0

تاریخ ایران- سلسله ساسانیان

 
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

تاریخ ایران- سلسله ساسانیان

جنگ قادسیه چهارمین نبرد یزدگرد سوم پادشاه ساسانی با اعراب

 

 

فرخ هرمز برادر رستم نيز على رغم چند مبارزه محدود در بيرون قلعه عاقبت  شهر افسانه اى تيسفون و كاخ مدائن را به تازيان واگذار كرد

شـــــرح

 

در 636ميلادى برابر با 14 هجرى رستم فرخزاد بدون فوت وقت در حال مهيا کردن سپاه عظيم 120 هزار نفرى بود و اين مسأله دور از چشمان عمر باقى نماند. وى نيز بيكار ننشست و سپاهى 30 هزار نفرى را به فرماندهى سعدبن ابى وقاص مأمور حمله به ايران كرد اين سپاه متشكل از بهترين جنگاوران عرب و مردان رزمديده شامى بود كه اخيراً از نبرد با روم فاتحانه بازگشته بودند.
سپاه دو طرف در قادسيه (در 30 كيلومترى كوفه امروزى ) در برابر هم صف آرايى كردند. در اين جنگ كه از نبردهاى تعيين كننده تاريخ به شمار مى آيد در ابتدا فيلان ايرانى سواران عرب را وادار به عقب نشينى كردند اما پس ازآن تيراندازان عرب فيلان را از سر راه برداشتند با ورود نيروهاى امدادى سورى به صف اعراب قدرت آنها مضاعف شد و در روز سوم نبرد اعراب سواره نظام ايران را شكست دادند در اين زمان تلفات ايران10 هزار نفر و تلفات اعراب 2 هزار نفر ذكر شده است.
اما جسارت سربازان عرب سبب شد تا در شب سوم جنگ نيز سپاه ايران نتواند استراحت كند و از طرفى زخمى شدن فيلهاى ايرانى نيز آرايش اردوى ايران را بر هم زد.
در روز چهارم آنچه كه شكست قطعى را نصيب ايران كرد برخاستن توفان خاك به سمت نيروى ايران و مرگ رستم به دست اعراب بود. پس از اين سپاه ايران از هم پاشيد و درفش كاويانى به دست اعراب افتاد. دراين نبرد هزاران سرباز ايرانى نيز در رودخانه غرق شدند وتلفات سنگين ايران موجب برترى نظامى اعراب در منطقه ميانرودان شد.
چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:39 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

نبرد مدائن

عمر سعد دو ماه بعد بر سر دروازه پايتخت ساسانيان بود. تيسفون با گنجهاى بزرگش اكنون روبروى اعراب قرار داشت. سربازان عرب اكنون به حدود 60 هزارنفر افزايش پيدا كرده بود اما در اينجا اتفاق عجيب، ترس و فرار يزدگرد بود. تا اين زمان در جنگهاى اعراب و ايران هنوز اتفاق قريبى نيفتاده بود و ايرانيان نيز مردانه مقاومت كرده بودند اما چون پايدارى و سرسختى اعراب بيشتر بود عاقبت در هر معركه اى فاتح مى شدند چنانكه دولت روم نيز در همين زمان على رغم مقابله قدرتمندانه مجبور به عقب نشينى گام به گام شده بود اما اينكه چرا يزدگرد تيسفون را بدون مبارزه رها كرد سؤال برانگيز است و جانشين او فرخ هرمز برادر رستم نيز على رغم چند مبارزه محدود در بيرون قلعه عاقبت اين شهر افسانه اى را به تازيان واگذار كرد.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:42 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

جنگ پل ( جسر ) اولین نبرد یزدگرد سوم پادشاه ساسانی با اعراب

شـــــرح

 

از زمانى که خسروپرويز نامه فرستاده حضرت محمد(ص) را پاره كرد تا زمانى كه مسلمانان به صورت جدى امپراطورى ساسانى را تهديد كردند كمتر از 20 سال فاصله شد اما در اين مدت همه چيز تغيير كرده بود. شاهنشاهى ايران در اثر كشمكشهاى طولانى با روم تضعيف شده و تغيير مداوم پادشاهى و جامعه طبقاتى بى رحم هم مزيد علت شد تا بزرگترين دولت سياسى آن زمان آماده فروپاشى باشد. از آن طرف اعراب مسلمان علاوه بر تشكيل يك واحد متشكل نظامى با بهره گيرى از اتحاد اعراب بيابانگرد، با بهره گيرى از فرماندهى مناسب به سرعت در حال توسعه بودند.
چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:42 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

جنگ زنجير

 

ابوبكر كه پس از پيامبر به خلافت رسيد در 12هجرى برابر با 633 ميلادى زمان را براى نبرد با ايران آماده ديد. وى مرد قدرتمند عرب «خالد بن وليد» را مأمور حمله كرد.
خالد در حركت خود به سمت ايران ابتدا در جنوب براى بصره با قواى هرمز سردار ايرانى درگير شد و در نبردى تن به تن وى را كشت و اعراب نيز سپاه وى را از بين بردند. اعراب در درگيرى ديگرى بطور همزمان سپاه كمكى ايران به سردارى «قارن» را نيز در هم كوبيدند و جنگ سلاسل يا زنجير سبب اولين برترى اعراب مسلمان به قواى ايران شد.
اعراب در «ولجا» نيز (نزديك مصب دجله و فرات) شكستى ديگر نصيب سپاه ايران كردند.
چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:42 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

جنگ اوليس

 

اولين برخورد جدى در برابر سپاه خالد در «اوليس» درنزديكى فرات روى داد. سپاهيان عرب تحت فرمان ايران و سپاهيان ايران در اين نبرد به شدت در برابر نيروهاى خالد مقاومت كردند تا آنجا كه خالد قسم خورد آب رودخانه را از خون آنها قرمز كند و پس از پيروزى نيز با كشتن اسرا سعى كرد كه اين قسم خود را عملى كند و سر صدها اسير را بريد.
خالد سپس پيشروى خود را به سوى فرات ادامه داده و پس از گرفتن شهر انبار در نزديكى بابل تقريباً جنوب بين النهرين را از دست ايران خارج كرد. اما سپس به دستور ابوبكر براى دخالت در نبرد اعراب و روم (چنانكه در جنگ بعدى توضيح داده خواهد شد) موقتاً جنگ با ايران را كنار گذاشت.
چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:43 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

قدرت گرفتن عمر

 

ابوبكر كه مردى ملايم بود ابتدا سبب خوشحالى ايرانيان و روميها شد اما بعدها پس از بيمارى و روى كار آمدن عمر (كه مردى جنگجو بود) پى بردند كه زنده بودن ابوبكر براى آنها بهتر بوده است.
در همين زمان يزدگردسوم آخرين پادشاه ساسانى براى پايان دادن به پيشروى اعراب رستم فرخزاد را مأمور سركوبى دشمنان ايران كرد. رستم كه سردارى بزرگ و پر قدرت بود سپاهى عظيم گردآورد و آن را به دو قسمت تقسيم كرد. بخشى از آن را به «نرسى» و بخشى از آن را به «جاپان» سپرد.
عمر كه از عزم ايرانيان براى «مقابله» با خبر شده بود در مدينه بر منبر رفت و از مردم كمك خواست و ابوعبيده بن ثقفى را با لشكرى بزرگ به سمت ايران فرستاد.
چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:43 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

جنگ پل

 

«مثنا» سردار عرب كه جانشين خالد شده بود پس از چند نبرد با ايرانيان به دليل قلت نيرو مجبور به عقب نشينى و منتظر نيروهاى اعزامى از مدينه شد. پس از رسيدن ابوعبيده سپاه عرب از فرات گذشته و به جنگ بهمن جادويه سردار ايرانى رفتند.
در اين جنگ جادويه از سى فيل جنگى استفاده كرد و نبردى سخت درگرفت كه ابوعبيده در آن كشته شد و تنها پايدارى «مثنا» سبب شد تا لشكر عرب كاملاً از هم نپاشد. اعراب سراسيمه به اوليس عقب نشستند و بهمن به اشتباه از تعقيب آنها صرف نظر كرد.
چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:44 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

جنگ زنجیر اولین جنگ اعراب با یزدگرد سوم ساسانی

شـــــرح

 

از زمانى که خسروپرويز نامه فرستاده حضرت محمد(ص) را پاره كرد تا زمانى كه مسلمانان به صورت جدى امپراطورى ساسانى را تهديد كردند كمتر از ۲۰ سال فاصله شد اما در اين مدت همه چيز تغيير كرده بود. شاهنشاهى ايران در اثر كشمكشهاى طولانى با روم تضعيف شده و تغيير مداوم پادشاهى و جامعه طبقاتى بى رحم هم مزيد علت شد تا بزرگترين دولت سياسى آن زمان آماده فروپاشى باشد. از آن طرف اعراب مسلمان علاوه بر تشكيل يك واحد متشكل نظامى با بهره گيرى از اتحاد اعراب بيابانگرد، با بهره گيرى از فرماندهى مناسب به سرعت در حال توسعه بودند.
چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:44 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

جنگ زنجير

 

ابوبكر كه پس از پيامبر به خلافت رسيد در ۱۲ هجرى برابر با ۶۳۳ ميلادى زمان را براى نبرد با ايران آماده ديد. وى مرد قدرتمند عرب «خالد بن وليد» را مأمور حمله كرد.
خالد در حركت خود به سمت ايران ابتدا در جنوب براى بصره با قواى هرمز سردار ايرانى درگير شد و در نبردى تن به تن وى را كشت و اعراب نيز سپاه وى را از بين بردند. اعراب در درگيرى ديگرى بطور همزمان سپاه كمكى ايران به سردارى «قارن» را نيز در هم كوبيدند و جنگ سلاسل يا زنجير سبب اولين برترى اعراب مسلمان به قواى ايران شد.
اعراب در «ولجا» نيز (نزديك مصب دجله و فرات) شكستى ديگر نصيب سپاه ايران كردند.
چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:44 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

جنگ اولیس دومین جنگ اعراب با یزدگرد سوم ساسانی

شـــــرح

 

اولين برخورد جدى در برابر سپاه خالد در «اوليس» درنزديکى فرات روى داد. سپاهيان عرب تحت فرمان ايران و سپاهيان ايران در اين نبرد به شدت در برابر نيروهاى خالد مقاومت كردند تا آنجا كه خالد قسم خورد آب رودخانه را از خون آنها قرمز كند و پس از پيروزى نيز با كشتن اسرا سعى كرد كه اين قسم خود را عملى كند و سر صدها اسير را بريد.
خالد سپس پيشروى خود را به سوى فرات ادامه داده و پس از گرفتن شهر انبار در نزديكى بابل تقريباً جنوب بين النهرين را از دست ايران خارج كرد. اما سپس به دستور ابوبكر براى دخالت در نبرد اعراب و روم (چنانكه در جنگ بعدى توضيح داده خواهد شد) موقتاً جنگ با ايران را كنار گذاشت.
چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:45 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

جنگ اولیس دومین جنگ اعراب با یزدگرد سوم ساسانی

شـــــرح

 

اولين برخورد جدى در برابر سپاه خالد در «اوليس» درنزديکى فرات روى داد. سپاهيان عرب تحت فرمان ايران و سپاهيان ايران در اين نبرد به شدت در برابر نيروهاى خالد مقاومت كردند تا آنجا كه خالد قسم خورد آب رودخانه را از خون آنها قرمز كند و پس از پيروزى نيز با كشتن اسرا سعى كرد كه اين قسم خود را عملى كند و سر صدها اسير را بريد.
خالد سپس پيشروى خود را به سوى فرات ادامه داده و پس از گرفتن شهر انبار در نزديكى بابل تقريباً جنوب بين النهرين را از دست ايران خارج كرد. اما سپس به دستور ابوبكر براى دخالت در نبرد اعراب و روم (چنانكه در جنگ بعدى توضيح داده خواهد شد) موقتاً جنگ با ايران را كنار گذاشت.
چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:45 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

قدرت گرفتن عمر

 

ابوبكر كه مردى ملايم بود ابتدا سبب خوشحالى ايرانيان و روميها شد اما بعدها پس از بيمارى و روى كار آمدن عمر (كه مردى جنگجو بود) پى بردند كه زنده بودن ابوبكر براى آنها بهتر بوده است.
در همين زمان يزدگردسوم آخرين پادشاه ساسانى براى پايان دادن به پيشروى اعراب رستم فرخزاد را مأمور سركوبى دشمنان ايران كرد. رستم كه سردارى بزرگ و پر قدرت بود سپاهى عظيم گردآورد و آن را به دو قسمت تقسيم كرد. بخشى از آن را به «نرسى» و بخشى از آن را به «جاپان» سپرد.
عمر كه از عزم ايرانيان براى «مقابله» با خبر شده بود در مدينه بر منبر رفت و از مردم كمك خواست و ابوعبيده بن ثقفى را با لشكرى بزرگ به سمت ايران فرستاد.
چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:45 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

نبرد شاپور سوم معروف به ذوالاکتاف با اعراب

 

 

تصوير شاپور سوم بر روي سكه سيمين از دوره ساسانيان

شـــــرح

شاپور دوم که ملقب بود به شانه سنب ( ذوالاکتاف ) پس از جلوس بر تخت شاهنشاهي ايران تصميم گرفت به هجوم هاي اعراب و ويراني ها آنان پايان دهد . قبايل عرب در نواحي فرات غربي و جنوبي روستاهاي بسياري را ويران کرده بودند و آنجا را مبدل به چراگاه شتران خود نموده بودند و رونق کشاورزي و تمدن را از منطقه دور کرده بودند . از طرف ديگر عرب ها چندين بار در نبرد با روميان به کمک روميان شتافته بودند و با آنان عليه پادشاه ايران متحد شده بودند . اين در حالي بود که صدها سال شاهنشاهان ايران مناطق عرب نشين را جزوي از ايران ميدانستند و حق و حقوق آنان را محترم مي شمردند و حتي به گفته طبري پادشاه ايران چنيدن بار اعراب را از آمدن قحطي نجات دادند و به کمک آنان شتافته بودند . شاهان گذشته اکثر با مدارا و هشدار دادن و سرکوب جزئي آنان با افراد متحجر عرب مقابله ميکردند . ليکن با همه اين موارد شاپور تنها راه در گرفتن زهره چشم و ترساندن آنان ديد و با اين ديد که بايد درسي به آنان بدهيم که براي ابد جرات نکنند بر عليه ما شورش کنند با آنان وارد نبرد شد . عربها ذاتا جيزي براي از دست دادن نداشتن و تنها راه نجات خودشان را نزديک شدن به شهرهاي سبز و آباد ايران ميدانستند و هيچ بيمي از کشته شدن نداشتند . بنابراين قبل از نبرد - شاپور فرمان اخراج عربهاي وحشي و مخرب را صادر نمود ولي آنان به مبارزه پرداختند و شاپور شيوخ عرب را دستگير کرد و براي درس عربت دادن به آنان از کتف آنان طنابي عبور داد . سپس لاشه هاي آنان را بر سر جاده هاي کاروانرو عرب آويخت تا همگان مشاهده کنند . اين لقب ذوالاکتاف که معنيش صاحب شانه ها مي باشد از آنجا به وي داده شد . سپس قبايل بني بکر و بني تغلب را که با تشويق روميان وارد منطقه فرات شده بودند را از آنجا بيرون نمود و آنان را راهي بيابانهاي شمال عربستان کرد . سپس تکشيل دولت مستقلي در جنوب فرات و شرق عربستان در مرکز حيره که از شهرهاي مهم آن روزگار بود داد و فرماندار آنجا را که لقب مرزبان داشت را بر آنجا مستقر کرد تا با کوچترين تجاوز عربها به خاک پادشاهي ايران مقابله کنند . طبري مي نويسد در نبردي سخت ميان ايرانيان و روميان هزاران عرب بر عليه ايران شمشير زدند که اين امر ناخشنودي ايران را دربرگرفت .

چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:46 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

جنگ زنجير

 

ابوبكر كه پس از پيامبر به خلافت رسيد در ۱۲ هجرى برابر با ۶۳۳ ميلادى زمان را براى نبرد با ايران آماده ديد. وى مرد قدرتمند عرب «خالد بن وليد» را مأمور حمله كرد.
خالد در حركت خود به سمت ايران ابتدا در جنوب براى بصره با قواى هرمز سردار ايرانى درگير شد و در نبردى تن به تن وى را كشت و اعراب نيز سپاه وى را از بين بردند. اعراب در درگيرى ديگرى بطور همزمان سپاه كمكى ايران به سردارى «قارن» را نيز در هم كوبيدند و جنگ سلاسل يا زنجير سبب اولين برترى اعراب مسلمان به قواى ايران شد.
اعراب در «ولجا» نيز (نزديك مصب دجله و فرات) شكستى ديگر نصيب سپاه ايران كردند.
چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:46 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

جنگ بلخ و استفاده ژنرال بهرام چوبین از نوعی موشک علیه خاقان بلخ

 

 

 

شـــــرح

 

28 نوامبر سال 588 ميلادي ، ارتش ايران در جنگ با خاقان «شابه Shabeh» در بلخ از سلاح تازه اي که در آن نفت خام بکار رفته بود استفاده کرد. در اين جنگ فرماندهي ارتش ايران را ژنرال بهرام مهران معروف به بهرام چوبين برعهده داشت که در تاريخ نظامي جهان از او به عنوان يک نابغه نظامي نام برده اند.
    «هرمز» شاه وقت از دودمان ساسانيان، وقتي شنيد که خاقان شمالغربي چين وارد اراضي ايران در شمالشرقي خراسان (تاجيکستان فعلي و شمال افغانستان) شده ، بلخ را مرکز خود قرار داده و عازم تصرف کابل و بادغيس است ژنرالهاي ايران را به تشکيل جلسه اي در شهر تيسفون (نزديک بغداد) پايتخت آن زمان ايران فراخواند و تصميم خود را به اخراج او از ايران به آنان اطلاع داد و خواست که ترتيب کار را بدهند. هرمز گفت که طبق آخرين اطلاعي که به ارتشتاران سالار (ژنرال اول ارتش ايران ) رسيده، « خاقان شابه» داراي 300 هزار مرد مسلح و چند واحد فيل جنگي است.
    ژنرالها پس از تبادل نظر، بهرام چوبين را براي انجام اين کار خطير برگزيدند و او پذيرفت. بهرام از ميان ارتش پانصد هزار نفري ايران، 12 هزار مرد جنگديده 30 تا 40 ساله (ميانسال) را برگزيد که اضافه وزن نداشتند و ميهندوستي آنان قبلا به ثبوت رسيده بود و بيش از سايرين قادر به تحمل سختي بودند و در جنگ سوار و پياده تجربه داشتند .و ي به هر سرباز سه اسب اختصاص داد و با تدارکات کافي عزم بيرون راندن زردها را از خاک وطن کرد.
    بهرام به جاي انتخاب راه معمولي، از تيسفون به اهواز رفت و سپس از طريق يزد و کوير خود را به خراسان رساند به گونه اي که خاقان متوجه نشد. بهرام که در جنگ اعتقاد به روحيه سرباز بيش از هر ابزار ديگري داشت هر دو روز يک بار سربازان را جمع مي کرد و براي آنان از اهميت وطندوستي و رسالتي که هر فرد در اين زمينه دارد سخن مي گفت و آنان را اميد ايرانيان مي خواند - مردماني که مي خواهند آسوده و در آرامش و با فرهنگ خود زيست کنند.
    خاقان زماني از اين لشکر کشي آگاه شد که بهرام چهار روز تا بلخ فاصله داشت، و چون شنيد كه بهرام باكمتر از 13 هزار نفر آمده است چندان نگران نشد و با تمامي مردان قادر به حمل سلاح خود که مورخان يکصد تا سيصد هزار تن گزارش کرده اند به مقابله با بهرام شتافت.
    بهرام به واحدهاي آتشبار (نفت اندازان) توصيه کرد که حمله را با پرتاب پيکانهاي شعله ور آغاز کنند و ادامه دهند تا آرايش سپاهيان خاقان بر هم خورد و قادر به تنظيم آن هم نباشند و به سواران کماندار (اسواران) گفت که همزمان با حمله نفت اندازان با تير چشم فيلها را هدف قرار دهند، و سپس خود با دو هزار سوار زبده قرارگاه خاقان را مورد حمله قرار داد. خاقان که انتظار حمله مستقيم به مقر خود را نداشت دست به فرار زد که کشته شد، سپاه عظيم او متلاشي گرديد و پسر وي نيز بعدا به اسارت درآمد و جنگ فقط يک روز طول کشيد که از شگفتي هاي تاريخ است.
    بهرام چوبين در" ري " به دنيا آمده بود و از خانواده مهران بود .در دوران ساسانيان بهترين افسران ارتش امپراتوري ايران از فاميل مهران برخاسته بودند.
    بهرام که به علت بلندي قد و عضلاني بودن اندام به چوبين( مانند چوب) معروف شده بود در زماني که از سوي شاه ايران حاکم چارك شمالغربي بود (از ري تا مرز شمالي گرجستان و داغستان کنوني شامل ارمنستان، آذربايگان و کردستان - يک چهارم کل ايران . در آن زمان، ايران به چهار ابر استان تقسيم شده بود كه هركدام را چارك نوشته اند) هنگام بازديد از محل فوران نفت خام در ناحيه بادکوب (باکو) در ساحل جنوبي غربي درياي مازندران و آگاهي از قدرت اشتغال اين ماده، تصميم گرفت که از آن نوعي سلاح تعرضي ساخته شود و اين کار به مهندسان ارتش واگذار شد . ظرف مدتي کوتاهتر از يک سال، پيکاني ساخته شد که بي شباهت به راکت هاي امروز نبود و اين پيکان حامل گوي دوکي شکل آغشته به نفت خام بود که از روي تخته اي که بر پشت قاطر قرارداشت پرتاب مي شد. طرز پرتاب آن بي شباهت به کمان نبود. دستگاه از يک زه (روده) و چوب گز (نوعي درخت مناطق خشک) ساخته شده بود که آن را بر تخته سوار مي كردند و داراي يک ضامن بود و پنج مردخدمه آن را تشکيل مي دادند که دو نفر از آنان کمانکش بودند ، نفر سوم نشانه گيري مي کرد و فرمانده اين آتشبار بود، مرد چهارم مامور شعله ورساختن قسمت آغشته به نفت خام (پيکان) بود و مهمات رساني مي کرد و نفر پنجم مواظب قاطر بود و هر واحد آتشبار، هشت نيزه دار دفاع مي کردند.
     هنگامي که بهرام سرگرم پس راندن خاقانيان به آن سوي کوههاي پامير و سين کيانگ امروز بود، شنيد که در پايتخت، پسر شاه (خسرو پرويز) بر ضد پدرش کودتا کرده است که برق آسا خود را به تيسفون در ساحل دجله رساند. خسرو پرويز فرار کرد و به امپراتور روم پناهنده شد و بهرام تا تعيين شاه بعدي زمام امور را به دست گرفت که پرويز فراري با دريافت کمک از امپراتور روم به جنگ او آمد. قسمتي از ارتش ايران هم به پرويز پيوستند که بهرام پس از چند زد و خورد مختصر، خروج از صحنه سياست را بر ادامه برادرکشي و قتل ايراني به دست ايراني که امري ناپذيرفتني بود ترجيح داد و به خراسان بازگشت و تا پايان عمر در همانجا باقي ماند. به نوشته بسياري از تاريخ نگاران، سامانيان که باعث احياء زبان فارسي و فرهنگ ايراني شدند از نسل بهرام چوبين هستند.
چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:46 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها