حيف كه موافق غوغاسالاري نيستم. سه تا مسافر در عقب نشستهاند و من هم در صندلي جلو، ولو. راننده دنده عوض ميكند و امواج خروشان ترافيك يكدنده شهر را موشكافانه ميشكافد و به پيش ميرود.... نگاهي به اطراف داخل تاكسي مياندازم و زير لب با حافظ شوخي ميكنم كه: صد نكته غير حسن ببايد كه «تاكسي» /مقبول طبع مردم صاحبنظر شود!
***
مسافر سمت راست عقب: ببخشيد آقاي راننده، جسارت نباشد، داخل تاكسي خيلي گرم است؛ امكانش هست كه كولر ماشين را روش كنيد؟
راننده: نه خواهر من، امكانش نيست. حرف شما هم جسارت نيست، اما باعث خسارت است.
- وا..... چطور مگه؟....
- ببين آبجي، ماشينم گازسوز است و كشش لازم را ندارد.
- با 200 تومان اضافه كرايه، قضيه حل است؟....
- خب از اول ميفرمودين خواهر من!... چرا اين قدر لقمه رو دور سرتون ميچرخونين؟
***
مسافر سمت چپ عقب: ولي من با دادن پول اضافه موافق نيستم. مديرعامل سازمان تاكسيراني گفته كه رانندهها حق دريافت كرايه اضافه به دليل روشن كردن كولر ندارند. من نميخواهم بيقانوني كنم.
- خب مثلا بيقانوني نكني، چيكار ميخواي بكني؟
-ببخشيد، بيزحمت اين بالابر شيشه پنجره كنار من را بدهيد تا شيشه را پايين بدهم.
- نميشود عزيز من... گذاشتن و برداشتن دستگيره بالابر باعث استهلاك دسته آن ميشود. لطفا از هواي پنجره كنار مسافر سمت راستي استفاده كنيد.
- با 100 تومان اضافه كرايه ، مشكل حل است؟
- بفرماييد... اين دستگيره را فعلا داشته باشيد؛ بازم هست....
***
مسافر وسطي عقب: معذرت ميخواهم جناب راننده، ميشود يك بوقي بزنيد اين موتوريه بره كنار؟...آخه بدجوري لوله اگزوزش كنار پنجره و نزديك بيني منه.
- ديگه چي عزيز من؟.... هر بوقي ميدونين چقدر برق و باتري ماشين را مصرف ميكنه؟ شما ظاهرا از هدفمند شدن حاملهاي انرژي بيخبريد؟....
- با 50 تومن اضافه كرايه، به برق ماشين فشاري نمياد؟
- گوشتان را بگيريد كه ميخوام صداي بوق را درآورم....
***
مسافر جلويي: وايستا آقاي راننده، من پياده شم!...
ــ مگر شهر هرته كه پياده شي؟.... ايستگاه!
رضا رفيع