را تسخیر کرد «403 ق / 1012 م». بالاخره خوارزم را هم به بهانه قتل امیر آن دیار از دست مأمونیان بیرون آورد «408 ق / 1017 م».

چهارشنبه 8 شهریور 1391  11:10 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

توسعه و تحکیم حکومت

بدین گونه محمود حکومت غزنه را در خراسان و اطراف توسعه و تحکیم بخشید و قدرت استبدادی خود را بر یک نیروی نظامی، تهاجمی و بی رحم استوار ساخت. تعصب مستبدانه و کورکورانه محمود و حرص و آز سیری ناپذیرش، موجب شد تا وی همواره در قلمرو خود به مبارزه با شیعیان و باطنیان، و در خارج به محاربه و «جهاد» با کفار هندی مشغول باشد.

جالب اینجاست که چون قلمرو محمود شامل ماوراء النهر و حدود مرزی ترکان کافر نبود، بر خلاف سامانیان، وی غزوه و جهاد را متوجه هندوان کرد و جنگهای بی وقفه و پایان ناپذیر او در اطراف هند، دریایی از خون به راه انداخت.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  11:10 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

تبلیغ خون بار و خشونت آمیز

در اغلب موارد، آن چه که از این جنگها عایدش می‏شد؛ از حد آن که بت خانه‏ای را ویران و یا بُت سنگی یا فلزی را بشکند و با غنایم، پیلان، اسیران، کنیزکان و جواهرات فراوان به غزنه بازگردد، پیشتر نمی‏رفت.

طُرفه آن که فتح نامه‏ای برای آن فتوحات «درخشان» خویش به اطراف می‏فرستاد و از این رو مجیز گویان و متملقان را به ثنای خود وا می‏داشت. جالب این که به غیر از سپاه منظم محمود، بسیاری از مطوعه هم به قصد نیل به ثواب و تبلیغ دین در لشکرکشیهایش شرکت می‏کردند و در برخی ولایات هم معابد «کفار» را به مساجد مسلمین تبدیل می‏کردند.

ولی با وجود چنین سعی و همّتی، این طرز تبلیغ خون بار و خشونت آمیز و این همه مایه تهدید و ارعاب مردمان، موجبات توجه هندوان را به آیین اسلام فراهم نکرد و از طرفی از آن چه سپاه جبار و بی اخلاق محمود به هندوان هدیه کرد، حاصل عمده‏ای جز نفرت عامه هندوان از مهاجمان فاتح به دست نیامد.

بدین گونه تمامی مساعی این سلطان ،غزوات و جهاد ، تا آن جا که ناظر به نشر و ترویج آیین توحید بود، در بین هندوان با بی اعتنایی رو به رو شد.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  11:10 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

جلب حمایت خلیفه بغداد

اما حاصل دیگر این غزوان، جلب عنایت و پشتیبانی خلیفه بغداد بود که به امیر غزنه در میان دیگر امیران عصر، امتیاز فوق العاده‏ای می‏داد. در یک مورد نیز، حمله به هند، تنها برای تنبیه ابوالفتح داود بن خضر، حاکم مولتان بود «396 ق / 1005 - 6 م» که از بقایای مطوعه غازیان به شمار می‏رفت.

وی به حکم سلطان محمود، پس از فتح مولتان، در آن جا ماند. چون به سلطان خبر رسید که ابوالفتح در مولتان به نشر و ترویج مذهب باطنی می‏پردازد، محمود دفع او را هم نوعی جهاد مقدس تلقی کرد.

او با سپاه گران به قلمرو انندپال حمله برد و تعقیب ابوالفتح را تا حد کشمیر ادامه داد و به این ترتیب پس از تخریب و غارت شهرها، آبادیها و معابد بین راه، مولتان را بار دیگر فتح کرد و اهالی آن جا را به سبب عصیان بر علیه خود، بیست هزار هزار (میلیون) درهم جریمه کرد.

اهتمام خستگی ناپذیر محمود در «جهاد» با هندوان، باعث شده بود که از طرف امیران هم عصر خود مورد خسادت قرار گیرد به خصوص که از سوی خلیفه عباسی، القاب و احترامات بسیار به علت غنایم و هدایای ارسالی‏اش و به دستگاه خلافت، دریافت می‏داشت.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  11:11 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

سکوت و رضایت خلیفه و بزرگان دین

در عین حال این القاب، تأییدی بر اقدامات جنایتکارانه امیر غزنه در جنگ و صلح با کفار و مسلمین به شمار می‏رفت. جالب این که عادت سلطان به باده گساری و پرداختن به منهیات مسلم دین، که همه قراین و از جمله اشعار ستایشگرانش آن را مسجل می‏سازد، از جانب خلیفه، فقیهان و بزرگان دین و صدقات خراسان مورد اعتراض واقع نمی‏شد و جنگهای او با امیران خراسان و ماوراءالنهر که به هر حال مایه اتلاف نفوس مسلمین بود، به خاطر هدایا و اموالی که به این متولیان داده می‏شد، با سکوت و رضایت همراه بود.

با این وجود این سلطان غازی، القابی نظیر؛ نظام الدین، ناصر الحق، کهف الدولة و الاسلام را دریافت می‏داشت که همین القاب بعدها به پسرش مسعود داده شد. از سوی دیگر، تبلیغات دامنه دار و پر سر و صدایش و قصه‏هایی که حاکی از دین پروری و عدالت جویی وی بود، به وسیله ستایشگرانش ، همه جا در افواه عامه، انتشار می‏یافت.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  11:11 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

تبلیغ خون بار و خشونت آمیز

در اغلب موارد، آن چه که از این جنگها عایدش می‏شد؛ از حد آن که بت خانه‏ای را ویران و یا بُت سنگی یا فلزی را بشکند و با غنایم، پیلان، اسیران، کنیزکان و جواهرات فراوان به غزنه بازگردد، پیشتر نمی‏رفت.

طُرفه آن که فتح نامه‏ای برای آن فتوحات «درخشان» خویش به اطراف می‏فرستاد و از این رو مجیز گویان و متملقان را به ثنای خود وا می‏داشت. جالب این که به غیر از سپاه منظم محمود، بسیاری از مطوعه هم به قصد نیل به ثواب و تبلیغ دین در لشکرکشیهایش شرکت می‏کردند و در برخی ولایات هم معابد «کفار» را به مساجد مسلمین تبدیل می‏کردند.

ولی با وجود چنین سعی و همّتی، این طرز تبلیغ خون بار و خشونت آمیز و این همه مایه تهدید و ارعاب مردمان، موجبات توجه هندوان را به آیین اسلام فراهم نکرد و از طرفی از آن چه سپاه جبار و بی اخلاق محمود به هندوان هدیه کرد، حاصل عمده‏ای جز نفرت عامه هندوان از مهاجمان فاتح به دست نیامد.

بدین گونه تمامی مساعی این سلطان ،غزوات و جهاد ، تا آن جا که ناظر به نشر و ترویج آیین توحید بود، در بین هندوان با بی اعتنایی رو به رو شد.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  11:11 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

غزوات محمود

جهاد با کفار هند، برای محمود وسیله‏ای برای تحصیل غنیمت بود بلکه مایه کسب حیثیت و شهرت نیز بود.

جنگ محمود با (جیپال راجه ویهنه)، در محرم 392 ق / نوامبر 1001 م، لشکرکشی به مولتان در 394 ق / 1004 م، نبرد با ایلک خان در 394 و 398 ق / 1004 و 1007 م، تنبیه انندپال فرزند جیپال در 399 ق / 1008 م، غزوه تانسیر در 405 ق / 1014 م، جنگ محمود در کشمیر در 407 ق / 1016 م، لشکرکشی به قنوج در 409 ق / 1018 م، غزوه سومنات 416 ق / 1025 م، غزوه ناراین در 400 ق / 1009 - 10 م و بالاخره آخرین اقدام جنگی و تجاوز کارانه محمود، لشکرکشی به ولایت جبال و فتح ری در 420 ق / 1029 م نمونه‏ای از ماشین جنگی مخرب و ویرانگر محمود بود که سراسر قلمرو خود و دیگران را عرصه تاخت و تاز و غارت می‏ساخت. بدین گونه در اکثر بلاد جبال و عراق، از طبرستان تا ارمنستان خطبه به نام محمود خوانده می‏شد و محمود حکومت تمامی این نواحی را به مسعود واگذاشت و خود به سبب بیماری به خراسان بازگشت.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  11:12 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

آغاز افول حکومت غزنوی

نارضایتی مردم از محمود غزنوی

به هر حال استبداد خشن و بی رحمانه محمود، با وجودی که رعایت ظاهر شریعت گه گاه آن را تعدیل می‏کرد، اما به راستی برای رعایای غیر مسلمان باری گران محسوب می‏شد.

از طرفی رسمی که در مصادره اموال عمال و حکام خویش اعمال می‏کرد، تأثیری که از خود به جای می‏گذاشت آن بود که به نوبه خود، دست همین عوامل و مجریان حکومت را در غارت اموال رعایا باز می‏گذاشت و تشویق می‏کرد.

از سوی دیگر، آگاهی محمود به عدم پذیرش حکومتش از سوی مردم، او را به صورتی افراطی در مراقبت دایم بر تمامی امور و همه اطرافیان وا می‏داشت تا جایی که رسم فضیه نویسی را حتی برای فرزندان خویش نیز لازم می‏شمرد. نتیجه آن که دایماً نسبت به همه اطرافیانش سوء ظن داشت.

جنگهای وقفه ناپذیر او در داخل و خارج محدوده اسلام، غالباً قطحی های پی در پی، ویرانیهای گسترده و خسارتهای جانی و مالی فراوانی برای خلق به بار می‏آورد.

تعصب کوته نظرانه‏اش که اتهامات مذهبی را گه گاه بهانه‏ای برای اخذ و مصادره اموال صاحبان مکنت می‏کرد، در اغلب مواقع منجر به تعدیهای وحشیانه می‏شد.

دستاوردهای ناخوب حکومت محمود غزنوی چنین بود دستاوردهای سی و یک سال حکومت مستبدانه محمود غزنوی، ایجاد کینه‏های قومی و مذهبی، ویرانی و محنت عامه مردم، رخت بر بستن هر گونه اخلاق و پارسایی، لطمه زدن به حیثیت دین، آیین و باور مردمان و وجه المصالحه قرار دادن آن برای باج ستانی و دروغپردازی.

اگرچه خود محمود از عواقب نافرجام این بی رسمیها، به علت بیماری جانستانی که او را در شصت سالگی طعمه مرگ قرار داد، در امان ماند؛ اما طولی نکشید که کفاره این مظالم و تعدیها، دامنگیر جانشینانش شد و در اندک زمانی، طومار این خاندان را دست کم در ایران برچید.

محمود که به بیماری سل و اسهال دچار بود، در ظرف مدت دو سال دوران نقاهت، رفته رفته ضعیفتر شد، اما هیچگاه خود را تسلیم بستر بیماری نکرد و تن به نالانی و رنجوری نداد و به قول گردیزی

«همچنان نشسته همی بود و اندر آن حال جان بداد».

مرگ محمود در ماه صفر یا ربیع الاول 421 ق / فوریه یا مارس 1030 م اتفاق افتاد. گفته می‏شود که محمود، پسرش محمد را به جانشینی خود انتخاب کرده بود.

اما در نزاع دو برادر مسعود و محمد، تاریخ بار دیگر، همان خاطره دوران به حکومت رسیدن محمود و رابطه‏اش با برادرش اسماعیل را تکرار کرد.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  11:12 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

القاب محمود غزنوی

یمین الدوله

«421- 389 ق / 1030 - 999 م»

از القاب سلطان محمود غزنوی که القادر بالله، خلیفه بغداد، منشور امارت خراسان را همراه با این لقب برای محمود فرستاد.

لقب سلطان

«421 - 389 ق / 1030 - 999 م»

نویسنده ی مجمل التواریخ

بر این باور است که برای نخستین بار، لقب سلطان از سوی خلف بن احمد حاکم سیستان در حق محمود ادا شد.

اگر چه وقوع چنین حادثه‏ای باید درست باشد، اما به نظر نمی‏رسد که محمود نخستین فرمانروایی بوده که به سلطان ملقب شد به همین خاطر قول نویسنده مجمل التواریخ خالی از مسامحه و اشکال نیست.

ظاهراً عضدالدوله هم عنوان «شاهنشاه» را در مورد خود به همین معنی تلقی می‏کرد و غیر از خلعت سلطنت که از سوی خلیفه بغداد - الطایع - به او داده شد «367 ق / 977 م»، به موجب قول ابن خلکان که به هنگام مرگ، کریمه «هلک عنی سلطانیه - ابن خلکان 3 / ص 221» را بر زبان داشت، از پیشینه‏های این لفظ و لقب، در نزد وی حکایت می‏کند.

حتی این نکته که محمود در مکاتبات رسمی، همچنان این عنوان را مختص به خلیفه می‏دانست و به هیچ وجه آن را به کار نمی‏برد، نشانگر آن است که علی رغم تملق شاعران و چاکرانش، لقب سلطان، عنوانی رسمی و مبنی بر فرمان و منشور خلیفه نبوده است.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  11:13 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

لشکرکشی های متفرقه محمود

نبرد محمود غزنوی با ایلک خان ترک «394 ق / 1004 م»

ایلک خان، حاکم ماوراء النهر در بین سالهای 383 تا 403 ق / 993 - 1012 م« بود که در 391 ق / 1001 م، دختر خود را به ازدواج محمود درآورد در ضمن برقراری این نسبت خانوادگی، عهد و پیمانی را نیز با محمود بست که طبق آن پیمان، قلمرو ماوراء النهر از آنِ وی و خراسان از آن محمود باشد.

درگیری بین دو سپاه محمود و ایلک خان

هنگامی که محمود در هند مشغول جهاد با «کفار» آن دیار بود، ایلک خان بر خلاف عهد و پیمانی که با محمود بسته بود، از فرصت به دست آمده از غیبت و توقف طولانی وی در هند استفاده کرده و خود را به غزنین برساند.

در 394 ق / 1004 م، در نزدیک جیحون بین دو سپاه محمود و ایلک خان، درگیری رخ داد که در این جنگ، ایلک خان شکست سختی خورد و سرداران سپاه محمود؛ ارسلان جاذب و التونتاش حاجب، در تعقیب سپاه ترک، عده زیادی از آنها را به هلاکت رساندند.

علی رغم این که در این نبرد، پیلان سپاه محمود، کثرت و تفوق سپاه و سلاح وی موجب وحشت عظیمی در بین سپاه ایلک خان شد، مع هذا، وی چند سال بعد، دوباره با کمک دهقانان ماوراء النهر و یاری خویشاوند خود - یوسف قدر خان صاحب ختن - سپاه سنگینی علیه محمود تجهیز کرد.

تلاقی این دو سپاه در دشت کتر، نزدیکی بلخ روی داد که این بار نیز، سپاه محمود، شکست سختی را بر ایلک خان تحمیل کرد و در پی آن بخشی از سپاه ایلک در جیحون غرق شد «ربیع الثانی 398 ق / دسامبر 1007 م». این پیروزی باعث شد تا حاکمان ماوراءالنهر تا مدتی از فکر تعرض و دست اندازی به متصرفات محمود، منصرف شوند و از طرفی فرصتی را به محمود داد تا غزوات خود را در هند، بی دغدغه دنبال کند.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  11:13 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

نبرد سلطان غزنه با فرمانروایان محلی

محمود غزنوی برای توسعه قلمرو خود و همچنین تأمین راههای جنگی برای لشکرکشیهای متعدد به هند، تسلط بر ولایات مستقل اطراف را گه گاه لازم می‏شمرد. چنان که به دنبال غزوه ناراین «400 ق / 1009 م» که منجر به فرمانبرداری راجه آن جا و تعهد خراج سالیانه از جانب او به سلطان شد، با این وصف برای تأمین راههای مخزنه، تنبیه متمردان غور را لازم دید. غوریان طایفه‏ای یاغی بودند که در جبال غور به راهزنی اشتغال داشتند و چون منطقه آنها صعب العبور بود، دفع آنها نیز آسان به نظر نمی‏رسید. در نتیجه محمود لشکری گران به فرماندهی، التونتاش حاجب، والی هرات و ارسلان جاذب، سپهسالار طوس برای تنبیه کفار غور به آن جا فرستاد.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  11:13 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

نبرد بین محمود و پادشاه غور

محمود سوری، پادشاه غور، سپاهیان خود را در منطقه‏ای آراسته بود که از نظر سوق الجیشی و نظامی اهمیتی به سزا داشت و در نتیجه می‏توانست با شمار اندکی از سپاهیان، در برابر لشکر گران محمود مقاومت کند. فرماندهان محمود، نامه‏ای به وی نوشتند و از عدم پیشرفت اوضاع، وی را مطلع ساختند.

سلطان به ایشان پاسخ داد تا رسیدن خود او، در برابر ابن سوری مقاومت کنند. به این ترتیب شاه غزنوی با تعداد زیادی سپاه، راه غور را در پیش گرفت، اما در چند روز نخست پیکار تلفات فراوانی داد که ناگزیر به تدبیر و نیرنگ نظامی پناه جست. سلطان محمود به کسان خویش دستور داد تا از تنگه‏ای صعب العبور که در آن پناه گرفته بودند، عقب نشینی کنند.

غوریان به گمان این که، غزنویان دست از جنگ شسته و راه فرار را در پیش گرفته‏اند، برای چپاول مال و غنیمت گیری، از گردنه فرود آمدند. امیر غزنه اجازه داد تا سپاه غور کاملاً در دشت پراکنده شوند، سپس با سواران زبده خود به فرماندهی آلتونتاش بر آنها تاخت به طوری که گروه زیادی را از دم تیغ گذراند و باقیمانده سپاه غور را پراکنده و متفرق ساخت. سرکرده غوریان نیز به دست محمود به اسارت افتاد اما او از ننگ این اسارت با خوردن زهر، خود را هلاک کرد.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  11:13 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها