سلام بر فطر و زمانهای تطهیر شده از غیبت و دروغ و تهمت که به آب زلال سجاده و تسبیح، شستوشو شدهاند!
سلام بر فطر و چشمهای روشن که بر روی همه پلیدیها بسته ماندهاند و به انوار تابناک عالم قدس، گشوده شدهاند.
در آغازین روز میهمانی بندگیمان خرسند بودیم که حقیرانی چون ما را به آستان باشکوه خداوندیات پذیرا شدی و امروز از خوان رنگینت، شادمانه برمیخیزیم و خرسندیم که کولهباری از نور رمضان و عفو و پاکی قدر و شادمانی عید را بر دوشمان نهادهای.
تو، اهل تقوا و مغفرتی و ما اهل خطا و فراموشی. هر اندازه تو بخشندهای، ما زیادهخواه و افزونطلبیم، اما زیادهخواهیهای ما کجا و اقیانوس بیکران مهربانی تو کجا؟!
ای میزبان عزیز ضیافت رمضان! ای مالک شبهای قدر و ای صاحب عید فطر! رمضان را از من بپذیر.
تو آن بزرگی هستی که وجودهای به گل نشستهمان را با تابش خورشید تابستانیِ مهرت، در رمضان، به تکاپو واداشتی. لحظه به لحظه در سحرهای آگاهی و بیداری رمضان، چشم به راه طلوع خورشید معرفتمان ماندی، تا به چشمه جوشان قدر رساندی. با دست نوازشگرت، آب حیاتِ مطمئنه را به دیدگانمان چکاندی تا تکههای به جا مانده از روح والای انسانی را در خواهشهای نفسانی، پیدا کنیم.
و امروز، عید به ثمر نشستن نهال عطوفتت، در شورهزار جانهای خستهمان است.
ای میزبان عزیز ضیافت رمضان! ای مالک شبهای قدر و ای صاحب عید فطر! رمضان را از من بپذیر.