توجه به رویکردکارکرد گرایانه صرف به تجارت میتواند از طرفی منعکس کننده ضرورت مهندسی فرهنگی بازار باشد؛ و از طرف دیگر جهتگیریهای سیاستی به منظور نهادینه کردن اخلاق اسلامی تجارت را دگرگون نماید.
چکیده
در چند دهه اخیر شکلگیری جنبش اخلاق کسب و کار و نهضت علمی اخلاق حرفه ای دیدگاههای دوگانه گرای اخلاق فردی و اجتماعی را به چالش کشیده است. بسیاری از متفکران اقتصادی به این نکته پی برده اند که بر خلاف تفکرات سنتی در اقتصاد، فشار قانون و همچنین دست نامرئی بازار نمیتواند از آسیبهای اخلاقی تجارت جلوگیری کند.
در مقابل گسترش اخلاق کسب و کار میتواند با پر کردن خلاءهای قانونی به کارکرد بهتر تجارت کمک نماید: بر اساس فرضیه مطرح شده در این مقاله، که با روش تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته، اسلام با گذر از رویکرد کارکرد گرایانه صرف به تجارت، اخلاق تجارت را راهکاری برای گسترش فضایل اخلاقی در بازار و جامعه اسلامی قلمداد میکند. توجه به این رویکرد، میتواند از طرفی منعکس کننده ضرورت مهندسی فرهنگی بازار باشد؛ و از طرف دیگر جهتگیریهای سیاستی به منظور نهادینه کردن اخلاق اسلامی تجارت را دگرگون نماید.
کلید واژهها: اخلاق تجارت، اخلاق سودگرایانه، اخلاق دینی، اخلاق حرفهای، آسیبهای اخلاقی تجارت، مهندسی فرهنگی بازار.
مقدمه
تجارت و کسب و کار سابقة دیرینهای در تمدن بشری دارد. انسانها از دیرباز برای رفع نیازهای خود به تجارت رو آوردهاند. این داد و ستد در فرآیند تکاملیاش به تدریج از شکل تهاتری (مبادلة کالا به کالا) اولیة خود فاصله گرفته، به صورت مبادلة پولی (کالا ـ پول ـ کالا) درآمده است. درپی این تحول، تجارت به تدریج به منزلة وسیلهای برای کسب سود و منفعت درآمده و ورود به عرصة تجارت نیز به طور عمده با هدف کسب موفقیت در بازار و سودآوری انجام میگیرد.
فرد تاجر میکوشد با تصاحب سهم مناسبی از بازار، مشتریان بیشتری را به سمت خود جذب کند. در این مسیر، موفقیت تاجر به طور عمده به عواملی چون توانایی رقابت با دیگران، بازاریابی مناسب، رونق بازار و عواملی اینچنینی نسبت داده میشود.1 در میان عوامل مؤثر بر موفقیت تجارت، گاه از اخلاق حرفهای تجارت نیز سخن به میان میآید. این ادعا به گونهای متناقض نما است؛ زیرا ماهیت سودگرایانه کسب و کار تجاری، به ظاهر تناسبی با مباحث اخلاقی ندارد.
بر اساس دیدگاههای سنتی در اقتصاد، تجارت و اخلاق دو گونه فضیلت متفاوت را ترویج میکنند. تجارت کسب سود و منفعت را دنبال میکند؛ در حالی که اخلاق به دنبال کسب فضیلت است. این دو هدف متفاوت، موجب تمایز این دو از یکدیگر میشود. از اینرو، نمیتوان از تاجر انتظار داشت در حوزة کسب و کار به دنبال اخلاق باشد. وی بنا بر نوع کار خود، میباید در پی کسب سود و منفعت باشد و این امر قابل جمع شدن با توصیههای اخلاقی نیست.2
در مقابل، برخی با رد این پیشداوری معتقدند تجارت توأم با اخلاق میتواند تاجران را در دستیابی به موفقیت در کسب و کار خود کمک رساند. این مهم میتواند با کسب اعتبار و شهرت در فضای کسب و کار و در نتیجه جلب اعتماد مشتریان صورت گیرد. گذشته از آنکه تجارت بدون اخلاق، همواره آسیبهای اجتماعی فراوانی را دربر داشته است و به طور مستقیم و یا غیرمستقیم حتی به خود تاجران و بازاریان آسیب میرساند. این دیدگاه به طور خاص در دههای اخیر طرفداران زیادی در میان متفکران علوم اجتماعی و همچنین افکار عمومی پیدا کرده است.3
پاسخ به پرسش مطرحشده در زمینة رابطة میان اخلاق و تجارت، به ضرورت بررسی فلسفة وجودی اخلاق حرفهای در فضای تجارت میانجامد. نگاه کارکردگرایانه صرف به اخلاق تجارت میتواند به ظهور و بروز نوعی اخلاق حرفهای سودگروانه بینجامد.4 در مقابل، اتخاذ رویکردی اسلامی میتواند زمینهساز حرکت به سمت نوعی اخلاق متعالی کسب و کار باشد.
نتیجه تلاش تکتک افراد برای کسب سود، تأمین منافع جامعه است؛ ثمرهای که آن را به طور معمول به دست نامرئی27 بازار نسبت میدهند. بر اساس این منطق، وجود رقابت میان دستاندرکاران فعالیتهای اقتصادی میتواند موجب شود تا افراد به گونهای به رعایت اخلاق کسب و کار مجبور شوند. برای نمونه، اگر دست اندرکاران اقتصادی، کالایی نامرغوب تولید کنند، دست نامرئی بازار آنها را از چرخة رقابت در بازار حذف میکند. |
در واقع، رویکرد دوم میتواند افزون بر تأمین اهداف تجارت، مانع از بروز بسیاری از آفتهای نهفته در ورای اندیشة سودگروی باشد. اثبات این فرضیه از طرفی نیازمند بررسی امکانپذیری طراحی و ترویج اخلاق تجاری بر اساس آموزههای اسلامی، و از طرف دیگر نشان دادن برتری آن در مقایسه با اخلاق حرفهای سودگروانه است.
لازم به ذکر است که آنچه از آن در این مقاله با عنوان اخلاق تجارت5 یاد میشود مفهومی گستردهتر از مبادلات تجاری است و شامل فعالیتهای تولیدی و خدماتی صورت گرفته به منظور تولید و عرضه کالاها و خدمات به بازار مصرف نیز میشود.همچنین با توجه به گسترش فعالیتهای تولیدی و خدماتی اقتصادی در قالب بنگاههای اقتصادی، بحث از اخلاق تجارت علاوه بر بررسی ملاحظات اخلاقی ناظر به رابطه میان فروشنده و خریدار، به جنبههای سازمانی اخلاق کسب و کار به ویژه در مورد جنبههای اخلاقی در رابطه میان نیروی انسانی فعال در یک بنگاه تولیدی و همچنین رابطه بنگاههای تولیدی و خدماتی با محیط انسانی و طبیعی پیرامونشان به خصوص محیط زیست نیز میشود.6
بر اساس تعبیر فوق، اساسی ترین سوال در اخلاق تجارت آن است که آیا اساسا اخلاق و تجارت رابطه ای دارند؟ در این زمینه سوالهای فرعی دیگری نیز مطرح میشود: آیا میتوان در سطح خرد قواعدی برای مبادله منصفانه و مسئولانه میان افراد طرح کرد و به عدالت مبادله ای دست یافت؟ آیا میتوان در بعد کلان سخن از قواعد فرهنگی ونهادی بازرگانی برای جهان تجاری زد؟
آیا بنگاهها و موسسات تجاری مسئولیتی اخلاقی در مورد کارکنان خود، مجاورین کارخانه و همچنین محیط زیست دارند؟ آیا میتوان برای بنگاهها مسئولیت اجتماعی در نظر گرفت؟ آیا نظام بازار آزاد ساز و کاری منصفانه و مناسب ترین شیوه در توزیع کالاها و خدمات در سراسر جامعه است؟ آیا در نظام بازار آزاد، به افراد درمانده و مستاصل توجهی میشود؟ دولت چه نقشی در کاستن از اسیبهای اخلاقی تجارت دارد؟7در این مقاله پس از مروری بر پیشینة تحقیق، به بررسی دیدگاههای مطرح شده دربارة رابطة اخلاق و تجارت، امکانپذیری اتخاذ رویکردی دینی ـ اسلامی به اخلاق تجارت و کاربرد این رویکرد در سیاستگذاری اخلاق حرفهای کسب و کار میپردازیم.
پیشینه تحقیق
در چند دهة اخیر، شکلگیری جنبش اخلاق حرفهای زمینهساز ایجاد نهضت علمی در زمینة اخلاق کسب و کار بوده است. اکنون اخلاق حرفهای به رشتهای دانشگاهی تبدیل شده است و کتابها، مقالهها و حتی نشریههای تخصصی زیادی در این حوزه از اخلاق کاربردی متتشر میشود.8 متأسفانه ادبیات فارسی موجود در زمینة اخلاق حرفهای و به ویژه اخلاق کسب و کار، آنگونه که باید گسترش نیافته است.
این نقص به طور خاص در مورد اخلاق کسب و کار با رویکرد اسلامی مشاهده میشود. اندیشمندان مسلمان بهرغم از میراث ارزشمند اخلاق اسلامی، هنوز به صورت جدی به عرصة اخلاق حرفهای تجارت و از جمله مبحث بنیادین فلسفة اخلاق اسلامی کسب و کار وارد نشدهاند.احد فرامرز قراملکی در کتاب اخلاق حرفهای، اخلاق کسب و کار را شرطی لازم برای موفقیت در تجارت در دنیای معاصر قلمداد میکند.
به اعتقاد او، گسترش اخلاق کسب و کار میتواند با ایجاد روحیة اعتماد متقابل میان صاحبان بنگاههای تولیدی و مشتریان به موفقیت هرچه بیشتر صاحبان کسب و کار بینجامد.9 وی به صورت پراکنده در بخشهای مختلف کتاب بر این نکته تأکید میکند که این کارکرد تنها زمانی محقق میشود که از اتخاذ رویکرد ابزارگرایانه به اخلاق کسب و کار اجتناب شود.
فرامرز قراملکی و نوچه فلاح، این نکته را به تفصیل در کتاب موانع رشد اخلاق حرفهای در سازمان بسط میدهند. به نظر آنها مشتریمداری ابزارنگارانه میتواند مانع گسترش اخلاق حرفهای در سازمانها و بنگاههای اقتصادی شود.10احمدحسین شریفی در تحلیل فلسفة اخلاق معیشت، به تأثیر اخلاق در موفقیت کسب و کار اشاره میکند.
وی با استناد به روایات واردشده از معصومان(ع) تاثیر مثبت اخلاق نیکو بر گسترش رزق و روزی، و همچنین تأثیر اخلاق بد بر تنگدستی و فقر را یادآوری میکند.نکتة برجسته در این تحلیل، اشاره به گسترش مفهوم رزق است که افزون بر دربرگرفتن مواهب مادی، رزقهای معنوی و اخروی، ازجمله توفیق در عبادت خداوند را نیز دربر میگیرد.11 معصومینیا نیز در تحلیلی اقتصادی با الهام از نظریههای عمر چاپرا اخلاق را به منزلة دست نامرئی نظام اقتصادی اسلام برای مقابله با شکست بازار قلمداد میکند.12
آلبرت سالامون13 در مقالهای با عنوان «اخلاق تجارت»، با گذر از تحلیلهای کارکردگرایانه، مسئولیت اجتماعی تجار و صاحبان حرفهها را در قالب نظریة مسئولیت اجتماعی بسط میدهد.14 پائول کامنیش15 نیز با تفکیک میان سودآوری و عرضة کالاها و خدمات به مثابه دو عنصر تعیینکننده در کسب و کار، عنصر دوم را زمینهساز معرفی اخلاق کسب و کار میداند.16
ورود به مباحث فلسفه اخلاق کسب و کار از منظر دین را میتوان در مقالة آندرو گاستافسون17 جستوجو کرد. او برای اثبات امکانپذیری اخلاق کسب و کار مسیحی یا دینی به انتقاد از دوگانهگرایی اخلاقی پرداخته، تفکیک اخلاق فردی از اخلاق کسب و کار را مردود میشمارد.18 رفیق عیسی بکان در کتاب اخلاق کسب و کار اسلامی سعی کرده است بر ویژگیهای اخلاق کار از دیدگاه اسلام تأکید کند.
به اعتقاد او، نظام اخلاقی اسلام که بر آموزههایی چون توحید، عدل، آزادی انتخاب، مسئولیت و خیرخواهی استوار است، به اخلاق کسب و کار اسلامی رنگ و بوی توحیدی میدهد.19در ادامه تلاشهای صورتگرفته برای ارائه رویکردی دینی به اخلاق کسب و کار، مقاله حاضر تلاش دارد تا ضمن نقد دلایل منتقدان اخلاق تجارت، به ویژه اخلاق کسب و کار دینی، به تبیین رویکرد خاص اسلام به فلسفة اخلاق تجارت در چارچوب ادبیات امروزی اخلاق حرفهای بپردازد.
در این تحلیل، افزون بر استفاده از رهیافتهای اخلاق حرفهای، از ادبیات رو به رشد اخلاق و اقتصاد به منزلة زیر بخشی از فلسفة اقتصاد استفاده میشود.
برخلاف نگرش سازمانی ارائهشده در آثار احد فرامرز قراملکی، تمرکز تحقیق حاضر بر فلسفة اخلاق کسب و کار در بازار است و رویکرد اسلامی به فلسفة اخلاقتجارت، به مثابة بدیلی برای رویکرد کارکردگرایانه تبیین میشود. تمرکز بر آثار سیاستی این رویکرد، از ویژگیهای خاص این تحقیق است.
دیدگاههای رقیب در اخلاق تجارت
بحث از اخلاق تجارت، سابقهای به اندازة عمر شش هزار سالة تجارت دارد. تجارت از زمان سومریها با قضاوتهای منفی همراه بوده است. ارسطو با تفکیک میان تجارت منزل20 و تجارت برای سود،21 اولی را ممدوح و دومی را مذموم میداند. وی افراد طرفدار تجارت سودگروانه را افرادی بیفضیلت میداند.ارسطو رباخواری را که در تجارت آن روز رواج داشته، مذموم شمرده است. در تاریخ شواهدی نیز از برخورد منفی مسیحیت با تجارت دیده میشود. نقل شده است که حضرت عیسی(ع) صرافان را از معبد بیرون راند؛ مسیحی از پولوس تا مارتین لوتر نیز از این رویه پیروی کردهاند.22
با شکلگیری دوران مدرن، دیدگاه منفی دربارة تجارت تعدیل شد. مرکانتلیستها تجارت را منبع ثروت تلقی کردند.23 مقبولیت تجارت در آن دوران در افکار جان کالوین،24 پیورتینهای انگلیسی25 و آدام اسمیت منعکس شده است. این تحول بر نوعی نگرش جدید به جامعه مبتنی بود که با شکلگیری پدیدههایی چون شهرنشینی، تمرکز جوامع، رشد صنعت و فناوری تحقق یافت و بر پایة آن، «تجارت برای سود» به منزلة هدف محوری و فضیلت جامعه تلقی شد.
این برداشت اشتباه، به آدام اسمیت نسبت داده شده است که حرص زدن خوب است. گرچه در گذشته تجارت به انگیزه سود محکوم بود، در دنیای مدرن تجارت به منظور کسب سود غیراخلاقی به شمار نمیآید.26اقتصاددانان در توجیه این رویکرد، به فرمولبندی رفتار اقتصادی بر اساس ایدة حداکثرسازی سود توسط عاملان اقتصادی روی آوردهاند. در نگرش اقتصادی، افراد با هدف کسب سود وارد بازار تولید و همچنین مبادله کالاها و خدمات میشوند. این انگیزة سودجویی به منزلة موتور محرک اقتصاد باعث میشود تا افراد حداکثر تلاش خود را برای کسب منفعت مبذول دارند.
نتیجه تلاش تکتک افراد برای کسب سود، تأمین منافع جامعه است؛ ثمرهای که آن را به طور معمول به دست نامرئی27 بازار نسبت میدهند. بر اساس این منطق، وجود رقابت میان دستاندرکاران فعالیتهای اقتصادی میتواند موجب شود تا افراد به گونهای به رعایت اخلاق کسب و کار مجبور شوند. برای نمونه، اگر دست اندرکاران اقتصادی، کالایی نامرغوب تولید کنند، دست نامرئی بازار آنها را از چرخة رقابت در بازار حذف میکند.28
این دیدگاه به طور معمول به بزرگانی چون آدام اسمیت نسبت داده میشود. فراز معروفی از کتاب ثروت و ملل او عمدتاً به منزلة شاهدی بر عدم دخالت اخلاق در تجارت و کسب و کار ذکر میشود. به نظر اسمیت، به دلیل خیرخواهی قصاب و یا نانوا غذای خود را از آنها مطالبه نمیکنیم، بلکه این انتظار ناشی از توجه آنها به منافع خود است.29
اینکه رسالت صاحبان حرفهها را تنها کسب سود قلمداد کنیم، با فلسفة شکلگیری حرفهها و مشاغل ناسازگار است. کسب و کار و تجارت اساساً با هدفی عمومی شکل گرفته و در پی تبدیل منابع موجود به کالاها و خدماتی است که سطح زندگی بشر را ارتقا دهد. به این منظور، برخورد مسئولانه و یا غیرمسئولانة تولیدکنندگان و عرضهکنندگان کالاها و خدمات از منابع محدود و اغلب تجدیدناپذیر میتواند سطح بهرهمندی جامعه را تحت تأثیر قرار دهد. |
در میان اقتصاددانان متأخر، میلتون فریدمن از برندگان جایزة نوبل اقتصادی را میتوان از طرفداران جدی این نظریه دانست. به اعتقاد فریدمن، یک تاجر خوب تنها موظف به رعایت قانون است و نمیتوان از او رعایت اخلاق را خواستار شد. در بیان او، مشاغل و بنگاههای اقتصادی رسالتی جز کسب سود ندارند. از اینروی، سخن از مسئولیت اجتماعی آنها اشتباه است. به اعتقاد او تنها خط قرمز صاحبان حرفهها و مشاغل قانون است.30
بسیاری از محققان علوم اجتماعی از این رویکرد افراطی به اخلاق تجارت انتقاد کردهاند. بر اساس دیدگاههای جدید اقتصادی، اخلاق و تجارت را نمیتوان و نباید از یکدیگر جدا کرد. از دیرباز اخلاق و تجارت رابطهای دیرینهای داشتهاند. اساساً تجارت بر پایة ملاحظات اخلاقی و لزوم فراهم کردن اسباب راحتی سایرین بنا شده است؛ 31
گذشته از آنکه دغدغههای بسیاری هم در میان تاجران و هم در میان مردم برای شکلگیری تجارتی اخلاقی وجود داشته و دارد. در ادبیات اقتصادی نیز به جنبههای اجتماعی تجارت توجه شده است. برای مثال، نظریة مزیت مطلق آدام اسمیت و نظریة مزیت نسبی ریکاردو در حمایت از تجارت آزاد، بر منافع اجتماعی آن تأکید میکند.
سالامون در انتقاد از این نظریه بیان داشته است که سود را نمیتوان هدف غایی تجارت تلقی کرد. کسب سود تنها وسیلهای برای ساماندهی تجارت است. حتی در جایی که سود برای عدهای ابزار امتیازخواهی شده است، باز هم هدف غایی نیست؛ بلکه عاملی برای کسب شأن و منزلت و ارضای میل به برنده شدن میباشد که هدف نهایی است.32
وانگهی جدا کردن اخلاق از تجارت میتواند فاجعهآفرین باشد. با نگاهی به تاریخ فعالیتهای اقتصادی بشر، میتوان این نکته را تأیید کرد، که ضعف اخلاق حرفهای در کسب و کار موجب بروز مشکلات بسیاری در جوامع بشری شده است. بروز مشکلات زیست محیطی در دنیای معاصر، بروز فجایع انسانی همانند حادثه بوپال هند، شکلگیری تجارتهای ضداخلاقی (تجارت مواد مخدر، قاچاق انسان) و تخریب پیوسته محیط زیست، همه ناشی از نبود نظام اخلاقی در تجارت است.33
جان گالبرایت،34 اقتصاددان برجسته، در تحلیل عواقب شکلگیری تجارت بدون اخلاق چنین میگوید: «زمانی که کسب سود هدف اصلی یک ملت میگردد، کاهش معنیداری در سطح زندگی بشریت به وجود میآید. اهداف اقتصادی قادر هستند که توجهات را از موضوعات حیاتی انسانی دور کنند و آزادی، هویت و خلاقیت در جامعهای که توسط شرکتهای بزرگ سودجو احاطه شده است، از دست رفته است».35
از طرف دیگر، گسترش اخلاق در فضای کسب و کار میتواند موجب رونق فعالیتهای تجاری شود. بنا بر تجارب موجود، غالبا شرکتهای وفادار به اخلاق حرفهای موفقتراند. گذشته از آنکه تقویت اخلاق در تجارت میتوان به آن مفهومی انسانی بخشیده، ریشة بسیاری از تعارضهای موجود را از بین ببرد.36
مسئولیت اخلاقی در تجارت
میلتون فریدمن در مقالة معروف خود در روزنامه نیویورک تایمز (13 سپتامبر 1970) ضمن رد «نظریة مسئولیت اجتماعی بنگاه»37 ادعا کرد که مسئولیت بنگاههای اقتصادی چیزی جز سودوری نیست. به نظر او در یک اقتصاد آزاد، فعالان عرصه کسب و کار تنها وظیفه دارند بدون کلک در رقابتی آزاد با دیگران منابع موجود را برای بالا بردن سود خود بهکار گیرند.38
به اعتقاد فریدمن، الزام بنگاهها به خرج کردن پول در کارهای خیرخواهانه و همچنین درگیر شدن آنها در پروژههای اجتماعی که سود شرکتها را بالا نمیبرد، کاری شبیه سرقت از سهامداران است. همچنین از آنجا که این بنگاهها تخصصی در زمینه امور اجتماعی ندارند، ورود آنها در این حوزه موجب کاهش کارایی و در نتیجه کاستن از منافع جامعه میشود.39
دیدگاه فریدمن از جنبههای مختلفی قابل نقد است. از یک طرف، تعیین کسب سود به منزلة تنها وظیفة اجتماعی فعالان در حوزة کسب و کار، مستلزم نادیده گرفتن سایر مسئولیتهای اجتماعی آنان است. فریدمن در تبیین نظر خود رعایت اخلاق حرفه ای را تنها به مشارکت شرکتها و بنگاهها در امور عام المنفعه تنزل داده است.
وانگهی جدا کردن اخلاق از تجارت میتواند فاجعهآفرین باشد. با نگاهی به تاریخ فعالیتهای اقتصادی بشر، میتوان این نکته را تأیید کرد، که ضعف اخلاق حرفهای در کسب و کار موجب بروز مشکلات بسیاری در جوامع بشری شده است. بروز مشکلات زیست محیطی در دنیای معاصر، بروز فجایع انسانی همانند حادثه بوپال هند، شکلگیری تجارتهای ضداخلاقی (تجارت مواد مخدر، قاچاق انسان) و تخریب پیوسته محیط زیست، همه ناشی از نبود نظام اخلاقی در تجارت است. |
از طرف دیگر، در استدلال فریدمن توجهی به مسئولیتهای متقابل افراد جامعه نسبت به هم نشده است. او بیان میکند که مدیر یک بنگاه تولیدی یا تجاری تنها در برابر سهامداران خود مسئول است و مسئولیتی در برابر دیگران ندارد. در این استدلال، هیچ وظیفة اجتماعی برای سهامدارن بنگاهها در نظر نگرفته است. این در حالی است که، یک بنگاه تولیدی تنها در برابر سهامدارانش مسئول نیست؛ بلکه در قبال جامعه و تمام کسانی که ذی نفع هستند نیز مسئول است.40
این دیدگاه را میتوان با اتخاذ رویکردی اجتماعی به بنگاههای تجاری به عنوان شکل سازمانیافته تجارت و داد و ستد سنتی تبیین کرد. بر این اساس، سهامدران واقعی یک بنگاه، تنها مالکان برگة سهام آن نیستند؛ بلکه کارمندان و مدیران، مشتریان و تمامی آحاد جامعه سهامدار آن محسوب میشوند.
با این تلقی، سخن از مسئولیت اجتماعی بنگاه بدون پشتوانه و منطق نیست. از اینروی، مدیران بنگاه باید انصاف را نه تنها در مورد مالکان سهم بنگاه، بلکه دربارة کارکنان، مشتریان و حتی ساکنان دور و نزدیک بنگاه نیز رعایت کنند.41 در حالی که فریدمن رعایت اخلاق حرفهای را تنها به مشارکت شرکتها و بنگاهها در امور عامالمنفعه تنزل داده است.
از سوی دیگر، اینکه رسالت صاحبان حرفهها را تنها کسب سود قلمداد کنیم، با فلسفة شکلگیری حرفهها و مشاغل ناسازگار است. کسب و کار و تجارت اساساً با هدفی عمومی شکل گرفته و در پی تبدیل منابع موجود به کالاها و خدماتی است که سطح زندگی بشر را ارتقا دهد. به این منظور، برخورد مسئولانه و یا غیرمسئولانة تولیدکنندگان و عرضهکنندگان کالاها و خدمات از منابع محدود و اغلب تجدیدناپذیر میتواند سطح بهرهمندی جامعه را تحت تأثیر قرار دهد.با این بیان، پرسش از نیاز به اخلاق حرفهای را میتوان در چارچوب هدف مورد نظر از کسب و کار، یعنی کمک به پیشرفت افراد جامعه با استفاده از تقسیم کار پاسخ داد. از اینروی، سودآوری از اهداف شکلگیری تجارت است، ولی نمیتوان آن را ملاک نهایی یا تنها ملاک قلمداد کرد.42
آلبرت دال43 با اشاره به این نکته بیان میکند که در دنیای امروز شرکتهای اقتصادی را نمیتوان در حد بنگاههایی با هدف کسب سود تنزل داد؛ زیرا ما شهروندان به دلیل نقش این شرکتها در تأمین منافعمان و کمک به تحقق اهداف جامعه از آنها حمایت میکنیم. بنابراین، بنگاههای اقتصادی را باید به مثابه نهادهای اجتماعی تلقی کرد که ادامة حیاتشان تنها تا زمانی توجیهپذیر است که کالاها و خدماتشان به تأمین اهداف اجتماعی کمک کند.44
دست نامرئی بازار و اخلاق تجارت
اقتصاددانان در توجیه بینیازی از اخلاق کسب و کار، به طور عمده به کارایی دست نامرئی45 بازار اشاره میکنند.46 به اعتقاد آنان، دست نامرئی بازار میتواند موجب رعایت اخلاق در محیط کسب و کار شود. بر اساس نظریة محوری علم اقتصاد، بازار به منزلة عرصهای برای رأیگیری عمل، میکند و خود مشکل را حل میکند. مصرفکنندگان با خرید نیازمندیهایشان از بازار، به نفع بقای صنایعی رأی میدهند که نیاز آنها را به بهترین شکل تأمین میکند.47
توجیه مزبور پذیرفته نیست؛ زیرا آرای مصرفکنندگان در بازار بسیار غیرشفاف است. در فضایی که مصرفکنندگان و تولیدکنندگان بسیاری در بازار فعالاند، چهبسا صنایعی بتوانند با زیرپا گذاشتن معیارهای اخلاقی به حیات خود ادامه بدهند.
درحالی که دست نامرئی بازار نتوانسته است در عمل هدف مزبور را تأمین کند و جامعة کنونی با نابسامانیهای بسیاری از جمله مشکلات تخریب جنگلها و مراتع، آلودگی آب و هوا و بسیاری از مشکلات زیست محیطی مواجه شده است. همچنین فضای رقابتی بازار افزون بر تشدید برخی از بیعدالتیهای اقتصادی در حق نیرویهای فعال در عرصة تجارت، موجب پدید آمدن بسیاری از فجایع انسانی و زیست محیطی شده است.48
ناتوانی نیروهای بازار، در جلوگیری از ناهنجاریهای اجتماعی و اقتصادی تجارت را میتوان از مصادیق شکست بازار49 قلمداد کرد. اقتصاددانان در مواجهه با شکست بازار، به طور معمول ضرورت دخالت دولت را یادآور میشوند. پرسش پیشرو آن است که آیا دولت میتواند با دخالت مستقیم تاجران را به رعایت موازین اخلاقی مجبور سازد؟ با توجه به شکنندگی گرایشهای اخلاقی، استفاده از فشار دولتی نمیتواند آنچنان کارساز باشد.
در برابر، این مصداق شکست بازار را میتوان با مهندسی فرهنگی تجارت و بازار ترمیم کرد؛ مهندسی فرهنگی تجارت نوعی سیاستگذاری فرهنگی و در مواردی اقتصادی برای نهادینه کردن روح مسئولیتپذیری اخلاقی در میان صاحبان حرفهها و مشاغل است که شرح و بسط آن مجال دیگری میطلبد.
پی نوشت ها:
1. ر.ک: احد فرامرز قراملکی، اخلاق حرفهای، ص 33ـ40.
2. Ferrell & Fraedrich Business Ethics, Ethical Decision Making and Cases, 3rd ed, p.7-10 / Jones, C. et. al 2005. For Business Ethics.
3. ریچارد گئورگه، تاریخچه اخلاق کسب و کار، ترجمه جواد ابراهیمی، ص 35-9 / احد فرامرز قراملکی، اخلاق حرفهای، ص 43ـ52.
4. Roger Bradburn, Understanding Business Ethics, p.4-7.
5 Business Ethics
6. با توجه به اینکه واژه اخلاق تجارت مفهومی عام تر از اخلاق داد و ستد و خرید و فروش دارد و به به جنبه های اخلاقی فعالیت های تولیدی به ویژه در حیطه سازمانی نیز مرتبط است، برخی اصطلاح Business Ethics را به اخلاق کسب و کار ترجمه کرده اند. این گسترش مفهومی به معنای آن نیست که اخلاق تجارت تمامی حوزه های اخلاق کاربردی را شامل شود. اخلاق تجارت یا کسب و کار به طور خاص می تواند از مباحثی چون اخلاق پزشکی ، اخلاق آموزش و پرورش، اخلاق پژوهش، اخلاق مدیریت، اخلاق شهروندی ، اخلاق رسانه، اخلاق فن آوری اطلاعات و اخلاق ورزش متمایز باشد (رک به : Sorel 1998, 150، سولومون 1386، 285-271).
7. ر.ک: آلبرت سی سالامون، اخلاق تجارت، ص 279-278.
8. ریچارد گئورگه، تاریخچه اخلاق کسب و کار، ص 32ـ16.
9. احد فرامرز قراملکی اخلاق حرفهای، ص 41ـ33.
10. احد فرامرز قراملکی و رستم نوچه فلاح، موانع رشد اخلاق حرفهای در سازمان، ص 52ـ45.
11. احمدحسین شریفی، آیین زندگی، اخلاق کاربردی، ص 110-107.
12. غلامعلی معصومینیا، «اخلاق اقتصادی، مبانی بینشی، آموزهها و آثار»، اقتصاد اسلامی، ش 26، ص 149-119.
13. Solomon Robert C.
14. آلبرت سی سالامون، اخلاق تجارت، ص 285-279.
15. Comenisch Paul F.
16. پاول کامنیش، اخلاق کسب و کار؛ دست یابی به اصل موضوع، ترجمه امید فرمان آرا، ص 48.
17. Andrew Gustafson
18. اندور گاستافسون، حمایت از کلگرایی اخلاقی، پاسخی به رویکردهای دینی در اخلاق کسب و کار، ترجمه محمد حسین نوروزی، ص 72-67.
19. Rafik Issa Beekun, Islamic Business Ethics, p.8-29.
20. Oikonomikos
21. Chrematisike
22. آلبرت سی سالامون، اخلاق تجارت، ص 272.
23. Blaug, Mark, Econmic Theory in Retrospect, 5th ed, P.10.
24. Johan Calvin
25.English Puritans
26. آلبرت سی سالامون، اخلاق تجارت، ص 272.
27 Invisible hand
28. See: De George, Richard T, Business Ethics, p.112.
29 Smith, Wealth of Nation, In Bullock, C. J. (ed), Harvard Classics, p.19-20
30.Milton Friedman, The Social Responsibility of Businesses is to Increse Profit, p.250.
31. ر.ک: ریچارد گئورگه، تاریخچه اخلاق کسب و کار، ترجمه جواد ابراهیمی، ص 16-19.
32. آلبرت سی سالامون، اخلاق تجارت، ص 275.
33. ریچارد گئورگه، تاریخچه اخلاق کسب و کار، ترجمه جواد ابراهیمی، ص 29-28.
34. Galbraith.
35. پاول کامنیش، اخلاق کسب و کار؛ دست یابی به اصل موضوع، ص 61ـ60.
36. ر.ک: احد فرامرز قراملکی، اخلاق حرفهای، ص 52ـ46.
37 Social responsibility
38. Friedman, The Social Responsibility of Businesses is to Increse Profit, p.249
39. آلبرت سی سالامون، اخلاق تجارت، ص 280.
40. احد فرامرز قراملکی و رستم نوچه فلاح، موانع رشد اخلاق حرفهای در سازمان، ص 14-13.
41. آلبرت سی سالامون، اخلاق تجارت، ص 281.
42. پاول کامنیش، اخلاق کسب و کار؛ دست یابی به اصل موضوع، ص 48.
43 Robert Dall
44. همان.
45 Invisible hand
46 Shaw & Barry, Moral in Business, Wadsworth Publishing Company, p.146-147.
47. پاول کامنیش، اخلاق کسب و کار؛ دست یابی به اصل موضوع، ص 59.
48. ریچارد گئورگه، تاریخچه اخلاق کسب و کار، ترجمه جواد ابراهیمی، ص 29-26.
49 Market failure
محمدجواد توکلی/ دانش آموخته حوزه و عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
منبع:دو فصلنامه معرفت اقتصادی شماره 1
ادامه دارد.............