1 - كورش كبير :
تاريخ تولد : 576 قبل از ميلاد
تاريخ درگذشت : 529 قبل از ميلاد
محل دفن : پاسارگاد - فارس
بيوگرافي : كوروش دوم، معروف به کوروش بزرگ، (??? - ???) شاه پارسي, به خاطر جنگجويي و بخشندگي اش شناخته شده است. کوروش نخستين شاه ايران و بنيان گذار دوره ي شاهنشاهي ايرانيان مي باشد. واژه کوروش يعني "خورشيدوار". کور يعني "خورشيد" و وش يعني "مانند". پاسارگاد: «اى رهگذر هر كه هستى و از هر كجا كه بيايى مى دانم سرانجام روزى بر اين مكان گذر خواهى كرد. اين منم، كوروش، شاه بزرگ، شاه چهارگوشه جهان، شاه سرزمين ها، برخاك اندكى كه مرا در برگرفته رشك مبر، مرا بگذار و بگذر.» تبار کوروش از جانب پدرش به پارس ها مي رسد که براي چند نسل بر انشان, در جنوب غربي ايران, حکومت کرده بودند. کوروش درباره خاندانش بر سنگ استوانه شکلي محل حکومت آن ها را نقش کرده است. بنياد گذار دودمان هخامنشي, شاه هخامنش انشان بوده که در حدود ???مي زيسته است. پس از مرگ او, تسپس انشان به حکومت رسيد. تسپس نيز پس از مرگش توسط دو نفر از پسرانش کوروش اول انشان و آريارمنس فارس در پادشاهي دنبال شد. سپس، پسران هر کدام, به ترتيب کمبوجيه اول انشان و آرسامس فارس, بعد از آن ها حکومت کردند. کمبوجيه اول با شاهدخت ماندانا دختر آژدهاک پادشاه قبيله ماد و دختر شاه آرينيس ليديه, ازدواج کرد و کوروش نتيجه اين ازدواج بود. تاريخ نويسان باستاني از قبيل هردوت, گزنفون, و کتزياس درباره چگونگي زايش کوروش اتفاق نظر ندارند. اگرچه هر يک سرگذشت تولد وي را به شرح خاصي نقل کرده اند, اما شرحي که آنها درباره ماجراي زايش کوروش ارائه داده اند, بيشتر شبيه افسانه مي باشد. تاريخ نويسان نامدار زمان ما همچون ويل دورانت و پرسي سايکس, و حسن پيرنيا شرح چگونگي زايش کوروش را از هردوت برگرفته اند. بنا به نوشته هردوت, آژدهاک شبي خواب ديد که از دخترش آنقدر آب خارج شد که همدان و کشور ماد و تمام سرزمين آسيا را غرق کرد. آژدهاک تعبير خواب خويش را از مغ ها پرسش کرد. آنها گفتند از او فرزندي پديد خواهد آمد که بر ماد غلبه خواهد کرد. اين موضوع سبب شد که آژدهاک تصميم بگيرد دخترش را به بزرگان ماد ندهد, زيرا مي ترسيد که دامادش مدعي خطرناکي براي تخت و تاج او بشود. بنابر اين آژدهاک دختر خود را به کمبوجيه اول به زناشويي داد. ماندانا پس از ازدواج با کمبوجيه باردار شد و شاه اين بار خواب ديد که از شکم دخترش تاکي روييد که شاخ و برگهاي آن تمام آسيا را پوشانيد. پادشاه ماد، اين بار هم از مغ ها تعبير خوابش را خواست و آنها اظهار داشتند، تعبير خوابش آن است که از دخترش ماندان فرزندي بوجود خواهد آمد که بر آسيا چيره خواهد شد. آژدهاک بمراتب بيش از خواب اولش به هراس افتاد و از اين رو دخترش را به حضور طلبيد. دخترش به همدان نزد وي آمد. پادشاه ماد بر اساس خوابهايي که ديده بود از فرزند دخترش سخت وحشت داشت، پس زاده ي دخترش را به يکي از بستگانش هارپاگ، که در ضمن وزير و سپهسالار او نيز بود، سپرد و دستور داد که کوروش را نابود کند. هارپاگ طفل را به خانه آورد و ماجرا را با همسرش در ميان گذاشت. در پاسخ به پرسش همسرش راجع به سرنوشت کوروش، هارپاگ پاسخ داد وي دست به چنين جنايتي نخواهد آلود, چون يکم کودک با او خوشايند است. دوم چون شاه فرزندان زياد ندارد دخترش ممکن است جانشين او گردد, در اين صورت معلوم است شهبانو با كشنده فرزندش مدارا نخواهد کرد. پس کوروش را به يکي از چوپان هاي شاه به نام ميترادات (مهرداد) داد و از از خواست که وي را به دستور شاه به کوهي در ميان جنگل رها کند تا طعمه ي ددان گردد. چوپان كودك را به خانه برد. وقتي همسر چوپان به نام سپاکو از موضوع با خبر شد, با ناله و زاري به شوهرش اصرار ورزيد که از کشتن كودك خودداري کند و بجاي او, فرزند خود را که تازه زاييده و مرده بدنيا آمده بود, در جنگل رها سازد. ميترادات شهامت اين کار را نداشت, ولي در پايان نظر همسرش را پذيرفت. پس جسد مرده فرزندش را به ماموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستي کوروش را به گردن گرفت. روزي کوروش که به پسر چوپان معروف بود, با گروهي از فرزندان اميرزادگان بازي مي کرد. آنها قرار گذاشتند يک نفر را از ميان خود به نام شاه تعيين کنند و کوروش را براي اين کار برگزيدند. کوروش همبازيهاي خود را به دسته هاي مختلف بخش کرد و براي هر يک وظيفه اي تعيين نمود و دستور داد پسر آرتم بارس را که از شاهزادگان و سالاران درجه اول پادشاه بود و از وي فرمانبرداري نکرده بود تنبيه کنند. پس از پايان ماجراي, فرزند آرتم بارس به پدر شکايت برد که پسر يک چوپان دستور داده است وي را تنبيه کنند. پدرش او را نزد آژدهاک برد و دادخواهي کرد که فرزند يک چوپان پسر او را تنبيه و بدنش را مضروب کرده است. شاه چوپان و کوروش را احضار کرد و از کوروش سوال کرد: "تو چگونه جرأت کردي با فرزند کسي که بعد از من داراي بزرگترين مقام کشوري است, چنين کني؟" کوروش پاسخ داد: "در اين باره حق با من است, زيرا همه آن ها مرا به پادشاهي برگزيده بودند و چون او از من فرمانبرداري نکرد, من دستور تنبيه او را دادم, حال اگر شايسته مجازات مي باشم, اختيار با توست." آژدهاک از دلاوري کوروش و شباهت وي با خودش به انديشه افتاد. در ضمن بياد آورد, مدت زماني که از رويداد رها کردن طفل دخترش به کوه مي گذرد با سن اين کودک برابري مي کند. لذا آرتم بارس را قانع کرد که در اين باره دستور لازم را صادر خواهد کرد و او را مرخص کرد. سپس از چوپان درباره هويت طفل مذکور پرسشهايي به عمل آورد. چوپان پاسخ داد: "اين طفل فرزند من است و مادرش نيز زنده است." اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول کند و دستور داد زير شکنجه واقعيت امر را از وي جويا شوند. چوپان در زير شکنجه وادار به اعتراف شد و حقيقت امر را براي آژدهاک آشکار کرد و با زاري از او بخشش خواست. سپس آژدهاک دستور به احضار هارپاگ داد و چون او چوپان را در حضور پادشاه ديد, موضوع را حدس زد و در برابر پرسش آژدهاک که از او پرسيد: "با طفل دخترم چه کردي و چگونه او را کشتي؟" پاسخ داد: "پس از آن که طفل را به خانه بردم, تصميم گرفتم کاري کنم که هم دستور تو را اجرا کرده باشم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم". کوروش در دربار کمبوجيه خو و اخلاق والاي انساني پارس ها و فنون جنگي و نظام پيشرفته آن ها را آموخت و با آموزش هاي سختي که سربازان پارس فرامي گرفتند پرورش يافت. هارپاگ بزرگان ماد را که از نخوت و شدت عمل شاهنشاه ناراضي بودند بر ضد آژدهاک شورانيد و موفق شد, کوروش را وادار کند بر ضد پادشاه ماد لشکرکشي کند و او را شکست بدهد. با شکست کشور ماد بوسيله پارس که کشور دست نشانده و تابع آن بود, پادشاهي ?? ساله آژدهاک پادشاه ماد به انتها رسيد, اما کوروش به آژدهاک آسيبي وارد نياورد و او از را نزد خود نگه داشت. کوروش به اين شيوه در ??? پادشاهي ماد و ايران را به دست گرفت و خود را پادشاه ايران اعلام نمود.