0

مذاكرات گروه 1+4 در تاكسي

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

مذاكرات گروه 1+4 در تاكسي

 

در گرماگرم هواي امرداد، با تمام وجود داخل تاكسي نشسته‌ام. بلاتشبيه، به نازي كه ليلي به محمل نشيند. ساكت و صامت؛ كانّه ماكت. اما... در اندرون من خسته دل ندانم كيست‌‌/‌‌كه من خموشم و او در فغان و در غوغاست.
 

حيف كه موافق غوغاسالاري نيستم. سه تا مسافر در عقب نشسته‌اند و من هم در صندلي جلو، ولو. راننده دنده عوض مي‌كند و امواج خروشان ترافيك يك‌دنده شهر را موشكافانه مي‌شكافد و به پيش مي‌رود.... نگاهي به اطراف داخل تاكسي مي‌اندازم و زير لب با حافظ شوخي مي‌كنم كه: صد نكته غير حسن ببايد كه «تاكسي» /‌‌مقبول طبع مردم صاحب‌نظر شود!

 

***

مسافر سمت راست عقب: ببخشيد آقاي راننده، جسارت نباشد، داخل تاكسي خيلي گرم است؛ امكانش هست كه كولر ماشين را روش كنيد؟

راننده: نه خواهر من، امكانش نيست. حرف شما هم جسارت نيست، اما باعث خسارت است.

- وا..... چطور مگه؟....

- ببين آبجي، ماشينم گازسوز است و كشش لازم را ندارد.

- با 200 تومان اضافه كرايه، قضيه حل است؟....

- خب از اول مي‌فرمودين خواهر من!... چرا اين قدر لقمه رو دور سرتون مي‌چرخونين؟

***

مسافر سمت چپ عقب: ولي من با دادن پول اضافه موافق نيستم. مديرعامل سازمان تاكسيراني گفته كه راننده‌ها حق دريافت كرايه اضافه به دليل روشن كردن كولر ندارند. من نمي‌خواهم بي‌قانوني كنم.

- خب مثلا بي‌قانوني نكني، چيكار مي‌خواي بكني؟

-ببخشيد، بي‌زحمت اين بالابر شيشه پنجره كنار من را بدهيد تا شيشه را پايين بدهم.

- نمي‌شود عزيز من... گذاشتن و برداشتن دستگيره بالابر باعث استهلاك دسته آن مي‌شود. لطفا از هواي پنجره كنار مسافر سمت راستي استفاده كنيد.

- با 100 تومان اضافه كرايه ، مشكل حل است؟

- بفرماييد... اين دستگيره را فعلا داشته باشيد؛ بازم هست....

***

مسافر وسطي عقب: معذرت مي‌خواهم جناب راننده، مي‌شود يك بوقي بزنيد اين موتوريه بره كنار؟...آخه بدجوري لوله اگزوزش كنار پنجره و نزديك بيني منه.

- ديگه چي عزيز من؟.... هر بوقي مي‌دونين چقدر برق و باتري ماشين را مصرف مي‌كنه؟ شما ظاهرا از هدفمند شدن حامل‌هاي انرژي بي‌خبريد؟....

- با 50 تومن اضافه كرايه، به برق ماشين فشاري نمياد؟

- گوشتان را بگيريد كه مي‌خوام صداي بوق را درآورم....

***

مسافر جلويي: وايستا آقاي راننده، من پياده شم!...

ــ مگر شهر هرته كه پياده شي؟.... ايستگاه!

رضا رفيع

 

جمعه 6 مرداد 1391  2:37 AM
تشکرات از این پست
farshon
دسترسی سریع به انجمن ها