حدودا 10 سال پیش بود خونه خالمون دعوت بودیم سر ظهر بود همه خوابیده بودند ما هم با بسر خاله ها و پیردایی هام توی اتاق بودیم و داشتیم گفتمان میکردیم
اون موقع تازه سیگارت اومده بود، پسرخالم یک بسته سیگارت در آورد و نشون بچه ها داد
همه ذوق زده شده بودند پسر دایی هم که میخواست با پسر خالم شوخی کنه یکی از اون سیگارت ها رو درآورد و شروع کرد به الکی کشیدن به کبریت
در همین لحظه یک دفعه سیگارت روشن شد، هممون زرد کرده بودیم پسر داییم که هول شده بود اومد سیگارت را بندازه بیرون که از شانس ما پنجره بسته بود و سیگارت خورد به شیشه و افتاد پشت شوفاژ حالا دیگه هممون سرخ کرده بودیم
آخه همه خواب بودن یکدفعه دوپ یک صدای خفنی داد که نگو
ما که همگی ماتمون برده بود یک دفعه دیدیم همه از خواب پریدند و اومدن توی اتاق با قیافه های واقعا خنده دار
حالا ما رو میگی از خنده داشتیم روده بر میشدیم از طرف دیگه همه باباها با عصبانیت فراوان نگاهمون میکردند و نفهمیده بودن چی شده