در هند بت خانههای متعددی دیده میشود . خداهای مختلف با شکلهای مختلف در یک بتخانه هستند. وقتی از یک خیابان به خیابان دیگری میروید میبینید جند نوع بتخانه هست که وقتی وارد آنها میشوید میروید بالا باز چند نوع از خدا که هر کدام از آنها یک اسمی دارند، یا مثل خدایان اساطیر یونانی و رومی قدیم الههی عشق، الهی طوفان، الههی باران، الههی آتش که افسانههای عجیب و غریبی هم دارند، که آن نمایشنامهنویس قدیمی یونانی به نام سلف که قبل از میلاد بوده.
مثلاً: دربارهی خدایان و جنگهای اینها و دعواهای اینها چیزهایی نوشته اینها مسلک است. یعنی هر دین شرک آلودی یک مسلک است. اما کفر یک معنای وسیعتری از همهی اینها دارد، یعنی کافر ممکن است مشرک باشد (دو خدایی، سه خدایی باشد) ممکن هم هست اصلاً به خدایی اعتقاد نداشته باشد مثل مادیین، ملحدین، دهریین، اینها هم کافرند و به هیچ خدایی معتقد نیستند. به معنای انکار کنندهی را حق و آئین درست است، اما مشرک عبارت است از آن آئین خاص که مثلاً: دو خدایی یا سه خدایی و از این قبیل است.
آن طور که از ظاهر آیه: ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه و لهم عذاب عظیم بر میآید، خدا بر قلوب چشمها مثلاً مهر زده و این در حالی است که اینها خود چشم و گوششان را بستهاند .
در قرآن همهی پدیدههای طبیعت و انسان که یک عامل طبیعی روشنی هم دارد به یک اعتبار به خدا نسبت داده میشود، مثلاً دربارهی مرغها و پرندههایی که در آسمان پرواز میکنند میگوید:
هیچ مانعی ندارد و لسان قرآن این است که پدیدههای طبیعی را که معمول قوانین طبیعی است، معلول ارادهی خدا میداند و میتوان با یک دید وسیعتر همان را به خدا نسبت داد و این را مجازات خدایی دانست در حق آن کسی که خودش مقدمات آنها را فراهم کرد
مایمسکهن الاالله (۷۹ – نحل): هیچ کس اینها را در آسمان نگه نداشته مگر خدا در حالی که شما میدانید طبق فنون طبیعی بال اینها و وزن مخصوصشان و فشار هوا، اینها را در آسمان نگه میدارد،یا میگوید:
و الله انزل منالسماء ماءا (۶۵ – نحل) « باران را خدا نازل میکند. در حالی که باران یک علت طبیعی دارد: از تراکم ابرها و بقیهی عوامل باران به وجود میآید و همین طور پدیدههای دیگر، که این معنای درستی است، چون خدا که رقیب قوانین طبیعی نیست، تا اگر شما گفتید خدا این کار را کرد معنایش این باشد که قانون طبیعی این کار را نکرده، خدا در عرض قوانین طبیعی نیست که باشد یا آن باشد. خدا در طول قوانین طبیعی است و قوانین طبیعی را هم خدا به وجود آورده، این خاصیت را هم خدا به ابر و باد و هوا و بال مرغ و بقیه چیزهای عالم بخشیده است.
خدا آن آفرینندهای نیست که سازنده باشد و رفته باشد گوشهای نشسته باشد، مثل: ساعتی که شما کوک میکنید میگذارید روی طاقچه بعد دیگر شما رفتید کنار خود ساعت دارد کار میکند، اینطور نیست، بلکه در هر لحظهای از لحظات ارادهی الهی در خلق و تکوین و تربیت موجودات اثر دارد و هر حادثهای از کوچک و بزرگ که در عالم اتفاق میافتد طبق قوانین طبیعی و به ارادهی خداست و خداست که این قانون را به وجود آورده، خداست که این خاصیت را به این شیاد و یا جسم داده، شما هم کاری را میکنید، در نهایت به خدا وابسته است « قل کل من عندالله » همه از سوی خداست. یعنی این اراده را خدا به شما داده که شما انتخاب میکنید.
خدا در عرض قوانین طبیعی نیست که باشد یا آن باشد. خدا در طول قوانین طبیعی است و قوانین طبیعی را هم خدا به وجود آورده، این خاصیت را هم خدا به ابر و باد و هوا و بال مرغ و بقیه چیزهای عالم بخشیده است
این عقل را خدا به شما داده که شما بر اساس او میبینید. این شهوات را که شما بر اساس او لغزش پیدا میکنید، خدا به شما داده بنابراین: میتوان همهی این چیزها را به خدا نسبت داد، در چند آیه بعد از آن میفرماید: کار خوبش متعلق به خداست و کار بدش متعلق به شماست .
یعنی اینها با سوء انتخاب خودشان کار میکردند که نتیجه آن کار، به طور طبیعی این میشود که طبق عکسالعمل طبیعی و قانونی بر دلهای آنها مهر خواهد خورد. حالا این قانون طبیعی را چه کسی به وجود آورده این عکسالعمل الهی است و در باب منافقین هم میگوید:
یخادعون الله والذین آمنوا و مایخدعون الا انفسهم و مایشعرون (۹ – بقره): خیال میکنند میخواهند خدا را فریب دهند اما در حقیقت خودشان را فریب میدهند.
پس بنابراین: هیچ مانعی ندارد و لسان قرآن این است که پدیدههای طبیعی را که معمول قوانین طبیعی است، معلول ارادهی خدا میداند و میتوان با یک دید وسیعتر همان را به خدا نسبت داد و این را مجازات خدایی دانست در حق آن کسی که خودش مقدمات آنها را فراهم کرد.