0

آسیب شناسی مهدویت

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

قیام های پیش از مصلح

قیام های پیش از مصلح واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید: هر کس قبل از قیام قائم ما قیام کند، باطل است و در راه ما کشته نشده است. این گونه احادیث بیان می کند که انقلاب ما و قیام مردم ما مردود است و شهدای ما بهره ای از این کشته شدن، ندارند. جواب این سؤال را به طور کامل بیان کنید.

نخست باید دانست که آمادگی مؤمنان راستین برای ظهور امام زمان ـ علیه السلام- منافات با فساد سراسری در آخرالزمان ندارد؛ بلکه بر حسب روایات، در آخرالزمان، سراسر زمین را ظلم و ستم و فساد در بر می گیرد و در عین حال گروهی از شیعیان و مؤمنان چون کوهی استوار هستند که انتظار ظهور امام را می کشند تا در زیر پرچم وی، عدالت، معنویت و صلاح را در سراسر گیتی گسترش دهند.

علاوه بر این که لزوم تشکیل حکومت اسلامی، امری مهم و آشکار است؛ زیرا که بخش عظیمی از قوانین اسلامی، برنامه هایی سیاسی ـ اجتماعی است که جز در سایه یک تشکیلات و حکومت قابل اجرا نیست و چون این احکام دائمی است و در زمان غیبت هم لازم الاجراست، بنابراین، هرگاه تشکیل حکومت امکان داشته باشد، به عنوان مقدمه اجرای احکام الهی، واجب است به آن اقدام گردد.1

آن چه در روایات به عنوان نهی از قیام پیش از قیام حصرت مهدی ـ علیه السلام- آمده، معنی و مفهوم خاصی دارد که نیاز به تحقیق جامع دارد. روشن است که احادیث در هر موضوعی هم از حیث سند و راویان باید مورد بررسی قرار گیرند و هم از جهت محتوا و مضمون، در بحث قیام پیش از ظهور مهدی ـ علیه السلام- نیز چنین است.

بسیاری از روایات این بخش غیر قابل اعتمادند و آنها که معتبرند، تنها قیام هایی را مردود می شمارد که رهبر آن مدعی مهدویت باشد و به عنوان قائم آل محمد ـصلی الله علیه وآله ـ قیام کند2 و هدف غیر الهی داشته باشد و یا بدون تهیه مقدمات و اسباب لازم و قبل از فرا رسیدن زمان مناسب اقدام شود؛ اما اگر رهبر قیام نه به عنوان مهدویت و نه به منظور تأسیس حکومتی در برابر حاکمیت الله، بلکه به منظور دفاع از اسلام و قرآن و مبارزه با ظلم و استکبار و به قصد تأسیس حکومت اسلامی و اجرای کامل قوانین آسمانی قیام کند و مقدمات نهضت را نیز پیش بینی کند و مردم را به یاری بطلبد، روایات مذکور چنین نهضت و انقلابی را مردود نمی شمارد و پرچم چنین نهضتی را پرچم طاغوت نمی داند. تأسیس چنین حکومتی به منظور حاکمیت الله و در مسیر حکومت جهانی حضرت مهدی ـ علیه السلام- و زمینه ساز آن می باشد. بنابراین، احادیث مذکور، مخالف چنین قیام و نهضتی نخواهد بود.3

احادیث (مخالف قیام) در شرایطی صادر شده است که عده ای از علویان و حتی از عباسیان، برای مقابله با حکومت اموی و با استفاده از جهل مردم، خود را به عنوان مهدی موعود که پیامبر ـ صلی الله علیه وآله ـ وعده ظهور او را بشارت داده بود، قلمداد می کردند و از مردم برای خود به عنوان مهدی منتظر، بیعت می گرفتند. در چنین اوضاعی ائمه ـ علیهم السلام ـ با موضع گیری مناسب جلوی سوء استفاده آنان را گرفتند.

 شاهد این قضیه این است که «مهدی عباسی» که یکی از خلفای ظالم عباسی است، به همین جهت لقب مهدی به خود داده، از مردم بیعت گرفت و نیز محمدبن عبدالله بن الحسن ـ معروف به نفس زکیه ـ به نام مهدی موعود برای خود از مردم بیعت می گرفت و حتی از امام صادق ـ علیه السلام ـ نیز خواست که به نام مهدی آل محمد ـصلی الله علیه وآله ـ با او بیعت کند و همراه او در جنگ با بنی امیه شرکت نماید. وقتی امام صادق ـ علیه السلام ـ حاضر به بیعت با این عنوان نشد، عبدالله پدر محمد، سخت عصبانی شد و سخنان ناروایی خطاب به حضرت بیان کرد.4

در این مناظره، حضرت به عبدالله می فرماید: نه پسر تو آن مهدی موعود است و نه الان وقت قیام است و اگر می خواهید برای خدا غضب کرده، امر به معروف و نهی از منکر نمایید، شما پدر محمد، شیخ ما هستی و بفرمایید رهبری قیام را بر عهده بگیرید و ما نیز با شما بیعت می کنیم.5

این روایت خود دلیل بر این است که از نظر ائمه هر قیامی محکوم نبوده، بلکه امام ـ علیه السلام ـ برای شرکت در قیامی که برای امر به معروف و نهی از منکر باشد، اعلام همکاری نموده است و این گونه قیام و انقلاب را امضاب نموده و مشروع اعلام فرموده است. غالب روایات نهی از قیام که مخالفان به آنها استناد نموده اند، از این نوع روایات و در چنین فضایی صادر شده است و منع از قیام، مشروط و ناظر به به افراد خاصی است و مطلق نیست.

انقلاب اسلامی ایران نیز به رهبری فقیهی جامع شرایط و آگاه به شرایط زمان و مکان شکل گرفته است. رهبری که انگیزه الهی او و اخلاص او مورد اعتراف دوست و دشمن بود و همگان می دانستند که او جز برای اهداف الهی و اسلامی و اجرای قوانین الهی قیام نکرده، در راه نهضت نیز به همه قوانین خدایی پای بند است.

 از در این مسیر، پیوسته مورد تأیید عالمان دینی و متفکران اسلامی شیعه و سنی بود و حتی علمایی که معتقد به تلاش برای تأسیس حکومت اسلامی نبودند نیز پس از تشکیل حکومت اسلامی، تأیید و حمایت از حکومت اسلامی را لازم دانستند. تأییدات الهی، همواره همراه این انقلاب بوده، از این رو در عرصه داخل و خارج به موفقیت های فراوان دست یافته است. بعضی ناکامی هایی که دیده می شود، معلول کارشکنی ها و دشمنی های فراوان زورمداران شرق و غرب و مرتجعان منطقه بوده است. این انقلاب، نقطه مقابل منابع شرق و غرب است و چون شمعی فراروی مسلمانان عالم و آزادگان جهان است.

گذشته از اینها، روایات متعددی در باره آخرالزمان و علائم ظهور است و اشاره دارد که پیش از قیام وظهور مقدس حضرت مهدی ـ علیه السلام- در ایران، حکومتی شیعی و مورد تأیید امام تشکیل می شود و در دنیای پر از ظلم و جور آن زمان، مردم را به حق و عدالت دعوت می کند. در این روایات، قیام ایرانیان و حکومت آنها تأیید شده است. آقای علی کورانی از عالمان لبنانی مقیم ایران، روایات مربوط را جمع آوری و دسته بندی کرده، به صورت جامع توضیح داده است.6

حکومت جمهوری اسلامی نه تنها مصداق روایاتی که نهی از قیام و تشکیل حکومت می کند، نیست، بلکه به دلیل عقل و نقل، مصداق واقعی حکومت و زمینه ساز حکومت جهانی حضرت مهدی ـ علیه السلام- است و همین امر نشان می دهد روایاتی که نهی از قیام می کنند، باید بررسی دقیق تری شوند و درباره آنها بیشتر اندیشه شود. این روایات، قیام های برحق و مطابق برنامه ائمه را شامل نمی شوند.

تفسیر صحیح روایات باطل بودن قیام های قبل از ظهور، چنین است:

1. اگر روایات مذکور به معنای ظاهری آنها حمل شوند، معنای آنها، وجوب سکوت در برابر همه ظالمان و طاغوت ها و بی عدالتی هاست و این مخالف نص صریح قرآن و روایات اهل بیت ـ علیه السلام ـ است که مردم را به عدالت و زندگی عادلانه دعوت کرده، سکوت در برابر اهل ظلم و کفر را جایز ندانسته است.

 بنابراین، قیام امام حسین ـ علیه السلام ـ تنها برای ایشان جایزبود و نمی شود از آن پیروی کرد و کلام امام حسین ـ علیه السلام ـ خطاب به کوفیان که فرمود: «فلکم فی اسوه؛ همانا من برای شما الگو هستم»7، لغو می گردد و ما تنها موظفیم برای امام حسین ـ علیه السلام ـ عزاداری کنیم و پیروی از سنت و روش ایشان برای ما جایز نیست؛ ضمن این که قیام علیه طاغوت و ظلم، مقدمه تشکیل حکومت عدل است و اگر ما پیش از ظهور دعوت به سکوت شده باشیم، آیاتی که دلالت بر جامعیت اسلام دارد8 و همچنین روایات متعددی که بر این واقعیت دلالت دارند، لغو می گردند. بنابراین، معنای روایات غیر از آن است که برخی با وجوب سکوت برداشت کرده اند.

2. امام علی ـ علیه السلام ـ در وصف مردم در آخرالزمان می فرماید: «تضل فیها اقوام و یهتدی فیها اخری؛ در آن زمان، گروه هایی گمراه می شوند و گروهی دیگر ثابت قدم می مانند...».

امام ـ علیه السلام ـ در وصف گروه هدایت شدگان می فرماید: «اولئک خیار هذه الامه مع ابرارهذه العتره؛ آنها بهترین این امت هستند که با خوبان این خاندان (پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ) به سر می برند».9

این روایت صراحت دارد که مردم آخرالزمان، دو گروه هستند؛ گروهی به گمراهی کشانده می شوند و بهترین این امت در شاهراه خیر، صلاح و هدایت ثابت قدم می مانند. در این دوران، هر چه اهل باطل، شر و ستم در رفاه و آسایش باشند، اهل حق در سختی به سر می برند؛ زیرا حاکمیت با ظلم و ستم است و اهل حق در اقلیت به سر می برند.

3. امام سجاد ـ علیه السلام ـ می فرماید: «ان اهل زمان غیبته القائلین بامامته و المنتظرین لظهوره...الدعاه الی دین الله عزوجل سرا او جهرا؛ معتقدان به مهدی و منتظران ظهور او در عصر غیبت...(دارای چنین صفاتی هستند که) در پنهان و آشکار مردم را به دین خدا فرا می خوانند».10

4. امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید: «... و رایت اصحاب الایات یحقرون و یحتقر من یحبهم؛ مردمان حق را می نگری که خوار شمرده می شوند و هر کس به آنها علاقه داشته باشد نیز کوچک شمرده می شود».11

برخورد امروز دولت مستکبر آمریکا و دنباله روان آن با مردم ایران و مسلمانان، نمونه ای از تحقق این روایت است. آری در این زمان، حفظ دین بسیار سخت است.

5. پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ می فرماید: «لاحدهم اشد بقیه علی دینه من خرط القتاد فی اللیله الظلماء او کالقابض علی جمرالغضاء؛ هر یک (مؤمن) دین خویش را به سختی نگاه می دارد؛ چنان که گویی درخت خار مغیلان را در شب تاریک با دست پوست می کند یا آتش پر دوام را در دست نگاه می دارد».12

6. پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه وآله ـ می فرماید: «افضل اعمال امتی انتظار الفرح من الله عزوجل؛ انتظار فرج از جانب خداوند متعال، برترین عمل امت من است».13

7. امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «المنتظر لامرنا کالمتشحط بدمه فی سبیل الله؛ منتظر امر ما، بسان کسی است که در راه خدا به خون خود غلطیده است».14

پس بکوشید جزء این گروه باشید تا نامتان را در فهرست یاران با اخلاص امام مهدی، حضرت بقیه الله الاعظم ـ علیه السلام- ثبت کنند و جزء برادران و دوستان پیامبر بزرگوار اسلام ـ صلی الله علیه وآله ـ و شهدا شمرده شوید.15


 

 حوزه   / گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html

پی نوشت

1. امام خمینی، حکومت اسلامی.

2. ر.ک: حبیب الله طاهری، سیمای آفتاب.

3. ر.ک: ابراهیم امینی، دادگستر جهان.

4. سیمای آفتاب، ص 142؛ به نقل از ارشاد مفید، ص 260.

5. همان، ص 143.

6. علی کورانی، عصر ظهور، ترجمه عباس جلالی، شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی، تهران 1379.

7. حرانی، تحف العقول، ص 505.

8. مائده (5) آیه 33 ـ 38؛ نور (24) آیه 2؛ انفال (8) آیه 39 ـ 60.

9. مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 118.

10. صدوق، کمال الدین، ص 320.

11. بحارالانوار، ج 52، ص 256.

12. همان، ص 124.

13. همان، ص 128.

14. همان، صص 123.

15. ر.ک: عصر ظهور.

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:19 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

آیا قیام امام مهدی همراه با خونریزی و کشتار است؟

آیا قیام امام مهدی همراه با خونریزی و کشتار است؟ واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

برخی در مورد قتل و کشتار در دوران ظهور افراط می­کنند و از امام مهدی(عج) و یارانش چهره­ای خشن ارائه می­دهند؛ آنان به روایاتی استدلال می­کنند که در آنها به کشته شدن بیشترمردم واینکه از کشته­ها، پُشته ساخته می­شود و جوی خون جاری می گردد، اشاره شده است.

برخی دیگر، تفریط می کنند و می­گویند: حتی به مقدار خون در ظرف حجامت خون­ریزی نمی­شود!

بررسی اخبار و روایات

اخباری که در آن­ها کشتار در حجم وسیعی مطرح شده­اند، بر دوقسم است:

الف) یک سری از آنها، مربوط به قبل از ظهور است و هیچ ربطی به دوران ظهور ندارند. این روایات عموماً ضعیف هستند و اگر هم این گونه نباشند، هیچ گونه ارتباطی با بحث ما، یعنی قتل ها در دوران حکومت امام مهدی(عج) ندارند.

ب) دستة دیگر مربوط به هنگام ظهور و حکومت امام مهدی(عج) می­باشند که خود دو گونه­اند:

1. روایاتی که از طریق اهل سنت است و بیشتر آنها، مشکل سندی دارد، و برخی دیگر، به پیامبر اکرم(ص) منتهی نمی شوند بلکه از افرادی مانند «کعب الاحبار» که در زمان آن حضرت مسلمان نشده بود، نقل شده است.

2. احادیثی که از طریق اهل بیت (ع) نقل شده است و در ادامه مقاله به آنها می پردازیم.

اندیشه تفریطی در کشتار به هنگام ظهور

گروهی معتقدند: امام مهدی(عج)، از طریق ولایت و تصّرف تکوینی، همه مردم را مطیع می کند و کارها را با اعجاز و از راههای غیر عادی انجام می­دهد، بنابراین کشتار، خیلی اندک خواهد بود!

برای دریافت پاسخ به حدیثی از امام باقر(ع) متمسّک می­شویم:

بشیر گوید: به امام باقر(ع) گفتم: «عده­ای می­گویند، هنگامی که آن امر روی دهد، همه کارها برای او درست و استوار می­گردد و به اندازه یک ظرف حجامت هم خون نمی­ریزد»!

فرمود: «هرگز چنین نیست! سوگند به آن که جانم در دست اوست؛ کار به آنجایی انجامد که ما و شما عرق و خون بسته شده را پاک خواهیم کرد(کنایه از سختی ها و دشواری های جنگ است که موجب پدید آمدن عرق و ایجاد زخمهای خونین می شود)».

تمامی کارها در زمان قیام امام مهدی(عج) به خودی خود و با اعجاز صورت نمی­پذیرد، هر چند در ولایت تکوینی حضرت و سایر امامان(ع) هیچ گونه تردیدی نیست.

مطابق روایات متعدد نمی­توانیم ادعا کنیم که در هنگام ظهور هیچ قتلی رخ نمی دهد؛ زیرا در آن دوران بحث از اجرای حدود الهی و اقامه عدل جهانی است و مسلما این امر عظیم ، بدون برطرف کردن موانع میسّر نمی­شود.

از طرفی، تاریخ گواهی می­دهد که پیامبر اکرم(ص) و معصومان(ع) سعی داشته­اند، امور را به طور عادی و در مسیر طبیعی انجام دهند.

به هر حال، لزومی ندارد که ادعا کنیم امام مهدی(عج) تمام کارهایش را از طریق اعجاز انجام می­دهد و هیچ خونی ریخته نخواهد شد.

اندیشه افراطی در کشتار به هنگام ظهور

در احادیثی که از طریق اهل سنت رسیده ­است، خونریزی­های زیاد و وحشتناک ذکر شده است. اینک، به نقد و بررسی یکی از آنها می پردازیم؛

یوسف بن یحیی شافعی در کتاب «عقدالدرر» روایتی را از امیرمؤمنان(ع) درباره حوادث روم نقل می­کند و می­گوید: «پس مسلمانان، سه تکبیر می­گویند و مانند ریگ و شن های روانی که از بلندی­ها فرو می­ریزند، داخل (روم) می­شوند و در آنجا پانصدهزار جنگجو را می کشند و غنائم و اموال را به طور مساوی تقسیم می­کنند، و به هر یک از آنان صدهزار دینار و صد کنیز و یا غلام می­رسد.»

این روایت مشکل سندی دارد و از نظر محتوا قابل اعتماد نیست، پیداست که جاعلان این گونه احادیث در خدمت حکومت­های ظالم بوده­اند و به جهت توجیه پاره­ای از جنگ­های پس از پیامبر اکرم(ص) این چنین احادیث مجعولی را وارد کتابهای روایی کرده­اند.

خلاصه این که یک دسته از روایات در مورد خون­ریزیها، مربوط به دوران قبل از ظهور است و دسته دیگر از مجعولات و اسرائیلیات است که با هدف و انگیزه­های مختلف مانند خدشه­دار کردن چهره نهضت جهانی و حکومت حضرت مهدی(عج) و یا توجیه کشتارها در فتوحات سابق و... وارد کتابهای روایی شده است.

برنامه امام (عج) برای قیام

یقیناً، پیش از ظهور و مقارن آن ، ستمگران خونریزی بر دنیا حاکم­اند که از هیچ جنایتی فرو نمی گذارند. حال امامی که قیام می­کند در برابر این همه کج روی ها و بیدادگریها، چگونه باید برخورد کند تا جهان را پر از عدل و داد سازد؟

بی­تردید معاندانی که دستشان به خون بشریت آلوده است و یا مقامشان به خطر افتاده ، در مقابل حرکت اصلاح گرانه امام(عج) ایستادگی می­کنند.

بنابراین، امامی که قیام می­کند و مأموریت تشکیل حکومت جهانی اسلام را دارد، باید برنامه داشته باشد. در این جا مروری به این برنامه ها خواهیم داشت:

الف) تربیت سپاهیان و تدارک مقدمات نبرد

امام مهدی(عج) برای به ثمر رساندن انقلاب جهانی، ناگزیر از جنگ خواهد بود و در مقابلش، دشمنان تا دندان مسلح با در دست داشتن امکانات گستردة اقتصادی ، نظامی و سیاسی، پرچم مخالفت برمی­دارند و مانع اصلاح گری امام مهدی(عج) می شوند. لذا قبل از قیام، جنگاوران دریادل و کارآمدی، تربیت می شوند و تعداد آنان در برخی 10هزار نفر و در تعدادی 100 هزار نفر و.. ذکر شده است.

ب) تجهیزات جنگی و وسیله دفاعی

تجهیزات آنان طبق روایتی از امام صادق(ع)، از آهن – اما نه آهن شناخته شده – است که اگر یکی از آنان، با آن بر کوهی ضربه زند، آن را دو نیم می کند.

ج) قاطعیت امام در رویارویی با دشمنان

امام مهدی(عج) به اقامه حدود الهی می­پردازد و در برخورد با دشمنان از یک نوع مجازات استفاده نمی­کند بلکه نسبت به جرم اشخاص، مجازات متناسب را اجرا می­کند.

ائمه اطهار(ع) مایه رحمت­اند و مقتضی رحمت آنان برداشتن موانع از سر راه است.

با توجه به شرایط ویژه ظهور، قاطعیت امام(عج) با دشمنان و ایجاد رعب و وحشت در میان آنان، هر مخالف ستمکاری را به تسلیم وا می­دارد.

بنابراین، اکثریت مردمِ مظلوم و ستمدیده از کسانی خواهند بود که امام مهدی(عج) آنان را مورد لطف قرار می­دهد و تنها گروهی اندک مقاومت نشان می­دهند و این جاست که چاره ای جز شمشیر نیست.

چکیده سخن

پس از بررسی روایات، چنین بدست می­آید که درباره حجم و عدد قتل و کشتار، افراط و تفریط شده و واقع، چیزی دیگر است. سیاست امام مهدی(عج)، سیاست پیامبر اکرم(ص) است. گاهی مقتضای عدالت و گستردن عدالت برجامعه این است که دشمنان لجوج- که هرگز با حکومت حضرت مهدی(عج) کنار نمی­آیند و البته عدد آنان هم زیاد نیست- کشته شوند ولی متأسفانه مبالغه بسیاری در این زمینه شده است.

آیت الله نجم الدین طبسی


حوزه/گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html

پی نوشت:

1. غیبت نعمانی، ص 283.

2. عقدالدرر، ص 189.

3. بصائر الدرجات، ص141.

 

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:20 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

موعود باوری و اعتقاد به مهدویت

موعود باوری و اعتقاد به مهدویت واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

گفته اند که حیات ملت ها به دو قاعده بزرگ بستگی دارد و یا به عبارت دیگر برای ادامه حیات در مقیاس های مختلف فردی، قومی و قبیله ای و حتی ملی دو مفهوم خودنمایی می کند. یکی افتخار به گذشته و دوم امید به آینده.

افتخار به گذشته :

بدیهی است که تمام اقوام و ملل به عناوین و گونه های مختلف سعی دارند به گذشته خود افتخار نموده و ببالند و این بالندگی را در طول تاریخ به رخ این و آن کشیده و در مقابل سایر جوامع و ملل به آن افتخار کنند و حتی در بعضی جوامع دیده شده است که حتی شکست های خود را نادیده گرفته اند و با توسعه موفقیت ها (هرچند کم یا مقطعی) سعی در پوشاندن شکست ها داشته اند تا جایی که مقام معظم رهبری عزیز می فرمایند: گزارش های خوب جنگ های ملی و میهنی یکی از گویاترین بخش های تاریخ هر ملت محسوب می شود بسیاری از آثار بزرگ هنری دنیا برروی قهرمانی ملت ها متمرکز شده اند، حتی آنجایی که شکست خورده اند.

امید به آینده :

تحقیقا همه زمامداران و فلاسفه براین باورند که توسعه و پیشرفت و خیلی از مفاهیم روانگرای توسعه زا مدیون امید به آینده است و اگر هر جامعه و ملتی از امید به آینده برحذر داشته شود و اصولاً آن فرد یا قوم و جامعه امیدی به آینده نداشته باشد پوچی گرایی و نیهیلیسم توسعه نیافته و آن جامعه محکوم به شکست است. نیهیلیسم، مفهومی است که جدا از دلالت های فلسفی و پیچیدگی های نظری اش، در تجربه روزمره و شخصی افراد نیزمعنادار به بیان ساده. و همان طور که نیچه اظهار می کند. می توان نیهیلیسم را بی ارزش شدن ارزش ها تعریف کرد.

دین مبین اسلام در دو موضوع عمده در مقابل این پدیده (پوچی گرایی و نیهیلیسم) قد علم نموده و برخورد کرده است.

قیامت :

اعتقاد به قیامت ومعاد تقریباً دراکثر دین هایی که انسان ها از اول خلقت تا حالابا آن سروکار داشتند هرچند با اختلافاتی همواره در میان مردم رایج بوده و اکثریت معتقدند که یک روزی همه مردگان زنده خواهند شد و در آنجا دیگر پس از پشت سرگذاشتن یک زندگی توام با رنج و زحمت به رفاه و آسایش مطلق روی خواهند آورد.

در قرآن نیز که کتاب دین اسلام می باشد با دید ویژه ای بر این مطلب نگریسته شده و از میان همه نظریات راجع به معاد، معاد جسمانی و روحانی پذیرفته گشته، فرارسیدن قیامت و برانگیخته شدن تمام انسان ها، چنان مورد توجه و قطعی بیان گردیده که امکان هرگونه شک و تردیدی را از بین برده و آن را وعده ای تخلف ناپذیر خوانده. دراین کتاب، معاد در دو مرحله مورد بررسی و تبیین قرارگرفته که یکی امکان وقوع معاد است و دیگری دلیل های وقوع معاد، که به طور خلاصه به بیان هر کدام از موارد یاد شده می پردازیم.

انتظار :

موعود باوری و اعتقاد به مهدویت، اعتقادی بسیار غنی که درتاریخ اسلام جایگاهی خاص و بس رفیع دارد و اثر بخشی خود را درحوادث مختلفی نشان داده است. یکی از حوادثی که این اعتقاد درآن نقش اساسی داشته است همان قیام ملت ایران به رهبری امام خمینی رحمه الله علیه می باشد.

انقلاب ما در راه آن هدفی که امام زمان برای تامین آن هدف مبعوث می شود و ظاهر می شود یک مقدمه لازم و یک گام بزرگ بوده. ما اگر این گام را برنمی داشتیم. یقیناً ظهور ولی عصر (صلوات علیه وعجل الله تعالی فرجه الشریف) به عقب می افتاد.

مقام معظم رهبری دراین خصوص می فرمایند: شما مردم ایران و شما مادران شهید داده و پدران داغدار و افرادی که در طول این مبارزه زحمت کشیدند بدانید؛ شما ای امام بزرگوار امت بدانید:(که بهتر از همه ما می دانید)

شما موجب پیشرفت حرکت انسانیت به سوی سر منزل تاریخ و موجب تسریع در ظهور ولیعصر (صلوات علیه) شدید. شما یک قدم این بار را به منزل نزدیکتر کردید. با این انقلاب که مانع را که همان دستگاه و نظام پلید ظلم دراین گوشه دنیا بود و سرطان بسیار خطرناک و موذی و آزار دهنده ای بود این را کندید و قلع و قمع کردید.

جمهوری اسلامی نتیجه برداشت صحیح از اعتقاد به امام زمان و الگوی کوچکی برای آن حکومت عظیم جهانی است.

همه خصوصیاتی که در ظهور مهدی(ع) هست در یک مقیاس کوچک در انقلاب اسلامی ملت ایران هم هست. در آنجا هم مخاطب حضرت بقیه الله همه مردم عالمند؛ یعنی در آن لحظه ای که به خانه کعبه پشت می دهد و تکیه می کند و دعوت خود را با صدای بلند فریاد می کند. صدا می زند (یا اهل العالم؛ انقلاب اسلامی ما هم از آغاز اعلام کرد که مخصوص یک ملت و یک قوم و یک کشور نیست. همچنانی که آن بزرگوار با همه قدرت های بزرگ جهان ستیزه می کند و در می افتد. انقلاب ما هم با دست خالی و فقط با تکیه به نیروی ایمان با همه قدرت های عظیم جهانی مقابل شد. همان طوری که ظهور حضرت مهدی هم حساب های مادی و معمولی را به هم می ریزد. انقلاب ما هم همه حساب ها را به هم ریخت.

جنگ یکی از حوادث حساس است که بر ضد این انقلاب تحمیل شد، آحاد ملت ایران، برای دفاع از دین و تمامیت ارضی خود، وارد عمل شدند و مقطعی حساس و در عین حال بسیار درخشان در تاریخ این انقلاب عظیم به وجود آوردند که از این مقطع به دوران دفاع مقدس یاد می شود.

هشت سال دفاع مقدس، دارای ابعاد و زوایای گوناگونی می باشد که با بررسی هر یک از این ابعاد، درمی یابیم فرهنگ های ناب و ارزشمند دینی را در درون خود جای داده است.

یکی از زوایای بسیار ارزشمند دوران دفاع مقدس همان اعتقاد به مهدی موعود به عنوان منجی عالم بشریت است (انتظار) که در دوران دفاع مقدس، جلوه خاصی یافت و درخشان تر از گذشته خود را در عرصه نظام اجتماعی و سیاسی و دفاعی مطرح نمود. و همچنین دفاع مقدس در ترویج اعتقاد به مهدویت نیز ایفاء نقش نموده و توانست در توسعه آن نقشی اساسی داشته باشد.

اعتقاد به مهدی موعود در به وجود آمدن فرهنگ دفاعی نقش اساسی داشت که موجب گردید همین فرهنگ دفاعی سرشار از قداست شده و در روح و روان یک یک افراد مدافع نظام اسلامی و اسلامیت ریشه بدواند. همان گونه که می دانیم اولین ابزار قدرت و توان انقلاب در مقابله با تجاوز ارتش بعث عراق پیدایش فرهنگ دفاعی است که به افراد توانایی می بخشید تا با دست خالی در مقابل دشمن تا دندان مسلح ایستادگی کنند.

 با توجه به معنای فرهنگ که عبارت است از مجموعه آداب و رسوم آیا می توان بیان کرد که اعتقاد به مهدویت را که اکنون تبدیل به فرهنگ شیعه و شیعیان شده است و به معنای مجموعه ای از دانش ها، آداب و علوم مربوط به حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد از فرهنگ دفاع مجزا نمود؟

اعتقاد به مهدویت، به مجموعه ای از نگرش ها و ارزش ها و هنجارهای مربوط به ظهور موعود از سلاله پاک پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) اطلاق می شود. طبق آیه شریف۵۰۱ سوره انبیاء این اعتقاد قدمتی دیرینه دارد و همه ادیان الهی به ظهور یک منجی بشارت داده اند؛ ولی در دین اسلام به واسطه تعالیم قرآن کریم و بیانات پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(علیهم السلام) و همچنین مجاهدت علمی و فرهنگی علمای شیعه، ابعاد این اعتقاد، بیشتر آشکار شد.

با نگاهی دقیق به جنگ تحمیلی می فهمیم که این جنگ را اعتقادی همراهی می کرد که در پیروزی آن بسیار موثر بود و آن اعتقاد به حکومت جهانی حضرت ولی عصر بود که با روح یکایک رزمندگان عجین شده بود و تبدیل به جهادی عظیم شده بود. این جهاد عظیم با اعتقاد به مهدویت و استکبارستیزی، متاثر از قیام امام حسین و مهدی موعود کاملاهمراه بود نمودهای اعتقاد به مهدویت در مبانی زیر خودنمایی می کند:

-اعتقاد به امام امت به عنوان نایب برحق آقا امام زمان که فرمانش نافذ و حکمش حکم حضرت ولی عصر بوده و حکم آن حضرت حکم خداست. رزمندگان ما در طول هشت سال دفاع مقدس، انتظار و اعتقاد به امام عصر(عج) را با پیروی از ولایت مطلقه فقیه، در عمل و بسیار ملموس به ما نشان دادند.

 آنها، چون واقعا اعتقاد داشتند که راهشان و هدفشان و مکتبشان اسلامی و مهدوی است مشتاقانه وارد جبهه های جنگ می شدند آنان عشق به امام راحل را در راستای عشق به اما عصر(عج) می دانستند. آنان معتقد بودند هر عشق به امام زمان(عج) به کار آنان نمی آید و اگر امام راحل حرفی می زد و دستوری صادر می کرد دوستدارانش به هر قیمتی که بود، خواسته آن بزرگوار را اطاعت می کردند. چون واقعا درک کرده بودند که خواسته امام راحل در راستای خواسته امام عصر(عج) می باشد.

ادامه دارد ....

 سردار فقید احمد سوداگر


  گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html

پی نوشت ها

۱- در مکتب جمعه ص ۲۰۲، ۲۰۱، ۶/۴/۹۵

۲- خطبه های نماز جمعه رسالت ۱۲/۱/۷۶

۳- در مکتب جمعه ص ۲۵۰، ۲۹/۳/۰۶

۴- این حدیث را همه چهارده معصوم بیان کرده اند و در مکتب عامه و مصادر شیعی آمده است. (یملاالارض قسطا و عدلاکما ملئت ظلما و جورا)

۵- رحیم کارگر (انتظار و انقلاب) فصلنامه انتظار، سال اول شماره دوم ص ۱۴۶- ۱۲۶

۶- مسعود پورسید آقایی، تاریخ عصر غیبت، قم انتشارات حضور ۹۷۳۱ ش، ص ۳۷۶

۷- مرتضی نائینی (جان و جانان، فصلنامه انتظار موعود، سال اول، شماره دوم ۰۸۳۱، ص ۱۹ و ۰۶

۸- خبرنامه همایش دکترین مهدویت شماره هشتم، ص ۶۱

۹- محمدباقر حیدری کاشانی، نسل طوفان، قم، زلال کوثر، چاپ دوم ۶۸۳۱ ش، ص ۳۸ (به نقل از لایه های پنهان جنگ)

۰۱- ویژه نامه حماسه فتح خرمشهر ص ۷۲ (به نقل از لایه های پنهان جنگ)

۱۱- ماهنامه فرهنگی اجتماعی فکه، ش ۸۳، ص ۱

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:20 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

امام مهدی علیه السلام و مسئله ی طول عمر(3)

امام مهدی علیه السلام و مسئله ی طول عمر(3) واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

 طول عمر از منظر قرآن کریم

در قرآن کریم - که محکم ترین سند اسلامی است - به افرادی بر می خوریم که از عمری دراز و غیرطبیعی برخوردار بوده اند .

شماری از افراد که در قرآن، دارای عمری طولانی شمرده شده اند، عبارت اند از:

1 - نوح

قرآن، در بارهی نوح می گوید:

«ولقد ارسلنا نوحا الی قومه فلبث فیهم الف سنة الا خمسین عاما» (28) ; و به راستی، نوح را به سوی قوم اش فرستادیم، پس در میان آنان، نهصد و پنجاه سال درنگ کرد .

چنان که می بینید، قرآن، با صراحت، عمر نهصد و پنجاه ساله را برای حضرت نوح مورد تایید قرار می دهد .

2 - عیسی بن مریم

قرآن، در مورد حضرت عیسی (علیه السلام) می گوید:

«وقولهم انا قتلنا المسیح عسیی ابن مریم رسول الله وما قتلوه وما صلبوه ولکن شبه لهم و ان الذین اختلفوا فیه لفی شک منه مالهم به من علم الا اتباع الظن وما قتلوه یقینا × بل رفعه الله الیه وکان الله عزیزا حکیما × و ان من اهل الکتاب الا لیومنن به قبل موته ویوم القیامة یکون علیهم شهیدا× (29) » ; و گفته ی ایشان که: «ما، مسیح عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم » ، و حال آن که آنان او را نکشتند و مصلوب اش نکردند، لکن امر، بر آنان مشتبه شد و کسانی که در باره ی او اختلاف کردند، قطعا در مورد آن دچار شک شده اند و هیچ علمی بدان ندارند، جز آن که از گمان پیروی می کنند، و یقینا او را نکشتند، بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد، و خدا توانا و حکیم است . و از اهل کتاب، کسی نیست مگر آن که پیش از مرگ خود حتما به او ایمان می آورد، و روز قیامت [عیسی نیز] بر آنان شاهد خواهد بود .

آیات یاد شده صراحت دارد در این که اهل کتاب، عیسی را نکشته اند، بلکه امر بر آنان مشتبه شده و خداوند او را زنده به سوی خود بالا برده است .

جمعی از دانشمندان اهل سنت، در ذیل «ولکن شبه لهم » از مجاهد (30) نقل کرده اند که گفت:

صلبوا رجلا غیر عیسی شبه بعیسی یحسبونه ایاه، ورفع الله الیه عیسی حیا (31) ; مردی غیر از عیسی (علیه السلام) را که شباهت به عیسی داشت، به دار آویختند و گمان کردند که او عیسای مسیح است . و خداوند عیسی را زنده به سوی خود بالا برد .

شماری از حافظان حدیث، از ابن عباس و ابو هریره نقل کرده اند:

«ان من اهل الکتاب الا لیومنن به قبل موته » ; یعنی، اهل کتاب، قبل از موت عیسی (علیه السلام) به او ایمان می آورند . (32)

دانشمند اهل سنت گنجی شافعی، این آیه را دلیل بر حیات و بقای عیسی (علیه السلام) می داند و می نویسد:

از هنگام نزول آیه، تاکنون، کسی به عیسای مسیح ایمان نیاورده است، پس به ناچار باید این قضیه پس از این، و در آخر الزمان روی دهد . (33)

از سوی دیگر، نزول عیسای مسیح در آخر الزمان و نماز گزاردن حضرت عیسی پشت سر حضرت مهدی (علیه السلام) نیز حقیقتی است که مورد اتفاق مسلمانان است، و شمار زیادی از محدثان اهل سنت، از جمله بخاری و مسلم و صاحبان صحاح دیگر، احادیث مربوط به این واقعه را با سند صحیح، در اثار خود ثبت کرده اند (34) .

نمونه هایی از احادیث یاد شده چنین است:

عن جابر بن عبدالله، قال (علیه السلام) : «لا تزال طائفة من امتی یقاتلون علی الحق ظاهرین الی یوم القیامة .» . قال: «فنیزل عیسی بن مریم (علیه السلام) فیقول امیر هم: "تعال صل بنا (لنا). "، فیقول: "لا: ان بعضکم علی بعض امیر لیکرم الله هذه الامة (35) » ;

«همواره، جمعی از امت من، در راه حق مبارزه می کنند (و مبارزه ی حق علیه باطل تا قیامت ادامه دارد) . فرمود: «سپس عیسی بن مریم (علیه السلام) فرود می آید . فرمانده و پیشوای آنان به عیسی می گوید: "بیا برای ما نماز بخوان"، عیسی پاسخ می دهد: "نه; برخی از شما بر برخی دیگر امیر و فرمانده اید . و این بدان جهت است که خداوند، این امت را گرامی داشته است" .» .

ابو هریره، از رسول خدا (علیه السلام) نقل می کند که فرمود:

«کیف انتم اذا نزل ابن مریم فیکم و امامکم منکم؟ (36) چه گونه خواهید بود هنگامی که عیسی بن مریم در میان شما فرود آید و پیشوای شما از خودتان باشد؟»

مقصود از «امام » ، در این جا، حضرت مهدی (علیه السلام) است .

ابوسعید از رسول خدا نقل می کند که فرمود:

منا الذی یصلی عیسی بن مریم خلفه (37) ; از ما است آن کسی که عیسی بن مریم پشت سر او نماز می گذارد .

ابن ابی شیبه، از ابن سیرین نقل می کند که گفت:

المهدی من هذه الامة وهو الذی یؤم عیسی بن مریم (علیه السلام) (38) ; مهدی، از این امت است و او، کسی است که عیسی بن مریم پشت سر او نماز می گذارد .

مرحوم محدث نوری می نویسد:

نظر مشهور میان دانشمندان خاصه و عامه، آن است که عیسی (علیه السلام) در آسمان باقی و زنده است به همان حیاتی که در زمین داشته است . زنده به آسمان بالا رفت و شربت مرگ نچشید و نخواهد چشید تا آن که در آخرالزمان فرود آید و پشت سر مهدی (علیه السلام) نماز، گزارد . (39)

حال اگر تاریخ میلادی، از صحت و دقت کافی برخوردار باشد، عمر عیسای مسیح، اکنون، حدود دو هزار سال است . با این وجود، عمر 1150 سال برای حضرت مهدی (علیه السلام) امر بعیدی نخواهد بود .

3 - خضر

یکی از کسانی که عمر طولانی دارد، حضرت «خضر» است . وی، یکی از پیامبران الهی است . معجزه ی این پیامبر، این بود که روی هیچ چوب خشک یا زمین بی علفی نمی نشست، مگر آن که سبز و خرم می شد . او را به همین جهت «خضر» نامیده اند . (40) گرچه در قرآن، از وی، به صراحت یاد نشده است، اما داستان ملاقات و همراهی موسای کلیم با این بنده ی دانا و با تجربه ی خداوند، در سوره ی کهف آمده است . مفسران فریقین، در ذیل آیه ی شصت و پنج کهف، یعنی «فوجدا عبدا من عبادنا آتیناه رحمة من عندنا وعلمناه من لدنا علما» ، گفته اند، مقصود از «عبد خدا» «خضر» است (41) . از روایات امامان اهل بیت (علیه السلام) چنین بر می آید که خضر، از دنیا نرفته و هنوز زنده است . (42)

اعتقاد به زنده بودن خضر، اختصاص به شیعیان ندارد، بلکه در میان اهل سنت نیز عقیده ای پذیرفته شده است .

دیار بکری، مورخ معروف سنی، می نویسد: «جمهور علما، بر این عقیده اند که خضر زنده است . (43) » .

علامه ی گنجی شافعی می نویسد: «حیات و بقای خضر، مورد اتفاق دانشمندان اهل سنت است . (44) » .

شمن الحق عظیم آبادی می نویسد: «هیچ ایرادی بر طولانی بودن عمر مهدی (علیه السلام) و ادامه یافتن روزهای زندگی اش وارد نیست، چنان که عیسی و خضر، هر دو، دارای عمر طولانی اند و زنده اند .» . (45)

شیخ مفید، در مورد حضرت خضر می نرسید:

وهو الخضر (علیه السلام)، موجود قبل زمان موسی (علیه السلام) الی وقتنا هذا، باجماع اهل النقل واتفاق اصحاب السیر و الاخبار، سائحا فی الارض، لایعرف له احد مستقرا ولا یدعی له اصطحابا، الا ما جاء فی القرءان به من قصته مع موسی (علیه السلام) (46) ;

زنده بودن خضر، از قبل از زمان موسی (علیه السلام) تا زمان ما، مورد اتفاق سیره نویسان و مورخان است . وی، در زمین سیر می کند و کسی محل زندگی او را نمی داند، و کسی ادعا نکرده که یار و همراه او باشد، جز آن چه در قرآن در داستان موسی و خضر آمده است .

شیخ ابی علی فضل بن حسن طبرسی (از دانشمندان سده ی ششم هجری) می نویسد:

وقد تظاهرت الاخبار بان اطول بنی آدم عمرا الخضر (علیه السلام). واجمعت الشیعة و اصحاب الحدیث، بل الامة باسرها، ما خلا المعتزله والخوارج، علی انه موجود فی هذا الزمان، حی کامل العقل ووافقهم علی ذالک اکثر اهل الکتاب (47) ;

مجموعه ی روایات، مؤید آن است که خضر، طولانی ترین عمر را در میان فرزند آدم دارد . شیعه و اصحاب حدیث، بلکه همه ی امت، به جز معتزله و خوارج، بر این باوراند که خضر، در زمان ما موجود و زنده است، و از عقل کامل برخوردار است . در این عقیده، بیش تر اهل کتاب نیز با آنان هم رای اند .

کراجکی در کنز الفوائد می نویسد:

و قد اجمع المسلمون علی بقاء خضر (علیه السلام) من قبل زمان موسی (علیه السلام) الی الآن، و ان حیاته متصلة الی آخر الزمان . وما اجمع علیه المسلمون فلا سبیل الی دفعه بحال من الاحوال (48) ;

بقای خضر، از قبل از زمان موسی (علیه السلام) تا زمان حاضر، و ادامه ی حیات اش تا آخر الزمان، مورد اتفاق مسلمانان است . آن چه مورد اتفاق مسلمانان واقع شود، به هیچ روی، نمی توان آن را نادیده گرفت .

میزرا حسین طبرسی نوری نیز می نویسد:

اهل اسلام . به اتفاق، معتقدند که حضرت خضر (پیامبر خدا) باقی و زنده است و چند هزار سال از عمر وی می گذرد (49) .

4 - اصحاب کهف

جمع دیگری که قرآن کریم به عمر طولانی آنان تصریح کرده، اصحاب کهف اند . قرآن در مورد آنان می گوید:

«ولبثوا فی کهفهم ثلاثمئة سنین وازدادوا تسعا» (50) ; و سیصد سال، در غارشان، درنگ کردند و نه سال [نیز بر آن] افزودند .

چنان که می بینید، قرآن، به حیات و بقای اصحاب کهف بیش از سه قرن آن هم در خواب و بدون آب و غذا، تصریح می کند . به راستی، کدام یک شگفت انگیزتر است: کسی که سیصد سال بدون آب و غذا زنده مانده یا کسی که صدها سال باقی مانده، اما غذا می خورد، آب می آشامد، راه می رود، می خوابد و بیدار می شود؟

در سنت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)

سنت رسول خدا نیز بر طول عمر انسان، صحه می گذارد و آن را امری ممکن می شمارد . یکی از کسانی که در سنت پیامبر، به طول عمر او اشاره شده، «دجال » است . اهل سنت، براساس همین روایات، عقیده دارند که دجال در عصر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) متولد شده و به زندگی خود ادامه می دهد تا در آخرالزمان خروج کند .

احمد بن حنبل، با ذکر سند، به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) می نویسد:

لقد اکل الطعام ومشی فی الاسواق، یعنی الدجال (51) ; دجال زنده است و غذا می خورد و در بازارها راه می رود .

در روایت دیگری آمده است .

هو ابن صائد الذی ولد بالمدینة (52) ; دجال، همان ابن صیادات که در مدینه متولد شده است .

بخاری آورده است:

عن محمد بن المنکدر، قال: «رایت جابر بن عبدالله یحلف بالله ان ابن الصائد الدجال .» . قلت: «تحلف بالله؟ «قال: «انی سمعت عمر یحلف علی ذالک عند النبی (علیه السلام)، فلم ینکره النبی (علیه السلام) (53) ;

محمد بن منکدر می گوید: «جابر بن عبدالله را دیدم که سوگند یاد می کرد بر این که ابن صیاد، همان دجال است .» گفتم: «به خدا سوگند می خوری؟» . گفت: «من شنیدم که عمر، نزد رسول خدا سوگند یاد کرد [که ابن صیاد، همان دجال است] و رسول خدا سخن او را انکار نکرد .» .

در سنن ابی داود آمده است:

عن ابن عمر، انه کان یقول: «والله! ما اشک ان . . . الدجال ابن صیاد» (54) ; عبدالله بن عمر همواره می گفت: «به خدا سوگند! تردیدی ندارم که . . . دجال همان ابن صیاد است .» .

عبدالله بن عمر، در حدیث دیگری نقل می کند که رسول گرامی (صلی الله علیه وآله وسلم) با شماری از یاران خود از کنار ابن صیاد می گذشت; حضرت به او فرمود:

«اتشهد انی رسول الله؟» . فنظر الیه ابن صیاد فقال . «اشهد انک رسول الامیین . . .» (55) ; «آیا گواهی می دهی که من فرستاده ی خدایم؟» . این صیاد نگاهی به رسول خدا کرد و گفت: «شهادت می دهم که تو رسول درس نخوانده ها هستی » . . .

چنان که ملاحظه می کنید، در همه ی این مصادر، به صراحت آمده که دجال، همان ابن صیاد است که در روزگار رسول خدا در مدینه متولد شده است . این مطلب نیز مسلم و مورد اتفاق است که خروج دجال، در آخر الزمان خواهد بود . پس به ناچار، باید او در همه ی این زمان های طولانی، زنده باقی بماند تا زمان خروج او فرا رسد .

جالب این که این روایات را فقط منابع روایی اهل سنت نقل کرده اند . حال اگر این احادیث صحیح باشد . چنان که اهل سنت بر این باوراند، در این صورت، شایسته نیست که آنان در حیات و عمر طولانی امام مهدی (علیه السلام) تردید کنند، به خصوص با توجه به این که در احادیث ابن صیاد تردید وجود دارد، ولی در احادیث مهدی (علیه السلام)، هیچ تردیدی وجود ندارد .

نیز، حال که دشمن خدا، به خاطر مصالحی، می تواند بیش از هزار سال زنده بماند، چرا بنده و خلیفه ی و ولی خدا نتواند عمر طولانی داشته باشد؟ (56)

ثوبان، از رسول خدا (علیه السلام) نقل می کند که فرمود:

. فاذا رایتموه فبایعوه ولو حبوا علی الثلج; فانه خلیفة الله المهدی (علیه السلام) (57) ، هر گاه او را دیدید، با او بیعت کنید حتی اگر لازم باشد سینه خیز از روی برف عبور کنید; چرا که مهدی، خلیفه ی خدا است .

از منظر عقل

افزون بر کتاب و سنت، عقل سلیم نیز، طول عمر را برای انسان، ناممکن نمی داند، بلکه آن را امری کاملا ممکن می شمارد . حکما و فلاسفه گفته اند، بهترین دلیل بر امکان هر چیزی، واقع شده آن چیز است . همین که طول عمر در میان پیشینیان روی داده و تاریخ، افراد زیادی را به ما نشان می دهد که عمری دراز داشته اند، خود دلیل روشنی است بر این که طول عمر، از دیدگاه عقل امری ممکن است .

خواجه نصیر طوسی می گوید:

طول عمر، در غیر مهدی (علیه السلام) اتفاق افتاده و محقق شده است . چون چنین است، بعید شمردن طول عمر در مورد مهدی (علیه السلام) جهل محض است . (58)

علامه ی طباطبایی می نویسد:

هیچ قاعده و برهان عقلی ای وجود ندارد که بر محال بودن طول عمر دلالت کند . به همین جهت، نمی توانیم طول عمر را انکار کنیم . (59)

تجربه ی تاریخی:

واقعیت دیگری که در شناخت مسئله ی «طول عمر» و امکان آن، باید مورد نظر باشد، تجربه ی تاریخ طولانی بشریت است . اگر مسئله ی طول عمر، در تاریخ زندگی بشر اتفاق افتاده باشد - اگر چه در مواردی نه چندان زیاد - تکرار موارد یا مورد مشابه آن، امری طبیعی و معقول و قابل تحقق و قبول خواهد بود .

این مطلب نیز روشن است که نقل تاریخی، بویژه نقل متواتر و مشهور، سبب یقیین و باور می گردد . ما می بینیم که کتب تاریخی، افراد زیادی از «معمرین » را نام برده اند و احوال و زندگی آنان را ثبت کرده اند . این گونه افراد، هم در میان افراد عادی بوده اند و هم در میان مشاهیر تاریخ و پیامبران .

پس مسئله ی امکان عمر طولانی، و تحقق یافتن آن در موارد متعدد، امری است که از نظر وقوع خارجی و تحقق عینی نیز مصداق هایی دارد، و از نظر نقل تارخی، قطعی و مسلم است .

البته، عمر بشر، به طور متعارف، اندازه ای معین و نوسانی محدود دارد، لکن آن چه از طرح مسئله ی «معمرین » مقصود است، این است که نشان داده شود که مقدار عمر دو جریان دارد:

1 - جریان معمولی و متعارف، که در اغلب افراد انسان وجود داشته است و وجود دارد .

2 - جریان غیرمعمولی و استثنایی که در پاره ای از افراد انسان وجود داشته است و و جود دارد . (60)

اکنون نظر خوانندگان گرامی را به نمونه هایی از افرادی که در گذشته ی تاریخ، دارای عمر طولانی بوده اند جلب می کنم:

1 - آدم (علیه السلام) ; مقدار عمر آدم را نهصد و سی تا هزار سال نوشته اند . (61)

2 - شیث بن آدم; وی نهصد و دوازده سال عمر کرده است . (62)

3 - انوش بن شیث; عمر وی را نهصد و پنجاه سال نوشته اند . (63)

4 - قینان بن انوش، وی، نهصد و بیست سال عمر کرده است . (64)

5 - یرد بن مهلابیل، عمر وی را نهصد و شصت و دو سال نوشته اند . (65)

6 - متوشلح (یا متوشالح)، وی، 969 سال عمر داشته است . (66)

علاقه مندان می توانند برای اطلاع بیشتر به کتابهایی که در این زمینه نوشته شده مراجعه کنند . (67)

از نگاه علوم تجربی

در این مقام، می خواهیم ببینیم آیا برهانی علمی یا قانونی آزمایشی، و صد در صد کلی، وجود دارد که ثابت کند طول عمر امری است غیر قابل وقوع، یا نه، بحث را در دو بخش تقدیم می کنیم:

الف) چند مقدمه

1 - در قوانین طبیعی، در مورد مقدار عمر طبیعی بشر، هیچ اصل ثابت و غیر قابل تغییری وجود ندارد . به همین دلیل، دانشمندان علوم تجربی، همواره، در حال مطالعه و آزمایش اند و می کوشند تا متوسط طول عمر انسان را افزایش دهند . بدون شک، اگر مقدار عمر طبیعی انسان، دارای اصول ثابت و غیرقابل تغییری بود، این مطالعات و آزمایش ها معنا و مفهومی نداشت .

جالب این که تحقیقات آنان با توفیقاتی نیز همراه بوده است و توانسته اند در طی چند دهه ی اخیر، با همگانی کردن و افزایش بهداشت و سلامت جامعه، سلسله ای از بیماری ها و مرگ و میرها را مهار کنند و کاهش دهند .

2 - دانشمندان، با تحقیقاتی که به عمل آورده اند، موفق شده اند عمر برخی از حشرات را تا نهصد برابر عمر طبیعی آن، افزایش دهند . اگر این قضیه، روزی در مورد انسان به حقیقت به پیوندد، عمر هزار ساله برای انسان، امری پیش پا افتاده خواهد بود . (68)

3 - دانشمندان می گویند، پیری، چیزی جز فرسوده شدن سلول های بدن نیست و اگر روزی بشر بتواند سلول های بدن انسان را جوان نگهدارد، خواهد توانست به راز طول عمر دست یابد و از عمری دراز برخوردار گردد .

4 - از نظر دانش جدید، جسم انسان برای سالیانی دراز، دارای قابلیت حیات و بقا است . دانشمندانی که نظریات آنان مورد اعتماد است می گویند، همه ی بافت های اصلی، در جسم انسان و حیوان، تا بی نهایت قابلیت بقا دارد و از این حیث، کاملا ممکن است که انسانی هزاران سال زنده بماند . البته مشروط به این که عوارضی بر او عارض نشود که ریسمان حیات او را پاره کند . (69)

این قضیه، از پشتوانه ی دینی مطمئنی نیز برخوردار است . سالم ماندن جسم پیامبران و امامامن و اولیا و عالمان ربانی و شهیدان راه خدا و صالحان، دلیل بر درستی این مطلب است .

ده ها و صدها مورد از این گونه جسدها را در ایران و سایر کشورهای اسلامی می توان یافت که صدها بلکه هزاران سال از درگذشت آنان می گذرد، لکن هنوز بدن آنان سالم باقی مانده است . از آن جمله است، جسد «حیقوق نبی » که از پیامبران بنی اسراییل و از پیروان موسی کلیم (علیه السلام) بود، و بیش از دو هزار سال از درگذشت وی می گذرد .

مرقدش در کشور ما و در «تو یسر کان » (70) قرار دارد . قبر ایشان، در سال های اخیر، از سوی سارقان آثار باستانی و فرهنگی، حفاری و تخریب می شود و بدن این پیامبر الهی نمایان می گردد . مسئولان شهر که برای دفن مجدد جسد در محل حاضر می شوند، از نزدیک دیده اند که بدن وی کاملا سالم بوده است .

این قضیه، در کشور ما، در مورد امام زادگان و عالمان ربانی و . . . بارها تکرار شده است .

چنان که اشاره شد، این قضیه . حداقل، در مورد پیامبران، دارای پشتوانه ی دینی است . فریقین، از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده اند که فرمود:

خداوند، گوشت ما پیامبران را بر زمین حرام کرده و زمین چیزی از آن را نمی خورد .

در بحارالانوار آمده است:

رسول خدا، روزی به یاران اش فرمود: زندگی و مرگ ام برای شما مایه خیر و برکت است . حیات من، باعث هدایت شما از گمراهی و نجات شما از آتش شد . و مرگ من، برای شما خیر است، برای این است که اعمال شما بر من عرضه می شود و از خداوند می خواهم اعمال نیکو و شایسته ی شما را افزایش دهد و نسبت به اعمال نکوهیده ی شما از خداوند طلب آمرزش می کنم .» .

مردی از منافقان به پیامبر عرض کرد: «ای پیامبر خدا! چه گونه چنین امری ممکن است، حال آن که بدن شما متلاشی و تبدیل به خاک خواهد شد؟ !» . پیامبر فرمود: «کلا! ان الله حرم لحومنا علی الارض فلا یطعم منها شیئا (71) ;

چنین نیست! خداوند، گوشت ما پیامبران را بر زمین حرام کرده است و زمین چیزی از آن را نمی خورد .» .

اهل سنت نیز همین مضون را در آثار خود آورده اند . آنان از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده اند که فرمود:

جمعه، از بهترین روزهای شما است . در روز جمعه، بر من زیاد صلوات بفرستید که صلوات شما بر من عرضه می شود .» . گفتند: «ای رسول خدا! چه گونه صلوات ما بر شما عرضه می شود، در حالی که بدن شما متلاشی و تبدیل به خاک خواهد شد؟ !» . حضرت فرمود: «حرم الله علی الارض ان تاکل اجساد الانبیاء; خداوند، خوردن جسد پیامبران را بر زمین حرام کرده است . (72)

ب: یک بحث تکمیلی

تردیدی نیست که رعایت قوانین مربوط به بهداشت و دانش تندرستی، اعم از آن چه دین به انسانها توصیه می کند، یا آن چه از دستاوردهای دانش بشری است - می تواند نقش مهمی در سلامت و طول عمر انسان ایفا کند . همچنان که عدم رعایت قوانین یاد شده، می تواند نقش تعیین کننده ای در کاهش عمر انسان داشته باشد .

حال که رعایت قوانین بهداشتی و سلامتی، موجب سلامت و طول عمر انسان می شود، هر قدر که قوانین یاد شده بهتر و با قت بیش تری رعایت شود، به همان نسبت، صحت و طول عمر انسان نیز افزایش خواهد یافت .

همچنین این که نحوه ی زندگی و مکانی که در آن زندگی می کند، در صحت و طول عمر انسان نقش دارد، امری کاملا محسوس است .

بنابراین، اگر موجبات صحت و سلامتی انسان از هر نظ فراهم شود، عمر انسان طولانی خواهد شد .

اساس این عوامل و اسباب، پنج چیز است:

1 - آن که از هنگامی که ماده ی وجود انسان در صلب پدر قرار دارد، و زمانی که از صلب پدر به رحم مادر انتقال می یابد و در آن جا به رشد و نمو می پردازد، و هنگامی که در دامن مادر شیر می خورد، پدر و مادر، اقدامات لازم را برای صحت و سلامت فرزندشان به عمل آورند .

چه بسا فرزندانی که در دوران کودکی یا جوانی دچار بیماری و مرگ می شوند، و این بیماری از پدر و مادر به آنان انتقال یافته است، یا آن که پدر و مادر، مراقبت های لازم را در مور حفظ سلامت فرزند خود به عمل نیاورده اند . و همین قضیه موجب بیماری فرزندشان شده است . در این صورت، عامل بیماری و بی نصیب ماندن فرزند، از حیات و زندگی طبیعی، پدر مادراند .

2 - دومین عاملی که در سلامت و طول عمر انسان نقش مهمی بر عهده دارد، استفاده ی صحیح از هوا، آب، غذا، لباس، مکانی است که در آن زندگی می کند . رعایت قوانین صحت و سلامت، در هر یک از موارد یاد شده، از علل مهم صحت و طول عمر انسان است . و چه بسا انسانهایی که بیماری و مرگ آنان از عدم مراعات موارد یاد شده نشئت گرفته است .

پزشکان می گویند، بسیاری از کسانی که می میرند، با اجل طبیعی از دنیا نمی روند، بلکه مرگ شان بر اثر عوارض و بیماری هایی است که از عدم رعایت اصول سلامت، در یکی از امور فوق نشئت گرفته است . (73)

3 - چنان که اشاره شد، یکی از امور مهم در مقابله با پیری و مرگ، تغذیه است . تغذیه، دارای انواعی است . استفاده از نور خورشید و ستارگان، در امر سلامت جسم، و توانایی آن برای بقا، تاثیرهایی عظیم دارد . دانستن روش استفاده از نور و اشعه، در کار استوار ساختن نیروهای بدنی و سالم نگاهداری آن ها، امری مهم و رازی عظیم است .

مسئله ی دیگر، مسئله ی ادویه و ترکیبات آن هاست که در آن فواید مهمی نهفته است . گاه، ممکن است دراز عمری، مستند به راز نهفته در خوراک ها و آب های موجود در طبیعت باشد، البته اگر کسی علم آن را داشته باشد . (74)

4 - نیز طول عمر هر فرد، بستگی دارد به صحت قوای مزاجی او . هر مقدار که مزاج، صحیح و قوی تر باشد، مقتضی بقا، بیش تر خواهد بود . تولید مزاج قوی در انسان و صحت آن، به واسطه نور، اب، هوا، خاک، اغذیه، ادویه، . . . است . بقا و صلاح مزاج، در هر آنی، محتاج حفظ اعتدال است . پس چه مانعی دارد کسی در قوای روحی و علمی، چنان قوی باشد که به کیفیت تولید مزاج صحیح و قوی، و حفظ آن، و خصوصیات نافع و مضر مزاج علم داشته باشد و مزاج خود را به حد اعدال نگاه دارد، و به زندگانی خود بیتشر ادامه دهد (75) ؟

5 - حوادث و رویدادهای طبیعی و سرما و گرمای خارج از حد متعارف و درد و رنج و بیماری ها و مصیبت و غم و اندوه و . . . از جمله اموری هستند که در حفظ صحت یا عدم صحت انسان، و نیز در طولانی شدن یا کوتاهی عمر انسان، تاثیر کامل دارند . چه بسا انسان هایی که بر اثر سرما و گرما یا شدت درد و بیماری جان باخته اند یا حوادثی مانند رنج ها و مصیبت ها یا غصه و اندوه ها، از آنان سلب حیات کرده است .

حال اگر انسانی پیدا شود که همه ی قوانین و مقررات سلامتی را خوب رعایت کند، چرا نتواند صدها بلکه هزاران سال عمر کند (76) ؟

بله; این که می گوئیم طول عمر صدها ساله برای انسان، خلاف عادت است، به این معنا است که اجتماع اسباب حفظ صحت و سلامت انسان، از همه ی جهات و خصوصیاتی که پیش از این به آن اشاره شد، امری است که به ندرت رخ می دهد و برای اکثر مردم، در غالب زمان ها و مکان ها، چنین شرایطی اتفاق نمی افتد، لکن اگر فرض کنیم که همه ی شرایط یاد شده، برای فرد یا افرادی فراهم شود، در این صورت، عمر طولانی امری عادی و بر طبق ناموس طبیعت خواهد بود .

در قلمرو قدرت الهی

چنان که دیدیم، قرآن کریم و سنت شریف و عقل و تجربه ی تاریخی و دانش جدید، بر امکان و وجود عمر طولانی برای انسان صحه گذارده اند و آن را به رسمیت شناخته اند .

افزون بر طرق یاد شده، راه دیگری نیز برای این که یک انسان بتواند عمر طولانی داشته باشد و جود دارد . این راه، همان راه اعجاز و قدرت خداوند است .

آری، حضرت مهدی (علیه السلام)، با قدرت الهی زنده است و در میان مردم، به حیات خود ادامه می دهد . همان خدایی که آتش را برای ابراهیم سرد و وسیله ی سلامت قرار داده و گل را برای عیسی تبدیل به پرنده می کند، و عیسی و خضر را پس از قرن ها زنده نگه می دارد، می تواند مهدی (علیه السلام) را نیز با قدرت الهی خود زنده نگهدارد . (77)

بدون شک، امام مهدی (علیه السلام) یک انسان معمولی و عادی نیست، بلکه شخصیتی استثنایی و به فرموده ی رسول گرامی اسلام، خلیفه ی خدا است (78) و خدایی که مصلحت می بیند و قادر است دشمنان خود، مانند «ابلیس » و «دجال » را برای مدتی طولانی زنده نگه دارد، قادر است و مصلحت می داند که بنده و خلیفه ی خود در زمین را برای مدتی طولانی زنده نگهدارد و جامعه ی بشری را از فیض وجود آن حضرت بهره مند سازد .

گنجی شافعی می نویسد:

این امر، مورد اتفاق است که سه تن باقی می مانند که دو تن از آنان، صالح اند - یکی، پیامبر است و دیگری، امام - و آن فرد سوم، طالح و دشمن خدا، دجال است . حال که اخبار صحیح، بقای عیسی (علیه السلام) و دجال را درست می شمارد، پس چرا بقای مهدی (علیه السلام) را نپذیریم؟ ! با آن که بقای مهدی، بر اساس خواست و قدرت خداوند است . و مهدی (علیه السلام)، نشانه ی رسول خدا است . و مهدی، نسبت به آن دوتای دیگر، به بقا، سزاوارتر است; چرا که او اگر باقی بماند، پیشوای آخرالزمان است و چنان که در اخبار آمده، زمین را پر از عدل و داد خواهد ساخت . بنابراین، بقای مهدی (علیه السلام) از جانب خداوند برای انسان ها، لطف و مصلحت است . (79)

وی می افزاید:

بقای دجال، گر چه برای جهانیان مفسده هایی را در پی دارد، با این وجود، بقای او از جانب خداوند مایه ی آزمایش است، تا انسان های فرمان بردار از نافرمان، و نیکوکار از بدکار، و صالح از فاسد، باز شناخته شوند . این، حکمت بقای دجال است .

اما بقای عیسی (علیه السلام) به دلالت آیه ی قرآن (80) موجب ایمان آوردن اهل کتاب خواهد شد، و آن حضرت، نبوت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) را تصدیق خواهد کرد، و با نمازگزاردن پشت سر امام مهدی (علیه السلام) و یاری کردن آن حضرت، ادعای امام مهدی را مورد تایید قرار خواهد داد . بنابراین، بقای مهدی (علیه السلام) اصل است، و بقای عیسی (علیه السلام) و دجال، فرع بقای وجود مهدی (علیه السلام) است، حال چه گونه ممکن است که فرع باقی باشد، اما اصل باقی نباشد؟ !

اگر چنین امری جایز باشد، باید صحیح باشد که مسبب بدون وجود سبب، تحقق یابد، حال آن که چنین امری از دیدگاه عقل محال است . (81)


 

 حوزه/گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html

28) عکبوت: 14 (ترجمه ی فولادوند).

29) نساء: 157 - 159 (ترجمه ی فولادوند).

30) وی، یکی از مفسان صدر اسلام است .

31) الدر المنثور، سیوطی، ج 2، ص 728، دارالفکر، بیروت .

32) همان ص 735; التفسیر الکبیر، فخر رازی، ج 4 ص 263; تفسیر قرطبی، مجلد 3، جزء 6، ص 11; تفسیر خازن، ج 1 ص 448، علی بن محمد بن ابراهیم بغدادی .

33) البیان فی اخبار صاحب الزمان، باب 25، ص 148 .

34) همان، ص 148 - 149; الدر المنثور، ج 2، ص 735 .

35) مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 345 و 384; صحیح مسلم، ج 1، ص 137، باب 71، ح 247، و ج 3، ص 1524، باب 53، ح 1923; مسند ابویعلی موصلی، ج 4، ص 59 - 60، ح 2078; مسند ابوعوانه، ج 1، ص 106 - 107; المحلی، ابن حزم، ج 1، ص 9، دارالآفاق; سنن بیهقی، ج 9، ص 39، دارالمعرفه، بیروت; مصابیح السنة . بغوی، ج 3، ص 516، ح 4262; جامع الاصول، ابن اثیر، ج 11، ص 48، باب 1، ح 7809، دار احیاء التراث العربی; مجمع البیان، ج 9، ص 54، دار احیاء التراث; بشارة المصطفی، ص 249، ابوجعفر طبری; کشف الغمه، ج 3، ص 246، اربلی; داراکتاب الاسلامی .

36) صحیح بخاری، کتاب انبیا، باب نزول عیسی بن مریم، ح 3265; صحیح مسلم، کتاب الایمان، باب 71، ح 244; مسند احمد، ج 2، ص 272 و ص 336; المضف، عبدالرزاق، ج 11، ص 400، ح 20841; عون المعبود، عظیم آبادی، ج 11، ص 361، دارالفکر، بیروت، 1399 ه . ق .

37) الحاوی للفتاوی، سیوطی ج 2، ص 222; تاریخ الخمیس، دیاربکری، ج 2 ص 288; البیان فی اخبار صاحب الزمان گنجی شافعی، ص 155; القول المختصر، ابن حجر مکی، ص 8، باب 1، ح 40; ینابیع الموده، ص 187، باب 56; فیض القدیر، مناوی، ج 6، ص 17، دارالفکر; بحارالانوار، ج 51، ص 84، باب 1، داراحیاء الثراث .

38) المصنف، ابن ابی شیبه، ج 7، ص 513، دارالکتب العلمیه; الحاوی للفتاوی، سیوطی، ج 2، ص 223، دارالکتاب العربی .

39) النجم الثاقب، ص 673 .

40) تفسیر المیزان، علامه ی طباطبایی، ج 13، ص 352، مؤسسه ی اعلمی بیروت .

41) المیزان، ج 13، ص 341، به بعد; التفسیر الکبیر، فخررازی، ج 7، ص 482، دار احیاء التراث، 1415 ه; در المنثور، سیوطی، ج 5، ص 409 به بعد .

42) المیزان، ج 13، ص 352 .

43) تاریخ الخمیس، ج 1، ص 106 - 107، دار صادر، بیروت .

44) البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 148 - 149 .

45) عون المعبود (شرح سنن ابی داود)، ج 11، ص 367، دارالفکر، بیروت، 1399 ه .

46) مصفات الشیخ المقید، ج 3 (رساله الفصول العشره فی الغیبه; با تحقیق سیدمحمد قاضی، چاپ کنگره ی جهانی هزاره ی شیخ مفید)، ص 83، چاپ اول، 1413 ه . ق .

47) اعلام الوری باعلام الهدی، فضل بن حسن طبرسی، با تحقیق مؤسسه ی آل البیت (علیه السلام)، ج 2، ص 305، چاپ اول، 1417 ه . ق، کشف الغمه، محقق اربلی، تحقیق سیدهاشم رسولی، ج 2، ص 542، چاپ علمیه، قم، 1381، ه . ق .

48) کنز الفوائد، محمد بن علی بن عثمان کراچکی، ج 2، ص 115 .

49) النجم الثاقب، میرزا حسین طبرسی نوری، ص 671، انتشارات مسجد جمکران، س 1375 ش .

50) کهف: 25 (ترجمه ی فولادوند).

51) مسند احمد، ج 4، ص 444، دارالفکر; جامع الصغیر، سیوطی، ج 2، ص 410; فیض القدیر، مناوی، ج 5، ص 277، دارالفکر; المطالب العالیة، ابن حجر، ج 4، ص 361 .

52) صحیح بخاری، ج 9، ص 133، دارالجیل، بیروت; مسند نعیم بن حماد، ص 149; صحیح مسلم، ج 4، ص 2243، باب 19، ح 2929; سنن ابی داود، ج 4، ص 120، ح 4330; حلیة الاولیاء، ابو نعیم، ج 3، ص 154; مصابیح السنته، بغوی، ج 3، ص 513، ح 4254; جامع الاصول، ابن اثیر، ج 11، ص 65، ح 7836; مسند احمد، ج 2، ص 148 - 149، ج 3، ص 368 .

53) صحیح بخاری، ج 1، ص 133، دارالجیل .

54) سنن ابی داود، ج 4، ص 120 .

55) المصنف، عبد الرزاق، ج 11، ص 389، ح 20817; مسند احمد، ج 2، ص 148 - 149، و ج 3، ص 368; صحیح بخاری، ج 2، ص 117، و ج 4، ص 85 - 86، ص و ج 8، ص 49 - 50، دارالجیل; صحیح مسلم، ج 4، ص 2240، باب 19; سنن ابی داود، ج 4، ص 120، ح 4329; سنن ترمذی، ج 4، ص 517، باب 63، ح 2247 . از ابی سعید خدری .

56) کتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص 114 .

57) سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1367، باب 34، ح 40843 (سند صحیح است . مجمع الزوائد، نیز سند حدیث را صحیح داشته است) ; مستدرک حاکم، ج 4، ص 463 (سند صحیح است) ; دلائل النبوه، ج 6، ص 515، دارالکتب العلمیه; الخصائص الکبری، سیوطی، ج 2، ص 119، دارالکتب العلمیه; مسند احمد، ج 5، ص 277; تاریخ الخمیس، دیار بکری، ج 2، ص 288; الحاوی الفتاوی، سیوطی، ج 2، ص 221، دارالکتاب العربی; بحارالانوار، مجلس، ج 51، ص 83 و 87 و 97، باب 1 .

58) خورشید مغرب، محمدرضا حکیم، ص 214 (به نقل از فصول، خواجه طوسی، با اندکی تصرف).

59) المیزان، ج 13، ص 352 .

60) خورشید مغرب، محمدرضا حکیمی، ص 250 (با تلخیص).

61) المعارف، ابن قتیبه، ص 19 چاپ رضی; الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج 1، ص 51، دار صادر، بیروت; تاریخ ابی الفداء، ج 1، ص 9، دارالمعرفه، بیروت; مروج الذهب، مسعودی، ج 1، ص 38، دارالمعرفه، بیروت، 1440 ه; تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ج 1، ص 157 - 159، بیروت، لبنان; مضفات شیخ مفید، ج 3، ص 92; کمال الدین، ص 523; کنزالفوائد، ج 2، ص 117 .

62) المعارف، ص 20; تاریخ ابی الفداد، ج 1، ص 9; مروج الذهب، ج 1، ص 39; الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 54; کنزالفوائد، کراجکی، ج 2، ص 117 .

63) تاریخ ابی الفداء، ج 1، ص 9; مروج الذهب، ج 1، ص 39; تاریخ طبری، ج 1، ص 163; کنز الفوائد، کراجکی، ج 2، ص 117 (کراجکی، عمر او را نهصد و شصت و پنج سال دانسته است) .

64) تاریخ ابی الفداء، اسماعیل ابی الفداء، ج 1، ص 9; مروج الذهب، ج 1، ص 39; تاریخ طبری، ج 1، ص 164 (طبری، عمر وی را نهصد و ده سال دانسته است). .

65) تاریخ طبری، ج 1، ص 170; الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 59; تاریخ ابی الفداء، ج 1، ص 9 .

66) مروج الذهب، ج 1، ص 40; تاریخ ابی الفداء، ج 1، ص 10، تاریخ طبری، ج 1، ص 173; (طبری، عمر او را نهصد و نوزده سال دانسته است) . ; کنز الفوائد، کراجکی، ج 2، ص 117 .

67) در کتاب الامام المهدی (علیه السلام)، علی محمد علی دخیل، نام و نشان و خصوصیات دویست و بیست و سه نفر از معمران آمده است .

68) ائمتنا، علی محمد علی دخیل، ج 2، ص 372، دارمکتبة الامام الرضا (علیه السلام)، بیروت، چاپ ششم، 1402 ه . ق .

69) ائمتنا، ج 2، ص 371; المهدی، ص 141; منتخب الاثر، ص 281 .

70) تویسر کان، از شهرهای استان همدان است .

71) بحارالانوار، علامه ی مجلسی، ج 27، ص 299، باب 6، و ج 22، ص 550; بصائر الدرجات، ص 131 .

72) تهذیب تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج 3، ص 157، داراحیاء التراث، بیروت، چاپ سوم، 1407 ه . ق; شفائ السقام، تقی الدین سبکی شافعی، ص 181، چاپ حیدر آباد دکن، 1402 ه . ق; الحاوی للفتاوی، سیوطی، ج 2، ص 328 و 330 و 331، دار احیاء التراث بیروت (با تصریح به صحت سند) ; سنن ابی داوود، کتاب الجمعه، باب 1، و کتاب الدعا، باب 4; سنن ابن ماجه، ح 1085، 1636، 1637; مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 8، دارالفکر; سنن بیهقی، ج 3، ص 249، دارالمعرفه; مستدرک، حاکم نیشابوری، ج 4، ص 560; الاذکار النوویة، نووی، ص 106; المعجم الکبیر، ابوالقاسم طبرائی، ج 1، ص 186، چاپ عراق; کنز العمال، متقی هندی، ح 23301; تفسیر ابن کثیر، ج 6، ص 463; موارد الظمآن، هیثمی، ص 55، چاپ سلفیه; البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج 5، ص 276; میزان الاعتدال، ذهبی، 2991 .

73) دایرة معارف القرن العشرین، محمد فرید وجدی، ج 5، ص 441 - 458، دارالفکر، بیروت .

74) بر گرفته از خورشید مغرب، محمدرضا حکیمی، ص 203 - 205 .

75) همان .

76) المهدی (علیه السلام)، صدرالدین صدر، ص 138 .

77) اضواء علی السنته المحمدیة، محمود ابوریه، ص 236 (نقل از نامه ی سید مرتضی عسکری).

78) مراجعه کنید به ص 21 از همین بحث . پپ

79) البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 157 .

80) و ان من اهل الکتاب . . .» نساء: 159 .

81) البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 157 .

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:20 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

اثبات وجود مقدس حضرت مهدی بر اساس دلايل عقلي

اثبات وجود مقدس حضرت مهدی بر اساس دلايل عقلي واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

موضوع بحث, اثبات وجود مقدس حضرت بقيت الله الاعظم, امام عصرـ ارواحنافداه ـ بر اساس دلايل عقلي است. روشي را كه براي اثبات اين مطلب از نظر عقل برگزيده ايم, روش معروف منطقي به نام روش ((سبر و تقسيم)) است كه آن را روش ((ترديد)) نيز گفته اند.

 از اين روش, متكلمان اماميه در كتاب هاي كلامي خود بهره برده اند; از جمله شيخ طوسي, در كتاب الغيبه بر اساس اين روش, بر وجود حضرت امام عصر ـ ارواحنافداه ـ استدلال كرده است. قبل از ايشان, سيد مرتضي در كتاب الذخيره و ديگر كتاب هاي مربوط به مسئله ي امامت اين روش را به كار گرفته است و قبل از سيد مرتضي, شيخ مفيد در آثار مربوط به مسئله ي مهدويت و امام عصر(عج) از اين روش استفاده كرده است.

در اين جا چند نكته را به عنوان پيش درآمد بحث يادآور مي شوم:

نكته ي اول

نكته ي اول اين است كه از ديدگاه شيعه, مسئله ي امامت از مسائل كلامي است و تحت عنوان ((وجوب علي الله)) مطرح مي شود; مانند مسئله ي نبوت از ديدگاه متكلماني كه به حسن و قبح عقلي اعتقاد دارند.

قائلان به حسن و قبح عقلي متكلمان اماميه, معتزله و ((ماتريديه))اند. متكلمان ((ماتريديه)) از نظر فقهي, حنفي مذهب اند و از نظر كلامي, پيرو ابومنصور ماتريدي(2) مي باشند و به قاعده يحسن و قبح عقلي اعتقاد دارند.(3)

 اشاعره چنين اعتقادي ندارند; به ((وجوب علي الله)) معتقد نيستند; به استثناي بعضي از متفكرانشان مانند شيخ عبده. اماميه معتقداند كه امامت از صغريات حسن و قبح عقلي و وجوب علي الله است.

 نزاع بين اماميه و معتزله و طرف داران حسن و قبح عقلي, نزاع كبروي نيست, نزاع صغروي است. آن ها قبول دارند كه نبوت از مصاديق آن قاعده است, اما امامت را از مصاديق آن نمي دانند. ما فعلا از ديدگاه شيعه سخن مي گوييم.

 بنابراين نكته ي اول اين شد كه امامت از ديدگاه شيعه, مسئله اي كلامي و تحت عنوان ((وجوب علي الله)) است و از مصاديق حسن و قبح عقلي مي باشد.

نكته ي دوم

نكته ي دوم اين كه همان گونه كه نبوت به دو گونه ي: نبوت عامه و نبوت خاصه تقسيم شده است. امامت نيز به امامت عامه و امامت خاصه تقسيم مي شود.

مقصود از امامت عامه بحث هاي كلان و كلي امامت است; اين كه امامت امري است بايستني و لازم, حسن امامت, چيستي و يا فلسفه ي امامت, غايات امامت و صفات و بايستگي هايي كه امام بايد داشته باشد و راه شناخت امام, اين ها مباحث مربوط به امامت عامه است.

اما اين كه مصاديق و اشخاص و كساني كه منصب امامت در آن ها تعين و تجلي پيدا مي كند چه كساني اند اين مي شود بحث امامت خاصه; همان گونه كه در نبوت نيز نبوت خاصه به اين مسئله يعني مصاديق و موارد مي پردازد. همه ي مذاهب اسلامي در اصل وجوب امام و امامت اتفاق نظر دارند; جز يك قول شاذ و نادري كه به برخي از خوارج و معتزله نسبت داده شده است; فرقه ي اباضيه (خوارج امروزي) به چنين مطلبي اعتقاد ندارند.

كتاب هاي آن ها را من نگاه كرده ام و با علماي آن ها از نزديك تماس داشته ام, آن ها به وجوب امامت معتقدند. به قول سيد مرتضي در كتاب الذخيره هر چند نخستين فرقه خوارج يعني محكمه به لحاظ تئوري اصل امامت و لزوم امامت را منكر شدند, اما در زندگي خود عملا بدون رهبر و امام زندگي نكرده اند.

 بنابراين هيچ يك از مذاهب منكر اصل وجوب امامت نيست. اختلافي كه بين شيعه و ساير مذاهب اسلامي است, در صفات امام است. عصمت يكي از صفات مهم يا مهم ترين صفت در مسئله ي امامت است كه شيعه به آن عقيده دارد و ديگران آن را لازم نمي دانند.

نكته ي سوم

نكته ي سوم اين كه اگر ما بخواهيم از زاويه ي ابزار و راه شناخت, يك بحث معرفت شناختي به مسئله ي امامت بنگريم, بايد بگوييم امامت مسئله اي است عقلي و نقلي; يعني هم مي توانيم از ابزار عقلي استفاده كنيم و هم ابزار نقلي.

اصولا مسائل اعتقادي سه دسته اند: يك دسته مسائل عقلي محض اند و از راه نقل نمي توان آن ها را اثبات كرد مانند وجود خداوند, علم خداوند, حكمت خداوند و مانند هر عقيده اي كه مبناي شريعت و وحي باشد. اين گونه عقايد را نمي توان از راه شرع اثبات كرد; زيرا به دور و مصادره ي به مطلوب مي انجامد.

 دسته اي از عقايد, نقلي محض اند و عقل در آن جا هيچ راهي ندارد; مانند مسائل جزئي مربوط به معاد. به قول ابن سينا در مسئله ي معاد جسماني, يعني جزئيات و مسائل مربوط به اين قسم معاد, دست عقل كوتاه است. چگونگي عذاب, نعمت هاي بهشتي, صراط, ميزان و مانند آن, مسائلي است كه از راه نقل به ما رسيده و عقل تنها مي تواند مبناي نقلي را اثبات كند كه همان وحي باشد.

دسته ي سوم, مسائل اعتقادي است كه هم از راه عقل و هم از راه نقل قابل اثبات است. توحيد و اصل يگانگي خداوند از اين گونه مسائل است. مسئله ي امامت از آن دسته مسائل اعتقادي است كه هم با عقل مي توان آن را بررسي كرد و هم از طريق نقل.

نكته ي چهارم

بحث ديگر اين است كه ما وقتي مي خواهيم با كساني كه در مسئله ي امام عصر(عج) سخن دارند گفت وگو كنيم, بايد جايگاه مخاطب خود را از نظر ايدئولوژيكي و از نظر مكتبي و مذهبي بيابيم. با همه نمي توان يك سان سخن گفت.

در مسئله ي مهدويت و وجود مقدس امام عصر(عج) اگر بخواهيم با يك ماترياليست بحث كنيم, بايد به شيوه اي وارد بحث شويم كه با مباني كلي عقلي از ره گذر اثبات دين, وجود خدا و نبوت, راه را براي بحث مربوط به امام عصر(عج) هموار كنيم; زيرا اين يكي از مسائل اعتقادي است كه متفرع بر اصل امامت و توحيد است.

با هر فرقه اي بايد مطابق عقايد و تفكراتشان سخن را آغاز كنيم. من الان با مسلم گرفتن اصل اعتقاد به خدا سخن مي گويم. اگر كسي اين اعتقاد را نمي پذيرد, حاضريم برگرديم و آن بحث را از نو شروع كنيم. من به عنوان يك مسلمان و با جهان بيني اسلامي سخن مي گويم و مي خواهم وجود امام عصر(عج) را از راه عقلي اثبات كنم.

ضرورت وجود امام

وجود امام و خليفه ي پيغمبر و امام مسلمين, مورد قبول همه ي مذاهب اسلامي اعم از شيعه و سني و اشعري و ماتريديه و ... است. اين مسئله به قدري اهميت دارد كه وقتي به اهل سنت درباره ي ماجراي سقيفه اعتراض شود كه چرا عده اي از صحابه و از جمله خليفه ي اول و دوم هنوز بدن پيامبر(ص) را غسل و كفن و دفن نكرده, به مسئله ي جانشيني پرداختند, مي گويند به دليل اهميت امامت و رهبري. مسئله ي امت اسلامي, مهم تر از تجهيز و كفن و دفن پيامبر است.

پس مسئله ي ضرورت امامت, مسئله اي بسيار جدي است. اهل سنت در اين كه امامت امري لازم و قطعي است, گاهي به دليل عقلي استدلال مي كنند و گاهي به دليل نقلي. حديث معروف نبوي:

((... من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه));(4)

مشهور بين فريقين است.

در كتاب هاي كلامي مثل شرح عقايد نسفيه, شرح مقاصد و جاهاي ديگر, بر ضرورت امامت به همين حديث استدلال و استناد كرده اند. اصل وجود امام ضروري است و مقيد به قيد زمان هم نيست. اصل ضرورت وجود امام, اگر عقلي است تخصيصي ندارد. ملاك حكم عقلي عام است و اگر مستندش اين حديث و مانند آن باشد, عموم و اطلاق دارد; مقيد به زمان نيست; پس زمان ما را هم شامل مي شود.

صفات امام

اكنون سخن در اين است كه امامي كه بايد وجود داشته باشد, چه كسي است و چه صفاتي بايد داشته باشد.؟

امام بايد معصوم باشد. ادله ي عصمت, عقلي و نقلي است. در كتاب هاي كشف المراد, نهج الحق و ديگر كتاب هاي كلامي شيعه به طور مفصل به اين مسئله پرداخته اند. بنابراين, اصل ضرورت عصمت را به عنوان يكي از مباني اعتقادي پذيرفته ايم. اگر كسي در اين مسئله سخني دارد, بايد برگرديم به مباحث عمومي امامت و در باب عصمت بحث كنيم. يكي از ادله ي نقلي اش اين آيه ي شريفه است:

(و اذ ابتلي ابراهيم ربه بكلمـت فإتمهن قال اني جاعلك للناس اماما قال و من ذريتي قال لا ينال عهدي الظــلمين);(5)

(اي پيامبر به خاطر آور) هنگامي كه خداوند, ابراهيم(ع) را با وسايل گوناگوني آزمود; و او به خوبي از عهده ي اين آزمايش ها بر آمد. خداوند به او فرمود: ((من تو را امام و پيشواي مردم قرار دادم.)) ابراهيم عرض كرد: ((از دودمان من (نيز اماماني قرار بده.))) خداوند فرمود: ((پيمان من, به ستم كاران نمي رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند, شايسته ي اين مقامند))).


 مهدویت / گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html

كتاب فرمايشات حضرت بقيت الله, ص 170.

. استاد حوزه, نويسنده و محقق.

. متوفاي سال 333 ه' . ق.

. ر.ك: علي رباني گلپايگاني, القواعد الكلاميه.

. شيخ حر عاملي, وسائل الشيعه, ج 16, ص ;246 شيخ طوسي, كمال الدين, ج 2, ص 409. ... كسي كه از دنيا برود در حالي كه امام زمان خود را نشناخته است, هم چون اهل جاهليت از دنيا رفته است.

. سوره ي بقره(2), آيه ي 124.

. نهج البلاغه, كلمات قصار, شماره 147, فراز 11.

. ابن ابي الحديد, شرح نهج البلاغه, ج 18, ص 350.

. ابدال يعني همان قطب ها يعني پيش آهنگان, پيشوايان معرفت كه براي اهل تصوف و معرفت مطرح هستند.

. پيشين, ص 350 ـ 346.

. نهج البلاغه, ص 193.

. نهج البلاغه, ص 43, خطبه ي اول; شرح نهج البلاغه, ج 18, ص 346.

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:20 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

پنج جریان مهدویت از دیدگاه آيت‌الله جوادي‌ آملي‌

پنج جریان مهدویت از دیدگاه آيت‌الله جوادي‌ آملي‌ واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

جريان‌ مهدويت‌، نظير پنج‌ جريان‌ ديگري‌ است‌ كه‌ قرآن‌ كريم‌ مطرح‌ كرده‌ و از حكم‌ عام‌ آن‌ پنج‌ جريان‌ جدا نيست‌. اين‌ جريان‌ خمسه‌ عبارت‌ از ربوبيت‌، نبوت‌، امامت‌، روحانيت‌ و ايمان‌ است‌. قرآن‌ كريم‌ ذكر مي‌كند كه‌ وقتي‌ هر كدام‌ از اين‌ پنج‌ جريان‌ در جامعه‌ مطرح‌ شده‌ است‌، عده‌اي‌ در برابر اينها موضع‌ گرفته‌، انكار و نفي‌ كرده‌اند، اول‌ اعراض‌ و بعد اعتراض‌ كرده‌اند و سپس‌ به‌ معارضه‌ برخاسته‌اند.

ولي‌ صاحب‌ آن‌ سمت‌، تلاش‌ و پيگيري‌ داشت‌ و اين‌ را در جامعه‌ تثبيت‌ كرد. نكول‌ اينها به‌ قبول‌ و انكارشان‌ به‌ اقرار تبديل‌ شد، گفتند چنين‌ چيزي‌ حق‌ است‌ لكن‌ مصداقش‌ ماييم‌، نه‌ آنكه‌ شما مي‌گوييد! در تمام‌ پنج‌ جريان‌، اين‌ بحث‌ مطرح‌ بود.

اول‌ جريان‌ ربوبيت‌ بود

كه‌ انبيا(ع‌) مسئله‌ ربوبيت‌ خداي‌ سبحان‌ را مطرح‌ كردند كه‌ جامعة‌ بشري‌ نيازمند پرورنده‌، سيد، مالك‌، مولا و رب‌ است‌. اينها در برابر تفكر ربوبيت‌ ايستادند و گفتند: «ما ربّ العالمين‌؟» 1 ، اين‌ رب‌العالمين‌ كه‌ شما (موسي‌ و هارون‌) ما را به‌ آن‌ دعوت‌ مي‌كنيد، كيست‌؟

 تعبير به‌ «ما» كردند، نگفتند «من‌ ربّ العالمين‌» ، گفتند: «ما ربّ العالمين‌؟» وقتي‌ موسي‌ كليم‌(ع‌) با برهان‌ ثابت‌ كرد «ربنّا الذي‌ أعطي‌ كلّ شي‌ء خلقه‌ ثمّ هدي‌» 2 آن‌ برهان‌ را با معجزه‌ تثبيت‌ كرد، دستگاه‌ فراعنة‌ مصر، ربوبيت‌ را پذيرفتند و قبول‌ كردند كه‌ جامعة‌ بشري‌ محتاج‌ ربّ است‌ ولي‌ گفتند آن‌ ربّ ماييم‌! «أنا ربّكم‌ الاعلي‌» 3 «ما علمت‌ لكم‌ من‌ إله‌ غيري‌» 4 ، يعني‌ اول‌ اعراض‌ و اعتراض‌ و معارضه‌ بود، بعد كه‌ اين‌ تفكر جا افتاد جعل‌ بدل‌ شد و ربّ نما را به‌ جاي‌ ربّ گذاشتند.

جريان‌ دوم‌، جريان‌ نبوت‌ و رسالت‌ انسان‌ كامل‌ از طرف‌ ذات‌ اقدس‌ اله‌ است‌.

 وقتي‌ انسانهاي‌ صالح‌ و سالك‌، مدعي‌ نبوت‌ و رسالت‌ بودند. اينها مي‌گفتند مگر بشر مي‌تواند پيام‌آور از طرف‌ خدا و رابط‌ بين‌ خلق‌ و خدا باشد. اگر رسالتي‌ هست‌ مال‌ فرشته‌ها است‌. بشر اين‌ سمت‌ را ندارد، وقتي‌ با برهان‌ و معجزه‌، مسئلة‌ نبوت‌ تثبيت‌ شد، اينها ناچار شدند از انكار به‌ اقرار منتقل‌ شوند و قبول‌ كنند كه‌ بشر مي‌تواند پيامبر باشد و جامعه‌ هم‌ نيازمند پيامبر است‌. ولي‌ گفتند، پيامبر شما نيستيد، مثلاً «مسيلمه‌» است‌! آمار متنبّيان‌ كم‌تر از آمار انبيا نيست‌. اگر 124 هزار يا كم‌تر يا بيشتر نبي‌ از طرف‌ ذات‌ اقدس‌ اله‌ براي‌ اصلاح‌ فرد و جامعه‌ مأموريت‌ پيدا كرده‌اند، به‌ همان‌ رقم‌ و عدد، متنبّي‌ داريم‌؛ «لكلّ موسي‌ فرعون‌» همين‌جاست‌.

جريان‌ سوم‌ جريان‌ امامت‌ و خلافت‌ است‌.

 وقتي‌ رسول‌ خدا(ص‌) رحلت‌ كرده‌ است‌، جانشين‌ دارد. براي‌ تعيين‌ جانشين‌ هم‌ غدير و امثال‌ غدير تشكيل‌ شده‌ است‌. اينها در درجه‌ اول‌ منكر مسئله‌ خلافت‌ نصبي‌ و امثال‌ ذلك‌ مي‌شدند و مي‌گفتند چنين‌ چيزي‌ در كار نيست‌ و پيامبر كسي‌ را به‌ عنوان‌ خليفه‌ نصب‌ نكرده‌ است‌. ا

ين‌ همان‌ مردم‌ سالاري‌ است‌ و ديگر مردم‌سالاري‌ ديني‌ نداريم‌، هر كس‌ را مردم‌ انتخاب‌ كردند، مشروعيت‌ و مقبوليتش‌ هر دو به‌ دست‌ مردم‌ است‌. اين‌ همان‌ است‌ كه‌ عامه‌ مي‌گويند كه‌ اجماع‌ مردم‌ حجت‌ است‌. به‌ گفتة‌ مرحوم‌ شيخ‌ انصاري‌: «هوالاصل‌ لهم‌ و هم‌ الاصل‌ له‌» همين‌ است‌. هر كه‌ را مردم‌ انتخاب‌ كردند رهبر جامعه‌ مي‌شود. امامت‌ به‌ آن‌ معنا كه‌ معصوم‌ و منصوص‌ باشد نيست‌!

اينها مسئله‌ امامت‌ را خيلي‌ نازل‌ كردند و آن‌ را پايين‌ آوردند. عصمت‌ را انكار كردند تا خودشان‌ بتوانند به‌ جاي‌ پيامبر بنشينند و همين‌ كار را هم‌ كردند. بعد از اين‌ بود كه‌ جامعه‌ فهميد. وقتي‌ وجود مبارك‌ رسول‌ اكرم‌(ص‌) كه‌ در مسائل‌ جزيي‌ وموارد اختلاف‌، خليفه‌ و جانشين‌ تعيين‌ مي‌كردند، چگونه‌ مي‌شود براي‌ حكومت‌ ديني‌، نظام‌ اسلامي‌، و اصل‌ دين‌ خليفه‌ تعيين‌ نكنند، آمدند و پذيرفتند كه‌ نصب‌، حق‌ است‌ ولي‌ منصوص‌، درباره‌ حضرت‌ علي‌(ع‌) نيست‌! نسبت‌ به‌ ديگري‌ است‌!

سيدنا الاستاد، مرحوم‌ علامه‌ طباطبايي‌(ره‌) مي‌فرمودند: اخيراً ما به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيده‌ايم‌ هر روايتي‌ كه‌ در فضيلت‌ وجود مبارك‌ حضرت‌ امير پيدا شده‌، يقين‌ داريم‌ كه‌ مشابه‌ آن‌ درباره‌ اولي‌ و دومي‌ جعل‌ شده‌ است‌، منتظر بودند ببينند چه‌ فضيلتي‌ از طرف‌ پيامبر(ص‌) درباره‌ حضرت‌ امير(ع‌) هست‌، فوراً مشابه‌ اين‌ را براي‌ آنها جعل‌ مي‌كردند.

 اگر پژوهشگري‌ جست‌وجو كند، پيدا مي‌كند. پس‌ اينها اول‌ جريان‌ منصوص‌ بودن‌ و منصوب‌ بودن‌ را نمي‌پذيرفتند بعد كم‌كم‌ ديدند كه‌ جامعه‌ مي‌پرسد، چگونه‌ مي‌شود آن‌ كسي‌ كه‌ عقل‌ كل‌ است‌، امور را رها كند؟ اينها هم‌ گفتند: بله‌، درست‌ است‌، ولي‌ منصوص‌ و منصوب‌ زيد است‌ نه‌ عمرو.

چهارمين‌ جريان‌، جريان‌ روحانيت‌ است‌

كه‌ وجود مبارك‌ پيامبر(ص‌) فرمود و ائمه‌(ع‌) نيز فرمودند: علما وارثان‌ انبيا هستند 5 . حالا بحث‌ لفظي‌ نيست‌ كه‌ علما هستند يا روحانيون‌؟ شما بگوييد علما، آن‌ كه‌ مي‌گويد اسلام‌ منهاي‌ روحانيت‌، نمي‌گويد عالمان‌ دين‌، حوزه‌ها و مراجع‌ باشند ولي‌ به‌ نام‌ علما باشند نه‌ به‌ نام‌ روحانيت‌. او با اصل‌ جريان‌ مخالف‌ است‌ نه‌ اين‌ كه‌ اسمش‌ عوض‌ شده‌ باشد.

 مي‌گويند: خدا كه‌ واسطه‌ نمي‌خواهد. بله‌! خدا واسطه‌ نمي‌خواهد، ولي‌ معلم‌ مي‌خواهد يا نه‌؟! مفسر مي‌خواهد يا نه‌؟! مبين‌ مي‌خواهد يا نه‌؟! در جريان‌ چهارم‌، تا جايي‌ كه‌ امكان‌ داشت‌، با مسئله‌ روحانيت‌ و علماي‌ دين‌ و امثال‌ ذلك‌ مبارزه‌ كردند، بعد ديدند كه‌ نه‌!

 نمي‌توان‌ گفت‌ مكتب‌، مفسر، مبين‌ و مبلغ‌ نمي‌خواهد، و اين‌ نياز، ضرورت‌ جامعة‌ ديني‌ و اسلامي‌ است‌، پذيرفتند كه‌ چنين‌ چيزي‌ بايد باشد. منتها علماي‌ دربار را ساختند، وعاظ‌ سلاطين‌ درست‌ كردند و گفتند: اينها علماي‌ راستين‌ هستند. اين‌ علماي‌ مشايخ‌ و خود فروخته‌هاي‌ درباري‌ يا مسئله‌ بلعم‌ باعورا كه‌ قرآن‌ كريم‌ مطرح‌ مي‌كند، از همين‌ قبيل‌ هستند.

جريان‌ پنجم‌، جريان‌ ايمان‌ است‌.

 در جامعه‌ افرادي‌ هستند كه‌ به‌ خدا، قيامت‌، وحي‌، نبوت‌، كتاب‌ و سنت‌ معتقدند. عده‌اي‌ در برابر ايمان‌، اعراض‌ و اعتراض‌ و معارضه‌ داشتند. گفتند: ايمان‌ چيست‌؟ بعد وقتي‌ ايمان‌ به‌ انبيا در جامعه‌ جا افتاد همين‌ها گفتند ما مؤمنيم‌ نه‌ شما! اينجا مسئله‌ نفاق‌ پديد آمد. نفاقي‌ كه‌ قرآن‌ مطرح‌ مي‌كند اين‌طور نيست‌ كه‌ مثلاً آنها واقعاً از اول‌ ايمان‌ را قبول‌ داشتند كه‌ بگويند ايمان‌ حق‌ است‌ و بعد منافق‌ شده‌ باشند.

بيان‌ نوراني‌ اميرالمؤمنين‌(ع‌) در اين‌ باره‌ چنين‌ است‌: «ما أسلموا و لكن‌ استسلموا...» 6 . اينها كه‌ مسلمان‌ نشدند بلكه‌ به‌ ظاهر تسليم‌ شدند. يعني‌ ابوسفيان‌ و معاويه‌ و امثال‌ اينها، زندگيشان‌ به‌ دو بخش‌ تقسيم‌ شد، قبل‌ از فتح‌ مكه‌، كافر مطلق‌ بودند بعد از فتحه‌ مكه‌ منافق‌ مطلق‌ شدند. اينها لحظه‌اي‌ هم‌ مسلمان‌ نبودند و تا ممكن‌ بود در برابر ايمان‌ و مؤمنان‌ مبارزه‌ كردند. بعد وقتي‌ ديدند ايمان‌ در جامعه‌ حاكم‌ شد، گفتند: ما مؤمنيم‌!

اين‌ جريان‌ خمسه‌اي‌ كه‌ قرآن‌ كريم‌ ذكر مي‌كند شامل‌ جريان‌ مهدويت‌ هم‌ مي‌شود. در جريان‌ مهدويت‌، كم‌ نبودند عده‌اي‌ كه‌ مي‌گفتند چگونه‌ مي‌شود كسي‌ به‌ نام‌ امام‌ زمان‌ باشد و ظهور كند. بعد كم‌كم‌ مهدويت‌ شخصي‌، تبديل‌ به‌ مهدويت‌ نوعي‌ شد و مدعيان‌ فراواني‌ پيدا كرد. جريان‌ بابيت‌ و بهائيت‌ و امثال‌ ذلك‌ از اين‌ قبيل‌ است‌.

مي‌بايست‌ پژوهشگران‌ و محققان‌ بسيار ژرف‌انديشي‌ داشته‌ باشيد تا آنچه‌ را درباره‌ وجود مبارك‌ حضرت‌(ع‌) است‌ از هم‌ تفكيك‌ كنند. بايد مدعيان‌ رؤيت‌، بساطشان‌ را جمع‌ كنند، چون‌ افراد به‌ شدت‌ به‌ حضرت‌ علاقه‌مند و ارادتمندند، اگر كسي‌ ادعاي‌ رويت‌ كند و ظاهرالصلاح‌ هم‌ باشد ممكن‌ است‌ مقبول‌ قرار بگيرد و اين‌ مشكلات‌ فراواني‌ دارد. در جريان‌ رؤيت‌ بايد اين‌ كارها روشن‌ شود، خيلي‌ از موارد است‌ كه‌ انسان‌ بيمار دارد شفا پيدا مي‌كند يا گمشده‌اي‌ دارد، پيدا مي‌كند.

اما آيا اينها به‌ وسيله‌ شخص‌ حضرت‌ است‌ يا اولياي‌ فراواني‌ كه‌ زير نظر حضرت‌ هستند و يا شاگردان‌ فراواني‌ كه‌ حضرت‌ دارد؟ يا اين‌ كه‌ يكي‌ از اولياي‌ خود را اعزام‌ مي‌كند؟ هيچ‌ برهاني‌ بر مسئله‌ نيست‌ كه‌ مثلاً آن‌ كسي‌ كه‌ شخص‌ گمشده‌ را به‌ منزل‌ مي‌رساند يا مشكل‌ كسي‌ را حل‌ مي‌كند، شخص‌ حضرت‌ باشد.

 اولياي‌ فراواني‌ در خدمت‌ و تحت‌ تدبير حضرت‌ هستند. حضرت‌ ممكن‌ است‌ به‌ يكي‌ از اينها دستور داده‌ باشند و آن‌ مشكل‌ حل‌ شود. در بعضي‌ از موارد آن‌ تمثلات‌ نفساني‌ را انسان‌ مشاهده‌ مي‌كند و خيال‌ مي‌كند واقعيت‌ است‌. اين‌ بخش‌ اول‌ كه‌ مشهود است‌ تمثلات‌ نفساني‌ بوده‌، بايد از واقعيت‌بيني‌ جدا شود.

در بخش‌ دوم‌ كه‌ حقيقتاً كسي‌ را مي‌بيند و مشكل‌ او حل‌ مي‌شود يا شفاي‌ مرضي‌ بوده‌ يا گمشده‌اي‌ را به‌ مقصد مي‌رساند؛ در اين‌جا نيز هيچ‌ برهاني‌ ندارد كه‌ حضرت‌ باشد يا شاگردي‌ از شاگردان‌ او. حضرت‌، شاگردان‌ فراواني‌ دارد. اين‌ سيصد و سيزده‌ نفري‌ كه‌ هستند الان‌ ممكن‌ است‌ افراد فراواني‌ باشند كه‌ تحت‌ تدبير آن‌ حضرت‌ مأموريتهايي‌ را انجام‌ مي‌دهند.

بخش‌ سوم‌ آن‌ است‌ كه‌ نظير مرحوم‌ بحرالعلوم‌ خدمت‌ خود حضرت‌ مي‌رسد. اين‌ را هم‌ بعضي‌ منكر هستند، ] ولي‌ [ اين‌ هيچ‌ استبعادي‌ ندارد، بلكه‌ امكان‌ هم‌ دارد. اما در اين‌ بخش‌ دو مسئله‌ وجود دارد: 1. فرد حق‌ ندارد بگويد من‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيده‌ام‌؛ 2. ما حق‌ نداريم‌ قبول‌ كنيم‌. به‌ ما گفته‌اند كه‌ شما تكذيب‌ كنيد، يعني‌ نگوييد او دروغ‌ مي‌گويد، بلكه‌ اثر عملي‌ بار نكنيد، تكذيب‌، به‌ معناي‌ اين‌ كه‌ شما دروغ‌ مي‌گوييد و حضرت‌ غير قابل‌ ديدن‌ است‌، نيست‌.

چند وقت‌ قبل‌، چند نفري‌ از تهران‌ آمده‌ بودند ـ غالباً بانوان‌ بيش‌ از آقايان‌ به‌ مسئله‌ رؤيت‌ و خدمت‌ حضرت‌ رسيدن‌ و اين‌ مسائل‌ دل‌ مي‌سپارند ـ اينها به‌ قدري‌ ساده‌ بودند كه‌ خيال‌ مي‌كردند خدمت‌ حضرت‌ رسيدن‌، مثل‌ خدمت‌ يك‌ مرجع‌ رسيدن‌ است‌. نامه‌اي‌ آوردند كه‌ دوشنبه‌ كه‌ خدمت‌ حضرت‌ مي‌رسي‌! اين‌ نامه‌ را خدمت‌ حضرت‌ بده‌! اين‌ يك‌ آفتي‌ است‌، در چنين‌ زمينه‌اي‌ است‌ كه‌ «سيدعلي‌ محمد باب‌»ها رشد مي‌كنند.

امام‌(ع‌) وحيد دهر است‌، مثل‌ شمس‌ آسمان‌ است‌، همانطور كه‌ شما با دستتان‌ نمي‌توانيد به‌ آفتاب‌ برسيد، نمي‌توانيد به‌ اين‌ راحتي‌ به‌ امام‌ برسيد. در اين‌ فضا و بازار آشفته‌، نحله‌ها پيدا مي‌شود. «مفلَل‌» را انبيا(ع‌) آوردند و «نفحَل‌» را همين‌ها، اگر آمار متنبيان‌ كمتر از انبيا نيست‌، منحولها و مجعولها نيز كم‌تر از مثبت‌هاي‌ معقول‌ نيستند؟.

 حالا اگر شيادي‌ اينها را ببيند، چه‌ بازي‌ درمي‌آورد. اينها يكي‌ دو بار باورشان‌ مي‌شود و بعد، وقتي‌ كشف‌ خلاف‌ شد از اصل‌ برمي‌گردند. اين‌ قصه‌ را شما هم‌ گفته‌ايد و شنيده‌ايد كه‌ در روز مرگ‌ ابراهيم‌، پسر پيامبر(ص‌) خورشيد گرفت‌. عده‌اي‌ گفتند: مرگ‌ پسر پيامبر در آسمان‌ اثر كرده‌ است‌، پيامبر همه‌ را در مسجد جمع‌ كرد و فرمود: «إنّ الشمس‌ و القمر آيتان‌ من‌ آيات‌ الله... لاينكسفان‌ لموت‌ أحد» 7 . سوء استفاده‌ از ضعف‌ فهم‌ مردم‌ خطر فراواني‌ به‌ دنبال‌ دارد، چون‌ در اين‌ صحنه‌ آن‌ كس‌ كه‌ عوام‌تر و بازيگرتر است‌ پيروز است‌.

در سالهاي‌ دفاع‌ مقدس‌ در وجب‌ به‌ وجب‌ صحنه‌ جنگ‌، بسيجيها مي‌گفتند «يا اباصالح‌ المهدي‌» و كشور را حفظ‌ مي‌كردند. او كمك‌ مي‌خواهد، نه‌ مثل‌ اين‌ عوام‌ كه‌ مي‌گويد روز دوشنبه‌ خدمت‌ حضرت‌ مي‌رسي‌، نامه‌ را به‌ ايشان‌ بده‌.

دربارة‌ غيبت‌ حضرت‌ مهدي‌، اين‌ ماييم‌ كه‌ غايبيم‌، اعمي‌ از بصير غايب‌ است‌ نه‌ بصير از اعمي‌. اگر يك‌ نابينايي‌ دوست‌ خودش‌ را نمي‌بيند آن‌ دوست‌ غايب‌ نيست‌. اين‌ نابينا غايب‌ است‌. اين‌ چنين‌ نيست‌ كه‌ حضرت‌ غائب‌ باشد.

اصل‌ اميدواري‌ بشر به‌ آيندة‌ خوبي‌ كه‌ جز عدل‌ و احسان‌ چيزي‌ حكومت‌ نكند، در درون‌ همه‌ هست‌. يك‌ مقدار محققانه‌تر و علمي‌تر در فطرت‌ مسلمانها اين‌ است‌ كه‌ اينها به‌ دنبال‌ مهدي‌ منتظر موعودند، نه‌ مهدي‌ موجود موعود. اين‌ خصيصه‌، مال‌ شيعه‌ است‌ كه‌ او مهدي‌ موجود موعود را به‌ انتظار نشسته‌ است‌.

اگر موجود موعود است‌، ما غير از انتظار و اميد، مسئله‌ مراقبه‌ و مرابطه‌ هم‌ داريم‌. ديگران‌ اميدوارند كه‌ در پايان‌ زندگي‌ و روزگار، يك‌ عصري‌ برسد كه‌ عدل‌ و احسان‌ حكومت‌ كند. خيلي‌ها در انتظار اين‌ عصر به‌ سر مي‌برند، اينها منتظر مهدي‌ موعودند.

 ما منتظر ظهور مهدي‌ موجود موعوديم‌ و غير از انتظار و اميد مسئله‌اي‌ به‌ نام‌ مراقبت‌ و مرابطه‌ هم‌ داريم‌ كه‌ آنها ندارند. اگر معتقديم‌ كه‌ يك‌ شخصي‌ امام‌ زمان‌ است‌ و ما بايد به‌ او تعهد بسپاريم‌ و او ولي‌ ماست‌، بايد مراقب‌ باشيم‌ كه‌ خلاف‌ نكنيم‌. اين‌ كه‌ فرمود: «و قل‌ إعملوا فسيري‌ الله عملكم‌ و رسوله‌ والمؤمنون‌» 8 .

ائمه‌ هم‌ مي‌بينند، وجود مبارك‌ حضرت‌ نيز مي‌بيند. بايد مواظب‌ گفتارمان‌، رفتارمان‌، سيره‌ و صفتمان‌ باشيم‌، غير از مراقبه‌، مسئله‌ مرابطه‌ مطرح‌ مي‌شود. مراقبت‌ اين‌ است‌ كه‌ خلاف‌ نكنيم‌. مرابطه‌ اين‌ است‌ كه‌ علاوه‌ بر اين‌ كه‌ خلاف‌ نكنيم‌، خودمان‌ را نزديك‌ كنيم‌ و كمك‌ و فيض‌ بگيريم‌.

 نه‌ اين‌ كه‌ فقط‌ مواظب‌ باشيم‌ كه‌ نلغزيم‌، بلكه‌ رابطه‌ برقرار كنيم‌ كه‌ دستمان‌ را بگيرد. ذيل‌ آيه‌ كريمه‌ «يا أيّها الذين‌ آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا» 9 . اين‌ حديث‌ شريف‌ هست‌ كه‌ «رابطوا مع‌ إمامكم‌ المهدي‌ المنتظر» 10 . يعني‌ با او مرابطه‌ برقرار كنيم‌.

آيت‌الله جوادي‌ آملي‌


 

مهدویت / گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html

 پي‌نوشتها :

* متن‌ سخنان‌ حضرت‌ آيت‌الله جوادي‌ آملي‌ در ديدار با اعضاي‌ ستاد برگزاري‌ گفتمان‌ مهدويت‌. برگرفته‌ از ويژه‌نامه‌ ششمين‌ گفتمان‌ مهدويت‌، هفته‌نامة‌ افق‌ حوزه‌، دوشنبه‌ 13 مهر 1383.

. سوره‌ شعراء(26) آيه‌ 23.

. سوره‌ نازعات‌(79) آيه‌ 24.

. سوره‌ طه‌ ( ) آيه‌ 50.

. سوره‌ قصص‌(28) آيه‌ 38.

. محمدبن‌ يعقوب‌ كليني‌، الكافي‌، ج‌1، ص‌32، ح‌2.

. نهج‌البلاغه‌، ص‌374 خطبه‌ 16.

. محمدبن‌ يعقوب‌ كليني‌، همان‌، ج‌3، ص‌208، ح‌7.

. توبه‌(9) آيه‌ 105.

. سوره‌ آل‌ عمران‌(3) آيه‌ 200.

. محمدبن‌ ابراهيم‌ نعماني‌، كتاب‌ الغيبه‌، ص‌199، ح‌12.

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:20 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

موعود باوری و اعتقاد به مهدویت - بخش دوم

موعود باوری و اعتقاد به مهدویت - بخش دوم واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

-اعتقاد به اینکه سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب فرماندهی ائمه معصومین است که تخطی از دستور فرمانده تخطی از فرمان خداوند سبحان قلمداد می شد و فرمانبری از فرمانده خود را فرمانبری از امام و در ترتیب توالی فرمانبری از امام زمان و در همان راستای فرمانبری از خداوند سبحان می دانستند.

-رزمنده ها خودشان را سرباز امام عصر(عج) می دانستند و معتقد بودند این مملکت، مملکت امام زمان(عج) و رهبر واقعی آنان آن حضرت است. آنان پذیرفته بودند آن کسی را که در جبهه ها فرماندهی می کند امام خمینی(رحمه الله علیه) چقدر زیبا درباره آن بزرگواران بیان فرموده است که همه شما چه ارتش چه ژاندارمری، چه سپاه پاسداران و داوطلبانی که برای دفاع از اسلام و دفاع از شرافت اسلامی خودشان به جبهه ها می روند، همه شما لشکرهای اسلامی هستید. همه شماها ارتش امام زمان هستید.

-نامگذاری لشگرها و یگان ها که مستقیما با نام های مبارک آن حضرت یکی بود به عنوان مثال لشکر حضرت ولیعصر لشکر ۳۲ المهدی- لشکر ۹۱ فجر- لشگر الهادی- سپاه صاحب الزمان- سپاه انصارالمهدی که مستقیما با نام مبارک مرتبط می باشند.

نامگذاری سایر یگان ها همانند لشگر امام حسین- لشگر ۱۳ عاشورا- لشگر ۵۲ کربلا- لشگر حضرت ابوالفضل- لشگر نجف و… که ارتباط مستقیمی با جد آن بزرگوار داشته که اساساً دشمن ستیزی و آزادگی و آزادی خواهی را متاثر از عاشورا در خود عجین نموده است.

- رمز یامهدی- یا مهدی ادرکنی- یا مهدی عجل علی ظهورک که در بیشتر ادبیات روزمره رزمندگان دفاع مقدس بسیار مشهود و زبانزد خاص و عام است.

-بیرق ها که نمادهای هر سازمان و لشگرهایی محسوب می شد تماما با تراکم پنج مفهوم بیانگر روح اعتقادی رزمندگان اسلام بوده و در این فراوانی (پنج مفهوم) اساس اعتقادی دفاع مقدس تبلور یافته است.

(لااله الاالله- محمد رسول الله- یاحسین- یامهدی ادرکنی- یاابوالفضل العباس)

-شعارهای نوشته شده بر روی سینه، پیشانی بند و شانه های رزمندگان یکی دیگر از نمادهای غیرقابل انکار تاثیر اعتقادی مهدوی بر رزمندگان است که در کلمات و مفاهیم متعددی تبلور یافته است، همانند (تا کربلاراهی نمانده- یا مهدی ادرکنی- سرباز امام زمان- پیش به سوی حرم حسینی)

-دعای فرج امام زمان در تمام نمازهای یومیه رزمندگان بدون استثناء تبلور خاصی داشته است که بی شک منبعث از اعتقاد به مهدویت و قیام جهانی حضرت ولیعصر دارد.

-شعارهای رزمنده های ما که با سلاح «یامهدی» و «یاحسین» و… به صفوف دشمن حمله می کردند و با سردادن این شعارها بصورت اعتقادی می جنگیدند نماد همیشگی داشته است.

- بسیاری از رزمندگان برای یافتن ارتباط معنوی و حتی دیدار و ملاقات با حضرت بقیه الله درجبهه ها حاضر می شدند. آنان با مناجات های شبانه با آن حضرت و فریادهای روزانه «یامهدی ادرکنی» درهنگام نبرد، اعتقاد به مهدویت را درخود عمیق تر می کردند.

-یک پژوهش آماری در تعدادی از وصیت نامه های شهداء نشان می دهد که در هر وصیت نامه ای به طور میانگین چهار بار به نام امام و امام زمان(عج) و تبعیت محض از ولایت فقیه ذکرشده است.

در این وصیت نامه ها، خاطرات و دست نوشته هایی که از دوران دفاع مقدس از آن عزیزان سفرکرده بر جای مانده، دریایی است از فرهنگ مهدویت که ارتباط ها و حتی ملاقات ها و زمزمه های دلتنگی زیادی در آنها موج می زند.

- پژوهش های دیگر آماری مبتنی بر نامه های آزادگان بیانگر این مفهوم است که اکثریت قریب به اتفاق آزادگان عزیز با توکل بر ائمه متحمل سختی ها شده اند و صبر و بردباری خود را صرفا برای ظهور حضرت بر خود آسان می نمودند و این مطالب در نامه ها بسیار مشهود است.

مجال نیست، اینها نمونه هائی از دریای بی پایان اعتقاد به مهدویت و حضرت ختمی مرتبت است که در دل دفاع مقدس نهفته است.

امام خمینی درباره جنگ اعتقادی فرمودند: این جنگ جنگ اعتقاد است جنگ ارزش های اعتقادی انقلابی است و ما در مقابل ظلم ایستاده ایم.

مقام معظم رهبری در این زمینه می فرماید: خیلی از بزرگان ما در همین دوران غیبت آن عزیز و محبوب دل های عاشقان و مشتاقان را از نزدیک زیارت کرده اند بسیاری از نزدیک با او بیعت کرده اند، بسیاری از او سخن دلگرم کننده شنیده اند، بسیاری از او نوازش دیده اند و بسیاری دیگر بدون این که او را بشناسند، از او لطف و محبت دیده اند و او را نشناخته اند. در همین جبهه های جنگ تحمیلی، جوان هایی که در لحظه های حساس، احساس نورانیت و معنویت کرده اند لطفی از غیب به سوی دل های خودشان حس و لمس کرده اند، نشناختند و نفهمیدند پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولی عصر مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عزیز یک پیوند ناگسستنی است.

سرلشکر حسن فیروزآبادی می گوید: همه آن هایی که جبهه رفتند، تربیت شده انتظار مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودند همان چیزی که باعث شد جوان ایرانی جنگ جو باشد.

امام خمینی (رحمه الله علیه) در این باره می فرماید: پنجاه سال عبادت کردیم قبول باشد یک روز هم یکی از این وصیت نامه ها را بگیرید و مطالعه کنید. گوشه ای از این وصیت نامه ها به این مطلب اختصاص دارد که اداره کننده این جنگ امامان معصوم (علیهم السلام) به ویژه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد.

مقام معظم رهبر می فرماید: ما غریبانه جنگیدیم. در دوره جنگ، ارتش ما غریب، بسیج ما غریب بود. کسانی که می خواستند حقیقتا جانفشانی کنند، باغربت می جنگیدند از چه جهت غریب از این جهت که هیچ نقطه دنیا با ما موافق نبودند. همه کشورهای اروپایی از عراق حمایت می کردند و به او سلاح و امکانات می دادند.

آری؛ تنها چیزی که با وجود دشمنان بسیار زیاد و امکانات بسیار کم، ملت ایران را شکست ناپذیر کرد امیدواری آنان به پیروزی اسلام بر کفر بود. همین امیدواری آنان بود که عقیده آن ها به راه و مکتبشان را روزبه روز محکم تر می کرد آنان با لمس کردن عنایات الهی و امدادهای غیبی و توجهات امام معصوم(علیهم السلام) باور داشتند که بر حق هستند و دست دیگری هست که این جنگ را هدایت می کند و سنگر به سنگر پیروزی نصیب آن ها می نماید.

رهبر معظم انقلاب در این باره می فرماید: در روز پانزدهم دی ماه ۹۵۳۱ من این احساس را واقعا در وجدان خود پیدا کردم که صاحب این بیابان ها، صاحب این صحنه پرشور و عظیم (اشاره به جبهه های جنگ) ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و بی گمان امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم اکنون با جسم و حضور جسمی و بدنی اش، یا با توجهش در میان این جنگاوران و جنگجویان است.

اگر اعتقاد به مهدویت و امامت آقا امام زمان در جنگ نبود امکان نداشت این ارتش با این وضع و سپاه کم و سن و سال با این فرماندهان جوان و آموزش ندیده و این نیروهای بدون سلاح و آموزش و ضعف شدید تسلیحات و مهمات بر این لشکرهای تا بن دندان مسلح عراق و قدرت های بزرگ به پیروزی برسند و این پیروزی در آخرین نامه رئیس رژیم عفلقی عراق چنین خودنمایی می کند (همان که خواستید محقق شد) مگر نبود که چرخاننده اصلی جنگ الطاف الهی و عنایات امامان و به ویژه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده اند این نکته است که اگر به سن و سال فرماندهان جنگ در رده های مختلف توجه کنیم می فهمیم که گردانندگان به ظاهر دسته اول جنگ، بین بیست تا سی سال سن داشته اند، برای نمونه شهید خرازی در سن ۷۲ سالگی، شهید علیرضا موحد دانش در سن ۵۲ سالگی، شهید حاج محمد ابراهیم همت در سن ۸۲ سالگی و شهید حسن باقری در سن ۵۲ سالگی به شهادت رسیده اند.

 علاوه بر فرماندهان جنگ بیشتر کسانی که وارد میدان نبرد شدند، در سن کم و در بهار عمر خود بودند خاطرات شهدای عزیز ما مملو است از داستان ها و خاطراتی که برخی از مشتاقان به خاطر سن کم و عشق به دفاع از دین خود، در شناسنامه هایشان دست می بردند، تا مشکل سنی خود را حل کنند.

 امثال حسین فهمیده و مسعود کمالی نیاهای سیزده ساله و بهنام محمدی ها در جای جای جبهه ها کم نبودند که جاذبه معنوی نایب امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف قلوب عاشق آنان را جذب کرد و راهی میدان های نبرد شدند. اگر کسی ادعا کند همه این ها به تنهایی توانستند جنگ را اداره کنند، اولین چیزی که این ادعا را رد می کند سن کم رزمنده ها می باشد طبق آمار ۰۰۲۵۱ تن از شهدای دفاع مقدس بین ۴۱ تا ۴۲ سال سن داشته اند.

همین افراد با سنین کم خود، حماسه ها آفریدند؛ چون می دانستند این جنگ بین اسلام و کفر است و سرانجام اسلام است که پیروز می شود آنان عقیده داشتند، پرچم اسلام در آینده ای نه چندان دور به وسیله امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر کل عالم سایه می افکند و خودشان را سربازان امام زمان می دانستند و در این راه تمام سعی و تلاش خود را به کار می بستند و از مصادیق بارز این آیه شریفه شدند که (ان الذین قالو ربناالله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الاتخافوا و لاتحزنوا

 سردار فقید احمد سوداگر


گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html

پی نوشت ها

۱- در مکتب جمعه ص ۲۰۲، ۲۰۱، ۶/۴/۹۵

۲- خطبه های نماز جمعه رسالت ۱۲/۱/۷۶

۳- در مکتب جمعه ص ۲۵۰، ۲۹/۳/۰۶

۴- این حدیث را همه چهارده معصوم بیان کرده اند و در مکتب عامه و مصادر شیعی آمده است. (یملاالارض قسطا و عدلاکما ملئت ظلما و جورا)

۵- رحیم کارگر (انتظار و انقلاب) فصلنامه انتظار، سال اول شماره دوم ص ۱۴۶- ۱۲۶

۶- مسعود پورسید آقایی، تاریخ عصر غیبت، قم انتشارات حضور ۹۷۳۱ ش، ص ۳۷۶

۷- مرتضی نائینی (جان و جانان، فصلنامه انتظار موعود، سال اول، شماره دوم ۰۸۳۱، ص ۱۹ و ۰۶

۸- خبرنامه همایش دکترین مهدویت شماره هشتم، ص ۶۱

۹- محمدباقر حیدری کاشانی، نسل طوفان، قم، زلال کوثر، چاپ دوم ۶۸۳۱ ش، ص ۳۸ (به نقل از لایه های پنهان جنگ)

۰۱- ویژه نامه حماسه فتح خرمشهر ص ۷۲ (به نقل از لایه های پنهان جنگ)

۱۱- ماهنامه فرهنگی اجتماعی فکه، ش ۸۳، ص ۱

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:20 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

آسیب شناسی مهدویت(آسیب های بیرونی)

آسیب شناسی مهدویت(آسیب های بیرونی) واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

 چنانچه آسیب های درونی مورد توجه قرار نگرفته و به درمان آنها پرداخته نشود، بی تردید منجربه بروز ناهنجاری هایی در رفتار می شود که در قالب آسیب های بیرونی بیان می گردد؛ قطعاًاین رفتارها در شأن مدیران و مسئولان در جامعه منتظر نمی باشد چرا که بی تردید رفتارها از بینش ها متأثر می شوند وقتی بینش ها تغییر یافت رفتارها نیز تغییر می کنند کسانی که به ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می اندیشند حلال و حرام ها را رعایت می کنند و رفتارهای خود را براساس اندیشه انسان منتظر کنترل می نمایند وبرعکس کسانی که بینششان دچار انحراف شده باشد، رفتارشان نیز با الگوهای اسلامی هماهنگی نخواهد داشت.

بطور کلی وضعیت نیروی انسانی در این نهادها از نابسامانی عمیق در عملکرد سازمان ها و نهادها حکایت دارد ؛ تعدادی از آنها ازنیروی انسانی غیر متناسب با اهداف و وظایف نهادهادر دولت اسلامی بهره برده اند. مقایسه سازمان نیروی انسانی، فقط در چند نهاد دینی، گویای نابسامانی در این حوزه است.

برخی از آسیب های بیرونی از این قبیل است:

عدم ایجادمحیط تربیتی مساعد:زیرا دست کاری محیط وفراهم نمودن زمینه مناسب می تواندرفتار، افکاروخصلت های افرادگروه رابه سوی جامعه سالم مهدوی به دورازگناه، سوق دهد، چرا که هرچه درجامعه امکان گناه کم تر باشد، زمینه انحراف درافرادسازمان هانیزکاهش می یابد.

دنیا گرایی و تجمل پرستی

از آنجا که هدف از آفرینش جهان مادی، تأمین نیازهای انسان در حرکت به سوی سعادت الهی است بنابراین انسان باید دنیا و مظاهر آن را وسیله ای برای دست یابی به هدف متعالی خود ببیند نه آنکه این امور را هدف اصلی بداند و آخرت را فراموش کند که در این صورت دچار انحراف در بینش شده واثر چنین بینشی در اخلاق و در نهایت در رفتارآدمی بروز می کند.

وجود چنین انحرافاتی در سازمانها و نهادها خطر بزرگی محسوب می شود و مانع اساسی برای حرکت به سوی اهداف متعالی دولت منتظر به شمار خواهد رفت که در این صورت لذت جویی خود خواهی، مال دوستی وپایمال کردن حقوق دیگران که مظاهری از دنیا پرستی اند باعث بروز رفتارهای چون ربا خواری، انباشت ثروت، تولید فقر و…. می شوند که نظام رفتاری متضاد با نظام رفتاری دولت منتظر خواهد بود را نتیجه می دهد.

تبعیض و بی عداالتی : یکی از آفت هایی که دامنگیر سازمان ها و نهادها شده است و با اصول اصلی دولت منتظر مغایرت دارد، تبعیض ها، انحصارات، رانت خواری ها و پایمال کردن اموال عمومی می باشد.که دراندیشه انسان منتظر جایی ندارد و کسانی که داعیه پیروی از الگوی ناب اسلامی را دارند سنخیتی با این عمل ندارند.

بی توجهی به امر به معروف ونهی از منکر: سستی در کار و سازش با منکرات از جمله مهلکاتی است که در سازمان ها و نهادها وجود داشته وضررش به جامعه سرایت خواهد کرد، این امر دولت را از رسیدن به هدفهایش دور خواهد کرد.

مرحوم نراقی در این زمینه چنین بیان نموده است که “… اگر بساط امر به معروف ونهی از منکر جمع شود دیانت خوار می گردد و نبوت تعطیل می شود وسستی عمومیت می یابد، گمراهی فراگیر می شود جهالت ونادانی شایع می شود، احکام دین ضایع می گردد و آثار شریعت خداوند کهنه خواهد شد….”

کوتاهی درتوجه به تأمین صحیح نیازها:از آنجا که تأمین نیاز های اولیه انسان موجب توجه افراد به سوی اهداف عالی ترمی شود وظیفه اصلی سازمان ها و نهادها در توجه ویژه به مسائل معیشتی از قبیل شغل، ازدواج و… تعریف می شود.با آنکه وظیفه دولت صرفاً در تأمین نیازهای مادی خلاصه نمی شود اما؛کوتاهی در این زمینه منجر به عدم شکوفایی فرهنگ انتظار در جامعه اسلامی می شود.

فقدان انصاف وعدالت: یکی از موانع سترگ درراه خدمت و پاسخگویی سازمان ها و نهادها در دولت منتظر به جامعه، فقدان عدالت نفسانی و عدم تربیت صحیح مدیران است. انصاف که در واقع رعایت جانب حق است ودر سازمان ها و نهادها همان تعهد ی است که مدیران وافراد مسئول در قبال مردمی دارند که به واسطه از خود گذشتگی آنان بر سر کار آمده اندوبابودن انصاف در پی برآورده کردن توقعات و خواسته های آنها باشند.امافقدان چنین انصافی باعث می گردد که فرد مسئول در نهاد یا سازمان نتواند خواسته عدالت خواهانه مردم را جامه عمل بپوشاند وندای عدالت خواهی دولت منتظر راپاسخ دهد.

عدم درک وظیفه و مسئولیت پذیری: یکی دیگر از آسیب های موجود درنهادها و سازمان ها عدم درک وظایف ومسئولیت پذیری افراد در قبال حقوق یکدیگر است که موجب بی اعتمادی و اختلال در روابط می شود.مسئولیت و پذیرفتن آن باهیچ عذری قابل چشم پوشی نیست و مدیران باید با ترویج اخلاق در فرهنگ سازمانی نرخ مسئولیت پذیری سازمان را افزایش دهند.مسئولیت پذیری در افراد سازمان، علاوه بر آن که یک وظیفه دینی و اخلاقی است، نقش راهبردی در موفقیت نهاد یا سازمان دارد. که در نهایت منجر به موفقیت در رسیدن به هدف اصلی دولت منتظر می گردد.

سستی در تکریم شخصیت افراد: شالوده و بنیاد اساسی دولت منتظر توجه دادن انسان به شرافت و کرامت ذاتی خویش است.زیرا کسی که احساس زبونی و فرو مایگی کند و شرافت شگرف خویش را باور نداشته باشد، از ارتکاب هر گونه رفتار ناپسند اخلاقی که مغایر با وظایف منتظران می باشد، باکی ندارد.

تکیه بر ظن وگمان به جای علم و یقین: یکی از دستاوردهای دولت منتظر کسب علم و آگاهی لازم برای پاسخ گویی مسئولان به مردم است تا مردم نسبت به رفتارها و عملکرد مسئولان احساس بدی نداشته باشند و به تخصص و آگاهی آنان برای انجام امور اطمینان داشته باشند.اگر مدیران در نهادها وسازمان ها چنین تفکری نداشته باشند با توجه به کلام امیر مومنان آفات زیر دامن گیر دولت منتظر خواهد شد:.” بی اطلاعی از امورکه منجر به ازبین رفتن توازن در امور می شود، کارهای بزرگ، کوچک و امور کوچک بزرگ شمرده می شوند، زشت زیبا وزیبا زشت جلوه می کند، باطل لباس حق می پوشد.”

قرآن کریم نیز در آیات زیادی بشدت با پیروی از حدس وگمان مخالفت می کند و می فرماید:

“ولا تقف ما لیس لک به علم” مادامی که به چیزی علم ویقین حاصل نکرده ای آن را دنبال مکن.

عدم صداقت:

چنانچه سرپرست پست های کلیدی در هر سازمان یا نهادی، اندیشه ای غیر از اندیشه انتظار داشته وانگیزه ای غیر از خدمت به خلق و جامعه درسرداشته باشد، دچار انحراف و ضعف خواهد شد وصداقت ودرستی در کار را از دست خواهد دادکه این امر مانع از اصلاح و سامان بخشی در حوزه های مختلف خواهد شد.

کبر و خودپسندی:

ریشه بسیاری از صفات نکوهیده کبر و خودپسندی است که چنانچه مدیران وکارگزارن در نهادها وسازمان ها بدان دچار باشند هم مدیریت خود را تباه می کنند هم باعث تباهی و عامل سختی برای مردم می شوند تکریم ارباب رجوع وپرهیز از سخن چینی یکی از مولفه های دولت منتظر است که با کبر و خودپسندی مغایرت دارد.

تحجر گرایی:

تحجردر رفتار عبارت است از نوعی اعتقاد متعصبانه وجاهلانه که به موجب آن هر فکر و اندیشه نو بدعت شمرده می شودواین امرمنجر به سکون وعدم پیشرفت در جامعه مهدوی خواهد شد.

حب جاه و مقام:

وجود چنین رویکردی در میان مدیران سازمان ها ونهادها، باعث پیدایش نفاق در دل های آنان می گردد.چنان که پیامبر اکرم فرمودند: “حب مقام وثروت، نفاق را در قلب می رویاند چنانکه آب، سبزه و دانه را “ ریاست طلبی در مدیران، سبب ویرانی همه ساختارها خواهد گردید.

انسان امروز براى دستیابى به قدرت، تصاحب، تسلط و سردادن شعار »لمن الملک الیوم »، در حسرت و حسد چشم به تصاحب جاه و مقام و ثروت قدرت دیگرى دوخته است. این اراده به هر عنوان و نامى که ظهور کند بى باکى، حرص، نیرنگ و بالاخره ظلم مى پراکند، سیاهى به بار مى آورد و صحنه زمین را بیش از پیش مستعد دورى از خورشید حقیقت مى سازد.دولت ها و حکومت ها نیز در عصر غیبت و دورى، چنانچه متذکر و متوجه حق نشوند، تجسم همین اراده اند.

گذر از اراده معطوف به قدرت و خودپرستى در گرو مجاهدت بزرگى است که همه جامه هاى انانیت و خودپرستی را بسوزاند.

استفاده از تمدن غرب:

امروزه ما از سویى مواجه با فرهنگ و تمدنى هستیم که به اتکاى تفکر انسان مدارى و عهد فلاسفه و نظریه پردازانشان موجد بسیارى از مناسبات فردى و اجتماعى، دستاوردهاى مادى و نظامهاى سیاسى و اقتصادى شده و از دیگر سو با وضع و حال جوامع مسلمین که نسبت خود را با عهد دینى و میثاق الهى از دست داده و به دلیل مشاهده ناهنجاریهاى مادى و فرهنگى خود سعى در بناکردن خانه و کاشانه خود بر شالوده عهد غربى دارند.

در واقع مسلمین در این دوره از حیات خود بر شالوده عهد غربى خانه دین بنا مى کنند. از همین روست که اغتشاش و بحران نتیجه ذاتى این اشتراک و پیوند است. چه، در یک زمان روى به دو مقصد آورده اند مقصدى که زاییده عهد غربى انسان است و مقصدى که ناگزیر در پیوند با عهد دینى است.

در بسیاری از سازمان ها به دلیل غفلت مدیران از مدل های اسلامی و استفاد ه از مدل های غربی درشاکله ساز مان ها و نهادها جایی برای ترویج فرهنگ انتظار وجود ندارد، به عنوان مثال درمراکزآموزشی بااستفاده از مدل غربی، پیاد ه کردن احکام اسلامی باتکیه بر آموزه های دینی بسیار مشکل می باشد.و این غفلت ممکن است بر خلاف آرمان جامعه مهدوی که ایجاد دولت منتظر است، باشد.

اختلاف و تفرقه:

اختلاف در میان مسئولان یکی از موانع سترگ در احیای اندیشه متعالی انتظار وعمل برطبق آن می با شد.

اسلام مى خواهد تمام اختلافات و جدایى ها را که به نام هاى گوناگون پدید آمده، با عقیده ى توحید از میان بردارد. اختلافات نژادى، طبقاتى، ملى، وطنى، جغرافیایى، مسلکى، حزبى، زبانى، همه باید از میان برود و سبب امتیاز و افتخار نباشد، حتى باید اختلافات دینى هم، کنار گذاشته شود و همه باید تسلیم فرمان خدا باشند: «قل تعالوا الى کلمة سواء بیننا وبنیکم...». اسلام، براى بشر، رسیدن به چنین روزى را پیش بینى کرده و در حدودى که وظیفه ى تشریع است، مقدمات آن را نیز فراهم ساخته و عملى شدن آن را موکول به آماده شدن زمینه ى کامل آن کرده است.

 

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:20 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

راهکارهایی برای آسیب های بیرونی و درونی مهدویت

راهکارهایی برای آسیب های بیرونی و درونی مهدویت واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

از آنجا که شاخصه وویژگی عمده اعتقادبه مهدویت انتظار و آمادگی مداوم و آگاهانه برای ظهور امامی است که از دیدگان همه غایب است و در صدد نابودی ظلم وستم، فساد، تباهی، بی دینی و انحراف از جهان است.ضروری به نظر می رسد که مسلمانان باید در ایجاد دولت های اسلامی سعی و تلاش ویژه ای داشته باشند.

یکی از تفاوت های اساسی حکومت امام مهدی (ع ) با دیگر حکومت هایی که در طول تاریخ داعیه برقراری عدالت داشته اند این است که پیش از اقدام برای تشکیل حکومت به تعداد مورد نیاز افراد زبده و برگزیده ای که در نهایت تقوا و پرهیزکاری هستند تربیت نموده و با برقراری حکومت جهانی خود، آنها را به سراسر جهان گسیل می دارد.مسئولین دولت اسلامی به عنوان احیا کننده شریعت نبوی و مجری قوانین اسلامی و دستورات الهی وظیفه هدایت گری برای ایجاد جامعه ای سرشار از معنویت وعدالت و اخلاق انسانی که همان جامعه زیبای مهدوی است، را بر عهده دارند.

باید توجه داشت که موفقیت و سر فرازی نهادها و سازمان ها در دولت اسلامی ثمره نگرش و فهم انقلابی، مجاهدانه و اصلاح طلبانه از انتظار است.

اما در این راستا برخی موانع ومشکلات دولت اسلامی و نهادها و سازمانهای آن را ازرسیدن به این اهداف متعالی باز می دارد، لذا توجه به این آسیب ها دولت را برای ترویج فرهنگ انتظار وتشکیل جامعه مهدوی یاری می رساند.

این آسیب ها به دو بخش انحرافات درونی و انحرافات بیرونی تقسیم می شود.در حوزه انحرافات درونی می توان به فقدان برنامه ریزی و سیاست گذاری استراتژیک برای رسیدن به آرمان های دولت منتظر، غلبه رویکرد دولتی سازی درعرصه های مختلف دینی وضعف ساز و کارهای مدیریت انتظار در عملکرد سازمان ها ونهاد ها، اشاره کرد.

مسائلی از قبیل، عدم مسئولیت پذیری، دنیا گرایی وتجمل پرستی، اختلاف و تفرقه، نابرابری های اقتصادی اجتماعی، کوتاهی در مسائل اخلاقی واستفاده ازتمدن غرب و…..که در میان مسئولان برخی ازسازمان ها و نهادها، زمینه ای مناسب برای ناهنجاری ها و بی ثباتی دررسیدن به اهداف والای دولت منتظر فراهم آورده است، نیز در حوزه انحرافات بیرونی قرار گرفته اند.

از آنجا که بیان هر آسیب و انحرافی راهکار مناسب با آن را طلب می کند، پیشنهادهای عملی می تواندبرای رسیدن به اهداف متعالی دولت منتظر سازنده و راه گشا باشد.

مطالب یاد شده تنها برخی از آسیب های و راهکارها می باشد، زیرا پرداختن مفصل به این مبحث در گنجایش این مقاله نمی باشد.

راهکارها

براساس آسیب های ذکر شده راهکارهای زیر برای رفع پاره ای مشکلات بیان می گردد:

۱- طراحى و برنامه ریزی استراتژیک و کلان براساس مبانى دولت اسلامی براى ساماندهى و سمت دادن نهادهاوسازمان های آن، به سوی شکل گیری دولت منتظر.

۲-استفاده از اقتدار دولتی و اقدام نهادی برای یک دست ساختن سازمان ها و نهادهای دولتی در جهت تامین آینده درخشان و سعادتمندانه بشریت با احیای روح انتظار درسایه پیاده کردن احکام الهی.

۳-تعمیق فرهنگ انتظار دردرون نهادو سازمان ودر نتیجه تمایل فراتر به عمل، در جهت

خشنودی ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای درک ابعاد و زوایای مختلف در این مقوله

۴- زمینه سازی دولت اسلامی با نهادها و سازمان ها برای جهت دادن گرایشات معنوی افراد برای

متخلق شدن به اخلاق یاران حضرتش.

۵- پیراستن سازمانها و نهادها از کلیه آسیبهای مذکور با تغییر ساختار برخی نظام ها در دولت اسلامی به ساختاری متناسب با آرمانهای دولت منتظر

۶- ارائه الگویی جامع برای مدیران و افراد سازمانها با رویکردى جدى و قوى به دولت منتظر که از خاستگاه شیعى و روحیه شور انگیز انتظار برخوردار باشد.

۷- تجلی سیمای انتظاربه شکلی ملموس در سازمان ها و نهادها برای زدودن شائبه هاى غرب زدگى.

 


کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:20 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

آسیب شناسی مهدویت (آسیب های درونی)

آسیب شناسی مهدویت (آسیب های درونی) واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

دولت منتظر که بر پایه اسلام بنا شده است، علاوه بر صفات و ملکات نفسانی حتی به ساحت باورهای انسان هم نگاه ارزشی واخلاقی دارد وبرای رفتارهای آدمی نیز بایدها ونبایدها ی اخلاقی را توصیه می کند.

در یک تقسیم بندی کهن ابعاد وجودی انسان را می توان در سه حوزه باورها، گرایش ها ونیز رفتار جای داد.بخش اندیشه ای وجود انسان عهده دار کشف انواع حقایق وواقعیات است. اخلاق و گرایش ها در آدمی نیروی محرکه او در اعمال و رفتارش ودر واقع بیان گر حقیقت ومرتبه وجودی او است.حوزه رفتاری نیز عبارت است از آن بخش ازوجود انسان که نمود و بروز خارجی و آشکار دارد.از این رو می توان گفت منشور وظایف و مقرراتی که برای سازمان ها و نهاد ها در دولت منتظر وضع گردیده بر سه اصل عقاید، اخلاق و اعمال استوار است.

ازآن جاکه بروزکلیه رفتارها نتیجه باورها و اخلاقیات شخص می باشد وهرکدام رفتارهای متناسب خودرا طلب می کند، با اصلاح آنهارفتارآدمی نیزاصلاح خواهد شد.همانگونه که با انحراف در هریک ازآنها، تعادل و ساختار اسلامی سازمان ونهاد و درنهایت دولت، ازهم پاشیده وسقوط می کند.

در این بخش به اختصار آسیب های نهاد ها و سازمان ها، در حوزه توسعه فرهنگ مهدویت دردولت منتظر که موجب ناکارآمدی عملکرد سیاست گذاران و مجریان این بخش گشته، مورد شناسایی قرار می گیرد.

آسیب شناسی در حوزه وظایف ومسئولیت های دولت اسلامی در قبال نهاد ها و سازمان هاکه به « مطالعه عدم انطباق کنش و عمل سازمان ها و نهاد ها با هنجارهای جامعه منتظر» می پردازد، در دو حوزه آسیب های درونی و بیرونی قابل بررسی می باشد.

آسیب های درونی

آسیب های درونی آن دسته از موانعی هستند که بیشتر از آنکه مربوط به عملکردافراددر نهاد ها وسازمان ها باشند مربوط به سیاست گذاری های کلی در این زمینه می باشد که در این جا به برخی از آنها اشاره میشود:

الف- فقدان برنامه ریزی و سیاست گذاری استراتژیک برای رسیدن به آرمان های دولت منتظر:

یکی از موانع نهاد ها و سازمان ها در رسیدن به جامعه مهدوی بدون شک”فقدان برنامه ریزی و سیاست گذاری استراتژیک برای رسیدن به آرمان های دولت منتظر”، می باشد. که برنامه ریزی بلند مدتی است برای رسیدن به اهداف متعالی دولت مهدوی. برنامه ریزی استراتژیک در عرصه ایجاد فرهنگ انتظاربه تقویت باورهای دینی که همان ایمان به خداوند، عالم غیب و معاد می باشد ؛ باز می گردد. سستی ایمان موجب نا توانی از تمییز حق و باطل می شود که به علت تردید و دولی و نیز وسوسه های شیطانی، باعث سردر گمی شخص برای رسیدن به مطلوب است.

از آنجا که تدوین سیاست فرهنگی، سیاستگذاران امری دشوار است، لذا در این عرصه نخبگان دینی، علاوه برتلاش مضاعف دراین زمینه، باید از سطح درگیری های روزمره فراتر روند و با دانش خود از فرا سوی افق های امروز، تصویر روشنی از جامعه مهدوی و انسان منتظر نشان دهند. آن چه از برنامه ریزان در این زمینه انتظار می رود اعتلا بخشیدن به آموزه های دینی و انقلابی و تنظیم مناسبات و روابط اجتماعی مردم برای ایجاد برنامه ریزی منسجم وپایدار در جهت تعمیق باورهای مهدوی می باشد.

متاسفانه در بسیاری از موارد، در عین صرف هزینه هنگفتی از سرمایه های مالی و انسانی، برنامه ها و فعالیت های فرهنگی در این زمینه از استراتژی بلند مدت نشأت نمی گیرند بلکه تنها بر برنامه ریزی های موقت و متغیر و ناپایدار متکی هستند که خود چالش مهمی بر سر راه توسعه فرهنگ انتظار به شمار می آید.

باور مهدوى به دلیل پتانسیل قوى خود امکان ترسیم و طراحى یک استراتژى را فراهم مى سازد؛ زیرا این باور بیش از آنکه رویکرد به عقب داشته باشد، متوجه جهان آینده و آینده جهان است.

ب- غلبه رویکرد دولتی سازی درعرصه های مختلف دینی:

متاسفانه دخالت دولت در همه عرصه های فرهنگی و رفتارهای دینی مردم در دو دهه گذشته، آسیب هایی را متوجه بهبود روند توسعه فرهنگ انتظار نموده است که در برخی مواقع منجر به خدشه دار شدن قداست احکام الهی و نیز فرهنگ انتظار شده است.به عنوان مثال تکیه شدید بررعایت برخی ازمسائل درمیان سازمان هاونهادها ازقبیل اجرای دعای فرج و برگزاری بعضاًاجباری نمازجماعت در برخی موارد بیشتر جنبه تظاهروریاپیدا کرده است تااخلاقی که نشأت گرفته ازباورهای درونی افراد باشد. دولتی سازی همچنین موجب کاهش انگیزه مشارکت مردم در عرصه های فعال در این زمینه شده است، زیرا در صورت دخالت تام دولت در این عرصه ها خود به خود مردم از صحنه خارج شده و نهادهای دولتی جایگزین آنها می شوند. البته نکات یاد شده به معنی نفی نقش دولت در خدمت رسانی دینی و فرهنگی درجامعه اسلامی نیست؛ چنان که دولت متولی عرصه های مختلف حیات مردم است، باید برنامه ریزی و بهبودروند توسعه فرهنگ انتظاررا پذیرا باشد، یعنی باتأکیدبرراهکارهای مناسب بایدبه تقویت باورهای دینی بر اساس فرهنگ انتظار پرداخت نه تضعیف آن.

ج- ضعف ساز و کارهای مدیریت انتظار در عملکرد سازمان ها ونهاد ها:

یکی دیگرازآسیب های درونی”ضعف سازو کارهای مدیریت انتظاردرعملکردسازمان ها و نهادها “حوزه توسعه فرهنگ دینی است، که منجر به موازی کاری های سازمانی ونهادی و همچنین عدم استفاده بهینه از فرصت های موجود گشته است. با توجه به عوامل ایجاد آسیب ها، متوجه می شویم که خارج از محیط مباحث نظری و ذهنی در یک محیط عملی، اغلب آسیب ها متوجه کارکرد دولت و حکومت از یک سو وسازمانها و نهادهای متولی ترویج فرهنگ انتظار، از سوی دیگر است که یافته های پژوهشی نیز بر آن تأکید دارد. حرکت شتابان نخبگان و برنامه ریزان درمقوله مهدویت به سمت تأسیس و ایجاد مراکز متعدد به موازی کاری در امور مختلف اداره این بخش انجامیده است.

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:20 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

عقيده به مهدويت‏

عقيده به مهدويت‏ واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

بدون شك، «عقيده به مهدويت‏» و اعتقاد به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) به عنوان منجي عالم بشريت ‏باوري صرفا اسلامي است كه بر اساس كتاب و سنت پديد آمده و همگي مسلمانان پيشين و پسن، بر آن اتفاق نظر دارند وحتي گروهي از بزرگان و صاحب نظران به متواتر بودن احاديث وارده در اين باب حكم نموده ‏اند.

اين باور داشت، به عنوان انديشه‏اي اسلامي، بر پايه قويترين برهان‏هاي نقلي و عقلي استوار است و بررسي تاريخ و شواهد بسيار آن بهترين تاييد بر صحت و متانت آن به شمار مي‏رود و هيچ يك از مسلمانان - چه از شيعيان و چه اهل سنت - به انكار يا تشكيك در آن نپرداخته است مگر برخي از تازه به دوران رسيدگاني كه تحت تاثير تبليغات غربيان قرار گرفته و در دام‏هاي استعمار گرفتار آمده و فرهنگ را جز با انكار الهام و روايات قطعيه و يا تعريف و تاويل آن در چهارچوبه مقاصد منكرين ديانت و مادي گرايان تفسير و تحليل نمي‏كنند.

اين كژ انديشان بدين وسيله كوشيدند، تا دري را بگشايند كه اگر - خداي نخواسته - گشوده گشت ديگر راهي براي اعتماد بر سنت و استناد به آن و اطمينان به ظاهر كتاب و سنت ‏باقي نمي‏ماند و آيين شريف اسلام و دعوت پيامبر (صلي الله عليه و آله) بر اساس خواسته بدعتگزاران و هوا پرستان، دستخوش تغيير و تحرف قرار مي‏گيرد.

براستي اگر چنين رواياتي كه بزرگان علم حديث و كار آموزگان و نام آوران اين رشته در گذشته و حال به تواتر و قطعي بودن آنها تصريح كرده‏ اند بتواند مورد انكار و ترديد قرار گيرد، پس وضع و حال ديگر رواياتي كه «خبر واحد» شمرده مي‏شوند، يا حداقل در اين درجه از اعتبار نيستند چه خواهد بود؟

گروهي از انديشمندان اسلامي نسبت ‏به اين گونه منحرفين از كتاب و سنت كه با جرات و جسارت نسبت‏ به ساحت قدس خداوند و پيامبر گرامي اش (صلي الله عليه و آله) به ايجاد شك و ترديد و تحريف، در اصل مسلم مهدويت پرداخته ‏اند اعلام خطر نموده، و كتابها و مقالاتي را در رد و ابطال نظريات آنان نگاشته‏ اند.

آنچه مسلم است اين كه، در پس پرده اين توطئه جز دستهاي پليد كساني كه در صدد سست كردن اعتقادات مسلمانان و خدشه دار كردن متون اسلامي هستند دستي را نمي‏توان ديد در گذشته همين التزام و اعتقاد و پايبندي مردم به كتاب و سنت پاك پيامبر بود كه دشمنان و استعمارگران را از نفوذ در كشورهاي اسلامي باز مي‏داشت و راه سلطه بر اين بلاد را بر روي آنان مي‏بست و اكنون نيز به خوبي پيداست كه چيزي جز سست‏ شدن همين مباني اعتقادي و كم شدن پايبندي‏ها به قرآن مجيد و روايات شريفه نيست، كه راه نفوذ و سلطه را بربيگانگان گشوده است!

- خداوند ما را از فتنه‏هاي گمراهان و هوا پرستان و مزدوران استعمار در امان بدارد - خنده‏آورد است كه اين بي‏خبران و غرب باوران - كه به شدت دور از شناخت‏حقايق اسلامي و فهم مصالح مسلمين ‏اند - در تضعيف «باور مهدويت‏» و احاديث مربوط به آن، گاهي به اين بهانه تمسك جسته‏ اند، كه اين عقيده اصولا از عقايد پيشگامان اهل سنت نيست و در بين صحابه قرن اول هجري و تابعين ذكري از آن به ميان نيامده است. گاهي دايه مهربان‏تر از مادر شده اين عقيده را سبب اختلاف و درگيري بين مسلمانان و قيام عليه حكومت‏ها و موجب تبليغات سياسي دانسته‏ اند و گاهي نيز به برخي اختلافاتي كه بين پاره‏اي از احاديث اين باب است استناد كرده ‏اند

و همه اين ها، از عجيب و غريب‏ترين نوع استدلالاتي است كه در رد سنت ‏شريف نبوي به آن تمسك شده است از آن رو كه:

اولا: بر وقوع ذكر اين عقيده بين صحابه و تابعين صدر اول اسلام و بر اينكه خود پيامبر (صلي الله عليه و آله) اولين پايگاه براي نشر «عقيده به مهدويت‏» در بين مسلمانان بوده ‏اند چه دليلي قوي‏تر و محكم‏تر از وجود خود اين احاديث متواتره در اصلي‏ترين و معتبرترين كتابهاي اهل سنت؟!

و چه برهاني روشن ‏تر از اجماع علماي مسلمين و اينكه آنان هيچكس از مدعيان مهدويت را با استناد به «عدم صحت ظهور مهدي (عليه السلام)» رد نكرده‏ اند بلكه در رد ادعاي چنان افرادي، به «عدم وجود صفات و نشانه‏ هاي خاص مهدي (عليه السلام) در آنها» استناد كرده‏ اند.

چنانكه حكايت «محمد بن عجلان‏» با «جعفر بن سليمان‏» و آنچه فقيه ان و اشراف اهل مدينه درباره آنان گفته‏ اند، شاهدي آشكار در اين زمينه به شمار مي‏رود.

پس اگر اين همه احاديث، با توجه به فراواني و تواتري كه دارند و با عنايت‏ به اجماع و اتفاقي كه از ناحيه علماي اسلامي بر مضمون اين احاديث صورت گرفته است، نتواند دليل بر صحت و استواري «عقيده به مهدويت‏» باشد پس به كدامين دليل مي‏توان استناد كرد؟ و درستي انتساب كدامين عقيده اسلامي به صحابه و پيامبر اكرم را مي‏توان اثبات نمود؟

ثانيا شايد هرگز هيچ عقيده و يا اصلي را نتوان يافت كه بر سر آن اختلاف و درگيري و نزاع صورت نگرفته باشد. حتي مي‏توان گفت كه پيرامون «مسائل خدا شناسي‏» و «نبوت پيامبران الهي عليهم السلام‏» نيز نزاع‏ها ودرگيري‏ها، بيش ازمسئله «مهدويت‏» به وقوع پيوسته است. چنانكه بين مكتب اشاعره و غير آنان و بين پيروان مذاهب شافعي، حنفي، حنبلي، مالكي و غير آنان درگيري‏ها بلكه جنگ‏هاي خونين بسيار اتفاق افتاده است.

بلكه مي‏شود گفت: بر سر مفاهيمي همچون «عدالت‏» و «امنيت‏» و ساير مفاهيمي كه همه انسان‏ها بر لزوم آن اتفاق نظر دارند و بر سر تحقق آنها و يا دفع كساني كه آنها را وسيله ‏اي براي مقاصد سياسي خويش قرار مي‏دادند، جنگ‏هاي خانمان برانداز و معركه‏ هاي خونيني درگرفته است و چه بسا كه تعداد قربانيان بشريت كه با اسم «اقامه حق‏» و «رعايت عدالت و برابري‏» و «حمايت از آزادي انسان و حقوق او» به خاك و خون غلطيده ‏اند بيشتر از تعداد قربانيان هر موضوع و عنوان ديگري باشد.

نتيجه اينكه پوشيده شدن حق به باطل، و عرضه باطل به جاي حق، اگر چه از طرف اهل باطل و منحرفين، زياد انجام مي‏پذيرد، لكن به حق ضرري نمي‏رساند و خدشه ‏اي وارد نمي‏كند چنانكه خداوند بزرگ مي‏فرمايد:

(بل نقذف بالحق علي الباطل فيدمغه فاذا هو زاهق و لكم الويل مما تصفون)

«بلكه ما، حق را بر باطل مي‏افكنيم تا آن را در هم شكافد و باطل را نابود گرداند، آن زمان باطل از بين رونده و باطل شدني است و واي بر شما از آنچه درباره خداوند توصيف مي‏كنيد.»

علاوه بر اينكه بايد توجه داشت كه فريب خوردن عوام و قبول ادعاي دروغين دجال گونه‏هاي مدعي مهدويت توسط آنان در بيشتر موارد به خاطر عدم آشنايي آنان به نشانه ‏هاي حضرت مهدي (عليه السلام) و نسب شريف ايشان و ويژگي‏هاي خاصي است كه براي ايشان در احاديث مختلفه مورد تصريح قرار گرفته است وگرنه در اين باب جايي براي گمراهي و گمراه ساختن ديگران وجود ندارد.

اين وظيفه علما و انديشمندان است كه «عقيده به مهدويت‏» را تبيين كنند و هدف‏هاي آنرا به مردم بشناسانند و ويژگي‏ها و نشانه‏هايي را كه به وسيله آنها «حضرت مهدي موعود (عليه السلام)» از دغل پيشگان مدعي «مقام مهدويت‏» باز شناخته مي‏شود، براي توده مسلمانان برشمارند و توضيح دهند.

ثالثا: يكي از فرقه ‏هايي كه بين احاديث متواتره و غير متواتره وجود دارد، اين است كه در «متواتره لفظي تفصيلي‏» يقين و باور قطعي نسبت ‏به صدور آن حديث معين از ناحيه معصومين (عليه السلام) - به عين همان كلمات و الفاظ موجود در متن حديث - حاصل مي‏شود و در چنين حديثي ممكن نيست اختلاف و تعارض ايجاد شود، مگر توسط حديث متواتر ديگري كه با همين خصوصيات، مفاد و معنايي خلاف حديث اول داشته باشد; كه در اين صورت بايد به وسيله ايجاد موافق ت‏بين دو معنا و جمع بين دو حديث‏ به وسيله حمل عام بر خاص - تخصيص عام - و يا حمل مطلق بر مقيد - تقييد مطلق - و يا حمل ظاهر بر اظهر - تقديم اظهر - و مانند اينها تنافي و اختلاف ظاهري و ابتدايي بين دو روايت را حل كرد.

اگر چنين جمعي ممكن نبود، ظاهر هر دو روايت از اعتبار ساقط گرديده و هيچ كدام صلاحيت‏ براي استناد حكمي به آن را نخواهد داشت.

اما در «متواتر اجمالي‏» اختلاف و تعارضي كه در عبارات و متون احاديث هست مشكلي ايجاد نمي‏كند بلكه به آن روايتي كه از همه روايت‏هاي آن مجموعه «اخص‏» است و شمول كمتري دارد اخذ مي‏شود.

اما در «متواتر معنوي‏» به قدر مشترك همه احاديث و مضموني كه در همگي آنها تكرار شده و مورد اتفاق كل آن مجموعه است اخذ مي‏شود.

بنابراين، اختلاف داشتن متن و مضمون احاديث زياني به «متواتر» بودن آنها نمي‏زند بلكه در احاديث «غير متواتر» نيز اين اختلاف متن ضرري به صحت آن «حديث صحيحي‏» كه بين آنهاست وارد نمي‏كند زيرا در آن صورت هم روايت صحيح‏ تر و روايت كه به خاطر مطابقت مضمون آن با كتاب يا سنت قطعي يا بخاطر قوي بودن متن حديث، يا به خاطر تاييد مضمون آن توسط شواهد و قرايني خاص نسبت ‏به حديث ديگر متعارض با آن رجحان و برتري دارد، مورد عمل قرار مي‏گيرد.

اين امور را جز كساني كه در علم حديث‏ شناسي، داراي تجربه و مهارت كافي باشند باز نمي‏شناسند و اگر جز اين بود و به خاطر كمترين تعارض و اختلافي بايد همه احاديث متعارض كنار گذاشته مي‏شد لازم بود كه كليه روايات يا حداقل اغلب آنها از درجه اعتبار ساقط باشند كه نتيجه ‏اش تغيير چهره دين اسلام در اكثر احكام شرعي و دستورات فقهي بود زيرا كمتر موضوعي در عقايد و احكام و تاريخ و تفسير قرآن كريم و مانند آنها پيدا مي‏شد كه احاديث وارد شده در آن موضوع بدون اختلاف و تعارض باشند اگر چه تعارضي «ناپايدار» به «عموم و خصوص‏» يا «اطلاق و تقييد».

بنابراين در از بين بردن اين تعارضات ابتدائي كه در گفتگوهاي عادي مرم نيز وجود دارد و در تشخيص حديث درست از نادرست و حديث قوي از ضعيف روايت معتبر از غير معتبر تنها راه اين است كه به قواعد و مقرراتي كه در نزد عقلا و انديشمندان معتبر است استناد گردد و به خبرگان و اشخاص صلاحيت ‏دار رجوع شود و بدين وسيله بعضي از احاديث را به بعضي ديگر بازگردانده و در صورت امكان جمع بين روايات و عمل به روايتي كه از نظر سندي يا مضموني قوت و متانت ‏بيشتر دارد يا با قرآن كريم و سنت ثابت ‏شده و مانند آن موافقتر است‏ به اين قاعده عمل شود و از رد كردن روايت و ناديده گرفتن آن خودداري گردد.

نتيجه كلام اينكه اخبار و رواياتي كه درباره «مهدويت‏» ازمعصومين (عليه السلام) وارد شده، همگي بايد در پرتو چنين قواعدي، بحث و بررسي شود. كه چنانچه احاديث «متواتري‏» داريم مورد عمل قرار گيرد و در اخبار «غير متواتر» نيز بعضي به بعضي تقويت ‏شده، و برخي، برخي ديگر را تفسير كنند و اگر «خبر ضعيفي‏» هم هست ملاحظه شواهد و قرائن و بقيه موارد تاييد معتبر در آن عمل شود.

از اين رو مي‏توان گفت: هيچ كسي احاديث وارده در باب «عقيده به مهدويت‏» را مردود و شبه‏دار نمي‏پندارد مگر ناآگاهان به صناعت‏حديث ‏شناسي يا آگاهاني كه تحت تاثير تبليغات باطل و فتنه ‏هاي گمراهي آفرين استعمارگران با سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله) به دشمني برخاسته ‏اند.

آیت الله گلپایگانی


 حوزه   / گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html

پي‏نوشتها:

متواتر به معني «پياپي‏» در اصطلاح «حديث ‏شناسي‏» به احاديث متعدده‏اي گفته مي‏شود، كه روايت كنندگان آن در هر طبقه، به گونه‏اي زياد باشند كه از مجموع روايات آنها «علم عادي‏» به صدور آنكلام، از معصوم (عليه السلام) حاصل آيد. به عبارت ديگر اختلافات راويان و تعدد آنها در نقل يك خبر از معصوم (عليه السلام) به حدي باشد كه توافق آنان بر «كذب‏» و همدستي آنان در «جعل خبر» ممكن نباشد.

«خبر واحد» خبري است كه نقل كننده آن يك يا چند «راوي‏» باشد. تا آنجا كه به حد «تواتر» نرسيده باشد و در اصطلاح «حديثشناسي‏» تقسيم بندي‏هاي مختلف و اقسام گوناگون دارد مشهورترين اقسام آن در رابطه با «راوي‏» عبارتند از: «صحيح‏»، «حسن‏»، «موثق‏» و «ضعيف‏».

از جمله اين اختلافات، اختلاف بر سر نام «پدر» بزرگوار حضرت مهدي (عليه السلام) است كه در پاره‏اي از روايات اهل سنت عبارت «اسم ابيه اسم ابي‏» به حديث مشهور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) «اسمه اسمي و كنية كنيتي‏» افزوده شده است ‏به اين معنا كه «نام مهدي همنام من، و كنيه او همانند كنيه من، و اسم پدر او مانند اسم پدر من است.» و يا اختلاف بر سر زمان تولد، و مدت عمر، و علامات قبل از ظهور، كه همگي اين موارد در خود مدارك اهل سنت قابل دسترسي و نظر مشهور شيعه بر طبق احاديث وارده در همان كتابها قابل اثبات است.

جريان محمد بن عجلان در صفحه 174 از كتاب البرهان في علامات مهدي آخر الزمان نقل شده است محمد بن عجلان يكي از فقهاي مدينه بود، كه در زمان حكومت‏بني عباس با مردي به نام محمد بن عبد الله محض كه از نسل امام حسن مجتبي (عليه السلام)، بود بيعت كرد. منصور خليفه عباسي كه بسياري از سادات حسني را به جرم مخالفت‏ با دستگاه حكومت كشته بود محمد بن عجلان را احضار كرد و بعد از تحقيق درباره بيعت او با محمد بن عبدالله، دستور داد دست او را ببرند و گفت: اين دستي كه با دشمن من بعيت كرده است‏ بايد بريده شود فقهاي مدينه وساطت كردند و گفتند اين مرد تقصيري ندارد چون فقيه است و بر طبق روايات خيال كرده كه محمد بن عبدالله بن محض «مهدي امت‏» است از اين رو با او بيعت كرد و قصد دشمني با تو را نداشته است.

سوره انبياء آيه 18

تعداد كساني كه در طي تاريخ اسلام ادعاي «مهدويت‏» داشته و به انگيزه ‏هاي مختلف به دروغ خود را «قائم آل محمد (صلي الله عليه و آله)» معرفي كرده ‏اند يا برخي از مريدان آنها، اين عنوان را به دروغ بر ايشان تبليغ و ترويج كرده‏ اند، بيش از پنجاه نفر مي‏باشد.

براي شناختن اين خصوصيات از حيث اصل و نسب و سيماي ظاهري و كيفيت اخلاق و رفتار و از حديث علامات و معجزات و نحوه ظهور و حكومت آن بزرگوار مي‏توان به كتاب‏هايي كه در اين باب نوشته شده است همچون مهدي موعود منتخب الاثر و ... مراجعه نمود.

غير متواتر، اعم از خبر يك يا چند راوي و اعم از اينكه قرايني بر صحت و صدور آن از معصوم (عليه السلام) وجود داشته يا نداشته باشد تعبيري ديگر از همان «خبر واحد»است.

احاديث متعددي كه با اسناد گوناگون و به وسيله راويان مختلف از هر يك از معصومين (عليهم السلام) نقل شده ‏اند اما همگي آنها از حيث مضمون و لفظ كاملا يكسان بوده و در تعابير و كلمات هيچ اختلافي با هم ندارند.

چنانكه همه اين راويان اتفاق دارند بر اينكه از پيغمبر (صلي الله عليه و آله) شنيدم كه فرمود: «اني تاركم فيكم الثقلين، كتاب الله و عترتي.»

اين مخالفت ‏بين دو حديث متواتر به گونه‏اي نيست كه با هم تضاد و تناقصي داشته باشند بلكه يكي از آن دو به عنوان شرط يا قيد يا خصوصيتي زايد بر ديگري قابل جمع با آن مي‏باشد.

احاديث متعددي كه اگر چه در الفاظ و تعابيرشان اختلافاتي وجود دارد اما به خاطر كثرت راويان به گونه‏اي هستند كه مي‏توان علم اجمالي پيدا كرد كه حداقل يكي از آنها با همين الفاظ و كلمات وارده در حديث از معصوم (عليه السلام) صادر گرديده است. مثلا در بعضي از اين گونه روايات آمده است كه: خبري كه «راوي مؤمن‏» آن رانقل كرده باشد حجت است و در بعضي ديگر آمده است ‏خبري كه «راوي‏» آن راستگو باشد حجت است و در بعضي ديگر آمده است: خبري كه روايت كننده آن «عادل‏» باشد حجت است در اينجا علم پيدا مي‏كنيم كه حداقل يكي از اين روايت‏ ها صحيح و صادر شده از معصوم است.

حال در اين ميان روايتي راكه خاص‏ تر از بقيه روايات است و شمول كمتري دارد و به عبارت ديگر بقيه روايات هم آن را به نوعي تاييد مي‏كنند، اختيار كرده و به مضممون اش عمل مي‏نمائيم كه مثال در مذكور آخرين دسته اين روايات يعني حجت ‏بودن «خبر عادل‏» است زيرا اگر راوي «عادل‏» باشد حتما «مؤمن‏» و «راستگو» هم هست و دو دسته قبلي آن را شامل مي‏شوند.

مجموعه ‏اي از احاديث كه همگي بر معنايي خاص يا حكمي معين «دلالت مشترك‏» دارند، اگر چه در الفاظ و تعابير با يكديگر اختلاف دارند. به شكلي كه در بين اين مجموعه هيچ حديثي را نتوان يافت كه به طور قطع و يقين «مضمون‏» و «متن‏» و «الفاظش‏» همگي از ناحيه معصوم (عليه السلام) صادر شده است.

مثل روايت‏ هايي كه درباره كيفيت جنگ ‏هاي اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) با الفاظ و تعابير و مضامين گوناگون وارد شده‏ اند، ولي همگي آنها در اثبات شجاعت‏بي‏نظير براي مولا علي (عليه السلام) متفق هستند. و مثل حكايات فراوان و نقل‏هاي متفاوتي كه درباره بخشش و كرم حاتم طائي در كتاب‏هاي مختلف وجود دارد كه از همگي آنها به آنچه كه قدر مشترك و مضمون عام بين همه آنهاست، يقين و علم قطعي پيدا مي‏شود و آن، وجود حاتم در زماني از زمان‏هاي گذشته و دارا بودن جود و بخشش بسيار توسط او مي‏باشد.

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:20 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

چهار راه شناخت امام مهدی (عج) در آخرالزمان

چهار راه شناخت امام مهدی (عج) در آخرالزمان واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

برای شناخت امام مهدی (عج) در آخر الزمان چهار راه وجود دارد :

۱٫ قرآن، سنّت، عرفان و حکمت

قبل از توضیح این اصول چهارگانه در شناخت امام زمان (عج) ذکر یک مقدمه ضروری است، مسأله مهدویت علاوه بر اینکه یک امر مسلّم دینی و اسلامی است، تقریباً به عنوان یک موضوع عمومی در میان بسیاری از مجامع و امتهای گذشته مطرح بوده و مورد انتظار بشری قرار گرفته است.[۱]

بعد از ذکر این مقدمه کوتاه به معرفی چند راه برای شناخت حضرت امام زمان (عج) می پردازیم.

الف. قرآن کریم:

قرآن کریم تجلّی ذات باری تعالی بر نبی مکرّم اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ است. برخی از آیات قرآن ظهور در مسأله مهدویت داشته و مباحث پایان و آینده جهان را بررسی می کنند و برخی دیگر از آیات با عنایت به روایات به تأویل برده شده است.

به عنوان نمونه دو آیه را ذکر می کنیم:

۱٫ «ما در «زبور» بعد از ذکر «تورات» نوشتیم، سرانجام، بندگان شایستة من، وارث و حاکم زمین خواهد شد»[۲] امام باقر ـ علیه السلام ـ در تأویل و تغییر این آیه شریفه فرموده است: «این بندگان شایسته که وارثان زمین گردند، حضرت مهدی (عج) و اصحاب او در آخر الزمان هستند.»[۳]

۲٫ «خداوند برای آنهایی که ایمان آورده وعمل صالح انجام داده است، وعده داده اند که آنان را خلیفه روی زمین نموده، همانگونه که پیش از آنها را خلیفه ساخته بود…».[۴] امام سجاد ـ علیه السلام ـ بعد از تلاوت این آیه شریفه فرموده است: «اینان از شیعیان ما هستند. خداوند این کار را در حق آنان به دست مردی از ما خاندان خواهد کرد. آن مرد مهدی این امت است».[۵]

ب. سنت:

روایات گسترده ای از منابع حدیثی امامیه همانند کمال الدین و تاج النعمه (شیخ صدوق)، الغیبة (طوسی)، الغیبه (نعمانی)، اصول کافی (کلینی) و… به مسأله مهدویت پرداخته و مباحث آن را شناسانده اند، و در کتابهای حدیثی اهل سنت نیز روایات نبوی متعددی در مورد مسأله مهدویت ذکر شده است که در ذیل به عنوان نمونه چند روایت ذکر می شود:

۱٫ حضرت مهدی (عج) در صحیفة فاطمة زهرا ـ سلام الله علیها ـ ، جابر می گوید: روزی بر فاطمه ـ سلام الله علیها ـ وارد شدم، صحیفه ای را در دست مبارک او دیدم که اسم پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ و تمامی اسامی ائمه دوازده گانه ـ علیهم السلام ـ در آن ثبت شده بود. و جابر همه آن اسامی را ذکر کرده که از جمله اسم مبارک حضرت مهدی (عج) در این روایت این چنین آمده است: «ابا القاسم، م، ح، د بن الحسن و هو حجة الله تعالی علی خلقه و امّه جاریه و اسمها «نرجس».[۶]

۲٫ طبرسی از امام محمدباقر ـ علیه السلام ـ آورده است که آن حضرت خطبة رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ در روز غدیر را در یک حدیث طولانی آورده است که در بخشی از آن درباره وجود مبارک امام مهدی (عج) این چنین فرموده است: «بدانید که او (امام مهدی) باقی ماندة حجّت هایی است که حجّتی بعد از او نخواهد بود. او ولی خدا در زمین و حاکم در میان خلق و امین در نهان و آشکار است.»[۷]

۳٫ ابن سعید خدری از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ : «در امتی من مهدی است که پس از خارج شدن از غیبت، زمین را پر ازعدل نموده، چنان که از جور و ستم پر شده باشد.»[۸]

۴٫ از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ : به مهدی بشارت می دهم، مردی از قریش و از عشرت من می باشد.»[۹] و هم چنین روایت زیادی از فریقین در این مورد رسیده است که زمینه بیان آن نمی باشد.

ج. عرفان

عرفان راه دیگری برای شناخت امام زمان (عج) است. عرفای اسلامی که اصحاب کشف و شهودند مسأله مهدی موعود را مطرح کرده و برعظمت مقام آن تأکید نموده اند. آنان این مطلب را در قالبهای شعر و نثر به دیگران رسانده اند. و در عرفان این موضوع را در حقایق مسلم دین و وقایع حتمی جهان می دانند. از آن حضرت به قطب زمان، ولی دوران و خاتم اولیاء یاد کرده اند. و به چند نمونه از دیدگاه عرفانی اشاره می شود:

۱٫ شیخ عطار نیشابوری، عطار که مطالب عرفانی فراوانی در بعد شخصیتی حضرت مهدی (عج) گفته است، به نمونه ای از اشعار او دربارة آن حضرت اشاره می گردد:

اوست باب اولیاء عین الیقین اوست اسرار معانی را معین

اوست دانا در همه روی زمین اوست بنیاد و همه اسرار دین

اوست عالم بر علوم اولین اوست ظاهر بر ظهور آخرین…

نام او، نام محمد (ص) آمده خلق او، خلق احمد آمده…

صد هزاران اولیا روی زمین از خدا خواهند مهدی را یقین

یا الهی، مهدی را از غیب آر تا جهان عدل گردد آشکار…[۱۰]

۲٫ محمود شبستری، ایشان تحت عنوان «قاعدة ختم ولایت» می گوید: «غرض از ختم ولایت وجود مبارک حضرت مهدی (عج) است که سلسله ولایت به او ختم می گردد. حقیقت کمال به نقطة دائرة اخیر به ظهور می رسد که خاتم اولیاء باشد. یعنی دائره وجود ولایت مطلقه حضرت مهدی (عج) که نقطه ختم ولایت است، در حقیقت مظهر همه ولایتهاست که در وجود انبیاء و اولیاء گذشته فرد فرد وجود داشته اند، و در این نشئه به وجود خاتم اولیا حضرت مهدی ظهور یافته است.[۱۱]

ح. حکمت:

حکماء و فلاسفه اسلامی نیز به مسأله ولی کامل و خلیفه خدا در زمین توجه داشته و بر مبنای اندیشه خود از آن سخن گفته و آن را شناسانده اند که به چند نمونه از نظریه بزرگان اهل حکمت اشاره می شود:

۱٫ معلم ثانی ابونصر فارابی، حکیم فارابی، در تحلیلی که دارد، زندگی صحیح اجتماعی را در مدیریت کامل و آگاه به زمان و مکان می داند. و آن مدیر کامل را به زمان حضور و غیبت پیش بینی کرده می گوید: رئیس مدینه فاضله، نمی تواند هر کسی باشد. و کسی می تواند که دارای ملکة کامل باشد، چنین انسانی، انسان کامل است. که بالفعل هم عقل است و هم معقول، هم مدیر است و هم مدبّر، هم معلم است و هم مرشد.

 او اشراف کامل بر همه دارد. زیرا بقای مدینه فاضله، به امام و رهبر است. و اینگونه رهبر متصل به عقل الهی است و از برکت علم تأویل برخوردار می باشد. و به همه معارف حسی و غیرحسی آشنائی کامل دارد. و چنین انسانی شایسته ی خلافت الهی در زمین است. و ارتباط با عالم غیب داشته، در بیان معارف اشتباه نمی کند… و بعد می گوید: اگر زمانی چنین انسانی در جامعه حضور نداشت و از منظرها پنهان و در حال غیبت به سر می برد، باید شرائع و احکامی را که این رئیس و یا امثال آن در حال حضور وضع کرده اند، بگیرند و همانها را قوانین قطعی جامعه قرار دهند و جامعه را به آن اداره کنند.[۱۲]

۲٫ شیخ اشراق، شهاب الدین سهروردی می گوید: هیچ گاه عالم از حکمت و از وجود کسی که قائم به حکمت است و حجّت های روشن خدا در نزد او می باشد، خالی نخواهد بود. و این کس همان خلیفه خدا در زمین است. پس، در هر زمانی چنین شخصی بهم رسد که نمونه کامل علم و عمل بوده و رهبری امت به او بوده و خلافت الهی در زمین نیز به عهده او می باشد. و زمین هرگز از چنین انسانی تهی نخواهد ماند.

 امّا این چنین رهبر و پیشوای جامعه، گاهی در ظاهر بوده و حکومت تشکیل می دهد. و گامی در نهایت پنهانی بوده و در غیبت به سر می برد. و آن که در غیبت به سر می برد مردم او را «قطب زمان» می نامند. او در جای بی نشانی زندگی کرده و از او نشانی در دست نمی باشد. هر گاه این امام و رهبر ظاهر گردد و در رأس حکومت قرار گیرد، زمان، زمانی نورانی خواهد شد.[۱۳]


 

شبستان /  گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html

پی نوشتها :

[۱] . دائرة المعارف فارسی، ج ۱، ص ۱۳۷۳٫

[۲] . انبیا، ۱۰۵٫

[۳] . طبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن، مجمع البیان، ج ۷، ص ۶۶، دار احیاء التراث، بیروت، ۱۴۰۶٫

[۴] . نور، ۵۶٫

[۵] . طبرسی، همان، ص ۱۵۲؛ مجمع البیان، همان.

[۶] . شیخ صدوق، ابی جعفر محمد بن بابویه قمی، کمال الدین تمام النعمه، ج ۱، ص ۴۲۰، ترجمه کمرة نشر دار الحدیث، قم، ۱۳۷۰٫

[۷] . طبرسی، ابی منصور احمد، احتجاج طبرسی، ج ۱، ص ۸۰، مؤسسه الاعلمی، بیروت، ۱۹۸۳ م.

[۸] . ترمذی، ابی عیسی محمد، صحیح ترمذی، ص ۲۷۰، چ قدیم، مصر.

[۹] . ابن حجر هیثمی، شهاب الدین احمد شافعی، صواعق المحرقه، ص ۹۹، مکتبه القاهره، ۱۳۸۵ ق.

[۱۰] . نیشابوری، شیخ عطار، فرید الدین، مظهر العجائب، ص ۴۴، چ سنگی.

[۱۱] . لاهیجی، شیخ محمد، مفتاح الاعجاز شرح گلشن راز، ص ۳۱۳، مرکز نشر، انتشارات سعدی، ۱۳۷۱ش.

[۱۲] . ابونصر فارابی، آراء اهل المدینه الفاضله، ص ۸۹، طبع مصر، ۱۳۶۸ ق.

[۱۳] . شیخ اشراق، شهاب الدین سهروردی، حکمة الاشراق، ج ۲، ص ۱۱، انتشارات بیدار، قم.

مراکز مرتبط با موضوع

۱٫ مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم، گروه مهدویت.

۲٫ مرکز تخصصی مهدی موعود، تلفن ۷۷۳۷۸۰۱٫

۳٫ موسسه فرهنگی انتظار نور، تلفن: ۳۲ـ ۷۷۴۶۸۳۰٫

۴٫ کتابخانه تخصصی مسجد مقدس جمکران.

۵٫ کتابخانه تخصصی مهدویت، سازمان تبلیغات اسلامی، ۲۹۱۱۴۳ و… .

گفتنی است کتابهای ذیل از اتقان خاصی برخوردار بوده و با اطمینان می توانید برای شناخت آن حضرت از آنها بهره برید.

۱٫ کمال الدین، شیخ صدوق؛ ۲٫ الغیبه، طوسی؛ ۳٫ الغیبه، نعمانی؛ ۴٫ امامت و مهدویت، آیت الله صافی گلپایگانی؛ ۵٫ منتخب الاثر، آیت الله گلپایگانی؛ ۶٫ مهدی موعود، علامه مجلسی؛ ۷٫ تاریخ عصر غیبت و عصر ظهور، محمد صدر و… .

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:20 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

منكرين مهدويت

منكرين مهدويت واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

متن روايت:

القائم من ولدي اسمه اسمي ، وكنيته كنيتي ، وشمائله شمائلي ، وسنته سنتي ، يقيم الناس على ملتي وشريعتي ، ويدعوهم إلى كتاب ربي عز وجل ، من أطاعه فقد أطاعني ، ومن عصاه فقد عصاني ، ومن أنكره في غيبته فقد أنكرني ، ومن كذبه فقد كذبني ، ومن صدقه فقد صدقني ، إلى الله أشكو المكذبين لي في أمره ، والجاحدين لقولي في شأنه ، والمظلين لامتي عن طريقته ، وسيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.

ترجمه:

(هشام بن سالم از امام صادق و او از پدر و جدش عليهم السلام نقل مى كند كه آنحضرت فرمود : ) قائم از فرزندان من است ، نام او نام من و كنيه او كنيه من ، و شكل او شكل من ، و سنت او سنت من است مردم را بر ملت و شريعت من بپا مى دارد ، و آنها را بسوى كتاب پروردگارم عزوجل مى خواند ، كسى كه او را اطاعت كند مرا اطاعت نموده و كسى كه او را نافرمانى نمايد مرا نافرمانى كرده و كسى كه در زمان غيبت ، منكر او باشد مرا انكار كرده و كسى كه او را تكذيب نمايد مرا تكذيب كرده و كسى كه او را تصديق كند مرا تصديق كرده است ، و از تكذيب كننده گانم درباره امر او ، و انكار كننده گان گفتارم درباره او و گمراهان امتم از راه او ، به خدا شكايت مى كنم ، آنهايى كه ظلم كرده اند بزودى خواهند دانست كه به چه كيفرگاه و محل انتقامى بازگشت مى كنند .

آدرس حديث:

* : كمال الدين : ج 2 ص 411 ب 39 ح 6 - حدثنا عبد الواحد بن محمد بن عبدوسالنيسابوري العطار رضي الله عنه قال : حدثنا علي بن محمد بن قتيبة النيسابوري ، عنحمدان بن سليمان قال : حدثني أحمد بن عبد الله بن جعفر الهمداني ، عن عبد الله بنالفضل الهاشمي ، عن هشام بن سالم ، عن الصادق جعفر بن محمد ، عن أبيه ، عن جدهعليهم السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه وآله : -

* : إعلام الورى : ص 399 ب 2 ف 2 - عن كمال الدين بتفاوت يسير .

* : إثبات الهداة : ج 3 ص 482 ب 32 ف 5 ح 190 - كما في إعلام الورى ، عن كمال الدين بتفاوت يسير ، وفي سنده " . . أحمدبن عبد الله المدايني ، بدل الهمداني ، وليس فيه هشام بن سالم " .

* : البحار : ج 51 ص 73 ب 1 ح 19 - عن كمال الدين بتفاوت يسير .

* : منتخب الأثر : ص 183 ف 2ب 3 ح 4 - عن كمال الدين .

--------------------------------------

متن روايت:

كمال الدين : ج 2 ص 483 ب 45 ح 4 - حدثنا محمد بن محمد بن عصام الكليني رضي الله عنه قال : حدثنا محمد بن يعقوب الكليني ، عن إسحاق بن يعقوب قال : سألت محمد بن عثمان العمري رضي الله عنه أن يوصل لي كتابا قد سألت فيه عن مسائل أشكلت علي، فوردت في التوقيع بخط مولانا صاحب الزمان عليه السلام : " أما ما سألت عنه أرشدك الله وثبتك من أمر المنكرين لي من أهل بيتنا وبني عمنا ، فأعلم أنه ليس بين الله عز وجل وبين أحد قرابة ، ومن أنكرني فليس مني ، وسبيله سبيل ابن نوح عليه السلام .

 أما سبيل عمي جعفر وولده فسبيل إخوة يوسف عليه السلام . أما الفقاع فشربه حرام ، ولا بأس بالشلماب ، وأما أموالكم فلا نقبلها إلا لتطهروا ، فمن شاء فليصل ومن شاء فليقطع ، فما آتاني الله خير مما آتاكم . وأما ظهور الفرج فإنه إلى الله تعالى ذكره ، وكذب الوقاتون . وأما قول من زعم أن الحسين عليه السلام لم يقتل فكفر وتكذيب وضلال .

وأما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلى رواة حديثنا ، فإنهم حجتي عليكم وأنا حجة الله عليهم . وأما محمد بن عثمان العمري رضي الله عنه وعن أبيه من قبل ، فإنه ثقتي وكتابه كتابي . وأما محمد بن علي بن مهزيار الأهوازي فسيصلح الله له قلبه ويزيل عنه شكه .

وأما ما وصلتنا به فلا قبول عندنا إلا لما طاب وطهر ، وثمن المغنية حرام . وأما محمد بن شاذان بن نعيم فهو رجل من شيعتنا أهل البيت . وأما أبو الخطاب محمد بن أبي زينب الأجدع فملعون ، وأصحابه ملعونون ، فلا تجالس أهل مقالتهم ، فإني منهم بريء ، وآبائي عليهم السلام منهم براء . وأما المتلبسون بأموالنا ، فمن استحل منها شيئا فأكله فإنما يأكل النيران . وأما الخمس فقد أبيح لشيعتنا وجعلوا منه في حل إلى وقت ظهور أمرنا ، لتطيب ولادتهم ولا تخبث .

وأما ندامة قوم قد شكوا في دين الله عز وجل على ما وصلونا به، فقد أقلنا من استقال ، ولا حاجة ( لنا ) في صلة الشاكين. وأما علة ما وقع من الغيبة فإن الله عز وجل يقول : ( يا أيها الذين آمنوا لا تسألوا عن أشياء إن تبد لكم تسؤكم ) .

إنه لم يكن أحد من آبائي عليهم السلام إلا وقد وقعت في عنقه بيعة لطاغية زمانه ، وإني أخرج حين أخرج ولا بيعة لاحد من الطواغيت في عنقي . وأما وجه الانتفاع بي في غيبتي فكالانتفاع بالشمس إذا غيبتها عن الابصار السحاب ، وإني لأمان لأهل الأرض كما أن النجوم أمان لأهل السماء فأغلقوا باب السؤال عما لا يعنيكم ، ولا تتكلفوا علم ما قد كفيتم ، وأكثروا الدعاء بتعجيل الفرج ، فإن ذلك فرجكم . والسلام عليك يا إسحاق بن يعقوب وعلى من اتبع الهدى

ترجمه:

اسحاق بن يعقوب مى گويد : از محمد بن عثمان عمرى خواستم كه نامه اى از من به حضرت قائم برساند ، در آن نامه پيرامون مسائلى برايم دشوار آمده بود سئولاتى كرده بودم ، بعد به خط مولايمان صاحب الزمان ارواحنا له الفداء در توقيع چنين آمده بود : " اما آنچه را درباره آن سئوال كرده بودى ، خداوند تو را ارشاد فرمايد و در قضيه منكرين من از اهلبيت ما و عمو زاده هايمان خداوند شما را ثابت قدم بدارد ، بدان خداوند با كسى خويشاوندى ندارد ، كسى كه مرا انكار كند از من نيست ، و سرنوشت او سرنوشت پسر نوح است . اما سرنوشت عمويم جعفر و فرزندان او ، سرنوشت برادران يوسف است .

نوشيدن آبجو ( فقاع ) حرام است اما نوشيدن شلماب ( نوعى شراب ) مانعى ندارد ، و اما اموالتان را نمى پذيريم مگر اينكه پاكيزه شوند ، هر كس مى خواهد ارتباط بر قرار سازد و هر كس مى خواهد قطع رابطه نمايد ، آنچه را كه خدا به من داده بهتر از آن است كه به شما داده است و اما ظهور فرج ، مربوط به خداى متعال است و وقت گذاران دروغ گفتند .

و اما سخن كسانى كه مدعى شدند حسين علیه السلام كشته نشده ، كفر است و دورغ است و گمراهى . و اما در حوادث و رخدادهايى كه پيش مى آيد به راويان احاديث ما ، رجوع كنيد، زيرا آنان حجت من بر شما و من حجت بر آنان هستم . و اما محمد بن عثمان مورد اعتماد من بوده و نامه او نامه من است و اما محمد بن علي بن مهزيار اهوازى ، خداوند دل او را اصلاح مى گرداند و شك و ترديد او را بر طرف مى سازد .

و آنچه را كه به ما رساندى ، نمى پذيريم مگر آنچه را كه پاك و پاكيزه باشد ، و پول زن نوازنده ، حرام است . و اما محمد بن شاذان بن نعيم ، مردى از شيعيان و پيروان ما اهل بيت است . و اما ابو الخطاب محمد بن ابى زينب اجدع ، فردى ملعون بوده و يارانش نيز ملعون هستند با پيروان آنها همنشينى نكن . زيرا من از آنها بيزار و پدرانم نيز از آنها بيزارند .

و اما كسانى كه به زور اموال ما را مى گيرند ، پس اگر كسى از آن اموال چيزى را حلال شمرد و آنرا بخورد همانا آتش مى خورد . و اما خمس ، براى شيعيان ما مباح شده ، و تا زمان ظهور و فرج ، بر آنها حلال است از آن مصرف نمايند ، تا فرزندانى نكو از آنان بوجود آيد ، نه تبهكار . اما پشيمانى كسانى كه در دين خدا شك و ترديد كردند راجع به آنچه به ما رسانده بودند هر كس از اين كار پشيمان شد ما هم بر آن اصرارى نداريم و ما نيازى به ارتباط با اهل شك و ترديد نداريم .

و اما بوجود آمدن غيبت ، خداوند عزوجل مى فرمايد : " اى كسانى كه ايمان آورده ايد درباره چيزهايى كه اگر آشكار شود به سود شما نيست ، سئوال نكنيد " هيچ يك از پدران من نبودند مگر اينكه بيعت فرمانرواى ظالم زمان خود بر گردنش بود ، و من آنگاه كه بايد ظهور كنم ظهور مى كنم و بيعتى از هيچ يك از سركشان ستمكار را بر گردن ندارم .

اما چگونگى سود بردن بواسطه من در زمان غيبتم ، مانند سود بردن از خورشيد است آنگاه كه در پشت أبر از ديده ها پنهان شود ،براستى من حافظ و نگاهبان زمينيان هستم همانگونه كه ستارگان حافظ اهل آسمانند ، از آنچه كه ارتباطى به شما ندارد سئوال نكنيد و شما مكلف به آنچه مسئول آن نيستيد نخواهيد بود و در تعجيل فرج دعاى زياد بكنيد زيرا آن فرج شماست ، و سلام و درود بر تو اى اسحاق بن يعقوب و بر كسانى كه پيروى حق كنند .

آدرس حديث:

* : الفضل بن شاذان : على ما في الارشاد .

* : الارشاد : ص 360 - الفضل بن شاذان ، عن معمر بن خالد ، عن أبي الحسن عليه السلام قال : -

* : كشف الغمة : ج 3 ص 251 - عن الارشاد ، وفيه " . . ميمون بن خلاد " .

* : الصراط المستقيم : ج 2 ص 250 ب 11 ف 8 - عن الارشاد .

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:20 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

اثبات وجود مقدس حضرت مهدی بر اساس دلايل عقلي (2)

اثبات وجود مقدس حضرت مهدی بر اساس دلايل عقلي  (2) واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

بررسي مذاهب موجود

با توجه به اين مقدمات, بايد مذاهب موجود در جهان اسلام را بر مبناي قانون سير و تقسيم بررسي كنيم و ديدگاه هاي آن ها را درباره ي امام و خليفه ي پيامبر مطالعه كنيم.

الف: فرقه هاي اهل سنت

جمعي از مسلمانان قائل به امامت اند; اما قائل به امامت معصوم نيستند. اصل لزوم عصمت اين نظريه را باطل مي كند; البته جاي اين سخن هست كه برگرديم و درباره ي ادله ي عصمت بحث كنيم; ولي بحث مربوط به امام غايب و امام عصر, از مباحث امامت خاصه است. همان گونه كه گفتيم مباحث امامت عامه بر مباحث امامت خاصه تقدم دارد.

اگر در باب نبوت پيامبر اسلام(ص) يا حضرت موسي يا حضرت عيسي(عليهماالسلام) كه نبوت خاصه است سخن بگوييم, اصل ضرورت نبوت را قبلا پذيرفته ايم. اگر كسي نپذيرفت, بايد يك قدم به عقب برگرديم و نبوت عامه را بحث بكنيم. پس همه ي مذاهب اهل سنت كه به امامت غير معصوم قائل اند, بر اساس اصل عصمت امامت, آن اشخاص نمي توانند مصداق آن امامي باشند كه بايد ويژگي عصمت داشته باشد.

ب: فرقه هاي تشيع

در درون مذهب شيعه و در خانواده ي تشيع مذاهبي به وجود آمده است; كيسانيه, زيديه, ناووسيه, واقفيه, اسماعيليه و اثنا عشريه. البته من فقط مذاهب عمده را برشمردم. برخي از صاحبان ملل و نحل فرقه هاي بسياري براي شيعه ذكر كرده اند ولي اين اقوال مبناي استواري ندارد. مرحوم علامه ي طباطبايي در كتاب شيعه در اسلام مي فرمايد: اگر خواسته باشيم مذاهب يك آيين را بررسي كنيم, بايد محور را ببينيم. امامت محور تشيع است. مذاهب و فرق شيعي اگر در محور امامت اختلافي دارند, ملاك مذهب خاص و فرقه ي خاص مي شود.

كيسانيه كساني اند كه به امامت محمد حنفيه قائل شدند و امامت امام زين العابدين(ع) بعد از شهادت امام حسين(ع) را نپذيرفتند و معتقدند كه محمد حنفيه زنده است و اين همان امام موعود است كه زماني قيام خواهد كرد. از نظر ما, عقيده ي كيسانيه باطل است; چرا كه اولا, محمد حنفيه معصوم نيست; بنابراين شرط عصمت را كه براي امامت لازم است, ندارد و تخصصا از امامت خارج مي شود.

ثانيا محمد حنفيه ادعاي امامت نكرده است. فرقه ي كيسانيه خود را منسوب به محمد حنفيه مي كنند; گرچه داستاني به نام احتجاج نقل شده كه محمد حنفيه و امام زين العابدين(ع) در كنار حجرالاسود احتجاج كردند و حجرالاسود بر امامت زين العابدين(ع) شهادت داد; ولي به نظر مي رسد اين صحنه, تدبيري بود براي نشان دادن بطلان عقيده ي كساني كه گمان مي كردند محمد حنفيه امام است.

خود محمد حنفيه چنين ادعايي نداشت. شخصيتي است كه امام حسين(ع) او را معتمد خود در مدينه قرار مي دهد و به سفر مكه مي رود. وانگهي نصوصي كه خلفاي دوازده گانه را مشخص كرده است, باطل كننده ي اين عقيده خواهد بود. بنابراين, كيسانيه از جرگه ي شيعه اماميه خارج شدند.

زيديه نيز گروهي اند كه زيد فرزند امام زين العابدين(ع) را امام مي دانند. عقيده ي آن ها اجمالا اين است كه امام بايد زاهد باشد, هاشمي و فاطمي باشد, شجاع, عالم و مشهر بالسيف باشد; يعني اهل تقيه نباشد. بر اين اساس امام زين العابدين(ع) را امام علم و زهد مي دانند; نه امام جهاد.

گفتني است كه اينان, امامت را به جناب زيد نسبت داده اند. زيدي كه امام صادق(ع) براي او دعا مي كند و در شهادت او گريه مي كند, چنين شخصيتي امكان ندارد ادعاي امامت كرده باشد. در اين صورت, مورد عنايت امام صادق و امام باقر(عليهماالسلام) قرار نمي گرفت. با توجه به اين دو دليل, مذهب زيديه نيز باطل است.

ناووسيه نيز كساني بودند كه امام جعفر صادق(ع) را آخرين امام مي دانستند و معتقد بودند كه ايشان از دنيا نرفته و زنده است و زماني بازخواهد گشت و در واقع, مهدي موعود اوست. اينان شخصي را امام مي دانند كه معصوم است. از اين نظر موقعيت شان با زيديه و كيسانيه متفاوت است. اما ادله و شواهد روشن مربوط به شهادت و وفات امام جعفر صادق(ع) به عنوان يك واقعيت مسلم تاريخي و هم چنين احاديثي كه درباره ي امامان دوازده گانه است, اين عقيده را باطل مي كند.

واقفيه نيز كساني اند كه امام موسي كاظم(ع) را آخرين امام مي دانستند. اينان نيز همانند ناووسيه اند.

اسماعيليه كساني اند كه اسماعيل فرزند بزرگ امام صادق(ع) را امام مي دانند. مسئله بر اين ها مشتبه شده; چون اسماعيل بر خلاف چيزهايي كه بعضي وقت ها گفته مي شود و نسبت هايي كه به ايشان داده شده, شخصيت پرهيزگار و شايسته اي بوده است.

احترام امام جعفر صادق(ع) به ايشان و بزرگي سن ايشان باعث اين شبهه شد و عده اي گمان كردند كه اسماعيل جانشين امام صادق(ع) است; ولي اسماعيل در زمان خود امام صادق(ع) از دنيا رفت و بعد هم امام صادق(ع) براي اين كه شبهه زدايي كند, چند بار تابوت و جنازه را زمين گذاشت و روي جنازه را كنار زد و به مردم نشان داد كه او از دنيا رفته است.

البته عده اي هم مرگ اسماعيل را قبول كردند و گفتند امامت به فرزندش محمد بن اسماعيل منتقل شده است. بهره, مستعليه, دروزيه, فرقه هاي باقي مانده از اسماعيليه در عصر ما هستند. نه اسماعيل, نه محمد بن اسماعيل و نه افراد ديگر, معصوم نبودند و بنا به دلايل پيش گفته, از فرقه هاي باطل اند; وانگهي مرگ اسماعيل يك واقعيت تاريخي است.

نتيجه ي بررسي

بنابراين با استفاده از قاعده ي سبر و تقسيم, فقط شيعه ي دوازده امامي باقي مي ماند كه عقيده دارد در عصر ما امام لازم است; آن هم امام معصوم كه مصداق آن حضرت حجت بن الحسن العسكري(عليهماالسلام) است.

مسلمانان اجماع دارند بر اين كه حقيقت و حق از امت اسلامي خارج نيست; نه در مسيحيت است و نه در يهوديت و نه در فرقه ها و آيين هاي ديگر. و اين حقيقت, نمي تواند در مذاهب ديگري غير از شيعه باشد; چرا كه اين مذاهب با توجه به مواردي كه ياد شد, در مسئله ي امامت راه صواب را نپيموده اند.

غير از شيعيان دوازده امامي, عقايد ديگر مذاهب اسلامي با ضوابط و معيارهايي كه در امامت عامه گفتيم مطابقت ندارد. باز هم تإكيد مي كنم كه بحث ما در امامت خاصه است و امامت خاصه متفرع بر امامت عامه است. ما در امامت خاصه سخن مي گوئيم; امامت عامه مفروغ عنه است و در اين مسئله, اصل موضوع ما حساب مي شود. با توجه به مباحث امامت عامه كه گفتيم و با توجه به اين قاعده كه حق, از امت اسلامي خارج نيست, نتيجه مي گيريم كه حق منحصر در شيعه ي دوازده امامي است.

برهان سبر و تقسيم مي گويد در مذهب تشيع اين امامت با اين ويژگي هاي خاص وجود دارد. در مذهب تشيع ادله و شواهدي وجود دارد بر اين كه مصداق امام را معين مي كند. اخبار تولد و ولادت حضرت(عج), مشاهده شدن آن حضرت در زمان پدر, مشاهده و ملاقات آن حضرت توسط افراد بسياري بعد از شهادت امام حسن عسكري(ع) در عصر غيبت صغرا, و ملاقات ها و مشاهداتي كه در عصر غيبت كبرا صورت گرفته, مجموعه ي شواهدي هستند كه مصداق معين را نشان مي دهند كه وجود مقدس حضرت مهدي ـ ارواحنا فداه ـ خواهد بود.

سخن پاياني

پايان بخش سخنم جمله اي از اميرمومنان است كه فرمودند:

اللهم بلي! لا تخلو الارض من قائم لله بحجه اما ظاهرا مشهورا و اما خائفا مغمورا لئلا تبطل حجج الله و بيناته ... ;(6)

خدايا آري! زمين از برپا كننده اي كه جانشيني خدا را به دست گرفته است, خالي نمي ماند كه اين حجت يا نمايان و آشكار است و يا ترسيده و پنهان. مبادا كه حجج و گواهي هاي خدا تعطيل شوند... .

تا خدا خدايي مي كند, تا اين زمين برپاست و بشر در آن زندگي مي كند, حجت خدا بايد باشد. اين حجت يا ظاهر و شناخته شده است يا خائف و مغمور. براي اين كه حجت هاي الهي و بينات احكام الهي باطل نشود.

اين, اصلي است كه مقتضاي الوهيت الله است. منظور امام علي(ع) اين است كه ظلم باعث مي شود حجت خدا پنهان شود. ابن ابي الحديد درباره ي اين عبارت مي گويد:

... هذا يكاد يكون تصريحا بمذهب الاماميه ... الا ان اصحابنا يحملونه علي ان المراد به الابدال ... الذين وردت الاخبار النبويه عنهم انهم في الارض سائحون ... ;(7)

... اين جمله اي كه اميرالمومنين(ع) فرموده است تصريح به مذهب اماميه دارد ... اما اصحاب معتزلي ما اين جمله ي امام را حمل مي كنند بر ابدال ...(8) اخبار نبويه داريم كه اين ها در زمين در حال گشت و گذارند و وجود دارند... .

... فمنهم من يعرف و منهم من لا يعرف و انهم لا يموتون حتي يودعوا السر و هو العرفان عند قوم آخرين ... ;(9)

... برخي شناخته مي شوند و برخي ديگر شناخته نمي شوند, و آنان از دنيا نمي روند مگر اين كه راز را كه همان شناخت است, پيش مردمي ديگر مي سپارند ... .

ما هم قبول داريم اين را كه كسي هست و بايد باشد, ولي مقام او مقام قيادت و امامت و خلافت به آن معناي مصطلح كلامي نيست; بلكه مقام ابدال است.

اين سخن ابن ابي الحديد يك اشكال دارد و آن اين است كه همان گونه كه امام علي(ع) فرمود: برخي از قرآن برخي ديگر را بيان مي كند:

... ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه علي بعض ... ;(10)

... (قرآن) بخشي از بخش ديگر سخن مي گويد و به هم ديگر گواهي مي دهد ... .

نهج البلاغه نيز همين گونه است. بايد ببينيم مراد حضرت از اين حجت چيست؟ رجوع مي كنيم به خطبه ي اول نهج البلاغه امام(ع) در اين جا فرموده است:

... و لم يخل الله سبحانه خلقه من نبي مرسل او كتاب منزل او حجه لازمه او محجه قائمه ... ;(11)

... خداي سبحان, خلق خود را از پيامبري فرستاده يا كتابي فرود آمده يا حجتي لازم شده و يا راه راست بر پا شده, خالي نگذاشته است ... .

بحث, مربوط به نبوت است. اين حجتي كه امام مطرح مي كند, در حد و رديف نبوت است. نه آن چه به عنوان قلب و مرشد از آن ياد مي شود.

حال سوال اين مي شود كه اگر فلسفه ي وجود امام اين است كه حجت ها و بينات باطل نشود كه مشعل هدايت براي جامعه باشد, پس فلسفه ي غيبت امام چيست؟ بايد بگوييم اين سوال بعد از اثبات وجود امام معصوم مطرح مي شود, بحث كنوني ما درباره ي اثبات وجود امام معصوم است. حال كه ضرورت وجود امام معصوم ثابت شد, مسئله ي فلسفه ي غيبت امام مطرح مي شود. كه بايد در نوبت و مناسبتي ديگر به آن بپردازيم.

والسلام عليكم و رحمت الله و بركاته

حجت الاسلام و المسلمين علي رباني گلپايگاني

رسيدگي به كار مردم

ارخص نفسك و اجعل مجلسك في الدهليز واقض حوائج الناس;

خودت را (براي خدمت) در اختيار مردم بگذار ومحل نشستن خويش را در ورودي خانه قرار بده , و حوايج مردم را برآور.

از سخنان امام زمان (عج)

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:20 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

اثبات وجود مقدس حضرت مهدی بر اساس دلايل عقلي

اثبات وجود مقدس حضرت مهدی بر اساس دلايل عقلي واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

موضوع بحث, اثبات وجود مقدس حضرت بقيت الله الاعظم, امام عصرـ ارواحنافداه ـ بر اساس دلايل عقلي است. روشي را كه براي اثبات اين مطلب از نظر عقل برگزيده ايم, روش معروف منطقي به نام روش ((سبر و تقسيم)) است كه آن را روش ((ترديد)) نيز گفته اند.

 از اين روش, متكلمان اماميه در كتاب هاي كلامي خود بهره برده اند; از جمله شيخ طوسي, در كتاب الغيبه بر اساس اين روش, بر وجود حضرت امام عصر ـ ارواحنافداه ـ استدلال كرده است. قبل از ايشان, سيد مرتضي در كتاب الذخيره و ديگر كتاب هاي مربوط به مسئله ي امامت اين روش را به كار گرفته است و قبل از سيد مرتضي, شيخ مفيد در آثار مربوط به مسئله ي مهدويت و امام عصر(عج) از اين روش استفاده كرده است.

در اين جا چند نكته را به عنوان پيش درآمد بحث يادآور مي شوم:

نكته ي اول

نكته ي اول اين است كه از ديدگاه شيعه, مسئله ي امامت از مسائل كلامي است و تحت عنوان ((وجوب علي الله)) مطرح مي شود; مانند مسئله ي نبوت از ديدگاه متكلماني كه به حسن و قبح عقلي اعتقاد دارند.

قائلان به حسن و قبح عقلي متكلمان اماميه, معتزله و ((ماتريديه))اند. متكلمان ((ماتريديه)) از نظر فقهي, حنفي مذهب اند و از نظر كلامي, پيرو ابومنصور ماتريدي(2) مي باشند و به قاعده يحسن و قبح عقلي اعتقاد دارند.(3)

 اشاعره چنين اعتقادي ندارند; به ((وجوب علي الله)) معتقد نيستند; به استثناي بعضي از متفكرانشان مانند شيخ عبده. اماميه معتقداند كه امامت از صغريات حسن و قبح عقلي و وجوب علي الله است.

 نزاع بين اماميه و معتزله و طرف داران حسن و قبح عقلي, نزاع كبروي نيست, نزاع صغروي است. آن ها قبول دارند كه نبوت از مصاديق آن قاعده است, اما امامت را از مصاديق آن نمي دانند. ما فعلا از ديدگاه شيعه سخن مي گوييم.

 بنابراين نكته ي اول اين شد كه امامت از ديدگاه شيعه, مسئله اي كلامي و تحت عنوان ((وجوب علي الله)) است و از مصاديق حسن و قبح عقلي مي باشد.

نكته ي دوم

نكته ي دوم اين كه همان گونه كه نبوت به دو گونه ي: نبوت عامه و نبوت خاصه تقسيم شده است. امامت نيز به امامت عامه و امامت خاصه تقسيم مي شود.

مقصود از امامت عامه بحث هاي كلان و كلي امامت است; اين كه امامت امري است بايستني و لازم, حسن امامت, چيستي و يا فلسفه ي امامت, غايات امامت و صفات و بايستگي هايي كه امام بايد داشته باشد و راه شناخت امام, اين ها مباحث مربوط به امامت عامه است.

اما اين كه مصاديق و اشخاص و كساني كه منصب امامت در آن ها تعين و تجلي پيدا مي كند چه كساني اند اين مي شود بحث امامت خاصه; همان گونه كه در نبوت نيز نبوت خاصه به اين مسئله يعني مصاديق و موارد مي پردازد. همه ي مذاهب اسلامي در اصل وجوب امام و امامت اتفاق نظر دارند; جز يك قول شاذ و نادري كه به برخي از خوارج و معتزله نسبت داده شده است; فرقه ي اباضيه (خوارج امروزي) به چنين مطلبي اعتقاد ندارند.

كتاب هاي آن ها را من نگاه كرده ام و با علماي آن ها از نزديك تماس داشته ام, آن ها به وجوب امامت معتقدند. به قول سيد مرتضي در كتاب الذخيره هر چند نخستين فرقه خوارج يعني محكمه به لحاظ تئوري اصل امامت و لزوم امامت را منكر شدند, اما در زندگي خود عملا بدون رهبر و امام زندگي نكرده اند.

 بنابراين هيچ يك از مذاهب منكر اصل وجوب امامت نيست. اختلافي كه بين شيعه و ساير مذاهب اسلامي است, در صفات امام است. عصمت يكي از صفات مهم يا مهم ترين صفت در مسئله ي امامت است كه شيعه به آن عقيده دارد و ديگران آن را لازم نمي دانند.

نكته ي سوم

نكته ي سوم اين كه اگر ما بخواهيم از زاويه ي ابزار و راه شناخت, يك بحث معرفت شناختي به مسئله ي امامت بنگريم, بايد بگوييم امامت مسئله اي است عقلي و نقلي; يعني هم مي توانيم از ابزار عقلي استفاده كنيم و هم ابزار نقلي.

اصولا مسائل اعتقادي سه دسته اند: يك دسته مسائل عقلي محض اند و از راه نقل نمي توان آن ها را اثبات كرد مانند وجود خداوند, علم خداوند, حكمت خداوند و مانند هر عقيده اي كه مبناي شريعت و وحي باشد. اين گونه عقايد را نمي توان از راه شرع اثبات كرد; زيرا به دور و مصادره ي به مطلوب مي انجامد.

 دسته اي از عقايد, نقلي محض اند و عقل در آن جا هيچ راهي ندارد; مانند مسائل جزئي مربوط به معاد. به قول ابن سينا در مسئله ي معاد جسماني, يعني جزئيات و مسائل مربوط به اين قسم معاد, دست عقل كوتاه است. چگونگي عذاب, نعمت هاي بهشتي, صراط, ميزان و مانند آن, مسائلي است كه از راه نقل به ما رسيده و عقل تنها مي تواند مبناي نقلي را اثبات كند كه همان وحي باشد.

دسته ي سوم, مسائل اعتقادي است كه هم از راه عقل و هم از راه نقل قابل اثبات است. توحيد و اصل يگانگي خداوند از اين گونه مسائل است. مسئله ي امامت از آن دسته مسائل اعتقادي است كه هم با عقل مي توان آن را بررسي كرد و هم از طريق نقل.

نكته ي چهارم

بحث ديگر اين است كه ما وقتي مي خواهيم با كساني كه در مسئله ي امام عصر(عج) سخن دارند گفت وگو كنيم, بايد جايگاه مخاطب خود را از نظر ايدئولوژيكي و از نظر مكتبي و مذهبي بيابيم. با همه نمي توان يك سان سخن گفت.

در مسئله ي مهدويت و وجود مقدس امام عصر(عج) اگر بخواهيم با يك ماترياليست بحث كنيم, بايد به شيوه اي وارد بحث شويم كه با مباني كلي عقلي از ره گذر اثبات دين, وجود خدا و نبوت, راه را براي بحث مربوط به امام عصر(عج) هموار كنيم; زيرا اين يكي از مسائل اعتقادي است كه متفرع بر اصل امامت و توحيد است.

با هر فرقه اي بايد مطابق عقايد و تفكراتشان سخن را آغاز كنيم. من الان با مسلم گرفتن اصل اعتقاد به خدا سخن مي گويم. اگر كسي اين اعتقاد را نمي پذيرد, حاضريم برگرديم و آن بحث را از نو شروع كنيم. من به عنوان يك مسلمان و با جهان بيني اسلامي سخن مي گويم و مي خواهم وجود امام عصر(عج) را از راه عقلي اثبات كنم.

ضرورت وجود امام

وجود امام و خليفه ي پيغمبر و امام مسلمين, مورد قبول همه ي مذاهب اسلامي اعم از شيعه و سني و اشعري و ماتريديه و ... است. اين مسئله به قدري اهميت دارد كه وقتي به اهل سنت درباره ي ماجراي سقيفه اعتراض شود كه چرا عده اي از صحابه و از جمله خليفه ي اول و دوم هنوز بدن پيامبر(ص) را غسل و كفن و دفن نكرده, به مسئله ي جانشيني پرداختند, مي گويند به دليل اهميت امامت و رهبري. مسئله ي امت اسلامي, مهم تر از تجهيز و كفن و دفن پيامبر است.

پس مسئله ي ضرورت امامت, مسئله اي بسيار جدي است. اهل سنت در اين كه امامت امري لازم و قطعي است, گاهي به دليل عقلي استدلال مي كنند و گاهي به دليل نقلي. حديث معروف نبوي:

((... من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه));(4)

مشهور بين فريقين است.

در كتاب هاي كلامي مثل شرح عقايد نسفيه, شرح مقاصد و جاهاي ديگر, بر ضرورت امامت به همين حديث استدلال و استناد كرده اند. اصل وجود امام ضروري است و مقيد به قيد زمان هم نيست. اصل ضرورت وجود امام, اگر عقلي است تخصيصي ندارد. ملاك حكم عقلي عام است و اگر مستندش اين حديث و مانند آن باشد, عموم و اطلاق دارد; مقيد به زمان نيست; پس زمان ما را هم شامل مي شود.

صفات امام

اكنون سخن در اين است كه امامي كه بايد وجود داشته باشد, چه كسي است و چه صفاتي بايد داشته باشد.؟

امام بايد معصوم باشد. ادله ي عصمت, عقلي و نقلي است. در كتاب هاي كشف المراد, نهج الحق و ديگر كتاب هاي كلامي شيعه به طور مفصل به اين مسئله پرداخته اند. بنابراين, اصل ضرورت عصمت را به عنوان يكي از مباني اعتقادي پذيرفته ايم. اگر كسي در اين مسئله سخني دارد, بايد برگرديم به مباحث عمومي امامت و در باب عصمت بحث كنيم. يكي از ادله ي نقلي اش اين آيه ي شريفه است:

(و اذ ابتلي ابراهيم ربه بكلمـت فإتمهن قال اني جاعلك للناس اماما قال و من ذريتي قال لا ينال عهدي الظــلمين);(5)

(اي پيامبر به خاطر آور) هنگامي كه خداوند, ابراهيم(ع) را با وسايل گوناگوني آزمود; و او به خوبي از عهده ي اين آزمايش ها بر آمد. خداوند به او فرمود: ((من تو را امام و پيشواي مردم قرار دادم.)) ابراهيم عرض كرد: ((از دودمان من (نيز اماماني قرار بده.))) خداوند فرمود: ((پيمان من, به ستم كاران نمي رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند, شايسته ي اين مقامند))).


 مهدویت / گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html

كتاب فرمايشات حضرت بقيت الله, ص 170.

. استاد حوزه, نويسنده و محقق.

. متوفاي سال 333 ه' . ق.

. ر.ك: علي رباني گلپايگاني, القواعد الكلاميه.

. شيخ حر عاملي, وسائل الشيعه, ج 16, ص ;246 شيخ طوسي, كمال الدين, ج 2, ص 409. ... كسي كه از دنيا برود در حالي كه امام زمان خود را نشناخته است, هم چون اهل جاهليت از دنيا رفته است.

. سوره ي بقره(2), آيه ي 124.

. نهج البلاغه, كلمات قصار, شماره 147, فراز 11.

. ابن ابي الحديد, شرح نهج البلاغه, ج 18, ص 350.

. ابدال يعني همان قطب ها يعني پيش آهنگان, پيشوايان معرفت كه براي اهل تصوف و معرفت مطرح هستند.

. پيشين, ص 350 ـ 346.

. نهج البلاغه, ص 193.

. نهج البلاغه, ص 43, خطبه ي اول; شرح نهج البلاغه, ج 18, ص 346.

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:20 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها