نارضایتی مردم از محمود غزنوی
به هر حال استبداد خشن و بی رحمانه محمود، با وجودی که رعایت ظاهر شریعت گه گاه آن را تعدیل میکرد، اما به راستی برای رعایای غیر مسلمان باری گران محسوب میشد.
از طرفی رسمی که در مصادره اموال عمال و حکام خویش اعمال میکرد، تأثیری که از خود به جای میگذاشت آن بود که به نوبه خود، دست همین عوامل و مجریان حکومت را در غارت اموال رعایا باز میگذاشت و تشویق میکرد.
از سوی دیگر، آگاهی محمود به عدم پذیرش حکومتش از سوی مردم، او را به صورتی افراطی در مراقبت دایم بر تمامی امور و همه اطرافیان وا میداشت تا جایی که رسم فضیه نویسی را حتی برای فرزندان خویش نیز لازم میشمرد. نتیجه آن که دایماً نسبت به همه اطرافیانش سوء ظن داشت.
جنگهای وقفه ناپذیر او در داخل و خارج محدوده اسلام، غالباً قطحی های پی در پی، ویرانیهای گسترده و خسارتهای جانی و مالی فراوانی برای خلق به بار میآورد.
تعصب کوته نظرانهاش که اتهامات مذهبی را گه گاه بهانهای برای اخذ و مصادره اموال صاحبان مکنت میکرد، در اغلب مواقع منجر به تعدیهای وحشیانه میشد.
دستاوردهای ناخوب حکومت محمود غزنوی چنین بود دستاوردهای سی و یک سال حکومت مستبدانه محمود غزنوی، ایجاد کینههای قومی و مذهبی، ویرانی و محنت عامه مردم، رخت بر بستن هر گونه اخلاق و پارسایی، لطمه زدن به حیثیت دین، آیین و باور مردمان و وجه المصالحه قرار دادن آن برای باج ستانی و دروغپردازی.
اگرچه خود محمود از عواقب نافرجام این بی رسمیها، به علت بیماری جانستانی که او را در شصت سالگی طعمه مرگ قرار داد، در امان ماند؛ اما طولی نکشید که کفاره این مظالم و تعدیها، دامنگیر جانشینانش شد و در اندک زمانی، طومار این خاندان را دست کم در ایران برچید.
محمود که به بیماری سل و اسهال دچار بود، در ظرف مدت دو سال دوران نقاهت، رفته رفته ضعیفتر شد، اما هیچگاه خود را تسلیم بستر بیماری نکرد و تن به نالانی و رنجوری نداد و به قول گردیزی
«همچنان نشسته همی بود و اندر آن حال جان بداد».
مرگ محمود در ماه صفر یا ربیع الاول 421 ق / فوریه یا مارس 1030 م اتفاق افتاد. گفته میشود که محمود، پسرش محمد را به جانشینی خود انتخاب کرده بود.
اما در نزاع دو برادر مسعود و محمد، تاریخ بار دیگر، همان خاطره دوران به حکومت رسیدن محمود و رابطهاش با برادرش اسماعیل را تکرار کرد.