وَالَّذِينَ يؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يوقِنُونَ
و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پيش از تو (بر پيامبران پيشين) نازل گرديده، ايمان ميآورند؛ و به رستاخيز يقين دارند.(سوره بقره، آيه 4)
خط واحد نبوت و لزوم ايمان به همهي پيغمبران الهي
اينكه ما بگوئيم آن حقيقتي كه بر پيغمبر ما نازل شده او را قبول داريم، لكن آنچه كه بر پيغمبرهاي ديگر نازل شده قبول نداريم، اينجا جايي براي تعصب نيست، بسياري از انسانهاي معاصر بعثت پيغمبر را همين تعصب به گمراهي كشاند و آنها را نابود كرد، قرآن از يهود اين را نقل ميكند که: لولانزل هذا القرآن علي رجل من القريتين عظيم (31
–
زخرف ) اين را مشركين ميگفتند: چرا قرآن بر ماها و بر شخصيتهاي بزرگ ما نازل نشد؟ يعني اگر همين وحي بر او نازل ميشد قبول ميكرد. اما چون بر اين نازل نشده قبول نميكند.
يهود چون شنيده بودند در تورات آمده است كه پيغمبر خاتم خواهد آمد، ميگفتند اين خاتم بايد از ميان بنياسرائيل باشد و چون از ميان عرب مبعوث شده است، پس او را ما نميپذيريم و به او ايمان نميآوريم و اين گمراهي بود در حالي كه اگر او از سوي خداست، و اگر نشانههاي وحي الهي در او مشاهده ميشود و اگرمعارف و روشنائيهاي درسهاي الهي دراو وجود دارد چه تفاوتي ميكند كه بر چه كسي نازل شده و لذا مسلمانان همچنانكه به وحي نازل شده بر پيغمبر خودشان ايمان دارند به وحيي كه بر پيغمبران گذشته مثل: موسي و عيسي و ابراهيم هم نازل شده ايمان دارند. كه درجاهاي متعددي از قرآن اين معنا تكرار شده، از جمله اين آيه كه ميفرمايد: لا نفرق بين احد من رسله (28
–
بقره) ما ميان پيغمبران خدا هيچ تفاوتي نميگذاريم، يعني ما كه مسلمان هستيم، به موسي به عنوان پيغمبري ميشناسيم ايمان داريم، براي آنها احترام قائليم و آنها را بندگان والاي خدا ميدانيم. اين يك نكته و نكتهي دوم كه از اين:(وماانزل اليك و ماانزل من قبلك) استفاده ميشود اينست كه: خط روشن نبوت يك خط واحد است و خطوط جداگانه و مختلف نيست، يعني اگر شما ايمان به همهي پيغمبران داريد لازمهاش اين است كه همهي پيغمبران سخن واحد يا سخني مكمل سخن يكديگر آورده باشند، والا اگر بين سخنهاي آنها تناقضي وجود داشته باشد ممكن نيست به همه ايمان داشته باشيد، زيرا نميشود انسان ، هم به كسي اعتقاد داشته باشد و هم به كسي ديگر كه ضد اوست،چنين چيزي ممكن نيست.
حرف همه انبياء يکي است
پس وقتي قرآن به ما تعليم ميدهد بايد به همهي پيغمبران اعتقاد داشته باشيد معناي اين تعاليم و آموزش اين است كه همهي پيغمبران سخن واحدي را ميگويند، بر روي خط واحدي حركت ميكنند و به سمت مقصد واحدي حركت ميكنند و مكمل يكديگر هستند. متأسفانه تعليمات پيغمبران گذشته بطور كامل باقي نمانده، يعني در همين توراه و انجيلي كه الان موجود است و امروز در دسترس ماست حرفهايي وجود دارد كه خيلي واضح اينها نميتواند وحي الهي باشد مخصوصاً در انجيل، زيرا انجيل در شرايط بسيار سختي جمعآوري شده و تعليمات حضرت عيسي در اختيار هيچكسي نيست، خود مسيحيها اين را ادعا نميكنند. بلكه انجيل را به روايت اصحاب عيسي كه بعضي از آنها حتي با زمان حضرت عيسي فاصله هم داشتند به روايت آنها نقل ميكنند. يعني هر كسي در حافظهي خودش يك چيزي داشته آنرا روي كاغذ نوشته، البته منحصر به اين چهار انجيلي كه الان هست و به آنها ميگويند اناجيل اربعه نيست، بلكه دهها انجيل نوشته شده، منتها بعد كه ديدند انجيلها متعدد است و هركس ميآيد به ميل خودش يك چيزي ميگويد و يك چيزي مينويسد و با روايتي نقل ميكند محدود كردند.
تحريف تورات و انجيل و زبور داود
بنابراين چيز كاملي از پيغمبران گذشته نمانده وتورات هم كم و بيش همينطور است و خيلي تحريف شده، زبور داود را هم كه الان موجود است و عهد عتيق و عهد جديد را مسيحيها با هم چاپ ميكنند و در اختيارشان هست آنرا مزامير گذشته آن هم همينطور است. بنابراين: آنچه از معارف پيغمبران دراختيار مسلمان قرار ميگيرد، مسلمان او را ميپذيرد و قبول دارد، چون احكام متفاوتند، اما معارف معارف يكساني هستند، شناختها عوض نشدند و جهانبيني در تمام اين كتابها آسماني يكي است، اگر چه احكام بر حسب زمانهاي مختلف تفاوتهاي كم و بيشي كرده است .
تفسير مقام معظم رهبري