چند سال داري و چه مدتي است در زندان هستي؟
28 سالهام و يك سال است در زندان هستم.
سابقهداري؟
بله، قبل از اين چند مورد سابقه داشتم كه براي سرقت و مواد مخدر بود.
متهم هستي دختري جوان را با همدستي چهار نفر ديگر ربودهاي و مورد آزار قرار دادي. قبول داري؟
بله، قبول دارم اما رابطه ما به زور نبود.
اما شاكي مدعي است تو به زور او را مورد تجاوز قرار دادهاي؟
قبول ندارم. من خواستم با او رابطه داشتهباشم و او هم مخالفتي نكرد. حداقل ميتوانست كاري بكند كه من بدانم مخالف است.
تعريف كن حادثه چطور اتفاق افتاد؟
براي سرقت، سوار ماشين شديم. چهار نفر بوديم. در واقع چهار همدست بوديم. كنار اتوبان يادگار بود كه دختري جوان ايستاده بود. ظريف و لاغر اندام بود. بنابراين ميتوانست طعمه خوبي براي ما باشد.او را سوار كرديم. من و همدستم كه زن بود، عقب نشسته بوديم. دختر جوان هم كنار من نشست. بعد از چند دقيقه چاقو را بيرون كشيدم و او را تهديد كردم.
چاقو را كجا مخفي كرده بودي؟
زير شلوارم در ساق پايم مخفي كرده بودم. براحتي آن را بيرون كشيدم.
به دخترك چه گفتي؟
گفتم هرچه داري بده. او هم ترسيد و كيفش را به ما داد.كارت بانك داشت. ما از آن برداشت كرديم و متوجه شديم بيشتر از دو ميليون تومان در كارتش پول هست.
چطور آن پول را از حسابش بيرون كشيديد؟
قرار شد زني كه همراه ما بود، به اتفاق يكي ديگر از همدستانم بروند و با آن خريد كنند. ما هم تا زماني كه حساب خالي نشود، دخترك را پيش خودمان نگه داريم.
بجز كارت بانك ديگر چه چيز دزديديد؟
پول نقد هم بود و چند قطعه طلا، آنها را نيز برداشتيم.
چرا دخترك را رها نكرديد كه برود؟
ميخواستيم اول حسابش را خالي كنيم. اگر ميرفت، حسابش را مسدود ميكرد و نميتوانستيم كاري بكنيم.
در مدتي كه دوستانت براي خريد رفته بودند، چه كرديد؟
من شيشه كشيدم. دوست ديگرم هم كه راننده بود كار خاصي نميكرد. در خيابانها ميچرخيد.
دخترجوان چه ميكرد؟
چندبار به من گفت شيشه نكش، از خود بيخود ميشوي.
يعني ميدانست اگر شيشه بكشي، ممكن است به او تجاوز كني؟
بله، به همين خاطر هم تاكيد ميكرد شيشه نكش.
بنابراين به داشتن رابطه با تو راضي نبود.
در آن موقع كه نميخواستم به او تجاوز كنم. وقتي خواستم با او رابطه داشته باشم، سكوت كرد و چيزي نگفت.
اما او به تو گفته بود، شيشه نكش تا به من تجاوز نكني.
بله اين حرف را در ماشين زد. البته او چندباري هم در ماشين استفراغ كرد. من فكر كردم به خاطر آن ميگويد شيشه نكش.
دوستانت به مغازه طلا فروشي رفته و خريد كرده بودند. چرا دخترك را رها نكردي؟
اگر آنها خبر ميدادند كه طلا خريدهاند، من دخترك را رها ميكردم، اما آنها چيزي نگفتند. البته بايد بگويم دختر جوان فرصت فرار داشت، ولي خودش نرفت.
چطور فرصت فرار داشت؟
وقتي در ماشين منتظر بوديم و خيابانها را ميچرخيديم، وارد پمپ بنزين شديم و دختر جوان ميتوانست پياده شود و حتي ميتوانست فرياد بزند، اما خودش در ماشين نشست.
اما او گفته تو با چاقو تهديدش كردي و گفتي حق ندارد فرياد بزند؟
نه، اينطور نبود.
اگر اجباري در كار نبود، خودت به او ميگفتي پياده شود.
نميدانم چرا نگفتم.
شما دخترك را جلوي يك بانك پياده كرديد، چرا؟
چند ساعتي بود دوستانم براي خريد رفته بودند. چند ساعت بعد دختري كه همدست ما بود، تماس گرفت و گفت طلافروش كارت ملي خواسته است. ما جايي قرار گذاشتيم تا كارت ملي دختر جوان را به همدستم برسانيم. كارت را به همدستانم رسانديم. دختري كه همدستمان بود، ماند و دوست ديگرم برگشت به مغازه طلافروشي. قرار شد به محض اينكه طلا را گرفت، تماس بگيرد. چند ساعتي ميشد كه رفته بود، اما تماس نگرفت. هرچه ما تماس گرفتيم، فايده نداشت و جواب نميداد. به همين خاطر هم قرار شد دختر جوان از بانك پول بگيرد و به ما بدهد و ما هم بگذاريم او برود.
كجا او را مورد آزار قرار دادي؟
در بيابان بود. بعد از اينكه دوستانم به دنبال طلا رفتند.
توضيح بده چطور بازداشت شديد؟
زماني كه دوستم براي بار دوم با كارت ملي دختر جوان به طلافروشي رفت، هرچه تماس گرفتيم جواب نداد. فكر ميكرديم او پولها را برداشته و رفته است، اما واقعيت اين بود كه مرد طلافروش به او شك كرده و به پليس تحويلش داده بود. بعد از چند ساعت پس از اينكه ما دختر را جلوي بانك پياده كرديم تا پول بگيرد او هم وارد بانك شد و برنگشت. ما هم فرار كرديم، ولي بعد از چند ساعت پليس از طريق دوستم آمد و ما را بازداشت كرد.
آنطور كه در پرونده آمده، ربايش اين دختر تنها مورد نبوده است.
بله، ما 13 مورد ديگر هم داشتيم كه سه نفر از آنها زن بودند.
به آنها هم تجاوز كرديد؟
نه، به آنها تجاوز نكرديم. من به هيچكدام تجاوز نكردم. رابطهام فقط با اين دختر بود. اگر او هم مخالفت ميكرد، من نزديكش نميشدم.
اما او مدعي است تو سرش را به شيشه كوبيدي و وادارش كردي بپذيرد.
نه، اينطور نيست. من هيچ اجباري نداشتم.اصلا يادم نميآيد او را مجبور كرده باشم.
گفتي 13 مورد آدم ربايي و سرقت داشتي. براي اين موارد هم محاكمه شدي؟
بله، در دادگاه عمومي محكوم شدم و به خاطر آدمربايي به 15 سال حبس و براي سرقت به 5 سال حبس محكوم شدم. كلا به 20 سال حبس محكوم شدم.
ميداني ممكن است حكم اعدام تو صادر شود؟
اگر دخترجوان در برقراري رابطه با من اكراه داشت بايد ميگفت. او اصلا مقاومت نكرد.
شايد ترسيده بود؟
اما من اصلا خبر نداشتم و درخواست دارم در مجازات من تجديد نظر شود. همينطوري هم بايد 20 سال در زندان بمانم و زندگيام تباه شدهاست. اميدوارم دخترجوان رضايت دهد، هرچند وكيلم ميگويد رضايت در اين پرونده كارساز نيست. اما اگر شاكي رضايت دهد، شايد حكم اعدام براي من صادر نشود. به هرحال زندگيام از بين رفت.
همسر و فرزند داري؟
بله، زن دارم. هنوز هم با من مانده است. او زن وفاداري است و من خيلي دوستش دارم.
پس چرا اين كارها را ميكني؟
نميخواستم اينطور شود، شيشه كشيدهبودم و اصلا حاليم نبود چه ميكنم. كاش اينكار را نميكردم.
حرفي داري بزني؟
اگر از اين پرونده بتوانم رها شوم و حكم اعدام برايم صادر نشود، بايد 20 سال در زندان بمانم و به اندازه كافي سختي ميكشم و اذيت ميشوم.من تنبيه شدم و اين مدت به من خيلي سخت گذشته است. اميدوارم دختري كه از من شكايت كرده است، رضايت دهد. در اين صورت همه چيز تغيير ميكند. من خيلي نگران خانوادهام هستم و دلم براي آنها ميسوزد.
مرجان لقايي