رحمت عام الهی وصفی است که مقتضای خداوندی و الوهیت پروردگار است و در هر مخلوقی به فراخور آن، پدید آمده است و جنبههای تشریعی و عصیان و اطاعت مخلوقات به معنای شایع، نقشی در بهرهمندی از این رحمت نداشته است .
چکیده
نظریة پلورالیزم دینی برای به رسمیت بخشیدنِ تکثر و تنوع دینی در جهان، به تفسیر خاصی از برخی مفاهیم و آموزه های دینی روی آورده تا آنها را همسو با دیدگاه خود معرفی کند. از جملة این مفاهیم، اوصاف کلیدیِ رحمت، هدایت و حکمت الهی در قرآن است که نقش مهمی در موضوع خداشناسی و معادشناسی دارند. براساس این نظریه، نفی حقانیت و سعادت صاحبان ادیان دیگر، که جمع زیادی از انسانها را در بر میگیرد، با اتصاف خداوند به رحمت، هدایت و حکمت، ناسازگار است.
با تتبع در همة آیات مرتبط میتوان دریافت که این نظریة از تفسیر ناقص و یک سویهای از این اوصاف سود جسته و تفسیر درست وجامع این دسته از آیات، به هیچ روی نظریة مزبور را بر نمیتابد. خلل های جدی در تفسیر این اوصاف در نظریة پیش گفته عبارتاند از:خلط میان رحمت عام و خاص الهی، غفلت از گوناگونی مراتب هدایت الهی به مثابة صفت فعل خداوند، خلط میان نظام تکوین و تشریع، و نیز بین ارادة تکوینی و تشریعی الهی و اقتضائات و لوازم هر یک در تفسیر حکمت خداوند.
کلید واژهها: اسماء و اوصاف الهی، نظریة پلورالیزم دینی، رحمت الهی، هدایت الهی، حکمت الهی.
مقدمه
نظریة کثرتگرایی دینی (پلورالیزم دینی) بازتابی از نظریههای دین شناسانة بشری است که معضلات معرفتشناسانه و خلأهای دینشناسانه و چالشهای جامعهشناسانة ناشی از مواجهه و اصطکاک فرهنگها و صاحبان ادیان با یکدیگر، در طرح آن نقش ایفا کرده است؛ البته خاستگاهها و علل سیاسی و روانشناختی نیز در برخی حوزههای طرح آن قابل جستوجوست.
دغدغههایی که این نظریه در پی فرونشاندن آن ست، دغدغههای هدایت، رستگاری و نجات انسانهاست. پلورالیزم دینی برآن است تا این دغدغههای حاصل از نگاه سنتی دینداران را با خوشبینانهترین نگرش فرونشاند و باب هدایت و سعادت و نجات را گشادهتر از آن چیزی بداند که مورد ادعای صاحبان هر یک از ادیان است؛
هر چند به بهای بیپاسخ نهادن دغدغة جدی حقیقت و پاک کردن صورت مسئلة آن یا تفسیری بدیع و غریب از آن باشد.برای پلورالیزم دینی رهیافتها و پشتوانههای گوناگونی بیان کردهاند که برخی فلسفی و معرفتشناختی، بعضی کلامی و دینشناختی و شماری قرآنی است. آنچه در این نوشتار در مد نظر است، یکی از پشتوانههای کلامی و دینی آن است که بیتردید نگاهی دینی میطلبد.
آیات قرآن کریم دربارة هدایت الهی گویای آن است که اولاً معنای هدایت روشن است و ثانیاً گسترة تحقق این صفت نیز با معنای مختلف آن قابل تبیین و تحدید است و هدایت در برخی معانیاش از بخشی از آدمیان سلب شده؛ گو اینکه این بخش را تودهای عظیم از انسان ها تشکیل دهند. بر همین اساس وصف هدایتگری خداوند در کنار وصف «اضلال» در مورد خداوند عنوان شده که لازم است به دقت تبیین شود. |
این پشتوانه، تلقی خاص از اسمای حسنای الهی است، به گونهای که با مدعیات پلورالیزم سازگار افتد.از آنجا که موضوع اسمای حسنای الهی موضوعی دینی است که در بستر تعالیم ادیان آسمانی مطرح شده، نمیتوان فارغ از این بستر به تحلیل و تصور شخصی از آن پرداخت و در نتیجه شایسته و بایسته است که محققانِ هریک از ادیان آسمانی در قبال آن، تبیینی مناسب با آموزههای آن دین جستوجو و عرضه کنند. مقالة حاضر نیز این هدف را از منظر قرآن کریم، به عنوان منبع ناب و اصلی دین اسلام، میکاود.
1. نظریة پلورالیزم دینی در باب اسمای حسنای الهی
از جمله پرسشهای آغازین نظریة پلورالیزم دینی، پرسشی عقیدتی است که راجع به عقاید دینی صاحبان ادیان و رابطة آنها با یکدیگر از یک سو، و سعادت و نجات دینداران مختلف از سوی دیگر، طرح میشود و نهایتاً عقیده به محرومیت پیروان برخی ادیان از نجات و سعادت و هدایت واقعی مورد استبعاد و انکار قرار میگیرد. بر همین اساس که مدلول التزامیِ برخی اوصاف و اسمای حسنای الهی، اعم از اوصاف ذاتی یا فعلی، دلیل و پشتوانهای برای ادعای مذکور تصور میشود.
فی المثل از منظری نقادانه به کلام مسیحی چنین طرح شده است:از یک سو خداوند، خالق و مالک همة موجودات و خواهان خیر مطلق و رستگاری نوع انسان است و از سوی دیگر میگوید: تنها از طریق پاسخ گفتن مؤمنانه به خداوند و وساطت مسیح میتوانیم نجات یابیم که این سخن، اکثریت عظیمی از مردم قبل و بعد مسیح را محروم از نجات میکند.
همچنین با نگرش نقادانه به کلام اسلامی چنین گفته شده است:این پرسش کلامی در برابر عقیده به خطای مسیحیت در باب الوهیت مسیح براساس نظر اسلام مطرح است که چگونه خداوند علیرغم حکمت و عدالت بیکران خود اجازه میدهد که یکی از ادیان عمدة جهان که میلیونها نفر از مردم، رستگاری خویش را در آن جستوجو کردهاند، به مدت دو هزار سال در گمراهی به سر برده باشد؟
فیالواقع در برابر تصویر رایج از اوصاف و اسمای حسنای الهی در اندیشة عموم دینداران و مؤمنان که مثلاً رحمت و هدایت ویژة الهی شامل حال نیکان و مؤمنان میشود و نظام آفرینش در ناحیة تکوین و تشریع بر مبنای حکمت خداوند پذیرفته میشود، اندیشة پلورالیزم دینی بر آن است که گسترة این اوصاف و اسما را از عرصة محدود و کوچک مؤمنان مصطلح فراتر ببرد و لازمة هدایتگری خداوند و رحمت فراگیر او را، نیل مؤمنان صادقِ همة ادیان و بلکه همة رهجویان و طالبان حق در زیر هر لوایی و تحت هر نامی به هدایت و مغفرت و نجات بداند.
در تقریر همین ادعا گفته شده است:میتوان پرسید اگر واقعا امروزه از میان همة طوایف دیندار که به میلیاردها نفر میرسند، تنها اقلیت شیعیان اثناعشری هدایت یافتهاند و بقیه همه ضال و کافرند، در آن صورت، هدایتگری خداوند کجا تحقق یافته و نعمت عام هدایت او بر سر چه کسانی سایه افکنده است و اسم هادی حق در کجا متجلی شده است؟ آیا این عین اعتراف به شکست برنامة الهی و ناکامی پیامبر خداوند نیست؟ آیا در آمدن عیسی روح، رسول و کلمة خدا (به تعبیر قرآن) فقط برای آن بود که جمعی عظیم مشرک شوند و آیین تثلیث برگزیده و از جادة هدایت به دور افتند؟
... همین ملاحظات بدیهی است که آدمی را وا میدارد تا پهنة هدایت و سعادت را وسیعتر بگیرد و کید شیطان را به تعلیم قرآنی ضعیف ببیند و برای دیگران هم حظی از نجات و سعادت و حقانیت قایل شود. و روح پلورالیسم هم همین است.همچنین از زاویهای دیگر به همان ادعا، چنین بیان شده است:میتوان گفت که ضلالت و هلاکت جمع کثیر عالمیان که پیرو دین خاصّی نیستند، شرّ واضحی است که وجود خداوند با صفات رحمت و لطف و هدایت را زیر سؤال میبرد.
البته متکلمین در مسئلة شر پاسخ هایی را عرضه کردهاند؛ گاه به ماهیت عدمی شر اشاره میکنند که قابل استناد به خالق هستی نیست و گاه با استناد شرور به کردار ناشایست انسان مشکل را حل مینمایند و گاه وجود آن را برای کل نظام، خیر و صلاح تلقی میکنند.اما این دیدگاهها در دورة جدید مورد انتقاد قرار گرفته است. نخستین ناقد مهم آن، متکلّم بزرگ پروتستان آلمانی، شلایر ماخر است. انتقاد اساسی او متوجه این تصور است که عالمی که خداوند با قدرت مطلقة خود آفریده و دقیقاً همان چیزی است که خدا میخواسته و شامل هیچ نوع شری نیست، با وجود این به انحراف کشیده شده است.
درست است که آفریدگان آزاد که جزئی از عالم هستند، آزادند که گناه کنند، لکن چون آنان در حد خود از کمال برخوردارند و اثر و نشانهای از شر در آنها نیست و چون در محیط برخوردار از کمال زیست میکنند، هرگز مرتکب گناه نخواهند شد. لذا گفته شده که تصورِ به خطا رفتن خلقت کامل بدون علت، نوعی تناقض است.
رحمت عام الهی وصفی است که مقتضای خداوندی و الوهیت پروردگار است و در هر مخلوقی به فراخور آن، پدید آمده است و جنبههای تشریعی و عصیان و اطاعت مخلوقات به معنای شایع، نقشی در بهرهمندی از این رحمت نداشته است و در نتیجه بهرهمندی از آن نیز دلیل حقانیت و هدایت و سعادت و نجات در بحث تشریع و تکلیف الهی نخواهد بود.در کنار رحمت عام، از رحمت خاص خداوند یاد میشود که ویژة افراد خاص و مسبوق به شایستگیهای ویژهای است و محرومیت از آن، ریشه در فقدن شایستگی لازم برای دریافت از خداوند دارد و به هیچ وجه از خداوندی و الوهیت و صفات کمال و اسمای حسنای الهی نمیکاهد. |
بنابراین انتقاد اساسی این است که یک آفرینش بیعیب، هرگز به انحراف نخواهد گرایید و اگر در واقع آفرینش به انحراف میل کند مسئولیت نهایی آن به دوش آفرینندة آن خواهد بود.بنابراین در نظریة پیشگفته، رحمت، هدایت و حکمت الهی به عنوان اوصاف و اسمای برجستة خداوند مستلزم آن دانسته شده که در جهان، تحقق خارجی آنها را در ضمن هدایتیافتگی و سعادتمندی و خوشعاقبتی اکثریت آدمیان مشاهده کنیم.
در غیر این صورت با حکم به ضلالت و شقاوت و بدعاقبتی اکثریت مردم، اولاً رحمت و لطف الهی را بی معنا ساختهایم، ثانیاً صفت هدایتگری خداوند را پوچ تلقی کردهایم، ثالثاً حکمت الهی را در آفرینش انبوه آدمیان زیر سؤال برده و بعثت پیامبران را لغو شمردهایم. در نگاه نخست پیداست که ملزومات اخیر مورد پذیرش هیچ دینشناسی نخواهد بود. پس چارهای نیست جز آنکه به اعتبار کثرت ادیان و آیین های عقیدتی و هدایت و سعادت همة صاحبان ادیان فتوا دهیم و اختلافات دینی را اصیل و مقدس تلقی کنیم.بیان مذکور پرسشهایی اساسی بر میانگیزد که از این قرار است:
الف) در صحنة اوصاف و اسمای الهی، آنچه مشتمل بر جنبة لطف و مهر و رحمت الهی است، چه جایگاهی دارد و متضمن چه معنایی است؟ آیا شمول اوصاف مهر انگیز خداوند نسبت به آدمیان، هیچ قید و شرطی ندارد و نظام خاصی بر اوصاف و اسمای الهی حاکم نیست؟ب) وصف هدایتگری الهی به چه معناست و آیا گمراهی و انحراف آدمیان آن را نقض میکند؟ج) حکمت الهی در نظام آفرینش چگونه صدق میکند و آیا گمراهی و معذب شدن انسانها با حکمت الهی منافات دارد؟
2. نگاهی به مسئله از منظر قرآن کریم
پرسش های اساسی در بخش گذشته که با پاسخ آنها میتوان سرنوشت مدعای اصلی را تعیین کرد و میزان درستیِ یکی از پشتوانههای نظریة پلورالیزم دینی را بیان نمود، از زاویهها و منظرهای گوناگونی در خور تأمل است. اینک برآنیم تا با نگاهی از منظر قرآن کریم و آیات روشن آن، پاسخ این پرسشها را بیابیم.پیشتر لازم است اشاره شود که در فرهنگ قرآن کریم از هر گونه بحث و قضاوت جاهلانه و بیاساس دربارة حقیقت اوصاف الهی و چگونگی تحقق خارجی آن و نیز شمول قطعی مغفرت و رحمت خداوند نسبت به انسان ها نهی شده است:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطانٍ مَرِیدٍ ٭ کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدِیهِ إِلی عَذابِ السَّعِیر» (حج: 3و4) و برخی از مردم ناآگاهانه دربارة خداوند بحث و جدل میکنند و همواره از شیطان تبهکار و خبیث پیروی مینمایند؛ او که مأمور است دوستان خویش را گمراه ساخته، به دوزخ و شعلههای فروزان عذاب رهنمون سازد.
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدی وَ لا کِتابٍ مُنِیرٍ ٭ ثانِیَ عِطْفِهِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ نُذِیقُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَذابَ الْحَرِیقِ» (حج: 8 و 9) و برخی از مردم ناآگاهانه و به دور از هر گونه راهنمایی و بیهیچ دلیل روشنگری در باب خداوند به بحث و جدل میپردازند.اینان برای گمراه ساختن مردم از راه خدا کناره گرفته، رویگردانی میکنند.
در دنیا به خواری و رسوایی دچارند و در قیامت، شکنجة سوزان به ایشان خواهیم چشانید.ظاهراً آیة اول به کسانی اشاره دارد که کورکورانه با پیروی از الگوهای گمراه به جدال بیحاصل دربارة خداوند میپردازند و آیة دوم ناظر به کسانی است که جاهلانه دربارة خدا بحث و جدل کرده، دیگران را به گمراهی میکشانند و در مقام تعلیم و آموزش دیگراناند.
همچنین با صرف نظر از آیاتی که به طور خاص به مأجور بودن نیکوکاران و معذب بودن بدکاران اشاره میکند، آنجا که سخن از مغفرت و رحمت و عفو الهی نسبت به عموم مردم یا گناهکاران است، نتیجة قطعی را بیان نکرده و راه این ادعا را که عموم گناهکاران قطعاً مشمول رحمت و مهر الهی قرار میگیرند، به روی مدعیان بسته است و همواره انسانها را به این امر فرا میخواند که با بیم و امید و خوف و رجا به زندگی دینی خود ادامه دهند.
فیالمثل در امید بخشترین آیات نیز، انسان نمیتواند ادعای نجات قطعی همگان را برداشت کند که تعبیر ویژة قرآنی گواه این نکته است: «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ...» (نساء: 48 و 116) بیگمان خداوند، این را که به او شرک ورزیده شود نمیبخشاید و غیر آن را برای هر که بخواهد میبخشاید.نکتة مهمتر دیگر این است که موضوع اوصاف و اسمای الهی از ظریف ترین مباحث خداشناسی است و نگاه غیر جامع به آن آفات فراوانی در بردارد و بر همین اساس قرآن کریم در آیات متعددی آن را تبیین نموده و راه برداشتهای ناروا را بسته و آشکارا خطر انحراف از معرفت راستین آنها را گوشزد کرده است:
«وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمائِهِ سَیُجْزَوْنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» (اعراف: 180) و خداوند را نامهای نیکی است، پس او را بدانها بخوانید و آنان را که دربارة نامهای الهی به انحراف میروند رها سازید که سزای عمل خویش را خواهند دید.اینک پاسخ پرسشهای اساسی بحث را طی سه بند، پی میگیریم.
2-1. رحمت الهی
پرسش نخست دربارة مهر و رحمت الهی و تلازم آن با نجات اکثریت مردم بود. در این باره ضروری است توجه شود که آیات قرآن کریم بارها از تنوع و گوناگونی اسما و اوصاف الهی سخن میگوید و اوصاف مهرآمیز خداوند را در کنار صفات قهرآمیز او همچون «شدید العقاب»، «سریع الحساب»، «شدید المحال» و امثال آن عنوان میکند و از عذاب مجرمان و تبهکاران با همان تأکید یاد میکند که رحمت و مغفرت و لطف نسبت به مؤمنان را عنوان میسازد؛
فیالمثل میفرماید:«اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ وَ أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»(مائده: 98) آگاه باشید که خداوند دارای عقابی سخت است و خداوند بخشنده و مهربان است.«فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ وَ لا یُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ» (انعام:147) پس اگر تو را تکذیب کردند بگو: خدای شما دارای مهر گسترده است و عذاب سختش از مجرمان بر نمیگردد.
ضلالت و هلاکت جمع کثیر عالمیان که پیرو دین خاصّی نیستند، شرّ واضحی است که وجود خداوند با صفات رحمت و لطف و هدایت را زیر سؤال میبرد.البته متکلمین در مسئلة شر پاسخ هایی را عرضه کردهاند؛ گاه به ماهیت عدمی شر اشاره میکنند که قابل استناد به خالق هستی نیست و گاه با استناد شرور به کردار ناشایست انسان مشکل را حل مینمایند و گاه وجود آن را برای کل نظام، خیر و صلاح تلقی میکنند. |
بنابراین، اسمای مهر انگیز الهی را به تنهایی نباید در نظر گرفت؛ چرا که خداوند، هم مهربان و بخشنده است و هم قهار و منتقم، هم دارای لطف و رأفت و مهر است و هم اهل غضب و خشم و قهر و هر صفتی حریمی دارد و هر وصفی جایگاهی،و شناخت جایگاه هریک جز با شناخت سنتهای الهی در نظام آفرینش میسرنیست. چنانکه شناخت گسترة خود این صفات و ظرایف و دقایق آن جز از راه وحی ممکن نیست.
از مجموع آیات قرآن به مدد بیانات عالمان بلند مرتبة معارف قرآن و رازدانان کتاب الهی یعنی اهل بیت پیامبر-صلیاللهعلیهوآله- که مورد ستایش خود قرآن قرار گرفتهاند، چنین بر میآید که اوصاف مهرانگیز و رحیمانة خداوند دو گونه است که میتوان از آن با عنوان رحمت عام و رحمت خاص نام برد.رحمت عام، آن جنبه از مهر و رحمت الهی است که در متن آفرینش همة موجودات تجلی نموده و نیاز طبیعی و تکوینی آنها را پاسخ گفته است.
در این معنا اصولاً فعل الهی براساس رحمت است و همة عالم مشمول رحمت است. آیاتی چند از قرآن کریم که به این معنا اشاره دارند، از این قرارند:«وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»(قصص:73) و خداوند از روی رحمت و مهر، شب و روز را برای شما قرار داد تا در آن آرامش یابید و از فضل الهی بهرهمند شوید و جویای آن باشید و سپاسگزار حق باشید.«قالَ عَذابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ...»(اعراف:156) خداوند فرمود: عذابم را نصیب هر که بخواهم میکنم و رحمتم هر چیزی را در برگرفته است.
« رَبُّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً...»(غافر:7) ای پروردگار ما، رحمت و علم تو همه چیز را در برگرفته است.«فَانْظُرْ إِلی آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیْفَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»(روم:50) پس آثار و نشانههای رحمت الهی را بنگر که چگونه زمین را پس از مرگش، حیات میبخشد.«کَتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فِیهِ» (انعام:12) خداوند خود را به رحمت و مهر ملزم ساخته و بر این اساس بیشک به روز قیامت شما را جمع خواهد نمود.در آیات مذکور سخن از رحمت عام الهی است.
در آیات اول و چهارم به نقش رحمت الهی در آفرینش و پدیدههای زمینی و زمانی اشاره دارد و در آیات دوم و سوم فراگیر بودن رحمت الهی را بیان میکند در آیة پنجم اصل معاد را براساس رحمت حق میداند. در برخی روایات نیز صفت «رحمان» بیانگر رحمت عام خداوند شمرده شده است.بنابراین، رحمت عام الهی وصفی است که مقتضای خداوندی و الوهیت پروردگار است و در هر مخلوقی به فراخور آن، پدید آمده است و جنبههای تشریعی و عصیان و اطاعت مخلوقات به معنای شایع، نقشی در بهرهمندی از این رحمت نداشته است و در نتیجه بهرهمندی از آن نیز دلیل حقانیت و هدایت و سعادت و نجات در بحث تشریع و تکلیف الهی نخواهد بود.
در کنار رحمت عام، از رحمت خاص خداوند یاد میشود که ویژة افراد خاص و مسبوق به شایستگیهای ویژهای است و محرومیت از آن، ریشه در فقدن شایستگی لازم برای دریافت از خداوند دارد و به هیچ وجه از خداوندی و الوهیت و صفات کمال و اسمای حسنای الهی نمیکاهد.اینک آیاتی چند از قرآن کریم که به این مضامین رحمت الهی اشاره میکند:«یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ» (آل عمران: 74) خداوند هر که را بخواهد مشمول رحمت خود میگرداند، خداوند فضل و کرم عظیمی دارد.
«فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِی رَحْمَتِهِ»(جاثیه: 30) اما آنان که ایمان آورند و عمل نیک انجام دهند پروردگارشان آنها را در رحمت خود وارد میسازد.«إِنَّ رَحْمَةَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ»(اعراف: 56) همانا رحمت خداوند به نیکوکاران نزدیک است.«وَ أَدْخَلْناهُمْ فِی رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِینَ»(انبیاء: 86) و ما ایشان (پیامبران) را در رحمت خویش وارد کردیم چرا که از شایستگان بودهاند.
در این آیات سخن از رحمت خاص الهی است. در آیة اول عمومی نبودن رحمت خاص الهی اشاره شده و در آیة دوم مؤمنان و صالحان و در آیة سوم، نیکوکاران و در آیة چهارم جمعی از پیامبران مشمول این رحمت شناخته شدهاند. چنان که در برخی روایات، صفت «رحیم» بیانگر رحمت خاص خداوند دانسته شده است.از مجموع آیات قرآن بر میآید که رحمت خاص الهی بر خلاف رحمت عام، متناسب با لیاقت و شایستگی انسانها که با ایمان و عمل صالح و مراتب آن به دست آمده، شامل حال آنها میشود و سعادت و هدایت و نجات نیز ملازم با بهرهمندی از این رحمت است.
در بالاترین مراتب، اولیای بزرگ الهی و پاکان و نیکان مشمول این رحمتاند و در مراتب پایینتر، در صورت توبه و ندامت و بازگشت مجرمان، شمول این رحمت وعده داده شده و در مواردی هم ممکن است بدون توبه و بر حسب لطف و عنایت خاص الهی که آن هم قطعاً حکیمانه است، کسانی مشمول این رحمت شوند.این رحمت در برابر غضب الهی است که در قالب عقاب و عذاب خداوند جلوه مییابد.
اما هم رحمت و هم غضب، هم بهشت و هم جهنم و هم نعمتها و هم نقمتها و مصیبتها همه و همه در نظام هستی، اثر فعل خداوندی است که به صفت رحمان آراسته است. به تعبیری رحمت الهی مقدم بر غضب اوست و غضب الهی نیز در کل نظام آفرینش بر مدار رحمت عام است.
چنانکه اولیای دین چنین با خداوند مناجات میکردهاند: «اَنْتَ الذی تَسْعی رَحْمَتُهُ اَمامَ غَضَبِهِ» خدا یا، تو کسی هستی که رحتمش جلودار غضب اوست.بنابراین اساسیترین مغالطهای که در این موضوع صورت گرفته این است که میان دو نوع از رحمت الهی تمیز داده نشده و از رحمت عام الهی وفراگیری آن، حقانیت و سعادت مشمولان آن نتیجه گرفته شده، حال آنکه رحمت عام الهی مربوط به نظام تکوین است و با سعادت و شقاوت و حقانیت و بطلان که مربوط به نظام تشریع است ارتباطی ندارد.
چنان که گاه شمول رحمت خاص الهی که مستلزم سعادت و نجات است، در مورد برخی نفی شده و رحمت بیهوده و غیر حکیمانه تلقی شده است: «وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ کَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ»(مؤمنون: 75) و اگر غیر مؤمنان را مشمول رحمت قرار دهیم و رنج و گرفتاری ایشان را برطرف سازیم، باز هم از سرکشی دست بر نخواهند داشت.
بنابر آنچه گذشت میتوان گفت آن معنا از لطف و رحمت الهی که مستلزم سعادت و نجات و حقانیت است، تنها با زمینة خاصی محقق میشود و این زمینه هم در نظام تشریع الهی ملازم با انتخاب آزاد انسانهاست و معنای انتخاب آزاد انسانها آن است که پدید نیامدن زمینة بهرهمندی از رحمت خاص الهی در حق اکثریت آدمیان نیز هرگز بعید شمرده نشود، بله محرومیت انبوه آدمیان از این رحمت با توجه به سوء انتخاب و اختیار آنها کاملاً تحت برنامة کلان الهی در نظام خلقت خواهد بود و با رحمت خداوند منافاتی نخواهد داشت.
گفتنی است آن معنا از رحمت خاص الهی که در مغفرت و بخشش انسانها در سطح گسترده نمود مییابد نیز هرچند از نجات و رستگاری نهایی انبوه آدمیان خطاکار خبر میدهد، هرگز ملازم حقانیت راه آنها قبل از شمول رحمت و مغفرت نیست، بلکه دقیقاً اصل مغفرت الهی گویای فضل الهی از یک سو و خطا و بطلان رفتار کسانی که مشمول آن خواهند شد، از سوی دیگر است.با این بیان روشن شد که میان شمول رحمت و مغفرت گستردة الهی وحقانیت رفتار و عقاید دینی دینداران چنانکه در نظریة پلورالیزم دینی آمده است، تلازمی نیست.
2-2. هدایت الهی
اما پرسش دوم در باب اسمای حسنای الهی و رابطة آن با اثبات پلورالیزم دینی راجع به وصف هدایتگری خداوند بود و اینکه آیا گمراهی و انحراف اکثریت آدمیان با هادی بودن خداوند منافات ندارد؟مدافعان نظریة پلورالیزم دینی از کثرت فرقه و مذاهب عقیدتی و دینی به این نتیجه رسیدهاند که نمیتوان تنها به حقانیت و سعادت بخشیِ یک راه از میان راههای مختلف و متکثرِ دینی فتوا داد و دیگران را اهل باطل و شقاوت و ضلالت تلقی نمود. در غیر این صورت وصف هادی بودن خداوند نقض خواهد شد. در این باره لازم است معنای هدایت الهی در فرهنگ قرآن کریم روشن شود.
نظریة کثرتگرایی دینی (پلورالیزم دینی) بازتابی از نظریههای دین شناسانة بشری است که معضلات معرفتشناسانه و خلأهای دینشناسانه و چالشهای جامعهشناسانة ناشی از مواجهه و اصطکاک فرهنگها و صاحبان ادیان با یکدیگر، در طرح آن نقش ایفا کرده است؛ البته خاستگاهها و علل سیاسی و روانشناختی نیز در برخی حوزههای طرح آن قابل جستوجوست.دغدغههایی که این نظریه در پی فرونشاندن آن ست، دغدغههای هدایت، رستگاری و نجات انسانهاست. |
آیات فراوان قرآن کریم، وصف هدایت را دربارة خداوند به یک معنا به کار نبرده و با قراین روشن، معنی خاصی را اراده کرده است.با ملاحظة آیات قرآن روشن خواهد شد که در این موضوع نیز میان معنای هدایت الهی، مغالطه صورت گرفته است. پیشتر مناسب است به خطای روشنی که در بیان مذکور وجود دارد اشاره کنیم.
لازمة بیان پیشگفته آن است که هدایت فی حد نفسه معنای روشنی نداشته و صدق صفت هادی بودن خود منوط به آن باشد که هر آنچه در عالم از عقاید و ادیان مختلف مشاهده میکنیم، مشمول هدایت و حقانیت باشد و هدایت این عقاید و ادیان هم صرفاً به وصف هادی بودن خداوند مستند باشد.حال آنکه آیات قرآن کریم دربارة هدایت الهی گویای آن است که اولاً معنای هدایت روشن است و ثانیاً گسترة تحقق این صفت نیز با معنای مختلف آن قابل تبیین و تحدید است و هدایت در برخی معانیاش از بخشی از آدمیان سلب شده؛ گو اینکه این بخش را تودهای عظیم از انسان ها تشکیل دهند.
بر همین اساس وصف هدایتگری خداوند در کنار وصف «اضلال» در مورد خداوند عنوان شده که لازم است به دقت تبیین شود.نخستین نکته در این باب آن است که قرآن کریم هدایت الهی را از اوصافی میداند که در مقام فعل الهی قابل فهم است؛ لذا گاه به خدا اسناد داده میشود و گاه از او نفی میشود؛ در برابر اوصافی مثل علم و حیات الهی که هیچگاه از خداوند سلب نشده و مربوط به مقام فعل نیست.
متلکمان اسلامی همین اصل را تحت عنوان صفات ذات و صفات فعل الهی آوردهاند که قرآن کریم نیز این تمایز را تأیید میکند و بر همین اساس هدایت الهی را در حق بسیاری از انسان ها منتفی میداند:«وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ»(بقره: 264)؛«وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»(بقره: 258)؛«وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ»(مائده: 108).
از این جا روشن میشود که اینگونه از صفات در مقام فعل الهی و مطابق با ارادة خداوند که خود معیارهایی دارد و از مدار حکمت الهی بیرون نیست، تحقق مییابد یا منتفی میشود و هرگز منتفی بودن این اوصاف در حق برخی، ناقض کمال الهی نیست.نکتة دیگر در این باب تبیین معنای هدایت الهی و گسترة آن در حق آدمیان است. تنوع کاربردهای واژة هدایت در قرآن، مفسران قرآن کریم و دانشمندان اسلامی را بر آن داشته تا با قراین روشن آیات، گوناگونیِ معانی آن را شناسایی کنند.
راغب اصفهانی در کتاب المفردات فی غریب القرآن، هدایت الهی را چهار گونه دانسته است: گونة اول، هدایت عام به معنای اعطای شایستگیها و قابلیتهای وجودی اشیاء است که در حق انسان همان عقل و شعور و شناخت های بدیهی است؛ چنانکه در قرآن کریم آمده است:«رَبُّنَا الَّذِی أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی»(طه: 50) پروردگار ما کسی است که خلقت هر چیزی را به او ارزانی داشت و آنگاه او را هدایت فرمود.
گونة دوم، هدایت مردم با دعوت الهی پیامبران و نزول کتاب آسمانی است، چنانکه فرمود:«وَ جَعَلْنامنهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا» (سجده: 17) و از ایشان [بنی اسرائیل] پیشوایانی قرار دادیم تا به امر ما هدایتگری کنند.گونة سوم، توفیق خاصی است که نصیب هدایت طلبان و مؤمنان میشود؛ چنانکه فرمود:«و الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدی»(محمد(ص): 17) هدایت یافتگان را بر مراتب هدایتشان میافزاییم.
«وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ»(تغابن: 11) و آنکه به خدا ایمان آورد، خداوند دل او را هدایت میکند.گونة چهارم: هدایت در آخرت به سوی بهشت است که فرمود:«سَیَهْدِیهِمْ وَ یُصْلِحُ بالَهُمْ»(محمد: 5) به زودی ایشان [شهیدان] را هدایت میکند و حالشان را نیک میگرداند.«وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا»(اعراف: 43) [بهشتیان] گفتند سپاس خدای را که ما را بدین حال هدایت فرمود.
این گونههای چهارگانة هدایت هر یک بر گونة گذشتة خود مترتب است؛ یعنی نیل به مراتب اخیر هدایت جز با نایل شدن به مراتب گذشته میسر نیست. اما ممکن است کسانی به مراتب اولیه نایل شوند ولی از مراتب اخیر آن محروم باشند. لذا در قرآن کریم بسیاری، از مراتب اخیر هدایت یعنی توفیق خاص الهی و بهشت الهی محروم تلقی شدهاند:
«کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْماً کَفَرُوا... »(آلعمران: 86) خداوند چگونه گروهی که کافر شدند را هدایت کند... .«إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّارٌ»(زمر: 3) خداوند کسی را که دورغگو و ناسپاس است هدایت نمیکند.در این دو آیه هدایت الهی از کافران و ناسپاسان و دروغگویان منتفی اعلام شده است.همچنین علامه طباطبایی در ضمن گفتاری دربارة معنای هدایت الهی آورده است:هدایت الهی دو نوع است:
نوع اول هدایت تکوینی است که به امور تکوینی عالم هستی مربوط است و به وسیلة آن، هر نوعی از مخلوقات به کمال مطلوب خود و سرنوشت مکتوب خویش میرسد؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید: «رَبُّنَا الَّذِی أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی»(طه: 50) پروردگار ما کسی است که خلقت هر چیزی را به او ارزانی داشت و آنگاه او را هدایت فرمود. «الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّی ـ وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدی»(اعلی: 2و3) خداوندی که آفرید و شکل و نظم بخشید و آنکه مقدّر و معین فرمود و هدایت کرد.
محمد اسعدی
منبع: دو فصلنامه قران شناخت شماره 4
ادامه دارد......