0

تاریخ ایران- سلسله هخامنشیان

 
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

منشور کوروش کبیر

اينك كه به ياري مزدا ، تاج سلطنت ايران و بابل و كشورهاي جهات اربعه را به سر گذاشته ام ، اعلام مي كنم :
كه تا روزي كه من زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهد

دين و آيين و رسوم ملتهايي كه من پادشاه آنها هستم ، محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت كه حكام و زير دستان من ، دين و آئين و رسوم ملتهايي كه من پادشاه آنها هستم يا ملتهاي ديگر را مورد تحقير قرار بدهند يا به آنها توهين نمايند .

من از امروز كه تاج سلطنت را به سر نهاده ام ، تا روزي كه زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهد ،
هر گز سلطنت خود را بر هيچ ملت تحميل نخواهم كرد
و هر ملت آزاد است ، كه مرا به سلطنت خود قبول كند يا ننمايد
و هر گاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند ، من براي سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم كرد .

من تا روزي كه پادشاه ايران و بابل و كشورهاي جهات اربعه هستم ، نخواهم گذاشت ،
كسي به ديگري ظلم كند و اگر شخصي مظلوم واقع شد ، من حق وي را از ظالم خواهم گرفت
و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم كرد .

من تا روزي كه پادشاه هستم ، نخواهم گذاشت مال غير منقول يا منقول ديگري را به زور يا به نحو ديگر
بدون پرداخت بهاي آن و جلب رضايت صاحب مال ، تصرف نمايد

من تا روزي كه زنده هستم ، نخواهم گذاشت كه شخصي ، ديگري را به بيگاري بگيرد
و بدون پرداخت مزد ، وي را بكار وادارد .

من امروز اعلام مي كنم ، كه هر كس آزاد است ، كه هر ديني را كه ميل دارد ، بپرسد
و در هر نقطه كه ميل دارد سكونت كند ،
مشروط بر اينكه در آنجا حق كسي را غضب ننمايد ،

و هر شغلي را كه ميل دارد ، پيش بگيرد و مال خود را به هر نحو كه مايل است ، به مصرف برساند ،
مشروط به اينكه لطمه به حقوق ديگران نزند .

من اعلام مي كنم ، كه هر كس مسئول اعمال خود مي باشد و هيچ كس را نبايد به مناسبت تقصيري كه يكي از خويشاوندانش كرده ، مجازات كرد ،
مجازات برادر گناهكار و برعكس به كلي ممنوع است
و اگر يك فرد از خانواده يا طايفه اي مرتكب تقصير ميشود ، فقط مقصر بايد مجازات گردد ، نه ديگران

من تا روزي كه به ياري مزدا ، سلطنت مي كنم ، نخواهم گذاشت كه مردان و زنان را بعنوان غلام و كنيز بفروشند
و حكام و زير دستان من ، مكلف هستند ، كه در حوزه حكومت و ماموريت خود ، مانع از فروش و خريد مردان و زنان بعنوان غلام و كنيز بشوند
و رسم بردگي بايد به كلي از جهان برافتد .

و از مزدا خواهانم ، كه مرا در راه اجراي تعهداتي كه نسبت به ملتهاي ايران و بابل و ملتهاي ممالك اربعه عهده گرفته ام ، موفق گرداند

چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:13 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

تاریخ سلسسله ی هخامنشیان- حکومت کوروش کبیر

 

هخامنشیان دودمانی پارسی بودند که در حدود سالیان 550 تا 330 پیش از زایش مسیح بر سرزمین ایران، حکومت می کردند. دودمان هخامنشیان، تبار خود را به هخامنش که تبار او هم بر می گردد به جمشید جم، که به اصطلاح، جمشیدیان خوانده می شدند، می رساندند. هخامنش فرنشین( رئیس) تیره پاسارگادیان بود که نجیب ترین قوم پارسی بودند.  دودمان هخامنشی در سرزمین انشان یا همان استان فارس امروزی، حکومت می کردند. دودمان های پارسی هخامنشیان به فرمانروایی کوروش بزرگ، نخست بار بر آزی دهاک یا آستیاگ و یا همان ضحاک چیره شدند و سراسر سرزمینی که متعلق به مادها بود، را تسخیر کردند. کوروش بزرگ، فرزند ماندانا و کبوجیه بود. ماندانا دختر آستیاگ و کبوجیه هم پس از پدرش، کوروش نخست، شاه انشان بود. شرح زایش کوروش بزرگ در هاله ای از افسانه قرار دارد.
در کل چهار قدرت آن روزگاران، تهدیدهای بالقوه ای برای هخامنشیان محسوب می شدند. حکومت های ماد، لیدی، بابل، و مصر. پس از تسخیر ماد، دو حکومت هم پیمان ماد یعنی لیدی و بابل، بر ضد هخامنشیان و فرمانروایی پارسی بر فلات ایران، قد علم کردند که کوروش بزرگ، با بهره گیری از شرایط استراتژیک جنگی، توانست بر حاکم لیدیه، یعنی کراسوس، پیروز شود و سپس کوروش بزرگ توانست به فتح بابل نائل آید که البته این نبرد هم بدور از دشواری نبود. زمانی که کوروش بزرگ، بر بابل چیره شد، در شهر بابل، و در پیشگاه خدای خورشید، که بابلیان به آن مردوک می گفتند تاجگذاری کند و بشود پارشاه سرزمین پارسیان و سرزمین های تابع.
کوروش بزرگ، در سر نقشه دفع آخرین تهدید، یعنی مصر را هم در سر داشت. ولی کوروش بزرگ نمی توانست از خاور امپراتوری غافل باشد. آنگونه که در شرق، تهدیدهای جدی از سوی اقوام نیمه متمدن ماساژت ها( تورانیان) متوجه امپراتوری بود و همچنین سکائیان چادر نشین در شمال فرارود. آنگونه که در تواریخ گفته اند و البته فابل اتکا نمی باشد، کوروش بزرگ در نبرد با سکائیان جراحت برداشت و جان سپرد.
کوروش بزرگ در هنگام درونشد به بابل، نخستین فرمان حقوق بشر را تدوین کرد که استوانه کوروش بزرگ، اکنون یکی از بزرگترین مفاخر ایران است. که در موزه بریتانیا نگه داری می شود.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:22 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

فرازی از منشور کوروش بزرگ

". . . آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گام های مرا با شادمانی پذیرفتند. . . نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این سرزمین وارد آید. برده داری را برانداختم، به بدبختی آنان پایان بخشیدم..."

کوروش بزرگ، فرمانروایی پارسیان را که تنها در انشان بود به سراسر آسیای متمدن، سرایت داد و اقوام مختلف را با هم متحد کرد و به یک امپراتوری واقعی دست یافت. مقبره کوروش بزرگ در پاسارگاد واقع است.

با درود.
در گفتار گذشته به شرحی کوتاه از دوران کوروش بزرگ پرداختم و اکنون می خواهم به رویدادهای پس از کوروش بزرگ در دوره کبوجیه بپردازم.

کوروش بزرگ، دو پسر داشت. پسر بزرگتر، کبوجیه( کمبوجیه، کامبیز، کامبوزیا)، و پسر کوچکتر، بردیا( اسمردیس)، نام داشتند. کوروش بزرگ در سال 539 پیش از زایش مسیح، کمابیش مدت کوتاهی از تسخیر بابل گذشته بود که پسر بزرگ خود را به عنوان شاه بابل نام نهاد و اگر با تقسیمات کشوری نظام یافته در دوره داریوش بزرگ بخواهیم بگوییم، در حقیقت، کبوجیه می شد ساتراپ بابل.
این اقدام بخاطر آن بود که کبوجیه بتواند راه و رسم پادشاهی را یاد بگیرد. اما بردیا هم والی کرمان شد. یعنی از زمان زندگانی کوروش بزرگ، خاور امپراتوری تحت اداره بردیا بود، ولی در تیول او نبود.. کوروش بزرگ در حال نزع روان، کبوجیه را بعنوان جانشین خود برگزید. ولی خاور امپراتوری را در تیول بردیا قرار داد. در دوران باستان، مرسوم نبود که به حتم، فرزند بزرگتر، ولیعهد شود. دست کم در ایران می توان اینگونه گفت. ولی کوروش بزرگ با مشاهده لیاقت ها، تشخیص داد که کبوجیه بهتر از بردیا می تواند امپراتنوری را به اهدافش برساند.
بدیهی است که کوروش بزرگ بر آن بود تا بر مصر دست یابد. لذا کبوجیه که فرمانده نظامی بهتری بود، می توانست این منظور را برآورد.
پس از درگذشت کوروش بزرگ، کبوجیه از مرگ فرعون آمازیس نهایت بهره را بر د و بر فرزند و جانشین او یعنی فرعون پسامتیک سوم، حمله برد و او را شکست داد. گفتنی است که کبوجیه به آسانی این پیروزی را بدست نیاورد. او طی یک رشته نبردهای گسترده و زمان بر که کامیابی ها و ناکامی هایی داشت، موفق شد پسامتیک سوم را به درون تبس براند و سپس بر او فائق آمد. البته در تاریخ به واپس نشینی پسامتیک به ممفیس هم ااره شده که از اینرو این تفاوت را آوردم تا به تلاش مورخان روایت کننده نبرد کبوجیه با مصریان، ارج نهاده باشم. کبوجیه در این نبرد، یک نوآوری بزرگ انجام داد و آن هم بنیاد نهادن نیروی دریایی ایران بود.
در تاریخ روایت نادرست زیاد وجود دارد. از جمله به کبوجیه بعنوان یک فاتح بی دین و مجنون، اشاره شده است. در حالی که اینگونه نیست و کبوجیه مانند پدرش به آیین های سرزمین های تسخیر شده احترام می گذاشت و با معابد رابطه خوبی داشت. در تاریهخ، در مورد کبوجیه بسیار دروغ گفته و بی انصافی به خرج داده شده است. کبوجیه در مصر، شورش های زیادی را مهار کرد و استیلای پارسیان را در آن سرزمین قوام بخشید.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:25 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

اما بردیا که پسر کوچک کوروش بزرگ بود را چه پیش آمد؟

بردیا طبق تاریخی که روایت شده است، به دستور کبوجیه کشته شد تا در غیاب کبوجیه کودتا نکند و حکومت تنها از آن خود کبوجیه باشد. ولی فردی مادی که یک مغ بنام گئوماتا بود، به شوند شباهت ظاهری اش با بردیا، در پارس اعلام پادشاهی می کند و این سرآغازی می شود بر شورش های سال 522 که در بخش بعدی به آنها خواهم پرداخت. کبوجیه از شنیدن این خبر به خشم آمده و عزم دیار پارس می کند تا غاصب را به سزای اعمالش برساند. در تاریخ فرد غاصب، گئوماتا معرفی شده. ولی شواهدی هم هست که می گوید، غاصب همان بردیا بوده است. که این به معنی کشته نشدن بردیا است. اما از دیگر سو، ما با کتیبه بیستون روبرو هستیم که غاصب را گئوماتا معرفی کرده است.
کبوجیه در راه بازگشت به ایران، در نزدیکی شامات، در می گذرد. عده ای روایت کرده اند که مرگ کبوجیه بعلت شرب خمر بوده است. عده ای هم می گویند که بردیا در لشکر کبوجیه دارای افرادی وفادار بود و آنان، کبوجیه را به قتل رساندند. مرگ کبوجیه هم به مانند مرگ پدرش، در هاله ای از افسانه قرار دارد.
در یک جمع بندی پایانی از این بخش باید بگویم که دوران حکومت کبوجیه اثرات پر بار زیادی به ارمغان آورد که تسخیر مصر و بنیاد نهادن نیروی دریایی از برجسته ترین آنها هستند. کبوجیه در سال 522 یش از زایش مسیح درگذشت و مزار او هم در جایی است که آن را زندان سلیمان می خوانند که در پاسارگاد واقع شده است. 

با درود.
در گفتارهای گذشته به دوران پادشاهی کوروش بزرگ و کبوجیه پرداخته شد. اکنون می خواهم آغاز کنم دوران پر شکوه امپراتوری داریوش بزرگ را.

داریوش بزرگ، در بحرانی ترین شرایط، مطرح شد. فردی غاصب، حکومت را غصب کرده بود و خاندان های پارسی نمی توانستند که قدرت را از او بگیرند. این فرد غاصب، سه سال مالیات ساتراپ ها را بجز معابد، بخشیده بود و تغییرات مورد نظرش را در ساختار اداری بوجود آورده بود. او حمایت تمام اریستوکرات های کشورهای محروسه را داشت و از سویی با بخشش مالیات ها بین مردم بسیار محبوب شده بود.
نخستین کسی که پی برد او بردیا نیست، اوتانا بود که بواسطه دخترش فایدیمه به این امر نائل شد. اوتانا سپس به دو نفر دیگر گفت و قرار شد هرکدام، یک نفر مورد وثوق خود را در جریان قرار دهند. جمعاً شش تن متحد شدند که غاصب را از حکومت برکنار کنند.
داریوش بزرگ هنگامی که از نزد کبوجیه برگشت و پیکر او را به خاک سپرد، به جمع شش نفره پیوست و روی هم شدند هفت تن.
یونانیان به اشتباه این هفت تن را گروه هفت نامیده اند که از دو جهت اشتباه است. یکی آنکه در اصل

چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:26 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

مرگ کوروش کبیر

 

شش ساعت قبل از ورود جنازه به شهر پرسپولیس ( تخت جمشید ) ، داریوش با درباریان تا بیرون شهر به استقبال جنازه رفتند و جنازه را آوردند. نوزاندگان در پیشاپیش مشایعین جنازه ، آهنگهای غم انگیزی می نواختند ، پشت سر آنان پیلان و شتران سپاه و سپس سه هزارتن از سربازان بدون سلاح راه می پیمودند ، در این جمع سرداران پیری که در جنگهای کوروش شرکت داشته بودند نیز حرکت می کردند. پشت سر آنان گردونه ی باشکوه سلطنتی کوروش که دارای چهار مال بند بود و هشت اسب سپید با دهانه یراق طلا بدان بسته بودند پیش می آمدند. جسد بر روی این ردونه قرار داشت. محافظان جسد و قراولان خاصه بر گرد جنازه حرکت می کردند. سرودهای خاص خورشید و بهرام می خواندند و هر چند قدم یک بار می ایستادند و بخور می سوزاندند. تابوت طلائی در وسط گردونه قرار داشت. تاج شاهنشاهی بر روی تابوت می درخشید ، خروسی بر بالای گردونه پر و بال زنان قرار داده شده بود • این علامت مخصوص و شعار نیروهای جنگی کوروش بوده است. پس از آن سپهسالار بر گردونه جنگی ( رتهه ) سوار بود و درفش خاص کوروش را در دست داشت. بعد از آن اشیا و اثاثیه ی زرین و نفایس و ذخایری که مخصوص کوروش بود • یک تاک از زر و مقداری ظروف و جامه های زرین • حرکت می دادند.

همین که نزدیک شهر رسیدند داریوش ایستاد و مشایعین را امر به توقف داد و خود با چهره ای اندوهناک ،‌ آرام بر فراز گردونه رفت و بر تابوت بوسه زد ؛ همه ی حاضران خاموش بودند و نفس ها حبس گردیده بود. به فرمان داریوش دروازه های قصر شاهی ( تخت جمشید ) را گشودند و جنازه را به قصر خاص بردند. تا سه شبانه روز مردم با احترام از برابر پیکر کوروش می گذشتند و تاجهای گل نثار می کردند و موبدان سرودهای مذهبی می خواندند.

روز سوم که اشعه ی زرین آفتاب بر برج و باروهای کاخ باعظمت هخامنشی تابید ، با همان تشریفات جنازه را به طرف پاسارگاد • شهری که مورد علاقه ی خاص کوروش بود - حرکت دادند. بسیاری از مردم دهات و قبایل پارسی برای شرکت در این مراسم سوگواری بر سر راهها آمده بودند و گل و عود نثار می کردند.

در کنار رودخانه ی کوروش ( کر) مرغزاری مصفا و خرم بود. در میان شاخه های درختان سبز و خرم آن بنای چهار گوشی ساخته بودند که دیوارهای آن از سنگ بود.

هنگامی که پیکر کوروش به خاک می سپردند ، پیران سالخورده و جوانان دلیر ، یکصدا به عزای سردار خود پرداختند. در دخمه مسدود شد ، ولی هنوز چشمها بدان دوخته بود و کسی از فرط اندوه به خود نمی آمد که از آن جا دیده بردوزد. به اصرار داریوش ، مشایعین پس از اجرای مراسم مذهبی همگی بازگشتند و تنها چند موبد برای اجرای مراسم مذهبی باقی ماندند.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:27 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

سلسله هخامنشیان

در این سلسله که با شکوه ترین سلسله شاهنشاهی در تاریخ ایران و به زمان خود در جهان بود؛سیزده پادشاه در ۲۲۹ سال حکومت کردند.

دومین گروه از آریاییهایی كه وارد ایران زمین شدند. پارسیان بودند كه با توجه به لیاقت، كفایت، هوشمندی و توانایی بزرگ شاهانی همچون كوروش كبیر، داریوش بزرگ و دیگر شاهان موفق به تشكیل سلسله ای گردیدند كه نامشان به تنهایی در دوران باستان ما همچنان بر تارك تاریخ این مرز و بوم عزیز می درخشد. در سایه اقتدار این دولت كه بنا به نیای بزرگشان هخامنش به این نام مشهورند. نیمی از دنیای باستان در سیطره قدرت آنان قرار گرفت. و همچنین بدلیل فرهیختگی پادشاهان هخامنشی و به لطف توجه آنان چنان آرامش، رفاه و پیشرفتی در كشور پدیدار شد كه بزودی ایران را صاحب باشكوه ترین تمدن، غنی ترین فرهنگ و وسیع ترین مرزها نمود. اوج پیشرفت سیستم های مختلف كشور، از لحاظ اركان سیاسی، ‌اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی ، نظامی و از همه زیباتر هنری در این زمان بوده است. به گونه ای كه به جرات می توان گفت كه شكوه و عظمتی كه آنان برای ایران، این عزیز سرزمین كهن به ارمغان آوردند، هیچ دولت دیگری در طول تاریخ برای كشور ما رقم نزده است. روحشان جاویدان و اندیشه پاكشان گرامی.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:28 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پارسها

پارسها پس از ورود به ایران مسیر حركت خود را تا نواحی جنوبی ادامه داده و با سكنی گزیدن در این منطقه به تدریج با اقوام بومی فلات ایران كه در آن ناحیه ساكن بودند، نظیر كاسی ها و آنزانی ها ممزوج و مخلوط شدند و رفته رفته بدلیل بهره گیری قدرتی كه در منطقه كسب كرده بودند. موفق به تشكیل سلطنت گردیدند.

به موجب لوحه بنونید پادشاه بابل تا روی كار آمدن كوروش كبیر سه تن از آنان به نام چا اش پش،‌ كوروش اول و كمبوجیه یكی پس از دیگری به سلطنت رسیدند. نیای این پادشاهان هكمنش یا هخامنش بود كه شاهان پارس نام وی را بر خاندان خویش نهادند پس از ایجاد سلطنت توسط این شاهان رفته رفته زمینه برای تبدیل این حكومت محلی به یك قدرت جهانی فراهم می شد. دلاوری از پارس به نام كوروش با گامهایی استوار و نهادی مملو از آزادگی این امر خطیر را تحقق بخشید.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:28 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

حال شرحی کوتاه از پادشاهان هخامنشی

به قدرت رسیدن پارسی‌ها یكی از وقایع مهم تاریخ قدیم است. اینان دولتی تأسیس كردند كه دنیای قدیم را به استثنای دو ثلث یونان در تحت سلطه خود درآوردند و وقتی هم منقرض شدند از صحنه تاریخ خارج نشدند بلكه در طول مدت 25 قرن متوالی، بلندی‌ها و پستی‌ها را پیمودند.

*كوروش بزرگ:كوروش پسر حكمران انشان، كمبوجه  اول است و مادر او ماندانا دختر آستیاگ پادشاه ماد می‌باشد. كوروش پس از شكست مادها، در پاسارگاد شاهنشاهی پارسی‌ها را پایه‌گذاری كرد سلطنت او از 559-539 قبل از میلاد است.

*كمبوجیه: كمبوجیه پسر ارشد كوروش بود، هرودوت مادر او را، كاسان دان دختر فَرنس‌پس دانسته است و در هشت سال آخر سلطنت پدر، با وی شركت و عنوان «پادشاه بابل» داشت . مقدمات لشكركشی كه در زمان كوروش آغاز شده بود در دوران سلطنت كمبوجیه جامه عمل پوشید و در سال 525 ق . م مصر را تسخیر كرد. سلطنت او از 539 – 522 ق . م است.

*داریوش بزرگ:داریوش بزرگ ( ۵۲۲ تا ۴۸۶ ق م)، سومین فرمانروای دولت جهانی هخامنشی بود که پس از برافکندن فتنه گئوماته مُغ ، غاصب تاج وتخت ، با سازمان دهی استوار حکومت مرکزی بر استانهای کشور را تحکیم کرد، سکه زد و اوزان و مقادییر را معین کرد وراه ها ساخت و بازرگانی و کشاورزی را تشویق کرد و سپاه دائمی معروف به « جاویدان » ترتیب داد و دانش و هنر را خریدار شد و برای ساختن جامعه ای منظم و قانونمند و هنر پذیر و مبتنی بر عدالت اجتماعی و احترام به عقاید و فرهنگ اقوام کوشید. بعلاوه بناهای زیبا و استوار ساخت که از همه مهمتر کاخهای شوش و تخت جمشید بودند. همچنین بزرگترین و مهم ترین کتیبه ایران قدیم را بر سینه کوه بیستون به یادگار گذاشت. آرامگاه او در نقش رستم است. نام او به معنی « او که خوبی را استوار می دارد» می باشد.

*خشایار شا:خشایار شا پسر و جانشین داریوش بزرگ از سوی مادر نواده کوروش بزرگ بود واز ۴۸۶ تا ۴۶۶ ق م پادشاهی کرد. بخاطر جنگ با یونانیان، که به کشور او دست اندازی کرده بودند،  مشهور شده است، اما درواقع بیش از دیگر شاهان، سازنده و هنرشناش بود. در تخت جمشید، شوش و بابل و جایهای دیگر کاخهای زیبایی از او باقی مانده است که بیشترشان کتیبه دارند. در آخر بدست خواجه حرمسرایش کشته شد و قتل او رابه گردن ولیعهدش « داریوش » انداختند و پسر دیگرش اردشیر هر دوی آن افراد را کشت . آرامگاه او در نقش رستم است . نام وی به معنی « دلیر ِشاهان » است.

*اردشیریکم:اردشیریکم، پسر خشایارشا بود و از ۴۶۶ تا ۴۲۴ ق م پادشاهی کرد وبه مهربانی و پر هوشی معروف بود. از مهمترین کارهای او ساختن بناهای مهمی در تخت جمشید و شوش بود و کتیبه های زیادی از خود به یادگار گذاشت. آرامگاه او در نقش رستم است. نام او به معنی « کسی که به فضل اَرتَه شاهی دارد» می باشد و «اَرتَه» در نظر ایرانیان« نظم مبتنی بر راستی » بوده است.

*داریوش دوم:داریوش دوم، پسر اردشیر یکم از ۴۲۴ تا ۴۰۴ ق م پادشاهی کرد و در شوش کاخی ساخت. آرامگاه او در نقش رستم است.

*اردشیر دوم:اردشیر دوم، پسر داریوش دوم، از ۴۰۴ تا ۳۰۶ ق م پادشاهی کرد و در شوش کاخی ساخت و « آپادانای» داریوش بزرگ را که آتش گرفته بود بازسازی کرد و از خود کتیبه هائی باقی گذاشت. در اول پادشاهی با شورش ناموفق برادرش «کورش» به خطر افتاد و مصر راهم که شوریده بود از دست داد. آرامگاه او در تخت جمشید بردامن« تپهشاهی» است (دخمه جنوبی). وی به عیاشی و راحت طلبی مشهور شده است.

*اردشیر سوم:اردشیر سوم، پسر اردشیر دوم از ۳۵۸ تا ۳۳۶ ق م پادشاهی کرد واول به قتل عام افراد خاندان سلطنتی پرداخت. وی به جنگجوئی و جاه طلبی مشهور بود. به مصر لشکر کشید و آنجا را بازگرفت ودرشوش و تخت جمشید کارهای ساختمانی کرد و کتیبه هائی به جای گذارد و برای نزدیک کردن ایرانیان با یونانیان کوشید. اما به وسیله خواجه حرمسرایش کشته شد وباقتل او دولت هخامنشی درست همان موقع که مقدونی ها برای حمله به ایران آماده می شدند از مدافعی قوی محروم مائد. آرامگاه او در دامنه « تپه شاهی» در تخت جمشید است (دخمه شمالی) .

*داریوش سوم:داریوش سوم، از شاهزادگان هخامنشی بود که دو سالی پس از قتل اردشیر سوم، بر تخت نشست. دلیر و جوانمرد بود اما تدبیر شاهان اولی هخامنشی را نداشت و درزمان او اسکندر مقدونی با سپاهی بسیار قوی و تمرین دیده و تشنه قتل و تاراج به ایران تاخت و داریوش را شکست داد ووی در ۳۳۰ ق م به هنگام فرار به سوی ایران شرقی در نزدیکی دامغان امروزی به دست دو تن از امرای خود کشته شد. محل آرامگاه او معلوم نیست. با او دولت هخامنشی بر افتاد.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:29 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

فرهنگ و تمدن ایران در عصر هخامنشیان

داریوش بزرگ برای اداره بهتر كشور و سهولت در امر نظارت بر قلمرو وسیع و پهناوری كه بوجود آورده بود. ـ وسعتی كه تا آن زمان هیچ امپراطوری به آن دست نیافته بود. – به فكر بكارگیری شیوه ای جدید از سازماندهی و وضع قوانین و مقررات و همچنین ایجاد تسهیلات افتاد.

پیشگیری از وقوع دوباره شورش ها از طریق نظارت مستمر بر ایالات، آگاهی از میزان محصولات و درآمدها برای تعیین مالیات ها و ایجاد مؤسساتی برای تنظیم امور ایالات از جمله دلایل این امر بود.

نخستین اقدام لازم، ایجاد تسهیلات ارتباطی بود، بدستور داریوش برای آگاهی و اطلاع وی از جدیدترین رخدادها در سراسر قلمرو جاده هایی ساخته شد كه شوش را به سارد و بابل را به شوش متصل می نمود. همچنین از راه ها و جاده هایی كه در این زمان ساخته شد. داریوش برای تسریع در امر لشگركشی استفاده می نمود. كه مهمترین آنها به راه شاهی معروف بود. و بقول هرودوت 2400 كیلومتر درازا داشته است. ولی برای امنیت این راه ها پادگان های نظامی مستقر نموده بود. به فاصله هر 24 كیلومتر چاپارخانه ای ساختند كه در این چاپارخانه ها همیشه اسب های تازه نفس آماده بودند. پیك های دولتی با رسیدن به این چاپارخانه ها اسب های خود را عوض می كردند. و با اسبی تازه نفس با سرعت به راه خود ادامه می دادند. یا اینكه پیغام یا نامه به چاپار دیگری داده می شد. به همین صورت اینكار ادامه می یافت. تا نامه به مقصد می رسید. بدین گونه می توان ایرانیان را نخستین بوجود آورندگان نظام پست در دنیا دانست. در زبان پارسی قدیم چاپارهای مزبور و حركت آنها بوسیله اسبان تازه نفس را آنگاریون می گفتند. داریوش برای تامین امنیت و استقرار آرامش در نقاط مختلف كشور نیرویی بنام سپاه جاویدان بوجود آورد. وجه تسمیه این نیرو آن بود كه هرگاه یكی از افراد سپاه مذكور در اثر جنگ یا مرگ تلف می شد. جای او را یكی از افراد ورزیده جدید پر می كرد. تعداد افراد این سپاه ده هزار نفر بود. كه از پیاده نظام و سواره نظام تشكیل می شد. می توان این نیرو را كه به منظور برقراری نظم و ترتیب و حفظ امنیت بوجود آمده بود با نیروی انتظامی امروزی تطبیق داد.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:30 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

قلمرو هخامنشی

داریوش قلمرو هخامنشی را به ایالات مختلف تقسیم كرد. و بر هر یك از آنها یك شهربان گمارد. یك فرمانده سپاه هم در هر ایالت وجود داشت كه در كار خود مستقل بود. یك دبیر(رییس امور اداری) نیز به امور اداری ایالت رسیدگی می كرد. هر یك از این سه نفر دارای ماموران و كارمندان بسیار بودند. از همه مهم تر جاسوس های شاه بودند كه به چشم و گوش شاه معروف بودند. آنها در همه جا حضور داشتند. و اخبار مختلف را به اطلاع وی می رساندند. برای بهبود اوضاع اقتصادی داریوش از ضرب سكه طلا و نقره استفاده نمود. كه به «دریك» و «شكل» معروف بودند. برای سامان دادن به اقتصاد كشور لازم بود كه هم پول واحد در كشور رواج یابد. و هم مقررات مشخصی كه نحوه دریافت مالیات ها،‌اجاره زمین ها ، دست مزدها و ... را معین كند، وضع شود.

او در قانون گذاری خود از قوانین حمورابی(پادشاه بابل) كه دارای سنجیده ترین قوانین بود بهره برد. برای مكاتبات اداری ابتدا از خط آرامی و بابلی استفاده می كرد. اما بعد از مدتی خط میخی پارسی نیز اختراع و به آن ها افزوده شد. با این اقدامات درآمدهای دولت افزایش یافت و اقتصاد عمومی كشور رونق گرفت. و سطح زندگی مردم ارتقاء یافت. به طوری كه ایران در زمان هخامنشیان ثروتمندترین دولت آن روزگار شد.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:30 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

اخلاق و آداب ایرانیان

هرودوت مورخ یوانانی كه در سده پنجم قبل ازمیلاد می زیسته و با چند تن از شاهان هخامنشی همزمان بوده است. دراین زمینه چنین می نویسد:«ایرانیان به فرزندان خود از پنج سالگی تا بیست سالگی آداب نیكوی زرتشتی و بویژه سواری تیراندازی و راستگویی می آموختند. آنها دروغ گویی را بدترین عیب می دانستند. و برای آنكه ناگریز به انجام این كار زشت نشوند حتی از وام خواستن نیز خودداری می كردند، چرا كه ممكن بود وامدار به جهتی ناگزیر به دروغگویی شود. آنان از آدب دهان افكندن در آب و در رهگذرها و در نزد دیگران اباء داشتند. در آب روان دست و رو نمی شستند و آنرا به ناپاكی نمی آلودند. ایرانیان كهن فرزندان خود را از دوران كودكی به ورزش هایی مانند دویدن، تحمل سرما و گرما،‌بكار بردن سلاح های گوناگون، سواری و ارابه رانی عادت می دادند و بزرگترین صفات آنان مردانگی، رشادت و دلاوری بود.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:30 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

محترم داشتن همسایه

از دیگر ویژگیهای ایرانیان محترم داشتن همسایه بود، به كسانی كه در راه نگهداری میهن و حفظ كشور خدماتی عرضه داشته بودند، پاداش های بزرگ می دادند. از رشوه گیری ،‌ دزدی و تصرف در مال دیگران خودداری می كردند. از پرخوارگی و شكم پرستی پرهیز داشتند. به هنگام راه رفتن چیزی نمی خوردند. و شكار را به اعتبار جنبه ورزشی آن دوست داشتند. دستورات زرتشت در زندگی ایرانیان آن زمان جنبه عملی پیدا كرده بود و همین مساله مهم سبب برجسته تر شدن ویژگی های اخلاقی آنان نسبت به اقوام دیگر می شد.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:31 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

هنر،‌ صنعت، معماری

آثار هنری این دوره به معماری، فلزكاری ، سفال سازی، پارچه بافی و غیره تقسیم می شود. مهمترین آثار این عهد در معماری كاخ های شهریاران هخامشنی و مقبره های آنان است. كوروش پس از تاسیس سلسه هخامنشی در پاسارگاد برای خود كاخی ساخت كه اطراف آنرا با باغ های زیبا تزیین نمود.

داریوش نیز برای نشان دادن هیبت، عظمت و قدرتش دستور ساخت تخت جمشید را داد و هم چنین كاخ های وی در شوش. كار ساخت بنا در تخت جمشید بعد از داریوش نیز ادامه یافت و تا 150 سال بعد از او هم در این مكان بناهای دیگری ساخته شد.

درون ساختمان ها با تزیینات بسیار و مجسمه های شاهان هخامنشی آراسته شد. كه برای این منظور مجسمه ها و نقش برجسته های مورد نظر شاهان هخامنشی تهیه گردید. همانطور كه ذكر گردید مهم ترین ویژگی تخت جمشید برگزیده بودن هنرها و صنایع ملل گوناگونی است كه همگی در ساخت این بنای زیبای باستانی نقش داشته اند. و در واقع تخت جمشید را می توان محل تلاقی و تركیب تمدنهای بارز دنیای آن روزگار دانست. نقش برجسته ها و نیز آثاری مانند. فرش مشهور پازیریكی نشانگر وجود سنگتراشان و بافندگان هنرمند و خوش ذوق این عصر است.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:31 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

آشنایی با شاهان هخامنشی

ديوکس ( ديااکو ) :

تاريخ تولد : 750 قبل از ميلاد
تاريخ درگذشت : 675 قبل از ميلاد

بيوگرافي : هرودوت تاريخ نويس يوناني مي گويد : ديااکو پسر فرورتيش چنان آوازه اي در حسن دادخواهي داشت که ابتدا اهالي روستايي که در آ» زندگي مي کردند و سپس همه افراد قبيله اش براي رفع دعواهايشان ؛ به او مراجعه مي کردند . وي چون قدرت خويش را دريافت شايعه در افکند که بخاطر بازماندن از کارهاي خصوصي خود نمي تواند تمام اوقاتش را به داوري ميان افراد صرف کند . از اين رو از کار داوري کناره گرفت . به دنبال اين اقدام دزدي و بي نظمي آغاز گرديد . روئساي طوايف و قبايل ماد دور هم گرد آمدند که چه کنيم که ديگر داوري چون ديوکس ( ديااکو ) بر ما داوري نخواهد کرد و هر روز دزدان و غارتگران بر ما هجوم مي آورند و از مجازات عمل نمي ترسند ؛ پس از شوري که کردند به اين نتيجه رسيدند که از ديوکس ( ديااکو ) بخواهند تا به عنوان شاه (((( قبلش خودم فکر کنم به عنوان قاضي مواجب بگير البته اين نظر خودمه چون عقلاني تره !!! شايدم يه راست به عنوان شاه ))) به آنها حکومت کند و جلو اين دزدان و غارتگران را بگيرد پس به منزل وي رفته و تقاضايشان را با او در ميان گذاردند . ديوکس هم که دقيقا همين انتظار را داشت گفت من براي قبول اين کار چند شرط دارم که بايد عملي کنيد . اول اينکه برايم قصري بسازيد و برايم سربازاني محيا سازيد تا از من حمايت و پاسداري کنند . اين شروط را روساي قبايل قبول کردند و ديوکس ( ديااکو ) از اين تاريخ به بعد شاه مادها شد . اولين اقدام شاه جديد فراهم آوردن نگهباناني براي خود و سپس ساختن پايتخت بود . وي براي اين منظور همدان را که يوناني ها اکباتانه ميگويند جهت پايتخت برگزيد . البته ديوکس ( ديااکو ) از قرار معلوم اين شهر را بنا نکرد زيرا اين شهر در کتيبه تيگلات پلسر اول تخت عنوان امدانه ذکر شده است . اما پادشاه ماد بر جمعيت آن افزود ؛ نام هگمتانه به معني جاي اجتماع مي باشد و ظاهرا بدان اشاره دارد که طوايف مادي که در گذشته پراکنده بودند ؛ به گونه اي متراکم در آنجا جمع شدند . شهر جديد احتمالا از روي نمونه شهرهاي جلگه اي بنا گرديد . اين شهر بر روي تپه اي ساخته شده و هفت ديوار تو در تو داشت که ديوارهاي دروني به ترتيب مشرف بر ديوارهاي بيروني بودند ؛ بطوري که دروني ترين ديوار از بقيه ديوارها بلند تر بود . قصر پادشاه که خزاين او در آنجا نگهداري مي شد ؛ درون هفتمين ديوار واقع شده بود . اين ديوار کهدروني ترين ديوار هفتگانه به شمار مي رفت ؛ کنگره هاي زرگون داشت و حال آنکه ديوارهاي ديگر مانند برج بيروس نيمرود رنگهاي روشن داشتند . اين کنگره ها و بويژه رنگ هاي آن در نزد بابليان نمادهاي خورشيد و ماه و سيارات بودند اما در نزد مادها اين گونه رنگ آميزي صرفا وام گيري هنري بوده . ديوکس ( ديااکو ) ؛ در اين کاخ مراسمي براي بار نيز مقرر مي داشت که احتمالا به تقليد از دستگاههاي آشور بوده است . در اين کاخ کسي نمي توانست با شاه روبرو شود و دادخواست ها را پيامگذاران به شاه مي دادند . بدين منظور اين آيين تشريفات وضع شده بود تا با دشوار کردن دسترسي به پادشاه ترس و اخترام در دل مردم القا کنند (( ببينيد اين ديوکس چه مخي بوده عقلش چقدر کار مي کرده . ???? سال پيش واسه اينکه کاري کنه که مردم عليهش قيام نکنند و هر کسي فکر نکنه که اين تا ديروز آدم عادي بود امروز هم هست نمي زاشت کسي ببينش که مردم فکر کنن اين از اون آدم هاي مهمه و ما آدم عادي هستيم پس حرف اون درسته خدايي دمش گرم به اين مي گن مغزه متفکر )) . ديوکس ( ديااکو ) در مدت پنجاه و سه سال پادشاهي ( ??? - ??? ق . م ) فرصت آن را داشت که قبايل ماد را که تا آن زمان پراکنده بودند متحد سازد و به مليت واحدي مبدل کند . اگر او همان ديااکويي نباشد که در کتيبه هاي آشوري از آن نام رفته لا اقل اين خوش اقبالي را داشته که آشوريان به وي نپرداختند ( نجنگيدن ) زيرا سناخريب در جنگ بابل و ايلام ( سوزيانا ) آن قدر گرفتار بودند که ديگر مجال انديشيدن به کوههاي بلند و صعب العبور کردستان را نداشتند و تنها خطري که از جانب آشور ؛ مادها را تهديد مي کرد ؛ اعزام نيروي آشوري يه الليپي يعني کرمانشاه کنوني بوده است . بقيه نقاط کشور همچنان در سکون و آرامش بود و خراجش را به صورتي منظم مي پرداخت بطوري که آشوريان هيچ بهانه اي براي مداخله نيافتند .

 

چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:33 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

آشنایی با شاهان هخامنشی

- کياکسار يا هوخشتره :

تاريخ تولد : 655 قبل از ميلاد
تاريخ درگذشت : 585 قبل از ميلاد

بيوگرافي : نام هووخشتره به صورتهاي کياکسار ، کياکزار ، کواکسارس و سياکزار نيز ظبط شده است ، وي پسر خشثريت بوده است .آغاز سلطنت رسمي هوخشتره پس از سال 625 قبل از ميلاد بوده است ، هوخشتره در همين سال به کين خواهي پدرش از آشور به آنجا تاخت اما مورد مقاومت سکاها به فرماندهي ماديس که متحد آشور بودند ، واقع گرديد ، سرانجام روزي هوخشتره و گروهي از مادها جمع زيادي از سکاها را به ميهماني دعوت کردند و چون همه را مست کردند ، همه ايشان را به قتل رساندند ، و بدينگونه مادها توانستند قدرت از دست رفته خود را باز يابند ، به روايت هرودوت هوخشتره توانست سپاه را بر اساس نوع اسلحه به گروه هااي نيزه دار ، کماندار و سواره نظام تقسيم کند ، همين نظام بخشيدن به لشکريان توانست در جنگهاي آينده ، کمک بزرگ و تعيين کننده اي براي او باشد آشور بانيپال حدود سال ??? ق . م درگذشت ؛ در ايام فرمانروايي جانشين او ساراکس ؛ بنوپلسنر ؛ جاکم بابل سربر افراشته و خود را شاه خواند . وي نخست عليه مهاجمان ناشناخته اي که از دهانه هاي دجله و فرات مي آمدند لشکر کسيد ؛ ولي بعلت ناتواني بعدها مادي ها را به ياري خويش طلبيد و در نتيجه هوخشتره به او پيوست . نينوا در محاصره افتاد و هنگامي که پادشاه آشور مقاومت را بيهوده ديد ؛ خرمني از آتش برافروخت ؛ خود و خانواده اش را در آن افکند و به هلاکت رساند . در نتيجه در سال ??? پيش از ميلاد پايتخت آشور به اشغال سپاهيان دشمن در آمد و با خاک يکسان گرديد و چنانکه از لوح استوانه بنونيد پلسر ؛ حاکم بابل بر مي آيد ديگر شهر ها و معابدي که پلسر را ياري نکرده بودند به سرنوشت پايتخت آشور گرفتار آمدند . از اين تاريخ مادها بر بخش بزرگي از آسياي غربي فرمانروايي يافتند . بنوکد نصر ( بخت النصر ) پسر و جانشين بنويد پلسر ؛ عقد اتحادي با آنها منعقد کرد و با ؛؛ آمي تيس ؛؛ دختر هوخشتره ازدواج کرد ؛ در حاليکه بابليان دشت ها را در تصرف خويش داشتند . مادها نيز از فرصت استفاده نموده تمامي سرزمين ايران را به تصرف خود در آورده و بتدريج از يکطرف به ارمنستان و از طرف ديگر تا مرکز آسياي صغيريعني کاپادوکيه پيش رفتند . فتح تمامي اين مناطق براي مادها آسان تر بود ؛ زيرا کيمري ها ( سيمري ها ) و اسکيتها ( سکاها ) تمامي بلاد آباد و مناطق مذکور را غارت و ويران کرده بودند و پيش از آمدن مادها مناطق فوق چنان دستخوش هرج و مرج و بي نظمي شده بود که قدرت ايستادن در برابر مهاجمان خارجي را نداشت . پيشروي مادها در کنار رود هاليس ( قزل ايرماق کنوني ) که خود را با مملکت جنگجو و قدرتمند ليدي رودررو ديدند متوقف کرديد . پادشاه ليدي در آن زمان آلياتس نام داشت که از پادشاهان مقتدر آن زمان بشمار مي رفت . البته جنگ ميان ليدي و ماد شش سال طول کشيد . و در اين مدت هيچ يک از طرفين بر ديگري پيروزي نيافت . در سال هفتم ؛ کسوفي پديد آمد که گويند تالس ميلتس فيلسوف يوناني آن را پيشگويي کرده بود ( ??? ق . م ) طرفين از اين کسوف ترسيدند و دست از جنگ کشيدند و پس از گفتگويي چند و ميانجي گري پادشاه بابل بين دو طرف صلح برقرار شد و رودخانه هاليس ؛ مرز بين دو دولت تعيين شد . يکسال بعد از انعقاد قرارداد با دولت ليدي هوخشتره در گذشت ( ??? ق . م ) او مي بايست شخصيتي پر توان و قدرتمند و همچنين سازماندهي برجسته بوده باشد ؛ زيرا ماد را که مغلوب آشوريان و سکاها بود ؛ به چنان پايگاهي رساند که بر هر دو دست يافته ؛ سکاها را از قلمرو خود بيرون و نينوا را فتح کرد و نيمي از آسياي صغير را به تصرف خود در آورد هرودوت مي گويد که هوخشتره ؛ هسته هاي جداگانه اي از تير اندازان و سواران را که در گذشته همه با هم مي جنگيدند تشکيل داد . هوخشتره در سال 585 قبل از ميلاد پس از صلح با ليدي درگذشت.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  1:33 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها