«هر کس سه ویژگى را دارا باشد دنیا و آخرتش سالم مىماند: اول آن که امر به معروف کند و خود نیز به آن معروف گردن نهد. دوم کسى که نهى از منکر نماید و خود نیز از آن منکر دورى گزیند. سوم آن که در همه حال دامن به گناه نیالاید و از حدود الهى مراقبت نماید.»
اشاره:
امربه معروف و نهى از منکر از جمله فروع دین و واجبات اسلام است که در اسلام سفارش فراوانى نسبت به آن صورت گرفته و از جای گاه و اهمیت والایى برخوردار است. چه بسا نهال هایی که پس از غرس، در مسیر رشد خود در معرض آفتها و تندبادهایى قرار گیرد که عدم توجه به آن آفات و آسیبها سبب از بین رفتن و پژمردن آن ها گردد.
آسیب زدایى از جامعه ی اسلامى نیز از جمله وظایف هر فرد مسلمان است. واجب است که آحاد مردم با امر به معروف و نهى از منکر، تداوم حیات جامعه ی خویش را تضمین نمایند.در سال جارى به دلیل بهار شمسى و ربیع قمرى، نیکوست توجه ویژهاى به این فریضه ی الهى در مسافرتها و تعطیلات داشته باشیم.
امر به معروف و نهى از منکر در قرآن
در قرآن کریم آیات فراوانى نسبت به این موضوع آمده که ضرورت آن را مشخص می کند: کسانى که به خدا و روز رستاخیر ایمان دارند و امر به معروف و نهى از منکر مىکنند و آنان رستگارانند.1خداوند در جاى دیگر امر به معروف و نهى از منکر را از سوى خود دانسته و در ضرورت آن مىفرماید: به درستى که پروردگار دستور به عدل و احسان و نیکى به نزدیکان داده و از فحشا و منکر نهى نموده است.2
امر به معروف و نهى از منکر در سخن معصومان(ع)
سخنان گهربار معصومان(ع) بهترین تفسیر کننده ی آیات الهى است و از برآیند آن، ضرورت این موضوع بیشتر آشکار مىشود. براى امر به معروف در سخنان معصومان (ع) کارکردهاى آشکار و نهان بسیارى بر شمرده می شود. از جمله ی آن، سربلندى مسلمانان و عدم تسلّط اشرار بر شئون جامعه ی اسلامى است. امیرمؤمنان (ع) در این باره مىفرماید: «امر به-معروف و نهى از منکر را ترک نکنید که اشرار [قوم] شما بر شما مسلط خواهند شد.»3
حتى این مسئله سبب عدم استجابت دعاى خوبان نیز شده، جامعه را در مخمصهاى تاریک و رهایىناپذیر مىاندازد. رسول خدا (ص) مىفرماید: «اگر [مؤمنان] امر به معروف و نهى از منکر نکنند خداوند اشرار را بر آنان مسلط مىگرداند به-گونهاى که خوبان آنان دعا مىکنند ولى دعای شان مستجاب نمىشود.»4
امر به معروف در سیره ی عملى اهلبیت (ع)
سیره و رفتار معصومان(ع)، خود کتابى روشن از برترین و والاترین آموزههاى اخلاقى است و رفتار آنان برترین الگو براى بشریت است. در ادامه، به خوبى روشن مىشود که امر به معروف آموزهاى بلند از اخلاق و عرفان معصومان (ع) است.
مسلماً هر کسی در واپسین لحظات عمر خویش تلاش مىکند تا مهمترین سخنان خود – که همان آخرین وصایا هستند - را با بازماندگان عنوان نماید. چه زیباست که مىبینیم حضرات معصومان(ع) ما، در واپسین لحظات نیز دیگران را امر به معروف مىنمایند و براى آنان خیر و نیکى و هدایت طلب مىکنند. |
1. برترین پند:
سفارشهاى معصومان (ع) به مردم، به ویژه نسل جوان، راهنماى خوبى براى زندگى است، نوشتهاند حسن بن ابی الحسن جوانى از اهالى کوفه بود. وقتى حکومت امیر مؤمنان (ع) استقرار یافت روزى امام را در کوچههاى کوفه دید و به-دنبال او به راه افتاد. امام متوجه شد که کسى به دنبال او مىآید. ایستاد و پشت سرش را نگریست و فرمود: «اى جوان! آیا کارى داشتى؟» او پاسخ داد: «آرى اى پیشواى مؤمنان! دوست دارم به من پندى بیاموزى که پروردگارم مرا بدان سود بخشد.»
امام در پاسخش فرمود: «اى جوان! هر کس با خداى خویش با راستى رفتار نماید شجاعت مىیابد و هر کس نسبت به دین خود بهراسد از هلاکت سالم مىماند و هر کس به دنیا با زهد روى آورد چشمش به دیدن پاداش پروردگارش روشن مىشود. آیا بیش از این برایت بگویم؟» او با اشتیاق پاسخ داد: «آرى مولاى من.» امام ادامه داد: «هر کس سه ویژگى را دارا باشد دنیا و آخرتش سالم مىماند: اول آن که امر به معروف کند و خود نیز به آن معروف گردن نهد. دوم کسى که نهى از منکر نماید و خود نیز از آن منکر دورى گزیند. سوم آن که در همه حال دامن به گناه نیالاید و از حدود الهى مراقبت نماید.»5
2. عرضه دین:
از جمله عادات پسندیدهى نزدیکان معصومان (ع)، عرضه کردن دین به امام خویش بود.بدین نحو که به محضر امام شرفیاب مىشدند و معتقدات خود را بیان داشته، از امام مىخواستند تا با ارشاد و امر به معروف خویش، کاستى و نقصان آن را گوشزد نمایند. نوشتهاند «عمرو بن حریث» خدمت امام صادق (ع) رسید.
مقابل امام نشست و عرض کرد: «فدایت شوم! آیا دین خود را به شما عرضه بنمایم؟» امام سرش را تکان داد و فرمود: «آرى! بیان کن!» گفت: «من شهادت مىدهم که جز خداى یگانه خداى دیگرى شایسته ی پرستش نیست و محمد (ص) بنده و فرستاده ی اوست و روز قیامت در پیش است و هیچ شکى در آمدن آن نیست.
نماز و روزه و حج و زکات نیز بر بندگان خدا واجب است و ... من بر این روش زندگى مىکنم و با همین دید از دنیا خواهم رفت.» امام در پاسخ او فرمود:اى عمرو بن حریث! به خدا سوگند دین من و پدران من نیز همین است. پرهیزگار باش! و زبانت را جز بر سخن خیر نگهدار! و نگو من به اراده ی خودم هدایت شدم بلکه پروردگار تو را هدایت کرده است؛ پس شکرگزار پروردگار خویش و نعمت هدایت باش. از کسانى مباش که حاضر است سرزنشش کنند و چون غایب شود پشت سر او غیبت نمایند. مردم را بر دوش خود سوار مکن و گناه دیگرى را به گردن خود مگیر و بر خویشتن مسلّط مساز؛ زیرا ممکن است کمرت را بشکند و در زندگى خودت درمانده شوى.»6
3. واپسین امربه معروف:
مسلماً هر کسی در واپسین لحظات عمر خویش تلاش مىکند تا مهمترین سخنان خود – که همان آخرین وصایا هستند - را با بازماندگان عنوان نماید. چه زیباست که مىبینیم حضرات معصومان(ع) ما، در واپسین لحظات نیز دیگران را امر به معروف مىنمایند و براى آنان خیر و نیکى و هدایت طلب مىکنند. نوشتهاند «ابا بصیر» براى عرض تسلیت درگذشت امام صادق (ع) به خانه ی ایشان رفت و به همسر امام «حمیده» شهادت ایشان را تسلیت گفت. همسر امام به محض دیدن او گریست و از گریه ی حمیده اشک او نیز سرازیر شد. حمیده گفت: «اى ابا بصیر! اگر در واپسین لحظات در کنار بستر امام حضور مىداشتى اتفاق عجیبى را مىدیدى!»
او پرسید: «چه اتفاقى؟» حمیده گفت: «دقایق واپسین عمر امام بود که براى لحظهاى چشمان خود را گشود و فرمود: "همین حالا تمامى خویشان و بستگان مرا حاضر کنید." ما همگى در کنار بستر او جمع شدیم تا ببینیم امام با ما چه کار دارد.او نگاهى به همگى حاضران کرد و ما را به انجام معروفى سترگ دستور داد. امام فرمود: "کسانى که نماز را سبک بشمارند هرگز از شفاعت ما برخوردار نخواهند شد."»7این توصیه برترین ارشاد و امر به معروف براى جامعه ی مسلمانان است که امام ترجیح داد آخرین سخنان خود را به آن اختصاص دهد.
برخى شرایط امر به معروف در سیره ی اهلبیت (ع)
1. عامل بودن به معروف:
از جمله مهمترین شرایط امر به معروف این است که فرد آمر در درجه ی اول، عامل به معروف باشد.نوشتهاند روزى حسن بصرى در مقابل گروهى از مردم ایستاده بود و با سخنان خود آنان را امر و نهى مىکرد و به اصطلاح خود آنان را پند مىداد. امام سجاد (ع) سخنان او را شنید و نزد او رفت و با اشاره دست فرمود: «اى حسن بصرى! اندکى ساکت بمان تا من از تو سؤالى بکنم. تو که این گونه مردم را به قول خود ارشاد مىکنى آیا در سرانجام کار از این حال که بین خود و خدا دارى راضى خواهى بود؟»
آسیب زدایى از جامعه ی اسلامى نیز از جمله وظایف هر فرد مسلمان است. واجب است که آحاد مردم با امر به معروف و نهى از منکر، تداوم حیات جامعه ی خویش را تضمین نمایند.در سال جارى به دلیل بهار شمسى و ربیع قمرى، نیکوست توجه ویژهاى به این فریضه ی الهى در مسافرتها و تعطیلات داشته باشیم. |
پاسخ داد: «خیر راضى نخواهم بود.» امام دوباره پرسید: «آیا در فکر تغییر و اصلاح این وضع خودت هستى تا به وضع و حال شایستهاى برسى یا نه؟» حسن بصرى سر به زیر انداخت و گفت: «هر بار که تصمیم مىگیرم که وضع خود را تغییر دهم شکست مىخورم و همیشه عهدم در حد حرف باقى مىماند.» امام فرمود: «آیا امید دارى بعد از محمّد (ص) پیامبرى بیاید که تو سابقه ی آشنایى با او را داشته باشى؟»
پاسخ داد: «نه!» امام دوباره پرسید: «در مورد این جهان چه، آیا فکر مىکنى غیر از این جهان، جهان دیگرى بیاید تا تو کار نیک در آن انجام دهى؟» پاسخ، منفى بود. امام فرمود: «اگر کسى اندکى هم عقل داشته باشد به همین اندازه که تو راضى هستى راضى خواهد بود. تو که تلاشى در درست کردن وضع خود ندارى پس چرا مردم را امر به معروف و نهى از-منکر مىنمایى؟»حسن بصرى سرش را پایین انداخت و شرمنده شد و از آن پس هرگز کسى ندید که او مردم را این گونه پند دهد.8
2. ملایمت در برخورد:
از دیگر شرایط مهم امر به معروف که زمینه ی پذیرش را در فرد خطاکار فراهم مىآورد، این که است که با ملایمت و رویى گشاده امر به معروف و اشتباهش را گوشزد کند.نوشتهاند روزى در بین مردم آواز در دادند که خلیفه «منصور عباسى» قصد دارد بیت المال را بین مردم تقسیم نماید. مردم به سوى بیت المال هجوم آوردند تا سهم خود را بگیرند. امام صادق (ع) از کوچهاى مىگذشت که نگاهش به «شقرانى» افتاد. او و پدرانش آزاد کرده رسول خدا (ص) بودند. او تلاش زیادى مىنمود تا زودتر خود را به محل تقسیم برساند و سهم خویش را بگیرد. وقتى متوجه امام شد، جلو آمد و سلام نمود و عرض کرد: «فدایت شوم! من غلام شما شقرانى هستم.»
امام نگاه محبتآمیزى به او کرد و شقرانى دلیل حضور خود را در آن جا گفت. امام کیسهاى سکه به او داد و سپس با لحن ملایمى به او فرمود: «اى شقرانى! کار خوب از هر کسى خوب است اما چون تو را به ما نسبت مىدهند و وابسته به خاندان پیامبر هستى، از تو خوبتر است؛ و کار زشت از هر کسى زشت است اما از تو به دلیل نسبت با ما، زشتتر و ناپسندتر است.» امام مىدانست که او شراب مىنوشد و اعمال زشت انجام مىدهد، به همین علت با لحنى کنایهآمیز به او فهماند که بایستى از کار زشت خود دست بردارد و توبه نماید. عرق شرم بر پیشانى شقرانى نشست و امر به معروف امام در او اثر کرد و رفتار خود را تغییر داد.9
3. شجاعت در امر به معروف
گاه لازم است که فرد با تشخیص صحیح خود، شجاعانه حق را بگوید و بدون هیچ واهمهاى جلوى انحراف را در جامعه بگیرد و بدون هیچ گونه سازشی نداى اصلاح و ارشاد سر دهد. نوشتهاند روزى منصور دوانیقى به امام صادق (ع) نامهاى نوشت، با این مضمون که چرا مانند دیگران نزد ما نمىآیى و با ما نمىنشینى؟امام قلم را برداشت و به مرکّب زد و نوشت: «ما از دنیا چیزى نداریم که به خاطر آن از تو بترسیم و تو نیز از فضایل و برترىهاى آخرت چیزى ندارى که ما برای آن به تو امیدوار باشیم.
نه تو در نعمتى هستى که بخواهیم براى تبریک گفتن آن نزد تو بیائیم و نه ما در مصیبتى هستیم که نیازى به تسلیت گویى تو داشته باشیم. پس براى چه نزد تو بیایم؟»نامه ی امام به دست منصور عباسى رسید. منصور نامه ی امام را گشود و با دیدن کلمات تند امام لحن خود را تغییر داد تا بتواند امام را به دربار بکشاند. از این رو نگاشت: «بیائید و ما را به معروف رهنمون شوید.»امام دوباره با لحنى تند براى او نوشت: «هر کس اهل دنیا باشد تو را نصیحت نمىکند؛ زیرا هر کار بخواهى می کنى و هر کس هم اهل آخرت باشد براى رهنمون شدن تو نزدت نمىآید زیرا اثرى در آن نخواهد دید.»10
4. قاطعیت در بیان حق:
امام باقر (ع) فرمود: «امربه معروف و نهى از منکر واجبى است که دیگرواجبات بدان استوارى مىیابد.»11حال که اسلام این گونه قاطعانه از امر به معروف پشتیبانى مىنماید، بر مسلمان واجب است او نیز با قاطعیت تمام حق را بگوید و با مفسدان کنار نیاید. نوشتهاند یکى از کارگزاران منصور دوانیقى «شبیه بن غفال» نام داشت. مسجد پیامبر (ص) آکنده از نمازگزاران روز جمعه بود. او بر فراز منبر رفت و به دلیل کینهاى که از اهل بیت پیامبر (ص) داشت گفت:
على بن ابىطالب میان مسلمانان تفرقه انداخت و با مؤمنان جنگید. هدف او دست یابى به حکومت بود تا نگذارد حکومت به دست اهلش برسد. اما پروردگار او را محروم ساخت و او را در آرزوى خلافت میراند.پس از او فرزندش حسن و پس از او دیگران سر بر سرکشى برداشتند و خواهان حکومت شدند و این جریان ادامه یافت. به همین دلیل است که در هر گوشهاى، فرزندان آن ها در خون مىغلطند.
از دیگر شرایط مهم امر به معروف که زمینه ی پذیرش را در فرد خطاکار فراهم مىآورد، این که است که با ملایمت و رویى گشاده امر به معروف و اشتباهش را گوشزد کند. |
سخنان یاوه ی شیبه بر اهالى مدینه بسیار گران آمد، اما کسى جرئت اعتراض پیدا نکرد.در این هنگام مردى تنومند با عبایى بر دوش و صدایى رسا و دل نشین برخاست و گفت:ما پروردگار را سپاس مىگوییم و بر پیامبر او و همه ی پیامبرانش درود مىفرستیم. اما آن چه که تو از خوبىهاى ما گفتى، سزاوار او هستیم اما آن چه از زشتى به ما نسبت دادى، خود تو و کسى که تو را بر این مردم گمارده (منصور) به آن سزاوارترید.آگاه باش و درست دقت کن! اى کسى که بر مرکب دیگرى سوار شدهاى و نان دیگرى را مىخورى، سرافکندگى و شرم-سارى سزاوار توست.
سپس رو به مردم کرد و با صدایى رسا گفت:آیا شما را آگاه نسازم که چه کسى در روز رستاخیز میزان اعمالش از همگان سبکتر و بیشتر از همه زیان کار است؟ آن کس که آخرت خویش را به دنیاى دیگرى بفروشد. این فرماندار فاسق نیز چنین است و آخرت خود را به دنیاى اربابان خود فروخته است.کلمات او به اندازهاى توفنده و سهمگین بود که هیچ کس از مردم جرئت نکرد سخنان او را تأیید نماید و سکوت بر جمعیت پرده انداخت.فرماندار نیز که خیره خیره مرد را نگاه مىکرد چارهاى ندید جز این که مسجد را ترک گوید. سپس از کسى پرسیدند: «این سخن گو که بود که این گونه با فرماندار سخن گفت و سخنان کوبندهاى بر زبان راند؟» پاسخ گفتند: «او جعفر بن محمّد (ع) است!»12
پىنوشتها:
1. یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ وَ یَأمُرُونَ بِالمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ آل عمران (3) آیه ی 114.
2. اِنَّ اللّهَ یَأمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاحْسانِ وَ ایِتاءِ ذِى القربى وَ یَنْهى عَنِ الفَحشاءِ وَ الْمُنْکَرِ؛ نحل (16) آیه ی 90.
3. لا تَتْرُکُوا الأمْرَ بِالْمَعرُوفِ وَ الْنَهى عَنِ المُنْکَرِ فَیُوَلِّ عَلَیْکُمْ أشرارُکُم؛ نهج البلاغه، نامه ی 47.
4. اِذْ لَمْ یَأمُرُوا بِالْمَعرُوفِ وَ لَمْ یَنْهُوا عَنِ المُنْکرِ سَلَّطَ اللّهُ عَلَیهِم شِراراً فَیَدعُوا عِندَ ذلِکَ خِیارُهُم فَلا یُستجابُ لَهُم؛ حسن بن الشعبة الحرانى، تحف العقول، بیروت، دار الطباعة و النشر، 1410 ه. ق، ص 53.
5. محمد بن محمد بن النعمان البغدادى، الشیخ المفید، الامالى، قم، کنگره، شیخ مفید، 1413 ه.ق، ص 118.
6. محمد باقر المجلسى، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه ی الرساله، چاپ دوم، 1403 ه. ق، چ 69، ص 5.
7. همان، ج 6، ص 154؛ ج 44، ص 297.
8. همان، ج 46، ص 116.
9. همان، ج 47، ص 349.
10. همان، ج 47، ص 184.
11. اِنَّ الأمْرَ بِالمعرُوفَ وَ النَّهىِ عَنِ الْمُنْکَرِ فَریضةٌ عَظیمٌ بِها تُقامُ الفرائضُ؛ حر عاملى، وسائل الشیعه، بیروت، دار الطباعه و النشر، 1403 ه.ق، ج 11، ص 395.
12. بحار الانوار، ج 47، ص 165.
ابوالفضل هادىمنش
منبع: ماهنامه پیام زن240