0

خشم نامادري جان کودک را گرفت

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

خشم نامادري جان کودک را گرفت

 

 
بعضی از متهمان تصور می‌كنند اگر دروغ بگویند می‌توانند خود را از مجازات نجات دهند. در حالی كه همه قضات در ابتدای محاكمه تاكید می‌كنند واقعیت می‌تواند بیشتر از هر چیزی به آنها كمك كند و بهتر است واقعیت را بگویند. چند سال قبل متهمی مدت‌ها در زندان ماند؛ چون دروغ گفته‌ بود و این دروغگویی آنچنان او را آزار داد كه در دادگاه اعتراف كرد مجازات دروغگویی‌اش را تحمل می‌كند.

ماجرا از این قرار بود كه زنی كشته شده ‌بود و وقتی پلیس تحقیقات خود را آغاز كرد، پسر این زن ادعا كرده ‌بود قاتل پدرش است. او گفته ‌بود دیده پدرش، مادرش را از پنجره به بیرون پرت كرده ‌است.

ماموران تحقیقات گسترده‌ای را آغاز كرده ‌بودند و شوهر مقتول هم براساس گفته‌های پسرش بازداشت شده ‌بود.

متهم، اتهام را انكار می‌كرد و می‌گفت زمانی كه همسرش فوت شده او در خانه نبوده‌ است و احتمال این‌كه او خودكشی كرده ‌باشد، زیاد است.

این مرد گفته‌ بود: من و همسرم خیلی با هم اختلاف داشتیم و چون سه فرزند داشتیم از هم جدا نمی‌شدیم. دو دخترم ازدواج كرده ‌بودند و پسرم در خانه ما بود. او شاهد درگیری من ومادرش بود و این موضوع ناراحتش می‌كرد. او به‌خاطر اختلافی كه با همسرم داشتم، همیشه از من دلخور بود و از مادرش حمایت می‌كرد، اما آن روز من درخانه نبودم و نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد.

این مرد اصرار زیادی داشت كه بی‌گناه‌ است و می‌گفت از آنجا كه همسرش سابقه خودكشی دارد، احتمال این‌كه خودكشی كرده ‌باشد زیاد است.

مرد متهم چند ماه در بازداشت مانده بود تا تحقیقات پلیس كامل شود. ماموران بعد از بررسی‌گفته‌های مرد متهم به صحت آن پی برده ‌بودند و متوجه شده‌ بودند این مرد زمان قتل در خانه نبوده و در محل كارش پیش همكارانش بوده‌ است.

او بعد از چند ماه آزاد شده‌ بود، اما این‌بار ماموران پسر جوان را بازداشت كرده‌ بودند. چرا كه او سعی كرده ‌بود مسیر تحقیقات را منحرف كند. هرچند این پسر هم قتل را نپذیرفته بود، اما كیفرخواست علیه وی صادر شده و با این دلیل كه زمان مرگ مقتول او در خانه بوده‌ است، پرونده را به دادگاه كیفری استان تهران فرستادند.

وقتی متهم در برابر من حاضر شد، به او گفتم نجات در راستی است و باید واقعیت را بگوید. او هم گفت هرچه اتفاق افتاده ‌است را می‌گوید. مرد جوان ماجرای مرگ مادرش را این‌طور تعریف كرد: شب قبل از حادثه پدر و مادرم طبق معمول با هم دعوا كردند و مادرم گفت این‌بار خودم را می‌كشم. پدرم با بی‌تفاوتی گفت برو هركاری كه دلت می‌خواهد، بكن.

فردای آن روز پدرم سركار رفت.من هم به حمام رفتم، چون قرار بود با دوستانم جایی بروم. وقتی در حمام بودم صدای مهیبی شنیدم و بلافاصله بیرون آمدم و متوجه شدم كه مادرم خودش را از پنجره به بیرون پرت كرده ‌است. نمی‌دانستم چه بگویم و چه بكنم.

از دست پدرم ناراحت بودم و می‌خواستم از او انتقام بگیرم. پدرم همیشه مادرم را اذیت می‌كرد و او را آزار می‌داد. به مادرم توجهی نمی‌كرد و تحقیرش می‌كرد. من كینه زیادی به خاطر این رفتارش داشتم و می‌خواستم كاری كنم كه مجازات شود. به همین خاطر هم وقتی ماموران آمدند، گفتم پدرم او را به پایین پرت كرده است، در صورتی كه واقعیت نداشت. او اصلا در خانه نبود.

این پسر گفت كه هرگز پدرش را به خاطر رفتاری كه با مادرش داشته، نمی‌بخشد. اما گفت كه دروغگویی او باعث شده است پدرش گرفتار شود و از كارش پشیمان است و به خاطر رفتاری كه با پدرش داشته، طلب بخشش كرد.

شاید پدر این جوان نسبت به همسرش رفتار درستی نداشته است، اما در این قتل گناهكار نبود و مقتول خودش خودكشی كرده‌ بود. این جوان به خاطر ظلمی كه به پدرش كرد، مجازات شد و حتی برای او درخواست قصاص شد. پدران جایگاه خاصی در زندگی فرزندانشان دارند و خداوند هم بسیار سفارش كرده است كه به والدین احترام بگذارید و پدران خود را محترم بدانید. این جوان تاوان این ظلم را پس داد.

حسینی كوه‌كمره‌ای ـ قاضی دادگاه تجدیدنظر ارومیه

 
جمعه 6 مرداد 1391  1:38 PM
تشکرات از این پست
farajollah
farajollah
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 7
محل سکونت : کرمان
جمعه 6 مرداد 1391  1:41 PM
تشکرات از این پست
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

پاسخ به:خشم نامادري جان کودک را گرفت


نقل قول farajollah

جای تاسف داره آخه چرا؟

با سلام

در این جور موارد کودکان قربانی دعواها و مشکلات که حاصل از بی تدبیری و بی فکری هستش میشن.

خدایا تمام کودکان را در صلح و صفا و سلامتی قرار ده. آمین

 

جمعه 6 مرداد 1391  1:45 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها