:الاهیات آزادیبخش امریکای لاتین، تأکید بسیاری بر عمل دارد. منظور از عمل، عمل آزادسازی طبقات استشمارشده است. از دیدگاه این الاهیات، الاهیات دارای دو قطب است: عمل و نظریه. این دو، در عین وابستگی به هم، در حال نوسان هستند که از دیدگاه آنان، اولویت و تقدم بر عمل است.
چکیده
گفتوگو با پیروان ادیان ابراهیمی و همفکران سیاسی در جهان امروز، از جمله مسائلی است که مورد توجه دولت و مراکز اسلامی کشور ماست. الاهیات آزادیبخش امریکای لاتین، از جریانهای الاهیاتی انتقادی و جدید در دنیای مسیحیت است که بر حضور دین در عرصههای اجتماعی و سیاسی تأکید میکند و ریشههای فقر در کشورهای منطقه را حکومتهای نظامی و وابسته، استعمارگران و شرکتهای چند ملیتی میداند. این الاهیات، مبارزه، آموزش و آگاهیبخشی عمومی را راه رسیدن به ملکوت عنوان میکند.
هدف این پژوهش، شناسایی این الاهیات برای برقراری ارتباط و تعامل با جریانهای عدالتخواه جهانی و تقویت جبهه مقاومت جهانی در برابر استکبار و امپریالیسم جهانی است. روش مطالعه، کتابخانهای است. از نتایج مهم این تحقیق، شناخت دقیق عوامل مؤثر بر شکلگیری و سابقه تاریخی آنها، جهت برقراری تعامل با این جریان الاهیاتی است که رهبران این الاهیات خود را نیازمند آن میدانند و آینده مذهب این منطقه را منوط به تعامل و گفتوگو با اسلام میدانند.
کلید واژهها: امریکای لاتین، الاهیات آزادیبخش، الاهیات سیاسی، مدلین، مارکسیسم، ترجیح فقرا.
مقدمه
اصطلاح الاهیات آزادیبخش به لحاظ نظری، به هر الاهیاتی گفته میشود که شرایط ظالمانه را مورد خطاب قرار داده، یا با آن درافتد. به این معنا، در نظر برخی دینپژوهان، الاهیات فمینیستی و الاهیات سیاهان را هم میتوان نوعی الاهیات آزادیبخش دانست. با این حال این اصطلاح برای رویکردی از الاهیات مسیحی به کار میرود که ریشه در اوضاع و شرایط امریکای لاتین در دهههای 1960 و 1970م. داشت.
خاستگاه اولیه این الاهیات، امریکای لاتین بوده است؛ ولی در آفریقا و آسیای جنوب شرقی هم رواج روزافزونی پیدا کرده است. این نهضت الاهیاتی، مهمترین ریشههای ناکامی و بدبختی جوامع فقیر منطقه امریکای لاتین را حکومتهای خودکامه و نظامی و وابسته به ابرقدرتهای بزرگ و استعمار کشورهای امریکای شمالی و اروپایی میداند. وظیفه کلیسا را حمایت از محرومان و مقابله با ظالمان میداند تا بدین صورت، همگان به رهایی و ملکوت آسمان برسند. این الاهیات، بر ضرورت فقرزدایی و استقلال از طریق مبارزه و آموزش و آگاهیبخشی توده مردم پافشاری میکند. در این الاهیات، کلیسا باید مشروعیت خود را با رهایی دادن فقرا از فقر بگیرد. باید کتاب مقدس از منظر فقرا خوانده شود و تجربه گردد.
الاهیات آزادیبخش امریکای لاتین، از جریانهای الاهیاتی انتقادی و جدید در دنیای مسیحیت است که بر حضور دین در عرصههای اجتماعی و سیاسی تأکید میکند و ریشههای فقر در کشورهای منطقه را حکومتهای نظامی و وابسته، استعمارگران و شرکتهای چند ملیتی میداند. |
سابقه طرح الاهیات آزادیبخش در کشور ما، به پس از پیروزی انقلاب اسلامی و کتاب «فیدل و مذهب» بر میگردد. این کتاب، مجموعه گفتوگوهای فیدل کاسترو، رهبر انقلاب کوبا، با فری بتو، کشیش برزیلی طرفدار الاهیات آزادیبخش است.1 در این اثر، کاسترو از تأثیرات مهم این الاهیات و تأثیرپذیری از آن سخن به میان میآورد. در سال 1367، خانم لیلی مصطفوی کاشانی، اقدام به ترجمه چند مقاله درباره این الاهیات در قالب کتابی به نام کلیاتی درباره الاهیات رهاییبخش میکند.
همچنین وی با شخصیتهای مطرح این نهضت، مجموعه گفتوگوهایی را در سال 1374ش. تحت عنوان «پایان صد سال تنهایی؛ سیری در اعتقادات مذهبی مردم امریکای لاتین» منتشر کرد. البته کتابهای ترجمهشده در زمینه الاهیات مسیحی در بخشهای کوتاهی به این الاهیات پرداختهاند؛ اما میتوان گفت این پژوهش، نخستین پژوهش جامع دربارة ریشههای شکلگیری این الاهیات در کشور است. امید است این پژوهش، آغازی برای پژوهشهایی درباره عقاید مذهبی و ادیان در مناطقی مانند آفریقا و آسیای مرکزی و... باشد که کمتر مورد توجه قرار میگیرند؛ چراکه مباحث الاهیاتی کنونی عمدتاً محدود به حوزه اروپا و امریکای شمالی است.
پیگیری تحقق عدالت اجتماعی، استکبارستیزی و تأکید بر حضور اجتماعی دین در عرصه اجتماع و سیاست، مهمترین ویژگیهای این الاهیات است که نظر بسیاری از محققان را به خود جلب کرده است. هر چند واکنش جدی واتیکان و کشورهای استعمارگر منطقه، به خصوص امریکا را به همراه داشته است.سؤال اصلی این تحقیق این است که آیا مارکسیسم تنها عامل شکلگیری این الاهیات است؟ همچنین اینکه در شکلگیری و گسترش این الاهیات چه عواملی تأثیرگذار بودهاند؟
مبدأ اولین انعکاسات در حوزه الاهیات را، که سبب ظهور الاهیات آزادیبخش شد، میتوان در متن گفتوگوی بین کلیسا و بحرانهای اجتماعی و نیز بین ایمان کلیسایی و رؤیاهای آن برای دگرگونی و آزادسازی انسانها مشاهده کرد. فضای نسبتاً باز پس از شورای دوم واتیکان، ایدئولوژی مارکسیسم و الاهیات سیاسی اروپا، در مجموع به متألهان امریکای لاتین شهامت داد تا به صورت عمیق راجع به مسائلی که کشور و منطقه آنان را تحت تأثیر قرار میداد، فکر کنند. این نوشتار، به مهمترین ریشههای شکلگیری و مبانی و عوامل گسترش الاهیات آزادیبخش امریکای لاتین میپردازد که عبارتند از:
1. فعالیتها و آثار بارتولومه دلاس کاساس؛2 (کشیش اسپانیایی مدافع حقوق بومیان و سرخپوستان امریکای لاتین).
2. الاهیات سیاسی در سالهای 1960م. اروپا، به خصوص اندیشههای یورگن مولتمان،3 دیتریش بونهافر4 و یوهان بابتیست متز5.
3. شورای دوم واتیکان؛6 (سالهای 1965 ـ 1962م در رم).
4. کنفرانسهای هماندیشی اسقفان امریکای لاتین، از جمله کنفرانس مدلین7 و کنفرانس پوئبلا8 که در وحدت رویه کشیشان انقلابی این منطقه در مبارزه با سرمایهداری و رهایی مردم فقیر مؤثر بودند.
5. شرایط خاص اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مردم امریکای لاتین در اواخر دهه 1950. و دو دهه پس از آن؛ از جمله فقر و محرومیت، حاکمیت دیکتاتورها در منطقه و استعمار شرکتهای چند ملیتی اروپایی ـ آمریکایی.9
6. ایدئولوژی مارکسیسم و رویش و گسترش انقلابهای مارکسیستی در منطقه.
7. آثار و اندیشههای پائولو فریره10 درباره آموزش و آگاهی فقرا و ستمدیدگان.
مهمترین ویژگیها و رویکردهای الاهیات آزادیبخش11
پیش از بررسی ریشهها و عوامل شکلگیری الاهیات آزادیبخش در امریکای لاتین، به صورت گذرا به مهمترین ویژگیها و رویکردهای این الاهیات، که سبب تمایز آن با دیگر الاهیاتهای رایج مسیحی شد، بیان میگردد.
1. الاهیات زمینهمند12
موضوع مشترک در همه آثار مربوط به الاهیات آزادیبخش، این است که الاهیات باید زمینهمند باشد؛ یعنی عمیقاً با شرایط اجتماعی و فرهنگی خاص آن منطقه مرتبط باشد. در نظر آنان، نظامهای الاهیاتی اروپا و امریکای شمالی، برای شرایط امریکای لاتین مناسب نیستند؛ از اینرو به دنبال الاهیاتی بومی و مختص امریکای لاتین هستند. ضمناً آنان ادعایی در خصوص «الاهیاتی جهانشمول» ندارند.13
2. رهایی و نجات همهجانبه
الاهیات آزادیبخش معتقد است که از نظر واتیکان، فقط رهایی درونی انسانها مطرح است؛ ولی در نظر آنان، فقط جنبه معنوی رهایی انسان مطرح نیست. لازمه رهایی انسانها، انقلابی است کامل در ساختارهای جهانی. در نظر رهبران این الاهیات، آنچه که عیسی(ع) انجام داد، یورشی بود به شالوده ظلم و بیعدالتی. به صلیب کشیده شدن عیسی(ع) را اینگونه باید تفسیر کرد که عیسی(ع) با ظالمان درگیر شد و درگیری عیسی(ع) با گروههای حاکم، به معنای تضاد با صاحبان قدرت است.
نتیجة این تضاد، مصلوب شدن اوست. آنها معتقدند: «رهایی و آزادی راستین مدیون رهایی از ستم و سلطه استعمارگران و همدستان حاکم آنهاست...»؛ از اینرو در آثار و اندیشههای این الاهیدانان، مفهوم رستگاری صرفاً فردگرایانه و روحانی و آنجهانی نیست. رهایی همهجانبه فردی، معنوی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و اینجهانی مدنظر است.14
3. عیسی(ع) الگویی برای مبارزه و حامی فقرا
الاهیات آزادیبخش، مسیحیتی تعلیم میدهد که محدود به باطن یا شخص نیست؛ بلکه علاوه بر فرد، شامل جامعه، علاوه بر زندگی دیگر، شامل این زندگی و علاوه بر معنویت شامل جسم هم میشود. اهمیت عیسی(ع) در نظر الاهیات آزادیبخش، به مبارزه الگووار وی در راه حمایت از فقرا و ستمدیدگان است. این الاهیات، مأموریت پیروان مسیح را عمل آزادیبخش میداند. از این منظر، مأموریت کلیسا نیز در امریکای لاتین، دگرگون ساختن جامعه در جهت برقراری ملکوت خدا محسوب میشود.15 این الاهیات به مفاهیم سنتی مسیحی که به سمت خصوصی شدن میرود، ابعاد اجتماعی و سیاسی میبخشد.16
4. ترجیح فقرا؛ گزینش خدا در جانبداری از فقرا17
الاهیات آزادیبخش به افراد تهیدست و ستمدیده توجه ویژه دارد. تهیدستان را منبع اصیل الاهیات در درک حقیقت مسیحیت و عمل به آن میداند. معتقد است که کلیسا باید هوادار تهیدستان باشد؛ چراکه خدا در نظر آنان، به روشنی و بدون هیچ تردیدی، جانب تهیدستان را گرفته است. در نظر ایشان، همه الاهیات و رسالت مسیحی باید با نگاه از پایین و با توجه به آلام و دردهای فقرا و محرومان آغاز شود.18
5. کلیساهای پایه19
تصمیم بنیانگذاران این الاهیات در جهت «گزینش ترجیحی به نفع فقرا»، اولویتها و قالبهای تبلیغی را تغییر داد و سبب ابتکارهایی در عرصه تبلیغ مسیحیت شد. بدین ترتیب یکی از مهمترین دستاوردهای این الاهیات، تأسیس کلیساهای پایه به شمار میآید. هدف کلیساهای پایه، برقراری ارتباط بین کتاب مقدس و زندگی روزمره اعضای آنان بود. آنان چیزی «شبیه کلیسا» به شمار میآیند، فارغ از هر گونه سلسلهمراتب کلیسایی.20
6. تقدم عمل بر اندیشه
الاهیات آزادیبخش امریکای لاتین، تأکید بسیاری بر عمل دارد. منظور از عمل، عمل آزادسازی طبقات استشمارشده است. از دیدگاه این الاهیات، الاهیات دارای دو قطب است: عمل و نظریه. این دو، در عین وابستگی به هم، در حال نوسان هستند که از دیدگاه آنان، اولویت و تقدم بر عمل است. الاهیات کلاسیک، عمل را نتیجه تأملات میداند؛ در حالی که، الاهیات آزادیبخش، ترتیب را به عکس میکند؛ یعنی نخست عمل آغاز میشود و در پی آن، تأملات انتقادی میآید.21
7. فقر؛ نتیجه ساختارهای گناهآلود جامعه
الاهیدانان آزادیبخش، مهمترین ویژگی جامعه کنونی امریکای لاتین را فقر میدانند. فقر آنها را هم از نوع و سنخ فقر موجود در اروپا و امریکای شمالی نمیدانند. از نظر آنها، فقری که اکثر انسانهای این منطقه را به خود مبتلا کرده است، نتیجه ساختارهای گناهآلود جامعه است. آنها وضعیت اجتماعی، فقر و محرومیت مردم منطقه امریکای لاتین را کفری گروهی به درگاه الاهی قلمداد میکنند. در نزد آنان، سکوت و عدم واکنش پذیرندگان این فقر و ستم، چیزی جز نفی وجود الاهی نیست.22
8. تعهد؛ غیر ممکن بودن بیطرفی برای کلیسا
آنان معتقدند بیطرفی سیاسی برای کلیسا ممکن نیست؛ چراکه از نظر سیاسی، بیطرف بودن به معنای حمایت از شرایط ستمگرانه موجود است. از نظر این الاهیات، در طی قرون، کلیسای کاتولیک در امریکای لاتین، حامی و متحد حکومتها بوده است. اکنون باید به این رویه خاتمه داده شود و کلیسا باید خود را وقف محرومان و فقرا سازد.23
9. مارکسیسم؛ ابزاری برای تحلیلهای اجتماعی
غالب متألهان آن، برای درک شرایط ویژه امریکای لاتین و فقر حاکم بر آن و نیز برای یافتن راهحلهایی برای مشکلات آن، از تحلیلهای اجتماعی مارکسیستی استفاده میکنند، از تفکر مارکس هم به منزله «ابرازی برای تحلیل اجتماعی» و هم به منزله «برنامهای برای تغییر اجتماع» سود میبرند. برخی متألّهان این الاهیات مدعی هستند که تحلیل مارکس، علل بیعدالتی و فقر شدید امریکای لاتین را روشن میسازد.24
ریشهها و عوامل شکلگیری الاهیات آزادیبخش
1. فعالیتهای بارتولومه دلاس کاساس
بارتولومه دلاس کاساس، کشیش اسپانیایی(1566-1474م)، از مدافعان حقوق مردم بومی امریکای لاتین و اولین چهره بانفوذی است که به دفاع از حقوق سرخپوستان برخاست. کاساس در 1474م. در سویل25 متولد شد. در رشته حقوق تحصیل کرد. در پی ثروت به هیسپانیولا26 رفت. در آنجا جامه کشیشی بر تن نمود و فعالیتهای مذهبی ـ تبلیغیاش را آغاز کرد. احساسات و عواطفش با مشاهده بدرفتاری و بیدادگری اسپانیولیها نسبت به سرخپوستان، برانگیخته شد.
مولتمان پیشنهاد کرد مقامات کلیسا به جای ارائه یک تصویر شخصی از دین مبتنی بر نجات روح، دین را به عنوان منشأ تحولات اجتماعی معرفی کنند. متز بر این نکته تأکید میکرد که ایمان از یک بعد سیاسی برخوردار است و کلیسا باید نهادی برای نقد اجتماعی باشد. الاهیات بونهافر هم بر مسئولیت انسان نسبت به دیگران تأکید دارد و به ارزش نگاه کردن به جهان از پایین به بالا اشاره میکند. |
از مواهب مادی خودش گذشت و خود را وقف خدمت به سرخپوستان و دفاع از آنان کرد. از آنجایی که مقامات اسپانیایی در منطقه، توجهی به او نکردند، به نزد چارلز پنجم، پادشاه اسپانیا رفت. پادشاه از شنیدن گزارش او درباره بیرحمی و خشونت مأموران خود در قاره جدید و سوابق روشن کاساس، وی را به سمت نمایندگی دولت اسپانیا برای دفاع از حقوق سرخپوستان به منطقه اعزام کرد.
کاساس، هنگامی که به منطقه بازگشت، با وجود اختیاراتی که به وی داده شده بود، با مخالفت شدید مقامات و فرماندهان اسپانیایی در منطقه روبهرو شد. لذا دوباره به اسپانیا رفت و با اختیارات بیشتری بازگشت و موفقیتهای بسیاری در گسترش مسیحیت و دفاع از حقوق سرخپوستان به دست آورد. وی در تدوین قانون حمایتی در دفاع از حقوق سرخپوستان و آزادی آنها27 در مستعمرات اسپانیا در سال 1542م. نقش بسیار مؤثری ایفا کرد و در ترویج این قوانین جدید در منطقه کوشید.
کاساس در نوشتههای خود، خشونت مهاجران اروپایی سرزمینهای تازه کشفشده را مورد نقد قرار میدهد. خشونت سفیدپوستان در قبال سرخپوستان را تحت عنوان «افسانه سیاه»28 یاد میکند.29 کاساس تأکید میکند که رستگاری را هرگز نمیتوان به افراد تحمیل کرد. هر فرد به شخصه باید به سعادت درک ایمان مسیحی نایل آید. وی رستگاری را از عدالت اجتماعی جداییناپذیر میدانست و خاطر نشان میساخت که رفتار بسیار خشن و ناعادلانه اسپانیاییها با سرخپوستان، آنان را در معرض خطر از دست دادن رستگاری قرار میدهد.30
کاساس همواره تأکید میکرد که تنها در سایه رفتار و کردار برادرانه، میتوان سرخپوستان را به دین مسیح درآورد. در واقع کاساس، رشته اتصال بین کلیسای دوران استعمار و عصر حاضر بود که قبل از دوران روشنگری و انقلاب فرانسه، حقوق بشر را مطرح کرده بود. وی با فعالیتهای خود، مبشّر رهایی بومیان و سرخپوستان از دست فاتحان شد. به همین دلیل، رهبران الاهیات آزادیبخش تا حد زیادی خود را مدیون وی میدانند.31
2. الاهیات سیاسی در دهه 1960م. اروپا
الاهیات سیاسی، نتیجه تلاشهای متکلمان کاتولیک و پروتستان است که از سال 1960م. بر اثر رویارویی بنیادهای مسیحیت با بحرانهای فرهنگی و اجتماعی قرن بیستم مانند نیستانگاری، الحاد، مارکسیسم و... پدید آمده است. پس از جنگ جهانی اول، پروتستانها تحت تأثیر سه شخصیت برجسته الاهیات مسیحی، یعنی کارل بارت32 (1968ـ 1886م.)، ردولف بولتمان33 (1976 ـ 1884م.) و پل تیلیخ34 (1965ـ 1886م.) قرار گرفتند.
کاتولیکها برای حل تعارض میان مسیحیت و فرهنگ جدید، برگزاری دومین شورای واتیکان (1965ـ 1962م.) را راهحلی برای تطبیق شرایط جهانی با آموزههای کاتولیسیسم یافتند؛ زیرا کاملاً احساس میشد که نظامهای الاهیاتی رایج واقعاً نمیتوانند خود را با شرایط بحرانی فرهنگ جدید به گونهای کاملاً مشخص و کارساز سازگار کنند.
آن زمان این پرسش مطرح بود که آیا الاهیات چیزی بیش از نوعی تاریخ عقلی یا نگرش دانشگاهی جا افتاده و بدون هیچ گونه جهتگیری و اهمیت عملی است یا خیر؟ این پرسش در دهههای 1960 و 1970 م. پرسشی اساسی و اجتنابناپذیر بود. در آن زمان، میان ملتهای جهان سوم و در حال توسعه، نارضایتی عمیقی در سطح تودهها بر علیه وابستگی به جوامع استعمارگر صنعتی در حال گسترش بود. کوتاه سخن آنکه، الاهیات وارد مرحله تغییر جهت و استفاده از روشهای هرمنوتیکی، برای مرتبط ساختن یا رویارویی مسیحیت با فرهنگهای معاصر شده بود که الاهیات سیاسی و سپس الاهیات آزادیبخش از جمله رویکردهای شناختهشده آن هستند.
هر دو سبک الاهیات مذکور درصدد برقراری ارتباط به شیوه هرمنوتیک بودند و میخواستند از توصیه مارکس در مورد تغییر تاریخ، به جای تفسیر آن پیروی کنند؛ از اینرو، برخی معتقدند الاهیات سیاسی اروپا و سپس الاهیات آزادیبخش امریکای لاتین، در مورد غلبه بر تعصبات خاص بوروژوایی و مقابله با سرمایهداری، سمتگیری مارکسیستی دارند.
در این زمینه، نمایندگان برجسته الاهیات سیاسی در اروپا، مانند متکلم پروتستان آلمانی «مولتمان»، «بونهافر» و متأله کاتولیک آلمانی «متز» را جزو الاهیدانانی به شمار آورد که بر این اندیشه تأکید میورزند که تفسیر وجود خدا، یک مسئله عملی و سیاسی است، از اینرو، در اینجا به معرفی کوتاه زندگی، آرا و اندیشههای ایشان میپردازیم و اشارهای به تأثیرپذیری الاهیات آزادیبخش از آنها میکنیم:
2-1 یورگن مولتمان
نخستین و مهمترین اثر مهم مولتمان، کتاب الاهیات امید است که تحت عنوان فرعی درباره دلیل و معانی رستاخیزشناسی مسیحی در سال 1964م. منتشر شد. مولتمان، وظیفه اصلی الاهیات را نخست نه ارائة تفسیری از جهان، بلکه تغییر دادن و دگرگون ساختن آن به وسیله خدا در پرتو تغییری غایی میداند.
در میان آثار پرشمار مولتمان، امید به آینده، موضوع محوری است؛ امیدی که بر بنیان صلیب و رستاخیز عیسی مسیح(ع) و بر بنیان تاریخ و تجربه قرار دارد. به همین دلیل، در بحبوحه آشفتگیها و تلاطمات دهه 1960م. الاهیات وی مخاطبان بسیاری یافت. وی در آثار خود، آموزههای اساسی مسیحی را در پرتو وعدههای خدا برای آینده بازسازی میکند.
از نظر مولتمان، هدف مأموریت مسیحی، صرفاً نجات فردی، شخصی، و روحانی نیست؛ بلکه همچنین تحقق امید عدالت، اجتماعی ساختن انسانها و تحقق صلح و آرامش برای همه بشریت است. وی بر این باور است که این جنبه از مصالحه با خدا، در کلیسای مسیحی نادیده گرفته شده است و کلیسا بر اساس امید به آینده، باید برای تغییر شرایط کنونی اجتماع فعالیت کند. به اعتقاد وی، از نظر عهد جدید انتظار نجات الاهی در آینده، نه به عنوان بهانهای برای انفعال در زمان حاضر، بلکه در حکم تشویق و دلگرمی برای عمل است. از آنجا که عمل اجتماعی، ریشه در امید مسیحی دارد، الاهیات مولتمان «الاهیات امید» نامیده میشود.35
کلیسا در قدرت روحالقدس (1975م.) از دیگر کتابهای مهم مولتمان است. از نظر وی، کلیسا باید نسبت به خدا، نسبت به انسانها و نسبت به آینده خدا و انسان گشوده باشد. این گشودگی، به این معناست که کلیسا در برابر جهانی که به سرعت در حال تغییر و دگرگونی است، تجدید حیات یابد. از دیدگاه وی، تجدید حیات درونی چهار بعد دارد که نمود و ظهور آن، در حرکتها و جهتگیری متألّهان و هواداران الاهیات آزادیبخش، مشهود است:
1. کلیسا باید کلیسایی باشد که در حال انجام دادن مأموریت الاهی است. جنبش مسیونری به کم رنگ شدن موانع جغرافیایی، نژادی، ملی و طبقاتی مساعدت کرده است. اما امروزه مأموریت کلیسا شامل همه فعالیتهایی است که به رهایی انسان از بردگی میانجامد؛ بردگی ناشی از ضرورتهای اقتصادی و یا بردگی ناشی از فراموش کردن خدا. این رهایی در حضور خدا صورت میگیرد.
2. کلیساها باید در مسیر وحدت جهانی با یکدیگر گام بر دارند. جنبش «اتحاد جهانی کلیساها» سبب شکستن موانعی میشود که در بین کلیساها وجود دارد.
3. کلیسا باید کلیسای عیسی مسیح باشد. همانگونه که مسیح تنها خداوند کلیساست.
4. کلیسا باید جهتگیری سیاسی داشته باشد. الاهیات آزادیبخش متأثر از این اندیشه هم به کلیسا تعلیم میدهد که به طرفدارای از ستمدیدگان و درماندگان برخیزد.36
مولتمان با این نظرات خود بر متألّهان مسیحی امریکای لاتین تأثیر میگذارد و در تشکیل کلیساهای پایه37 در مناطق گوناگون از جمله مناطق فقیرنشین، روستایی و دورافتاده، نقشآفرین میشود.38
2ـ2. دیتریش بونهافر
مشهورترین آثار بونهافر، کتابهای بهای شاگردی39 (1937م.)، مسیح، مرکز و محور، اخلاق و کتاب معروف نامهها و مقالاتی از زندان40 هستند. موضوع حضور مسیح در جهان عمیقاً فکر بونهافر را به خود مشغول میکرد. وی بر این اصل تأکید داشت که زندگی مسیحی، شراکت در رنجهای مسیحایی است.41 از نظر وی، تمام همت کلیسا نباید معطوف به علایق مذهبی خود باشد؛ بلکه باید به جهان خدمت کند. کلیسا باید از الگوی عیسی پیروی کند که «انسانی برای دیگران» بود.42 «
مسیحی بودن» به معنای شرکت داشتن در حیات جهان و خدمت کردن به خدا در جهان است. خدمت به خدا در انزوا یا محیطهای امن، خدمت واقعی نیست و عاری از گناه و ناپاکی نیز به شمار نمیرود. زندگی ایدهآل مسیحی نیز رهبانیت نیست. از نظر وی، زندگی مسیحی به این معنا نیست که از دنیا کنارهگیری کنیم؛ بلکه باید در آن شرکت فعال داشته باشیم. به نظر بونهافر، «کلیسا باید در مرکز اجتماع قرار گیرد و زندگی مسیحی باید در جهان سپری شود».43
وی این تعالیم را در زندگی خود به کار برد و وارد فعالیت سیاسی علیه حکومت نازیها شد تا اینکه جان خود را در این فعالیتها از دست داد. کشته شدن وی به دست حکومت دیکتاتوری هیتلر، برای وی و افکارش شهرت آورد؛ از اینرو، زندگی هیچ متألهی در قرن بیستم به اندازه زندگی این قربانی جوان حکومت نازی، برای انقلابیون مذهبی مسیحی جذاب نبوده است.
الاهیدانان آزادیبخش، مهمترین ویژگی جامعه کنونی امریکای لاتین را فقر میدانند. فقر آنها را هم از نوع و سنخ فقر موجود در اروپا و امریکای شمالی نمیدانند. از نظر آنها، فقری که اکثر انسانهای این منطقه را به خود مبتلا کرده است، نتیجه ساختارهای گناهآلود جامعه است. |
هیچ دههای در قرن بیستم، به اندازه دهه پرآشوب 1960م. زمینهای چنین مناسب برای پذیرش و احیای اندیشههای بونهافر را پدید نیاورده است. بونهافر، با اندیشة آنجهانی بودن مسیحیت و کلیسا که همواره به شکلی سنتی بر آن تأکید میشد، به مخالفت پرداخت. وی ایمان واقعی به مسیح را در عرصه عمل، و نه فقط اعتقاد دانست و پیروی از مسیح را در زندگی معنا کرد. خود هم در این راه از جانش گذشت. بدین ترتیب رهبران و طرفداران الاهیات آزادیبخش، از اندیشههای وی به شدت استقبال کردند.44
2ـ3. یوهانس باپتیست متز
از دیگر مدافعان اصلی نگرش «الاهیات سیاسی» در دهه 1960م. در اروپا، «یوهانس باپتیست متز» بود که در دانشگاه توبینگن، همکار مولتمان بود. متز معتقد بود که ایمان از یک بعد سیاسی برخوردار است. کلیسا هم باید نهادی برای نقد اجتماعی باشد. وی در آثار خود، «پراکسیس»45 سیاسی یا حضور متعهدانه در امور سیاسی را نقطه شروع اندیشهورزی الاهیاتی دانست. بدینسان برخی مبانی اولیه روش متمایز الاهیات آزادیبخش را ارائه کرد.46
بنابراین برخی ریشههای فکری الاهیات آزادیبخش امریکای لاتین را میتوان به روشنی در نوشتههای این سه متأله اروپایی یافت. به طور خلاصه، باید گفت که مولتمان پیشنهاد کرد مقامات کلیسا به جای ارائه یک تصویر شخصی از دین مبتنی بر نجات روح، دین را به عنوان منشأ تحولات اجتماعی معرفی کنند. متز بر این نکته تأکید میکرد که ایمان از یک بعد سیاسی برخوردار است و کلیسا باید نهادی برای نقد اجتماعی باشد. الاهیات بونهافر هم بر مسئولیت انسان نسبت به دیگران تأکید دارد و به ارزش نگاه کردن به جهان از پایین به بالا اشاره میکند. وی بر عنصر این جهانی بودن مسیحیت و کلیسا تأکید کرد و ایمان واقعی به مسیح را در عرصه عمل، و نه فقط اعتقاد دانست.
طرفداران الاهیات آزادیبخش از این مکتبهای خداشناسی الهام گرفتهاند؛ اما به هر حال مکاتب اروپایی را به پرداختن به مفاهیم انتزاعی، مطلقگرایی و مجردگرایی نظری، بیخاصیتی سیاسی و نادیده گرفتن وضعیت غیرعادلانه موجود برای دستیابی به مسیحیت ایدهآل آینده متهم میکنند.47
پی نوشت ها:
1. ر.ک: فری بتو، فیدل و مذهب:گفتوگوهای فیدل کاسترو با کشیش فری بتو، ترجمه حسن پستا و سیروس طاهباز.
2. Bertolome de Lass Casas
3. Jurgen Moltmann
4. Dietrich Bonhoffer
5. Johannes Baptist Metz
6. Second Vatican Council
7. Medellin
8. Pvybla
9. لئوناردو بوف، «الهیات آزادیبخش، نگاهی گذرا به پیشینه اندیشگی»، ماهنامه نامه، ش 29، ص 23 ـ 20.
10. Paolo Ferira
11. ر.ک: یاسر عسگری، «الاهیات آزادیبخش آمریکای لاتین و وجوه تمایز آن با الاهیات مسیحی معاصر»، نقد و نظر، ش 56، ص 182 ـ 156.
12. Contextual Theology
13. رک: گرنز و السون، الاهیات مسیحی در قرن بیستم، ص 323 ـ 320.
14. همان، ص332؛ لیلی مصطفوی کاشانی، پایان صد سال تنهایی؛ سیری در اعتقادات مذهبی مردم آمریکای لاتین، ص72.
15. ران رادز، آمریکای لاتین و مسیحیت انقلابی؛ چهره در حال تحول الهیات رهاییبخش، ص24.
16. مک للان، مسیحیت و سیاست، ص73.
17. Prefrential Oftion for the Poor
18. رک: لیلی مصطفوی کاشانی، پایان صد سال تنهایی، ص150 ـ 149؛ گرنز و السون، همان، ص 326 ـ 325.
19. Comunidades Eclesiales و به تعبیر اسپانیولی (Ecliesiais de Base (CEBs
20. رک: لیلی مصطفوی کاشانی، پایان صد سال تنهایی، ص 168 ـ 167.
21. گرنز، و السون، همان، 330 ـ 327.
22. همان، ص 326 ـ 323.
23. همان، ص316 و ص324.
24. رک: مک گراث، درسنامه الهیات مسیحی(شاخصهها، منابع و روشها)، ص233؛ گرنز و السون، همان، ص330.
25. Seville
26. Hispaniola منطقهای که هم اکنون شامل هائیتی و جمهوری دومینیکن امروز است.
27. Law of Indies
28. the Black Legend.
29. لیلی مصطفوی کاشانی، پایان صد سال تنهایی، پاورقی ص41
30. گرنز و السون، همان، ص315
31. لیلی مصطفوی کاشانی، پایان صد سال تنهایی، ص33؛ ر.ک: ویلکمب واشبرن، سرزمین مرد سرخپوست، قانون مرد سفیدپوست، ص 26 ـ 25
32. Carl Barth الهیدان و متکلم برجسته سوئیسی.
33.Rudolf Bultmann الهیدان و متکلم برجسته آلمانی.
34. Paul Tilich متفکر و الاهیدان برجسته آلمانی. وی از کسانی است که متهم به بسط و گسترش سوسیالیسم است.
35. تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، ص 462 ـ 461
36. همان، ص 464 ـ 463
37. Comunidades Eclesiales و به تعبیر اسپانیولی (Ecliesiais de Base (CEBs
38. رک: مک کواری، «چهره عیسی مسیح در مسیحیت معاصر»، هفت آسمان، ش 17، ص 217 ـ 216
39. The Cost of Discileship
40. Letters and Papers from Prisom
41. تونی لین، همان، ص433
42. ر.ک: همان، ص 436 ـ 435
43.ر.ک: همان، ص433 و نیز: گرنز و السون، همان، ص 324 ـ 323
44. تونی لین، همان، ص436 ـ 428 و گرنز و السون، همان، ص 230 ـ 212؛ کالین براون، فلسفه و ایمان مسیحی، ص209
45. Praxis اصطلاحی یونانی که در لغت به معنای عمل و رفتار است و کارل مارکس از آن برای تأکید بر اهمیت عمل در پیوند با تفکر استفاده میکرد. چنین تأکیدی بر عمل، تاثیر چشمگیری در الهیات آزادیبخش داشته است. (آلستر مک گراث، درسنامه الهیات مسیحی، ص526).
46. گرنز و السون، همان، ص315.
47. همان، ص301 و رادز، آمریکای لاتین و مسیحیت انقلابی؛ چهره در حال تحول الهیات رهاییبخش، ص 79ـ78.
یاسر عسگری /کارشناس ارشد ادیان و عرفان
شمسالله مریجی /استادیار دانشگاه باقر العلوم(ع)
منبع: فصلنامه معرفت ادیان شماره 3
ادامه دارد..................