حکم فرار از ميدان جهاد اکبر
فرار از "زحف" (لشکر) در جهاد اكبر
قرآن در زمينه جهاد اصغر مي فرمايد: "إِنْ يمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْكَ الْأَيامُ نُدَاوِلُهَا بَينَ النَّاسِ"(1) در جهاد اصغر مجاهدان در راه خدا پس از دادن مجروح، جانباز و آزاده، پيروز مي شوند.
در جهاد اكبر نيز همين طور است، گاهي انسان تلفات مي دهد؛ رنجها و زخمهايي را در درون خود تحمّل مي كند و چند صباحي هم عقل وي اسير هوسش مي شود ولي سرانجام پيروز خواهد شد؛ در صورتي كه در راه جهاد با نفس بايستد و از صحنه جهاد نگريزد و حتي اگر دشمن را فراوان ببيند، از معركه فرار نكند. البته فرار از زحف در فقه حكم خاص و در اخلاق و كلام، حكم مخصوص ديگري دارد.
در صدر اسلام اگر سربازي در برابر ده سرباز قرار مي گرفت، حق فرار نداشت ولي اگر بيش از ده سرباز به او حمله مي كردند، مجاز بود فرار كند: "إن يكن منْكم عشرون صابرون يغلبوا مائَتين وإن يكن مأئة يغلبوا ألفاً من الذين كفروا"(2) اما پس از نزول آيه "الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا "(3)، حكمِ فقهي به اين صورت در آمد كه در جهاد اصغر اگر يك سرباز در مقابل دو سرباز قرار گرفت، حق فرار ندارد ولي اگر تعداد سرباز بيگانه بيشتر شد مجاز است فرار كند. نيز در جهاد اصغر ممكن است كسي اسير شده و بعد هم آزاد شود و بر فرض هم آزاد نشود، چون تن او را به اسارت گرفته اند، نه جان او را، احيانا مجاز است تن به اسارت يا فرار بدهد. چون حكم آن فقهي و جهاد هم جهاد اصغر است و لزوم مقاومت حدّ معيّني دارد.
اما در جايي كه جان ولي الله در خطر است، حساب ديگري دارد: "ما كان لأهل المدينة ومنْ حولهم من الأعراب أن يتخلّفوا عن رسول الله ولا يرغبوا بأنفسهم عن نفسه"(4) مثلاً در جنگ اُحُد كه وجود مبارك پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در معرض آسيب بود به اين بهانه كه سه سرباز به او حمله كردند فرار مجاز نبود؛ زيرا صيانت و حفظ اصل دين و نظام بر هر چيزي مقدم است.
ولي در جهاد اكبر چنين نيست كه اگر دو يا سه وصف رذيله يادو و يا سه جُند از جنود جهل عليه او برخاستند، مجاز باشد صحنه جهاد اكبر را ترك كند.
در حديث شريف "سماعة بن مهران"(5) و در احاديث ديگر، هفتاد و پنج سرباز براي عقل و هفتاد و پنج سرباز براي جهل شمرده شده كه هر كدام از اين اوصاف، به جنود و سپاه و ستاد هاي فرعي فراواني تبديل مي شوند. در ميدان جهاد اكبر حتي اگر همه سربازان كفر و نفاق عليه كسي توطئه كنند، او حق فرار ندارد و يكي از اسرار "اكبر" بودن آن هم در همين است كه انسان هيچ راهي براي فرار، تسليم و يا اسير شدن ندارد.
از اين جهت جهاد در اين جبهه،بسيار دشوار است و راه آن يا شهادت است و يا پيروزي؛ يا تمام اين جنود جهل را به اسارت خود درمي آورد، مانند كاري كه اولياي الهي كردند، يا اينكه تا زنده است تن به اين ستاد و سپاه نمي دهد.
در روايات آمده است: اگر مؤمني در بستر خواب يا بيماريش بميرد و محبّ اهل بيت عصمت و طهارت باشد يعني در اين مَسلك و راه بوده و تسليم بيگانه نشود. چنين مؤمني شهيد در جهاد اكبر است(6)؛ يعني تا آخرين لحظه در برابر همه وسوسه ها، شبهات، القائات و تلقينات بيگانه درون و بيرون، ايستاده و تسليم آنها نشده است.
نتيجه بحث اين كه:
اخلاق، تغيير پذير است و آمدن وحي و بعثت انبيا و نزول كتابهاي آسماني بر همين اساس و مبناست.(7)
------------------
(1) سوره آل عمران، آيه 140.
(2) سوره انفال، آيه 65.
(3) همان، آيه 66.
(4)
سوره توبه، آيه 120.
(5) كافي، ج 1، ص 21، كتاب العقل والجهل، حديث 14.
(6) قال رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلم): "من مات علي حبّ آل محمّد مات شهيداً، ألا ومن مات علي حبّ آل محمّد مات مغفوراً له، ألا ومن مات علي حب آل محمّد مات تائباً، ألا ومن مات علي حبّ آل محمّد مات مؤمناً مستكمل الإيمان،... ألا ومن مات علي حبّ آل محمّد مات علي السنة والجماعة، ألا و من مات علي بغض آل محمّد جاء يوم القيامة مكتوب بين عينيه: آيس من رحمة الله، ألا ومن مات علي بغض آل محمّد مات كافراً، ألا? ومن مات علي بغض آل محمّد لم يشم رائحة الجنة" (تفسير كشاف، ج 4، ص 220ـ221).
(7)مبادي اخلاق در قرآن، جوادي آملي