0

آسیب شناسی مهدویت

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

امام حیّ و زنده

 امام حیّ و زنده واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

صفای بـاغ رضوان داری ای دوست

نشان از روی جانان داری ای دوست

تویی یوسف که در هر کوی و برزن

هزاران پیـر کنعان داری ای دوسـت

­یکی از بزرگترین امتیازات مکتب تشیع اعتقاد به امام حیّ و زنده است. ادیان و مذاهب دیگر یا رهبرانشان از دنیا رفته و یا هنوز متولد نشده­اند، و تنها مذهبی که قائل است آخرین امام او زنده است و هستی به او می­چرخد و تمام مشخصات آن امام را، حتی لحظه تولد او را ضبط و ثبت نموده است، مکتب تشیّع است.

پروفسور «هانری کربن » فرانسوی می­گوید: «به عقیده من مذهب تشیّع تنها مذهبی است که رابطه هدایت الهی را در میان خدا و خلق برای همیشه نگه داشته است و به طور مستمر و پیوسته، ولایت را زنده و پا برجا می­داند. مذهب یهود، نبوت را ـ که رابطه­ای است واقعی میان خدا و عالم انسانی ـ در حضرت کلیم ختم کرده، و پس از آن به نبوت مسیح ـ علیه السلام ـ وحضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ اذعان ننموده و رابطه مزبور را قطع می­کند.

همچنین مسیحیان در حضرت مسیح متوقف شده­اند. اهل سنت از مسلمانان نیز در حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ توقف کرده و با ختم نبوت در ایشان دیگر رابطه­­ای میان خالق و مخلوق موجود نمی­دانند. تنها مذهب تشیع است که «نبوت» را به حضوت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ ختم شده می­داند، ولی «ولایت» را که همان رابطه هدایت و تکمیل می­باشد، بعد از آن حضرت و برای همیشه زنده می­داند.»[1]

به همین جهت شیعه زمان ظهور آن یار غائب را لحظه شماری می­کند و ایران به عنوان مرکز شیعه، مرکز انتظار شمرده می­شود.

هانری کربن می­گوید: «سرزمین ایران از دید اخروی، سرزمین انتظار است؛ قلمروی که در آن امام غایب دست اندرکار فرا رساندن ساعت موعود در زمان غیبت است.»[2]

آنچه پیش رو دارید بیان برخی ادلة عقلی و نقلی زنده بودن حضرت صاحب الزمان، مهدی موعود ـ علیه السلام ـ است، که گرچه حیات آن حضرت بر شیعیان پوشیده نیست، اما به جهت پاسخگویی به مخالفان مطرح می­گردد.

الف. دلائل عقلیلزوم بعثت انبیا در تمام ادیان به اثبات رسیده است، در اسلام نیز دلائل عقلی فراوانی بر لزوم بعثت انبیا ارائه گردیده است. مانند برهان کمال مطلق بودن خداوند، و برهان لزوم هدایت بشر به سعادت ابدی، و دفع ظلم و...[3]

همان براهین در اثبات امامت نیز جاری و ساری است، مخصوصاً با توجه به این نکته که در اسلام، نبوت خاتمه یافته، حکمت الهی اقتضا می­کند که این خاتمیت همراه با نصب امامی زنده برای هر دوره و زمان باشد.

اگر در این دوران، امام زمان زنده و ناظر بر اعمال امت در کار نباشد، نظام احسن بودن هستی، و همین طور کمال مطلق بودن ذات احدیت، و برهان لزوم دستگیری انسانها و هدایت بشر خدشه دار می­شود. به دلیل اینکه براهین عقلی در کتب کلامی به تفصیل بیان شده ودر حوصله این نوشتار نیست، از تفصیل آنها می­پرهیزیم.

ب. دلائل نقلی

ادله نقلی به دو دسته تقسیم می­شوند؛ یک گروه به صورت کلی وجود امام زنده را در هر عصر و زمان ضروری و لازم می­دانند، دسته دوم، به صورت خاص وجود امام زنده و حاضر در هستی، و غائب از دیدگان را به اثبات می­رسانند.

دلائل نقلی عام

دلائل نقلی کلی و فراگیر که وجود امام زنده را در هر زمان ضروری می­دانند، فراوان است که اهم آنها از این قرار می­باشد:

واسطه فیض الهی

از دیدگاه مذهب ژرف اندیش تشیع، امام هر زمان واسطه فیض الهی و مجرای رحمت خداوندی، و قلب عالم هستی به شمار می­رود. اگر هستی و زمین لحظه­ای از وجود حجت خدا و امام زنده خالی باشد، از هم می­پاشد، و زمین اهل خویش را فرو خواهد برد.

امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ می­فرماید: «نَحْنُ أئمّةُ الْمُسْلِمینَ، وَحُجَجَ الله عَلَی الْعالَمینَ وَسادَةُ المُؤْمِنینَ، وَقادَةُ الغُرِّ الْمُحَجَّلینَ وَمَوالِیَ المُؤمنینَ، نَحْنُ أمانُ أهْلِ الاَرْضِ کما أنَّ النُّجومَ أمانٌ لاهْلِ السَّماءِ وَنَحْنُ الذین بِنا یُمْسِکُ اللهُ السّماءَ أنْ تَقَعَ عَلَی الاَرْضِ إلاّ بِإذْنِهِ، وَبِنا یُمْسِکُ الارْضَ أنْ تَمیدَ بِأهْلِها، وَبِنا یُنْزِلُ الغَیْثَ وَبِنا یَنْشُرُ الرَّحْمَةَ، وَیُخرِجُ بَرَکاتِ الاَرْضِ، وَلَوْلا ما فی الاَرْضِ مِنّا لَساخَتْ بِأهْلِها؛[4] ما پیشوایان مسلمین، حجتهای خدا بر جهانیان، آقای مؤمنان، پیشوای رو سفیدان، و دوستداران و سرپرستهای مؤمنین هستیم. ما امان اهل زمین هستیم، چنانکه ستارگان پناه آسمانیان­اند.

و ما کسانی هستیم که خداوند به وسیله ما آسمان را از اینکه بر زمین واقع شود نگه می­دارد؛ مگر با اجازه خودش، و به وسیله ما است که زمین را از فرو بردن اهلش باز می­دارد، و به وسیلة ما باران نازل می­کند و به وسیلة ما رحمت را منتشر می­کند و برکات زمین را آشکار می­سازد. و اگر از ما کسی بر روی زمین نباشد، اهلش را فرو خواهد برد. »

و امام صادق ـ علیه السلام ـ نیز فرمود: «اگر زمین بدون وجود امام بماند، ساکنان خود را در کام خویش فرو می­برد».[5]

ابن ابی الحدید نیز از امام علی ـ علیه السلام ـ نقل می­کند که آن حضرت فرمودند: «اللهمّ بَلی لا تَخْلوا الاَرْضُ مِنْ قائِمٍ لِلّهِ بِحُجَّةٍ إمّا ظاهِراً أوْ خائِفاً مَغْموراً لِئَلاّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللهِ وَبَیِّناتِهِ؛[6] زمین خالی از حجت قیام کنندة برای خدا نیست، خواه ظاهر و آشکار و یا بیمناک و پنهان، تا دلائل واسناد روشن الهی از بین نرود.»

همچنین ابن حجر عسقلانی، یکی دیگر از علمای اهل سنت، این نظر راتأیید می­کند و می­گوید: «وَفی صَلاةِ عیسی خَلْفَ رَجُلٍ مِنْ هذِهِ الاُمَّةِ مَعَ کونِهِ فی آخِرِ الزَّمانِ وقُرْبِ قِیامِ السّاعَةِ دَلالَةٌ لِلصَّحیحِ مِنَ الاَقْوالِ أنَّ الاَرْضَ لاتَخْلوا عَنْ قائِمٍ لِلّهِ بحُجّةٍ؛[7] و در نماز خواندن عیسی ـ علیه السلام ـ پشت سر مردی از این امت در آخر الزمان و نزدیک برپایی قیامت، نشانه­ای است بر این قول درست که زمین [هیچگاه] خالی از حجت قیام کننده برای خدا نیست.»

2. همراهی قرآن و پاسداری از آیین خدا

از حدیث ثقلین که تواتر آن بین مسلمین قطعی است، می­توان استفاده برد که وجود امام زنده در کنار قرآن لازم و همیشگی است. در این حدیث می­خوانیم: «إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِقَلینِ کِتابَ اللهِ وَعِتْرَتی وَلَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلیَّ الْحَوْضَ[8]؛ دو چیز گرانبها در میان شما باقی می­گذارم: کتاب خدا و عترم. این دو از یکدیگر جدا نمی­شوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند.»

از این حدیث مبارک نکاتی استفاده می­شود، از جمله اینکه: قرآن و اهل بیت همیشه همراه یکدیگر و جدایی ناپذیرند. از این رو باید همیشه امام زنده­ای در هر زمان در کنار قرآن وجود داشته باشد، تا مضمون حدیث تحقق پیدا کند.

همچنین پاسداری و صیانت از قرآن و آیین خدا می­طلبد که همیشه امام زنده­ای وجود داشته باشد. امام علی ـ علیه السلام ـ فرمودند: «هرگز روی زمین از قیام کننده­ای یا حجت و دلیلی خالی نمی­ماند ... تا دلایل و اسناد روشن الهی از بین نرود و به فراموشی نگراید.»[9]

3. شب قدر

وجود شب قدر در ماه مبارک رمضان هر سال، از مسلمات بین مسلمین است. در این شب حوادث یک سال تقدیر می­شود، و نزول تقدیرات در هر سال می­طلبد که نبی و یا امام زنده­ای باشد تا تقدیرات یک سال را از عالم اعلی تلقی و دریافت نماید.

پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به ابابکر و عمر فرمودند: «تقدیرات ‍‍‍ ‍]هر سال در شب قدر[ بر چه کسی نازل می­شود؟ گفتند: بر شما یا رسول الله. فرمود: آیا شب قدر بعد از من ادامه دارد؟ گفتند: بلی. فرمود: در آن وقت تقدیرات بر چه کسی فرود می­آید؟ گفتند: نمی­دانیم. حضرت فرمود: بدانید بر قلب این شخص (اشاره به امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ ) نازل می­شود.»[10]

و بعد از امیر مؤمنان، علی ـ علیه السلام ـ بر قلب سایر ائمه ـ علیهم السلام ـ به ترتیب نازل می­شده است.

امام علی ـ علیه السلام ـ فرمودند: «إنَّ لَیْلَةَ الْقَدْرِ فی کُلِّ سَنَةٍ وَإنّهُ یُنَزَّلُ فی تِلْکَ اللَّیْلَةِ أمْرُ السَّنَةِ وَإنَّ لِذلِکَ الاَمْرِ وُلاةً بَعْدَ رَسولِ اللهُ، فَقیلَ مَنْ هُمْ؟ فَقالَ أنَا وَأحَدَ عَشَرَ مِنْ صُلْبی أئِمّةً مُحَدَّثونَ؛[11] لیله القدر در هر سال وجود دارد که تقدیرات یک سال بر والیان بعد از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل می­شود. گفته شد: ولات امرچه کسانی هستند؟ فرمود: من و یازده نفر از نسل من که امامان محدث هستند ] که صدای ملک را می­شنوند ولی او را نمی­بینند[.»

احادیث فوق و امثال آن به خوبی دلالت دارند بر اینکه امام زنده و حیّ در هر زمان ضروری و لازم است و آن امام در این زمان مهدی موعود ـ علیه السلام ـ می­باشد، البته با توجه به این نکته که امام بعدی توسط امام سابق تعیین شده است، و آخرین امامی که به شهادت رسیده و شهادتش از مسلمات تاریخ است، امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ می­باشد، بعد از ایشان باید امام زنده­ای باشد تا تقدیرات بر قلب مبارکش نازل شود، و حوادث یکسال را دریافت نماید.

دلائل نقلی خاص

دلائلی که به صورت خاص نشانگر تولد و زنده بودن مهدی موعود ـ علیه السلام ـ می­باشد متعدد است، که برخی از آنها از این قرار است:

1. ثبت تاریخ ولادت

در تاریخ و روایات، مسئله ولادت امام زمان ـ علیه السلام ـ به صورت متواتر ثابت شده است. مستندترین گزارش در این زمینه، از طرف «حکیمه» خاتون، عمه حضرت عسکری ـ علیه السلام ـ رسیده که از نزدیک شاهد تولد حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ بوده است. طبق این گزارش، در آغاز سپیده دم روز جمعه، نیمه شعبان سال 255 (ه‍ ق)، مطابق 868 میلادی، در شهر «سامراء»، در خانه امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ ، حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ دیده به جهان گشود.[12]

2. دیدار با حضرت مهدی علیه السلام در زمان امام عسکری علیه السلام

با اینکه بر اثر اختناق شدید، ولادت حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ پنهان بود و ملاقاتها بسیار حساب شده و با احتیاط انجام می­گرفت، با این حال عده زیادی در دوران حیات امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ به ملاقات مهدی موعود ـ علیه السلام ـ نائل شده­اند که تاریخ نویسان، ماجرای این دیدارها را به صورت گسترده گزارش کرده­اند.[13]

از جمله آنها دیدار چهل تن از اصحاب امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ با آن حضرت است.

«حسن بن ایوب نوح» می­گوید: ما برای پرسش درباره امام بعدی، به محضر امام عسکری ـ علیه السلام ـ رفتیم. در مجلس آن حضرت چهل نفر حضور داشتند. عثمان بن سعید عمری بپا خاست و عرض کرد: می­خواهم از موضوعی سؤال کنم که دربارة آن از من داناتری...

حضرت فرمود: می­خواهید به شما بگویم که برای چه اینجا آمده­اید؟ همه گفتند: بفرمایید. فرمود: «برای این اینجا آمده­اید که از حجت و امام پس از من بپرسید». گفتند: بلی. در این هنگام پسری نورانی همچون پاره ماه که شبیه­ترین مردم به امام عسکری ـ علیه السلام ـ بود، وارد مجلس شد. حضرت با اشاره به او فرمودند: «این امام شما بعد از من و جانشین من در میان شما است. فرمان او را اطاعت کنید و پس از من اختلاف نکنید که در این صورت هلاک می­شوید.»[14]

3. ا عتراف عده­ای از مورخان اهل سنت

تعداد قابل توجهی از مورخان اهل سنت نیز تولد حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ را در کتب خود ذکر کرده­اند و آن را یک واقعیت تحقق یافته دانسته­اند. برخی از پژوهشگران، بیش از صد نفر از آنان را معرفی کرده­اند.[15] مانند: ابن حجر هیثمی، شیراوی، محمد امین بغدادی، سویدی، مؤمن شبلنجی، ابن اثیر، حمد الله مستوفی، ابن طولون، ابن صباغ مالکی، قندوزی[16] و...

4. وجود نائبان خاص در دوران غیبت صغری

نائبان خاص حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ در دوران غیبت صغری، چهارتن از اصحاب باسابقه امامان پیشین و از علمای با تقوا و بزرگ شیعه بودند که «نواب اربعه» نامیده شده­اند.

این چهار نفر عبارتند از:

1. ابو عمرو عثمان بن سعید عَمْری (260 ـ 267)

2. محمد بن عثمان بن سعید عَمْری (267 ـ 305)

3. ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی (305 ـ 326)

4. ابو الحسن علی بن محمد سمری (326 ـ 329)

چند روز پیش از وفات علی بن محمد سمری، از ناحیه امام زمان ـ علیه السلام ـ توقیعی به این صورت خطاب به وی صادر شد:

«ای علی بن محمد سمری! خداوند در سوگ فقدان تو پاداشی بزرگ به برادرانت عطا کند. تو تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت. کارهایت را مرتب کن و هیچ کس را به جانشینی خویش مگمار. دوران غیبت کامل فرا رسیده و من جز با اجازة خداوند متعال ظهور نخواهم کرد و ظهور من پس از گذشت مدتی طولانی و قساوت دلها و پر شدن زمین از ستم خواهد بود...»[17]

5. تشرف عده­ای از بزرگان در زمان غیبت

دلیل دیگر بر زنده بودن آن حضرت، تشرف عده­ بی­شماری از بزرگان و انسانهای وارسته در طول تاریخ، خدمت آن حضرت است که تعداد آنها فوق حد تواتر است.[18] نوعاً برای اثبات قضایای تاریخی، به یک نقل و یا حداکثر چند نقل اکتفاء می­شود، ولی دربارة تشرف افراد وارسته خدمت آن حضرت، نقل بی­شماری وجود دارد که به یک نمونه اشاره می­شود. ناگفته پیداست که این دلیل برای کسانی مفید است که بزرگان مذهب را قبول داشته و آنان را در سخن خود صادق بدانند.

مرحوم میرزا محمد تنکابنی به واسطه مرحوم آخوند لاهیجی از آقا سید محمد «فرزند آقا سید علی» صاحب «مناهل» نقل می­کند که علامه حلی در شب جمعه به تنهایی به زیارت سید الشهداء می­رفت و بر الاغی سوار بود و تازیانه­ای در دست داشت. در اثناء راه، شخص عربی پیاده به همراه علامه به راه افتاد و با هم به مکالمه مشغول شدند. چون قدری با هم سخن گفتند، بر علامه معلوم شد که این شخص مرد فاضلی است و متبحر در علوم می­باشد؛ لذا مشکلاتی که برای او در علوم حل نشده بود، یک به یک از آن شخص سؤال می­کرد و او حل می­نمود تا اینکه سخن در مسئله­ای واقع شد و آن شخص فتوایی داد، علامه منکر آن شد و گفت: حدیثی بر طبق این فتوی نداریم.

آن مرد گفت: شیخ طوسی در «تهذیب» حدیثی در این باب ذکر کرده و شما از کتاب «تهذیب» فلان مقدار از اول بشمارید، در فلان صفحه و فلان سطر این حدیث مذکور است.

علامه در حیرت شد که این شخص کیست؟، از آن مرد پرسید: آیا در زمان غیبت کبری، می­توان حضرت صاحب الامر ـ علیه السلام ـ را دید یا نه؟ در این هنگام تازیانه از دست علامه افتاد. آن حضرت خم شد و تازیانه را از زمین برگرفت و در میان دست علامه گذاشت و فرمود: «چگونه صاحب الزمان را نمی­توان دید و حال آنکه دست او در میان دست توست؟»

علامه بی­اختیار خود را از مرکب به زمین انداخت که پای آن حضرت را ببوسد، پس غش نمود و چون به هوش آمد کسی را ندید، و پس از آنکه به خانه بازگشت، رجوع به کتاب «تهذیب» نمود و آن حدیث را در همان ورق و همان صفحه و همان سطر که آن حضرت نشان داده بودند، یافت. و علامه به خط خود در حاشیه کتاب «تهذیب» نوشت:

این حدیث را حضرت صاحب الامر ـ علیه السلام ـ با ذکر صفحه و سطر، محل آن را نشان دادند.

مرحوم تنکابنی ـ رحمه الله ـ می­گوید: آخوند لاهیجی می­گفت: من همان کتاب را دیدم و در حاشیه آن حدیث، خط علامه را مشاهده کردم که به مضمون سابق بود.[19]

حسن ختام کلام را شعر ذیل قرار می­دهیم:

دانی که انتظار تو با ما چه می­کند؟

طوفان ببین به پهنه دریا چه می­کند

آشفته­ام چو موج به دریای زندگی

آشفتگی ببین به دل ما چه می­کند

یکدم بپرس این همه غم این همه بلا

در خاطر شکسته ز غمها چه می­کند

دور از بهار روی تو بی­برگ مانده­ام

بی­برگ و بار­مانده به دنیا چه می­کند

بنشین ز راه لطف دمی در کنار دل

آخر بپرس این دل تنها چه می­کند[20]

جواد خرّمی


حوزه/گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html

[1]. سالنامه مکتب تشیع، مصاحبات استاد علامه طباطبائی با پروفسور هانری کربن دربارة شیعه، 1339، شماره2، ص 20؛ مهدی پیشوائی، سیرة پیشوایان، قم، مؤسسه امام صادق ـ علیه السلام ـ ، چاپ دوم، 1374 ه‍ ش، ص722.

[2]. مجلة انتظار، شماره2، سال اول، ص 129.

[3]. ر.ک: شیخ محمد رضا مظفر، بدایة المعارف الالهیة، شرح از سید محسن خرازی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، ج2، ص25؛ و ر.ک: محمد تقی مصباح، آموزش عقائد، تهران، شرکت چاپ و نشر بین المللی سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1371، ص 177 ـ 180 و ر.ک: علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ پنجم، 1415، ه‍ ق، ص 353 ـ 355.

[4]. امالی الصدوق، لبنان، مؤسسة الاعلمی، ص156، ح15؛ محمدی ری شهری، اهل البیت فی الکتاب والسنه، دار الحدیث، ص 160.

[5]. صدوق، کمال الدین، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ پنجم، 1405 ه‍ ق، ص 202، باب 21.

[6]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، 1960م، ج 18، حکمت 1430.

[7]. علی بن حجر عسقلانی، فتح الباری، شرح صحیح البخاری، بیروت، دار المعرفه، ج6، ص 494.

[8]. حر عاملی، اثباة الهداة، قم، چاپخانه علمیه، ج1، ص723.

[9]. شرح نهج البلاغه، همان، ج18، خطبه 147.

[10]. یعقوب کلینی، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات علمیه، چاپ چهارم، ج1، ص 363.

[11]. حر عاملی، اثباة الهداة، همان، ج2، ص298، بدایة المعارف، محمد رضا مظفر، شرح از سید محسن خرازی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، ج2، ص127.

[12]. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، دار احیاء التراث العربی، ج 51، ص15 ـ 16 و ص 25؛ ر.ک: ارشاد مفید، ص 326، و اصول کافی، ج1، ص 514 و اکمال الدین، شیخ صدوق، ج2، ص 97 و 106 و غیبت شیخ طوسی، ص124 ـ 128.

[13]. صدوق، کمال الدین، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1405 ه‍ ق، ص 475؛ و ر.ک: ینابیع المودّة، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ج3، ص125؛ وارشاد مفید، قم، مکتبة بصیرتی، بی تا، ص 350 ـ 351.

[14]. شیخ طوسی، الغیبة، تهران، مکتبة نینوی الحدیثه، ص 141 و ر.ک: شیخ سلیمان قندوزی، ینابیع المودة، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ج3، ص131، و منتخب الاثر، لطف الله صافی، تهران، مرکز نشر کتاب، 1373 ه‍ ق، ص355.

[15]. مهدی فقیه ایمانی، مهدی منتظر در نهج البلاغه، اصفهان، کتابخانه عمومی امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ ، ص 23 ـ 39.

[16]. مهدی پیشوایی، سیرة پیشوایان، ص 667، برخی از منابعی را که به این حقیقت اعتراف دارند چنین نام می­برد:

1. ابن حجر هیثمی، الصواعق؛ قاهره، چاپ دوم، ص 208.

2. شیراوی، الاتحاف بحب الاشراف، قم، منشورات الرضی، چاپ دوم. 1363 ه‍ ش، ص 179.

3. محمد امین بغدادی سویدی، سبائک الذهب فی معرفة قبائل العرب، بیروت، دار صعب، ص78.

4. مؤمن شبلنجی، نور الابصار، قاهره، مکتبه المشهد الحسینی، ص168.

5. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ج7، ص274، حوادث سال 260.

6. حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، چاپ دوم، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1362، ه‍ ش، ص 207.

7 . ابن طولون، الائمة الاثنی عشر، قم، منشورات الرضی، ص 117.

8. ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، بی تا، ص 310.

9. شیخ سلیمان قندوزی، ینابیع المودة، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ج3، ص 36.

[17]. طوسی، الغیبه، همان، ص 242 ـ 243؛ مجلسی، بحار الانوار، همان، ج51، ص 361.

[18]. ر.ک: بحار الانوار، ج52، ص 1 ـ 180.

[19]. ر.ک: حسین علی پور، جلوه­های پنهانی امام عصر ـ علیه السلام ـ ، قم، نشر فرهنگ شیعه، چاپ اول، 1376، و تنکابنی، قصص العلماء، ص 359.

[20]. شعر از: ن. قدرتی.

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:14 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

امام مهدی علیه السلام و مسئله ی طول عمر(3)

امام مهدی علیه السلام و مسئله ی طول عمر(3) واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

 طول عمر از منظر قرآن کریم

در قرآن کریم - که محکم ترین سند اسلامی است - به افرادی بر می خوریم که از عمری دراز و غیرطبیعی برخوردار بوده اند .

شماری از افراد که در قرآن، دارای عمری طولانی شمرده شده اند، عبارت اند از:

1 - نوح

قرآن، در بارهی نوح می گوید:

«ولقد ارسلنا نوحا الی قومه فلبث فیهم الف سنة الا خمسین عاما» (28) ; و به راستی، نوح را به سوی قوم اش فرستادیم، پس در میان آنان، نهصد و پنجاه سال درنگ کرد .

چنان که می بینید، قرآن، با صراحت، عمر نهصد و پنجاه ساله را برای حضرت نوح مورد تایید قرار می دهد .

2 - عیسی بن مریم

قرآن، در مورد حضرت عیسی (علیه السلام) می گوید:

«وقولهم انا قتلنا المسیح عسیی ابن مریم رسول الله وما قتلوه وما صلبوه ولکن شبه لهم و ان الذین اختلفوا فیه لفی شک منه مالهم به من علم الا اتباع الظن وما قتلوه یقینا × بل رفعه الله الیه وکان الله عزیزا حکیما × و ان من اهل الکتاب الا لیومنن به قبل موته ویوم القیامة یکون علیهم شهیدا× (29) » ; و گفته ی ایشان که: «ما، مسیح عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم » ، و حال آن که آنان او را نکشتند و مصلوب اش نکردند، لکن امر، بر آنان مشتبه شد و کسانی که در باره ی او اختلاف کردند، قطعا در مورد آن دچار شک شده اند و هیچ علمی بدان ندارند، جز آن که از گمان پیروی می کنند، و یقینا او را نکشتند، بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد، و خدا توانا و حکیم است . و از اهل کتاب، کسی نیست مگر آن که پیش از مرگ خود حتما به او ایمان می آورد، و روز قیامت [عیسی نیز] بر آنان شاهد خواهد بود .

آیات یاد شده صراحت دارد در این که اهل کتاب، عیسی را نکشته اند، بلکه امر بر آنان مشتبه شده و خداوند او را زنده به سوی خود بالا برده است .

جمعی از دانشمندان اهل سنت، در ذیل «ولکن شبه لهم » از مجاهد (30) نقل کرده اند که گفت:

صلبوا رجلا غیر عیسی شبه بعیسی یحسبونه ایاه، ورفع الله الیه عیسی حیا (31) ; مردی غیر از عیسی (علیه السلام) را که شباهت به عیسی داشت، به دار آویختند و گمان کردند که او عیسای مسیح است . و خداوند عیسی را زنده به سوی خود بالا برد .

شماری از حافظان حدیث، از ابن عباس و ابو هریره نقل کرده اند:

«ان من اهل الکتاب الا لیومنن به قبل موته » ; یعنی، اهل کتاب، قبل از موت عیسی (علیه السلام) به او ایمان می آورند . (32)

دانشمند اهل سنت گنجی شافعی، این آیه را دلیل بر حیات و بقای عیسی (علیه السلام) می داند و می نویسد:

از هنگام نزول آیه، تاکنون، کسی به عیسای مسیح ایمان نیاورده است، پس به ناچار باید این قضیه پس از این، و در آخر الزمان روی دهد . (33)

از سوی دیگر، نزول عیسای مسیح در آخر الزمان و نماز گزاردن حضرت عیسی پشت سر حضرت مهدی (علیه السلام) نیز حقیقتی است که مورد اتفاق مسلمانان است، و شمار زیادی از محدثان اهل سنت، از جمله بخاری و مسلم و صاحبان صحاح دیگر، احادیث مربوط به این واقعه را با سند صحیح، در اثار خود ثبت کرده اند (34) .

نمونه هایی از احادیث یاد شده چنین است:

عن جابر بن عبدالله، قال (علیه السلام) : «لا تزال طائفة من امتی یقاتلون علی الحق ظاهرین الی یوم القیامة .» . قال: «فنیزل عیسی بن مریم (علیه السلام) فیقول امیر هم: "تعال صل بنا (لنا). "، فیقول: "لا: ان بعضکم علی بعض امیر لیکرم الله هذه الامة (35) » ;

«همواره، جمعی از امت من، در راه حق مبارزه می کنند (و مبارزه ی حق علیه باطل تا قیامت ادامه دارد) . فرمود: «سپس عیسی بن مریم (علیه السلام) فرود می آید . فرمانده و پیشوای آنان به عیسی می گوید: "بیا برای ما نماز بخوان"، عیسی پاسخ می دهد: "نه; برخی از شما بر برخی دیگر امیر و فرمانده اید . و این بدان جهت است که خداوند، این امت را گرامی داشته است" .» .

ابو هریره، از رسول خدا (علیه السلام) نقل می کند که فرمود:

«کیف انتم اذا نزل ابن مریم فیکم و امامکم منکم؟ (36) چه گونه خواهید بود هنگامی که عیسی بن مریم در میان شما فرود آید و پیشوای شما از خودتان باشد؟»

مقصود از «امام » ، در این جا، حضرت مهدی (علیه السلام) است .

ابوسعید از رسول خدا نقل می کند که فرمود:

منا الذی یصلی عیسی بن مریم خلفه (37) ; از ما است آن کسی که عیسی بن مریم پشت سر او نماز می گذارد .

ابن ابی شیبه، از ابن سیرین نقل می کند که گفت:

المهدی من هذه الامة وهو الذی یؤم عیسی بن مریم (علیه السلام) (38) ; مهدی، از این امت است و او، کسی است که عیسی بن مریم پشت سر او نماز می گذارد .

مرحوم محدث نوری می نویسد:

نظر مشهور میان دانشمندان خاصه و عامه، آن است که عیسی (علیه السلام) در آسمان باقی و زنده است به همان حیاتی که در زمین داشته است . زنده به آسمان بالا رفت و شربت مرگ نچشید و نخواهد چشید تا آن که در آخرالزمان فرود آید و پشت سر مهدی (علیه السلام) نماز، گزارد . (39)

حال اگر تاریخ میلادی، از صحت و دقت کافی برخوردار باشد، عمر عیسای مسیح، اکنون، حدود دو هزار سال است . با این وجود، عمر 1150 سال برای حضرت مهدی (علیه السلام) امر بعیدی نخواهد بود .

3 - خضر

یکی از کسانی که عمر طولانی دارد، حضرت «خضر» است . وی، یکی از پیامبران الهی است . معجزه ی این پیامبر، این بود که روی هیچ چوب خشک یا زمین بی علفی نمی نشست، مگر آن که سبز و خرم می شد . او را به همین جهت «خضر» نامیده اند . (40) گرچه در قرآن، از وی، به صراحت یاد نشده است، اما داستان ملاقات و همراهی موسای کلیم با این بنده ی دانا و با تجربه ی خداوند، در سوره ی کهف آمده است . مفسران فریقین، در ذیل آیه ی شصت و پنج کهف، یعنی «فوجدا عبدا من عبادنا آتیناه رحمة من عندنا وعلمناه من لدنا علما» ، گفته اند، مقصود از «عبد خدا» «خضر» است (41) . از روایات امامان اهل بیت (علیه السلام) چنین بر می آید که خضر، از دنیا نرفته و هنوز زنده است . (42)

اعتقاد به زنده بودن خضر، اختصاص به شیعیان ندارد، بلکه در میان اهل سنت نیز عقیده ای پذیرفته شده است .

دیار بکری، مورخ معروف سنی، می نویسد: «جمهور علما، بر این عقیده اند که خضر زنده است . (43) » .

علامه ی گنجی شافعی می نویسد: «حیات و بقای خضر، مورد اتفاق دانشمندان اهل سنت است . (44) » .

شمن الحق عظیم آبادی می نویسد: «هیچ ایرادی بر طولانی بودن عمر مهدی (علیه السلام) و ادامه یافتن روزهای زندگی اش وارد نیست، چنان که عیسی و خضر، هر دو، دارای عمر طولانی اند و زنده اند .» . (45)

شیخ مفید، در مورد حضرت خضر می نرسید:

وهو الخضر (علیه السلام)، موجود قبل زمان موسی (علیه السلام) الی وقتنا هذا، باجماع اهل النقل واتفاق اصحاب السیر و الاخبار، سائحا فی الارض، لایعرف له احد مستقرا ولا یدعی له اصطحابا، الا ما جاء فی القرءان به من قصته مع موسی (علیه السلام) (46) ;

زنده بودن خضر، از قبل از زمان موسی (علیه السلام) تا زمان ما، مورد اتفاق سیره نویسان و مورخان است . وی، در زمین سیر می کند و کسی محل زندگی او را نمی داند، و کسی ادعا نکرده که یار و همراه او باشد، جز آن چه در قرآن در داستان موسی و خضر آمده است .

شیخ ابی علی فضل بن حسن طبرسی (از دانشمندان سده ی ششم هجری) می نویسد:

وقد تظاهرت الاخبار بان اطول بنی آدم عمرا الخضر (علیه السلام). واجمعت الشیعة و اصحاب الحدیث، بل الامة باسرها، ما خلا المعتزله والخوارج، علی انه موجود فی هذا الزمان، حی کامل العقل ووافقهم علی ذالک اکثر اهل الکتاب (47) ;

مجموعه ی روایات، مؤید آن است که خضر، طولانی ترین عمر را در میان فرزند آدم دارد . شیعه و اصحاب حدیث، بلکه همه ی امت، به جز معتزله و خوارج، بر این باوراند که خضر، در زمان ما موجود و زنده است، و از عقل کامل برخوردار است . در این عقیده، بیش تر اهل کتاب نیز با آنان هم رای اند .

کراجکی در کنز الفوائد می نویسد:

و قد اجمع المسلمون علی بقاء خضر (علیه السلام) من قبل زمان موسی (علیه السلام) الی الآن، و ان حیاته متصلة الی آخر الزمان . وما اجمع علیه المسلمون فلا سبیل الی دفعه بحال من الاحوال (48) ;

بقای خضر، از قبل از زمان موسی (علیه السلام) تا زمان حاضر، و ادامه ی حیات اش تا آخر الزمان، مورد اتفاق مسلمانان است . آن چه مورد اتفاق مسلمانان واقع شود، به هیچ روی، نمی توان آن را نادیده گرفت .

میزرا حسین طبرسی نوری نیز می نویسد:

اهل اسلام . به اتفاق، معتقدند که حضرت خضر (پیامبر خدا) باقی و زنده است و چند هزار سال از عمر وی می گذرد (49) .

4 - اصحاب کهف

جمع دیگری که قرآن کریم به عمر طولانی آنان تصریح کرده، اصحاب کهف اند . قرآن در مورد آنان می گوید:

«ولبثوا فی کهفهم ثلاثمئة سنین وازدادوا تسعا» (50) ; و سیصد سال، در غارشان، درنگ کردند و نه سال [نیز بر آن] افزودند .

چنان که می بینید، قرآن، به حیات و بقای اصحاب کهف بیش از سه قرن آن هم در خواب و بدون آب و غذا، تصریح می کند . به راستی، کدام یک شگفت انگیزتر است: کسی که سیصد سال بدون آب و غذا زنده مانده یا کسی که صدها سال باقی مانده، اما غذا می خورد، آب می آشامد، راه می رود، می خوابد و بیدار می شود؟

در سنت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)

سنت رسول خدا نیز بر طول عمر انسان، صحه می گذارد و آن را امری ممکن می شمارد . یکی از کسانی که در سنت پیامبر، به طول عمر او اشاره شده، «دجال » است . اهل سنت، براساس همین روایات، عقیده دارند که دجال در عصر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) متولد شده و به زندگی خود ادامه می دهد تا در آخرالزمان خروج کند .

احمد بن حنبل، با ذکر سند، به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) می نویسد:

لقد اکل الطعام ومشی فی الاسواق، یعنی الدجال (51) ; دجال زنده است و غذا می خورد و در بازارها راه می رود .

در روایت دیگری آمده است .

هو ابن صائد الذی ولد بالمدینة (52) ; دجال، همان ابن صیادات که در مدینه متولد شده است .

بخاری آورده است:

عن محمد بن المنکدر، قال: «رایت جابر بن عبدالله یحلف بالله ان ابن الصائد الدجال .» . قلت: «تحلف بالله؟ «قال: «انی سمعت عمر یحلف علی ذالک عند النبی (علیه السلام)، فلم ینکره النبی (علیه السلام) (53) ;

محمد بن منکدر می گوید: «جابر بن عبدالله را دیدم که سوگند یاد می کرد بر این که ابن صیاد، همان دجال است .» گفتم: «به خدا سوگند می خوری؟» . گفت: «من شنیدم که عمر، نزد رسول خدا سوگند یاد کرد [که ابن صیاد، همان دجال است] و رسول خدا سخن او را انکار نکرد .» .

در سنن ابی داود آمده است:

عن ابن عمر، انه کان یقول: «والله! ما اشک ان . . . الدجال ابن صیاد» (54) ; عبدالله بن عمر همواره می گفت: «به خدا سوگند! تردیدی ندارم که . . . دجال همان ابن صیاد است .» .

عبدالله بن عمر، در حدیث دیگری نقل می کند که رسول گرامی (صلی الله علیه وآله وسلم) با شماری از یاران خود از کنار ابن صیاد می گذشت; حضرت به او فرمود:

«اتشهد انی رسول الله؟» . فنظر الیه ابن صیاد فقال . «اشهد انک رسول الامیین . . .» (55) ; «آیا گواهی می دهی که من فرستاده ی خدایم؟» . این صیاد نگاهی به رسول خدا کرد و گفت: «شهادت می دهم که تو رسول درس نخوانده ها هستی » . . .

چنان که ملاحظه می کنید، در همه ی این مصادر، به صراحت آمده که دجال، همان ابن صیاد است که در روزگار رسول خدا در مدینه متولد شده است . این مطلب نیز مسلم و مورد اتفاق است که خروج دجال، در آخر الزمان خواهد بود . پس به ناچار، باید او در همه ی این زمان های طولانی، زنده باقی بماند تا زمان خروج او فرا رسد .

جالب این که این روایات را فقط منابع روایی اهل سنت نقل کرده اند . حال اگر این احادیث صحیح باشد . چنان که اهل سنت بر این باوراند، در این صورت، شایسته نیست که آنان در حیات و عمر طولانی امام مهدی (علیه السلام) تردید کنند، به خصوص با توجه به این که در احادیث ابن صیاد تردید وجود دارد، ولی در احادیث مهدی (علیه السلام)، هیچ تردیدی وجود ندارد .

نیز، حال که دشمن خدا، به خاطر مصالحی، می تواند بیش از هزار سال زنده بماند، چرا بنده و خلیفه ی و ولی خدا نتواند عمر طولانی داشته باشد؟ (56)

ثوبان، از رسول خدا (علیه السلام) نقل می کند که فرمود:

. فاذا رایتموه فبایعوه ولو حبوا علی الثلج; فانه خلیفة الله المهدی (علیه السلام) (57) ، هر گاه او را دیدید، با او بیعت کنید حتی اگر لازم باشد سینه خیز از روی برف عبور کنید; چرا که مهدی، خلیفه ی خدا است .

از منظر عقل

افزون بر کتاب و سنت، عقل سلیم نیز، طول عمر را برای انسان، ناممکن نمی داند، بلکه آن را امری کاملا ممکن می شمارد . حکما و فلاسفه گفته اند، بهترین دلیل بر امکان هر چیزی، واقع شده آن چیز است . همین که طول عمر در میان پیشینیان روی داده و تاریخ، افراد زیادی را به ما نشان می دهد که عمری دراز داشته اند، خود دلیل روشنی است بر این که طول عمر، از دیدگاه عقل امری ممکن است .

خواجه نصیر طوسی می گوید:

طول عمر، در غیر مهدی (علیه السلام) اتفاق افتاده و محقق شده است . چون چنین است، بعید شمردن طول عمر در مورد مهدی (علیه السلام) جهل محض است . (58)

علامه ی طباطبایی می نویسد:

هیچ قاعده و برهان عقلی ای وجود ندارد که بر محال بودن طول عمر دلالت کند . به همین جهت، نمی توانیم طول عمر را انکار کنیم . (59)

تجربه ی تاریخی:

واقعیت دیگری که در شناخت مسئله ی «طول عمر» و امکان آن، باید مورد نظر باشد، تجربه ی تاریخ طولانی بشریت است . اگر مسئله ی طول عمر، در تاریخ زندگی بشر اتفاق افتاده باشد - اگر چه در مواردی نه چندان زیاد - تکرار موارد یا مورد مشابه آن، امری طبیعی و معقول و قابل تحقق و قبول خواهد بود .

این مطلب نیز روشن است که نقل تاریخی، بویژه نقل متواتر و مشهور، سبب یقیین و باور می گردد . ما می بینیم که کتب تاریخی، افراد زیادی از «معمرین » را نام برده اند و احوال و زندگی آنان را ثبت کرده اند . این گونه افراد، هم در میان افراد عادی بوده اند و هم در میان مشاهیر تاریخ و پیامبران .

پس مسئله ی امکان عمر طولانی، و تحقق یافتن آن در موارد متعدد، امری است که از نظر وقوع خارجی و تحقق عینی نیز مصداق هایی دارد، و از نظر نقل تارخی، قطعی و مسلم است .

البته، عمر بشر، به طور متعارف، اندازه ای معین و نوسانی محدود دارد، لکن آن چه از طرح مسئله ی «معمرین » مقصود است، این است که نشان داده شود که مقدار عمر دو جریان دارد:

1 - جریان معمولی و متعارف، که در اغلب افراد انسان وجود داشته است و وجود دارد .

2 - جریان غیرمعمولی و استثنایی که در پاره ای از افراد انسان وجود داشته است و و جود دارد . (60)

اکنون نظر خوانندگان گرامی را به نمونه هایی از افرادی که در گذشته ی تاریخ، دارای عمر طولانی بوده اند جلب می کنم:

1 - آدم (علیه السلام) ; مقدار عمر آدم را نهصد و سی تا هزار سال نوشته اند . (61)

2 - شیث بن آدم; وی نهصد و دوازده سال عمر کرده است . (62)

3 - انوش بن شیث; عمر وی را نهصد و پنجاه سال نوشته اند . (63)

4 - قینان بن انوش، وی، نهصد و بیست سال عمر کرده است . (64)

5 - یرد بن مهلابیل، عمر وی را نهصد و شصت و دو سال نوشته اند . (65)

6 - متوشلح (یا متوشالح)، وی، 969 سال عمر داشته است . (66)

علاقه مندان می توانند برای اطلاع بیشتر به کتابهایی که در این زمینه نوشته شده مراجعه کنند . (67)

از نگاه علوم تجربی

در این مقام، می خواهیم ببینیم آیا برهانی علمی یا قانونی آزمایشی، و صد در صد کلی، وجود دارد که ثابت کند طول عمر امری است غیر قابل وقوع، یا نه، بحث را در دو بخش تقدیم می کنیم:

الف) چند مقدمه

1 - در قوانین طبیعی، در مورد مقدار عمر طبیعی بشر، هیچ اصل ثابت و غیر قابل تغییری وجود ندارد . به همین دلیل، دانشمندان علوم تجربی، همواره، در حال مطالعه و آزمایش اند و می کوشند تا متوسط طول عمر انسان را افزایش دهند . بدون شک، اگر مقدار عمر طبیعی انسان، دارای اصول ثابت و غیرقابل تغییری بود، این مطالعات و آزمایش ها معنا و مفهومی نداشت .

جالب این که تحقیقات آنان با توفیقاتی نیز همراه بوده است و توانسته اند در طی چند دهه ی اخیر، با همگانی کردن و افزایش بهداشت و سلامت جامعه، سلسله ای از بیماری ها و مرگ و میرها را مهار کنند و کاهش دهند .

2 - دانشمندان، با تحقیقاتی که به عمل آورده اند، موفق شده اند عمر برخی از حشرات را تا نهصد برابر عمر طبیعی آن، افزایش دهند . اگر این قضیه، روزی در مورد انسان به حقیقت به پیوندد، عمر هزار ساله برای انسان، امری پیش پا افتاده خواهد بود . (68)

3 - دانشمندان می گویند، پیری، چیزی جز فرسوده شدن سلول های بدن نیست و اگر روزی بشر بتواند سلول های بدن انسان را جوان نگهدارد، خواهد توانست به راز طول عمر دست یابد و از عمری دراز برخوردار گردد .

4 - از نظر دانش جدید، جسم انسان برای سالیانی دراز، دارای قابلیت حیات و بقا است . دانشمندانی که نظریات آنان مورد اعتماد است می گویند، همه ی بافت های اصلی، در جسم انسان و حیوان، تا بی نهایت قابلیت بقا دارد و از این حیث، کاملا ممکن است که انسانی هزاران سال زنده بماند . البته مشروط به این که عوارضی بر او عارض نشود که ریسمان حیات او را پاره کند . (69)

این قضیه، از پشتوانه ی دینی مطمئنی نیز برخوردار است . سالم ماندن جسم پیامبران و امامامن و اولیا و عالمان ربانی و شهیدان راه خدا و صالحان، دلیل بر درستی این مطلب است .

ده ها و صدها مورد از این گونه جسدها را در ایران و سایر کشورهای اسلامی می توان یافت که صدها بلکه هزاران سال از درگذشت آنان می گذرد، لکن هنوز بدن آنان سالم باقی مانده است . از آن جمله است، جسد «حیقوق نبی » که از پیامبران بنی اسراییل و از پیروان موسی کلیم (علیه السلام) بود، و بیش از دو هزار سال از درگذشت وی می گذرد .

مرقدش در کشور ما و در «تو یسر کان » (70) قرار دارد . قبر ایشان، در سال های اخیر، از سوی سارقان آثار باستانی و فرهنگی، حفاری و تخریب می شود و بدن این پیامبر الهی نمایان می گردد . مسئولان شهر که برای دفن مجدد جسد در محل حاضر می شوند، از نزدیک دیده اند که بدن وی کاملا سالم بوده است .

این قضیه، در کشور ما، در مورد امام زادگان و عالمان ربانی و . . . بارها تکرار شده است .

چنان که اشاره شد، این قضیه . حداقل، در مورد پیامبران، دارای پشتوانه ی دینی است . فریقین، از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده اند که فرمود:

خداوند، گوشت ما پیامبران را بر زمین حرام کرده و زمین چیزی از آن را نمی خورد .

در بحارالانوار آمده است:

رسول خدا، روزی به یاران اش فرمود: زندگی و مرگ ام برای شما مایه خیر و برکت است . حیات من، باعث هدایت شما از گمراهی و نجات شما از آتش شد . و مرگ من، برای شما خیر است، برای این است که اعمال شما بر من عرضه می شود و از خداوند می خواهم اعمال نیکو و شایسته ی شما را افزایش دهد و نسبت به اعمال نکوهیده ی شما از خداوند طلب آمرزش می کنم .» .

مردی از منافقان به پیامبر عرض کرد: «ای پیامبر خدا! چه گونه چنین امری ممکن است، حال آن که بدن شما متلاشی و تبدیل به خاک خواهد شد؟ !» . پیامبر فرمود: «کلا! ان الله حرم لحومنا علی الارض فلا یطعم منها شیئا (71) ;

چنین نیست! خداوند، گوشت ما پیامبران را بر زمین حرام کرده است و زمین چیزی از آن را نمی خورد .» .

اهل سنت نیز همین مضون را در آثار خود آورده اند . آنان از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده اند که فرمود:

جمعه، از بهترین روزهای شما است . در روز جمعه، بر من زیاد صلوات بفرستید که صلوات شما بر من عرضه می شود .» . گفتند: «ای رسول خدا! چه گونه صلوات ما بر شما عرضه می شود، در حالی که بدن شما متلاشی و تبدیل به خاک خواهد شد؟ !» . حضرت فرمود: «حرم الله علی الارض ان تاکل اجساد الانبیاء; خداوند، خوردن جسد پیامبران را بر زمین حرام کرده است . (72)

ب: یک بحث تکمیلی

تردیدی نیست که رعایت قوانین مربوط به بهداشت و دانش تندرستی، اعم از آن چه دین به انسانها توصیه می کند، یا آن چه از دستاوردهای دانش بشری است - می تواند نقش مهمی در سلامت و طول عمر انسان ایفا کند . همچنان که عدم رعایت قوانین یاد شده، می تواند نقش تعیین کننده ای در کاهش عمر انسان داشته باشد .

حال که رعایت قوانین بهداشتی و سلامتی، موجب سلامت و طول عمر انسان می شود، هر قدر که قوانین یاد شده بهتر و با قت بیش تری رعایت شود، به همان نسبت، صحت و طول عمر انسان نیز افزایش خواهد یافت .

همچنین این که نحوه ی زندگی و مکانی که در آن زندگی می کند، در صحت و طول عمر انسان نقش دارد، امری کاملا محسوس است .

بنابراین، اگر موجبات صحت و سلامتی انسان از هر نظ فراهم شود، عمر انسان طولانی خواهد شد .

اساس این عوامل و اسباب، پنج چیز است:

1 - آن که از هنگامی که ماده ی وجود انسان در صلب پدر قرار دارد، و زمانی که از صلب پدر به رحم مادر انتقال می یابد و در آن جا به رشد و نمو می پردازد، و هنگامی که در دامن مادر شیر می خورد، پدر و مادر، اقدامات لازم را برای صحت و سلامت فرزندشان به عمل آورند .

چه بسا فرزندانی که در دوران کودکی یا جوانی دچار بیماری و مرگ می شوند، و این بیماری از پدر و مادر به آنان انتقال یافته است، یا آن که پدر و مادر، مراقبت های لازم را در مور حفظ سلامت فرزند خود به عمل نیاورده اند . و همین قضیه موجب بیماری فرزندشان شده است . در این صورت، عامل بیماری و بی نصیب ماندن فرزند، از حیات و زندگی طبیعی، پدر مادراند .

2 - دومین عاملی که در سلامت و طول عمر انسان نقش مهمی بر عهده دارد، استفاده ی صحیح از هوا، آب، غذا، لباس، مکانی است که در آن زندگی می کند . رعایت قوانین صحت و سلامت، در هر یک از موارد یاد شده، از علل مهم صحت و طول عمر انسان است . و چه بسا انسانهایی که بیماری و مرگ آنان از عدم مراعات موارد یاد شده نشئت گرفته است .

پزشکان می گویند، بسیاری از کسانی که می میرند، با اجل طبیعی از دنیا نمی روند، بلکه مرگ شان بر اثر عوارض و بیماری هایی است که از عدم رعایت اصول سلامت، در یکی از امور فوق نشئت گرفته است . (73)

3 - چنان که اشاره شد، یکی از امور مهم در مقابله با پیری و مرگ، تغذیه است . تغذیه، دارای انواعی است . استفاده از نور خورشید و ستارگان، در امر سلامت جسم، و توانایی آن برای بقا، تاثیرهایی عظیم دارد . دانستن روش استفاده از نور و اشعه، در کار استوار ساختن نیروهای بدنی و سالم نگاهداری آن ها، امری مهم و رازی عظیم است .

مسئله ی دیگر، مسئله ی ادویه و ترکیبات آن هاست که در آن فواید مهمی نهفته است . گاه، ممکن است دراز عمری، مستند به راز نهفته در خوراک ها و آب های موجود در طبیعت باشد، البته اگر کسی علم آن را داشته باشد . (74)

4 - نیز طول عمر هر فرد، بستگی دارد به صحت قوای مزاجی او . هر مقدار که مزاج، صحیح و قوی تر باشد، مقتضی بقا، بیش تر خواهد بود . تولید مزاج قوی در انسان و صحت آن، به واسطه نور، اب، هوا، خاک، اغذیه، ادویه، . . . است . بقا و صلاح مزاج، در هر آنی، محتاج حفظ اعتدال است . پس چه مانعی دارد کسی در قوای روحی و علمی، چنان قوی باشد که به کیفیت تولید مزاج صحیح و قوی، و حفظ آن، و خصوصیات نافع و مضر مزاج علم داشته باشد و مزاج خود را به حد اعدال نگاه دارد، و به زندگانی خود بیتشر ادامه دهد (75) ؟

5 - حوادث و رویدادهای طبیعی و سرما و گرمای خارج از حد متعارف و درد و رنج و بیماری ها و مصیبت و غم و اندوه و . . . از جمله اموری هستند که در حفظ صحت یا عدم صحت انسان، و نیز در طولانی شدن یا کوتاهی عمر انسان، تاثیر کامل دارند . چه بسا انسان هایی که بر اثر سرما و گرما یا شدت درد و بیماری جان باخته اند یا حوادثی مانند رنج ها و مصیبت ها یا غصه و اندوه ها، از آنان سلب حیات کرده است .

حال اگر انسانی پیدا شود که همه ی قوانین و مقررات سلامتی را خوب رعایت کند، چرا نتواند صدها بلکه هزاران سال عمر کند (76) ؟

بله; این که می گوئیم طول عمر صدها ساله برای انسان، خلاف عادت است، به این معنا است که اجتماع اسباب حفظ صحت و سلامت انسان، از همه ی جهات و خصوصیاتی که پیش از این به آن اشاره شد، امری است که به ندرت رخ می دهد و برای اکثر مردم، در غالب زمان ها و مکان ها، چنین شرایطی اتفاق نمی افتد، لکن اگر فرض کنیم که همه ی شرایط یاد شده، برای فرد یا افرادی فراهم شود، در این صورت، عمر طولانی امری عادی و بر طبق ناموس طبیعت خواهد بود .

در قلمرو قدرت الهی

چنان که دیدیم، قرآن کریم و سنت شریف و عقل و تجربه ی تاریخی و دانش جدید، بر امکان و وجود عمر طولانی برای انسان صحه گذارده اند و آن را به رسمیت شناخته اند .

افزون بر طرق یاد شده، راه دیگری نیز برای این که یک انسان بتواند عمر طولانی داشته باشد و جود دارد . این راه، همان راه اعجاز و قدرت خداوند است .

آری، حضرت مهدی (علیه السلام)، با قدرت الهی زنده است و در میان مردم، به حیات خود ادامه می دهد . همان خدایی که آتش را برای ابراهیم سرد و وسیله ی سلامت قرار داده و گل را برای عیسی تبدیل به پرنده می کند، و عیسی و خضر را پس از قرن ها زنده نگه می دارد، می تواند مهدی (علیه السلام) را نیز با قدرت الهی خود زنده نگهدارد . (77)

بدون شک، امام مهدی (علیه السلام) یک انسان معمولی و عادی نیست، بلکه شخصیتی استثنایی و به فرموده ی رسول گرامی اسلام، خلیفه ی خدا است (78) و خدایی که مصلحت می بیند و قادر است دشمنان خود، مانند «ابلیس » و «دجال » را برای مدتی طولانی زنده نگه دارد، قادر است و مصلحت می داند که بنده و خلیفه ی خود در زمین را برای مدتی طولانی زنده نگهدارد و جامعه ی بشری را از فیض وجود آن حضرت بهره مند سازد .

گنجی شافعی می نویسد:

این امر، مورد اتفاق است که سه تن باقی می مانند که دو تن از آنان، صالح اند - یکی، پیامبر است و دیگری، امام - و آن فرد سوم، طالح و دشمن خدا، دجال است . حال که اخبار صحیح، بقای عیسی (علیه السلام) و دجال را درست می شمارد، پس چرا بقای مهدی (علیه السلام) را نپذیریم؟ ! با آن که بقای مهدی، بر اساس خواست و قدرت خداوند است . و مهدی (علیه السلام)، نشانه ی رسول خدا است . و مهدی، نسبت به آن دوتای دیگر، به بقا، سزاوارتر است; چرا که او اگر باقی بماند، پیشوای آخرالزمان است و چنان که در اخبار آمده، زمین را پر از عدل و داد خواهد ساخت . بنابراین، بقای مهدی (علیه السلام) از جانب خداوند برای انسان ها، لطف و مصلحت است . (79)

وی می افزاید:

بقای دجال، گر چه برای جهانیان مفسده هایی را در پی دارد، با این وجود، بقای او از جانب خداوند مایه ی آزمایش است، تا انسان های فرمان بردار از نافرمان، و نیکوکار از بدکار، و صالح از فاسد، باز شناخته شوند . این، حکمت بقای دجال است .

اما بقای عیسی (علیه السلام) به دلالت آیه ی قرآن (80) موجب ایمان آوردن اهل کتاب خواهد شد، و آن حضرت، نبوت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) را تصدیق خواهد کرد، و با نمازگزاردن پشت سر امام مهدی (علیه السلام) و یاری کردن آن حضرت، ادعای امام مهدی را مورد تایید قرار خواهد داد . بنابراین، بقای مهدی (علیه السلام) اصل است، و بقای عیسی (علیه السلام) و دجال، فرع بقای وجود مهدی (علیه السلام) است، حال چه گونه ممکن است که فرع باقی باشد، اما اصل باقی نباشد؟ !

اگر چنین امری جایز باشد، باید صحیح باشد که مسبب بدون وجود سبب، تحقق یابد، حال آن که چنین امری از دیدگاه عقل محال است . (81)


 

 حوزه/گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html

28) عکبوت: 14 (ترجمه ی فولادوند).

29) نساء: 157 - 159 (ترجمه ی فولادوند).

30) وی، یکی از مفسان صدر اسلام است .

31) الدر المنثور، سیوطی، ج 2، ص 728، دارالفکر، بیروت .

32) همان ص 735; التفسیر الکبیر، فخر رازی، ج 4 ص 263; تفسیر قرطبی، مجلد 3، جزء 6، ص 11; تفسیر خازن، ج 1 ص 448، علی بن محمد بن ابراهیم بغدادی .

33) البیان فی اخبار صاحب الزمان، باب 25، ص 148 .

34) همان، ص 148 - 149; الدر المنثور، ج 2، ص 735 .

35) مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 345 و 384; صحیح مسلم، ج 1، ص 137، باب 71، ح 247، و ج 3، ص 1524، باب 53، ح 1923; مسند ابویعلی موصلی، ج 4، ص 59 - 60، ح 2078; مسند ابوعوانه، ج 1، ص 106 - 107; المحلی، ابن حزم، ج 1، ص 9، دارالآفاق; سنن بیهقی، ج 9، ص 39، دارالمعرفه، بیروت; مصابیح السنة . بغوی، ج 3، ص 516، ح 4262; جامع الاصول، ابن اثیر، ج 11، ص 48، باب 1، ح 7809، دار احیاء التراث العربی; مجمع البیان، ج 9، ص 54، دار احیاء التراث; بشارة المصطفی، ص 249، ابوجعفر طبری; کشف الغمه، ج 3، ص 246، اربلی; داراکتاب الاسلامی .

36) صحیح بخاری، کتاب انبیا، باب نزول عیسی بن مریم، ح 3265; صحیح مسلم، کتاب الایمان، باب 71، ح 244; مسند احمد، ج 2، ص 272 و ص 336; المضف، عبدالرزاق، ج 11، ص 400، ح 20841; عون المعبود، عظیم آبادی، ج 11، ص 361، دارالفکر، بیروت، 1399 ه . ق .

37) الحاوی للفتاوی، سیوطی ج 2، ص 222; تاریخ الخمیس، دیاربکری، ج 2 ص 288; البیان فی اخبار صاحب الزمان گنجی شافعی، ص 155; القول المختصر، ابن حجر مکی، ص 8، باب 1، ح 40; ینابیع الموده، ص 187، باب 56; فیض القدیر، مناوی، ج 6، ص 17، دارالفکر; بحارالانوار، ج 51، ص 84، باب 1، داراحیاء الثراث .

38) المصنف، ابن ابی شیبه، ج 7، ص 513، دارالکتب العلمیه; الحاوی للفتاوی، سیوطی، ج 2، ص 223، دارالکتاب العربی .

39) النجم الثاقب، ص 673 .

40) تفسیر المیزان، علامه ی طباطبایی، ج 13، ص 352، مؤسسه ی اعلمی بیروت .

41) المیزان، ج 13، ص 341، به بعد; التفسیر الکبیر، فخررازی، ج 7، ص 482، دار احیاء التراث، 1415 ه; در المنثور، سیوطی، ج 5، ص 409 به بعد .

42) المیزان، ج 13، ص 352 .

43) تاریخ الخمیس، ج 1، ص 106 - 107، دار صادر، بیروت .

44) البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 148 - 149 .

45) عون المعبود (شرح سنن ابی داود)، ج 11، ص 367، دارالفکر، بیروت، 1399 ه .

46) مصفات الشیخ المقید، ج 3 (رساله الفصول العشره فی الغیبه; با تحقیق سیدمحمد قاضی، چاپ کنگره ی جهانی هزاره ی شیخ مفید)، ص 83، چاپ اول، 1413 ه . ق .

47) اعلام الوری باعلام الهدی، فضل بن حسن طبرسی، با تحقیق مؤسسه ی آل البیت (علیه السلام)، ج 2، ص 305، چاپ اول، 1417 ه . ق، کشف الغمه، محقق اربلی، تحقیق سیدهاشم رسولی، ج 2، ص 542، چاپ علمیه، قم، 1381، ه . ق .

48) کنز الفوائد، محمد بن علی بن عثمان کراچکی، ج 2، ص 115 .

49) النجم الثاقب، میرزا حسین طبرسی نوری، ص 671، انتشارات مسجد جمکران، س 1375 ش .

50) کهف: 25 (ترجمه ی فولادوند).

51) مسند احمد، ج 4، ص 444، دارالفکر; جامع الصغیر، سیوطی، ج 2، ص 410; فیض القدیر، مناوی، ج 5، ص 277، دارالفکر; المطالب العالیة، ابن حجر، ج 4، ص 361 .

52) صحیح بخاری، ج 9، ص 133، دارالجیل، بیروت; مسند نعیم بن حماد، ص 149; صحیح مسلم، ج 4، ص 2243، باب 19، ح 2929; سنن ابی داود، ج 4، ص 120، ح 4330; حلیة الاولیاء، ابو نعیم، ج 3، ص 154; مصابیح السنته، بغوی، ج 3، ص 513، ح 4254; جامع الاصول، ابن اثیر، ج 11، ص 65، ح 7836; مسند احمد، ج 2، ص 148 - 149، ج 3، ص 368 .

53) صحیح بخاری، ج 1، ص 133، دارالجیل .

54) سنن ابی داود، ج 4، ص 120 .

55) المصنف، عبد الرزاق، ج 11، ص 389، ح 20817; مسند احمد، ج 2، ص 148 - 149، و ج 3، ص 368; صحیح بخاری، ج 2، ص 117، و ج 4، ص 85 - 86، ص و ج 8، ص 49 - 50، دارالجیل; صحیح مسلم، ج 4، ص 2240، باب 19; سنن ابی داود، ج 4، ص 120، ح 4329; سنن ترمذی، ج 4، ص 517، باب 63، ح 2247 . از ابی سعید خدری .

56) کتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص 114 .

57) سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1367، باب 34، ح 40843 (سند صحیح است . مجمع الزوائد، نیز سند حدیث را صحیح داشته است) ; مستدرک حاکم، ج 4، ص 463 (سند صحیح است) ; دلائل النبوه، ج 6، ص 515، دارالکتب العلمیه; الخصائص الکبری، سیوطی، ج 2، ص 119، دارالکتب العلمیه; مسند احمد، ج 5، ص 277; تاریخ الخمیس، دیار بکری، ج 2، ص 288; الحاوی الفتاوی، سیوطی، ج 2، ص 221، دارالکتاب العربی; بحارالانوار، مجلس، ج 51، ص 83 و 87 و 97، باب 1 .

58) خورشید مغرب، محمدرضا حکیم، ص 214 (به نقل از فصول، خواجه طوسی، با اندکی تصرف).

59) المیزان، ج 13، ص 352 .

60) خورشید مغرب، محمدرضا حکیمی، ص 250 (با تلخیص).

61) المعارف، ابن قتیبه، ص 19 چاپ رضی; الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج 1، ص 51، دار صادر، بیروت; تاریخ ابی الفداء، ج 1، ص 9، دارالمعرفه، بیروت; مروج الذهب، مسعودی، ج 1، ص 38، دارالمعرفه، بیروت، 1440 ه; تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ج 1، ص 157 - 159، بیروت، لبنان; مضفات شیخ مفید، ج 3، ص 92; کمال الدین، ص 523; کنزالفوائد، ج 2، ص 117 .

62) المعارف، ص 20; تاریخ ابی الفداد، ج 1، ص 9; مروج الذهب، ج 1، ص 39; الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 54; کنزالفوائد، کراجکی، ج 2، ص 117 .

63) تاریخ ابی الفداء، ج 1، ص 9; مروج الذهب، ج 1، ص 39; تاریخ طبری، ج 1، ص 163; کنز الفوائد، کراجکی، ج 2، ص 117 (کراجکی، عمر او را نهصد و شصت و پنج سال دانسته است) .

64) تاریخ ابی الفداء، اسماعیل ابی الفداء، ج 1، ص 9; مروج الذهب، ج 1، ص 39; تاریخ طبری، ج 1، ص 164 (طبری، عمر وی را نهصد و ده سال دانسته است). .

65) تاریخ طبری، ج 1، ص 170; الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 59; تاریخ ابی الفداء، ج 1، ص 9 .

66) مروج الذهب، ج 1، ص 40; تاریخ ابی الفداء، ج 1، ص 10، تاریخ طبری، ج 1، ص 173; (طبری، عمر او را نهصد و نوزده سال دانسته است) . ; کنز الفوائد، کراجکی، ج 2، ص 117 .

67) در کتاب الامام المهدی (علیه السلام)، علی محمد علی دخیل، نام و نشان و خصوصیات دویست و بیست و سه نفر از معمران آمده است .

68) ائمتنا، علی محمد علی دخیل، ج 2، ص 372، دارمکتبة الامام الرضا (علیه السلام)، بیروت، چاپ ششم، 1402 ه . ق .

69) ائمتنا، ج 2، ص 371; المهدی، ص 141; منتخب الاثر، ص 281 .

70) تویسر کان، از شهرهای استان همدان است .

71) بحارالانوار، علامه ی مجلسی، ج 27، ص 299، باب 6، و ج 22، ص 550; بصائر الدرجات، ص 131 .

72) تهذیب تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج 3، ص 157، داراحیاء التراث، بیروت، چاپ سوم، 1407 ه . ق; شفائ السقام، تقی الدین سبکی شافعی، ص 181، چاپ حیدر آباد دکن، 1402 ه . ق; الحاوی للفتاوی، سیوطی، ج 2، ص 328 و 330 و 331، دار احیاء التراث بیروت (با تصریح به صحت سند) ; سنن ابی داوود، کتاب الجمعه، باب 1، و کتاب الدعا، باب 4; سنن ابن ماجه، ح 1085، 1636، 1637; مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 8، دارالفکر; سنن بیهقی، ج 3، ص 249، دارالمعرفه; مستدرک، حاکم نیشابوری، ج 4، ص 560; الاذکار النوویة، نووی، ص 106; المعجم الکبیر، ابوالقاسم طبرائی، ج 1، ص 186، چاپ عراق; کنز العمال، متقی هندی، ح 23301; تفسیر ابن کثیر، ج 6، ص 463; موارد الظمآن، هیثمی، ص 55، چاپ سلفیه; البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج 5، ص 276; میزان الاعتدال، ذهبی، 2991 .

73) دایرة معارف القرن العشرین، محمد فرید وجدی، ج 5، ص 441 - 458، دارالفکر، بیروت .

74) بر گرفته از خورشید مغرب، محمدرضا حکیمی، ص 203 - 205 .

75) همان .

76) المهدی (علیه السلام)، صدرالدین صدر، ص 138 .

77) اضواء علی السنته المحمدیة، محمود ابوریه، ص 236 (نقل از نامه ی سید مرتضی عسکری).

78) مراجعه کنید به ص 21 از همین بحث . پپ

79) البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 157 .

80) و ان من اهل الکتاب . . .» نساء: 159 .

81) البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 157 .

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:14 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

مدعیان دروغین مهدویت

مدعیان دروغین مهدویت واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

مدعیان دروغین وکالت و نمایندگى‏

 از عجایب روزگار، این است که تعدادى از اصحاب امام هادى‏علیه السلام و امام عسکرى‏علیه السلام، علیرغم سوابق درخشان و فراوانى؛ از جمله تشرفشان به محضر امامین‏علیهما السلام و رابطه با آنها و شنیدن احادیث از آنان تا جایى که بعضى از آنها، کتابى درباره احادیثى که از یکى از امامین‏علیهما السلام شنیده، نوشته‏اند؛ اما عاقبت بد و انحراف از خط مستقیم را براى خود انتخاب کردند.

تامین مصالح شخصى، طمع در اموالى که از جانب شیعیان براى نمایندگان امام زمان‏علیه السلام، آورده شده بود، شهرت‏طلبى، ریاست‏طلبى و تبعیت از هواى نفس – که راه حق را مى‏بندد –

طبیعى است که دروغگویان در جمع شیعیان، مشکلات و شبهات اعتقادى و اجتماعى به وجود آوردند به اضافه اینکه، افکار نمایندگان حقیقى را به خود مشغول نمودند؛ زیرا کسى که به دروغ، ادعاى نمایندگى نماید، اولا سبب تشویش اذهان و خط فکرى امام‏علیه السلام مى‏شود، دوما رقیبى براى نایب حقیقى مى‏گردد.

این مسیله‏اى است که سکوت درباره آن صحیح نیست و تدارک امر، کشف حقیقت و رفع نقاب از رسوایى مدعى دروغگو، لازم است.

1 – ابومحمّد حسن شریعى‏

از اصحاب امام هادى‏علیه السلام و امام حسن عسکرى‏علیه السلام بود که به دروغ ادعا کرد، نماینده امام زمان‏علیه السلام است در حالى که شایسته این مقام نبود و به خداى تبارک و تعالى دروغ بست و به ایمه اطهار، چیزهایى نسبت داد که آنها سزاوارش نبودند و از آنها برى هستند؛ سپس کفر و الحاد او ظاهر شد که نامه‏اى از جانب امام زمان‏علیه السلام به دست نایب سوم در لعن و بیزارى از او صادر گردید و شیعیان نیز، او را لعن نمودند و نسبت به او، اظهار تنفر کردند.

2 – محمّد بن نصیر نمیرى‏

از اصحاب امام عسکرى‏علیه السلام بود و بعد از اینکه امام‏علیه السلام وفات نمود به دروغ و حیله، ادعاى نمایندگى امام زمان‏علیه السلام را نمود؛ ولى خداوند، او را رسوا کرد و نماینده دوم،بن عثمان از او دورى جست و او را لعن نمود.

آن انسان ملعون، نسبت خدایى و پروردگارى به امام هادى‏علیه السلام و عسکرى‏علیه السلام داد و ادعا کرد، فرستاده امام هادى‏علیه السلام است.(1)

درباره تناسخ مى‏گفت(2) و حکم به مباح بودن ازدواج با محارم و لواط داد.(3)

به این چرندیات اکتفا مى‏نماییم که نامه عمل این مرد سیاه و خبیث را کشف و انحراف و سوء عاقبت او را عیان نمود.

3 – احمد بن هلال عبرتائى‏

منسوب به قریه‏اى به نام «عبرتا» از نواحى نهروان بین بغداد و واسط مى‏باشد. مى‏گویند: از اصحاب امام هادى‏علیه السلام بوده است و باز مى‏گویند: از اصحاب امام عسکرى‏علیه السلام بوده است.

در هر حال، آن مرد، معروف به غلو، گنده‏گویى و بیهوده‏گویى بوده است و لعن و نفرین دایمى را براى خود خرید. او در اوایل از اصحاب خاص امام عسکرى‏علیه السلام و محدثان ایمه‏علیهم السلام بود و پنجاه و چهار مرتبه به حج رفت که 20 مرتبه با پاى پیاده بود؛ ولى دچار انحرافى بعد از انحراف دیگر گردید به طورى که امام حسن عسکرى‏علیه السلام درباره او فرمود: «از صوفى ظاهرنما و ریاکار، دورى نمایید.»

ولى مشخص نیست که این فرموده از امام عسکرى‏علیه السلام است یا فرزندش امام زمان‏علیه السلام.

او در زمان حیات نماینده دوم، محمد بن عثمان زندگى مى‏کرد و نمایندگى او را انکار کرد و بر آن اصرار نمود و در نهایت از امام زمان‏علیه السلام، نوشته‏اى در لعن نسبت به او وارد گردید. آن مرد به دشمن اهل بیت‏علیهم السلام تبدیل شد و شیعیان، او را لعن کردند و نسبت به او ابراز تنفر کردند.

بعد از هلاکت عبرتایى از طرف امام زمان‏علیه السلام، نامه‏اى صادر گردید که او را سرزنش و نفرین نمود؛ چون بعضى از شیعیان، سرزنش عبرتایى را منکر شدند و از قاسم بن علا که از وکلاى امام زمان‏علیه السلام بود، خواستند از آن حضرت نامه‏اى در تایید و صحت خبر انحراف عبرتایى بیاورد تا قلب‏ها از انحراف او مطمین گردد.

جواب آن از طرف امام زمان‏علیه السلام آمد که:

«قد کان امرنا نفذ الیک المتصنع ابن هلال (لارحمه الله) بماقد علمت و لم یزل – لاغفرالله له ذنبه و لا اقاله عثرته – یداخل فی امرنا بلا اذن منا و لا رضى، یستبد برایه... لایمضی من امرنا ایاه الا بما یهواه و یریده، ارداه الله بذلک فی نار جهنم.

فصبرنا علیه، حتى بتر الله – بدعوتنا – عمره و کنا قد عرفنا خبره قوما من موالینا فی ایامه (لارحمه الله) و امرناهم بالقاء ذلک الى الخاص من موالینا و نحن نبرا الى الله من ابن هلال (لارحمه الله) و ممن لا یبرا منه.

و اعلم الاسحاقی – سلمه الله – و اهل بیته بما اعلمناک من حال هذا الفاجر و جمیع من کان سیلک و یسیلک عنه من اهل بلده و الخارجین و من کان یستحق ان یطلع على ذلک، فانه لا عذر لا حد من موالینا فی التشکیک فیما روى عنا ثقاتنا، قد عرفوا باننا نفاوضهم بسرنا و نحمله ایاه الیهم و عرفنا ما یکون من ذلک ان شاء الله تعالى‏»؛

«همان‏گونه که آگاه شده‏اى از طرف ما، نامه‏اى درباره این مرد ظاهر ساز، ابن هلال – که از رحمت خدا دور باد – صادر گردید؛ خداوند گناه او را نبخشد در کار ما، بدون اجازه و رضایت ما دخالت مى‏کند و استبداد راى دارد... از جانب ما کارى انجام نمى‏دهد، مگر به سبب هواى نفس و خواسته خودش، خداوند او را وارد آتش جهنم نماید و صبر نمودیم تا خداوند عمر او را به نفرین ما، کوتاه نماید.

اوصاف او را به دوستداران خود در زمان حیاتش – رحمت خدا از او دور باد – دادیم که به آنان امر نمودیم، این موضوع را به دوستداران خاص برسانند و ما پناه مى‏بریم به خدا از ابن هلال – دور باد از رحمت خدا – و هر کسى که از او دورى نمى‏جوید.

اى اسحاقى! درباره این فاجر، تو را مطلع نمودیم و هر کس از شهر او یا دیگر شهرها، درباره او سوال مى‏کند و هر کسى که مستحق این آگاهى است، او را مطلع کن؛ زیرا شک درباره اشخاص مورد وثوق ما بر احدى جایز نمى‏باشد؛ چون اسرار خود را به آنان بازگو مى‏کنیم و هر آنچه را باید بشناسند، اگر خدا بخواهد، شناخته‏اند.»(4)

این سومین نامه‏اى است که از امام زمان‏علیه السلام در نکوهش عبرتایى، صادر گردیده است.

3 – احمد بن هلال عبرتائى‏

منسوب به قریه‏اى به نام «عبرتا» از نواحى نهروان بین بغداد و واسط مى‏باشد. مى‏گویند: از اصحاب امام هادى‏علیه السلام بوده است و باز مى‏گویند: از اصحاب امام عسکرى‏علیه السلام بوده است.

در هر حال، آن مرد، معروف به غلو، گنده‏گویى و بیهوده‏گویى بوده است و لعن و نفرین دایمى را براى خود خرید. او در اوایل از اصحاب خاص امام عسکرى‏علیه السلام و محدثان ایمه‏علیهم السلام بود و پنجاه و چهار مرتبه به حج رفت که 20 مرتبه با پاى پیاده بود؛ ولى دچار انحرافى بعد از انحراف دیگر گردید به طورى که امام حسن عسکرى‏علیه السلام درباره او فرمود: «از صوفى ظاهرنما و ریاکار، دورى نمایید.»

ولى مشخص نیست که این فرموده از امام عسکرى‏علیه السلام است یا فرزندش امام زمان‏علیه السلام.

او در زمان حیات نماینده دوم، محمد بن عثمان زندگى مى‏کرد و نمایندگى او را انکار کرد و بر آن اصرار نمود و در نهایت از امام زمان‏علیه السلام، نوشته‏اى در لعن نسبت به او وارد گردید. آن مرد به دشمن اهل بیت‏علیهم السلام تبدیل شد و شیعیان، او را لعن کردند و نسبت به او ابراز تنفر کردند.

بعد از هلاکت عبرتایى از طرف امام زمان‏علیه السلام، نامه‏اى صادر گردید که او را سرزنش و نفرین نمود؛ چون بعضى از شیعیان، سرزنش عبرتایى را منکر شدند و از قاسم بن علا که از وکلاى امام زمان‏علیه السلام بود، خواستند از آن حضرت نامه‏اى در تایید و صحت خبر انحراف عبرتایى بیاورد تا قلب‏ها از انحراف او مطمین گردد.

جواب آن از طرف امام زمان‏علیه السلام آمد که:

«قد کان امرنا نفذ الیک المتصنع ابن هلال (لارحمه الله) بماقد علمت و لم یزل – لاغفرالله له ذنبه و لا اقاله عثرته – یداخل فی امرنا بلا اذن منا و لا رضى، یستبد برایه... لایمضی من امرنا ایاه الا بما یهواه و یریده، ارداه الله بذلک فی نار جهنم.

فصبرنا علیه، حتى بتر الله – بدعوتنا – عمره و کنا قد عرفنا خبره قوما من موالینا فی ایامه (لارحمه الله) و امرناهم بالقاء ذلک الى الخاص من موالینا و نحن نبرا الى الله من ابن هلال (لارحمه الله) و ممن لا یبرا منه.

و اعلم الاسحاقی – سلمه الله – و اهل بیته بما اعلمناک من حال هذا الفاجر و جمیع من کان سیلک و یسیلک عنه من اهل بلده و الخارجین و من کان یستحق ان یطلع على ذلک، فانه لا عذر لا حد من موالینا فی التشکیک فیما روى عنا ثقاتنا، قد عرفوا باننا نفاوضهم بسرنا و نحمله ایاه الیهم و عرفنا ما یکون من ذلک ان شاء الله تعالى‏»؛

«همان‏گونه که آگاه شده‏اى از طرف ما، نامه‏اى درباره این مرد ظاهر ساز، ابن هلال – که از رحمت خدا دور باد – صادر گردید؛ خداوند گناه او را نبخشد در کار ما، بدون اجازه و رضایت ما دخالت مى‏کند و استبداد راى دارد... از جانب ما کارى انجام نمى‏دهد، مگر به سبب هواى نفس و خواسته خودش، خداوند او را وارد آتش جهنم نماید و صبر نمودیم تا خداوند عمر او را به نفرین ما، کوتاه نماید.

اوصاف او را به دوستداران خود در زمان حیاتش – رحمت خدا از او دور باد – دادیم که به آنان امر نمودیم، این موضوع را به دوستداران خاص برسانند و ما پناه مى‏بریم به خدا از ابن هلال – دور باد از رحمت خدا – و هر کسى که از او دورى نمى‏جوید.

اى اسحاقى!(5) درباره این فاجر، تو را مطلع نمودیم و هر کس از شهر او یا دیگر شهرها، درباره او سوال مى‏کند و هر کسى که مستحق این آگاهى است، او را مطلع کن؛ زیرا شک درباره اشخاص مورد وثوق ما بر احدى جایز نمى‏باشد؛ چون اسرار خود را به آنان بازگو مى‏کنیم و هر آنچه را باید بشناسند، اگر خدا بخواهد، شناخته‏اند.»(6)

این سومین نامه‏اى است که از امام زمان‏علیه السلام در نکوهش عبرتایى، صادر گردیده است.

ادامه دارد ....

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:14 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

چرا وقت ظهور آقا امام زمان (عج) مشخص نيست؟

چرا وقت ظهور آقا امام زمان (عج) مشخص نيست؟ واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

دربارة مشخص نبودن وقت ظهور حضرت ولي عصر (عج) مي توان گفت همان طور كه پنهان زيستي آخرين ذخيره الهي به طور قطع از اسرار و رموزي است كه طبق حكمت الهي تحقق يافته است و گفتار معصومين ـ عليهم‎ السلام ـ گوياي اين حقيقت است، مشخص نبودن وقت ظهور نيز، سرّي از اسرار الهي است و گفتار معصومين ـ عليهم السلام ـ صريح در اين مطلب است و براي آن كه جواب طولاني نشود برخي از روايات را در ذيل ذكر مي كنيم:

در كتاب كمال الدين شيخ صدوق آمده است كه دعبل خزاعي گفت چون قصيده ام را خدمت امام رضا ـ عليه‎ السلام ـ خواندم، امام رضا ـ عليه‎ السلام ـ فرمودند: و اما اين كه چه وقت ظهور مي كنند؟ پدرم از پدرش و پدرانش حديث نقل كرده كه امام علي ـ عليه‎ السلام ـ از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ پرسيدند يا رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ حضرت قائم (عج) از ذريه شما چه وقت خروج خواهد كرد؟ آن حضرت فرمودند: مَثل خروج او مثل ساعت (قيامت) است، لا يجليها لوقتها الا هو ثقلت في السموات و الارض؛ ظاهر نمي كند آنرا در وقتش مگر خدا، و سنگين است آن در آسمان ها و زمين(يعني چيز پر اهميتي خواهد بود.[1])

در كتاب المحجّه از مفضل بن عمر منقول است كه گفت: از امام صادق ـ عليه‎ السلام ـ پرسيدم: آيا براي ظهور اميد منتظر مهدي وقت معينّي هست كه مردم آن را بدانند؟ فرمود: حاش لله كه ما وقتي براي آن تعيين كنيم، عرضه داشتم: اي مولاي من علّت چيست؟ فرمود: زيرا كه آن است ساعت كه خداوند تعالي مي فرمايد: (و يسئلونك عن الساعةِ اَيّانَ مرسيها قل انّما علمها عند ربّي لا يجليها لو قتها الّا هو[2])؛ از تو مي پرسند هنگام ساعت را كه چه وقت خواهد بود، بگو البته علم آن نزد پروردگار من است كسي جز او آن ساعت را روشن و ظاهر نتوان كرد.[3]

در روايتي ديگر حضرت امام حسن مجتبي ـ عليه‎ السلام ـ از رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ پرسيدند قائم بيت ما كي ظهور مي كند؟ پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمودند: بدان كه مثل او قطعاً‌ همانند ساعت (قيامت) است كه در آسمان ها و زمين (بسيار پر اهميت) است و جز به طور ناگهاني نمي آيند.[4]

خلاصه سخن، در منابع اسلامي براي ظهور امام عصر (عج) وقتي تعيين نشده است و هيچ كس حتي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و ائمه ـ عليهم السلام ـ هم در اين باره وقتي معين نفرموده اند و معين كننده وقت را دروغگو و كذّاب شمرده اند امام صادق ـ عليه‎ السلام ـ در اين مورد مي فرمايند: «دروغ مي گويند كساني كه وقت معين مي كنند ما (ائمه) در زمان گذشته و در آينده براي ظهور امام دوازدهم وقتي را تعيين نكرده و نخواهيم كرد.[5]

بنابراين حكمت معين نبودن وقت ظهور حضرت همانند معين نبودن ساعت وقوع قيامت است و اين روشن نبودن زمان ظهور بنابر مصلحت هايي است كه خداوند حكيم در نظر دارد. گفتني است گرچه علل اصلي را خدا مي داند ولي با استفاده از روايات مي توان وجوهي را براي معين نبودن وقت ظهور حضرت حجّت (عج) ذكر كرد در ذيل به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1. روايات مي گويند وقت ظهور امام زمان (عج) از امور بدائيه است كه امكان پيش و پس افتادنش هست مثلاً اگر اهل ايمان براي تعجيل فرج او جديّت در دعا داشته باشند امر فرج او جلو مي افتد. دليل بر اين حديثي است از امام صادق ـ عليه‎ السلام ـ كه فرمود: وقتي عذاب و سختي بر بني اسرائيل طول كشيد چهل روز به درگاه خداوند گريه و ناله كردند، پس خداوند به موسي و هارون وحي فرستاد كه بني اسرائيل را خلاص كنند، و از صد و هفتاد سال صرف نظر كرد، امام صادق ـ عليه‎ السلام ـ افزود: شما نيز همين طور اگر اين كار را بكنيد خداوند باب فرج را مي گشايد ولي اگر چنين نباشيد امر فرج تا آخرين حد خواهد رسيد.[6]

و چون ظهور حضرت از اموري است كه امكان پس و پيش افتادنش هست حضرت علي ـ عليه‎ السلام ـ در جواب محمد بن حنيفه كه پرسيده است آيا براي دولت مهدي (عج) وقتي هست؟ مي فرمايد: خير، زيرا كه علم خداوند بر علم وقت گذاران غالب است، خداوند به موسي وعده سي شب ميقات را داد، بعد ده شب افزوده شد، نه موسي آن ده شب را مي دانست و نه بني اسرائيل دانستند و چون وقت (سي شب) گذشت؛ بني اسرائيل گفتند: موسي ما را فريب داد لذا گوساله پرستيدند.[7]

2. ترديدي نيست كه نظام هستي نظام علت و معلول است و تا علت تحقق پيدا نكند معلول لباس وجود نمي پوشد و ظهور حضرت نيز خارج از قانون نظام عالم هستي نمي باشد. از سويي از جملة بستر سازي هايي كه براي ظهور منجي بشريت لازم است آن است كه نوع بشر بايد به حد كمال و رشد برسد و عموم ملت خواستار آن انقلاب و ظهور او باشند و جهان هستي سير طبيعي خود را پشت سر بگذارد و مردم تشنة عدالت او شوند و همة اينها بستگي به پيدايش علل و عوامل آنها دارد، از سويي انسان نيز موجودي مختار است و در به وجود آوردن علت ها اختيار دارد واي چه بسا حركت سريع در به وجود آوردن عوامل داشته باشد يا حالت ركود داشته باشد پس از اين زاويه هم نمي توان وقت را معين كرد.

3. در صورتي كه وقت ظهور معين مي شد دل ها سخت مي شد و بيشتر مردم از ايمان به اسلام بر مي گشتند. دليل بر اين روايتي است از امام كاظم ـ عليه‎ السلام ـ كه آن حضرت فرمود: «اي علي (علي بن يقطين) تا كنون دويست سال است كه شيعه با اميدها و آرزوها پرورش داده شده است، يقطين پدر علي از موالي بني عباس بود. ايشان به پسرش گفت: چرا آنچه به ما گفته شد (خلافت بني عباس) واقع شد ولي آنچه به شما گفته شد صورت نگرفت؟ علي به او پاسخ داد «آنچه به ما و شما گفته شد هر دو از يك جا بيرون آمده است جز اينكه زمان كار شما فرا رسيد و همانطور كه گفته شده بود انجام پذيرفت، ولي زمان كار ما فرا نرسيده است. بنابراين ما را به اميد و آرزو سرگرم نموده اند، زيرا اگر به ما گفته مي شد، اين امر نخواهد شد، مگر پس از گذشت دويست سال يا سيصد سال حتماً دل ها سخت مي شد و بيشتر مردم از ايمان به اسلام بر مي گشتند ولي گفتند چه قدر سريع و نزديك است براي آن كه دل هاي مردم به ايمان نزديك شود و فرج را نزديك بنماياند»[8]

4. «وقت ظهور حضرت را معين نكردند تا بدينوسيله راه هر گونه سوء استفاده بسته شود.[9]» و گرنه اگر مي گفتند حضرت در فلان ساعت ظهور مي كند اي چه بسا عدة زيادي خود را منجي معرفي مي كردند و يا آن كه بر فرضي كه طبق مصالح الهي امر فرج حضرت چند صباحي تأخير مي افتاد، براي كينه توزان سوژه اي مي شد كه حتي ديگر معارف اسلامي را زير سؤال ببرند، زيرا در اين فرض مي گفتند اگر ظهور چنين امامي واقعيت مي داشت حتماً در تاريخ مقرر ظهور مي كرد و حال كه ظهور نكرد پس نمي توان به ديگر معارف اسلامي هم معتقد شد.

امام باقر ـ عليه‎ السلام ـ وقتي كه قائم (عج) قيام كرد خدا دست لطفش را بر سر بندگان مي نهد و بدين وسيله عقلها را جمع و انديشة آنان را به حد كمال مي رساند.

كافي جلد 1، ص 15.

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:14 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

وجود امامي كه غايب است چگونه مورد دلگرمي مؤمنين مي شود؟

وجود امامي كه غايب است چگونه مورد دلگرمي مؤمنين مي شود؟ واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

اين پرسش ممكن است از تصور ناصحيح نسبت به مساله غيبت و زندگي حضرت مهدي (عج) در شرايط خاص باشد. و گمان شود كه حضرت در عصر غيبت، داراي يك زندگي صرفاً خصوصي بوده و هيچ ارتباطي با ديگران ندارد و لذا وجود او در پشت پرده غيبت نقشي در زندگي مؤمنين و مسلمانان نخواهد داشت!

در حاليكه، غيبت حضرت به معناي انقطاع مطلق رابطه حضرت با مردم و جهان نيست. بلكه غيبت به معناي پنهان بودن حضرت از انظار عمومي است يعني حضرت در شرايط غيبت ضمن اشتغال به امور شخصي به طور ناشناس در جامعه حضور دارد و حوادث و رخدادهاي اجتماعي و مشكلات مردم را به طور كامل زير نظر دارد و خصوصاً نسبت به شيعيان و دوستانش عنايت خاصي دارد و از وضع آنان باخبر است و مراقبت مي نمايد. چنانكه خود حضرت در يكي از توقيعاتش به شيخ مفيد (ره) مي نويسد: "ما شما را رها نكرده و در رسيدگي و سرپرستي شما كوتاهي نمي كنيم و ياد شما را از خاطر نبرده ايم, پس تقوي پيشه كنيد و ما را ياري نمائيد تا از فتنه هايي كه به شما روي مي آورد، شما را نجات بخشيم..."[1]

بنابراين مفهوم غائب بودن حضرت ـ عليه السلام ـ چنانكه از روايات استفاده مي شود ـ به معناي وجود نامرئي و بريده از جامعه انساني نيست بلكه به معناي وجود عيني و حضور فيزيكي است كه مانند ديگران داراي زندگي طبيعي مي باشد. با اين تفاوت كه طبق دستور الهي بنا به مصالحي تا زمان رسيدن فرمان ظهور، از انظار عمومي مخفي است و به طور ناشناس زندگي مي كند. اين به معناي آن نيست كه مردم نيز از آن حضرت پنهان باشند بلكه حضرت در شرايط غيبت نيز همانند شرايط حضور از حوادث جامعه آگاه است و نسبت به كلية امور جاري اشراف كامل دارد از شادي و پيروزي مسلمانان شاد مي شود و از مشكلات و گرفتاري آنان غمگين مي گردد و تا جايي كه با فلسفه غيبت منافات نداشته باشد از بيچارگان فرياد رسي مي كند. بيماران را شفا مي بخشد و در مجالس حاضر مي شود و... .

بهمين جهت وقتي از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در مورد آثار و فوائد امام مهدي در عصر غيبت سوال گرديد، در پاسخ فرمود: "والذي بعثني بالنبوه انهم ينتفعون به و يستضيئون بولايته في غيبته كانتفاع الناس بالشمس و ان جللها السحاب."[2] قسم به آن خداي كه من را به پيامبري مبعوث فرمود، مردم در آن زمان همانند آفتاب در پس پردة ابر از وجود مهدي ـ عليه السلام ـ بهره مي برند و از نور ولايت او نوراني مي گردند.

خود حضرت نيز مي فرمايد: مردم از وجود من همانند آفتاب پس ابر سود مي جويند و من سبب آرامش و امنيت مردم روي زمين هستم همانگونه كه ستارگان امان اهل آسمانند."[3]

اين تشبيه اولاً گوياي نياز شديد و وابستگي دائمي انسان و جهان ـ به وجود مقدس حضرت ولي عصر ـ عليه السلام ـ در زمان غيبت است زيرا تمام فيوضات الهي از طريق آن حضرت به ديگران افاضه مي گردد: "الذي ببقائه بقيت الدنيا و بيمنه رزق الوري و بوجوده ثبتت الارض و السماء"[4] يعني به وسيلة وجود آن حضرت دنيا پابرجاست و به بركت آن حضرت ديگر مخلوقات رزق مي خورند و با بودن او آسمان و زمين استوار مي باشد.

ثانياً: اشراف و حمايت غائبانه آن حضرت مايه آرامش و تقويت روحي شيعيان و مسلمانان است. چنانكه در كلام خود حضرت ـ عليه السلام ـ نيز اشاره گرديد.

بنابراين خود اين باور و ايمان به چنين امام حي و حاضري كه ملجاء و پناهگاه مظلومين و حافظ دين و شريعت است موجب دلگرمي و قوت قلب طرفداران آن حضرت و مانع از يأس و نااميدي آنان مي باشد. اين اعتقاد باعث مقاومت شيعيان در برابر ظلم و جور و تقويت روحيه عدالت خواهي و دشمن ستيزي آنان مي گردد.

اين اعتقاد موجب مي شود كه جامعه شيعي و پيروان آن حضرت، خود را همواره متكي به يك پايگاه قوي و نيرومندي بدانند كه سرانجام و آينده جهان بشريت را رقم خواهند زد و شاداب و پرنشاط خود را براي هر گونه ايثار و فداكاري آماده مي نمايند و براي رسيدن به وضع مطلوب جهاني بر تلاش بي وقفه و پايدار خود بيافزايند.

از اين نظر وجود امام غائب ـ عليه السلام ـ قطع نظر از فوائد بيشماري ديگري كه دارد، مهمترين عامل استحكام روحي و دلگرمي شيعيان و منتظران حضرت به شمار مي آيد و انگيزه مبارزه براي استقرار عدل و قسط و رسيدن به عصر شكوهمند ظهور را در جان آنان بارور مي سازد. دقيقاً همين روحيه و اعتقاد زنده، تفكر پوياي شيعي را از ديگران متمايز نموده است و باعث بقاء رشد و بالندگي روز افزون جامعه شيعي گرديده است.

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:14 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

صاحب السیف کنایه از چیست؟

صاحب السیف کنایه از چیست؟ واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

صاحب شمشیر کنایه از چیست؟

صاحب السیف

شاید شما هم به گوش تان خورده باشد؛ وقتی می خواهند مردم را از آمدن امام مهدی(عج) بترسانند، می گویند: او كه بیاید، همه را گردن می زند، همه را از دم تیغ می گذراند؛ مگر نشنیده اید كه به او می گویند صاحب السیف؟!

درست است؛ صاحب السیف یكی از لقب های حضرت است كه به معنی صاحب شمشیر است و در بعضی از روایت های معصومین(علیهم السلام) به آن اشاره شده است. بعضی فكر می كنند كه قرار است ایشان با شمشیر ظهور كند و می گویند در عصر بمب اتم و هزار جور سلاح مخرب هسته ای و غیر هسته ای دیگر، حضرت چه طور می خواهد با شمشیر بجنگد؟

«سیف» در این جا به معنی ابزار غلبه و قدرت است و مقصود از خروج با شمشیر، مأموریت به جهاد و استفاده از اسلحه است؛ بنابراین قیام با شمشیر، كنایه از قیام با اسلحه و جهاد است؛ می توان گفت كه تعیین نوع مأموریت آن حضرت است و این كه حضرت مأمور به صلح و آشتی با كفار و دشمنان خدا نیست.(1)

آن حضرت و اصحابش با هر اسلحه ای كه لازم باشد، با دشمنان جهاد می كنند و از هر نوع اسلحه ای كه در زمان ظهور حضرت متداول باشد، و به استفاده اش احتیاج داشته باشند، استفاده می كنند.

البته این را هم باید از قول امام باقر(علیه السلام) بگوییم كه فرمود: «... همه ی ما صالب شمشیر و وارث شمشیریم(شمشیر پیغمبر به ما به ارث رسیده و همراه ما است).»(2) این ارثی است كه از پیامبر(صلی الله علیه و آله) به هر كدام از امامان ما رسیده است و حالا در دست امام زمان ما است؛ اما دلیل آن نیست كه حضرت مهدی(عج) در زمان ظهور فقط با این سلاح می جنگد و سلاح های دیگر را به كار نمی برد. در ضمن همان طور كه گفتیم، قرار است كه امام(عج) رودر روی دشمنان خدا بایستد، نه دوستانش؛ پس سعی كنید تحت تأثیر این سم پاشی های مغرضانه و بی اساس قرار نگیرید.

صاحب الغیبه

در برخی از روایت ها از این لقب، برای معرفی حضرت مهدی(عج) و اثبات غیبت برای ایشان استفاده شده است. امام رضا(علیه السلام) فرمود: «... و هو صاحب الغیبه قبل خروجه»(3)؛ «و او است صاحب غیبت قبل از ظهورش...» هم چنین از امام حسین(علیه السلام) نقل شده است: «قائم هذه الام هو التاسع من ولدی و هو صاحب الغیبه...»(4)؛ «قائم این امت، نهمین فرزندان من است و او صاحب غیبت است...»

البته احتمال دارد منظور از این تركیب، لقب نباشد؛ بلكه منظور، ترجمه ی آن باشد؛ یعنی، كسی كه دارای غیبت است.(5) احتمال دیگر این كه لقب هم مثل بعضی از لقب های دیگر كه برای امام به كار رفته، برای تقیه استفاده شده است. دلیلش هم به خاطر جو خفقان آن زمان و ترس از دشمنان حضرت بوده است.

باب الله

یكی از لقب های حضرت مهدی(عج) است. اگر زیارت آل یاسین را خوانده باشید، حتماً به این عبارت برخورده اید: «السلام علیك یا باب الله و دیان دینه». در دعای ندبه هم می خوانیم: «این باب الله الذی منه یۆتی»؛ «كجاست آن باب اللهی كه از آن وارد شوند؟»

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «جانشینان پیامبر، همان ابواب خدایند؛ درهایی كه از طریق آن ها می توان به حق رسید. اگر آن ها بودند، خداوند شناخته نمی شد.»(6)

امام باقر(علیه السلام) هم فرمود: «نحن حجه الله و باب الله»(7)

حالا باب الله یعنی چه؟

یعنی همان گونه كه در،‌ وسیله ی ارتباط است و هر كسی بخواهد وارد خانه ای شود، باید از در وارد گردد، امامان ما هم باب هستند و هر كس می خواهد به خدا برسد، باید از طریق این خاندان قدم بر دارد.

از آغاز عالم، همه ی پیامبران و اوصیای آن ها، باب الله بوده اند. در هر عصری و زمانی، خدا دری گشوده و بابی برای هدایت بندگانش باز كرده است. امروز هم در عالم هستی، خدا یك باب دارد و آن هم امام زمان(عج) است؛ هركس می خواهد به آن جا كه باید برسد، باید از این در وارد شود. هرچند، عصر غیبت است؛ اما درهای رسیدن به خدا باز است.(8)

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:14 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

مهدویت مظلوم

مهدویت مظلوم واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

موضوع مهدويّت، به عنوان یكی از انقلابی‌ترین اعتقادات اسلامی، جهان غرب را در مورد آینده، به وحشت انداخته است. این وحشت ناشی از عمق بحران‌هایی است كه غرب، آن را با تمام وجود احساس می‌كند و البتّه با یگانه هنر خود كه «ظاهرآرایی» است، تلاش می‌كند نه تنها چهره یك ورشكسته را به خود نگیرد، در هیئت یك جهاندار غالب ظاهر شود و افراد ساده‌اندیش و سطحی‌نگر را بفریبد. فروپاشی نظام خانواده و بحران اخلاقی ـ اجتماعی ناشی از آن، بروز بحران زیست محیطی، بحران اقتصادی كه در شكل تبعیض‌های وحشتناك خود را نشان می‌دهد، سیطره ظالمانه رسانه‌ها و ... بحران‌های امروز غرب است و اندیشمندان نظام سلطه‌گر غرب، به خوبی می‌دانند كه اگر این وضع استمرار یابد، قطعاً آینده از آن اندیشه‌ای خواهد بود كه خلأ معنویت جهان را پر كند و اسلام و تشيّع با اعتقاد بزرگ خود به مهدويّت، به طور قطع یگانه مكتبی خواهد بود كه به زودی ببرِ كاغذی غرب را در ساحت اندیشه و تفكّر مچاله خواهد كرد و خود چونان موهبتی آسمانی بر دل و جان مردم حاكم خواهد شد.

این خطری است كه اندیشمندان غربی آن را احساس كرده‌اند و راه گریز از این سرنوشت محتوم را در مقابله با اسلام و تشيّع و به ویژه مقابله با اعتقاد به مهدويّت دیده‌اند، مقابله‌ای كه هرگز با پاسخ درخوری از سوی مسلمانان همراه نشده است.

تبلیغات غرب، علیه مهدويّت

غرب به استناد احساس خطری كه از ناحیه مهدويّت كرده، مدّت‌هاست كه تبلیغات دامنه‌داری را در مقابله با آن آغاز نموده است. این تبلیغات با بهره‌برداری از آخرین تكنولوژی‌های روز كه در اختیار غرب قرار دارد، انجام می شود. دكتر سعیدی، جامعه شناس، در این مورد به نكات جالب توجّه‌ای اشاره می‌كند:

امروزه مدرن‌ترین ابزار تبلیغاتی غرب، هالیوود است. ابزاری مدرن، كارآمد و نفوذكننده كه یك‌سره در خدمت اندیشه‌های تمامیت طلب غربی است. فیلم‌های جدید هالیوود كه در آنها، به‌طور غیرمستقیم علیه مهدويّت شیعی تبلیغ می‌شود، بسیار است. فیلم‌های ژانر علمی- تخيّلی، در این مقوله می‌گنجند. فیلم‌هایی پیش‌بینی آینده جهان را دستمایه سناریوی خود قرار داده و غرب را قبله نجات مردم از سرسام تكنولوژی آینده تبلیغ می‌كنند، متأسّفانه بدون دقّت، از سوی برخی از كشورهای اسلامی دوبله شده و به نمایش در می‌آیند. بعضی دیگر از فیلم‌های هالیوود، به‌طور مستقیم به مقابله با مهدويّت می‌پردازند كه یكی از معروف‌ترین آنها، فیلم «نوسترآداموس» است كه با تبلیغات شدید، بارها در جهان به نمایش درآمده و میلیون‌ها سی دی از آن در حال حاضر در دنیا توزیع شده است.

امّا تبلیغات غرب علیه مهدويّت، صرفاً در عرصه فیلم‌سازی خلاصه نمی‌شود. در همه عرصه‌های تبلیغاتی غرب، می‌توان رگه‌هایی از تبلیغ علیه مهدويّت را مشاهده كرد. در واقع نظریه‌پردازان غربی با تهیه خوراك تبلیغاتی برای سینما، كتاب، سخنرانی، تئاتر، تلویزیون و همه عرصه‌های هنری و فرهنگی، زمینه‌های تبلیغ علیه مهدويّت را فراهم می‌آورند. درحال حاضر سایت‌های كامپیوتری زیادی وجود دارند كه تبلیغات ضدّ مهدويّت را به عهده دارند و ذهن پاك جوانان را از این رهگذر، تحت تأثیر قرار می‌دهند. در میان این امواج توفنده تبلیغات سوء، ما مسلمانان برای تبلیغ مهدويّت در جهان امروز چه كنیم؟

متأسّفانه فقر تكنولوژیك مسلمانان، بسیاری از امكانات بالقوّه را در این مقوله سلب كرده، امّا موضوع این است كه ما حتّی از داشته‌های خود هم در این راه به درستی استفاده نمی‌كنیم و اگر به وظایف منتظران در عصر غیبت كه تلاش در جهت آماده‌سازی زمینه برای ظهور حضرت صاحب الامر(عج) است، دقّت كنیم، درخواهیم یافت كه به سبب این رخوت‌ها در راه تبلیغ برای فرهنگ مهدويّت، هریك به فراخور امكاناتی كه در اختیار داریم، ضامن خواهیم بود و قطعاً مورد سؤال قرار خواهیم گرفت. بی‌اطّلاعی و كم‌اطّلاعی جوانان جامعه ما از مقوله مهدويّت، گناهی است كه بخش عمده آن بر دوش اندیشمندان، صاحب امكانات و مسئولان و دست‌اندركاران جامعه ما سنگینی خواهدكرد. امروزه، جلوه‌های مظلوميّت را می‌توان در موضوع مهدويّت به خوبی مشاهده كرد.

جوانان و مهدويّت

با همه اعتقادی كه مردم ما به اسلام دارند، متأسّفانه به دلیل رخوت‌هایی كه از آنها یاد شد، آشنایی جوانان ما با مقوله مهدويّت، در خور آنها نیست. با هم گشتی در گوشه و كنار برخی از اذهان جوان می‌زنیم:

برای پرس‌وجو درباره میزان اطّلاعات مردم در مورد حضور امام زمان(عج) وارد یك مركز مشاوره می‌شوم. از یكی از مشاوران این مركز می‌پرسم: به نظر شما حضور امام عصر(عج) در زندگی شما چقدر مشهود است؟

مثل كسی كه سؤالم را نشنیده است، می‌گوید: چه گفتید؟!

پرسشم را تكرار می‌كنم. او به دیوار روبه‌رو خیره می‌شود. كمی فكر می‌كند و با استیصال می‌گوید: این یك مسئله بزرگ تربیتی است كه خیلی می‌شود در رابطه با آن صحبت كرد! می‌گویم: خیلی خلاصه بگویید!

می‌گوید: ببخشید، فعلاً چیزی به نظرم نمی‌رسد!!

٭ ٭ ٭

در «پارك شهر»، عدّه‌ای از دختران جوان با هم مشغول گپ و گفت وگویند ... گاهی سرهایشان را به هم نزدیك می‌كنند و پس از آنكه حرف یكی از آنها، به پایان می‌رسد با هم بلندبلند می‌خندند. به هیچ وجه به اطراف خود توجّه ندارند. به آنها نزدیك می‌شوم و از یكی از آنها همین سؤال را می‌پرسم. او سراپای مرا ورانداز می‌كند و می‌گوید: شما؟!

می‌گویم خبرنگارم و برای یك گزارش این مطلب را از شما می‌پرسم.

می‌گوید: ممكن است سؤالتان را در حدّ دیپلم ترجمه كنید تا بفهمم چه می‌گویید؟!

می‌گویم: امام زمان(عج) چه نقشی در زندگی شما دارد؟

با تعجّب می‌گوید: آن حضرت كه غایب است. خوب ما فقط او را دوست داریم. همین!

٭ ٭ ٭

كم‌كم به وقت نماز نزدیك می‌شوم. موذّن مؤمنان را به نماز فرا می‌خواند، خود را به دریای معنویت می‌رسانم. پس از نماز جماعت، جوان نورانی و خوش سیمایی توجّهم را جلب می‌كند. به سویش می‌روم و اسم و شغلش را می‌پرسم. می‌گوید سیفی هستم و مهندسی می‌خوانم. از او می‌پرسم: امام زمان(عج) در زندگی شما چه نقشی دارد؟

اوّل طفره می‌رود ... امّا نمی‌تواند از سؤال‌های من خلاص شود. می‌گوید: امام زمان(عج) الگوی من در زندگی است. البتّه من نمی‌توانم ادّعا كنم كه توانسته‌ام در همه امور خود را آن‌چنان كه او دوست دارد، بسازم، امّا به هر حال او به عنوان نقطه بزرگ و هدف اصلی آمال و آرزوهای من است.

٭ ٭ ٭

نزدیك میدان «وليّ عصر(عج)» هستم. نگاهم به تعدادی جوان می‌افتد كه در حال خارج شدن از یك مؤسّسه كامپیوتری هستند. موهای روغن زده‌اشان زیر نور خورشید پاییزی، برق می‌زند.

با شور و حرارت خاصّی از استفاده‌هایی كه می‌شود از كامپیوتر كرد، حرف می‌زنند. خودم را به آنان می‌رسانم و از یكی از آنها كه بزرگ‌تر از بقيّه است، همین سؤال را می‌پرسم. رضا به دوستانش می‌گوید: بچّه‌ها! ما هم آدم شدیم. بالأخره یكی هم نظر ما را خواست! بعد به من می‌گوید: آقا! عكس ما را هم در روزنامه چاپ می‌كنید؟

و در پاسخ سؤالم می‌گوید:

والله دراین باره فكر نكرده‌ام، این‌طوری چیزی به نظرم نمی‌رسد.

ـ باید فكركنم.

می‌گویم: خوب فكركن! مدّتی ساكت می‌شود و ...

٭ ٭ ٭

درمیدان میوه وتره بار، خانمی در حال خرید میوه است. پس از خرید، خودم را معرفی می‌كنم و می‌گویم اگر مایلید ضمن معرفی خود، بفرمایید كه امام زمان(ع) در زندگی شما چه نقشی دارد؟

می‌گوید: شقایق نادری هستم و من چندین بار به آقا متوسّل شده‌ام و مشكلم حل شده است. از او بیشتر توضیح می‌خواهم می‌گوید: واقعاً آقا، مشكل‌گشا است. من نمی‌توانم شرح مشكلاتم را بگویم. فقط همین را بگویم كه هر وقت مشكلی داشته‌ام كه هیچ كس نتوانسته است، آن را حل كند و واقعاً از همه كس ناامید شده‌ام و خالصانه دست به دامن آقا شده‌ام مشكلم حل شده است. فدای اسم آقا! قربان محبّت امام زمانم بروم...

قطره‌های اشك به او اجازه سخن بیشتر را نمی‌دهد.

٭ ٭ ٭

وارد دانشگاه كه می‌شوم، خاطرات دوران دانشجویی‌ام زنده می‌شود...

به خودم كه می‌آیم روبه‌روی دكترسودمند هستم. ایشان درباره نقش امام زمان(ع) در زندگی‌اش می‌گوید:

اصولاً من در هنگام گرفتاری به سراغ امام زمان می‌روم!

البتّه تا به حال چندین بار به مسجد جمكران رفته‌ام و اعمالی را انجام داده‌ام ... امّا خوب ایشان مراد و مقتدای من هستند و من در مراحل مختلف زندگی‌ام سعی كرده‌ام كه رضایت آقا را جلب كنم. با عمل به تكلیف با احسان و نیكوكاری، با خودسازی و مراقبه و محاسبه، چون طبق آیه قرآن و روایات، اعمال ما به امام زمان عرضه می شود، من نمی‌خواهم تا حدّ امكان، طوری عمل كنم كه وقتی آقا به نامه عملم نگاه می‌كند، ناراحت شود.

٭ ٭ ٭

در حین برگشت به اداره، به راننده تاكسی كه با او می‌آیم، می‌گویم: حال پاسخ دادن به یك سؤال را داری؟ نگاه عاقل اندر سفیهی می كند و آهی می كشد: چه سؤالی؟

نمی‌دانم چرا؟ ولی احساس می‌كنم كه از سؤالم صرف‌نظر كنم... در همین فكر هستم كه دوباره می‌پرسد: نگفتید.

می‌گویم: مثل اینكه خسته هستید ... بگذریم ...

قیافه‌ای جدّی می‌گیرد و می‌گوید: خواهش می‌كنم آقا، بفرمایید ...

می‌گویم: لطفاً با دقّت به سؤالم پاسخ دهید. امام زمان(ع) در زندگی شما چه نقشی دارد؟

اخم‌های چهره‌اش از هم گشوده می‌شود و می‌گوید: خدمت حضرت آقا كه عرض كنم من یك فرزند دارم، او را هم از لطف آقا دارم.

می‌گویم: بیشتر توضیح بده. می‌گوید: من 14 سال بچّه‌دار نمی‌شدم. به خیلی از دكترها مراجعه كردیم؛ ولی فایده‌ای نداشت. یكی از دوستانم به من پیشنهاد كرد كه اگر متوسّل به امام زمان(عج) شوی، نتیجه خواهی گرفت ... خلاصه الآن پسرم طلبه است. مهدی را می‌گویم من هرشب چهارشنبه به جمكران می‌روم ... اگر مسافری بیا امشب با هم برویم؟!

یك استدلال منطقی

دنیای امروز، دنیای اندیشه و منطق و استدلال است. جوان امروز، ترجیح می‌دهد حقایق دینی را هم از طریق منطق و استدلال دریابد. اینجاست كه بیگانگان، بیشتر بهره را برای منحرف كردن ذهن جوانان از حقایق دینی می‌برند. آنها با زیرسؤال بردن این حقایق، جوان را در برابر پرسش‌هایی قرار می‌دهند كه ذهن نوپای او، قادر به استدلال برای آنها نیست و همین امر باعث می‌شود كه گاه اعتقادات او در پاره‌ای مسائل دینی كم‌رنگ جلوه كند. یكی از پرسش‌هایی كه مدّت‌هاست معاندان اسلام، در باب مهدويّت پیش روی جوانان قرار می‌دهند، این است كه با وجود قدرت‌های عظیم نظامی در جهان كه مجهّز به عالی‌ترین تكنولوژی تسلیحاتی هستند، امام عصر(عج) چگونه خواهد توانست، به عنوان یك نیروی نوپا، بر این قدرت‌های عظیم غلبه كند و تمام جهان را زیر سیطره حكومت خویش قرار دهد؟ این پرسشی كاملاً انحرافی است. پرسشی كه چونان سایر مسائلی كه معاندان اسلام مطرح می‌كنند، پاسخ آن هزار و اندی سال پیش، در اقوال معصومان ما(ع) آمده است. اینجا وظیفه اندیشمندان دینی است كه به سراغ احادیث و روایات و اخبار بروند و از بطن آنها، پاسخ‌های امروزین را به شبهه‌های معاندان استخراج كنند. متأسّفانه، روشنفكران دینی ما، به ویژه آنان كه در این عصر و زمان زندگی می‌كنند، نه تنها این وظیفه الهی خویش را به انجام نمی‌رسانند، گاه با طرح مسائلی، آب به آسیاب دشمن هم می‌ریزند و ذهن جوانان را با شبهه‌ها، دچار تشویش می‌كنند.

ببینید زنده‌یاد دكتر علی شریعتی با چه زبان منطقی و استدلالی، پاسخ شبهه قدرت را از بطن روایات استخراج كرده است:

... انتظار، سنتز تضادّ میان دو اصل متناقض با هم است: یكی «حقیقت» و دیگری «واقعیت» ... اگر وضع موجود؛ یعنی واقعيّتی كه در عالم خارج واقع شده است، با حقیقتی كه در اسلام، به آن معتقدیم، تناقص دارد، چه بكنیم؟ اسلام، انسان را نجات می‌دهد و عدالت و ترقّی را به وجود می‌آورد.

... چاره ای نیست جز اینكه پیروان دینی كه مدّعی نجات و سیادت انسان و توده‌های محروم و نابودی ظلم و جنایت و مدّعی استقرار یك نظام جهانی به نفع انسانند، معتقد باشند كه این حقیقت در طول این هزار و چهارصد سال نتوانسته به شعارهای خودش جامه عمل بپوشاند، امّا خواهد پوشاند و قطعاً پیروز خواهد شد و عدالت، جبراً مستقر خواهد گشت. جبراً حقیقت محكوم بر واقعیت باطل، ولی حاكم، پیروز می‌شود و ما منتظر و مؤمن چنین روزی و چنین واقعه‌ای هستیم و چون خداوند به صراحت وعده پیروزی اسلام را در قرآن داده: «لیظهره علی الدّین كلّه» و نوید داده كه توده‌های ضعیف و مردم جهان را پیشوایان بشریت خواهد كرد و زمین را به آنها خواهد بخشید و محرومان، وارث قدرتمندان و زرپرستان خواهند شد.

این تضادّ میان «واقعیت باطل حاكم» و «حقیقت نجات بخش محكوم» را جز «انتظار» به پیروزی جبری و قطعی حقیقت، نمی‌تواند حل كند ...

... انتظار مثبت به معنای نفی وضع موجود در ذهن آدمی و در زندگی و ایمان انسان منتظر است و اگر این انتظار را ملّت محكوم از دست داد، محكومیت را به عنوان سرنوشت محتومش برای همیشه خواهد پذیرفت. اگر منتظر تغییر نباشیم، آنچه در حكومت علی(ع) صورت گرفته یا آنچه در «كربلا» اتّفاق افتاد، برایمان پایان داستان است و دیگر عكس‌العملی در طبیعت و تاریخ و هستی و زندگی بشر نخواهد داشت، این اعتقاد، هم برخلاف ایمان به حقیقت و هم برخلاف مصلحت زندگی فرد در جامعه، انسان مسئول است.

ستم‌ها، جنایت‌ها و ظلم‌ها، همه داستانی و حادثه‌ای نیمه تمام در تاریخ بشر است، این داستان به سود عدالت و حقیقت و به زبان ستم و فساد و پلیدكاری پایان خواهد پذیرفت ...

... انتظار، جبر تاریخ است. این مسئله برای روشنفكران كه با مكتب‌ها و فلسفه‌های علمی تاریخ آشنایی دارند، بی‌نهایت شورانگیز است.

هركس این سؤال به ذهنش می رسد كه امام زمان(ع)، این رهبر نجات‌بخش انتهای تاریخ، چگونه می‌تواند بر جهان پیروز شود؟ در اینجا امام صادق(ع) یك توجیه بسیار عمیق و كاملاً جامعه‌شناسانه و تاریخی دارد كه: «قدرت‌های ستمكار و قطب‌های جنایت و ظلم به قدری با هم خواهند جنگید كه در نیرو و قدرت فرسوده می‌شوند و به قدری از درون، رو به فساد خواهند رفت كه مقاومتشان را از دست می‌دهند و آنگاه شما از بیهوشی و خواب خرگوشی بیدار شده و چون مسلّح به نیروی ایمان و آگاهی هستید بر آن قدرت‌های از درون پوسیده و از برون فرسوده، پیروز می‌شوید.» و این پیروزی بر اساس منطق، عینيّت و سنّت‌های اجتماعی است، سنّت‌هایی كه در اسلام و قوانین خداوند است، نه قوانین ماتریالیستی.

وقتی خداوند كاری را بخواهد، اسبابش را فراهم می‌كند ... من در اینجا معتقدم كه تاریخ به طرف پیروزی جبری عدالت و نجات قطعی انسان‌ها و توده‌های ستمدیده و نابودی حتّی ظلم و ظالم می‌رود ... .

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:14 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

ایجاد تردید در مورد صحت اندیشة مهدویت

ایجاد تردید در مورد صحت اندیشة مهدویت واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

استراتژی دشمنان در جنگ علیه امام مهدی (ع)

دشمنان اسلام در سال‌های اخیر شروع به انجام طرحی جهانی کرده‌اند تا شرایط و امکانات لازم را برای از بین بردن مسئله مهدویت و خالی کردن اصول مهدویت از محتوای اصلی آن، فراهم آورند. دشمنان ـ قطع نظر از گرایش‌های مختلف‌شان ـ در حال حاضر با تمام قدرت به جنگ با مسئله مهدویت می‌پردازند زیرا به خوبی از سرنوشت شوم وسیاهی که در انتظارشان است، آگاهند؛ به همین دلیل، از سال‌ها پیش، برای نابود ساختن هر قدرت یا نیرویی که می‌تواند به پیروزی قیام جهانی امام (علیه السّلام) و به فتوحات ایشان کمک کند، برنامه‌ریزی و تلاش می‌کنند. با توجه به این نکته، حجم حملات پی‌درپی و سخت دشمنان به مهدویت در سال‌های اخیر شگفت‌انگیز نیست.

با مطالعة حوادث و رویدادهای کنونی می‌توانیم به میزان دشمنی با اصل مهدویت و خطرناک بودن این مسئله پی ببریم. اکنون در سایة ارادة ستمگرانه و با نفوذ بین‌المللی و پشتیبانی‌های تبلیغاتی دشمنان، تلاش می‌شود نظریات و افکاری که اصل وجود ایشان را زیر سؤال می‌برد، اشاعه یابد. این دستان پلید و ستمگر تلاش می‌کنند استراتژی کاملی را به اجرا درآورند و مجموعه‌ای به ظاهر فرهنگی را که در بطن خود مخالف مهدویت است، سازماندهی نمایند.

در عصر کنونی، دشمنی با امام مهدی(علیه السّلام)‌ و عقیدة مهدویّت به نهایت پلیدی رسیده است. دشمنان در این راه تلاش می‌کنند نوعی رویارویی فکری، روانی و اجتماعی ـ سیاسی در اذهان مردم و در محافل طرفدار این عقیده به وجود آورند. آنها در ادامه، قصد دارند طیّ حمله‌ای سخت به عقیدة اصیل مهدویت، اندیشة وجود امام مهدی(علیه السّلام) و مسائل مربوط به آن را، مانند نگاه خوش‌بینانه به آینده و داشتن دیدگاه مثبت و فعالیّت‌های خاص را کم کم به حاشیه بکشانند و در نهایت آن را از ذهن مردم بزدایند.

تمام کسانی که از امام مهدی(علیه السّلام) ‌می‌هراسند و نمی‌خواهند ایشان قیام کنند،‌ اصول و اهدافی مخالف اصول واهداف امام(علیه السّلام)‌ دارند و منافع آنها در برخورد با اصول عدل الهی به خطر می‌افتد، به همین دلیل به دشمنی با امام مهدی(علیه السّلام) می‌پردازند. از این رو باید گفت، زمانی که ما در مورد دشمنان امام(علیه السّلام) در زمان حاضر سخن می‌گوییم، هدفمان اشاره به جبهة سیاسی دشمن و مخالف با ایشان یا رژیم و حکومتی است که برنامه‌ریز یا اجراکنندة طرح و استراتژی جنگ و دشمنی با امام است.

شایان ذکر است که روایات از این گروه مردمان تحت عنوان «اهل روم» یاد کرده‌اند. یهودیان و صهیونیزم جهانی به جنگ با مهدی(علیه السّلام) می‌پردازند زیرا آنها به خوبی می‌دانند که به دست ایشان نابود می‌شوند و نیز به این دلیل که تمام متون کهن آنها تأکید می‌کنند که حتماً مهدی(علیه السّلام)‌ با یهودیان به جنگ می‌پردازد و تورات قدیمی و اصلی خبر ظهور مهدی(علیه السّلام)‌ را داده است.

سؤال بسیار مهمی که در اینجا ذهن ما را مشغول می‌کند این است که دشمنان ـ صهیونیست‌ها و غربی‌ها ـ چه طرح‌ها وبرنامه‌هایی در جنگ ضدّ امام مهدی(علیه السّلام) در حال حاضر دنبال می‌کنند؟ آنها چگونه خود را برای ظهور ایشان آماده می‌کنند؟ تاریخ از این حقیقت خبر می‌دهد که، دشمنان همواره برای آمدن پیامبران و فرستادگان الهی آماده می‌شده‌اند و داستان حضرت موسی(علیه السّلام) و فرعون،‌ حضرت عیسی(علیه السّلام) و یهود، حضرت محمّد(ص) و یهودیان،‌ از جمله نمونه‌های بارز آن است.

یهودیان و دشمنان ادیان، اخبار تولد پیامبر اسلام(ص)‌ را دنبال می‌کردند و در زمان کودکی آن حضرت(ص) قصد داشتند ایشان را از بین ببرند. آنها هم‌اکنون نیز حوادث و رویدادهای جهان را رصد می‌کنند و نشانه‌های ظهور منجی الهی ادیان را مورد بحث و مطالعه قرار داده‌اند. به همین دلیل در جنگ خود ضدّ ایشان از یک استراتژی خاص و معین پیروی می‌کنند و می‌خواهند ایشان را از بین ببرند. امّا این استراتژی چیست و بارزترین و مهم‌ترین عناوین و سرخط‌های آن چه می‌باشد؟

منتظران واقعی امام که خود را برای ظهور ایشان آماده می‌کنند، باید از توطئه‌ها و دسیسه‌های دشمنان ضدّ امام مهدی(علیه السّلام)‌ در حال حاضر آگاه باشند تا طرح‌ها و برنامه‌های آنها را بشناسد و بتوانند استراتژی آن را خنثی کنند.

چگونگی دشمنی دشمنان با مسئله مهدویت در حال حاضر و نوع تحرکات و مقابله و رویارویی و مواضعی که آنها اتخاذ می‌کنند دارای ابعاد مختلف است امّا برخی از این دشمنی‌ها برای مؤمنان روشن و شناخته شده است. باید توجه داشت، زمانی که از استراتژی دشمنان سخن می‌گوییم، در حقیقت با یک طرح و برنامة کامل طولانی‌مدت و دارای اهداف متعدد، روبرو هستیم و از روش‌های قدیمی و جدید و متنوع و پلیدی برای رویارویی با مسئله‌ای که آنها پیشاپیش نتایج آن را می‌دانند و منتظر وقوعش هستند، استفاده می‌کنند.

از این رو ما باید از روش‌های نوین جنگ و دشمنی ضدّ امام مهدی(علیه السّلام)‌ در حال حاضر آگاه باشیم و مؤمنان را نیز از آن آگاه سازیم. همچنین ما باید از آمادگی، امکانات و تجهیزات آنها برای درگیری‌ها و جنگ‌های آینده اطلاع کافی داشته باشیم.

با بررسی اوضاع واحوال کنونی جهان،‌ می‌توانیم برخی از مهم‌ترین عناوین و خطوط استراتژیک دشمنان در جهت مقابله با امام مهدی(علیه السّلام) را دریابیم. طرق تحقق این استراتژی را می‌توان در موارد ذیل مشاهده کرد:

1. ایجاد تردید در مورد صحت اندیشة مهدویت:

 دشمنان ضمناً اشاره می‌کنند که عقیده مهدویت یک عقیده خیالی و وهمی است و می‌گویند: کسانی که به این مسئله ایمان دارند،‌ در حقیقت در خواب و رؤیا به سر می‌برند. این روش، انگیزه‌ها و ریشه‌های روانی خاصی نسبت به آینده در خود نهان دارد؛ از جمله میراندن و از بین بردن تمام ابعاد مثبت ایمان به این اندیشه مانند خوش‌بینی، امید، مثبت‌اندیشی و انتظار برای فرا رسیدن آینده‌ای روشن و درخشان،‌ ایجاد یأس و ناامیدی، شکست، بدبختی و بدبینی.

2. ایجاد تردید در وجود امام(علیه السّلام) و تاریخ ولادت ایشان و ترویج این شایعه که ایشان در آینده متولد خواهند شد:

 این امر، به منظور آماده کردن زمینه‌های فکری و فرهنگی برای ظهور مدعیان دروغین و ضربه وارد ساختن از طریق آنان به اصل مهدویت صورت می‌گیرد و باعث شده که در حال حاضر شمار مدعیان مهدویت رو به افزایش رود. البّته این چیز جدیدی نیست امّا با تشویق وحمایت قاطع و روشن آنان پیوسته تکرار می‌شود.

یکی از روش‌های جنگ فرهنگی دشمنان،‌ گسترش دادن شبهات مخالفان عقیدة مهدویت است،‌ مانند:

ـ تأکید بر اینکه نام مهدی(علیه السّلام) در «صحیح» بخاری و «صحیح» مسلم نیامده است.

ـ نادرست و ضعیف شمردن نظریات ابن خلدون به خاطر احادیثی که در مورد امام مهدی(علیه السّلام) روایت کرده است.

ـ تمرکز بر یک روایت در «سنن» ابن ماجه که می‌گوید: هیچ مهدی‌ای جز عیسی بن مریم نیست.

ـ ترویج این نظریه که مهدی مردی از مردم عادی است؛ یعنی به جای اینکه بگویند مهدی از تبار پیامبر(ص) است می‌گویند، از امّت پیامبر است.

ـ ادعای اینکه مسئله مهدویت،‌ مسئله‌ای قدیمی به تقلید از آیین‌های دیگری است که ادیان گذشته از آن سخن گفته‌اند.

ـ تردید و ابهام افکنی در مورد نام امام(علیه السّلام) و دامن زدن به این مسئله که او هم نام من و پدر او هم‌نام پدر من است و تأکید بر این نکته که مهدی(علیه السّلام) در آینده متولد خواهد شد.

هدف از القای این شبهات رواج این انگاره است که اندیشة مهدویت،‌ اندیشه‌ای واهی و غیر واقعی است و هیچ اصالتی ندارد؛ حتی قرآن کریم نیز بر آن صحّه نگذاشته است. علاوه بر این، آنها قصد دارند در مورد صحت احادیث مهدوی(علیه السّلام) نیز اظهار تردید کنند و در نتیجه می‌خواهند بگویند هیچ نیازی به آماده شدن و انتظار برای ظهور امام مهدی(علیه السّلام) نیست، حتّی اگر مهدی‌ای باشد و ایمان به او جزء واجبات باشد، مهدی منتظر فردی عادی از میان امت اسلامی است که در آینده متولد خواهد شد.

 با این شگرد آنها، هرکس می‌تواند خود را به جای او جا بزند، تمام این روش‌های فریبنده و توأم با مکر وحیله ما را با بدترین جنگ روانی و سخت‌ترین جنگ نظامی روبه‌رو می‌کند و این، جنگ افکار، ارزش‌ها و اعتقادات است (البّته همه می‌دانیم که علمای بزرگ و دانشمند به همة این شبهات پاسخ داده و حقیقت را روشن ساخته‌اند) اهمیّت و خطیر بودن این استراتژی دشمنان آن است که آنها می‌خواهند برای رسیدن به اهداف شوم و پلیدشان افکار و عقاید ویرانگر را با هر روشی در ذهن مردم وارد سازند. مهم‌ترین اهداف آنها از این روش‌ها عبارت است از:

1. قطع امید و آرزوهای مردم و از بین بردن حسّ خوش‌بینی‌ها در مورد آینده به دلیل ایمان به اصل مهدویت و از بین بردن جنبه‌های مثبت روحیه انتظار،

2. آماده سازی زمینه‌های فکری و فرهنگی در جوامع اسلامی برای ظهور مدّعیان دروغین مهدویت.

ایجاد نوعی حسّ بیزاری روانی و فکری نسبت به امام(علیه السّلام) و مهدویت در جوامعی که به این اندیشه اعتقاد دارند. آنها این کار را از طریق پشتیبانی و حمایت از مدعیان مهدویت و پیامبری انجام می‌دهند.

دشمنان اسلام از واقعیت‌های تلخ و بد روانی جوامع اسلامی و کثرت شکست‌های مختلف مردم در آن استفاده کرده، به خوبی از میزان نتیجه این حالات روانی آگاهند و از آن برای تخریب و نادرست جلوه دادن مهدویت استفاده می‌کنند. کینه و دشمنی دشمنان امام مهدی(علیه السّلام) به جایی رسیده که سعی در بالا بردن شمار مدعیان مهدویت و تقویت این‌گونه اقدامات برای ویران ساختن اسلام از درون آن دارند. آنها اموال و کمک‌های زیادی به این اشخاص و پیروانشان می‌رسانند و اشخاص ضعیف‌الایمان را تشویق به پیوستن به آن جنبش‌های ویرانگر می‌کنند.

از جمله نمونه‌های آن، رفتار دولتمردان روسیه با بابیّت و بهائیت در ایران و حمایت انگلستان از قادیانه درهند است. دشمنان اسلام در حال حاضر نیز با قدرت تمام از مدعیان مهدویت و پیامبری حمایت می‌کنند و به همین دلیل است که مشاهده می‌کنیم شمار مدعیّان مهدویت و پیامبری در دوران معاصر در مقایسه با دوره‌های تاریخی قبل، پیوسته درحال افزایش است. این ادّعاها سیری صعودی دارد و روز به روز در حال افزایش است و می‌توان آن را یک پدیده دانست.

نکته بسیار مهم اینکه سرانجام بیشتر مدعیّان در سال‌های اخیر به بیمارستان‌های روانی کشیده شده و بسیاری نیز محکوم به حبس شده‌اند. این بدین معناست که دستگاه‌های قضایی مطمئن شده‌اند که این‌گونه اشخاص مشکلات روانی و عقلی ندارند.

سؤال مهمی که مطرح می‌شود این است که چه کسانی پشت پرده هستند و از این‌گونه اشخاص حمایت و پشتیبانی می‌کنند؟ دلایل و اسناد حاکی از آن است که پشتیبان و حامی و تغذیه کننده اصلی این‌گونه جنبش‌های ویرانگر در اسلام، صهیونیزم است که از شرایط بد روانی حاکم در جوامع اسلامی و کثرت شکست‌های مردم در این جوامع به نفع خود بهره‌برداری می‌کند. در اینجا باید رازی را فاش کنیم و آن اینکه اکنون در اسرائیل مرکزی برای حمایت و پشتیبانی از مدعیان مهدویت و پیامبری در جوامع عربی وجود دارد و آنها این‌گونه اشخاص را آموزش‌های خاص می‌دهند، سپس آنها را به کشورهای جهان اسلام می‌فرستند تا از این طریق، پایه‌های ارزش‌های دینی و اخلاقی را سست کرده، باورها و عقاید اصیل را خدشه‌دار کنند.

علاوه بر این، اسرائیل شروع به ساختن ساختمان محفل اصلی بهائیان در البهجـ[ در شهر عکا ـ محلّ قبر بهاء ـ نموده و حدود 250 میلیون دلار به آن اختصاص داده است. در تاریخ 22 می 2001 با حضور 4500 نفر از رهبران بهایی از سراسر جهان، باغ‌های نوزده‌گانه آنها افتتاح شد و طیّ آن مراسم، روش‌ها و برنامه‌های راهبردی گسترش دین بهائی مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

تردیدی نیست که دشمنان اسلام پشت پردة برخی از ادّعاهای مهدویت حضور جدّی دارند. خطر این اقدام، آن است که گسترش مدّعیان مهدویت در دوران معاصر و پی در پی مواجه شدن آنها با شکست، ممکن است به تدریج باعث بیزاری و فرار مردم از مهدویت و اتخاذ مواضعی ضدّ آن شود. هدف آنها از اين كار، دور ساختن مؤمنان از اين باور و عقيده اصيل است.

شايد اين دشمنان تصور مي‌كنند كه پيروزي و موفقيّت يكي از اين مدعيان دروغين، زمينه را براي قانع كردن مسلمانان به اينكه بشارت‌هاي موجود در احاديث و روايات تحقق يافته است فراهم مي‌سازد و در اين صورت، انديشه انتظار ظهور مهدي واقعي، ديگر بيهوده است و اين‌گونه آمادگي براي ظهور كم‌رنگ‌تر مي‌شود و شوق مؤمنان كم كم از بين مي‌رود گويي كه اصلاً قبلاً چنان حس و شوقی برای ديدار وجود نداشته است. اين‌گونه عقيده مهدويت در دل‌ها و جان‌هاي مردم مي‌ميرد و همراه با آن اثر گذاري فرهنگ مهدويت نيز از جوامع اسلامي رخت برمي‌بندد.

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:14 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

آسیب شناسی واژه مهدویت

آسیب شناسی واژه مهدویت واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

براي پاسخ لازم است در آغاز اين واژه را از نظر لغوي مدنظر قرار دهيم و سپس ببينيم منظور از اين کلمه يا به عبارت ديگر اصطلاح مهدويت چيست.

الف) تعريف مهدويت در لغت

مهدويت از نظر لغوي يا مصدر جعلي است و يا صفتي منسوب از مهدي است. يعني؛ مهدويت، که يک کلمه عربي است و از واژه مهدي گرفته شده است؛ دو گونه استعمال مي شود. يکي به صورت مصدر جعلي است با اين توضيح اين که هر وصفي که «ياي» مشدد و «تا» (يّت) به آن اضافه شود، تبديل به مصدر مي شود مثل عالميّت، حاکميّت. مهدويت هم همان کلمه مهدي است که ياي مشدد و تا به آن اضافه شده است و به صورت مصدر جعلي به کار مي رود. يعني مهدوي بودن.

کاربرد ديگر مهدويت به صورت نسبت و صفت منسوب است. در اين حالت، «ي» آخر آن، مصدري نيست بلکه «يا»ي نسبت است و «ت» هم، تاي تأنيث است که به صورت وصفي براي موصوف محذوف به کار مي رود يعني طريقه مهدويه يا نسبت مهدويه. بنابراين صفاتي نظير حسنه، سيئه و خطيئه، صفاتي است که موصوفش محذوف يا فراموش شده است.

ب) مهدويت در اصطلاح

 چنانکه گفتيم مهدويت داراي دو ساختار و دو نوع کاربرد است. اما اولين کاربرد (يعني مهدي بودن) مطرح و ملحوظ نيست، آنچه معمولاً مطرح است، همان صفت نسبي است. يعني؛ روش، مذهب، رفتار، فکر و عقيده اي که به مهدي انتساب داشته باشد. مي توان گفت، اين «ي» تقريباً معادل ايسمي است که در زبان هاي اروپايي به کار مي رود. به انگليسي نوشته مي شود «Mahdism» يا «مهديسم».

نکته ديگر اين که براي انتساب، کمترين نسبت کافي است.وقتي مي گوييم مهدويت طريقه اي منسوب به حضرت مهدي يا فکر و عقيده اي منسوب به ايشان است، ممکن است اين انتساب از اين جهت باشد که اصلاً محور آن فکر و شخص مهدي است که اعتقاد به او مي شود مهدويت.

پس مهدويت يعني معتقد بودن به وجود مهدي، گاهي نسبت، بيش از اين حيثيت لحاظ مي شود يعني رفتار هم رفتار مهدي پسند باشد يا رفتاري باشد که از او اخذ و الهام گرفته شده باشد. بدين ترتيب فکر، طريقه و يا رفتاري که انتساب به حضرت مهدي داشته باشد را مهدويت يا مهديسم يا مهدوي مي گوييم.

البته منظور ما مهدي مشخص و مهدي خاصي است؛ يعني حضرت مهدي محمد بن الحسن العسکري که در سحرگاه نيمه شعبان سال 255 هجري برابر با 869 ميلادي در سامرا به دنيا آمد، او نهمين نسل از سبط کوچک پيامبر - حسين بن علي - بود. در پنج سالگي به امامت رسيد و داراي دو غيبت کوتاه مدت و بلند مدت است. غيبت کوتاه او سال 329 پايان يافت و غيبت بلند مدت او از آن سال آغاز شده و هنوز ادامه دارد. (1) او همان است که با آمدن و ظهور خويش جهان را پر از عدل و داد مي کند. بنابراين آنچه به ايشان انتساب دارد، مهدويت مي شود.

برخي از انديشمندان غربي نيز نگاه مسيحاباوري و موعودگرايي را نزديک همين معنا گفته اند، مثلاً دايره المعارف دين در اين باره مي گويد: «اصطلاح مسيحا باوري بر نهضت، يا نظامي از عقايد و نظرات دلالت مي کند که محور آن انتظار ظهور يک مسيح (برگرفته از واژه عبري مشياح (mashiah)، يعني "خود تدهين شده") است.» (2)

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:14 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

دشمنان و جریان مهدی ستیزی

دشمنان و جریان مهدی ستیزی واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

بخش اول در لینک زیر

ایجاد تردید در مورد صحت اندیشة مهدویت

3. بهره‌برداري از برخي ابعاد فرهنگ مهدويت براي حمله به مرجعيت ديني شيعي:

آنها اين كار را از طریق حمايت و پشتيباني مدعيان بابيّت و ارتباط با امام(علیه السّلام) انجام مي‌دهند.

مرجعيت ديني ملجأ اصلي مذهب شیعه و دژ مستحكم آن است. به همين دليل دشمنان پيوسته تلاش مي‌كنند به اين دژ مستحكم و سازش‌ناپذير كه در برابر آنها سر تسليم فرود نياورده، ضربه بزنند. دشمنان از مسئله ارتباط و سفارت امام(علیه السّلام) سوءاستفاده كرده‌اند تا به مرجعيت ديني شيعه ضربه بزنند.

 دكتر مايكل برانت مؤلف كتاب «توطئه براي جدايي اديان الهي» درمورد برنامه‌هاي حساب شدة «سازمان سیا» در آمريكا بر ضدّ شيعيان مي‌گويد: «در يكي از جلسات اداره اطلاعات كه با حضور مسئولان بلندمرتبه آن و با حضور نمايندة ادارة اطلاعاتي انگلستان ـ به دليل تجارب طولاني مدت آنها در كشورهاي اسلامي ـ برگزار شد، به يك نتيجه رسيديم و آن اينكه: به هيچ صورتي به طور مستقيم نمي‌توان با مذهب شيعه رويارو شد و با آنها به جنگ پرداخت. شكست دادن شيعيان كاري است بي‌نهايت دشوار، به همين دليل بايد غير مستقيم و از پشت پرده به جنگ با آنها پرداخت.

 در اين راستا طرح‌ها و برنامه‌هاي دقيق و كامل زيادي براي طولاني‌مدت در نظر داريم. ما پس از مطالعات بسيار تصميم به ضربه زدن به مرجعيت ديني و تضعيف عقايد شيعه و فاسد كردن آن گرفتيم. ما متفق‌القول شده‌ايم كه بايد مفاهيم و اصول آنها را تحريف كنيم، به گونه‌اي كه اشخاصي كه مذهب شيعه را مورد مطالعه و بررسی قرار می‌دهند شیعیان را عده‌ای نادان و خرافاتی ببینند. آنها با این طرح‌ها و برنامه‌ها اميدوارند كه تا سال2010 م. به چنين هدفی در مورد شيعه برسند و شيعه را اين‌گونه بنمايانند».

شايد بر هيچ انسان آگاهي پوشيده نباشد كه دستان صهيونيسم و مزدوران آنها و مكر و حيله و بازي‌هاي آنها براي بدجلوه دادن عقيده مهدويت واقعي و تخريب آن تا چه اندازه مي‌تواند خطرناك باشد. اهميت و خطرناك بودن اين بخش از استراتژي دشمنان در اين موارد نهفته است:

1. به وجود آوردن مدعیان ارتباط و حمایت و پشتیبانی از آنها درحال حاضر.

2. گسترش و ترویج خبر ارتباط آنها با امام(علیه السّلام) در زمان غیبت کبرا؛

 در این حال این اشخاص ادعا می‌کنند از امام(علیه السّلام) احکام شرعی و مسائل فقهی را که عین حقیقت و درست است و با واقعیتی که خداوند آن را اراده کرده، تطابق دارد، دریافت می‌کنند. با پذیرش این مطلب و ایمان به آن باید از فقها و علما (مرجعیت دینی) اظهار بی‌نیازی کرد. زیرا مراجع تقلید بر اساس ظواهر امور (بر اساس اصول اجتهاد فقهی) رأی صادر می‌کنند و نظر می‌دهند؛

 یعنی فتوا دادن بر اساس اصول اجتهادی انجام می‌گیرد و فتواها ممکن است درست یا نادرست باشد، ممکن است با واقعیت مطابقت داشته باشد، ممکن است با آن تطابق نداشته باشد،‌ یعنی این‌گونه فتواها و احکام ظاهری، گمانی نزدیک به واقع است نه عین حقیقت. آنها می‌خواهند بگویند با ظهور نماینده و شخص مرتبط با امام (مدعی سفارت یا نیابت)‌ که مستقیماً با معصوم در ارتباط است، این مرحله به پایان رسیده است، درنتیجه چنین اشخاصی احکام و مسائل واقعی را که مطابق واقعیت جامعه است، مستقیماً از امام می‌گیرند و به مردم انتقال می‌دهند و دیگر نیازی به مراجع تقلید و علما نیست.

در همین راستا، دشمنان از مدعیان ارتباط حمایت کرده و گروه‌ها و جنبش‌های جدیدی مانند «جماعـة السفارة» در بحرین، «یمانی‌ها» در عراق، «احمدیه» پاکستان، «بابیت و بهائیت» در ایران و «قادیانیه» در هند را به وجود آورده‌اند.

آنها با این کار اقدام به تضعیف مرجعیت دینی و کم کم به مردم می‌قبولانند که دیگر نیازی به حضور چنین اشخاصی در جامعه نیست و از ابعاد اجتماعی، مالی و سیاسی به آن حمله می‌کنند و به همین دلیل است که اخیراً اقدام به گسترش و ترویج برخی اندیشه‌ها و دیدگاه‌های ویرانگر مانند «بدعت تقلید، بدعت مرجع اعلی و بزرگ و ...» کرده‌اند، مسئله بسیار دردناک این است که دشمنان این مأموریت را به خود مسلمانان واگذار می‌کنند و آنها به نیابت از دشمنان این کار را انجام می‌دهند.

این‌گونه، برخی در دام آنها می‌افتند و برخی اشخاص متعصب و نادان از میان مسلمانان، این خدمت را به صورت مجانی به دشمنان تقدیم می‌کنند. این‌گونه است که برخی از این اشخاص نادان با دشمنی و کینة زیاد نسبت به مراجع تقلید بزرگ و دیگر علما، بدترین برچسب‌ها را به آنها می‌زنند و حتی گاهی اوقات خون آنها را نیز مباح می‌دانند، زیرا این دانشمندان و علما، مانع سختی برای دعوت و تبلیغات آنها به شمار می‌آیند و اگر علما و مراجع به دعوت آنها پاسخ مثبت دهند، همة مردم به تبع آنها به این‌گونه اشخاص ایمان می‌آورند. اینها درحقیقت همان خوارج دوران هستند.

هر یک از این مدّعیان، خود را برتر از تمام مردم می‌دانند و با تمام مراجع عظام دشمنی می‌ورزند، دقیقاً همانند خوارج که حرقوس‌بن زهیر پیشوای آنها بود و او خود را از پیامبر(ص) هم بالاتر می‌دانست.

ما اکنون در برابر یک روش و طرح و برنامة خطرناک از سوی دشمنان هستیم که از طرف تعدادی افراد مرموز که ادعای ارتباط دارند و می‌خواهند مرجعیت دینی شیعه را از میدان به در کنند، مورد اجرا قرار می‌گیرد. نکتة قابل توجه این است که این مدعیان گمراه، مریدان و پیروانی از طبقات مختلف اجتماعی و فرهنگی دارند که از دستورهای آنها فرمانبرداری می‌کنند و نقشه‌ها و طرح‌ها و توطئه‌های آنها را با کمال سادگی و نادانی به اجرا درمی‌آورند.

3. مبارزه با زمینه‌های حمایت کننده و پشتیبان امام(علیه السّلام) پیش از خروج ایشان؛

 دشمنان این کار را از طریق ضعیف کردن پایگاه مردمی امام(علیه السّلام) با مجموعه‌ای از جنگ‌های نظامی‌، اقتصادی و فکری به اجرا درمی‌آورند.

یهودیان از طریق پژوهش‌ها و مطالعاتشان، همچنین با آگاهی از فلسفه، میراث دینی‌شان به ویژه کتاب سرّی «کابالا» و از طریق پیش‌بینی‌های پیشگویِ یهودیِ فرانسوی ـ نوستراداموس ـ به این نتیجه رسیده‌اند که توسط مهدی(علیه السّلام)‌ نابود می‌شوند. با توجه به این، همان‌گونه که یهودیان در گذشته از طرق مختلف اعمال نادرست و بد خود را نزد کفار قریش نیک جلوه می‌دادند و از ظهور حکومت و دین محمّدی وحشت داشتند، اکنون نیز پیش‌بینی خروج مهدی موعود(علیه السّلام)، آن رهبر بزرگ، از مکّه در آینده آنها را به وحشت انداخته و خواب و آرامش را از آنان گرفته است.

یهودیان از مدّت‌ها پیش می‌دانستند که مهدی(علیه السّلام) در زمان ظهور خود، آنها را از بین می‌برد و روزی به جنگ با آنان خواهد پرداخت و می‌دانند که میدان جنگ هم خاورمیانه خواهد بود. آنها می‌دانند که پرچم‌های سیاه برای یاری مهدی(علیه السّلام) از ایران خارج می‌شود و عراق مرکز خلافت و کوفه پایتخت ایشان خواهد بود و از آنجا موج آزادسازی قدس و نابودساختن یهودیان آغاز می‌‌شود. آنها اطلاع دارند که ایشان ابتدا در مکه ظهور خواهند کرد و سفیانی سرسخت‌ترین دشمن امام و هم‌پیمان یهودیان و غربی‌ها از منطقة شام خواهد بود و امام از مصر به عنوان یک پایگاه تبلیغاتی و اطلاع‌رسانی استفاده خواهد کرد.

خطرناک‌ترین کاری که یهودیان انجام داده‌اند این است که عقاید و باورهای نادرست، موهوم و مرموزی در فکر و ذهن مسیحیان غرب در مورد نجات‌بخش بشریت و رهبر بزرگ آن، یعنی حضرت مهدی(علیه السّلام) و نقش ایشان در نابودی تمدن غرب به وجود آورده‌اند.

این خود باعث شده که آنها به نوعی، وحشت و نگرانی از تمام چیزهایی که به مهدی(علیه السّلام) ربط دارد، داشته باشند. یهودیان مطمئن‌اند کسانی که بار دوم از سوی امام به سوی آنها فرستاده می‌‌شوند (آن‌گونه که در قرآن آمده)، از سرزمین بابل (وسط عراق)‌ خارج می‌شوند و به همین دلیل است که پیوسته تلاش می‌کنند عراق را ویران سازند و بدون دلیل، جنگ ضدّ آن را آغاز کردند و به همین دلیل، یهودیان و غربی‌ها و صهیونست‌ها با توجه به محاسبات سیاسی و استراتژیک، از سال‌ها پیش برنامه‌ریزی کرده‌اند هر قدرت و نیرویی که ممکن است آن رهبر بزرگ در جنگ ضدّ خود از آن استفاده کند، از بین ببرند.

آنها جنگی سخت ضدّ عراق و ایران ترتیب دادند تا زمانی که مهدی(علیه السّلام) ظهور کند،‌ با مردمی روبه رو شود که جنگ‌ها و تحریم‌ها آنها را از پا در آورده و در نتیجه نتوانند به امامشان یاری برسانند. اینجاست که پاسخ این سؤال را در می‌یابیم که: چرا حملات و جنگ‌های پیاپی و سخت کنونی در این منطقه به ویژه با دوستدارن اهل‌بیت(علیه السّلام) در می‌گیرد؟ چرا میان ایران و عراق جنگ روی داد و هشت سال ادامه یافت و شمار زیادی از پیروان و دوستداران اهل بیت(علیه السّلام) در آن کشته شدند؟ چرا اندکی پس از پایان جنگ ایران وعراق،‌ این جنگ بار دیگر در این منطقه روی داد؟ (حمله به کویت واشغال عراق).

شگفتا، گویی کسانی هستند که نمی‌خواهند این منطقه لحظه‌ای آرام و خالی از درگیری باشد، و مهم‌تر اینکه آنها می‌خواهند عراق را برای مدّتی بسیار طولانی، به صورت منطقه‌ای پر از آشوب و ناامن و میدان جنگ‌های مختلف درآورند و می‌خواهند توجیه‌هایی برای باقی ماندن نیروهای غربی در آن داشته باشند. اگر ما بدانیم که آنها خود را برای جنگ بزرگ «آرمگدون» آماده می‌کنند. دیگر از این حوادث شگفت‌زده نمی‌شویم. آنها پیش‌بینی می‌کنند آرماگدون یک جنگ هسته‌ای گسترده و همه‌جانبه است که در آن جنگ دوستداران ویاران امام را از بین می‌برند. وما باید بدانیم که در شرایطی زندگی می‌کنیم که صهیونیست‌ها برنامه‌ها و طرح‌های زیادی برای آن دارند و آن طرح‌ها و برنامه‌ها نیز توسط آمریکا و غرب به اجرا درمی‌آید که برخی از علل آن در این موارد خلاصه می‌شود:

1. انتظار آمدن آن رهبر بزرگ(علیه السّلام) وتلاش برای نابود ساختن ایشان در آغاز ظهورشان، زیرا منابع یهودی پیش‌بینی کرده‌اند که ظهور ایشان نزدیک شده است.

2. تسلط بر گنج‌های فرات که از جنس طلا است و آن با نزدیک شدن زمان ظهور امام(علیه السّلام)، آن‌گونه که در روایت‌ها آمده است،‌ افزایش می‌یابد.

3. دست گذاشتن بر منابع نفت منطقه، تسلط بر اقتصاد آن و تضعیف سیاسی و نظامی کشورهای منطقه.

جدا از اینها باید تأکید کرد که طرح‌ها و برنامه‌های غربیان (رومی‌ها) در این منطقه، زیر چتر حمایت صهیونیسم، چیزی جز آماده‌سازی زمینه و جوّ مناسب برای خروج سفیانی نیست.

در پایان تأکید می‌کنیم که این مکر و حیلة آنها است امّا مکرو حیله خداوند بر آن چیره است. «و یمکرون و یمکرالله و الله خیر الماکرین». و وعدة خدا حق است که فرمود: «و إنّ جندنا لهم الغالبون».

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:14 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

چهار راه شناخت امام مهدی (عج) در آخرالزمان

چهار راه شناخت امام مهدی (عج) در آخرالزمان واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

برای شناخت امام مهدی (عج) در آخر الزمان چهار راه وجود دارد :

۱٫ قرآن، سنّت، عرفان و حکمت

قبل از توضیح این اصول چهارگانه در شناخت امام زمان (عج) ذکر یک مقدمه ضروری است، مسأله مهدویت علاوه بر اینکه یک امر مسلّم دینی و اسلامی است، تقریباً به عنوان یک موضوع عمومی در میان بسیاری از مجامع و امتهای گذشته مطرح بوده و مورد انتظار بشری قرار گرفته است.[۱]

بعد از ذکر این مقدمه کوتاه به معرفی چند راه برای شناخت حضرت امام زمان (عج) می پردازیم.

الف. قرآن کریم:

قرآن کریم تجلّی ذات باری تعالی بر نبی مکرّم اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ است. برخی از آیات قرآن ظهور در مسأله مهدویت داشته و مباحث پایان و آینده جهان را بررسی می کنند و برخی دیگر از آیات با عنایت به روایات به تأویل برده شده است.

به عنوان نمونه دو آیه را ذکر می کنیم:

۱٫ «ما در «زبور» بعد از ذکر «تورات» نوشتیم، سرانجام، بندگان شایستة من، وارث و حاکم زمین خواهد شد»[۲] امام باقر ـ علیه السلام ـ در تأویل و تغییر این آیه شریفه فرموده است: «این بندگان شایسته که وارثان زمین گردند، حضرت مهدی (عج) و اصحاب او در آخر الزمان هستند.»[۳]

۲٫ «خداوند برای آنهایی که ایمان آورده وعمل صالح انجام داده است، وعده داده اند که آنان را خلیفه روی زمین نموده، همانگونه که پیش از آنها را خلیفه ساخته بود…».[۴] امام سجاد ـ علیه السلام ـ بعد از تلاوت این آیه شریفه فرموده است: «اینان از شیعیان ما هستند. خداوند این کار را در حق آنان به دست مردی از ما خاندان خواهد کرد. آن مرد مهدی این امت است».[۵]

ب. سنت:

روایات گسترده ای از منابع حدیثی امامیه همانند کمال الدین و تاج النعمه (شیخ صدوق)، الغیبة (طوسی)، الغیبه (نعمانی)، اصول کافی (کلینی) و… به مسأله مهدویت پرداخته و مباحث آن را شناسانده اند، و در کتابهای حدیثی اهل سنت نیز روایات نبوی متعددی در مورد مسأله مهدویت ذکر شده است که در ذیل به عنوان نمونه چند روایت ذکر می شود:

۱٫ حضرت مهدی (عج) در صحیفة فاطمة زهرا ـ سلام الله علیها ـ ، جابر می گوید: روزی بر فاطمه ـ سلام الله علیها ـ وارد شدم، صحیفه ای را در دست مبارک او دیدم که اسم پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ و تمامی اسامی ائمه دوازده گانه ـ علیهم السلام ـ در آن ثبت شده بود. و جابر همه آن اسامی را ذکر کرده که از جمله اسم مبارک حضرت مهدی (عج) در این روایت این چنین آمده است: «ابا القاسم، م، ح، د بن الحسن و هو حجة الله تعالی علی خلقه و امّه جاریه و اسمها «نرجس».[۶]

۲٫ طبرسی از امام محمدباقر ـ علیه السلام ـ آورده است که آن حضرت خطبة رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ در روز غدیر را در یک حدیث طولانی آورده است که در بخشی از آن درباره وجود مبارک امام مهدی (عج) این چنین فرموده است: «بدانید که او (امام مهدی) باقی ماندة حجّت هایی است که حجّتی بعد از او نخواهد بود. او ولی خدا در زمین و حاکم در میان خلق و امین در نهان و آشکار است.»[۷]

۳٫ ابن سعید خدری از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ : «در امتی من مهدی است که پس از خارج شدن از غیبت، زمین را پر ازعدل نموده، چنان که از جور و ستم پر شده باشد.»[۸]

۴٫ از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ : به مهدی بشارت می دهم، مردی از قریش و از عشرت من می باشد.»[۹] و هم چنین روایت زیادی از فریقین در این مورد رسیده است که زمینه بیان آن نمی باشد.

ج. عرفان

عرفان راه دیگری برای شناخت امام زمان (عج) است. عرفای اسلامی که اصحاب کشف و شهودند مسأله مهدی موعود را مطرح کرده و برعظمت مقام آن تأکید نموده اند. آنان این مطلب را در قالبهای شعر و نثر به دیگران رسانده اند. و در عرفان این موضوع را در حقایق مسلم دین و وقایع حتمی جهان می دانند. از آن حضرت به قطب زمان، ولی دوران و خاتم اولیاء یاد کرده اند. و به چند نمونه از دیدگاه عرفانی اشاره می شود:

۱٫ شیخ عطار نیشابوری، عطار که مطالب عرفانی فراوانی در بعد شخصیتی حضرت مهدی (عج) گفته است، به نمونه ای از اشعار او دربارة آن حضرت اشاره می گردد:

اوست باب اولیاء عین الیقین اوست اسرار معانی را معین

اوست دانا در همه روی زمین اوست بنیاد و همه اسرار دین

اوست عالم بر علوم اولین اوست ظاهر بر ظهور آخرین…

نام او، نام محمد (ص) آمده خلق او، خلق احمد آمده…

صد هزاران اولیا روی زمین از خدا خواهند مهدی را یقین

یا الهی، مهدی را از غیب آر تا جهان عدل گردد آشکار…[۱۰]

۲٫ محمود شبستری، ایشان تحت عنوان «قاعدة ختم ولایت» می گوید: «غرض از ختم ولایت وجود مبارک حضرت مهدی (عج) است که سلسله ولایت به او ختم می گردد. حقیقت کمال به نقطة دائرة اخیر به ظهور می رسد که خاتم اولیاء باشد. یعنی دائره وجود ولایت مطلقه حضرت مهدی (عج) که نقطه ختم ولایت است، در حقیقت مظهر همه ولایتهاست که در وجود انبیاء و اولیاء گذشته فرد فرد وجود داشته اند، و در این نشئه به وجود خاتم اولیا حضرت مهدی ظهور یافته است.[۱۱]

ح. حکمت:

حکماء و فلاسفه اسلامی نیز به مسأله ولی کامل و خلیفه خدا در زمین توجه داشته و بر مبنای اندیشه خود از آن سخن گفته و آن را شناسانده اند که به چند نمونه از نظریه بزرگان اهل حکمت اشاره می شود:

۱٫ معلم ثانی ابونصر فارابی، حکیم فارابی، در تحلیلی که دارد، زندگی صحیح اجتماعی را در مدیریت کامل و آگاه به زمان و مکان می داند. و آن مدیر کامل را به زمان حضور و غیبت پیش بینی کرده می گوید: رئیس مدینه فاضله، نمی تواند هر کسی باشد. و کسی می تواند که دارای ملکة کامل باشد، چنین انسانی، انسان کامل است. که بالفعل هم عقل است و هم معقول، هم مدیر است و هم مدبّر، هم معلم است و هم مرشد.

 او اشراف کامل بر همه دارد. زیرا بقای مدینه فاضله، به امام و رهبر است. و اینگونه رهبر متصل به عقل الهی است و از برکت علم تأویل برخوردار می باشد. و به همه معارف حسی و غیرحسی آشنائی کامل دارد. و چنین انسانی شایسته ی خلافت الهی در زمین است. و ارتباط با عالم غیب داشته، در بیان معارف اشتباه نمی کند… و بعد می گوید: اگر زمانی چنین انسانی در جامعه حضور نداشت و از منظرها پنهان و در حال غیبت به سر می برد، باید شرائع و احکامی را که این رئیس و یا امثال آن در حال حضور وضع کرده اند، بگیرند و همانها را قوانین قطعی جامعه قرار دهند و جامعه را به آن اداره کنند.[۱۲]

۲٫ شیخ اشراق، شهاب الدین سهروردی می گوید: هیچ گاه عالم از حکمت و از وجود کسی که قائم به حکمت است و حجّت های روشن خدا در نزد او می باشد، خالی نخواهد بود. و این کس همان خلیفه خدا در زمین است. پس، در هر زمانی چنین شخصی بهم رسد که نمونه کامل علم و عمل بوده و رهبری امت به او بوده و خلافت الهی در زمین نیز به عهده او می باشد. و زمین هرگز از چنین انسانی تهی نخواهد ماند.

 امّا این چنین رهبر و پیشوای جامعه، گاهی در ظاهر بوده و حکومت تشکیل می دهد. و گامی در نهایت پنهانی بوده و در غیبت به سر می برد. و آن که در غیبت به سر می برد مردم او را «قطب زمان» می نامند. او در جای بی نشانی زندگی کرده و از او نشانی در دست نمی باشد. هر گاه این امام و رهبر ظاهر گردد و در رأس حکومت قرار گیرد، زمان، زمانی نورانی خواهد شد.[۱۳]


 

شبستان /  گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html

پی نوشتها :

[۱] . دائرة المعارف فارسی، ج ۱، ص ۱۳۷۳٫

[۲] . انبیا، ۱۰۵٫

[۳] . طبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن، مجمع البیان، ج ۷، ص ۶۶، دار احیاء التراث، بیروت، ۱۴۰۶٫

[۴] . نور، ۵۶٫

[۵] . طبرسی، همان، ص ۱۵۲؛ مجمع البیان، همان.

[۶] . شیخ صدوق، ابی جعفر محمد بن بابویه قمی، کمال الدین تمام النعمه، ج ۱، ص ۴۲۰، ترجمه کمرة نشر دار الحدیث، قم، ۱۳۷۰٫

[۷] . طبرسی، ابی منصور احمد، احتجاج طبرسی، ج ۱، ص ۸۰، مؤسسه الاعلمی، بیروت، ۱۹۸۳ م.

[۸] . ترمذی، ابی عیسی محمد، صحیح ترمذی، ص ۲۷۰، چ قدیم، مصر.

[۹] . ابن حجر هیثمی، شهاب الدین احمد شافعی، صواعق المحرقه، ص ۹۹، مکتبه القاهره، ۱۳۸۵ ق.

[۱۰] . نیشابوری، شیخ عطار، فرید الدین، مظهر العجائب، ص ۴۴، چ سنگی.

[۱۱] . لاهیجی، شیخ محمد، مفتاح الاعجاز شرح گلشن راز، ص ۳۱۳، مرکز نشر، انتشارات سعدی، ۱۳۷۱ش.

[۱۲] . ابونصر فارابی، آراء اهل المدینه الفاضله، ص ۸۹، طبع مصر، ۱۳۶۸ ق.

[۱۳] . شیخ اشراق، شهاب الدین سهروردی، حکمة الاشراق، ج ۲، ص ۱۱، انتشارات بیدار، قم.

مراکز مرتبط با موضوع

۱٫ مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم، گروه مهدویت.

۲٫ مرکز تخصصی مهدی موعود، تلفن ۷۷۳۷۸۰۱٫

۳٫ موسسه فرهنگی انتظار نور، تلفن: ۳۲ـ ۷۷۴۶۸۳۰٫

۴٫ کتابخانه تخصصی مسجد مقدس جمکران.

۵٫ کتابخانه تخصصی مهدویت، سازمان تبلیغات اسلامی، ۲۹۱۱۴۳ و… .

گفتنی است کتابهای ذیل از اتقان خاصی برخوردار بوده و با اطمینان می توانید برای شناخت آن حضرت از آنها بهره برید.

۱٫ کمال الدین، شیخ صدوق؛ ۲٫ الغیبه، طوسی؛ ۳٫ الغیبه، نعمانی؛ ۴٫ امامت و مهدویت، آیت الله صافی گلپایگانی؛ ۵٫ منتخب الاثر، آیت الله گلپایگانی؛ ۶٫ مهدی موعود، علامه مجلسی؛ ۷٫ تاریخ عصر غیبت و عصر ظهور، محمد صدر و… .

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:19 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

شبهاتی درباره ازدواج حضرت مهدی (عج)

شبهاتی درباره ازدواج حضرت مهدی (عج) واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

امام زمان (عج) مي تواند الآن تشكيل خانواده بدهد يا خير و اگر در جمع خانواده خود حضور داشته باشد لازمة آن پذيرفتن عهد حكومت ظالمان نيست لطفاً توضيح دهيد؟

برداشت ما از اين سؤال اين است كه اگر آن حضرت تشكيل خانواده داده باشند از آنجا كه ازدواج به شناخته شدن حضرت مي انجامد از اينرو آن حضرت از زندگي غايبانه خارج خواهد شد خروج حضرت از غيبت باعث مي شود تمام عواقبي كه در روايات به عنوان عوامل پنهان زيستي امام مهدي (عج) ذكر شده دامنگير ايشان شود كه يكي از آن ها بر گردن گرفتن بيعت ظالمان است.

پيش از پرداختن به پاسخ سؤال فوق توجه به اين نكته لازم است كه در مورد مسأله ازدواج امام مهدي (عج) ديدگاه هاي مختلفي وجود دارد اما به نظر مي رسد در اين باره نمي توان به نظر قاطعانه اي دست يافت يعني نه مي توان ازدواج آن حضرت را قطعي تلقي كرد و نه عدم ازدواج را حال سؤال اين است كه اگر امام مهدي ـ عليه‎ السلام ـ ازدواج كرده باشند آيا ازدواج به گردن گرفتن بيعت ظالمان منجر خواهد شد؟

به نظر مي رسد پاسخ سؤال فوق منفي است و ازدواج امام مهدي ـ عليه‎ السلام ـ به شناسايي حضرت منجر نخواهد شد بر اين مطلب دلايل مختلفي مي توان اقامه كرد:

1. در روايات متعددي به اين نكته اشاره شده است كه گروهي از افراد مؤمن و پرهيزگار كه از نظر مراتب معنوي رتبه هاي بلندي دارند در دوران غيبت امام مهدي ـ عليه‎ السلام ـ را همراهي مي كنند. امام باقر ـ عليه‎ السلام ـ در اين باره فرموده اند: «و ما بثلاثين من وحشة»[1] امام مهدي ـ عليه‎ السلام ـ با وجود سي نفر تنها و بي مونس نخواهد بود.»

بر اين اساس اگر ارتباط و همراهي اين گروه با آن حضرت به شناسايي ايشان در ميان مردم منجر نمي شود ـ كه نمي شود ـ پس اين امكان هم وجود دارد كه حضرت همسر داشته باشند و در عين حال به زندگي غايبانة ايشان هم لطمه اي وارد نشود به تعبير ديگر همسر حضرت نيز از نظر مراتب معنوي حائز رتبه هاي بالايي باشند و امر حضرت را مخفي نگاه دارند.

2. اين امكان نيز وجود دارد كه امام مهدي ـ عليه‎ السلام ـ از ميان بانوان معمولي همسر انتخاب نمايند بدون اينكه هويت واقعي خود را براي آنان آشكار نمايند. به تعبير ديگر ما بر اين باوريم كه غيبت امام مهدي ـ عليه‎ السلام ـ غيبت شخص نيست غيبت شخصيت است يعني اينگونه نيست كه به شكل معجزه گونه بدن حضرت به چشم ها ديده نشود بلكه آن حضرت در ميان انسان ها زندگي مي كنند ديده مي شوند و مي بينند اما از آنجا كه هويت ايشان بر مردم مخفي است ديده شدن آن حضرت به شناسايي شخصيتشان منجر نمي شود

 بنابراين اين احتمال هم احتمال معقولي است كه امام مهدي ـ عليه‎ السلام ـ ازدواج كرده باشند بدون اينكه همسر ايشان از هويت واقعي آن حضرت مطلع باشند و از ين رو ازدواج امام مهدي ـ عليه‎ السلام ـ به شناخته شدن و در نتيجه به بر گردن گرفتن بيعت ظالمان منجر نخواهد شد.

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:19 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

برداشت‌ انحرافی از‌ انتظار فرج

 برداشت‌ انحرافی از‌ انتظار فرج واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

حتی مهدویت نیز با آسیب‌هایی همراه است

 هر امر مهمی به نسبت اهمیتش، در معرض خطرها و آسیب‌هایی قرار دارد و مقوله‌ مهم مهدویت هم با اثرات بسیار حیات‌بخش و بهجت‌زای خود که کم‌ترین آن‌ها، امید به آینده و سر فرود نیاوردن در مقابل حوادث، ستم‌ها و سختی‌هاست، از این قاعده مستثنی نیست.

 منظور من از آسیب‌های بحث مهدویت در اینجا، آسیب‌هایی است که پیش از ظهور حضرت و در دوران غیبت رخ می‌نماید و هدف ما در این بحث، بررسی برخی آسیب‌ها با تبیین آثار و خاستگاه هر یک از آنهاست تا راه مبارزه و درمانشان را بیابیم.

 برداشت‌ انحرافی از‌ انتظار فرج

 برخی انتظار فرج را در دعا برای فرج، امر به معروف و نهی از منکرهای جزئی، منحصر دانسته و بیش‌تر از آن، وظیفه‌ای برای خویش قائل نیستند.

 گروهی دیگر حتی امر به معروف و نهی از منکرهای جزئی را نیز بر نمی‌تابند. چون معتقدند در دوران غیبت، کاری از آن‌ها بر نمی‌آید و تکلیفی به عهده ندارند، و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، شخصا هنگام ظهور کارها را اصلاح می‌کند.

 پندار گروه سوم چنین است که جامعه بایستی به حال خود رها شود و کاری به فساد آن نباید داشت تا زمینه‌ ظهور ـ ‌که دنیایی پر از ظلم و فساد است‌ ـ فراهم آید.

گروه چهارم، انتظار را چنین تفسیر می‌کنند که نه تنها نباید جلوی مفاسد و گناهان را گرفت، بلکه بایستی به آن‌ها دامن زد تا زمینه‌ ظهور حضرت حجت عجل الله فرجه هر چه بیش‌تر فراهم شود.

 دیدگاه پنجم، هر حکومتی را به هر شکل، باطل و برخلاف اسلام می‌داند و می‌گوید: هر اقدامی برای تشکیل حکومت در زمان غیبت، خلاف شرع و مخالف نصوص و روایات معتبر است و به این استدلال کرده‌اند که در روایات آمده است: «هر عَلَم و پرچمی قبل از ظهور قائم عجل الله فرجه باطل است».

پیامدهای برداشت‌های انحرافی از انتظار فرج

 به نظر من، این تفکرات، پیامدهای مختلف و گوناگونی دارد که به چند نمونه اشاره می‌کنم:

۱ ـ قانع بودن به وضع موجود و عدم کوشش برای تحقق وضعی برتر

۲ ـ تسلط بیگانگان و زبونی در مقابل آن‌ها (نبودن استقلال و آزادی)

۳ ـ ناامیدی و پذیرش شکست در حوزه‌ فرد و اجتماع

۴ ـ فراگیر شدن ستم و انفعال و بی‌تحرکی در مقابل ظلم

۵ ـ قبول ذلت و بدبختی در حوزه‌ فرد و اجتماع

۶ ـ تنبلی و بی‌مسئولیتی

۷ ـ تعطیلی محتوای بسیاری از آیات و روایات مانند: امر به معروف و نهی از منکر، سیاست داخلی و خارجی، چگونگی برخورد با کفار و مشرکان، دیه، حدود، دفاع از محرومان و … .

منشأ برداشت‌های انحرافی از انتظار فرج

 منشأ برداشت‌های انحرافی می‌تواند این موارد باشد:

۱ ـ توهم اینکه امام زمان عجل الله فرجه کارها را به وسیله‌ اکراه و اجبار و یا تنها از طریق معجزه انجام می‌دهد؛ پس نیاز به مقدمات و زمینه‌سازی نیست.

۲ ـ توهم اینکه غیر از امام زمان عجل الله فرجه هیچ‌کس نمی‌تواند همه‌ فسادها و تباهی‌ها را به صورت کامل برچیند و تمامی خیرها و صلاح‌ها را در همه‌ ابعاد و زمینه‌ها حاکم سازد؛ پس کاری از دیگران بر نمی‌آید.

۳ ـ هدف، وسیله را توجیه می‌کند. به عبارت دیگر، هدف‌ها وسیله‌های نامشروع را مشروعیت می‌بخشد. پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه‌ فساد است.

۴ ـ عدم فهم صحیح روایت‌هایی که ظلم و جور آخرالزمان را مطرح می‌کنند و این اشتباه که پس بایستی، یا کاری به فساد و تباهی نداشت و در قبال آن، موضع بی‌طرفی اتخاذ کرد یا حتی دیگران را به گناه فرا خواند.

۵ ـ عدم فهم و تحلیل مناسب روایاتی مانند «بطلان هر عَلَمی قبل از ظهور»

پاسخ‌هایی که به برداشت‌های نادرست از انتظار فرج داده‌اند

پاسخی که به این دیدگاهها داده شده این است که اولاً حرکت امام زمان عجل الله فرجه مانند امور دیگر، روال طبیعی دارد و قرار نیست همه‌ امور معجزه‌آسا صورت پذیرد. امام صادق علیه‌السلام فرمود: «لو قد خرج قائمنا لم یکن الا العلق والعرق والنوم علی السروج» (قائم ما که قیام کند، جز عرق ریختن و خواب (از فرط خستگی و مبارزه پی‌درپی) بر روی زین‌ها نیست) و ثانیاً قیام امام زمان عجل الله فرجه زمینه‌سازی و آمادگی می‌طلبد. چنا‌نکه در روایات، عده‌ای به عنوان زمینه‌سازان حکومت مهدی عجل الله فرجه نام برده‌ شده‌اند.

در روایات دیگر در توصیف منتظران واقعی آمده است: «انّ اهل زمان غیبته والقائلین بامامته والمنتظرین لظهوره افضل من اهل کل زمان.. اولئک المخلصون حقّاً و شیعتنا صدقاً و الدعاة الی دین الله سرّاً و جهراً…» (همانا اهل زمان غیببتش و معتقدین به امامتش و منتظرین ظهورش بهتر از اهل هر زمان هستند …. آنان به حق، مخلص و شیعه ما هستند و در آشکار و نهان دیگران را به دین خدا فرا می‌خوانند.)

 دومین پاسخی که داده شده این است که این دیدگاه که «هدف، وسیله را توجیه می‌کند» از نظر دین، کاملاً اشتباه است؛ زیرا همان‌طور که حکومت امام مهدی عجل الله فرجه ریشه‌کن کننده‌ ظلم و جور و برپا کننده‌ی عدل است و از قلدری و قساوت تهی است، راه پیدایش این مقصود نیز بایستی چنین باشد یعنی از ظلم و جور دور، از قساوت و قلدری برکنار و از دروغ‌گویی و ریاکاری خالی باشد. قداست مجوز گناه نمی‌شود؛ چرا که گناه جز گناه نمی‌زاید و با ظلم نمی‌شود عدل به پا کرد.

 سومین پاسخی که داده شده این است که لازم نیست همه‌ مردم ظالم یا فاسد گردند تا «ظلم فراگیر» به وجود آید. بلکه نگاه کوتاه و گذرا به جهان نشان می‌دهد که ظلم عالم را فرا گرفته است، عده‌ای ظالمند و بسیاری مظلوم. از طرفی هیچ منافاتی ندارد که در کنار این ظلم و جور، دوستان و منتظران آن حضرت با زمینه‌سازی مثبت و آینده‌ساز، در اندیشه‌ مقدمه‌چینی برای انقلاب جهانی ایشان باشند. پس ظلم و فساد به صورت نسبی در جهان شیوع دارد. مثلا امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «لا والله لا یأتیکم حتی یشقی من شقی و یسعد من سعد؛ این امر (فرج) تحقق نمی‌پذیرد تا اینکه هر یک از شقی و سعید به نهایت کار خود برسند».

پس سخن در این است که گروه سعادتمند و شقاوتمند هر کدام باید به نهایت کار خود برسند. نه اینکه «سعید» در کار نباشد و فقط اشقیا به منتها درجه‌ شقاوت برسند.

از سوی دیگر، بدیهی است که آیات و روایات ما را به مبارزه با ظلم و ستم فرا خوانده‌اند. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: «یکون فی آخر الزمان قوم یعملون المعاصی و یقولون انّ الله قد قدرها علیهم، الرادّ علیهم کشاهر سیفه فی سبیل الله؛ در آخر الزمان، گروهی معصیت می‌کنند و می‌گویند: خدا برای آنان چنین مقدر کرده است (کنایه از جبر) کسی که این‌ها را رد کند مانند کسی است که در راه خدا شمشیر کشیده است».

 پاسخ دیگر در مورد روایت «بطلان هر عَلَمی قبل از ظهور» است که گفته‌اند این روایات مانند احادیث دیگر لازم است بر قرآن، سنت و عقل عرضه شود تا مواردی مانند: «حکومت»، «تخصیص»، «تخصص» و «ورود» و راه‌های دیگر جمع، اعمال شود. حتی در روایات آمده است که اگر روایتی مخالف صریح قرآن بود، بایستی کنار نهاده شود و آ‌نچه آیات و روایات و عقل، ما را به آن رهنمون می‌شوند، بطلان همه‌ قیام‌ها، فعالیت‌ها و جریان‌های قبل از ظهور نیست، بلکه منظور از بطلان قیام و عَلَم در روایات، بطلان قیامی است که به نام حضرت مهدی عجل الله فرجه صورت بگیرد.

 شاهد این پاسخ این است که قیام زید بن علی و امثال آن در روایات معتبر، تأیید شده‌اند.

 در روایت از امام کاظم علیه‌السلام نقل شده: «رجل من اهل قم یدعو الناس الی الحقّ یجتمع معه قوم کزبر الحدید لا تزلّهم الریاح العواصف ولا یملّون من الحرب ولا یجبنون وعلی الله یتوکلون، والعاقبة للمتقین؛ مردی از اهل قم، مردم را به حق دعوت می‌کند. طرفداران و یاران او، مردمی استوارند و آهنین که از جنگ خسته نمی‌شوند و از دشمن نمی‌هراسند و تنها به خدا توکل می‌کنند و عاقبت نیز از آن کسانی است که اهل تقوا هستند».

 در روایت دیگر، امام محمدباقر علیه السلام کشتگان مبارزان قبل از ظهور را به عنوان شهید یاد می‌کند.

انتظار یعنی فراهم کردن زمینه‌های ظهور، ظلم ستیزی و آمادگی برای ظهور

 در مقابل این پاسخ‌ها، نگرش دیگری وجود دارد که دقیقتر و صحیح‌تر است.

 نظر صحیحتر، انتظار را به معنای فراهم آوردن زمینه‌های ظهور، ظلم‌ستیزی به مقدار توان و آمادگی برای ظهور حضرت می‌داند. در این دیدگاه، فرد بایستی دنیا را برای آمدن حضرت مهیا کند و نه تنها امر به معروف و نهی از منکر (جرئی و کلی) نماید، بلکه باید به دنبال تشکیل حکومت صالح و حفظ و حراست از کیان اسلامی نیز باشد.

 حضرت امام راحل (ره) در این‌باره مطالبی به این مضمون دارد که با اینکه ما نمی‌توانیم دنیا را پر از عدالت بکنیم اما به هر مقداری که می‌توانیم جلوی ظلم را بگیریم، تکلیفمان است که آن را انجام دهیم. ما باید با فراهم کردن اسباب، کاری کنیم که عالم، مهیا شود برای آمدن حضرت حجت عجل الله فرجه. (نگاه کنید: صحیفه امام، ج‏۲۱، ص: ۶)

 حضرت امام به طور صریح فرمودند:‌ «اینهایى که مى‏گویند که هر عَلَمى بلند بشود و هر حکومتى، خیال کردند که هر حکومتى باشد این بر خلاف انتظار فرج است. اینها نمى‏فهمند چى دارند مى‏گویند. اینها تزریق کرده‏اند بهشان که این حرفها را بزنند. نمى‏دانند دارند چى‏چى مى‏گویند. حکومت نبودن، یعنى اینکه همه مردم به جان هم بریزند، بکشند هم را، بزنند هم را، از بین ببرند، بر خلاف نص آیات الهى رفتار بکنند.

 ما اگر فرض مى‏کردیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار مى‏زدیم؛ براى اینکه خلاف آیات قرآن است. اگر هر روایتى بیاید که نهى از منکر را بگوید نباید کرد، این را باید به دیوار زد. این گونه روایت قابل عمل نیست. و این نفهمها نمى‏دانند چى مى‏گویند، هر حکومتى باشد حکومت [باطل‏] است! بلکه شنیدم بعضى از اشخاص گفته‏اند که خوب با این وضعى که هست، الآن در ایران هست، دیگر ما نباید تهذیب اخلاق بکنیم؛ دیگر غلط است این حرفها! چیزى نیست دیگر حالا؛ حتماً باید استاد اخلاق در یک محیطى باشد که همه مردم فاسدند، شرابخانه‏ها همه بازند و ـ عرض مى‏کنم که ـ جاهاى فساد همه بازند! اگر یک جایى باشد که خوب باشد، آنجا دیگر تهذیب اخلاق لازم نیست، نمى‏شود، باطل است! اینها یک چیزهایى است که اگر دست سیاست در کار نبود، ابلهانه بود، لکن آنها مى‏فهمند دارند چى مى‏کنند.»

امام خمینی (ره) در بیانی دیگر فرموده‌اند: «عقل هم به ما حکم مى‏کند که تشکیلات لازم است تا اگر به ما هجوم آوردند بتوانیم جلوگیرى کنیم؛ اگر به نوامیس مسلمین تهاجم کردند، دفاع کنیم. شرع مقدس هم دستور داده که باید همیشه در برابر اشخاصى که مى‏خواهند به شما تجاوز کنند براى دفاع آماده باشید. براى جلوگیرى از تعدیات افراد نسبت به یکدیگر هم حکومت و دستگاه قضایى و اجرایى لازم است. چون این امور به خودى خود صورت نمى‏گیرد، باید حکومت تشکیل داد. چون تشکیل حکومت و اداره جامعه بودجه و مالیات مى‏خواهد، شارع مقدس بودجه و انواع مالیاتش را نیز تعیین نموده است؛ مانند خراجات، خمس، زکات و غیره.

اکنون که شخص معینى از طرف خداى تبارک و تعالى براى احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشده است تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمى‏خواهیم؟ اسلام فقط براى دویست سال بود؟»

هزار سال دیگر بگذرد و مصلحت اقتضا نکند که حضرت تشریف بیاورد، در طول این مدت مدید احکام اسلام باید زمین بماند و اجرا نشود، و هر که هر کارى خواست بکند؟ هرج و مرج است؟ قوانینى که پیغمبر اسلام در راه بیان و تبلیغ و نشر و اجراى آن ۲۳ سال زحمت طاقت فرسا کشید فقط براى مدت محدودى بود؟ آیا خدا اجراى احکامش را محدود کرد به دویست سال؟ و پس از غیبت صغرا اسلام دیگر همه چیزش را رها کرده است؟ اعتقاد به چنین مطالبى یا اظهار آنها بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است.»

 از نظر امام خمینی، هیچ کس نمی‌تواند بگوید دیگر لازم نیست از حدود و تمامیت ارضی وطن اسلامی دفاع کنیم یا امروز مالیات و خراج و خمس و زکات نباید گرفته شود، قانون کیفری اسلام و دیات و قضا باید تعطیل شود. هر که اظهار کند که تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد منکر ضرورت اجرای احکام اسلام شده و جامعیت احکام و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است.

مجموعه دین، ما را به انتظار مثبت رهنمون می‌شود

 مجموعه آیات و روایات درباره‌ امر به معروف و نهی از منکر، حدود، دیات، دفاع، جهاد، کمک به محرومان، چگونگی برخورد با ظلم و عدم تسلیم در برابر ستم (مانند پیمان خداوند از دانشمندان که بر شکم بارگی عده‌ای و گرسنگی عده‌ای دیگر آرام نگیرند و حق مظلومان را از ظالمان بستانند و…) و دیگر مواردی که دین مورد تأکید قرار داده، ما را به انتظار مثبت رهنمون می‌شود.

پیامبر درون یعنی عقل نیز تکلیف ما را کاملاً مشخص نموده است: مثلا آیا می‌شود همه‌ احکام و دستورهای الهی در دوران غیبت تا زمان ظهور، تعطیل و بدون متولی و مجری بماند؟ بدیهی است کسی بایستی عهده‌دار و حافظ شریعت الهی بوده و پناهگاه مسلمانان باشد. لذا بایستی به قدر توان کوشید و زمینه را فراهم کرد و عالم را برای آمدن حضرت مهیا نمود.

 برنامه‌ امام زمان عجل الله فرجه بسیار عالی، اما دشوار است؛ زیرا باید تمام جهان را اصلاح کند. از سوی دیگر، از روایات استفاده می‌شود که امام زمان عجل الله فرجه و یارانش به وسیله‌ جنگ و جهاد بر کفر و مادی‌گری و بیدادگری غلبه می‌کنند و به واسطه‌ نیروی جنگی، سپاه دشمن و طرفداران بی‌دینی و ستم را مغلوب می‌سازند.

: وظیفه‌ مسلمانان در دوران غیبت این است که اولاً در اصلاح خود بکوشند و به اخلاق اسلامی آراسته شوند و وظایف فردی و احکام و دستورهای قرآن را عمل کنند و ثانیاً دستور اجتماعی اسلام را استخراج و بین خود به طور کامل اجرا کنند تا نتایج درخشان آن را عملاً در پیش جهانیان مجسم سازند.

 منتظر مصلح، خود بایستی صالح باشد و کار بزرگ امام زمان عجل الله فرجه الشریف انتظاری گسترده و برنامه‌ریزی‌های کلان و جهانی می‌طلبد.

 انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام به اندازه توان خود در عالم تحقق پیدا کند و مقدمات ظهور ان‌شاءالله فراهم شود.

حجت‌ الاسلام والمسلمین محمدصابر جعفری از اساتید مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:19 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

آسیب شناسی رفاه کامل در آخر الزمان

آسیب شناسی رفاه کامل در آخر الزمان واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

در آخرالزمان كه حضرت مهدي (عج) ظهور مي كنند و علم پيشرفت زيادي مي كند و عدالت برقرار مي شود و همه به آسايش و رفاه كامل مي رسند و طوري مي شود كه همة انسان ها آرزو مي كنند كه دنيا به آخر برسد چون از زندگي سير شده اند اگر رفاه كامل باعث دلزدگي مي شود پس در بهشت هم دلزدگي به وجود مي آيد؟

نوشته ايد همة مردمان عصر مهدي (عج) به جايي مي رسند كه آرزوي به پايان رسيدن حكومت حضرت را مي كنند چون از زندگي و رفاه كامل آن سير شده اند واقعيت اين است كه دراحاديثي كه سيماي حكومت امام مهدي (عج) را ترسيم كرده اند هيچ حديثي كه حتي اشاره اي اندك به مطلب مورد نظر شما داشته باشد وجود ندارد بلكه بالعكس دربارة اشتياق مردم به آن روزگاران احاديث متعددي وجود دارد يعني مردم آرزو مي كنند كه زمان بيشتري در خدمت حضرت و حكومت او باشند، مثلاً در روايت آمده است: در روزگار حضرت مهدي (عج) خردسالان آرزو مي كنند كه اي كاش بزرگ بودند و بزرگسالان آرزوي كودكي و خردسالي مي نمايند.»[1]

 آرزوي خردسالي مي كنند چون دوست دارند زمان بيشتري را در حكومت آن حضرت به سر برند و خردسالان آرزوي بزرگسالي دارند، زيرا مي خواهند مكلّف باشند و در اجراي برنامه هاي حكومت الهي حضرت ولي عصر (عج) نقش داشته باشند و به پاداش اخروي دست يابند.[2]

 و در روايتي از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ آمده است كه «مهدي (عج) چنان عدالتي در جامعه برپا مي كند كه زنده گان آرزو مي كنند، كاش مرده گانشان زنده بودند و از آن عدالت بهره مند مي گرديدند.»[3] بنابراين نه تنها زنده گان عصر مهدي آرزوي مردن نمي كنند بلكه آرزو مي كنند اي كاش برزخيان زنده مي شدند و حكومت سرشار از عدالت او را مي ديدند.

علاوه بر آنچه گفته شد مي توان گفت در همين دنيا هم حتي كساني كه بدترين حاكم را دارند و ناعادلانه ترين قانون ها در كشورشان به اجرا گذاشته مي شود، آرزوي مردن را نمي كنند و وقتي با اين همه گرفتاري به زندگي كردن خوش بين هستند و اميدوار، به يقين در حكومت آن جان جانان هر روزشان با نشاط بيشتري همراه خواهد بود. در بهشت نيز دلزدگي به وجود نمي آيد و اگر مردم دلزده مي شدند آن را بهشت نمي گفتند؛ چرا كه بهشت از هرگونه ناراحتي و درد به دور است و به فرمودة علامه طباطبايي (ره) در بهشت حياتي هست كه دنبالش مماتي نيست، لذتي است كه آميخته با الم و درد نيست، و سروري هست كه با هيچ غم و اندوهي نيست و اهل بهشت نه تنها هر چه دوست بدارند در دسترسشان هست، بلكه لذت هايي هست كه مافوق خواست آنان است.»[4]

 از طرفي اوصافي براي بهشت[5] و اهل آن ذكر شده است گوياي اين واقعيت است كه در بهشت جز نشاط و سرور چيزي ديگر حتي در قالب دلزدگي وجود ندارد. كيست كه در چنين محيطي قرار بگيرد و دلزده شود و به يقين آن خداي بزرگي كه بهشت را خلق كرده است بهشتي خالي از هرگونه دلزدگي آفريده است و در چنين مواردي اگر خداي آفريننده بهشت را در نظر بگيريم به راحتي مي توانيم بپذيريم كه بهشت او خالي از هرگونه نقص است و اين خالي نقص بودن بهشت صريح قرآن است چرا كه مي فرمايد: بهشت و اهل بهشت در سلامتند و اگر سالمند كه سالمند بايد بپذيريم كه هر آنچه با سلامت در تضاد است در بهشت و اهل آن نيست.

خلاصة سخن در آخر الزمان و در حكومت حضرت مهدي (عج) علم، پيشرفت زيادي مي كند و عدالت و امنيت برقرار مي شود و رفاه كامل به وجود مي آيد ولي هيچ كس آرزوي به پايان رسيدن دنيا را نمي كند بلكه آرزو مي كنند اي كاش مرده گانمان زنده مي شدند و حكومت و عدالت حضرت را مي ديدند و بهشت نيز هرگز باعث دلزدگي نمي شود بلكه در هر روزش نشاط خاصي است.

براي مطالعة بيشتر به كتاب عصر زندگي محمد حكيمي و چشم اندازي به حكومت حضرت مهدي (عج) نجم الدين طبسي مراجعه فرماييد.

حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند: مردي از امت من قيام مي كند كه مردم زمين و آسمان او را دوست مي دارند.


 

اندیشه قم / گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html

الشيعه والرجعه، ج 1، ص 216.

[1] . ابن حماد فتن، ص 99، خطي، كتابخانه المتحف انگلستان، الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 78، القول المختصر، ص 21.

[2] . نجم الدين طبسي، چشم اندازي به حكومت مهدي (عج)، ناشر بوستان كتاب، چاپخانه دفتر تبليغات، ص 168.

[3] . علي بن ابي بكر هيثمي، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، دارالكتاب العربي، بيروت ج 7، ص 315.

[4] . علامه طباطبايي (ره) ، تفسير الميزان، ترجمة سيد محمد باقر موسوي همداني، ج 20، نشر بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي، چاپ نگين، ص 644.

[5] . سورة انعام، آية 127.

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:19 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:آسیب شناسی مهدویت

غیبت و راز طول عمر حضرت مهدی

غیبت و راز طول عمر حضرت مهدی واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

در ابتدای این بخش، به آن دسته از عقایدشیعه - پیرامون امام عصر «عج » - که باعث طرح سؤالاتی از جانب مخالفان شده است،اشاره می کنیم:

1- مهدی «عج »، دوازدهمین امام وجانشین پیامبر«صلی الله علیه وآله » و فرزند امام حسن عسکری «علیه السلام » است.

2- مهدی «عج » هم اکنون زنده است وبیش از هزار سال از عمر او می گذرد.

3- مهدی «عج » زنده است ولی ازنظرها پنهان است. ایشان زندگی طبیعی دارند ولی به طور ناشناس در همین جهان زندگی می کنند. (1)

دیگر فرق اسلامی به جز معدودی عقیده دارند که ایشان در آخر الزمان متولدمی گردند هرچند از دودمان پیامبراند. آنان طول عمر و غیبت طولانی برای آن حضرت قایل نیستند. البته عده کمی از اهل سنت نیزاو را فرزند امام حسن عسکری «علیه السلام »می دانند.

طول عمر انسان

عمرهای عادی که ما دیده ایم غالبا از100 یا 150 سال تجاوز نمی کنند، آنها هم جزء نوادر محسوب می شوند. ولی آیا عمرطبیعی حد ثابتی دارد؟ آیا راهی برای افزایش طول عمر هست؟ آیا انسان مانندیک باطری کوچک، عمر معینی دارد؟ مثلا24 ساعت پشت سر هم کار کند، سپس نیروی آن تمام شود؟ در جهان همه نوع دوام و بقایی وجود دارد. در دل اتمها ذراتی هستند که 11000 ثانیه عمر می کنند ولی درمقابل، عمر کره زمین به 5000 میلیون سال تخمین زده شده است. (2)

دلیل زنده ای که برای اثبات این عقیده می توان اقامه کرد، آزمایشهایی است که گروهی از دانشمندان بر روی گیاهان و حیوانات به عمل آورده اند ودر شرایط خاصی در آزمایشگاه توانسته اند گاهی عمر یک موجودزنده را به 12 برابر افزایش دهند، اگرفرضا چنین آزمایشی روی انسان انجام گیرد، عمر او به بیش از 1000 سال نیزمی رسد.

اگر هم فرض کنیم نوع انسان به طبع نخستین خود، حد ثابتی از عمردارد این موضوع را نمی توانیم تعمیم بدهیم. زیرا افرادی استثنایی وجوددارند که عمرشان با استانداردها وضوابط علمی مطابقت ندارد.

ایراد مخالفان از طول عمر امام زمان «عج »

اگر مشکل طول عمرحضرت «عج »، از جانب ماتریالیستهاکه همه چیز را از زاویه مادی و قوانین مادی طبیعی نگاه می کنند، مطرح شود، پاسخ همان است که در بحث قبل آمد. ولی اگر از سوی خداپرستانی چون مسیحیان و یهودیان یا اهل تسنن بیان شود، در جواب آنان علاوه برآنچه گذشت، سخنان دیگری نیزداریم.

آنها برای قدرت بی پایان خداوند وبرای فرستادگان، معجزات فراوانی قایل هستند. به تعبیر دیگر خدا راحاکم بر قوانین طبیعی می دانند، نه محکوم این قوانین و هرچه خدا اراده کند همان می شود و اراده او مافوق علل طبیعی است. آیا در ابتدای خلقت حد متوسط عمر یک انسان معمولی،1000 سال نبود ؟ آیا کسی از این امورتعجب می کرد و آن را خرق عادت می دانست ؟ پزشکان معاصر ودانشمندان زیست شناس و بیولوژ -یستها، بعد از مدتها تجربه و آزمایش وسپری کردن عمر خود در کنج آزمایشگاهها به این نتیجه رسیده اندکه همه بافتهای مهم بدن انسان، ازعمر جاوید برخوردار است و اگرعاملی پیش نیاید برای همیشه زنده خواهند ماند.

مسیحیان معتقدند که دشمنان مسیح او را به دار آویختند. پس از چندروز عیسی «علیه السلام » برخاست و به آسمان رفت و الآن نیز زنده است. ولی ما شیعیان کشته شدن آن حضرت رارد می کنیم و معتقدیم ایشان زنده است. از طرفی هیچ مسلمانی عمرطولانی نوح «علیه السلام » را انکار نمی کندچون صریحا در قرآن آمده است:

«فلبث فیهم الف سنة الا خمسین عاما» (3)

داستان عزیز که در قرآن آمده وانگوری که 100 سال تازه و سالم بود.پس صحیح و سالم نگهداشتن انگورمهمتر است یا بدن حضرت حجت «عج » ؟

جریان اصحاب کهف و حضرت خضر«علیه السلام » را نیز می توان شاهدآورد (4). در این امر به هر حال کسانی درشک هستند که غرق در ماده وطبیعت اند، به روی حقایق چشم بسته اند و قادر به درک بعضی امورنیستند. به هر حال خفاشان نور آفتاب را نمی بینند.

فایده وجود امام در دوران غیبت

پیامبر اکرم «صلی الله علیه وآله » در پاسخ این پرسش که فایده وجود مهدی در عصرغیبت چیست، فرمودند: «ای والذی بعثنی بالنبوة انهم ینتفعون بنور ولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس و ان جللها السحاب.»

«آری سوگند به خدایی که مرا به نبوت برگزید مردم از رهبری او دردوران غیبتش بهره می گیرند همانگونه که از خورشید به هنگام گرفتن و رفتن آن پشت ابر بهره می برند.»

آثار وجود آن حضرت در دوران غیبت عبارت است از:

1- امیدبخشی:

شیعه به وجود امام زنده عقیده دارد; هرچند او را نمی بیند، ولی خودرا تنها نمی داند. رئیس یک جمعیت یاکشور، مادام که زنده است هر چند درسفر باشد، مایه حیات و حرکت و نظم و آرامش آنهاست ولی شنیدن ازدست دادن او، گرد یاس و نا امیدی برهمه می پاشد. (5) شیعه همواره انتظاربازگشت آن سفر کرده را که قافله دلهاهمراه اوست، می کشد; انتظاری سازنده و اثربخش که هر روز احتمال ظهور او را می دهد. در روایات بسیارزیادی در منابع مذهبی آمده که امام «عج » بطور مداوم در دوران غیبت، مراقب حال پیروان خویش است و طبق یک الهام الهی از اوضاع واحوال آنها آگاه می شود و به روایتی همه هفته، برنامه اعمال آنها به نظر اومی رسد و از کردار آنها آگاه می شود. (6)

2- پاسداری آیین خدا:

مهدی «عج » حافظ اسرار الهی است و حامل حقیقت دین و سرانجام خواهد آمد و دلایل و نشانه های روشن پروردگار باطل نمی گردد.

3- تربیت یک گروه ضربتی آگاه:

آنگونه که از روایات اسلامی برمی آید، گروه کوچکی از آماده ترین افراد که سری پرشور از عشق خدا ودلی پر ایمان و اخلاص برای تحقق بخشیدن به آرمان اصلاح جهان دارند،با او در ارتباطند و از طریق این پیوندتدریجا ساخته می شوند و روح انقلابی بزرگتری کسب می کنند;انقلابی سازنده و بارور برای ریشه کن ساختن هرگونه ظلمی.

4- تاثیر روحانی و نامحسوس:

می دانید که خورشید یک سلسله اشعه نامرئی دارد به نام اشعه مافوق بنفش و مادون قرمز و یک سلسله اشعه های مرئی که از ترکیب آنها با هم هفت رنگ معروف حاصل می شود.یک رهبر بزرگ آسمانی نیز، اگر پیامبرباشد یا امام علاوه بر تربیت تشریعی که از طریق گفتار و رفتار و تعلیم وتربیت عادی صورت می گیرد، نوعی تربیت روحانی از راه نفوذ معنوی دردلها و افکار دارد که می توان آن راتربیت تکوینی نامید.

5- ترسیم هدف آفرینش:

هیچ عاقلی بدون هدف گام برنمی دارد و هر حرکتی که در پرتو عقل و علم انجام گیرد در سیر، هدفی خواهد داشت. برای بیان بهتر مطلب مثالی می آوریم; در باغی در لابلای بوته های گل و درختان، علفهای هرزمی روید. هرگاه به آبیاری آن گلهای زیبا و درختان تنومند می پردازیم،علفهای هرزه نیز سیراب می شوند واگر گلها و درختان خشک شود، ازآبیاری دست می کشیم.

جهان آفرینش مانند باغ پر طراوت و انسانها مانند علفها و بوته های باغندو همان گروهی که هدف اصلی آفرینش را تشکیل می دهند، توجیه کننده هدف آفرینش و مایه نزول هرخیر و برکتند. پس وجود مبارک آن حضرت «عج » نیز همچون باران رحمت و فیض خداست اعم از اینکه در میان مردم آشکارا زندگی کند یاناشناس بماند. چنانکه از معصومین «علیهم السلام » نقل شده است:

« بیمنه رزق الوری و بوجوده تثبت الارض و السماء »

به برکت وجود او مردم روزی می برند و به خاطر او آسمان و زمین برپاست.

6- امتحان و آزمایش:

گروهی که ایمان محکمی ندارند،باطنشان ظاهر می شود و کسانی که ایمان در اعماق دلشان ریشه کرده است به واسطه صبر و ایمان به غیب،ارزششان معلوم و به درجاتی نائل می شوند.

به وسیله غیبت از بیعت کردن باستمکاران محفوظ می ماند.

امام رضا«علیه السلام » به حسن بن فضال می فرماید: گویا شیعیانم رامی بینم که هنگام مرگ سومین فرزندم امام حسن عسکری «علیه السلام »،در جستجوی امام خود همه جارا می گردند، اما او رانمی یابند. حسن بن فضال گوید: چراغایب شود؟ امام «علیه السلام » می فرماید:برای اینکه وقتی با شمشیر قیام کند، بیعت احدی برگردنش نباشد. (7)

به وسیله غیبت از خطر قتل نجات می یابد. (8)

زراره گوید: حضرت صادق «علیه السلام »فرمود: قائم باید غایب شود. عرض کردم: چرا ؟ فرمود: از کشته شدن می ترسد. (9)

چرا امام زمان (عج) ظهورنمی کنند با اینکه ظلم و فساد عالم رافرا گرفته است ؟

برای تحقق یک انقلاب همه جانبه در سطح جهانی، تنها وجود یک رهبرشایسته کافی نیست بلکه آمادگی عمومی لازم است و متاسفانه هنوزدنیا آماده پذیرش چنان حکومتی نشده است. به علاوه مردم باید به قدرکافی تلخیها و بی عدالتیها و ضعف قوانین را لمس کنند. مردم بایداحساس کنند که بحرانهای کنونی،زاییده نظامهای کنونی است و این نظامها از حل بحرانها سرانجام عاجزند. مردم باید تشنه شوند چرا که تا تشنه نشوند، سراغ چشمه آب نمی روند. از سوی دیگر گرد آوردن تمام مردم جهان در زیر یک پرچم گسترده، به تعلیم و تربیت و رشدفرهنگی بالا و نیز به تکامل صنعتی نیاز دارد.

امام منتظر «عج » نیز همچون منتظران خود در انتظار است. ما درانتظار مقدم اوییم و او در انتظار صدورحکم ظهور از جانب حق تعالی.

«اللهم اجعلنا من انصاره و اعوانه »


 حوزه/گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html

پی نوشتها:

1) مکارم شیرازی - ناصر: مهدی انقلابی بزرگ، ص 211-260

2) همان منبع

3) عنکبوت، آیه 14

4) و لبثوا فی کهفهم ثلاث مائه سنین و ازدادواتسعا (کهف / 25)

5) رک: مکارم شیرازی: همان منبع، ص 250-265; سعید - حسن: خدا و مهدی، ص 160

6) مکارم شیرازی: همان منبع، ص 255

7) امینی - ابراهیم: دادگستر جهان، ص 147

8) اثبات الهداة، ج 6، ص 431

9) علت ترس آن حضرت این است که کشته شدن ایشان به صلاح جامعه و دین نیست زیرا هریک از امامان «علیهم السلام » پس از شهادت جانشینی داشتند اما امام زمان (عج) جانشینی ندارند و دراین صورت زمین خالی از حجت می ماند.

منابع

1) لباف - علی: الفبای محبت امام عصر، تهران، بدر، 1374، چاپ اول

2) حکیمی - محمدرضا: خورشید مغرب، تهران، فرهنگ اسلامی، 1360

3) سعید - حسن: خدا و مهدی، تهران، نشر فرهنگی رجاء، 1364، چاپ چهارم

4) امینی - ابراهیم: دادگستر جهان، قم، شفق، 1367، چاپ دهم

5) جمعی از نویسندگان: معارف اسلامی، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها

6) مکارم شیرازی - ناصر: مهدی انقلابی بزرگ: قم، هدف، 1367، چاپ دهم

7) دوانی - علی: مهدی موعود، ( جلد سیزدهم، بحارالانوار، مجلسی )

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 7 شهریور 1391  9:19 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها