در همين حال صداي زنگ تلفن، رشته افكار كميسر را پاره كرد. از آن سوي خط از دفتر فرماندهي پليس به كميسر اطلاع داده شد مرد 52 سالهاي به نام هنريك راسموس در اتاق 202 هتل نواك در خيابان چيليس در وان حمام به طرز مشكوكي جان سپرده است.
كميسر با عجله به طرف خيابان چيليس حركت كرد. در مقابل هتل 13 طبقه دو خودرو پليس، آمبولانس و تعدادي رهگذر ديده ميشد. در قسمت رزروشن هتل دو زن جوان آرام و ساكت ايستاده بودند و در داخل سالن پاويون هتل مرد ميانسالي كه كت و شلوار طوسي به تن داشت در حال صحبت با دو نفر از ماموران پليس بود.
وقتي كميسر وارد هتل شد يكي از آن دو مامور با عجله به طرف كميسر رفت و خودش را گروهبان وارنر، مامور گشت كلانتري معرفي كرد و توضيح داد كه حادثه در طبقه يازدهم در اتاق 202 رخ داده است.
گروهبان وارنر سپس مردي را كه كنارش ايستاده بود معرفي كرد و گفت: ايشان آقاي پترسون مدير داخلي هتل هستند. در ضمن سرگرد ايگنز رئيس كلانتري و آقاي بدفورد مديرهتل در محل حادثه در اتاق 202 هستند.
اتاق 202 در انتهاي راهروي باريك طبقه يازدهم قرار داشت. در داخل راهرو 2 مامور پليس، خدمتكار طبقه يازدهم، مرد جوان 42 سالهاي كه قيافهاي مضطرب و نگران داشت و يك پيرمرد 70 ساله كه كت و شلوار بسيار شيك و گران قيمتي به تن داشت ايستاده بودند.
سرگرد ايگنز رئيس كلانتري با ديدن كميسر جلو آمد و پس از احترام نظامي گفت: ساعت حدود 6 و 30 دقيقه صبح به ما اطلاع داده شد حادثه ناگواري در هتل نواك رخ داده است. بلافاصله ما در محل حاضر شديم و تحقيقات خود را آغاز كرديم.
متوفي مرد 52 سالهاي به نام هنريك راسموس است كه هفته پيش همراه دوست خود ادوارد در اين هتل اقامت گزيدهاند. آنها گويا در كار خريد و فروش اشياي عتيقه و قديمي هستند. جسد هنريك در داخل وان حمام است. دوست مقتول، ادوارد مدعي است هنريك هنگام حمام گرفتن دچار خفگي شده و فوت كرده است.
كميسر چند سوال از رئيس كلانتري منطقه پرسيد و آن گاه وارد حمام كوچك اتاق شد. جسد هنريك راسموس داخل وان افتاده بود. گردنش به سمت راست خم شده بود. وان، خالي از آب بود و سرگرد توضيح داد ماموران آب وان را خالي كردهاند. صورت مقتول كاملا كبود بود و چشمان نيمه بازش به سقف حمام دوخته شده بود.
دو دست او در دوطرف بدنش رها شده بودند و پاهايش نيز به حالت دراز روي وان بيرون افتاده بود. كميسر پيژامه و تيشرت سفيد رنگي كه كنار وان روي زمين افتاده بود را برداشت و نگاهي به آنها انداخت. هر دو تميز و خشك بودند. كميسر دستور داد لباسها را به مركز بفرستند. هيچ اثري از آشفتگي در داخل حمام ديده نميشد.
كميسر سپس به بررسي اتاقها پرداخت. همه چيز مرتب و منظم بود و اثري از به هم ريختگي ديده نميشد. در اتاق خواب كوچك دو تخت ديده ميشد كه وضعيت هر دو به هم ريخته شده بود. كميسر سپس دستور داد تا دوست و همكار مقتول را بياورند.
لحظاتي بعد ادوارد كه در راهرو آرام و ساكت ايستاده بود وارد اتاق شد. وي رودرروي كميسر ايستاد و با صداي لرزاني گفت: من و هنريك هفته پيش براي انجام چند معامله به اينجا آمديم. قرار بود فردا هم اين شهر را ترك كرده و به شهر خودمان برگرديم.
وي افزود: من و هنريك از دو سال پيش به طور شريكي اشياي عتيقه و قيمتي خريد و فروش ميكرديم. هفته پيش هم براي چند معامله به اين شهر آمديم و در اين هتل مستقر شديم كه متاسفانه اين حادثه تلخ روي داد.
ادوارد كه بشدت مضطرب و نگران بود و دائم دستهايش را تكان ميداد، افزود: ما ديشب تا ديروقت بيدار بوديم. حساب و كتاب كارهايي را كه انجام داده بوديم، ميكرديم. ساعت حدود يك نيمه شب بود كه به رختخواب رفتيم. ساعت 6 صبح يك لحظه متوجه شدم صداي شير حمام ميآيد. فكر كردم هنريك دوش ميگيرد و توجهي نكردم. دوباره به خواب رفتم. آنقدر خسته بودم كه دوباره خوابم برد.
نيم ساعت بعد كه چشم باز كردم باز هم صداي ريزش آب ميآمد. ناخودآگاه از تخت پايين آمدم و پشت در حمام رفتم و هنريك را صدا كردم. وقتي جواب نداد به ناچار در حمام را آرام باز كردم. آب از وان سرازير شده بود و كف حمام را كاملا گرفته بود. در آنجا بود كه متوجه شدم دوست عزيزم داخل وان حمام به آن طرز دلخراش خفه شده است. سراسيمه شيردوش را بستم و...
ادوارد يادآور شد هنريك متاسفانه مشروب زياد مصرف ميكرد. او شديدا معتاد بود بهطوري كه چند بطري مشروب را سر ميكشيد و از خودبيخود ميشد.
ديشب هم زيادهروي كرد و فكر ميكنم صبح وقتي به حمام رفت كاملا هوشيار نبود. به همين دليل هم وقتي وان پر از آب شده، او ناخودآگاه خفه شده و جان سپرده است. در آن شرايط نميدانستم چه كار كنم. بعد از دقايقي كه به خود آمدم سراسيمه خدمتكار طبقه يازدهم را با خبر كردم و او هم به مدير داخلي هتل خبر داد. باور كنيد نميدانم جواب خانوادهاش را چه بدهم.
كميسر پس از اينكه چند سوال درخصوص كارهاي مقتول و شريكش پرسيد، از خدمتكار طبقه يازدهم بازجويي كرد. جورج، خدمتكار سياه چهره كه بسيار آرام و شمرده صحبت ميكرد به كميسر گفت: ساعت حدود 6 و 30 دقيقه صبح بود كه آقاي ادوارد سراسيمه مرا صدا زد و گفت دوستم در داخل وان حمام خفه شده است.
او بسيار وحشت زده بود. به اتفاق وارد حمام شديم و با جسد مقتول بيچاره كه داخل وان حمام افتاده بود روبهرو شديم و بعد هم من با عجله پايين دويدم و موضوع را به آقاي پترسون مديرداخلي هتل اطلاع دادم كه ايشان هم بعد از ديدن صحنه با كلانتري تماس گرفت.
جورج يادآور شد كه 20 سال است در اين هتل كار ميكند و تا به حال با چنين صحنهاي روبهرو نشده است.
كميسر پس از بازجويي از جورج، از پترسون مديرداخلي هتل و فرد كويل مدير هتل هم سوالاتي پرسيد و آنگاه آنچه را كه اتفاق افتاده بود يك بار ديگر مرور كرد و بعد رو به سرگرد گفت: مقتول خفه نشده بلكه به قتل رسيده است و سپس دستور دستگيري قاتل را صادر كرد.
شما خواننده عزيز حدس بزنيد قاتل كيست و كميسر از كجا او را شناخت. كميسر حداقل دو دليل براي دستگيري قاتل داشت. اگر ماجرا را به دقت خوانده باشيد حتما متوجه خواهيد شد.
حميد موفق