0

سموم کشاورزی

 
latif1369
latif1369
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 1083
محل سکونت : خراسان جنوبی

سموم کشاورزی

 

مقاومت به علف کش يک چالش جديد در کنترل شيميايي


علف کشها یکی از مؤثرترین ابزارهای کشاورزان اند که می توانند درجنگ با علفها از آن استفاده کنند.
استفاده از این مواد شیمیایی کشاورزی بطور قابل توجهی در سال های اخیر بویژه در کشورهایی که دارای سیستم کشاورزی پیشرفته تری هستند، افزایش یافته است.
ورود جمعیتهای علفی مقاوم به علف کشهای یکسان که بطور موثر درگذشته آنها را کنترل می کرد. یک مسأله جدی برای صنعت علف کش و برای استفاده کنندگان این محصولات است. این مرور به بررسی مختصری بربررسی تاریخی بر روی تکامل تدریجی مقاومت به علف کشها،اهمیت و گسترش مشکل، عناصری که ورودجمعیتهای مقاوم را تحت تاثیر قرار می دهد، مکانیسم های فیزیولوژی مسئول این پدیده و چند پیشنهاد برای جلوگیری یا کاهش ایجاد مقاومت علفی به این مواد شیمیایی کشاورزی، می پردازد.
مقاومت، توانایی یک جمعیت گیاهی در عدم تاثیر پذیری از یک علف کش در نتیجه استفاده مداوم و پیوسته ازعلف کش برای مدتی طولانی است. این نوع مقاومت متفاوت از مقاومتی است که یک گونه هرگز توسط علف کشی که درمعرض آن قرار نگرفته است کنترل نمی شود (مقاومت طبیعی).
بنابراین مقاومت به جمعیتی از گونه ها بر می گردد که قبلاً حساس بوده است و سپس از استفاده از علف کش دیگر نمی توان آنرا با همان میزان علف کش یا روزهای بالاتر کنترل کرد.
اولین گزارش در مورد مقاومت به علف کش از سال ۱۹۷۰است یعنی زمانی که ریان ۱۹۷۰ نشان داد که جمعیتهای خاصی از Senecio Vulgaris در ایالت واشنگتن آمریکا را حتی با روزهای زیاد سیمازین دیگر نمی توان کنترل کرد. بررسی های پیونیرر همراه باریان وراد و سویچ نشان داد که اینجمعیتها نه تنها به سیمازین مقاوم اند بلکه به سایر تریازینها نیز مقاوم اند.
در سال ۱۹۸۰، حدود ۲۵۰۰۰۰ هکتار در واشنگتن برآوردشد که تحت پوشش جمعیتهای Senecio مقاوم به تریازین ها هستند. پس از آن گزارشهای مربوط به مقاومت به تریازین ها به طور قابل توجهی افزایش یافته است. درمجارستان که بزرگترین تولید کننده ذرت بلوک سوسیالیستی است، استفاده از تریازین ها متوقف شده است (بجز بصورت مخلوط با سایر علف کشها) و این بدلیل این است که بیش از ۷۵% زمینهای در نظر گرفته شده برای کشاورزی مورد هجوم گونه های مقاوم آمارانتوس قرار گرفته اند. حداقل ۵۵ گونه علف در بیش از ۲۰کشور برآورد می شود که به این گروه از علف کشهامقاوم اند.

علفهایی که بخصوص به همه خانواده های علف کشهای مهم مقاوم اند در جدول یک ذکر شده است. حتی این زمان که تعدادی از موارد مقاوم به علف کش افزایش یافته است.
زنگ خطر به اندازه آفت کشها به صدا در نیامده است.در ۱۹۸۰، جمعیتهای حداقل ۴۲۸ گونه از حشرات و کرم های مقاوم به آفت کش شناسایی شده اند. این جمعیتها متعلق به ۱۴ راسته و ۸۳ خانواده مهم کشاورزی و دامپزشکی بود.

فاکتورهای تعیین کننده انتخاب بیوتیپهای مقاوم به علف کشها:
اجزاء اصلی که باعث ظهور مقاومت بیوتیپها به علف کشها می شود به طور مفصل توسط گرسل ۱۹۷۸ و گرسل وبعل۱۹۸۲ شرح داده شده است. 

مهمترین این فاکتورهاعبارتند از:
۱) فشار انتخاب
:فشار انتخاب نتیجه مرگ و میر موثر است. میزان مرگ و میر از لحاظ دانه ها یا عوامل انتشاری در انتهای دوره رشد می باشد و بلافاصله پس از استفاده از علف کشها نیست. اگر ژنهای مقاومت بزودی در جمعیت یافت شود، مرگ و میر موثر باعث احتمال انتخاب افراد مقاوم منتخب تر و بیشتر می شود. بایستی توجه داشت که ژنهای کمک کننده مقاومت علف کش معمولاً در جمعیت علفهای حتی قبل از استفاده از علف کش وجود دارد و به دلیل ورود نمونه های مقاوم از سایر نواحی یا ایجاد توسط علف کش نمی باشد. این فقط فشار انتخابی است که توسط علف کش تحمیل می شود و باعث بسط و توسعه جمعیت مقاوم می گردد.

۲) وجود علف کش در خاک:
علف کشهایی که اثر رسوبی طولانی دارند باعث می شوندکه بر روی جمعیت علفی بیش از علف کشهایی که به آسانی در خاک پراکنده شده و با باد برده می شوند، فشار انتخابی داشته باشند. این احتمالاً یکی از دلایلی است که چرا مقاوم جمعیت علفی به گروهی از علف کشهابتازگی در سولفو نیلو راز کشف شده است. اگر علف کش زیاد پایا نیست، بانک دانه در خاک احتمال تکثیر بیوتیپهای مقاوم را با حفظ یک جمعیت زیادی از افراد و حساس که بلافاصله پس از اینکه علف کش اثربیولوژیکی است را از دست داد رشد و تولید مثل می کنند، کاهش می دهد. علف کشهایی که بلافاصله در خاک غیر فعال می شوند لزوماً عاری و بری از مسأله مقاومت نیستند. برای مثال، علف هایی مقاوم به پاراکوت وجود دارد. این بیوتیپهای مقاوم اغلب بر اثر استفاده منظم و پیوسته پاراکوت بوجود می آیند یعنی شرایطی که معادل با فشار انتخابی بالا است.

۳) فاکتورهای بیولوژیکی:
برخی از خصوصیات علفها باعث تاخیر در بسط و توسعه مقاومت به علف کش می شوند. همانطور که قبلاً ذکر شد.اگر چه مسأله مقاومت به علف کش در سالهای اخیر بدترشده است، اصولاً به بدی مقاومت به قارچ کشها و حشره کشها نیست. علفها معمولاً قدرت تولید مثل بالایی دارند، که حتی در شرایط محیطی که برای رشد گیاه ایده آل نیست حفظ می شود. وقتی که به دلیل برخی از استراتژیهای کنترل جمعیت علفها در منطقه کاهش می یابد، تعداد اندکی که از دست علف کشها فرار می کنند مادر به تولید دانه های کافی هستند که می توانند بقاء بانک دانه را در خااک تضمین کند و اجازه جاودان سازی گونه ها را بدهد. این انعطاف جمعیتها به شدت رقت (یعنی اندکی و کمی) دانه های مقاوم که با استفاده مداوم از یک علف کش خاص انتخاب شده اند را تحت تاثیر قرار می دهد. عمر طولانی و خواب دانه در خاک نیز انتخاب بیوتیپهای مقاوم به علف کشها را به تاخیر می اندازد.
در پایان، عدم تطابق یا توانایی رقابتی کم علفهای مقاوم، در مقایسه با علفهای حساس، فاکتور دیگری است که بسط و توسعه مقاومت علف کش را به تاخیر می اندازد. وقتی که ژنی (که باعث مقاومت می شود) جانشین ژن دیگری (که مسول حساسیت است) در جمعیت شود، فرد جدید معمولاً شایستگی کمتری دارد چرا که در مقایسه با نوع اولیه دارای معایب فیزیولوژیکی است. این معایبها ژن جدید را در فرکانس (یعنی تکرار و میزان پراکندگی) بسیار پایینی در جمعیت نگه می دارد. بناراین، منطقی است که نتیجه بگیریم که اگر افراد مقاوم شایستگی بیشتری داشتند، در غیاب فشار انتخابی(علف کش)، آنها نوع غالب جمعیت شوند، و علف کش هرگز بطور موثر گونه های علفی را در اولین مکان کنترل نمی کند. پس شایستگی یعنی موفقیت تولید مثل یا آن بخش از ژنهایی که یک فرد در بانک ژنتیکی جمعیت باقی می گذارد. دو جزء اصلی آن بقاء تولیدمثل است.در بررسی های اولیه که توسط کونارد و رادوسوویچ(۱۹۷۹)، رادوسویچ و هولت (۱۹۸۲)، انجام گرفت، این موضوع ذکر شد که بیوتیپهای مقاوم به تریازین نسبت به بیوتیپهای حساس ماده خشک کمتری تولید میکنند،که این حالت هم در شرایط رقابتی و هم غیر رقابتی صادق است. بیوتیپهای مقاوم همچنین بیش از آنکه با رقابت در بین خودشان تحت تاثیر قرار گیرند ، تحت تاثیر رقابت با بیوتیپهای حساس قرار می گیرند.
مشاهدات مشابهی نیز از مقاومت علفها به سایر علف کشها مثل Eleusine india مقاوم به دینیتر و آینلین بدست آمد. این کاهش در توانایی رقابت از لحاظ عدم توانایی علفهای مقاوم در انجام فرایندهای فیزیولوژیکی اساسی است، که در مناطقی که تحت تاثیر علف کشها می باشند بوجود می آید و علت مقاومت آنها نسبت به علف کشها است. بهر حال بررسی های اخیر نشان می دهد که مقاومت تریازین همیشه همراه با کاهش قدرت گیاه نیست.

اساس بیوشیمیایی مقاومت علف کش:
تفاوت در جذب علف کش، جابجایی و متابولیسم ممکن است به عنوان مکانیسم های احتمالی ذکر شود که تکامل تدریجی مقاومت علف کش را توضیح می دهد. بهر حال موارد مستند بهتری، شیوعی از تعییرات در محل عمل به عنوان مسئول این پدیده ذکر می کند. در مورد تریازین ها، مکانیسم عملکردشان شامل سرکوب فتوسنتز است که آنها مانع از انتقال الکترونها در فوتوسیستم (PSII) . II می شوند. این توقف و *** بین اولین پذیرنده الکترون (Q)وپلاستوکوئینون (PQ) است. در این ناحیه از غشاء تیلاکوئیدی یک پروتئینی با وزن مولکولی KD۳۲به عنوان پروتئین B یا QB است که تریازینها و پلاستوکوئیدی بر سر پیوند با آن با هم رقابت میکنند.
جانشینی یک اسید آمینه (سرین بجای گلسین) در این پروتئین کلروپلاستی مانع از اتصال تریازین ها می شود و باعث مقاومت به این گروه از علف کشها می شود.
همچنین حداقل یک مورد مقاومت به تریازینها گزارش شدکه به دلیل توانایی سم زدایی زیاد علف کش توسط بیوتیپ مقاوم ایجاد گردیده است. تغییرات محل اتصال علف کشها نیز به عنوان مسئول مقاومت به سولفونیلوراز ذکر می شود. در چنین شرایطی آنزیم استولاکتات سنتتاز حساسیتش را از دست می دهد و در مورد مقاومت به دی نیترونیاین ها ظاهراً یک توبولین تغییر یافته باعث ایجاد مقاومت درEleusine india می شود. برای توضیح مقاومت به پاراکوات، دو مکانیسم فرض شده است. پاراکوات عمل فیتوتو کسیک خود را با ایجاد رادیکال های آزاد انجام می دهد. با مداخله در فوتوسیستم I، دیکاتیونیک پاراکوات به یک مونوکاتیون احیاء می گردد که باعث احیاء مولکول اکسیژن CD۲ به یک رادیکال سوپراکسیدآنیون (O۲) می گردد. پس باعث تجدید دیکاتیونیک پاراکوات می شود. در مقابل رادیکال O۲ تولید پراکسید هیدروژن (H۲O۲) و رادیکال هیدروکسید(OH) می کند.
رادیکال های سوپراکسید و هیدروکسیل با پراکسید کردن اسیدهای چرب، غشاهای سلولی را تضریب می کنند. اولین مکانیسم مقاومت فرض شده که مربوط به برخی از گونه ها و بیوتیپهای مقاوم است، بررسی سطح آنزیم هایی (مثل سوپراکسید دسیموتاز) که قادر به از بین بردن رادیکال های آزاد تولید شده توسط پاراکوات در حضور نور هستند، می باشد. در بیوتیپهای مقاوم برخی از گونه ها مثل Hardeumglaucum وconyza boneriensis به نظر می آید که پاراکوات از محل فعالیتش در کلروپلاست محدود می شود (خارج می شود) اگر چه محل نهایی اش هنوز روشن نشده است. برای مثال در H گلاکوم هیچ تفاوتی در فعالیت آنزیم های سوپراکسید دسیموتاز، کاتالازو پراکسیداز بین بیوتیپهای مقاوم و حساس دیده نشد. هر دو بیوتیپ از لحاظ نفوذپذیری پاراکوات به غشاء پلاسمایی یا به غشاءهای پوشش کلروپلاست نشان مشابه اند. نفوذ پذیری کوتیکل به پاراکوات در هر بیوتیپ یکسان است، بهر حال، انتقال علف کش از سطح برگ در بیوتیپ مقاوم در مقایسه با درجه انتقال خاصی که در بیوتیپ حساس وجود دارد، نامشخص است (کم اهمیت است). بر اساس این نتایج فرض شده، است که مکانیسم مقاومت بر اساس جلوگیری از دخول پاراکوات از سیتوپلاسم بوسیله حبس در گزینم اپوپلاست، دیواره های سلولی و فضای داخل سلولی اتفاق می افتد.
جلوگیری و کنترل مقاومت یک سخن مشهور است که بهترین راه حل مواجه با علف کش پیشگیری است. بایستی از آن اعمال کشاورزی که باعث فشار انتخابی بالا می شود جلوگیری کرد. مثل: استفاده از علف کشهای بسیار مقاوم و ماندگار، دوزهای بالا، استفاده مداوم از تنها یک علف کش و استفاده از یک کشت که تنها بسته به روشهای شیمیایی حذف علفها دارد.
بایستی خاطر نشان شد که استفاده گردشی از علف کشها با مکانیسم های عملکردی متفاوت مثل استفاده از مخلوطی از آنها توصیه می گردد.
در انتخاب مخلوط، علف کشها بایستی دارای مکانیسم های متفاوت عملکردی باشند. وقتی که ظهور جمعیتهای مقاوم در سطح زمین اثبات شد، مراحل لازم بایستی انجام گیرد تا مانع از انتشار آنها شود، دقت لازم مبذول گردد تا مانع از تولید دانه و انتشار آن شود. استفاده از علف کش و سایر مکانیسم ها بایستی با دقت کافی انجام گیرد بطور کلی بایستی در نظر داشت که هر علف کشی دارای مقاومت متقابل با علف کشهای همان خانواده شیمیایی و یا حتی با علف کشهایی که رابطه شیمیایی ندارد، دارد.
کشاورز بایستی همیشه برچسب محصولات را بخواند و عاقلانه علف کش مورد نظرش را انتخاب کند.

 

جمعه 13 مرداد 1391  6:37 PM
تشکرات از این پست
latif1369
latif1369
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 1083
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:سموم کشاورزی

 

علف کش استوکلر

استوکلر Acetochlor



علفکشی است انتخابی، بازدارنده سنتز پروتئین و مانع تقسیم سلولی. علفهای پهن برگ مزارع ذرت بخصوص تاج ریزی رابه خوبی کنترل می کند. استوکلر از گروه استامید می باشد. این سم با نامهای تجاری اسنیت(Acenit) به فرم EC50% و سورپاس(Surpass) با فرمولاسیونEC76% به بازار عرضه می شود. سورپاس دارای 5.7% ایمن کننده(Safener) به نام دای کلرامید است.


کاربرد
موارد مصرف:

کنترل علفهای هرز مزارع ذرت



مقدار مصرف:

1) اسنیت 4تا5 لیتر در هکتار

2) سورپاس 3.5-2.75 لیتر در هکتار بسته به نوع خاک

 

قاصدک
شعر مرا از بر کن
برو ان گوشه باغ
سمت ان نرگس مست
و بخوان در گوشش
و بگو باور کن

یک نفر یاد تو را
دمی از دل نبرد...

http://www.akharin.blogfa.com

جمعه 13 مرداد 1391  6:38 PM
تشکرات از این پست
latif1369
latif1369
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 1083
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:سموم کشاورزی

 

علف کش اتال فلورالین


اتال فلورالین Ethalfluralin

علفکشی است دومنظوره، انتخابی، بازدارنده رشد مریستم انتهائی که در خاک کاربرد دارد. اتال فلورالین علفکشی از گروه دی نیتروآنیلین که حتی یک سال بعد از استفاده به گیاه بعدی (در صورت حساسیت) خسارت وارد می کند. برای جلوگیری از خسارت قبل از کشت گیاه بعدی از شخم عمیق استفاده میشود. اتال فلورالین برای کنترل تاجریزی، انواع تاج خروس، سلمه، انواع ارزن وحشی، سوروف، پنیرک، گاوپنبه و قیاق موثر است. اتال فلورالین با نام تجاری سونالان(Sonalan) و فرمولاسیون EC33.3% به بازار عرضه می شود.


کاربرد
موارد توصیه:

جهت کنترل علفهای هرز پنبه، آفتابگردان و سویا (قبل از کاشت)



مقدار مصرف:

1) برای علفهای هرز پنبه وآفتابگردان2 تا 3 لیتردر هکتار(عمق 8تا10 سانتیمتر)

2) برای علفهای هرز سویا 2تا3 لیتر اتال فلورالین + 600گرم متری بوزین در هکتار قبل از کاشت مخلوط با خاک

 

قاصدک
شعر مرا از بر کن
برو ان گوشه باغ
سمت ان نرگس مست
و بخوان در گوشش
و بگو باور کن

یک نفر یاد تو را
دمی از دل نبرد...

http://www.akharin.blogfa.com

جمعه 13 مرداد 1391  6:39 PM
تشکرات از این پست
latif1369
latif1369
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 1083
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:سموم کشاورزی

آمترین Ametryn

علفکشی است دو منظوره که جهت کنترل بسیاری از کشیده برگها وپهن برگها (سلمه، خرفه، تاج خروس، پیچک صحرایی، سوروف، قیاق، گاو چاق کن،پنیرک و...) به خصوص در مزارع نیشکراستفاده می شود. آمترین علفکشی است از گروه تری آزین که به سرعت توسط ریشه جذب و از طریق آپوپلاست انتقال می یابد؛ وبه صورت انتخابی، سیستمیک و بازدارنده عمل فتوسنتزموثر است. آمترین با نام تجاری گزاپاکس(Gesapax) وبا فرمولاسیون WP50% به بازار عرضه می شود.

کاربرد آمترین
موارد توصیه:

جهت کنترل علفهای مزارع نیشکر

مقدار مصرف:

5کیلوگرم آترازین+ 4کیلوگرم آمترین هنگام کشت بعد از ظهور علفها قبل از رویش یا بعد از رویش

قاصدک
شعر مرا از بر کن
برو ان گوشه باغ
سمت ان نرگس مست
و بخوان در گوشش
و بگو باور کن

یک نفر یاد تو را
دمی از دل نبرد...

http://www.akharin.blogfa.com

جمعه 13 مرداد 1391  6:39 PM
تشکرات از این پست
latif1369
latif1369
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 1083
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:سموم کشاورزی

 

عوامل مؤثر در مقاومت به علف كش

ارقام چغندرقند

در مقايسه با ساير گياهان زراعتي، اطلاعات كمي راجع به عكس العمل ارقام چغندرقند به علف كش ها وجود دارد (فالكنر 1982)، با اين وجود يكي از راههاي ممكن، استفاده از ارقام خيلي زودرس براي كاهش مصرف علف كش مي باشد.

(لوتز و همكاران 1991). در اواخر دهه 1950، پيشرفت كمي در زمينه افزايش مقاومت به اندوتال (نلسون و همكاران 1960) و در سال هاي اخير، تهيه ارقام مقاوم به گلايفوسيت بدست آمده است (برون كلاوسن 1989). تنوع ونتيكي از نظر تحمل به علف كش ها در چغندرقند نشان داده گه چند ونوتيپ داراي دامنه بردباري به علف كش ها هستند (شويزر ودكستر 1987). با اين وجود اصلاح و ارزيابي ارقام متحمل به علف كش، با توجه اثرات متقابل علف كش رقم، سال علف كش و رقم سال، تنها بر اساس آزمايشهاي صحرايي ساليانه مشكل مي باشد. جهت حذف تاثير عوامل محيطي درآزمايش هاي صحرايي ساليانه، دانشمندان جهت شناسايي ونوتيپ هايي از جمعيت هتروژن متحمل به علف كش ها از تكننيك هااي كشت بافت استفاده مي نمايند. آنها با استفاده از فرآيندهاي كلونيك مريستمي، كلونهاي مصنوعي متحمل به علف كش ها راتهيه مي كنند (اسميت و موزر 1985). همزمان با تكامل روشهاي مهندسي ونتيك، مي توان با انتقال ون يا ونهاي مقاوم، ارقام مقاوم به علف كش را توليد نمود.



علفهاي هرز

بسياري از آفات، سازش پذيري اكولوژيكي و بيو شيميايي به مواد شيميايي از خود نشان داده اند، اين سازش پذيري، گاهي اوقات در مرتبه مواجهه با اين مواد بروز كرده است. مقاومت حشرات به حشره كش ها و عوامل بيماريزا به قاچ كش ها و علفهاي هرز به علف كش ها (اس ـ تريازين ها) براي اولين بار به ترتيب در سالهاي 1908، 1904، 1970 گزارش شدند (گرسلو لوبارون 1972). امروزه معلوم گرديده كه 53 گونه علف هرز شامل 38 گونه پهن برگ و 15 گونه باريك برگ، داراي بيوتيپ هاي مقاوم به تريازين مي باشند (هولت و لوبارون، 1989). علفهاي هرز مقاوم به تريازين در 32 ايالت از ايالات متحده آمريكا، چهار استان كانادا، 12 كشور اروپايي، اسرائيل و نيوزلند مشاهده شده اند. در اين كشورها عموماً از علف كش ها يكسان و مشابه با مقدار بالا به صورت مكرر و سيستم زراعي تك كشت يا تناوب زراعي محدود استفاده شده است. غلبه بر علفهاي هرز مقاوم به استفاده مي شود. ـ تريازين نيز ممكن است ولي اينكار محتملاً موجب افزايش هزينه مي گردد.

مقاومت به علف كش ها در گياهان ساير خانواده ها و كلاس ها محدود بوده ولي در حال گسترش است. علفهاي هرز به علف كش هاي خاصي در كلاس هاي بي پي ريديل، دي فنيل اتر، دي نيتروآنيلين، ايميدزولينون، فنوكسي و سولفونيلورا مقاوم شده اند. علف كش هاي ديكلوفوپ و تريفلورالين،مربوط به زراعت چغندرقند در اين گروهها هستند.

تاريخچه گزارش آفات و بيماريها به سموم و افزايش گزارش هاي مربوط به مقاومت علف هرز به علف كش ها منجر به توجه بيشتر به علفهاي هرز مقاوم بهه علف كش ههاي مخصوص چغندرقند گرديده است. با اين حال تنها گزارش از اين دست به علف هرز مهم سلمك مربوط است. يك بيوتيپ سلمك از سوئيس به كاريدازون و كمي به متاميترون (لوبارون و گرسل1982) و بيوتيپ ديگري از مجارستان به لناسيل مقاومت نشان داده اند.

در ميان ساير علفهاي هرز مزارع چغندرقند بعضي از گونه هاي جنس آمارانتوس و پلي گونوم نيز نسبت به علف كش ها از خود مقاومت و تحمل نشان داده اند. علي رغم 35 سال مصرف شديد علف كش در انگلستان اثر كمي از مقاومت به علف كش در مزراع چغندرقند مشاهده شده است (گوين و موري 1985).

در اين ارتباط چندين فرضيه مطرح مي شود. يكي از آنها چنين مي گويد كه بيوتيپ هاي مقاوم به علف كش هاي چغندرقند درصد خيلي ناچيزي از توده طبيعي اين گياه را تشكيل مي دهند و اين بيوتيپ هاي مقاوم در مقايسه با انواع حسساس از نظر اكولوژيك سازگاري كمتري دارند (گرسل و سجل 1978). با مصرف مكرر علف كش ها در مزرعه چغندرقند مي توان بيوتيپ هاي مقاوم را شناسايي نمود. نظريه ديگري مي گويد كه عمليات داشت در اكثر كشورها با بكاربستن برنامه هاي مبارزه تلفيقي با علفهاي هرز شامل: كشت رديفي كشت رديفي، شخم مرسوم و تناوب محصول و علف كش منجر به حداقل رساندن مقاومت به علف كش ها گرديده است.
دو نوع آيش وجود دارد، اول آيش معمول كه به مدت يك سال در زمين كشتي صورت نمي گيرد، دوم آيش بين دو كشت كه در اين حالت زمين در فصول پائيز و زمستان كشت نمي شود (در زمان بين برداشت محصول قبلي و كاشت محصول بعدي، زمين به صورت نكاشت رها مي شود). استفاده از آيش سنتي در بسياري از كشورها منسوخ شده است، زيرا زارعين توانايي رها نمودن زمين را ندارند. در نواحي كه اين نوع آيش به كار مي رود لاززم است تا عمليات آماده كردن زمين براي حذف علفهاي هرز سبز شده و تحريك نمودن بذر هاي موجود در خاك براي جوانه زدن و همچنين ظهور اندامهاي هوايي انواع چند ساله صورت گيرد. با اين وجود جون عمق عمليات آماده نمودن زمين كم است، طبيعتاً تنها علفهاي هرز يك ساله واقع در نيمه بالائي عمق شخم تحريك به جوانه زدن شده و از بين مي روند.

در دهه 1980، به جهت اضافه توليد برخي محصولات دولت كشاورزان را ترغيب نمود تا براي مدتي زمين هاي خود را به صورت نكاشت نگه دارند. به خاطر تخليه زمين از ازت در اين نوع سيستم آيش، استفاده از آن مناسب نمي باشد. بنابراين جهت مبارزه با علفهاي هرز از گياهان خفه كننده استفاده مي شودو بايستي به موقع علف هرز را با گياه خفه كننده برداشت نمود. روش مديريت زمين هاي نكاشت روي جمعيت علفهاي هرزي كه متعاقباً در كشت آتي سبز خواهند نمود، تاثير مي گذارد (كلارك و فرود ويليامز 1989).

در آيش كوتاه مدت نيز عمليات آماده كردن زمين زا مي توان مانند آيش يك ساله انجام داد. آيش پائيزه، تنها علفهاي هرزي كه در پائيز ظاهر مي شوند، تحت كنترل در مي آورد. مهار علفهاي هرز يك ساله اي كه در پائيز سبز مي شوند، ممكن است براي كشت بهار سال بعد در مقايسه با پائيز سال آتي از اهميت كمتري برخودار باشد. با اين وجود برا ي كاهش جمعيت علفهاي هرز چند ساله فرصت مناسبي است.

برخي كشورها خصوصاً اعضاء اتحاديه اقتصادي اروپا(ٍeec) جهت ممانعت از خروج ازت در اراضي حساس به نيترات، كشت محصولات پوششي پائيزه را توصيه مي كنند. در صورت استفاده از اين گياهان ديگر نمي توان عمليات آماده نمودن زمين را اجراء نمود، حال آنكه گياه پوششي آشكارا رشد علف هرز را متوقف خواهد كرد. مبارزه با محصـول پوششي، قبل از كاشت چغندرقـند در بهار ممكن است موجـب اشـكال شود. اين مسئـله خصوصـاً در خاكـهايي با بافـت متـوسط يا سنـگيـن كه هنـگام شـخم بهـاره زمان كـافي براي هوا خوردن خـاك، قبل از كـاشت نيـست، بروز مي كند.

يك روش اوليه جهت كنترل علف هاي هرز، كشت چغندرقند، در سالهاي متوالي بود. رومر (1972) گزارش داد كه كشت متوالي چغندرقند به مدت 12-7 سال در بعضي نقاط آمريكا و سه سال پي در پي در هلند موجب كاهش جمعيت هرز گرديد. با اين وجود به علت تجمع نماتدها، عملكرد كاهش يافت. سيستم تك كشت چغندرقند هنوز در بعضي كشورها مانند فنلاند اجرا مي شود. آزمايش جديدي نشان مي دهد كه سيستم تك كشت با افزايش برخي از علفهاي هرز بسيار مزاحم موجب تشديدمشكلات در مبارزه با آنها مي شود.

امروزه استفاده از تناوب، بيشتر به دلايل اقتصادي مدنظر است تا كنون علفهاي هرز، با اين حال استفاده از تناوب جهت مبارزه با علفهاي هرز چغندرقند در هر نقطه مي تواند موفقيت آميز باشد. در نواحي كه از علف كش انتخابي استفاده مي شود بايستي چغندرعلفي را كه در زمين مزرعه سبز مي شود مهار نمود. در صورت توصيه مي توان از علف كش قبل از برداشت گلايفوسيت جهت مبارزه با علفهاي هرز چغندرقند در هر نقطه اي مي تواند موفقيت آميز باشد. در نواحي كه علف كش انتخابي استفاد مي شود بايستي كه چغندرقند علفي را كه در زمين مزرعه سبز مي شود مهار نمود. در صورت توصيه مي توان از علف كش قبل از برداشت گلايفوسيت جهت مبارزه با علف هاي چند ساله استفاده نمود. اين كار در زماني كه علف هرز كاملاً رشد كرده بسيار موفقيت آميز مي باشد (به عنوان مثال سيب زميني سبز شده در غلات) در حالي كه پس از برداشت محصول، چندان كارآيي نخواهد داشت. كشت دركلش نيز موجب كاهش تعداد بذر علف هرز در خاك و كنترل آن مي شود(ويوزر و همكاران 1986).

گياهان زراعي كشت قبل در مرزعه چغندرقند مخصوصاً در صورت عدم مبارزه، قادرند ايجاد مزاحمت نمايند. مبارزه با سيب زميني حاصل از سبز شدن غده، حتي با وجود استفاده از مخلوط اتوفومسات با ساير علف كش ها يا كلوپيراليد، مشكل است. سيب زميني هاي حاصل از سبز شدن بذر را مي توان با مصرف مخلوط فن مديفام و كلريدازون (پيرازون) يا هرس تراكتوري راحت تر از بين برد. جهت مبارزه با سيب زميني هاي حاصل از غده، تكرار استفاده از هرس تراكتوري براي جلوگيري از هرگونه رشد مجدد غده ها ضروري است. در صورتيكه براي مدت كوتاهي اختلاف ارتفاع بين سيب زميني هاي و چغندرقند وجود داشته باشد، مي توان با استفاده از گليفوسيت مزرعه را از علف هرز پاك نمود. (در مرحله از برداشت) يا استفاده از فلوروكسي يير در مزارع غلات مي توان تعداد زيادي سيب زميني سبز كرده را از بين برد.

(بويس و جول 1986) وجود كلزا به عنوان علف هرز هنگاكي كه در تناوب وارد مي شود، خود مشكل ديگري است. از علف كش هاي مخصوص چغندرقند مي توان براي مهار آن استفاده نمود، ولي بايد دقت نمود، كلزا فقط در مراحل سبز شدن و رشد به علف كش حساس است، كه بسيار سريع مي گذرد. بنابراين استفاده مجدد از علف كش يا عمليات مكانيكي ضروري است.

بذر كلزا تا چند سال زير خاك به حالت خواب زنده مي ماند. در مزارع انگلستان به كرات مشاهده مي شود كه تا پنج سال يا بيشتر بعد از كاشت كلزا، ناگهان جمعيت زيادي از آن در زمين ظاهر مي شوند. به همين دليل بايستي در زميني كه سال قبل زير كشت كلزا بوده، با استفاده از عمليات آماده كردن زمين و كاشت، آنرا مهار نمود.

نوع محصولات در تناوب و شدت مبارزه با علفهاي هرز روي جمعيت علف هرز تاثير مي گذارد. بري و هيلتون (1975) گزارش دادند كه بين سالهاي 1950 و 1974 در مزرعه اي در انگلستان جمعيت پوآ در تناوب سيب زميني، غلات و چغندرقند افزايش يافت. در حالي كه جمعيت علفهاي استلاريا و هفت بند كاهش يافتند علف كش هاي مورد استفاده در اين مزرعه، دو علف هرز آخري را كنترل نموده، ولي به علت عدم تاثير بر پوآ اين گياه به گل رفت و به بذر نشست. در اواخر دهه 1970، بسياري از علف كش هاي غلات از مهار جمعيت هاي فراوان ويولا عاجز شدند و در حال حاضر اين علف هرز جزء گياهان مزاحم كشت چغندرقند در انگلستان مي باشد. نئورورر (1975) با بررسي علفهاي هرز در چهار ناحيه اتريش طي سالهاي 1965 الي 1975 عنوان نمودند، تا زماني كه تغييرات تراكم علف هرز خيلي ناچيز بود، تعداد علفهاي هرز بسيار مزاحم مزارع چغندرقند (مانند آگروپيرون، بي تي راخ و هفت بند و بعضي از باريك برگهاي يكساله) افزايش يافتند. با اين وجود مصرف علف كش هاي پايدار در اراضي مردابي باعث كاهش كلي جمعيت آنها گرديد.

زمان شخم تحت تاثير عواملي ماننـد انـوع خـاك و كـشت قبلي، روي زمان سبز كردن علفهاي هرز تاثير مي گذارد. شخم دير هنگام عموماً علف هرز كمي را رد پي دارد (ويورز و همكاران، 1986).

بديهي است كه مهار علف هرز مي بايست در مورد تمامي محصولات حاضر در تناوب صورت گيرد تا از افزليش علف هرز خاصي كه ايجاد مشكل مي كند و يا موجب بر هم خوردن تعادل ميان جمعيت علفهاي هرز مختلف مي شود، جلوگيري نمود.

مديريت و دخالت در وضعيت موجودات زنده، اساس مبارزه بيولوژيك با علف هاي هرز مي باشد و از اواسط قرن نوزدهم قسمتي از برنامه مديريت علف هاي هرز كشاورزي بوده است. علفهاي هرز موجود در اكوسيستم هاي نسبتاً پايدار مانند چمن زارها و محيط هاي آبي بخوبي تحت كنترل درآمده اند. مبارزه بيولوژيك تنها در مورد گياهان هرز پهن برگ چند ساله و دو نوع يك ساله به نام هاي تريبولوس و كاردووس موفقيت آميز بوده و گزارشي مربوط به كنترل انواع باريك پهن با استفاده از اين روش ارائه نشده است (چاروداتان و دولوچ 1988). از آن گذشته، هيچ يك از اين دسته علفهاي هرزي كه كنترل شده اند، مشكلي در زراعت چغندرقند ايجاد نمي نمايند.

دو هدف اساسي از مبارزه بيولوژيك عليه علف هاي هرز دنبال مي شود، اول تحقيق مرتب و منظم در مورد روشهاي كنترل مربوط به نقاط ديگر و دوم تحقيق وسيع تر و گسترده تر در مورد علف كش هاي بيولوژيك با استفاده از توليد انبوه موجودات زنده يا ساير روشهاي دخالت در اكوسيستم. در سالهاي اخير از روش مبارزه بيولوژيك عليه علفهاي هرز مزارع چغندرقند استفاده نمي شود و انتظار تغيير و تحول عمده اي نيز در اين روند نمي رود. به همين دليل استفاده از اين روش مبارزه در مزارع چغندرقند با شروع قرن بيست و يكم ممكن است امكان پذير گردد.

تحقيقات اخير در مورد اين روش نشان داد وارد نمودن يك عامل زيستي كنترل كننده به مزرعه در مقياس وسيع، انواع حساس را نابود مي كنند (تمپلون و همكاران، 1986). چندين نوع قارچ، باكتري و ويروس داراي توانايي بالقوه جهت كنترل علفهاي هرز مي باشند، ليكن در حال حاضر تنها دو نوع قارچ در سطح تجارتي توليد مي شوند كه عبارتند از:

يك گونه كولتوتريكوم جهت كنترل علف هرز آسكاينومن در مزارع برنج و سويا و فايتوفتورا براي كنترل علف مورينا، در باغات مركبات. كسب موفقيت كاربرد اين دو نوع علف كش زيستي تاثير قابل ملاحظه اي بر روي تمركز منابع به سمت تحقيقات مربوط به مبارزه زيستي در دهه آينده خواهد داشت.

در حال حاضر چندين نوع قارچ بيماري زا جهت مبارزه با علفهاي هرز مزارع مختلف (به استثناء چغندرقند) تحت مطالعه مي باشند (چاروداتان و دو لوچ 1988) كه امكان استفاده از پنج نوع قارچ بيماري زا براي كنترل علفهاي هرز مانند گاوپنبه، سلمك، تاتوره، سوروف و قياق را فراهم
مي آورد.

استفاده بالقوه از اين روش محدوديت هايي نيز به همراه دارد، از جمله طولاني لازم جهت ثبت روش در ادارات دولتي، زمان طولاني مورد نياز جهت توقف رشد واز ابين رفتن گياهان مزاحم، تاثير عوامل محيطي مانند دما و رطوبت روي عملكرد اين علف كش ها و تعداد كم ميزبان هاي اختصاصي (خاچاطوريان 1986، تمپلتون و همكاران، 1986، چاروداتان و دولوچ1988) يك روش ممكن جهت بالا بردن تعداد علفهاي هرزي كه تحت تاثير عوامل بيماري زا قرار مي گيرند، تهيه عامل زيستي است كه دامنه فعاليتش تابع عامل خارجي اضافه شده به محيط باشد. در اينصورت زمانيي كه آن عامل خارجي در محيط عمل نباشد، علف كش زيستي فعاليت كمي داشته واز بين خواهد رفت (سندز و همكاران 1989).

با توجه به موانع ذكر شده و ساير تنگناهاي اقتصادي، جوتسوم (1988) عنوان نمود اين روش در جائيكه مبارزه شيميايي كافي نباشد با مواد شيميايي گران بوده و يا دولت مصرف آنرا ممنوع كرده است، كاربرد خواهد داشت، احتمالاً به خاطر توجه بيشتر دولت به آلودگي آبها، هوا و انقراض موجودات در معرض خطر، ممكن است كه در آينده علفهاي هرز بيشتري در مزراع چغندرقند با استفاده از اين روش تحت كنترل درآيند.


الف) علف كش هاي قبل از كاشت يا قبل از رويش

علف كش هاي مزارع چغندرقند به دو دسته قبل از سبز شدن تقسيم مي شوند. دسته اول تماسي و عمومي بوده و كليه علفهاي هرز را قبل از سبز شدن محصول از بين مي برند. دسته دوم قبل يا بعد از كاشت و در خاك استفاده مي شوند.

در صورت پيش بيني و وجود مشكل علفهاي هرز، بايستي نوع علف كش را از نظر مصرف در قبل يا بعد از كاشت مشخص نمود، معمولاً زناني از علف كش عمومي و تماسي در قبل از كاشت استفاده مي شود. كه علت هرز كامل نباشد و يا اينكه زمان كاشت محصول علف هرز كاملاً زير خاك مدفون نباشد. در صورتيكه زمان مصرف علف كش هاي تماسي عمومي تا بعد از كاشت با تاخير بيفتد. بيشتر علفهاي هرز ظاهر شده و در نتيجه از بين خواهند رفت. با اين وجود تعلل در مصرف علف كش تا زماني كه ظهور بوته هاي نزديك باشد. امكان دارد به گياهچه هاي محصول آسيب برساند. پاركرات (همراه يا بدون ديكوات)، گليفوست و گلوفلوسسينات مهمترين علف كش هاي تماسي هستند كه در اكثر نقاط جهان مصرف مي شوند. مهمترين امتياز مصرف علف كش هاي عمومي قبل از سبز شدن چغندرقند كنترل تقريباً تمامي گونه هاي علفهاي هرز از جمله چغندرعلفي مي باشد.

در صورت مصرف علف كش ها در خاك قبل ار كاشت چغندرقند، بايستي آنها را با خاك علف كش با خاك سطحي تا عمق پنج سانتي متري اطمينان حاصل نمود. مخلوط كردن علف كش با خاك، از طريق كاهش اثر آب و هوا روي فعاليت سم موجب تاثير يكنواختي علف كش مي شود. مخلوط نمودن علف كش با خاك، از طريق كاهش اثر آب و هوا روي فعاليت سم موجب تاثير يكنواخت علف كش
مي شود. مخلوط نمودن علف كش با خاك در مورد تركيبات فرار و در نواحي خشك لازم مي باشد. از آنجائيكه اين روش نيازمند وسايل خاصي جهت مخلوط كردن علف كش با خاك، تراكتورهاي قوي و زمان بيشتر است، چندان مورد استفاده قرار نمي گيرد.

همانند علف كش هاي تماسي، انواع پردوام را نيز بايستي با خاك سطح الارض و قبل از سبز شدن گياهچه هاي چغندرقند به كاربرد. در غير اينصورت موجب صدمه به محصول اصلي مي شوند. به علت آنكه در بعضي شرايط ، مخلوط كردن علف كش هاي بادوام با خاك باعث افزايش خسارت به چغندرقند مي شود(بعنوان مثال، لناسيل روي املاح معدني خاك) نمي توان تمامي آنها را با خاك مخلوط نمود. مزيت علف كش هاي با دوام مورد استفاده در خاك، كاهش شديد علفهاي هرزي اسست كه همزمان با چغندرقند سبز مي شوند و همچنين باعث حساس شدن ساير علفهاي هرز سبز شده مي گردند (دكستر 1971، دانكن و همكاران، 1982) بعضي محققين عقيده دارند كه تاثير رقابت علفهاي هرز روي عملكرد تا هنگامي كه مراحل اوليه رشد چغندرقند ناچيز است. آنان مصرف علف كش ها را در مراحل قبل از كاشت و سبز شدن به دلايل اكولوژيك قبول ندارند (مه ير و همكاران1986)، با اين وجود اكثر زراعين مصرف علف كش هاي قبل از سبز شدن را مهم و مكمل مصرف علف كش هاي بعداز ظهور گياه اصلي مي دانند.

در دهه 1980 در نواحي شمال اروپا جهت كنترل علفهاي هرز استفاده از روش سمپاشي با مقدار پائين بعد از مرحله جوانه زدن باعث تغيير مقدار علف كش هاي قبل از رويش گرديد.
آزمايش ها نشان داد قابليت اعتماد به مصرف زودتر علف كش با مقدار پائين بعد از مرحله رويش افزايش يافته و باعث شده تا بتوان از علف كش هاي قبل از رويش با مقدار كمتري براي مبارزه با پهن برگ ها استفاده كرد.

(مي و هيلتون1985) متعاقباً برخي سازندگان، علف كش هاي قبل از رويش و بدنبال آن انواع علف كش هاي بعد از رويش را با مقادير پائين معرفي نمودند. پائين آمدن مقدار مصرفي و در نتيجه كاهش هزينه، منجر به مصرف برخي علف كش هاي بعد از رويش توسط زارعين شده است كه از طرف ديگر اطمينان يافتن از مصرف ديرهنگام علف كش هاي بعد از رويش سه مبارزه با علفهاي هرز كمك نمايند. مهمترين علف كش هاي بادوام كه قبل استفاده زيست شناسي سبز كردن علفهاي هرز پهن به كار مي روند عبارتند از: كلرايدازون (پيرازون)، سيكلوات، دي اتاتيل، اتوفومسات، لناسيل و متاميترون.

قبل از كاشت براي مبارزه با علفهاي هرز باريك برگ مي توان از علف كش هاي سيكلوآت، دلاپون، دي آلات، اي پي تي سي آو تري ـ آلات استفاده نمود. با وجود ارزان بودن اين علف كش ها خصوصاً دالاپون وتي سي آب و هوايي، بعضي كشورها آنها را با علف كشهاي باريك برگ انتخابي بعد از رويش كه خسارت كمتري به زراعت اصلي مي زنند، جايگزين نموده اند.

جهت انتخاب علف كش هاي قبل از رويش، عوامل زيادي را بايد در نظر گرفت. نوع علف هاي هرزي كه بايد كنترل شوند در درجه اول اهميت است. جهت اطمينان از كنترل كامل علفهاي هرز، بايستي تاثير علف كش هاي پس از رويشي را در انتخاب علف هاي قبل ار رويش در نظر داشت. نوع خاك و مواد آلي از عوامل مهمي هستند كه در تعيين سموم قابل مصرف، مقدار و تاثير آنها تاثير مي گذارند. سازندگان بر تاثير مصرف متوالي بعضي علف كش ها روي محصول تاكيد دارند (بعنوان مثال: متاميترون قبل از رويش و بدنبال آن لناسيل بعد از رويش). مصرف پشت سرهم علف كش هاي قبل از رويش و آفت كش ها نيز مي تواند خسارت وارد نمايد، براي مثال مصرف كار بوفروان مي توان تا حدي اين مسئله را برطرف نمود.

بعضي اوقات جهت مبارزه با فرسايش بادي لازم است در انتخاب علف كش هاي قبل از رويش دقت نمود. مالچ معدني باي تومن و زراعت پوششي جو، دو روش رايج حفاظت محصول در برابر فرسايش بادي هستند. مالچ باي تومن مي تواند فعاليت علف كش هاي قبل از رويش را كاهش دهد. نثورورر1984) . وجود جو در زراعت چغندرقند، كار مبارزه را دشوار مي كند زيرا در انتخاب مصرف علف كش بايستي دقت نمود كه به رشد و نمو جو آسيبي وارد نيايد.




ب) علف كش هاي پس از كاشت يا پس از رويش

اين علفكشها به سه دسته اصلي زير تقسيم ميشوند:


علفكشهايي كه جهت كنترل پهن برگها مصرف ميشوند


علفكشهايي كه جهت كنترل باريك برگها مصرف ميشوند


علفكشهايي كه پس از استقرار گياه مصرف ميشوند


علفكشهاي دسته اول به جهت تنوع، مخلوط شدن با يكديگر و وجود موادي كه بعد از آنها استفاده ميشود فراوان مي باشند. به اين دليل شرح كامل اين گروه از علفكشها به آساني نيسر نيست. مهمترين علفكشهاي اين دسته عبارتند از پيرازون، كلوپي راليد، دس مديفام، اندوتال، اتوفومسات، لناسيل، متاميترون و فن مديفام.

در غالب كشورهاي مصرف كننده، آنها را به صورت مخلوط با فن مديفام استفاده مي كنند. به جهت آنكه علف كش هاي چغندرقند بندرت قادرند تمامي علفهاي هرز را از بين ببرند و يا باقيمانده آنها قدرت فعاليت زيادي ندارد. استفاده از مخلوط آنها و همچنين علف كشهاي پس از رويش را تحت تاثير قرار مي دهد. بعنوان مثال، مصرف فن مديفام در دما و شدت نور زياد، به چغندرقند صدمه وارد مي كند (بتلن فالوي، و نوريس 1977)، (پرستون و بيسكو 1982)در سال 1986 ، نئورورر در اتريش استفاده از ديسك هاي برگي را جهت تعيين مقدار موم برگ ها ابداع كرد. در اين روش ميزان گسترش ورقه مومي، راهنمائي جهت پيش بيني حساسيت محصول به علف كش مي باشد.

جهت كاهش خسارت برخي از سموم مخلوط شونده مانند فن مديفام اتوفومسات، سازندگان سم، مواد مخلوط ديگري را فرموله نموداند (مارشال و همكارام1987)، اين مواد حاوي مقادير كمتر چسبنده ها و فرآورده هاي فرموله شده در مقايسه با سموم مخلوط شونده بوده و عموماً براي محصول خطر كمتري دارند.

مواد افزوني با افزايش ميزان چسبندگي برخي علف كشها روي سطح گياه، باعث افزايش كارآيي آنها مي شوند. استفاده از اين مواد خصوصاً در شرايط خشك آب و هوايي كه هم علف هرز و هم محصول تمايل به مومي كردن برگ ها دارند، سودمند است. به عنوان مثال، متاميترون عمدتاً در خاك فعال است، ولي از طريق تماسي نيز موثر مي باشند، به اين جهت در اغلب كشورهاي توصيه
مي شود تا در زمان مصرف متاميترون بعد از رويش محصول حتماً از روغن افزودني استفاده شود. مهمترين مواد افزودني كه به صورت محلول پاشي در زراعت چغندرقند استفاده مي شود. بر اساس روغنهاي معدني ساخته شده اند، ليكن در بعضي كشورها از روغنهاي نباتي، تالوآمين ها و خيس كننده ها همراه با علف كش هاي كنترل كننده پهن برگ ها استفاده مي شود.

افزودني پاشيدني خصوصاً براي بعضي از گراس كش هاي جديدتر مهم هستند. روغن هاي معدني معمولاً همراه با آوكسي ديم، سيكلوسي ديم، كلوئي زالوفوپ و ستوكسي ديم، و همراه با فلوآزاي فوپ، معمولاً روغنهاي معدني و خيس كننده هاي غيريوني توصيه مي شود، اكثر گراس كش هاي مورد مصرف در مرحله بعد از رويش را بايستي تقريباً در اواخر دوره رشد محصول استفاده نمود، چرا كه علف هرز به رشدكامل رسيده و به علت اندازه بزرگش، هدف خوبي براي علف كش خواهد بود. گراس كش هايي مانند ستوكسي ديم و هالوگزي فوپ جهت كنترل كامل گرامينه هاي دائمي مانند آگروپيرون، بايد به خوبي در اندام هاي هوايي و ريزوم آنها جابجا شده و حركت نمايند (دكر و هاركر 1985). مهمترين علف كش مورد مصرف در زمان استقرار كامل گياه تريفلورالين كه توسط كولتيواتور هرس و يا كولتيواتور چرخشي با خاك ميان رديف ها مخلوط مي شود. اين علف كش نسبتاً ارزان است و مانع سبز شدن علفهاي هرزي مانند سلمك در نواحي شمال اروپا و تاج خروس وحشي، سوروف و انواع ستاريا در ايالات متحده مي شود. گاهي اوقات از اي پي تي سي خصوصاً هنگامي كه مزاحمت هاي علفهاي هرز باريك برگ در مراحل آخر رشد محصول مي رود استفاده مي گردد.

تريلفلورالين به عنوان علف كش قبل از كاشت با بستر كاشت آماده مخلوط مي شود. اكثر زراعين از علف كش هايي با مقدار معمول طي دو نوبت براي مبارزه با علفهاي هرز پهن برگ استفاده مي كنند. ابتدا يك علف كش قبل از رويش و بدنبال آن مصرف علف كش بعد از رويش، در روس استفاده از سموم علف كش با مقدار پائين، معمولاً سه نوبت سمپاشي صورت مي گيرد، ابتدا مصرف علف كش قبل از رويش و در مراحل دوم و سوم مصرف علف كش بعد از رويش يا اينكه در هر سه نوبت از علف كش هاي بعد از رويش استفاده مي شود.

 

قاصدک
شعر مرا از بر کن
برو ان گوشه باغ
سمت ان نرگس مست
و بخوان در گوشش
و بگو باور کن

یک نفر یاد تو را
دمی از دل نبرد...

http://www.akharin.blogfa.com

جمعه 13 مرداد 1391  6:39 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها