0

هزار نکته باریک تر ز مو اینجاست

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

هزار نکته باریک تر ز مو اینجاست

شب قدر یکی از شب های ماه رمضان است که قرآن کریم یک باره در آن شب بر قلب پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نازل شده است . سر این که شب نزول قرآن را شب قدر نامیده اند آن است که قدر به معنی اندازه گیری است و شب قدر، شب اندازه گیری است که خداوند در آن شب حوادث یک سال را از آن شب تا شب قدر سال آینده تقدیر می کنند: زندگی، مرگ، رزق و ضیق آن، سعادت و شقاوت و . . . 101 - وجوب روزه
«یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم » ; ای کسانی که ایمان آورده اید، روزه بر شما واجب شده است، همان گونه که در امت های پیشین بر ایشان واجب شده بود . (بقره 183)
102 - روزه سرچشمه تقوی و پرهیزکاری:
«لعلکم تتقون » (روزه بگیرید) تا شاید پرهیزکار باشید (بقره 183) .
103 - هدف از تشریح روزه:
«و لتکملو العده و لتکبروا الله علی ما هداکم و لعلکم تشکرون » (بقره 185)
104 - فضیلت ماه مبارک رمضان:
ماه رمضان از دو جهت حرمت دارد: مربوط به خود ماه مبارک و دیگری مربوط به قرآن کریم .
همچنین در این ماه دو نوع حفظ و صیانت وجود دارد . 1 . مربوط به حفظ انسان از وسوسه های شیطان 2 . حفظ انسان از گرفتاری به عذاب الهی .
در این ماه دو نعمت وجود دارد:
1 . گشوده شدن درهای بهشت 2 . آرامش جان و روح انسان .
در این ماه دو هدیه به انسان ها داده می شود: 1 . خواب روزه دار عبادت است 2 . سکوت و خاموشی او تسبیح است .
دو فرح و شادمانی روزه دار دارد: 1 . هنگام صرف افطار 2 . هنگام ملاقات با خدا . (1)
105 - شب قدر
شب قدر یکی از شب های ماه رمضان است که قرآن کریم یک باره در آن شب بر قلب پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نازل شده است . سر این که شب نزول قرآن را شب قدر نامیده اند آن است که قدر به معنی اندازه گیری است و شب قدر، شب اندازه گیری است که خداوند در آن شب حوادث یک سال را از آن شب تا شب قدر سال آینده تقدیر می کنند: زندگی، مرگ، رزق و ضیق آن، سعادت و شقاوت و . . . پس در هر ماه رمضان از سال، شب قدر هست که در آن شب، امور سال آینده تا شب قدر سال بعد، اندازه گیری و مقدر می شود . (2)
106 - مراتب و منزلت روزه داران
روزه دارای سه مرتبه است:
1 - روزه عوام: نگهداری جسم از مفطرات مانند غذا خوردن و آشامیدن .
2 - روزه خواص: نگهداری چشم و زبان و دست و پا و سایر جوارح از گناه، علاوه بر این که جسم را از مفطرات حفظ می کنند .
3 - روزه خاص الخواص: علاوه بر دو مورد فوق، نگهداری فکر و قلب از افکار دنیوی و به تعبیر دیگر، نگهداری نفس از تفکر و اندیشه در ما سوی الله . (3)
107 - سرانجام نمرود و ابراهیم/ابرهه و خانه توحید
نمرود با هدف کشتن حضرت ابراهیم (ع) آن حضرت را در آتش افکند . ولی حضرت ابراهیم نسوخت و به سلامت از آتش بیرون آمد ولی سرانجام نمرود به وسیله یک پشه کشته شد .
ابره با لشکر بسیار و فیل هایی جنگی به قصد تخریب خانه خدا، کعبه رو به مکه آمد . ولی به مقصود شوم خود نرسید . سرانجام خداوند ابابیل (پرستو) بر ایشان فرو فرستاد و هر پرستور با سه دانه ریگ بر ایشان انداخته همه لشکریان ابرهه را هلاک ساختند
108 - ایمان چوپان
روزی ابن عمر به غلامی که گوسفند می چراند، برخورد کرده به او گفت: یک گوسفند به من بفروش . چوپان گفت: مال من نیست مالک هم چنین اجازه ای به من نداده است . ابن عمر گفت: گوسفند را به من بفروش و پولش را خودت بردار و به مالک بگو، گوسفند را گرگ خورده است . چوپان گفت: پس خدا کجاست . یعنی اگر مالک من حاضر نیست پس خدا که حاضر و ناظر است .
این سخن چوپان در ابن عمر اثر کرد بطوری که نزد مالک آن غلام رفت، او را خرید و آزاد کرد بعد هم گوسفندان را هم خرید وبه غلام بخشید و پس از آن، همواره ابن عمر این جمله را تکرار می کرد «فاین الله » (4)
108 - عبد و مولای حقیقی
روزی یکی از بزرگان به بازار برده فروشان رفت تا غلام و عبدی بخرد، غلامی را دید، پس نزد او آمد و گفت نام تو چیست؟ گفت هر چه بخواهی! پرسید تو را بخرم، گفت: اگر بخواهی . پرسید، خوراک تو چیست؟ گفت: هر چه بخورانی . پرسید لباست چیست؟ گفت: هر چه بپوشانی . از مسکنش پرسید، گفت: هر جا که جا دهی، گفت: ای غلام، این چه پاسخ هایی است؟ ! غلام گفت: آقا! غلام با خواست و اراده چکار؟ ! آن شخص متنبه شد و و بر سر خود زد و گفت: ای کاش یک روز در عمرم با مولای حقیقی ام، این چنین بودم، و همین جمله عبد، موجب بیداری او از خواب غفلت گردید .
109 - حفظ امانت
اعرابی ای به ناقه اش سوار بود . کنار درب مسجد الحرام پیاده شد و گفت: خدایا این ناقه و آنچه بر آن است، نزد تو امانت . سپس داخل مسجد الحرام شد و طواف کرد و نماز خواند و آنگاه بیرون آمد و ناقه اش را ندید . سر به آسمان بلند نمود و گفت: پروردگارا! ناقه را به تو سپردم . اینک ناقه و توشه ام را از تو می خواهم . نا گاه مردم دیدند که زمام ناقه دست کسی است و می آید . چون نزدیک شد، دیدند دست او قطع شده است . پس ناقه را به اعرابی داد و گفت: ناقه ات را بگیر، من خیری از او ندیدم، گفت: مگر چه شده، آن مرد گفت: چون ناقه را دزدیدم و بر آن سوار شدم، پشت کوه ابوقبیس که بودم ناگهان اسب سواری پدیدار شد، دستم را با شمشیر برید و گفت: ناقه را به صاحبش برگردان، من هم به ناچار ناقه ات را آوردم .

هزار نکته باریک تر ز مو اینجاست


پی نوشت
1 . هزار و یک نکته از قرآن کریم، اکبر دهقان، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ص 289 .
2 . همان، ص 391 .
3 . همان، ص 291 .
4 . لوامع البیات، فخررازی، ص 206 .
پدید آورنده : محمد فولادی ، صفحه 13

دوشنبه 16 مرداد 1391  4:50 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها