0

شکوهِ بچه‌داری

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

شکوهِ بچه‌داری

 

  با این وضع و حتی با تصور اینکه نصف جمعیت ۲۵ میلونی جوانان در هنگام سرشماری متاهل بوده‌اند؛ حدودا ۱۲ سالی طول می‌کشد تا این جوانان ازدواج کنند. علاوه بر ازدواج نکردن و آمار بالای جوانان مجرد، سن ازدواج هم بالا رفته است.

 

خبرگزاری فارس: شکوهِ بچه‌داری

 

«فرزند کمتر، زندگی بهتر»؛ شاید این جمله را برای آخرین دفعاتی است که می‌خوانید. دیگر نه پشت جعبه دستمال کاغذی، نه روی دیوار اداره بهداشت و نه حتی در جزوات درسی خانوادگی دانشگاه از این جمله خبری نخواهد بود.

حدودا در دهه 1330 بود که در ایران عده‌ای به فکر تنظیم خانواده افتادند. به طور مشخص می توان به اسامی چون ستاره فرمانفرمائیان و دکتر موتمنی اشاره کرد. برنامه ابتدا در چند درمانگاه تهران در مقیاس کوچک و محدود با وسایل مقدماتی کنترل‌ حاملگی به مرحله عمل درآمد و نتایج مطلوبی از آن به دست آمد.

رفته‌رفته با آمادگی اجتماعی‌ در مقابل این برنامه، به طور رسمی در سال 1347 سازمان تنظیم خانواده در وزارت بهداری به مدیریت‌ دکتر سرداری تأسیس شد و کار خود را در سراسر کشور آغاز کرد. (مجله کلک، ص 199). برنامه تنظیم خانواده تا شروع انقلاب اسلامی در کشور اجرا شد تا اینکه انقلاب شد و نگرش مردمان انقلابی نسبت به موضوع تنظیم خانواده به کلی تغییر کرد البته برخی متدینین در همان روزهای رژیم پهلوی هم با این برنامه مخالفت کرده بودند.

مسائل انقلاب و جنگ هم که به مسائل بالا اضافه شد وضع را به جایی رساند که دیگر فرصتی برای تنظیم سیاست های راهبردی در مورد برنامه‌های جمعیتی به وجود نیامد. در عوض جنگ که تمام شد و کشور در آستانه دوران بازسازی قرار گرفت تمایلی برای سیاست کنترل موالید در دولت به وجود آمد. البته باز هم ترس اصلی از واکنش طبقه متدین بود. ترسی که با حمایت امام خمینی (ره) از برنامه تنظیم خانواده از بین رفت.

امام خمینی در آبان 1367هم در پیامی با عنوان منشور بیداری، «جلوگیری از موالید در صورت ضرورت و یا تعیین فواصل در موالید» را از مواردی دانستند که «فقهای بزرگ در مورد آن ها بحث کرده‏اند و نظراتشان با یکدیگر مختلف است و اگر بعضی از مسائل در زمان‌های گذشته مطرح نبوده است و یا موضوع نداشته است، فقها امروز باید برای آن فکری بنمایند.»

اینگونه شد که سیاست تنظیم خانواده در اسفند همان سال 1367 در هیات دولت مطرح شد. ازسال 1369 هم شورایی با عنوان شورای «تحدید موالید» با تصویب دولت و به ریاست وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی تشکیل شد. در سال 1370 با ایجاد اداره کل «جمعیت و تنظیم خانواده» برنامه‌های جمعیتی گسترش یافت و در تاریخ 26 اردیبهشت 1372 قانون تنظیم خانواده در مجلس شورای اسلامی تصویب شد. براساس این قانون کلیه امتیازات متعلق به فرزندان بعد از سوم، حذف و محدودیت‌هایی برای کثرت اولاد در نظر گرفته شد. (فرارو، کد خبر 45579)

مقدمه‌ای بر مسائل جمعیتی در ایران

نخستین سرشماری تاریخ ایران در سال 1335 انجام گرفت. (مجله کلک، ص 191) نتیجه این بود که جمعیت کشور حدودا 19 میلیون نفر است. از آن به بعد مقرر شد که هر 10 سال سرشماری عمومی انجام شود. 10 سال بعد، شش میلیون نفری به جمعیت کشور اضافه شده بود. رشد جمعیت در این دوره 10ساله حدودا سه درصد بود.

از این پس به شرحی که رفت برنامه‌های تنظیم جمعیتی آغاز شد. در 10سال بعد اگرچه هشت میلیون نفر به جمعیت افزوده شد اما رشد جمعیت حدودا شصت صدم درصدی پایین آمد. انقلاب اما باعث رشد سریع جمعیتی شد. آنگونه ظرف 10 سال 16میلیون نفر (دو برابر دهه قبل) اضافه شود و رشد جمعیت به بالاترین حد از ابتدای سرشماری تا به حال برسد. جمعیت 49 میلیون نفر بود و رشد آن چهار درصد.

پس از این دو رفته رفته هم مردم کار برای تنظیم خانواده را آغاز کردند و هم برنامه‌های تنظیم خانواده حکومتی آغاز شد. جمعیت در دهه بعدی 11 میلیون و پس از آن 10 میلیون رشد کرد تا اینکه در پنج سال اخیر جمعیت ایران از 5/70 میلیون به 5/75 (در سال 90) رسیده است و این یعنی کمترین رشد جمعیت از آغاز سرشماری در ایران.

در این بعد شاید بیان این نکته هم جالب باشد که میانگین تعداد نفرات خانوار در سال 1335 در کل کشور 8/4 نفر بوده است که در سال 70 به بالاترین رقم یعنی 2/5 نفر می‌رسد ولی در سرشماری سال 85 به چهار نفر کاهش می‌یابد. (سری زمانی آمار، مرکز آمار ایران)

دو نکته جمعیتی دیگر هم حائز اهمیت است. یکی سن و دیگری جنسیت. میانگین سنی جمعیتی ایران در سال 1335 نزدیک به 24 سال بوده است. این رقم در پایین‌ترین حد خود در سال هفتاد به 6/21 سال می‌رسد ولی در سرشماری سال 85، به رقم 28 می‌رسد. در هرم سنی هم وضعیت جالبی دیده می‌شود. بزرگترین گروه سنی در سرشماری سال 90 طیف سنی 25 تا 29 سال است. همین گروه، پنج سال قبل که 20 تا 24 سال داشتند هم بزرگترین گروه در طیف سنی بودند. گروه دوم 20 تا 24 سال دارند و گروه بعدی 30 تا 34٫ این بدان معناست که نگرانی‌ها برای پیرشدن جامعه ایرانی حداقل در افق بلندمدت صحیح است. (همان)

در بعد جنسیتی باید گفت هنوز هم مثل گذشته، نسبت جمعیتی مردان اندکی بالاتر از زنان است. این رقم در سال 1335 به ازای هر 10 زن 14 مرد بوده است و در سرشماری سال 85 هم به همین رقم رسیده است. در سال 1370 به ازای هر 10 زن، 16 مرد وجود داشته است که بالاترین نسبت جمعیتی مردان به زنان است. (همان)

بنبابراین درباره این سه داده جمعیتی (تعداد، سن و جنسیت) این طور می توان تحلیلی کرد که اگر قرار به نگرانی باشد باید در بخش تعداد جمعیت و سن جمعیت نگرانی داشت. سن جمعیتی هم خود معلول فرزندآوری کمتر است بنابراین این سوال مطرح می‌شود که چرا مردم این روزها فرزندان کمتری دارند؟

دلایل کاهش تعداد فرزندان

به طور کلی می‌توان گفت که دلیل کاهش فرزندان در دو دسته داخل خانواده و بیرون آن است. دلایل داخل خانواده دلایلی هستند که مربوط به تحت اختیار زوج یا زوجین قرار دارد و آن‌ها با میل خود دلیل را ایجاد می‌کنند. مهم‌ترین دلیل داخل خانوادگی رشد سطح تحصیل زنان است. آمار جالبی در این خصوص وجود دارد. در حالی که در سال 1368، 72 هزار دانشجوی زن در کشور وجود داشته است این آمار در سال 1286 به یک میلیون و 346 هزار نفر رسیده است. یعنی 750 درصد رشد. (سری زمانی آمار، مرکز آمار ایران)

به طور کلی نسبت معکوسی میان تحصیل مادر و تعداد فرزندان او وجود دارد زیرا از سویی پروسه تحصیل زمان لازم برای مراحل حاملگی، زایمان و نگه‌داری از طفل را باقی نمی‌گذارد و از سوی دیگر با بالا رفتن تحصیلات و آشنایی بیشتر فرد با نمونه‌های مدرن و به خصوص الگوی غربی تمایل کمتری برای داشتن فرزند دارد.

دلیل دیگر درون خانوادگی هم به مدرنیته ربط دارد. دوران مدرن عصر شلوغی برای بشر است. به زندگی خود نگاه کنید و اندکی با قبل مقایسه کنید. همین وسایل الکترونیکی و رایانه و شبکه‌های اجتماعی تا چه اندازه وقت ما را به خود اختصاص داده‌اند. با داشتن وقت محدود، نمی‌توان به موضوع وقت‌گیری چون فرزندآوری اندیشید.

نکته پایانی در این بخش رشد فردگرایی است. به میزانی که این تئوری به شکل محسوس یا نامحسوسی در جامعه رشد کند تمایل افراد به داشتن گروه یا گروه‌های پرتعداد کم می‌شود و اینگونه است که فرد تمایلی ندارد با فرزندآوری گروه بزرگتر و ناهمگون سنی تشکیل دهد و از فردیت خود منفک گردد.

دلایل البته در اینجا تمام نمی‌شوند. نباید از نقش اقتصاد کشور در این‌باره غافل شد. وضع اقتصادی کشور در بازه‌های زمانی مختلف بعد از جنگ تحمیلی مناسب نبوده است. برخی اوقات سیاست اقتصادی دولت خراب بوده و برخی اوقات دیگر تخاصم خارجی وضع را به هم ریخته است. وضعیت آن طور شده که سخن از تورم و بیکاری خیلی جدید نیست.

به جای این آمارها جالب است به میزان تسهیلات اعطایی بانک‌ها و موسسات مالی تحت عنوان قرض‌الحسنه به مشتریان توجه کنیم. رقم این وام‌ها در سال 1387 به رقم 6 هزار و300 میلیارد تومان رسیده است. یعنی هر روز 17 میلیارد وام. (سری داده‌های زمانی بانک مرکزی) همه هم خوب می‌دانند که وام قرض‌الحسنه بیش از آنکه مولتی ویتامین باشد و فرصتی برای تجارت ایجاد کند؛ بتادین است برای زخم‌های مالی.

بنابراین باید سهمی هم برای مشکلات اقتصادی در اینجا لحاظ کرد. شاهد مثال جدی برای ادعای سهم مشکلات اقتصادی در کاهش تعداد فرزندان این است که طبق گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس روند کاهش رشد جمعیت در ایران از سال 1364 یعنی چهار سال پیش از آغاز بحث تنظیم خانواده روی داده و این بدان معناست که خانواده‌ها بدون نظر دولت و صرفا بر مبنای دلایل شخصی و اقتصادی تصمیم به فرزندآوری می‌گیرند.

در میان دلایل داخلی رسانه‌ها و بخش فرهنگی هم بسیار تاثیرگذار بوده‌اند و الحق و الانصاف نمونه خوبی از تلاش رسانه‌ای و فرهنگی را آفریدند. شاید اگر شعارهای تنظیم خانواده پشت دستمال کاغذی‌ها درج نمی‌شد و به فرهنگی عامه مردم در جک‌ها و لطیفه‌ها و شعرها راه پیدا نمی‌کرد وضعیت اینگونه نمی‌شد. به غیر از رسانه‌های ایرانی باید به تاثیر رسانه‌های خارجی هم اشاره کرد. موضوعی مثل زندگی ستارگان سینما یا بی‌فرزندی و تک‌فرزندی در فیلم‌های پخش شده در سینما و تلویزیون‌های ماهواره‌ای در ترغیب مردم به تنظیم خانواده بی‌تاثیر نبوده‌اند.

در جمع‌بندی بحث رسانه‌ها باید به الگوها توجه کرد. به نظر می‌رسد گروه‌های مرجع این روزهای جامعه ایرانی مایل به فرزندداری (ازدواج!) نیستند. گروه‌هایی مانند هنرمندان و ورزشکاران.

اما همه چیز هم مربوط به خانواده نیست و برخی مسائل از قبل از تشکیل خانواده نشات می‌گیرد. به عبارت دیگر یکی از دلایل کاهش رشد جمعیت، به کاهش تعداد ازدواج برمی‌گردد. البته اگر به آمار ثبت احوال مراجعه کنید نویسنده این گزارش را بی‌سواد خواهید دانست چرا که نمودارها رشد قابل توجه تعداد ازدواج ثبت شده را نشان می‌دهد اما کمی باید تامل کنید.

اگر آمار ازدواج ثبت شده بر تعداد جمعیت را ملاک بگیریم آن وقت وضعیت ازدواج جوانان بهتر مشخص می‌شود. برای این کار جوانان بین 15 تا 30 سال را ملاک می‌گیریم. طبق سرشماری سال 1390 تعداد این جوانان، حدودا 25 میلیون نفر است. در همین سال تعداد ازدواج ثبت شده برای رنج سنی 15 تا 35 سال حدودا یک میلیون و 300 هزار نفر است.

با این وضع و حتی با تصور اینکه نصف جمعیت 25 میلونی جوانان در هنگام سرشماری متاهل بوده‌اند؛ حدودا 12 سالی طول می‌کشد تا این جوانان ازدواج کنند. (نگارنده می‌داند که مقایسه این دو آماد مبنای علمی دقیقی نداشته اما برای تقریب ذهنی دست به این کار زده است.) علاوه بر ازدواج نکردن و آمار بالای جوانان مجرد، سن ازدواج هم بالا رفته است.

میانگین سن دختران در هنگان اولین ازدواج از 19 سال در 1335 به 23 سال در سال 85 رسیده است. این آمار در مورد مردان از 24 به 26 رسیده است. افزایش سن ازدواج وقتی با توصیه‌های بهداشتی در مورد سن بهینه برای بارداری از لحاظ سلامت مادر و فرزند مخلوط می‌شود؛ نتیجه‌ای جز کاهش فرزندآوری ندارد.

مصطفی مسجدی آرانی

منبع: رصد

سه شنبه 31 مرداد 1391  4:23 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها