0

سوتی های خنده دار

 
mahsa021
mahsa021
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 833
محل سکونت : یزد

سوتی های خنده دار


یکی از دوستانم میره مغازه سیگار بگیره میگه اقا یه بسته ونستون بده..مغازه دار میگه لایت باشه..؟یهو یکی از پشت سرش میگه اره لایت باشه بچم گلوش ازیت نشه..
برمیگرده می بینه باباشه..




با رفیقم وایستاده بودیم سر خیابون ، یکی رد شد به دوستم سلام داد
گفتم این اسکول مشنگ کی بود ؟
گفت دامادومونه !!!!!!!!!!!



دیشب سوتی دادم در حد بنز
خانومم تو ماشین منو دادشم رفتیم تو سوپری بعد برگشتم نشستم تو ماشین دادشمم نشست عقب تا اومدم شونه تخم مرغ بدم خانمم دیدم یه زن دیگس حسابی جا خوردم ترسیدم بعد دو مین هنگ بودن فهمیدم ماشینو اشتباهی سوار شدیم پیاده شدمو به داداشم میگم پیاده شو ماشین من جلوییه بعد که فهمیده اشتباه سوار شدیم پیاده شده به خانومه میگه زن داداش پیاده بشین ماشینو اشتباهی سوار شدیم زنه هم ترسیده بود هم نمیتونست جلو خندشو بگیره جاتون خالی کلی خندیدیم



رفته بودم دیدن یکی از فامیلامون که تازه فارغ شده بود بچه رو بغل کردم می خواستم بگن ایشالله زنده باشه گفتم ایشاالله زنده میمونه!!!

تو تاکسی نشسته بودم , نزدیکای مقصد به جای اینکه بگم ممنون پیاده میشم , بلند گفتم خسته نباشید !!! اینقدر تابلو بود دیگه نتونستم کاری کنم جز اینکه سریع پیاده بشم

گویی این روزها آدم ها

به دست هم پیر می شوند نه به پای هم...

جمعه 20 مرداد 1391  12:41 PM
تشکرات از این پست
architect0811
mahsa021
mahsa021
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 833
محل سکونت : یزد

پاسخ به:سوتی های خنده دار

یه بار رفته بودم کافی نت خواستم به صاحب مغازه بگم کارم تموم شده حواسم نبود یهو داد زدم :
آقا من پیاده میشم...
بعد ه چند لحظه کل ه کافی نت رفت رو هوا...
منم اومدو پول و بدم از خجالت در برم که طرف گفت:
داداش دلمونو شاد کردی نمیخواد پول بدی

 

من به دوستم تو راه مدرسه: بیا یه موتور گازی بخریم تا این همه راه پیاده نریم مدرسه!
دوستم: حرفی میزنی ها! کی حوصله داره بره صف گاز وایسه!!!

 


راهنمايي که بودم واسه بار اول رفتم بليط قطار بخرم. متصدي فروش گفت درجه يک ميخواي يا دو ؟
من خيلي جدي پرسيدم کدامش زودتر ميرسه حالا !!

گویی این روزها آدم ها

به دست هم پیر می شوند نه به پای هم...

جمعه 20 مرداد 1391  12:57 PM
تشکرات از این پست
mahsa021
mahsa021
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 833
محل سکونت : یزد

پاسخ به:سوتی های خنده دار


یه بار خونه عموم اینا بودیم با پسر عموم داشتیم تلویزیون نگاه میکردیم.گشنمون شد.پسر عموم رفت یه تن ماهی گذاشت بجوشه.اومد به من سپرد که حواست باشه من برم دستشویی بیام.منم تو این فاصله خوابم برد.اینم بنده خدا اومده کنار من دراز کشیده به هوای این که من حواسم هست خوابیده.
خلاصه چشمتون روز بعد نبینه 25 نفر فامیل که اونروز خونه عمو اینا جمع بودن ساعت 3:30 صبح با صدای انفجار تن ماهی بیدار شدن.
تازه جالبش اینجا بود که ما پاشده بودیم می پرسیدیم چی شده.؟

 

دوران لیسانسم با دوستم سوار تاکسی شدیم..کلی تو ماشین حرف زدیمو اینا..با راننده هم چند جملهای حرف زدیم..رسیدیم سر کوچمون دوستم خواست بگه پیاده میشیم بلند داد زد سلام...... راننده از آینه نگاش کرد بقیهٔ مسافرا هم نگاش کردن که این چی داره میگه...من کلا از خنده مرده بودم..با بد بختی بهش گفتم منظورش اینه ما پیاده میشیم..خودشم مورد بود از خنده
 

خواهرم اومده استادشونو صدا کنه....استادشونم از این سیبیل کلفتا...یدفعه تو کلاس بلند گفته: ببخشید،مامااااااان...!!!!!!

گویی این روزها آدم ها

به دست هم پیر می شوند نه به پای هم...

جمعه 20 مرداد 1391  1:08 PM
تشکرات از این پست
rozella
reza313
reza313
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 484
محل سکونت : البرز

پاسخ به:سوتی های خنده دار

حدودا 10 سال پیش بود خونه خالمون دعوت بودیم سر ظهر بود همه خوابیده بودند ما هم با بسر خاله ها و پیردایی هام توی اتاق بودیم و داشتیم گفتمان میکردیم 

اون موقع تازه سیگارت اومده بود، پسرخالم یک بسته سیگارت در آورد و نشون بچه ها داد 

همه ذوق زده شده بودند پسر دایی هم که میخواست با پسر خالم شوخی کنه یکی از اون سیگارت ها رو درآورد و شروع کرد به الکی کشیدن به کبریت 

در همین لحظه یک دفعه سیگارت روشن شد، هممون زرد کرده بودیم پسر داییم که هول شده بود اومد سیگارت را بندازه بیرون که از شانس ما پنجره بسته بود و سیگارت خورد به شیشه و افتاد پشت شوفاژ حالا دیگه هممون سرخ کرده بودیم 

آخه همه خواب بودن یکدفعه دوپ یک صدای خفنی داد که نگو 

ما که همگی ماتمون برده بود یک دفعه دیدیم همه از خواب پریدند و اومدن توی اتاق با قیافه های واقعا خنده دار 

حالا ما رو میگی از خنده داشتیم روده بر میشدیم از طرف دیگه همه باباها با عصبانیت فراوان نگاهمون میکردند و نفهمیده بودن چی شده 

 یا لثارات الحسین

یک شنبه 22 مرداد 1391  7:44 PM
تشکرات از این پست
rozella
alienazabad
alienazabad
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 181

پاسخ به:سوتی های خنده دار

یه بار دوم راهنمایی بودم سر کلاس تو درس عربی سرباز ایرانی به دوستش گفته بود "انا ایرانیاٌ" به معلم گفتم آقا اینا هم اونجا عربی صحبت می کردند،  بچه ها زدند به خنده.

یه بار اول راهنمایی بودم سر کلاس حرفه و فن و به قول اون معلم بی دندونمون "فتنه و فن"! آقا پرسید لامپ چیه؟ گفتم لامپ لامپه دیگه بچه ها زدند به خنده.

و این خاطرات جک بازی کلاسی ادامه دارد... 

یک شنبه 29 مرداد 1391  7:05 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها