0

با چه كسى ازدواج كنيم ؟

 
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:با چه كسى ازدواج كنيم ؟

كدام زن قسمت كدام مرد مى شود؟!؟

آيا كدام زن قسمت كدام مرد و كدام مرد قسمت كدام زن مى شود؟ در اين مورد يك قائده مخصوصى را بخوانندگان محترم كتاب ارائه مى دهيم :
هر مرد و زنى كه مى خواهند باهم ازدواج كنند، بهتر است اين قائده مخصوص را در نظر داشته باشند، اسم هر دو را بحساب (ابجد) شماره بندى كنند و سپس شماره ها را با هم جمع نمايند و بعد پنج - پنج آن شماره ها را طرح كنند و بيندازند اگر مابقى يك (1) يا سه (3) يا پنج (5) بماند، بدانيد كه آن ازدواج سر مى گيرد و هر دو تا آخر عمر با هم با خوشى زندگى خواهند كرد، ولى اگر شماره هاى باقى مانده دو (2) و يا چهار (4) باشد، آن ازدواج سر نمى گيرد و اگر هم بگيرد ميمنت و سرورى در آن نيست .
اين حساب ابجد كبير است
ا :(1)- ب : (2)- ج : (3)- د : (4)- ه ‍: (5)- و : (6)- ز : (7)- ح : (8)- ط : (9)- ى : (10)- ك : (20)- ل : (30)- م : (40)- ن : (50)- س : (60)- ع : (70)- ف : (80)- ص : (90)- ق : (100)- ر : (200)- ش : (300)- ت : (400)- ث : (500)- خ : (600)- ذ : (700)- ض : (800)- ظ : (900)- غ : (1000)
اين حساب ابجد كبير بود كه برايتان نوشتيم ولى در پايان مى نويسيم هر كارى دست خداست و هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد. و يقينا بدانيد هر كارى براى خدا انجام گيرد ضرر و زيانى در آن نمى باشد و ما اين قائده را از كتاب رياض الانس نوشتيم .

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
دوشنبه 23 مرداد 1391  11:37 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:با چه كسى ازدواج كنيم ؟

زن خوب و بد در اشعار سعدى

سعدى گويد:
زن خوب فرمانبر پارسا ... كند مرد درويش را پادشا
برو پنج نوبت بزن بر درت ... چو يارى موافق بود در برت
همه روز اگر غم خورى غم مدار     ... چو شب غمگسارت بود بر كنار
كرا خانه آباد و همخوابه دوست ... خدا را برحمت نظر سوى اوست
چو مستور باشد زن خوبروى ... بديدار او در بهشتست شوى
كسى برگرفت از جهان كام دل ... كه يكدل بود يا وى آرام دل
اگر پارسا باشد و خوش سخن ... نگه در نكوئى و زشتى مكن
زن خوشمنش دلنشين تر كه خوب ... كه آميزگارى بپوشد عيوب
ببرد از پريچهره زشتخوى ... نه حلوا خورد سركه اندوده روى
دلارام باشد زن نيكخواه     ... وليكن زن بد، خدايا پناه
چو طوطى كلاغش بود همنفس ... غنيمت شمارد خلاص از قفس ‍
سر اندر جهان نه به آوارگى ... وگرنه بنه دل به بيچارگى
تهى پاى رفتن به از كفش تنگ ... بلاى سفر به كه در خانه جنگ
بزندان قاضى گرفتار به ... كه در خانه ديدن به ابرو گره
سفر عيد باشد برآن كدخداى ... كه بانوى زشتش بود در سراى
در خرمى بر سرائى ببند ... كه بانگ زن از وى برآيد بلند
چو زن راه بازار گيرد بزن     ... وگرنه تو در خانه بنشين چو زن
اگر زن ندارد سوى مرد گوش ... سراويل كحلش در مرد پوش ‍
زنى را كه جهل است و ناراستى ... بلا بر سر خود نه زن خواستى
چو در كيسه جو امانت شكست ... از انبار گندم فرو شوى دست
برآن بنده حق نيكوئى خواستست ... كه با او دل و دست زن را سستست
چو در روى بيگانه خنديد زن ... دگر مرد گو لاف مردى مزن
زن شوخ چون دست در قليه كرد ... بر او گو بنه پنجه بر روى مرد
ز بيگانگان چشم زن كور باد ... چو بيرون شد از خانه در گور باد
چو بينى كه زن پاى برجاى نيست ... ثبات از خردمندى و راءى نيست
گريز از كفش در دهان نهنگ ... كه مردن به از زندگانى بتنگ
بپوشانش از چشم بيگانه روى ... وگر نشنود چه زن آنكه چه شوى
زن خوب خوش طبع رنجست و يار ... رها كن زن زشت ناسازگار
چه نغز آمد اين يك سخن زان دو تن ... كه بودند سرگشته از دست زن
يكى گفت : كس را زن بد مباد ... دگر گفت : زن در جهاد خود مباد
زن نو كن ايدوست هر نو بهار ... كه تقويم پارى نيايد بكار
كسى را كه بينى گرفتار زن ... مكن (سعديا) طعنه بروى مزن
تو هم جور بينى و بارش كشى     ... اگر يك سحر در كنارش كشى


زن خوب و بد در اشعار شعراى ديگر
مكتبى گويد:
زن پرهيزكار زاينده ... مرد را دولتيست پاينده
اوحدى گويد:
زن پرهيزكار طاعت دوست ... با تو چون مغز باشد اندر پوست
فردوسى گويد:
اگر پارسا باشد نيك زن ... يكى گنج باشد برآكنده زن
بويژه كه باشد ببالا بلند     ... فرو هشته تا پاى مشكين كمند
مكتبى گويد:
زن كه مستور و نيكخو باشد ... نيست عيب ار نه خوبرو باشد
اسدى گويد:
زنان را از هر خوبى دسترس ... فزونتر همان پارسائيست و بس ‍
فردوسى گويد:
آن خوب رخ رامش افزاى بس ... كه زن باشد از درد فريادرس ‍
بگيتى بجز پارسائى مجوى ... زن بدكنش خوارى آرد بروى
ويس و رامين :
زنان را همين بس بود يك هنر ... نشينند زايند شيران نر!
سعدى گويد:
زن بد در سراى مرد نيكو ... هم در اين عالم است دوزخ او
زينهار از قرين بد زينهار ... وقنا ربنا عذاب النار
اوحدى گويد:
زن مستور شمع خانه بود ... زن شوخ آفت زمانه بود
پارسا مرد را برافرازد ... زن ز ناپارسا براندازد
اوحدى گويد:
زن چو بيرون رود بزن سختش ... خودنمائى كند بكن رختش ‍
ور كند سركشى هلاكش كن ... آب رخ مى برد بخاكش كن
زن چو خامى كند بجوشانش ... رخ نپوشد كفن بپوشانش
زن چو دارى مرو پى زن غير ... چو روى در زنت نماند خير
هرچه كارى همان در و بتوان ... در زيان كارگى چه سود توان
اوحدى گويد:
زن بد را قلم بدست مده ... دست خود را قلم كنى آن به
زانكه شوهر شود سيه جامه ... تا كه خاتون شود سيه خامه
چرخ زن را خداى كرده بحل ... قلم و لوح گو به مرد بهل
كاغذ او كفن دواتش گور ... بس بود گر كند بدانش زور
او كه بى نامه ، نامه تاند كرد ... نامه خوانى كند چه داند كرد
دور دار از قلم لجاجت او     ... تو قلم مى زنى چه حاجت او
او كه (الحمد) را نكرده درست ... ويس و رامين چراش بايد جست

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
دوشنبه 23 مرداد 1391  11:38 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:با چه كسى ازدواج كنيم ؟

بهتر است زن و شوهرها اين چنين باشند

اشعار ظريف و دلنشين اثر طبع شاعر اديب حاج شيخ ميرزا حبيب الله خراسانى (ره )
شكسته زلف بتى مست در سراى من است ... كه روى دلكش او باغ دلگشاى من است
فرشته خوى و پرى روى و آدمى رفتار ... بجاى من مگر او رحمت خداى من است
من غلامش و خود را كنيز من خواند ... چه نادر است كه هم شاه و هم گداى من است
بهر چه خوانمش از جان اسير حكم من است ... بهر چه گويمش از دل مطيع راءى من است
ميان جان و دل من هميشه جاى وى است ... كنار زلف و بر او هماره جاى من است
چنان موافق طبع است و دلنشين خيال ... كه آفريده مگر گوئى از براى من است
مگر كه آب و گلش در هواى من بسرشت ... خدا من ، كه هوايش همه هواى من است
چنان رضاى من از جان و دل بجويد كش     ... هوا هواى من است و رضا رضاى من است
به هيچ روى نگنجد ميان ما سخنى ... كه اقتضاى وجودش باقتضاى من است
هميشه ورد زبانم همه دعاى وى است     ... هماره ورد زبانش همه دعاى من است
بهر چه امر كند من به مدعاى ويم ... بهر چه حكم كند او به مدعاى من است
بهر دو عالم من در خور سزاى ويم ... بهر دو گيتى او در خور سزاى من است
چه گويدم كه فداى تواءم فداى ويم ... چه گويمش كه فداى تواءم فداى من است
حقيقت دو جهان در جمال او نگرم ... كه در مشاهده جام جهان نماى من است
ببين بلطف و تواضع كه گرچه تاج سراست ... هم از فروتنى و عجز خاكپاى من است
سزد كه ديده نبيند بماسواى ويم ... كه چشم دوخته از هر كه ماسواى من است
سزد كه قبله خود خوانمش بوقت نماز ... كه زمزم و حجر و مشعر و مناى من است
حريف حجره و گرمابه و نديم حضور ... جليس بزمگه و خادم سراى من است
بچين و كاشغر و تبت و ختا نروم     ... كه چين و كاشغر و تبت و ختاى من است
امكان دارد اين اشعار (عرفانى ) باشد مقصود از (شكسته زلف بت ) كسى ديگر باشد نه (زن ) ما نمى دانيم : (معنى الشعر فى بطن الشاعر).

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
دوشنبه 23 مرداد 1391  11:39 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:با چه كسى ازدواج كنيم ؟

در وظايف زن پارسا و پرهيزكار

داستانى بنيسى گويد:
دلبرى دارم بخانه دلگشاست ... دل برد از من ز بسكه دلرباست
شادى من از نشاط روى اوست ... چهره اش غم مى برد و غم زداست
سيرتش زيبا و صورت چون پرى ... گوئيا من آدمم و او حواست
دلنشين است خلق و خلقش تواءمان ... خوش كلام و خوش مرام و خوش ‍ اداست
طينتش پاك و دلش پاكيزه تر ... هرچه گويم من به آن طبعا رضاست
راضى هستم من ز او چونكه بمن ... وقت پيرى تكيه گاه و هم عصاست
روشنى خانه ام از روى اوست ... بين زنهاى زمانه سيماست
چون غزالان حرم رام است و پاك ... آنچه پيدا نشود در ماغزاست
غم ز خارج هر چقدر آيد بمن ... چون بداخل مى رسم او غم زداست
بر دهن هرگز نيارد حرف بد ... ورد و ذكرش هم دعا و هم ثناست
خانه ام نيست در تلاطم روى آب ... چون بدرياى وجودم ناخداست
گويد: هر لحظه بتو هستم ... گفته اش از روى صدق و هم صفاست
هم بود كم خرج و كم حرف و نجيب ... هر زمان پرهيزكار و پارساست
او زمن نه فضه خواهد بود نه ذهب ... نقره را از بهر چه خواهد طلاست
قانع است آنچه خدا كرده عطا ... كم خورد، كم پوشد، كم ادعاست
دل بسوزاند بحال و مال من ... بين زنهاى زمانه باوفاست
همتش در كار خانه هست و بس ... كار بيرون هم حواله بهر ماست
گوشه خلوت براى طاعتش ... برگزيده ، گويدش اينجا رواست
بى اجازه هيچ چيز از خانه ام ... ندهد بر اغنياء، يا كه گداست
پا ز خانه نى گذارد او برون ... مرد نامحرم نبيند با حياست
مونسم هست هر زمان در زندگى ... بايد هم مونس شود چونكه نساست
روز و شب در اختيار من بود ... هر زمانى در برم سرتابپاست
بهر ديگرم مردمان هست سرفراز ... ليك در پيشم ضعيف و خاكپاست
او زمن راضى و من از او رضا ... هست اميدم خداوند هم رضاست
نسبتش بر حضرت موسى (ع ) رسد ... مادرش صديقه خيرالنساست
گويم آخر اين سخن را گوش كن     ... او برايم سيميا هست كيمياست
خوش بود زنهاى عالم مثل او ... خوب باشند و نگويند او خطاست
هر كه دارد همچون زن در خانه اش ... حال او چون من خوشست و مرحباست
(داستانى ) شكر كن هر صبح و شام ... نعمت حق بر تو بى حد و حصاست
بالاءخص آن را كه خود گفتى عيان ... بهترين نعمت عيال پارساست

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
دوشنبه 23 مرداد 1391  11:40 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:با چه كسى ازدواج كنيم ؟

با چه كسى ازدواج كنيم ؟ زن خوب و شايسته وزن بد و ناشايست

در مقدمه كتاب گفته شد كه مسئله ازدواج و انتخاب همسر از مهمترين مسائل حياتى است و پيوند زناشوئى در زندگى انسانها نقطه عطفى است كه ممكن است صدها پيروزى و كاميابى و يا شكست و ناكامى در پى داشته باشد، لذا بايد هر كسى در انتخاب همسر شايسته كوشش و دورنگرى لازم را بعمل آورد كه تا ضامن خوشبختى و سعادت آينده اش گردد.
بزرگان دين ائمه طاهرين سلام الله عليهم اجمعين با بيانات زيبا و شيوا توجه پيروانشان را به اين امر حياتى معطوف داشته در ضمن روايات متعددى نقش همسر خوب شايسته و بد ناشايست را در زندگى انسانها خاطرنشان ساخته و راهنمائيهاى لازم را در اين باره متذكر شده اند:
از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، آن حضرت فرمود:
((يكى از تقديرهاى الهى براى مرد مسلمان كه حال او را اصلاح مى كند اين است كه زنى قسمت او كند كه هر وقت شوهر او را ببيند شاد و خرسند گردد و در غياب او بر آبرويش را نگهدارد و در حضورش فرمان او را ببرد)).(82)


از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، آن حضرت فرمود:
((چهار چيز نشان خوشبختى مرد است :
1- زنش پارسا و پرهيزكار باشد. 2- فرزندانش نيكوكار باشند. 3- معاشرانش صالح باشند. 4- روزى خويش را در شهر خويش بدست آورد)).(83)
از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، آن حضرت فرمود:
((چهار چيز است كه هر كس از آن بهره دارد از نيكى دو جهان بهره ور است : 1- زبانى كه ياد خدا كند. 2- قلبى كه سپاس پروردگار گذارد. 3- تنى كه بر بلا صبور باشد. 4- زنى كه به ناموس و مال وى خيانت نكند)).(84)
از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، آن حضرت فرمود:
((مى خواهى تو را از بهترين گنجينه مرد خبر دهم ؟ زن پارسا و صالحه وقتى شوهرش به او نگرد شاد و مسرور مى شود، همين كه به او فرمان مى دهد اطاعت مى كند و هنگام غيبت و نبودن شوهر (ناموس ) و امانت او را خوب محافظت مى كند)).(85)
از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، آن حضرت فرمود:
مى خواهيد شما را از زنانى كه اهل بهشتند خبر دهم ؟ زن مهربان و وفادارى كه فرزند زياد به دنيا آورد، و با شوهرش (اگر ناراحتى پيش آمد) زود آشتى كند، و همين كه بدى كرد به شوهرش گويد: اين دست من در دست توست (يعنى من در اختيار توام ) چشم بر هم نمى گذارم تا از من راضى شوى .(86)
از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، آن حضرت فرمود:
زن پارسا و صالحه اى كه ديدار او شوهرش را خوشحال كند مايه خوشبختى ، مرد و زن بد و زشت خويى كه ديدارش شوهر او را غمگين سازد مايه بدبختى مرد است .(87)
از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، آن حضرت فرمود:
بهترين زن آن است كه وقتى شوهرش او را ببيند خوشحال شود و وقتى فرمان دهد اطاعت بر دو تن خويش و مال شوهرش را در غياب او حفظ و محافظت كند.(88)
از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، آن حضرت فرمود:
دنيا متاعى است و بهترين متاع آن زن پارسا و پرهيزكار است .(89)
از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، آن حضرت فرمود:
ديدن زن خوبرو و سبزه بينايى (چشم ) را زياد مى كند.(90)
از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، آن حضرت فرمود:
بهترين زنان شما زن بچه آور و مهربان است كه شريك و مطيع شوهر باشد اگر از خدا بترسد، و بدترين زنان شما آرايش كنان و متكبرانند و آنان منافقانند و از آنها جز به اندازه كلاغى كه خط سفيد به گردن دارد به بهشت نمى روند.(91)
از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، آن حضرت فرمود:
((پنج چيز از مصائب دنياست كه يكى از آنها زن بد و بداخلاق است )).(92)
از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، آن حضرت فرمود:
((زن را براى چهار چيز مى گيرند: مال - شرف - جمال - دين ، تو زن دين دار بجوى و بگير)).(93)
از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، آن حضرت فرمود:
((براى نطفه هاى خود محل مناسب انتخاب كنيد و از اشخاص همشاءن خود زن بگيريد و به آنها زن بدهيد)).(94)
از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، آن حضرت فرمود:
((براى نطفه هاى خود جاى مناسب انتخاب كنيد، زيرا زنان نظير برادران و خواهران خود فرزند بدنيا مى آورند)).(95)
از امام صادق عليه السلام ، آن حضرت فرمود:
((زن بمنزله (طوق ) قلاده اى است كه در گردن خود مى افكنى ، پس دقت كن كه چگونه قلاده براى خود انتخاب مى كنى و آن حضرت فرمود: زن خوب و صالحه و بد غيرصالحه هيچيك قيمت ندارند، به اين معنى كه زن خوب و صالحه را با طلا و نقره بخواهى قيمت كنى قابل مقايسه نيست و او از همه جواهرات جهان با ارزش تر است ، ولى زن بد و غير صالحه بمشتى خاك هم نمى ارزد، كه مشتى خاك هزاران بار بهتر از زن بد و ناشايست است )).(96)
از امام صادق عليه السلام ، آن حضرت فرمود:
شخصى به امام صادق عليه السلام عرض كرد: همسرم از دنيا رفته كه زنى همدم و همساز بود (خدايش رحمت كند) اينك به فكر همسر ديگرى هستم (چگونه زنى انتخاب كنم ؟) امام صادق عليه السلام فرمود: خوب دقت و توجه كن ببين خود را در دام كه مى افكنى ؟ و چه كسى را شريك مال و آگاه بر دين و محرم اسرار خود مى كنى ؟
اگر از اين كار ناگزيرى دوشيزه اى پيدا كن كه نيك رفتار و خوشخوى باشد، سپس آن حضرت فرمود:
زنان چنان هستند كه اين شاعر وصف كرده :(97)
الا ان النساء خلقن شتى ... فمنهن الغنيمة والغرام
و منهن الهلال اذا تجلى ... لصاحبه و منهن الضلام
فمن يظفر بصالحتهن يظفر ... فمن يعثر فليس له انتقام
يعنى :
خداوند زنان را گوناگون آفريده است ... بعضى غنيمت ارزنده و دلربايند
بعضى ها چون ماه يكشبه جلوه مى كنند ... در برابر شوهر، بعضى چون شب تاريكند
هركس زنى شايسته بچنگ آرد پيروز گردد ... هر كس بخطا رود گرفتار شود و چاره ندارد
به مصداق شعر:
زن بد در سراى مرد نيكو ... هم در اين عالمست دوزخ او
زينها از قرين بد زينهار ... و قنا ربنا عذاب النار
از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، آن حضرت فرمود:
((بهترين زنان شما زنى است كه بچه آور، و مهربان ، پاكدامن و صالحه باشد و نزد فاميلش عزيز و محترم و در مقابل شوهرش متواضع و فروتن باشد، و براى شوهر خود زينت كند و نسبت به ديگران موفر و بى اعتناء باشد، و حرف شوهرش را بشنود و مطيع امر او باشد و به فرمان او گردن نهد و در خلوت در اختيار وى باشد)).(98)
از اميرالمؤ منين عليه السلام :
على عليه السلام فرمود: بهترين زنان شما پنج قسمند!
گفتند: يا اميرالمؤ منين آنها را بيان كنيد؟
فرمود: 1- سهل گير، 2- نرمخو، 3- رام ، 4- زنى كه چون شوهرش ‍ خشمگين شد نيارامد تا رضايت او را فراهم كند، 5- زنى كه در غياب شوهرش حيثيت او را نگهدارد، اين زن اگر چنين كند از كاركنان و عمال الهى است ، از لطف خدا نااميد نگردد.
سپس آن حضرت اضافه كرد و فرمود: اين زنان برخى پر بركتند و بعضى پربچه اند يكى در دامان يكى در شكم دارند و بعضى نسبت به شوهر بداخلاقند، بعضى همانند غلهاى پر شپشند (در اصطلاح عوام گويند چون شپشى بجانم افتاده ) كه خداوند بگردن هر (بخت برگشته اى ) كه بخواهد مى افكند.(99)
از امام محمد باقر عليه السلام ، آن حضرت فرمود:
مردى به حضور پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، آمد و در كار ازدواج با آن حضرت مشورت كرد، حضرت فرمود: آرى زن بگير ولى زن با ايمان خداشناس ، خدايت خير دهد! زن شايسته مانند غراب (اعصم ) كمياب و يا (ناياب ) است .
آن مرد پرسيد: غراب اعصم چيست ؟
فرمود: كلاغى كه يك پايش سفيد باشد.(100)
از امام صادق عليه السلام ، آن حضرت فرمود:
((بهترين زنان شما زنى است كه هرگاه خشمگين شود و يا شوهر خود را بخشم و غضب آورد، به شوهر گويد دست من در دست توست يعنى (من تحت فرمان توام ) تا از من راضى نشوى خواب را به چشمانم راه نمى دهم )).(101)
منابع
82- وسائل الشيعه .
83- نهج الفصاحه .
84- وسائل الشيعه .
85- وسائل الشيعه .
86- وسائل الشيعه .
87- وسائل الشيعه .
88- وسائل الشيعه .
89- نهج الفصاحة .
90- وسائل الشيعه .
91- وسائل الشيعه .
92- وسائل الشيعه .
93- وسائل الشيعه .
94- وسائل الشيعه .
95- وسائل الشيعه .
96- بحارالانوار - مستدرك .
97- نقل از ازدواج در اسلام .
98- وسائل الشيعه .
99- وسائل الشيعه .
100- ازدواج در اسلام .
101- ازدواج در اسلام .

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
دوشنبه 23 مرداد 1391  11:50 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:با چه كسى ازدواج كنيم ؟

از ازدواج با اينگونه زنها حذر كنيد!

در حديث معتبر از رسول گرامى اسلام محمد بن عبدالله صلى الله عليه وآله وسلم نقل شده است كه آن حضرت از زيد بن ثابت پرسيد: آيا ازدواج كرده و زن اختيار نموده اى ؟
زيد بن ثابت جواب داد: نه ، هنوز يا رسول الله .
حضرت فرمود: اى زيد زن بگير تا پاكدامن بمانى ، ولى با پنج (نوع ) زن ازدواج نكن .
زيد گفت : آنها كدام زنان هستند يا رسول الله !؟!
فرمود: عبارتند از (شهبرة )، (لهبرة )، (نهبرة )، (هيدرة )، و (لفوت ).
زيد عرض كرد: يا رسول الله ، اينها كه فرموديد، من نمى دانم يعنى چه ؟!
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: مگر شما عرب نيستيد؟!؟
(شهبرة ) به زنى مى گويند كه كبود رنگ و آبى چشم و بدزبان و بى حيا و هر چه به دهنش آيد بگويد.
(لهبرة ) به زنى مى گويند بلند قامت و لاغر اندام (كم عقل ) باشد.
(نهبرة ) به زنى مى گويند كه كوتاه قد و بد قيافه و زشت (سخن ) باشد.
(هيدرة ) به زنى مى گويند كه پير سالخورده و حيله گر و مكاره باشد.
(لفوت ) به زنى مى گويند كه از قبل فرزند يا فرزندانى داشته باشد.
باز هم از نبى گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده است كه به زيد بن ثابت فرمود: اى زيد زن بگير كه ازدواج كردن و زن گرفتن مايه بركت و مزيد عفت است ، ولى از ازدواج با دوازده (نوع ) زن پرهيز كن .
زيد گفت : آنها را براى من معرفى كن يا رسول الله ؟!
حضرت فرمود:
(هنفصة ): زنى كه سليطه باشد.
(عنفصة ): زنى كه پر حرف و بدبو باشد.
(شهبرة ): زنى كه كبود رنگ و آبى چشم و بدزبان باشد.
(سقلقية ): زنى كه از (عقب ) از دبرش حيض ببيند.
(مذبوبة ): زنى كه كم عقل و يا ديوانه بوده باشد.
(مذمومة ): زنى كه ذم شده و نكوهيده باشد.
(حنانة ): زنى كه مرتب از شوهر سابقش ياد كند.
(منانة ): زنى كه با مال و ثروت خود بر شوهرش منت گذارد.
(رفثاء): زنى كه بد سخن و فحاش و بدگو باشد.
(هيدرة ): زنى كه پير فرتوت و حيله گر باشد.
(ذوقناء): زنى كه به عمل جنسى و آميزش بى رغبت باشد.
(لفوت ): زنى كه از شوهر قبلى خود فرزند داشته باشد.
باز هم در حديثى از رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده است فرمود: آيا خبر ندهم شما را به بدترين زنها، و آن زنى است كه در نزد كسان خود خوار و ذليل و نسبت به شوهر عزيز باشد و عقيم و كينه دار باشد و از كار زشت و قبيح كناره نجويد و در غياب شوهرش زينت كند و در حضور شوهر زينتش را از او بپوشاند و حرف او را نشنود و فرمان او را اطاعت نكند و در خلوت از شوهرش تمكين ننمايد عذر شوهرش را نپذيرفته و اگر خلافى از او صادر شد آن را نقل مجالس كند.
و همچنين آن حضرت فرموده :
بدترين زنان شما زن نازا، كثيف ، لجباز، و نافرمانى است كه در چشم فاميلش حقير و در نظر خود عزيز باشد و نسبت به شوهر خود سركش و نافرمان و با ديگران رام و تسليم و خوش صحبت باشد.
باز از آن حضرت نقل شده است فرمود: از ازدواج با زنان كودن و (بى حيا) بپرهيزيد كه همنشينى آنها بلاء و فرزندشان تباه است .
(يعنى : او با كارهاى خود فرزند را تباه مى كند).
و مكروه است اختيار كردن زن (عقيم ) و (احمق ) و (ديوانه ) و (زن پير) را كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
((سه چيز انسان را تباه مى كند و بدن او را خراب كرده و گاهى باعث قتل او مى شود:
(1). با شكم سير به حمام رفتن ، (2). با شكم پر آميزش كردن . (3). با زن پير ازدواج نمودن )).
حكماى عرب نيز گفته اند كه از پنج زن بايد حذر كرد:
(حنانة )، (منانة )، (انانة )، (كية القفا)، و (خضراء الدمن ).
اما حنانة : زنى است كه او را فرزندانى از شوهر قبل بوده باشد و پيوسته از مال شوهر بر آنها مهربانى كند.
اما منانة : زنى است ثروتمند كه با مال خود به شوهرش منت گذارد.
اما انانة : زنى است كه پيش از اين شوهرى داشته و او از شوهر فعليش بهتر بوده و اكنون پيوسته از اين شوهر به شكايت وانين باشد.
اما كية القفا: زنى است كه غير عفيفه باشد كه شوهر او را از هر محفلى كه غايب شود، مردمان به ذكر او داغى بر قفاى آن مرد نهند.
اما خضراءالدمن : زنى است زيبا از اصلى بد، كه او را تشبيه كرده اند به سبزه مزبله .(102)
منابع
102- نقل از كتاب رياض الاءنس .

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
دوشنبه 23 مرداد 1391  11:52 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:با چه كسى ازدواج كنيم ؟

ده دستور شوهر دارى به همه دخترهاى جهان

اين دستورات مادرى است كه به دختر خود هنگامى كه مى خواستيد او را نزد شوهرش برند.
صاحب كتاب (رياض الانس ) در كتاب خود مى نويسند:
دخترى را از عرب شوهر دادند چون خواستند او را نزد شوهر برند مادرش ‍ نزد او آمد و گفت :
بدان اى دخترك من ، اگر دخترى از شوهر بى نياز بود هر آينه تو از همه زنان بى نيازتر بودى از شوهر، لكن زنان از براى مردان خلق شده اند چنانكه مردان از براى زنان مخلوق گشته اند، اى دخترك من همانا تو از آشيانه خود مفارقت كرده و بسوى آشيانه كسى مى روى كه نمى شناسى او را، و بسوى قرينى حركت مى كنى كه تا حال با او الفت نگرفته اى ، پس يادگير از من ده خصلت (دستور) را كه باعث بلندى درجه و شرف تو گردد نزد شوهرت (او هميشه تو را دوست مى دارد):
اول : آنكه در خانه شوهرت به قناعت رفتار كنى كه قناعت سبب راحت دل است .
دوم : آنكه حرف شوهر خود را بشنو و امر او را اطاعت كن ، چه سمع و طاعت زن براى شوهر سبب خوشنودى پروردگار عزوجل است .
سوم : آنكه پيوسته در صدد باش كه موضعى را كه شوهر در تو نظر مى كند قبيح و زشت نباشد.
چهارم : آنكه خود را خوشبو كن خصوصا آن موضعى كه شوهر مى بويد كه مبادا بينى او بوى كريه و بد بشنود.
پنجم : آنكه تعهد كن از او در وقت طعام ، پس هنگامى كه گرسنه مى شود طعام را زود حاضر كن كه حرارت گرسنگى او را از جا بدر نكند.
ششم : آنكه هنگام خواب او ساكن باش و حركت صدا مكن كه ببريدن خواب سبب غضب او خواهد شد.
هفتم : آنكه خانه و مال او را حفظ كن .
هشتم : آنكه خشم و خويشان او را پيوسته مراعات كن كه اين كار از محاسن تدبير است .
نهم : آنكه راز او را(هرگز) فاش مكن .
دهم : آنكه نافرمانى مكن او را وگرنه سينه او از خشم و كينه تو پرخواهد شد.
و پس از همه اين خصال وصيت مى كنم ترا هنگامى كه شوهرت دلش ‍ مقروح و سينه اش مجروح است تو از خود دور كن اين صفت را، و نيز هنگامى كه خوشحال و خرم است از خود دور كن غم و غصه را كه باعث كدورت عيش و برطرف شدن خرمى او مى شود و پيوسته او را گرامى دار، و با او موافقت كن ، و اختيار كن خوشنودى او را، و ميل او را بر ميل خود (ترجيح ) ده و در سختى و تنگى روزگار صبر كن و بساز والله معك (خدا با توست ).
(بارك الله بر اين مادر كه توصيه هاى خوبى به دخترش كرد.(103)

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
دوشنبه 23 مرداد 1391  11:55 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:با چه كسى ازدواج كنيم ؟

زنان جهان بخوانند و از آن ايمان تعليم گيرند

اصمعى كه يكى از تاريخ نويسان جهان عرب است نوشته هاى خود را بوسيله جهانگردى جمع آورى مى كرد، مى نويسد:
وقتى از بيابانى مى گذشتم سخت تشنه و گرسنه شدم و از آب و غذا عارى بودم تا اينكه چشمم به يك خيمه اى افتاد، خود را به آنجا رسانيده و اجازه ورود خواستم ، زنى بسيار جميله و زيبائى كه در حسن و وجاهت كم نظير بود مرا اجازه ورود به آن خيمه را داد وقتى ديد كه من خيلى تشنه و گرسنه هستم مرا احترام نموده و آب و غذائى برايم تهيه كرد و با ادب تمام آنها را پيش من آورد، و من مشغول خوردن شدم و از حسن زيبائى و ادب و احترام آن زن در تعجب بودم كه ناگاه مردى زشت رو و كريه منظر و بدشكل و سياه رنگ از صحرا رسيده و وارد آن خيمه شد، ديدم كه آن زن زيبا به استقبال او شتافت و بارش را گرفت و عرق از پيشانى او خشك كرد و با آب سرد پاهاى او را تا زانو شستشو داد، و با احترام تمام به خدمتگذارى آن مرد مشغول شد، فهميدم كه آن مرد شوهر آن زن است .
وقتى خواستم از خيمه بيرون آيم و دنبال كار خود بروم ، از خدمات آن زن تشكر كرده و به او گفتم كه من يك مورخ هستم و هرچه ببينم در كتاب خود مى نويسم ، تو بر من بگو چگونه با اين زيبائى و حسن ادب به معاشرت اين مرد (كريه المنظر) راضى شده و با آن زندگى مى كنى !؟
در جوابم گفت : حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيده ام كه فرموده : ايمان دو نصف است نصفى (صبر) و نصفى (شكر) و من بخاطر اينكه ايمانم كامل شود اين زندگى را با اين مرد به پايان مى برم وقتى به حسن و زيبائى خود نظر مى كنم شكر خداى را بجا مى آورم و وقتى به كريه بودن شوهرم مى نگرم صبر مى نمايم تا آنكه هر دو نصف ايمان من كامل گردد.
اصمعى گويد: من از اين قضيه و از ايمان آن زن تعجب كرده و از خيمه آنها بيرون آمدم .(104)
منابع
104- نقل از كتاب گلهاى ارغوان .

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
دوشنبه 23 مرداد 1391  1:10 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:با چه كسى ازدواج كنيم ؟

زنان جهان ، عفت و شهامت را از اين بانو ياد بگيرند
صاحب كتاب (رياض الاءنس ) در كتاب خود مى نويسد: يكى از خلفاء بنى عباس در اثر عصيان و نافرمانى اهالى بلخ ، شخصى را از بغداد فرستاد به بلخ كه از اهالى آن شهر مبلغى پول بعنوان جريمه بگيرد تا ديگر عصيان و نافرمانى ننمايند چون فرستاده خليفه از اهل بلخ پول را در خواست نمود روزگار بر آنها تنگ گشت .
پس زنان خود را فرستادند براى شفاعت بنزد زن حاكم شهر بلخ كه بنام (داود بن على ) بود چون زنها قضيه را اظهار كردند زن حاكم بر احوال آنها رقت نموده پيراهن خود را كه مرصع به جواهرات گوناگون بود و قيمتش ‍ بيشتر از آن وجهى بود كه خليفه خواسته بود به زنها داد و آن را به نزد ماءمور خليفه آوردند و تقاضاى عفو كردند، ماءمور پيراهن را برداشت و از بلخ خارج و كيفيت را به خليفه رسانيد، و خليفه از شنيدن آن قضيه بسيار خجالت كشيد و گفت : نمى شود زنى از رعاياى من كريم تر از من باشد، فورا دستور داد به آن ماءمور كه برگرد به بلخ و آن پيراهن را به آن زن رد نما، و از اهالى بلخ آن وجه را هم نگير و عصيان آنان را گذشت كن .
چون ماءمور به بلخ مراجعت نمود و مردم بلخ را عفو كرده و پيراهن آن زن را پس داد، زن گفت : آيا خليفه به پيراهن من نگاه كرد؟!
ماءمور گفت : آرى .
زن گفت : ديگر من آن پيراهنى كه چشم نامحرم بر آن افتد نمى پوشم .
پس آن پيراهن را دستور داد فروختند، از وجهش مسجدى در بلخ ساختند و يك سوم از قيمت آن پيراهن از بناى مسجد زياد آمد، دستور داد آن پول را در زير يكى از ستونهاى مسجد گذاشتند كه در وقت حاجت در آورده به تعمير مسجد صرف نمايند و مسجد جامع بلخ از وجه آن پيراهن است .
خدا چنين بانوئى را رحمت كند.

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
دوشنبه 23 مرداد 1391  1:12 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:با چه كسى ازدواج كنيم ؟

تعليم اطاعت شوهر از اين بانو
در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السلام مرويست كه فرمود: مردى از انصار در زمان نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مسافرت نمود، و با زوجه اش عهد كرد بر اينكه تا در سفر است او از منزل خارج نشود تا آنكه او بازگردد، زن قبول نمود، شوهر به سفر رفت .
پس از چند روز پدر آن زن مريض شد، فرستاد بسوى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم (جريان را نقل كردند) و سپس آن زن از آن حضرت خواست كه به عبادت پدرش برود، پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: در خانه بنشين و اطاعت امر شوهر خود بنما، سپس مريضى پدرش ‍ شدت پيدا كرد باز زن كسى را بسوى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرستاد و از آن حضرت اذن خواست كه به عيادت پدرش برود، (كه در حال مرگ است ) باز رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
در خانه بنشين و اطاعت امر شوهر خود بنما.
حضرت صادق عليه السلام فرمود: پس پدرش از دنيا رفت و زن مردن پدر را شنيد، مجددا به حضور رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرستاد و جريان را گفته و طلب اجازه كرد كه پدرم از دنيا رفته آيا اجازه مى دهيد كه براى نماز او شركت كنم ؟
حضرت اجازه نداد و فرمود: بنشين در خانه و اطاعت امر شوهر خود را بكن .
آن زن هم امتثال امر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كرده و از خانه خارج نشد.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: پس دفن كردند پدر آن زن را، سپس ‍ پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مژده و بشارت فرستاد براى آن زن به اينكه خداوند متعال آمرزيد تو و پدرت را بواسطه اطاعت تو از امر شوهرت .(105)
چه خوب است كه همه زنها در اطاعت امر شوهر اين چنين باشند.
منابع
105- نقل از كتاب رياض الاءنس .

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
دوشنبه 23 مرداد 1391  1:13 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:با چه كسى ازدواج كنيم ؟


نتيجه اين داستان را خوب بخاطر بسپاريد
در زمان حكومت (آل بويه ) در كرمان گنجى يافتند كه آن عبارت بود از يك صندوق طلائى و مرصع و تزئين شده از جواهرات گوناگون ، در آن را باز نكرده به حكومت خبر دادند كه همچنين صندوقى پيدا شده ، پادشاه خود به كرمان آمده و سر صندوق مطلا حاضر شد و دستور داد كليد آورده و در صندوق را باز كرده و حقه اى در آن صندوق ديدند كه در توى آن حقه دو عدد (جو) خيلى بزرگ وجود داشت وقتى آنها را وزن كردند هر يكى از آن جوها چند مثقال وزن داشت .
پادشاه خيلى از اين كار متعجب شد كه يعنى چه ؟! در يك صندوق مطلا كه قيمت آن بيش از حد و حصى است و دو جو بزرگ در درون آن به اين بزرگى براى چيست ؟!؟ و دستور داد كه منطقه و يا شهر را بگردند پيرى را كه پيرتر از او كسى نباشد پيدا كنند و بياورند تا پادشاه ماجراى اين صندوق و آن دو جو بزرگ را از او بپرسد.
ماءموران پادشاه همه جا را گشتند و پيرى را كه پشتش (كوش ) از فرتوتى چون دال خميده شده بود و سر بر زمين نهاده بود پيدا كرده و پيش پادشاه آوردند.
پادشاه از آن پيرمرد فرتوت پرسيد: آيا از ماجراى صندوق و جوهائى كه پيدا شده است اطلاعاتى دارد؟!؟
پير جواب داد: (نه ) من چيزى در اين باره نمى دانم ولى پدرم كه سنش از من بزرگتر است شايد او بداند.
پادشاه گفت : آيا تو با اين سن و سال و شكستگى پدرت زنده است ؟!؟
پيرمرد جواب داد: آرى به فلان محله برويد و در فلان خانه مرد (كهلى ) نيمه سنى را خواهيد يافت كه او پدر من است !
پادشاه ماءمورانش را دنبال او فرستاد و آنها به محله ياد شده رفته و آن مرد (كهل ) را مشاهده كردند كه سنش از پنجاه بيشتر به نظر نمى رسيد او را پيش ‍ پادشاه آوردند.
پادشاه از ديدن او كه آيا حقيقتا پدر آن مرد است تعجب كرده و از او پرسيد: آيا آن مرد پير شكسته فرزند توست ؟!؟
جواب داد: بلى او پسر من است !
پادشاه ماجراى صندوق و جوها را از او پرسيد. او در جواب گفت : من هم چيزى درباره آنها نمى دانم ، ولى پدرم كه سنش از من بزرگتر است شايد او بداند!
پادشاه و اطرفيان او همه تعجب كرده و گفتند: مگر پدر تو زنده است ؟!؟
او جواب داد: بلى ، او در فلان محله است بسراغش برويد و او را كه مثل يك جوان سى ساله است خواهيد يافت و او پدر من و جد پسر من است !
پادشاه ماءمورانش را به سراغ او فرستاد و او را حاضر كردند، پادشاه ديد كه او جوانى است شاداب و هنوز موهايش سفيد نشده و طراوت از سر و صورتش فرو مى ريزد.
پادشاه از ديدن اين (پدر و پسر و نوه ) خيلى تعجب كرد و قبل از اينكه از ماجراى صندوق و آن دو حبه جو (بزرگ ) سئوال كند از ماجراى خود اينها سئوال كرد كه چگونه پدر بزرگ آن چنان جوان و شاداب مانده و پسرش ‍ چون نيمه سن ها (كهل ) هست و نوه او پيرفرتوت و شكسته شده است !
اين سئوال را از آن مرد جوان كه از آنها بزرگتر بود كرد، آن مرد جوان گفت :
پادشاها، داستان ما منوط به زنان ماست ، من زنى دارم ، نجيبه و عفيفه و صالحه ، هيچگاه حاضر نمى شود من رنجيده خاطر شوم و لحظه اى محزون گردم ، او هميشه در اطاعت من است اگر هزار كارش فرمايم ، او اطاعت كرده و هرگز روى ترش نمى كند و اگر ناراحت شوم سعى بليغ مى كند كه هر چه زودتر ناراحتى مرا مبدل به راحتى و سرور كند و او هميشه قلب مرا شاد مى گرداند، اين است كه چنين شاداب و جوان و باطراوت و سرحال مانده ام !
اما پسر من كه مى بينيد (كهل ) و نيمه سن است او زنى دارد كه گاهى او را شاد و مسرور مى سازد و گاهى او را محزون و غمگين مى كند، گاهى به حرف او گوش مى كند و گاهى از اطاعت او سرپيچى مى كند، اين است كه او كهل و نيمه پير شده است .
اما پسر پسرم كه مى بينيد كه بيش از حد پير فرتوت و شكسته و فرسوده شده است و كمر او چون دال منحنى گشته ، او را زنى است سليطه و بداخلاق كه هيچگاه با او نمى سازد و فرمان او را اطاعت نمى كند و پيوسته او را آزار و اذيت مى نمايد و قلب او را هميشه غمگين و محزون مى سازد، به اين سبب است او اين چنين پير و شكسته و قد خميده شده است .
پادشاه از شنيدن ماجراى آنها خيلى تعجب كرده و دستور داد كه اين ماجرا را بنويسند و در گنجينه اى نگهدارند، سپس از جريان آن صندوق و جوها سئوال كرد، كه آيا او خبرى از آنها دارد!؟
او در جواب داد: بلى ، در فلان روزگار پادشاهى عادل بود و در زمان او شخصى زمينى را به شخص ديگرى فروخت و پولش را دريافت كرد، مشترى بعد از اينكه پول را پرداخت در آن زمين مشغول كشاورزى شد كه در ضمن كار ناگاه گنجى را دريافت كه در زير زمين مستور بود، فورا پيش ‍ فروشنده آمد و گفت :
من از تو زمين خريدم نه گنج ، بيا آن را تحويل بگير.
فروشنده گفت : من زمين را همانطور به تو فروختم حالا كه گنجى پيدا شده از آن توست ، نه از آن من كه آن را باز ستانم .
بگو مگو در بين فروشنده و خريدار بالا گرفت تا اينكه داورى پيش پادشاه بردند.
مشترى گفت : من زمين خريده ام ، گنج نخريده ام ، به فروشنده بگو گنج را از من باز ستاند.
فروشنده گفت : من زمين و هرچه در اوست فروختم آن از آن من نيست كه آن را از او بستانم .
پادشاه چون صفاى هر دو تا را ديد و داورى كرد و گفت : دختر يكى از شما را به زوجيت پسر آن ديگرى درآوريد و در بين آنان الگوى ازدواج و همسرى ببنديد و زمين و گنج را هر دو به هر دوى آنها بدهيد، كه گنج از آن فروشنده باشد و يا از آن خريدار، از ميان هر دو بدر نرود و فرزندان آنها صاحب آن گردند.
آنان چنين كردند، و سپس آن سال آن زمين را جو كاشتند و جوهاى آن زمين به اين بزرگى در آمد و از آن جوها به تمام شهرها فرستاده شد كه همه بدانند كه سزاى نيكى و خوبى و عدل هرگز از بين نمى رود و اين صندوق را هم از همان گنج درست كرده و دو تا از آن جوها را براى عبرت آيندگان در اين محل دفن نمودند، خداوند اجر و پاداش هيچ نيكى كننده را از بين نمى برد.
(( ان الله لا يضيع اجر المحسنين )).
اسدالله داستانى بنيسى
قم صندوق پستى 333

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
دوشنبه 23 مرداد 1391  1:13 PM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:با چه كسى ازدواج كنيم ؟

 

با عرض سلام خدمت شما مدیر گرامی و تبریک عید فطر.

 

 

بسیار ممنون و سپاسگزارم از فعالیت در این تالار و زیر تالارهای مربوطه.

 

 

 

 

 

 

 

 

بهترین ها و زیباترین ها را برایتان خواستار و خواهانم.

 

 

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

دوشنبه 30 مرداد 1391  12:59 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:با چه كسى ازدواج كنيم ؟

 

 

 

ده سئوال ضروری که باید پیش از ازدواج ازیکدیگر بپرسید!

 

 

 

 

همواره از شنیدن واژه ”ازدواج”، موجی از شادی وهیجانات آن مثل، جشن، حلقه، نامزدی و …از ذهن ما می گذرد، امّا خوب،مراسم عروسی تنها مثل رویایی شیرین یک شبه تمام می شود و بعد از آن چیزیکه بسیار مهم است کیفیت زندگی مشترک زوجین در روزهای آینده است.

در اینجابا بهره گیری از جدیدترین تحقیقات، به ده نکته از ضرورترین مسائلی که هرکدام از دو طرف، قبل از ازدواج باید بدانند، اشاره می کنیم تا شما هم بیگدار به آب نزنید!!

۱) نحوه تصمیم گیری:

ازدواج به نوعی، رسیدن به یک تفاهم مشترک است کهطی گفتگو و صحبت های فی مابین حاصل می شود، در این تبادلات کلامی در عملنیز باید متعادل باشید، بنابراین قبل از ازدواج، با مطرح کردن افکار وتصمیم های خود، دریابید که طرف مقابل نیز در این موارد با شما هم عقیدهاست یا خیر؟. البته با صحبت، گفتگو و از همه مهم تر دقّت در شنیدن صحبتهای طرفین ، بسیاری از این اختلافات نمایان و شاید هم قابل حل باشد.

۲) وظایف در زندگی

در مورد نگاه خود به وظایف و زندگی مشترک،آشکارا صحبت کنید، بنا به وضعیت اجتماعی و اقتصادی متفاوت با دهه هایگذشته، به نوعی شاید نتوان خیلی مرز مشخصی برای این وظایف و مسئولیتهاتعیین کرد و ناخودآگاه باعث بروز مشکل در آینده می شود، بنابراین دیدگاهخود را قبل از ازدواج مشخص کنید.

۳) فرزند در زندگی

در مورد علاقه به بچه دار شدن و تعداد آن بهتوافق برسید؟ فرزند، بخشی از زندگی مشترک است، از آنجاییکه هر فردی در اینمورد و نحوه ی تربیت فرزندان خود، نظری متفاوت دارد و این مسئله خود بهنوعی یکی از دلایل ایجاد تنش در کانون خانواده است، بنابراین قبل ازازدواج دیدگاهها و افکار خود را دراین زمینه با یکدیگر مطرح کنید و بهتوافق برسید.

۴) عقاید و باورها

شاید با کمی آشنایی فکر کنید که گمشده ی خود رادر زندگی پیدا کردید، امّا حقیقت این است که عدم شناخت عقاید دینی، باورهاو ارزشهای طرفین، یکی از مهم ترین عوامل بروز چالش ها در زندگی زناشویی میباشد. صادقانه، قبل از ازدواج، عقاید، باورهای خود را بازگو و در عمل نشاندهید، چرا که با گذشت چندی از زندگی مشترک و به خصوص در تربیت فرزندان،عدم تفاهم در این مورد موجب بروز مشکلاتی می شود و شاید هم دیگر نتوانیدیکدیگر را تحمّل کنید، البته همواره به یاد داشته باشید در زندگی مشترکانعطاف پذیری و گذشت امری ضروریست.

۵) حس مسئولیت و بودن در کنار خانواده

با خود کنار بیایید، یکی از پایه های لازم برایدوام زندگی زناشویی، وقت گذاشتن برای خانواده و بودن در کنارشان است. آیابه آن درجه رسیده اید که بتوانید تعطیلات آخر هفته را با همسر و فرزند خودسپری کنید؟ شاید از دید شما این مسئله خیلی مهم نباشد، امّا همسر وفرزندان آینده تان، از شما انتظار دارند که در تفریحات با آنها همراهباشید و حمایتشان کنید.

۶) انتظارات

البته انتظارات و توقعات هر انسانی، به مرورزمان تغییر می کند، امّا نکته ی اساسی این است که هر دو طرف نیاز بهاحترام و توجه متقابل دارند، با گذشت و درک متقابل می توانید زندگی خود رامتدوام کنید.

۷) رابطه ی جنسی

شاید برایتان سخت باشد که با فرد مورد انتخابخود قبل از ازدواج در مورد سکس و مسائل آن سر صحبت را باز کنید، امّا ازجهت اهمیت فوق العاده این مطلب در زندگی زناشویی، به تدریج و با زمینهچینی و در نهایت ادب، می توانید نظر یکدیگر را جویا شوید، چرا که عدمرضایت در روابط جنسی، عاملی ویران کننده برای ثبات زندگیست.

۸) مسائل مالی

درمورد درآمد و هزینه های زندگی با یکدیگر مشورتکنید، چرا که چیزی نمی گذرد که با عدم توافق در این مسئله، کنترل زندگی ازدستتان خارج شده و رو به زوال می رود. بنابراین درباره مخارج، کم کردنهزینه های غیر ضروری با یکدیگر برنامه ریزی کنید و افکار خود را بیانکنید.

۹) صرف زمان با یکدیگر

در مورد چگونگی با هم بودن در اوقات فراغت یایکدیگر صحبت کنید، شاید شما دوست داشته باشید آخر هفته در بستری گرم همراهبا همسرتان به تماشای فیلم بپردازید و از لحظات با هم بودن لذّت ببرید،امّا ممکن است وی نظری متفاوت داشته باشد، این مسائل جزئی را شوخی نگیریدو هیچ گاه نگویید:”هرچه تو بگویی!”، چرا که به مروز زمان به دلیل عدمرضایت حس درونیتان، افسردگی روح شما را دربر می گیرد. بنابراین قبل ازازدواج با یکدیگر به توافق برسید.

۱۰) اعتیاد، سیگار، الکل…

به عنوان آخرین مطلب ولی در عین حال مهم، بهخاطر داشته باشید، دانستن و آگاهی از هر کدام از مصرف مواداعتیاد آور،سیگار، … در یکی از طرفین و با این آگاهی زندگی مشترک را شروع کردن، بهمعنای سر کردن و قبول وضعیت وی است. بنابراین قبل از ازدواج ضمن روراستبودن و تبادل نظر در این موارد، در صورت تصمیم قطعی برای ازدواج، باز همبا نگاهی عمقی به این مسئله فکر کنید تا بتوانید کنار بیایید.

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

دوشنبه 30 مرداد 1391  1:04 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:با چه كسى ازدواج كنيم ؟

 

هفت تناسب مهم و ضروری برای ازدواج

 
 

ازدواج اگر در چهارچوب درستی نباشد، به جای اینکه آرامش‌دهنده باشد آرامش را برهم می‌زند و یا به جای اینکه با کسی رابطه صمیمانه‌ای پیدا کنیم، ممکن است همیشه با او زندگی کنیم، اما کاملا تنها باشیم. بنابراین، باید در زمان انتخاب همسر چند تناسب کلیدی را در نظر بگیرید که در صورت وجود نداشتن هر کدام از آنها، ازدواجتان با خطر از بین رفتن رو به رو می شود.

تناسب خانوادگی
شما در بستر خانواده تان شکل می‌گیرید. چهارچوب هر خانواده هم با خانواده دیگر فرق می‌کند؛ یعنی هر خانواده بسته به زمینه فرهنگی و تربیتی‌ای که دارد در فرد تأثیر متفاوتی می‌گذارد. تا جایی که جان واتسون- پدر روان‌شناسی- می‌گوید: پنجاه نوزاد به من بدهید و بگویید چه شخصیت‌هایی لازم دارید؛ دانشمند، پلیس، قاضی، دزد و… چه می‌خواهید؟! من مطابق سفارش شما بیست سال بعد این افراد را تحویل می‌دهم. در واقع او می‌خواهد بگوید که تربیت، نقش بسیار پررنگ‌تری از زمینه‌های دیگر مثل ژنتیک دارد.

اما با وجود نقش مهمی که خانواده در شکل‌گیری شخصیت فرد ایفا می‌کند، این مسئله در ازدواج های امروزی خیلی وقت ها با فرضیه «من قرار است با خودش زندگی کنم، نه خانواده اش!» نادیده گرفته می‌شود. گاهی حتی دختر و پسر، همدیگر را خارج از بسته خانوادگی می‌بینند. مثلا در دانشگاه با هم آشنا می‌شوند، در حالی که نمی‌دانند طرف مقابلشان محصول چه خانواده‌ای است!

اما وقتی کسی می‌گوید که ما از نظر خانوادگی به‌هم می‌خوریم، آیا به طور خاص، بستر فرهنگی و شیوه‌های تربیتی رایج در خانواده را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده‌است؟ گاهی دو نفر با هم ازدواج می‌کنند و از نظر فرهنگی و خانوادگی به هم شبیه هستند، اما شیوه‌های تربیتی آنها متفاوت است!

مثلا در خانواده پسر، زن جایگاه و ارزشی ندارد. مادر پسر،سی سال است که زندگی کرده ولی هیچ‌چیز متعلق به او نیست و وظیفه‌ای جز بچه داری و پخت و پز و رُفت و روب نداشته است. پسری که نگاهش به زن این‌گونه شکل گرفته اگر با دختری ازدواج ‌کند که در ساختار خانواده‌اش مادر محور بوده و تعیین تکلیف می‌کرده است در زندگی به مشکل برمی خورند. پس این دو، تناسب خانوادگی ندارند هرچند از نظر سطح تحصیلات و وضعیت مالی شبیه و در یک طبقه باشند.

اعتقادات و باورها، جنس محکمی دارند و به خاطر هیچ‌کس نمی‌آیند و بروند. اگردونفر که با هم ازدواج می‌کنند، این تناسب را ندارند، باید بدانند که اعتقادات تغییری نمی‌کند مگر براساس شناخت. به‌عنوان مثال، دختری به حجاب اعتقاد ندارد. پسری با او ازدواج می‌کند و می‌گوید به خاطر من حجاب بگذار. ممکن است دختر بپذیرد ولی اعتقادی به آن ندارد

تناسب فرهنگی

فرهنگ یعنی بایدها و نبایدهایی که تعیین تکلیف می‌کند. فرهنگ به ما می‌گوید چه چیزی درست است و چه چیزی غلط؟‌ چه کاری باید انجام شود و چه کاری نباید صورت گیرد؟ از آنجا که فرهنگ‌ها با هم متفاوت هستند، بایدها و نبایدهای آنها نیز فرق می‌کند. به‌عنوان مثال، بایدها و نبایدها در فرهنگ آذری‌ها بسیار متفاوت‌تر از بایدها و نبایدهای فرهنگ شمالی‌هاست؛ حتی گاهی نباید یکی، باید دیگری است.
انسان در فرهنگ خود به طور ناخودآگاه احاطه شده است. از صبح که بیدار می‌شویم این فرهنگ ماست که می‌گوید چطور بیدار شویم و با خانواده چگونه رفتار کنیم، چطور حرف بزنیم و چگونه غذا بخوریم و… هیچ‌کاری نیست که به فرهنگ ارتباط نداشته باشد. بنابراین، لازم است که دختر و پسر از نظر فرهنگ اجتماعی به یکدیگر نزدیک باشند. فاصله‌های فرهنگی زیاد، زندگی این دو را تحت‌الشعاع قرار خواهد داد.

حال اگر ۲ نفر همه خصوصیات‌شان با هم همخوانی داشته باشد ولی تناسب فرهنگی نداشته باشند چگونه برخورد کنند؟ اینجاست که باید از فرهنگ یکدیگر آگاه شوند و آن را بپذیرند؛ این مهم است؛ نه اینکه آن را مسخره کرده و بگویند چه بیخود! اگر این آگاهی و پذیرش باشد، به گونه‌ای هم‌فرهنگ می‌شوند.

تناسب اعتقادی

اعتقادات و باورها، جنس محکمی دارند و به خاطر هیچ‌کس نمی‌آیند و بروند. اگردونفر که با هم ازدواج می‌کنند، این تناسب را ندارند، باید بدانند که اعتقادات تغییری نمی‌کند مگر براساس شناخت. به‌عنوان مثال، دختری به حجاب اعتقاد ندارد. پسری با او ازدواج می‌کند و می‌گوید به خاطر من حجاب بگذار. ممکن است دختر بپذیرد ولی اعتقادی به آن ندارد. حجابی که به خاطر پسر می‌آید، روزی که دختر خاطر پسر را نخواهد و کوچک‌ترین اختلافی پیش آید، برداشته می‌شود. عمل به دستورات دینی بدون پشتوانه اعتقاد فردی تقریبا غیرممکن است. اگر فردی بی‌اعتقاد است، باید ابتدا با مطالعه و تحقیق به اعتقاد محکمی برسد، نه اینکه به خاطر دیگری اعتقاد ظاهری پیدا کند.

طبقه اقتصادی- اجتماعی به انسان‌ها یک نگرش، رفتار و بینش به زندگی می‌دهد. بنابراین وقتی دونفر از دوطبقه اقتصادی- اجتماعی متفاوت ازدواج کنند، از نظر نوع نگاه به زندگی خیلی با هم فرق دارند و نگرش آنها به زندگی خیلی متفاوت است؛ به همین دلیل دچار مشکلات بسیار می‌شوند

تناسب اقتصادی- اجتماعی

طبقه اقتصادی- اجتماعی، یک نوع نگرش به زندگی ایجاد می‌کند. وقتی دونفر از لحاظ طبقه اقتصادی- اجتماعی با هم فاصله زیادی دارند، نگرش به زندگی و رفتارشان با هم متفاوت است. گاهی آدم‌هایی متعلق به طبقه اقتصادی- اجتماعی بالا نیستند ولی با فعالیت‌های اقتصادی- اجتماعی به این طبقه می‌رسند و صاحب خانه، ماشین و… می‌شوند. اما مردم در یک برخورد یا یک نگاه به آنها می‌گویند تازه به دوران رسیده! و این، نوع رفتار و نگرش آنهاست که مردم را متوجه این موضوع می‌کند.
طبقه اقتصادی- اجتماعی به انسان‌ها یک نگرش، رفتار و بینش به زندگی می‌دهد. بنابراین وقتی دونفر از دوطبقه اقتصادی- اجتماعی متفاوت ازدواج کنند، از نظر نوع نگاه به زندگی خیلی با هم فرق دارند و نگرش آنها به زندگی خیلی متفاوت است؛ به همین دلیل دچار مشکلات بسیار می‌شوند.

تناسب شخصیتی

هر انسانی شخصیت ویژه خود را دارد. اگر دو نفر که ازدواج می‌کنند، تفاوت‌های شخصیتی زیادی داشته باشند در رابطه خود دچار مشکلات زیادی می‌شوند. فرض کنید فردی از نظر شخصیتی برون‌گراست و راحت ابراز احساسات و عواطف می‌کند و بیشتر دوست دارد در جمع باشد؛ این فرد با کسی ازدواج می‌کند که انسانی درون‌گراست و ابراز احساسات برایش سخت است، حضور در جمع برایش خوشایند نیست و ارتباط برقرار کردن با افراد برایش دشوار است.

این دو در طولانی‌مدت دچار مشکل می‌شوند؛با هم هستند ولی احساس تنهایی می‌کنند. جالب اینجاست که در ابتدا به خاطر خصوصیات متضادی که دارند، خیلی جذب همدیگر می‌شوند ولی به تدریج از هم فاصله می‌گیرند چون با هم تناسب ندارند و نمی‌توانند نیازهای همدیگر را برآورده کنند.

تناسب تحصیلی

این تناسب هم نقش مؤثری دارد. اما چون تحصیلات اکتسابی است (یعنی اگر امروز نیست فردا می‌تواند باشد)، جزء مسائلی است که می‌گوییم اگر همه شرایط را دارند و بالقوه می‌توانند ادامه تحصیل دهند، در این ازدواج مشکلی پیش نمی‌آید.

اگر دختر فوق‌لیسانس و پسر لیسانس است، اشکالی ندارد ولی اصولا بهتر است که هر دو هم‌سطح باشند. گاهی دو نفر از مقطع لیسانس با هم آشنا می‌شوند و ازدواج می‌کنند. پسر دکترا می‌گیرد ولی دختر در همان مقطع مانده است. کم‌کم از هم فاصله می‌گیرند و فضای فکری آنها بسیار متفاوت می‌شود. این تغییر در جایگاه ها می تواند زنگ خطری برای زندگی آنها باشد!

رضایت والدین

این جا دیگر بحثی از تناسب های شما و همسرتان نیست و ماجرا مربوط به تناسب عروس و داماد با خانواده ها می شود!  از آنجا که عدم رضایت والدین تا سال‌های بسیار طولانی و حتی تا آخر زندگی تأثیر خود را دارد، خوب است که دو نفری که می‌خواهند ازدواج کنند، حتما خانواده‌هایشان راضی باشند و اگر نیستند باید آنها را متقاعد کرد. باید دلایل مخالفت را دانست چرا که اغلب تجربه آنها باعث می‌شود که دلایل درستی را مطرح کنند و نباید عدم رضایت را سرسری گرفت و باز هم اگر برخلاف همه تلاش‌ها راضی نشدند، بهتر است تا گرفتن رضایت صبر کنند یا به ازدواج دیگری فکرکنند.

 

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

دوشنبه 30 مرداد 1391  1:05 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
fatemeh_75
fatemeh_75
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 10557
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:با چه كسى ازدواج كنيم ؟

 

   افرادی که برای ازدواج مناسب نیستند

زندگی مشترک یا قربانگاه؟
 در این مقاله ، افراد قربانی و افرادی که تمایل شدید به کنترل دیگران دارند را مورد بررسی قرار می دهیم.
 
افرادی که ذهنیت و نگرش قربانی بودن دارند
 
روان شناسان افراد را از لحاظ اینکه علل و عوامل به وجود آورنده شرایط را ، به بیرون از خود و یا درون از خود نسبت می دهند ، به دو گروه اسناد درونی و اسناد بیرونی تقسیم می کنند . افرادی که دارای اسناد درونی هستند این تصور را دارند که : همه شرایط در اختیار و کنترل آنها می باشد و در واقع خود فرد ، کنترل کننده اوضاع و شرایط زندگی خود می باشد . اما افرادی که اسناد بیرونی دارند خود را قربانی بی چون و چرای شرایط محیطی می دانند و تصور می کنند که هیچ گونه کنترلی بر اوضاع و احوال زندگی خود ندارند . این افراد همه چیز را به شانس و سرنوشت نسبت می دهند و در واقع خود را قربانی حوادث تصور می کنند .
 
این افراد معمولا در زندگی زناشویی خود افرادی مشکل آفرین هستند . افرادی که روحیه و ذهنیت قربانی دارند اصولا از رنج بردن لذت می برند، چرا که چسبیدن به دردهای شان این توهم را به آنها می دهد که بر کسانی که از ناحیه آنها آسیب دیده اند ، سلطه و نفوذ دارند و تنها با منزجر ماندن از آن ها است که خود را ایمن می بینند .
 
افراد قربانی دائما اظهار گله و شکایت می کنند و قیافه ای ناراحت به خود می گیرند و برای شرایط و اوضاع موجود اظهار نگرانی می کنند . پیشنهادات و کمک های دیگران را معمولا نمی پذیرند و همیشه با قیافه ای پریشان و ناراحت به این سو و آن سو در حرکت هستند .
 
علایم نشانه های افراد قربانی
 
قربانی ها هرگز مسئولیت شرایط و اتفاقات زندگی خود را به گردن نمی گیرند . آن ها به حال خود تاسف می خورند و گله و شکایت می کنند . می خورند ، می خوابند ، افسرده می شوند و هر کار دیگری نیز انجام می دهند ؛ بدون اینکه اقدامی در جهت بهبود اوضاع صورت دهند .
کافی است به یک قربانی پیشنهادی بدهید که مثلا چگونه می تواند به احساس بهتری برسد یا مسئله و مشکلش راحل کند ؛ با فهرست بلند بالایی از انواع دلایلی که چرا هیچیک از پیشنهادهای شما مثمرثمر نخواهند بود ، رو به روخواهید شد . بعضی از قربانی ها از شما توقع دارند که نجات شان بدهید و مشکلاتشان را برایشان حل کنید . اما برخی دیگر چیزی جز احساس همدردی ویا ترحم شما را نمی خواهند ؛ زیرا تنها راهی که برای جلب همدردی یا ترحم دیگران می شناسنداین است که مدام مشکلی داشته باشند تا بلکه کسی برایشان تاسف بخورد .
 
بنابراین طبیعی است که تلاش در جهت مسئولیت پذیری و استقلال فردی این دسته از قربانی ها ، نتیجه بخش نخواهد بود ، زیرا:
1- قربانی ها وقت شان را به گله و شکایت از مشکلات می گذارند ؛ به جای آنکه در جهت تغییر اوضاع قدمی بردارند .
 
2- قربانی ها متخصص این هستند که دیگران را به دلیل مشکلات خودشان سرزنش کنند . از دید یک قربانی همیشه تقصیر همه چیز به گردن دیگری است . آنان مدام والدین ، دوستان ، وضع سلامتی وبهداشت ، اقتصاد و ...را به جهت عدم رضایت و خوشبختی خود در زندگی سرزنش می کنند . برخی از قربانی ها آشکارا دیگران واوضاع را سرزنش می کنند و در رابطه با احساس انزجار خود نسبتا صادق هستند و  برخی به طرزی پوشیده سرزنش کرده و هرگز عملا هیچ چیز منفی ای ابراز نمی کنند ؛ بلکه فقط از پذیرفتن مسئولیت زندگی خود سرباز می زنند . اگر این منطق آنان در نظر شما احمقانه است و قابل درک نیست و این نظرتان را به زبان نیز می آورید ، بدانید که نامزدتان به این دلیل که او را درک نمی کنید ، متهم تان خواهد کرد .
 
3- از دید یک قربانی زندگی نبردی نا برابر است . او چنین فکر می کند : «تمامی دنیا در یک سمت است و در سمت دیگر تنها من »تلقی او از فلسفه وجودی دیگران این است که به او احساس بدبختی و فلاکت بدهند ، فرصت های او را خراب کنند ، برای برخی از قربانی ها ، این همان وضعیتی بوده است که کودکی شان را در آن سپری کرده اند . اما هنگامی که فرد قربانی همین دید و ادراک را به روابط بزرگسالی خود منعکس می کند ، دیگر برای دیگران اجتناب ناپذیر خواهد بود که او را تنها بگذارند و مایوسش کنند .
 
بعضی از قربانی ها تا بدانجا پیش می روند که همسر نامناسبی نیز انتخاب می کنند ؛ صرفا از این رو که مورد تعدی و آزار قرار بگیرند و عملا نیز قربانی شوند ؛ تا به خود و دیگران ثابت کنند که حقیقتا یک قربانی واقعی هستند . قربانی ها اغلب تنها از قربانی های دیگر دوست می گیرند . چرا که فقط یک قربانی است که می تواند آن ها را به درستی درک کند .
 
4- قربانی ها خشم خود را آشکارا بروز نمی دهند . آنان به ندرت در این باره رک هستند و ترجیح می دهند که با قیافه ای ناراحت و رنجیده به خود گرفتن ، به شما احساس گناه بدهند ؛ به جای آنکه حس ترحم  شما را از دست بدهند و برطبق حس خصومت و تنفر حقیقی شان عمل کنند و در برابر شما بایستند . آنان جملاتی به کار می برند که ظاهرا نیز خصومت آمیز نیستند ؛ اما به طرزی غیر مستقیم خصومت و تنفرشان را نسبت به شما می رسانند . این جملات در ضمن کمک می کنند که آن ها ظاهر « غیر عصبانی » خود را نیز حفظ کنند .
به عنوان مثال ، ممکن است زنی به دلیل این موضوع که نامزدش تولد او را ،آنچنان که مطلوب او بوده است برگزار نکرده و تنها به یک « کارت تبریک تولد » اکتفا کرده باشد ، می گوید :« به گمان من موضوع فقط این است که ما دو تا ، دو جور مختلف بار آمده ایم . بعضی از خانواده ها برای « احترام قائل بودن » به احساسات دیگران ارزشی قائل نیستند.» هنگامی که نامزد این خانم او را متهم می کند که به او برچسب « بی احساسی » و « بی عاطفگی » زده است ، با تعجب و از روی ناباوری در جواب می گوید :« عزیزم ، من هرگز کلمه «بی عاطفه » را درباره تو به کار نبردم بلکه فقط به این اشاره کردم که انسان ها چگونه با یکدیگر فرق دارند .» این زن می توانست به مراتب صادق تر باشد و بگوید :« از اینکه تولدم را فقط با یک کارت احمقانه تبریک گفتی و موجب شدی تا احساس کنم برای تو مهم نیستم ، از دستت عصبانی هستم .»
 
5-قربانی ها اینطور فکر می کنند که ضعیف و درمانده هستند . آن ها متخصص « تفکر منفی» اند . « نمی شود » ،« هرگز » و...  اینها عبارت های متداول و رایجی هستند که بیشتر از زبان قربانی ها شنیده می شود . قربانی ها اغلب مسامحه کاری دارند که کارها را مرتبا به بعد موکول می کنند ؛ چرا که به خود اعتماد کافی ندارند تا بتوانند  اقدامی صورت دهند اینطور به نظر می آید که برای جلب حمایت به شما متکی هستند ؛ اما در نهایت خواهید دید که این« حمایت »نیست که می خواهند ؛ بلکه « نجات داده شدن » است . این امکان وجود دارد که قربانی های بزرگسالی عملا در کودکی قربانی شده باشند . به این معنا که از لحاظ جنسی ، جسمانی و عاطفی نیز مورد اذیت و آزار قرار گرفته باشند . در نتیجه ضعف و ناتوانی که در کودکی تجربه کردند ، موجب شد که تصمیم ناخودآگاه بگیرند :« من ضعیف هستم ، تو روی من سلطه و نفوذ داری . » یا به عبارت دیگر :« من«خوب» نیستم ، تو « خوب » هستی .»
 
6- قربانی ها الگوهای همیشگی و منفی خود را در روابط زندگی شان مرتبا تکرار می کنند ؛ زیرا نمی خواهند خاستگاه و منشاء این الگوها را کشف کنند ، هنگامی که مشکلی پیش می آید، شخص قوی از خود می پرسد:« چرا چنین چیزی برای من اتفاق می افتد و من چگونه می توانم آن را تغییر دهم ؟»
اما پرسش یک قربانی این خواهد بود .« چرا چنین چیزی برای من اتفاق افتاد . چرا من این قدر بدشانس هستم ؟ »
هنگامی که یک قربانی بیشتر بر روی جنبه رنج و محنت بحران پیش آمده تمرکز می کند ، به جای آنکه دلیل وقوع و راه چاره را جویا شود که چگونه می توان از تکرار آن جلوگیری کرد ، دیگر طبیعی است که خود را از این فرصت که از اشتباهاتش بیاموزد محروم میکند.
 
گروه دیگری که ممکن است برای ازدواج مناسب نباشند ، افرادی هستند که تمایل به کنترل دیگران دارند
این افراد دقیقا برعکس افراد قربانی رفتار می کنند . و تمایل دارند که بر رفتار افراد دیگر نظارت داشته باشند و انتظار دارند که همه مطابق با میل آنها رفتار کنند .
 افراد قربانی همیشه متقاضی کمک دیگران هستند اما افرادی که تمایل به کنترل دیگران دارند هرگز از کسی درخواست کمک نمی کنند . در اینجا نیز ذکر این نکته لازم است که این حالت در حد متوسط در همه افراد وجود دارد و اکثر افراد تمایل دارند که تا حدودی اوضاع و احوال زندگی خود را به دست بگیرند اما در افرادی که تمایل به کنترل دیگران دارند یا اصطلاحا معتاد به کنترل نامیده می شوند این صفت حالت افراطی دارد . و تمایل دارند که تمام اوضاع و شرایط را در کنترل خود بگیرند .
 
معتادان به کنترل دارای ویژگیهای زیر هستند
 
1- از لحاظ احساسی بسته اند و به سادگی احساسات آسیب پذیری و عواطف خود را بروز نمی دهند .
 
2-از این که بپذیرند که به شما نیاز دارند ، خوششان نمی آید .
 
3- آنقدر به شما احتیاج دارند که می خواهند تمامی وقت شما را در کنترل خود داشته باشند . از این رو حس مالکیت زیادی بر شما دارند و در ضمن بسیار نیز حسود هستند.
 
4- به راحتی از دست شما و دیگران ناراحت می شوند و هرگاه چیزی مطابق آن ها نباشد و یا احساس کنند بر اوضاع و امور کنترل کافی ندارند ، می رنجند و یا عصبانی می شوند .
 
5-نسبت به عادات زندگی ، امور روزمره ، کار و ... وسواسی باشند . بنابراین زندگی با آن ها می تواند بسیار مشکل و دشوار باشد .
 
6- سعی در کنترل انتخاب ها و عادت های اطرافیان خود دارند . همکاران ، دوستان ، بچه ها و شما .
 
7-از اینکه کسی به آن ها بگوید چه کار کنند ، اصلا خوششان نمی آید ؛ چرا که احساس می کنند دیگر کنترل دست آن ها نیست .
 
8-ممکن است مشکلات جنسی داشته باشند : معذب بودن در رختخواب ، جانبداری مفرط از بعضی گرایش ها و سلیقه ها در رابطه با مسائل جنسی .
 
9-به سختی می توانند بعد از کار و یا آخر هفته ها و در تعطیلات استراحت کنند و کمی بیاسایند . این امکان وجود دارد که معتاد به کارشان باشند .
 
10- ممکن است بسیار بی صبر ، عجول و کم طاقت بوده در نتیجه بسیار تحریک پذیر باشند .
 
11- امکان دارد والدینی بسیار سلطه جو و انتقاد گر شوند ؛ در حالیکه می دانیم ، نوزادان و کودکان اصولا «کنترل ناپذیر » هستند . پس این حالت می تواند در فرزندپروری هم ایجاد مشکل نماید .
افرادی که در کودکی توسط بزرگترها و یا اوضاع و شرایط کنترل می شده اند و این کنترل موجبات ضعف آن ها را سبب شده است ، ممکن است این تصمیم ناخودآگاه را گرفته باشند که هرگز در بزرگسالی اجازه ندهند کنترل چیزی از دست شان خارج شود .
در مقاله ی بعد به بررسی دو گروه دیگر از افراد می پردازیم : افرادی که دارای اختلالات جنسی هستند و افرادی که هنوز به بلوغ فکری نرسیده اند ، رفتار کودکانه دارند و بیشتر به یک پدرومادر احتیاج دارند تا به یک همسر .

 

آفتاب آمد دلیل آفتاب     گر دلیلت باید از وی رخ متاب

چهارشنبه 15 شهریور 1391  1:56 PM
تشکرات از این پست
abdo_61
دسترسی سریع به انجمن ها