این سوالی است که ذهن خیلی از ما را به خود مشغول کرده است.
از کجا باید بفهمیم که آیا این رابطه هم مثل خیلی از روابط دیگر که شروع خوبی
داشته اند اما در نهایت منجر به شکست شدند، به جدایی ختم می شود یا نه؟
شاید یکی از آرزوهای بزرگ هرکس در آستانه انتخاب همسر و ازدواج این باشد که
پیشگو یا فالگیری را پیدا کند که بتواند آینده ازدواجش را پیشگویی کنید.
برای اینکه بدانید رابطه تان تا چه حد در معرض خطر است،
با علایم خطر آشنا شوید: روابطی که احتمال شکست در آنها بیشتر از 50 درصد است.
1- رابطه ای که در آن عشق یک طرفه است
حتما شنیده اید که می گویند «عشق یک سره باعث دردسره!»
اگر میزان علاقه و انرژی ای که شما برای رابطه تان می گذارید به طرز چشمگیر و احتمالا آزاردهنده ای
بیشتر از طرف مقابل است (یا برعکس)، امکان اینکه در رابطه تان دچار ناکامی شوید زیاد است.
تحقیقات روان شناسان اجتماعی نشان داده است که رابطه ای که حالت متعادل دارد
و دو طرف تقریبا به یک اندازه به آن علاقه دارند و سرمایه گذاری (مادی و معنوی)
نسبتا یکسانی در ر
(یکی از آنها از هر جهت موقعیت بسیار بالاتری نسبت به دیگری دارد)
در حالت عدم تعادل قرار دارند و آینده خوبی برایشان پیش بینی نمی شود.
2- رابطه ای که در آن یکی از طرفین یا هر دو تغییر زیادی کرده اند
اگر شما یا طرف مقابلتان به خاطر دیگری تغییری اساسی در زندگی یا شخصیت خود ایجاد کرده باشید،
چه از روی اجبار و چه از روی علاقه بیش از حد و برای از دست ندادن طرف مقابل،
بسیار محتمل است که دیر یا زود مثل فنر سر جای خودتان برگردید و رابطه را مختل کنید.
افرادی که به خاطر رابطه اولویت بندی زندگی خود را تغییر می دهند،
از خصوصیات زنانه یا مردانه طبیعی خود دست می کشند،
از شغل آرمانی (به خصوص آقایان) یا از دلبستگی های همیشگی (به خصوص خانم ها)
صرف نظر می کنند، خصوصیات شخصیتی خود را به ناگهان تغییر می دهند یا خود را مجبور
به قبول اعتقادات و ارزش هایی می کنند که در عمق وجودشان آن را قبول ندارند،
در واقع از همان اول چنان برداشت بزرگی از حساب پس انداز عاطفی رابطه شان کرده اند
که رابطه هر لحظه ممکن است با کوچک ترین مشکل از هم بپاشد
و نخواهد توانست از شرایط سختی که در هر زندگی مشترکی پیش می آید به سلامت عبور کند.
3- رابطه ای که در آن یکی از طرفین در دسترس نیست
«از دل برود هر آن که از دیده برفت»؛ جمله تلخی است و اصلا رمانتیک نیست، اما حقیقت دارد.
افرادی که در دسترس نیستند، خواه ناخواه به رابطه آسیب می رسانند.
ازدواجی که در آن قرار است شما در یک شهر باشید و همسرتان در شهر دیگر
و مثلا فقط آخر هفته ها با هم باشید، به یک دوستی از راه دور تبدیل می شود.
احتمالا الان دارید استثناهای این قانون را در ذهنتان مرور می کنید
تا از پذیرفتن این حقیقت تلخ سر باز بزنید، اما ما براساس قوانین کلی تصمیم گیری می کنیم نه موارد استثنا.
از موارد دیگری که در دسترس نبودن را شامل می شود، درگیری عاطفی یک از طرفین با شخصی دیگر
(مثلا رابطه فعلی با شخصی خارج از رابطه شما یا عشق فراموش نشده یا قطع رابطه نکردن با همسر سابق و...)
و همچنین درگیری شغلی بیش از اندازه است که هر دو باعث می شود
یک طرف به اندازه کافی در این رابطه حضور نداشته باشد.
4- رابطه ای که به خاطر تفاهم های بی معنا شکل گرفته است
گاهی انگیزه ما برای ورود به یک رابطه، انگیزه موجهی نیست.
مثلا کسی که به علم ریاضیات علاقه بسیار زیادی دارد ممکن است
وقتی با فردی مواجه می شود که او هم عاشق ریاضیات است و یا حتی بدتر از آن، استاد ریاضی است
این فکر به ذهنش برسد که «خودش است!».
این به همان اندازه عجیب است که کسی که عاشق فرهنگ بومی آفریقای جنوبی و سبک زندگی
عجیب و غریب قبایل آفریقایی است بخواهد با یکی از بومیان آفریقا ازدواج کند!
اما ازدواج هیچ ربطی به ریاضیات، ماسک های قبایل آفریقای جنوبی و یا مسایلی
مثل این که طرفدار چه تیمی هستید و یا اسمتان چقدر به هم می آید و... ندارد.
ازدواج یکی از تصمیمات مهم زندگی است که باید براساس معیارهای جدی که تمام ابعاد یک زندگی واقعی
را دربر دارد درمورد آن فکر کرد.
5- رابطه ای که در آن شیفتگی شدید وجود دارد
اگر شما و طرف مقابلتان آن چنان شیفته هم هستید که حتی تا تاریخ عروسی تان نمی توانید صبر کنید،
آینده چندان خوشی برای رابطه تان متصور نیست.
شاید این جملات برایتان آشنا باشد:
«بی تو نمی توانم زندگی کنم»
«حتی یک لحظه هم نمی توانم از تو جدا شوم»
«زندگی بدون تو برایم ممکن نیست»
«بی تو می میرم»
به دو دلیل در این مرحله نباید ازدواج کنید:
1) در این حالت مغز شما توانایی تشخیص درست و غلط را ندارد
و درواقع تصمیم گیریتان برعهده هیجانات و هورمون هاست
2) در این حالت انتظاراتی که از عشق و ازدواج احتمال بروز دلزدگی بعد از ازدواج برایتان زیاد است.
6- رابطه که عجولانه شکل گرفته است
عجله کار شیطان است. این را همه می دانیم اما موقع ازدواج که می شود آن را فراموش می کنیم.
اگر فکر می کنید برای ازدواجتان دیر شده یا به هر دلیلی می خواهید هرچه زودتر ازدواج کنید
(بعضی ها برای ازدواجشان یک ماه بیشتر وقت ندارند چون بعد از آن باید برای ادامه تحصیل به «خارج» بروند!)
پس منتظر باشید که یک روز هم برای جداشدن عجله داشته باشید
چون دیگر حتی یک لحظه هم نمی توانید این آدم را تحمل کنید.
آمار نشان می دهد افرادی که قبل از ازدواج دوره نامزدی معقولی داشته و به شناخت کافی
از هم رسیده اند زندگی زناشویی موفق تری را تجربه می کنند.
دیگر علایم خطر :
علایم خطر دیگری هم در مورد روابط وجود دارد که اگرچه به اندازه موارد قبل جدی نیست،
اما می تواند به عنوان هشداری برای ما باشد تا با دقت بیشتری در این موارد تصمیم گیری کنیم:
1- ازدواج در سن کم.
2- ازدواج برای راضی کردن دیگران
3- انتظارات غیرواقع بینانه از ازدواج
4- تحصیلات پایین
5- والدین طلاق گرفته
6- درآمد ناکافی برای ادامه زندگی
7- تفاوت فرهنگی زیاد (خانواده ها و فرهنگ قومی و قبیله ای)
8- تفاوت سنی زیاد
9- اختلاف شدید دیدگاه های سیاسی
10- تفاوت شخصیتی عمیق.
7-یک فرمول خوب برای پیش بینی آینده رابطه تان!
ویلیام کارلین گلسر در کتاب «ازدواج بدون شکست» فرمول جالبی را برای پیش بینی
میزان موفقیت یک ازدواج ارایه می دهند. با درنظر گرفتن این فرض اساسی که ازدواج هایی
بیشترین دوام را دارند که زن و شوهر با هم شباهت زیادی دارند، آنها نیازهای اصلی انسان را
به پنج دسته بقا، عشق، قدرت، آزادی، و تفریح تقسیم می کنند و هرکدام از این موارد را براساس
مقیاس 5تایی در زن و مرد به صورت مجزا می سنجند.
نیمرخ حاصل از این ارزیابی، راهنمایی خوبی برای پیش بینی آینده ازدواج آنها خواهد بود.
برای روشن شدن مطلب، پنج نیاز اصلی، به این صورت شرح داده می شود:
1- بقا: محتاطانه عمل کردن؛ اهمیت دادن به سلامتی، تغذیه و ورزش؛ اهمیت دادن به رابطه زناشویی.
2- عشق: محبت دیدن و محبت کردن؛ کلام محبت آمیز؛ صمیمیت جسمی و رفتاری.
3- قدرت: توانمند بودن و قدرت را در دست داشتن؛ مطرح بودن؛ ریاست کردن.
4- آزادی: پایبند و اسیر نبودن؛ آزادی در تصمیم گیری برای زندگی؛ انتخاب های آزادانه؛ روابط آزاد.
5- تفریح: بازی کردن؛ لذت بردن از زندگی و انجام فعالیت های لذت بخش؛ شوخی و خنده؛ پارک و سینمارفتن.
ویلیام و کارلین گلسر معتقدند نیاز افراد به هریک از این 5 مورد، متفاوت است و تنها کسانی می توانند
یک زندگی مشترک موفق داشته باشند که نیازهای آنها در هریک از این 5 دسته به هم نزدیک باشد.
مثلا کسی که نیاز به بقای او از مقیاس 5تایی، 5 باشد، یعنی شخص بسیار محتاطی است
که به سلامت و تغذیه اش و همچنین به رابطه عاطفی با همسرش اهمیت زیادی می دهد
و چنین فردی در ازدواج با کسی که این نیاز در او مثلا در حد 2 است و بنابراین
در این زمینه بی قیدتر است، دچار مشکل می شود
شما و همسرتان می توانید میزان نیازتان را در هریک از این 5 دسته مشخص کنید
و به ترتیب از چپ به راست بنویسید: 12345.
نیمرخ هایی که از این طریق به دست می آید به راحتی قابل مقایسه و نتیجه گیری است
مثلا 55354 با 23253 رابطه خوبی نخواهد داشت، اما با 54454 رابطه ای نسبتا خوب را تجربه می کند.
ویلیام و کارلین گلسر معتقدند اختلاف تنها 1 تا حداکثر 2 درجه آن هم در یکی یا در نهایت دو تا از این 5 مورد
می تواند رابطه خوبی را شکل دهد، اما اختلاف بیش از این می تواند مشکل آفرین شود
و هرچه میزان این اختلاف بیشتر باشد، احتمال شکست ازدواج هم بیشتر خواهد شد.
البته این نکته بسیار اهمیت دارد که سنجش ها باید بسیار دقیق و همچنین صادقانه انجام شود
تا نتیجه قابل اعتمادی به دست آید.
پس کلام آخر :
8- صادق بودن!