هنوز مدت زیادی از این «صلح نامه» نگذشته بود که بار دیگر خراسان به سبب راهزنی و تجاوزهای پی در پی ترکمانان دچار آشوب شد «429 ق / 1038 م».
سلطان ناچار از ماوراء النهر به قصد تنبیه قوم به خراسان لشکر کشید. اما بار دیگر سلاجقه در مرو اظهار انقیاد و پیشنهاد مصالحه دادند و با درخواست چراخور و مرتع در خراسان و قبول آن از سوی مسعود، مصالحه دیگری صورت گرفت که از رویارویی آنها جلوگیری کرد.
از سوی دیگر، در تعدادی از شهرهای خراسان، که مردمشان از حکام محلی غزنویان کمتر از ترکمانان ستم و تجاوز نمیدیدند، گه گاه، فتنه ترکمانان را برای خود فرصتی مییافتند تا از زیر یوغ حکومت مسعود و عمال ستم پیشهاش، رهایی یابند.
از این رو، پارهای از شهرها همچون باورد و سرخس که مردم قادر به مقاومت در برابر ترکمانان نبودند، بدانان اجازه ورود به شهر دادند. بدین گونه خراسان از دو سو؛ یکی حاکمان محلی ستم پیشه و از سوی دیگر ترکمانان سلجوق در معرض چپاول و تعدی قرار گرفت.
در ادامه این حوادث، بخشی از سپاه مسعود در نزدیکی هرات توسط یک دسته از سلاجقه غارت شد و بدین گونه باب هر گونه مذاکرهای برای یک صلح بی دوام دیگر بسته شد.
به فرمان مسعود کار تعقیب ترکمانان با خشونت دنبال شد؛ تعداد زیادی از مهاجمان کشته شدند و سرهاشان به همراه اسرا به نزد سلطان فرستاده شد. مسعود نیز دستور داد تا سرها را «بر خران بار کردند و به نزدیک بیغو فرستادند و پیغام داد که هر که عهد بشکند جزای او چنین باشد.
سلطان که از هرات عازم نیشابور بود، در نزدیک طوس با دستههایی از ترکمانان برخورد که آشکارا با وی به جنگ برخاستند. هر چند سلطان در دفع آنها موفق شد، اما این جسارت برای مسعود مایه ناخرسندی و تعجب بود. این وضعیت نشان میداد که از این پس، تنها شمشیر و زبان تیغ بین این دو قوم معارض حکم خواهد راند و هر گونه مذاکرهای در این باب بی فایده خواهد بود.
در جنگی که سباشی تکین، سپهسالار سلطان که از نیشابور به سرخس لشکر کشیده بود، شکست خورد «رمضان 429 ق / ژوئن 1038 م» که مال، سلاح و غنیمت بسیاری به چنگ ترکمانان افتاد. خبر این شکست، سوری بن معزی - والی خراسان - را چنان وحشت زده کرد که بدون دستور سلطان، نیشابور را تخلیه و با اموال و خزاین به قلعه میکایی واقع در حدود ترشیز، فرار کرد.
چون نیشابور بی دفاع ماند، اهالی شهر که بهانهای برای وفا داری نسبت به سلطان نداشتند، به ابراهیم نیال، سرکرده سپاه ترکمانان اجازه ورود به شهر دادند. ابراهیم نیز با ورود به شهر به نام طغرل که خود چند روز پس از فتح شهر به عنوان فاتح وارد نیشابور شده بود، خطبه خواند و بدین گونه نام طغرل در خراسان جای نام مسعود غزنوی را گرفت «شوال 429 ق / جولای 1038 م».
مسعود نیز پس از چند جنگ و گریز کوتاه، عاقبت به سبب وخامت اوضاع، و بنا به صوابدید وزیر، با ترکمانان صلحی اجباری و مجامله آمیز منعقد کرد.
بر اساس این پیمان، نسا، باورد، فراده و تمامی بیابانهای اطراف به ترکمانان واگذار شد. هر چند این مصالحه آرامشی موقت در احوال پدید آورد، اما نمیتوانست پایدار بماند، چرا که ترکمانان سلجوقی دیگر شبانان صحرا نبودند، بلکه اینک «نخوت پادشاهی و حل و عقد و امر و نهی و ولایت گرفت در سر ایشان شده بود.»