مفهوم و هدف توسعه و پیشرفت در اسلام را میتوان اینگونه جمعبندی نمود که برخلاف هدف توسعه در غرب که تنها جنبه مادی زندگی را در نظر میگیرد، هدف توسعه در اسلام رسیدن به ارزشهای متعالی انسان میباشد و رشد انسان هدف فعالیتهای مادی انسان قرار میگیرد.
چکیده
در باب مسئله توسعه، تاکنون نظریات متعددی از جانب اندیشمندان این حوزه مطرح گردیده و مورد بررسی قرار گرفته است. هدف نظریات غربی از توسعه، تنها دستیابی، به رفاه مطلق مادی است. این موضوع از نظر اسلام برای انسان کمال مطلوب نبوده و هدف از آفرینش و خلقت انسان نیز تنها آن نبوده است، بلکه رفاه مادی به صورت ابزاری برای رسیدن به اهداف عالی که دین اسلام تعیین نموده است جلوهگر میشود.
این مقاله بر آن است تا ضمن توضیح مفهوم توسعه و هدف توسعه از منظر اسلام، زمینههای فرهنگی توسعه و پیشرفت را از دیدگاه اسلام، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و امام خمینی(ره)، بررسی نموده و نیز چارچوبهای کلی الگوی اسلامی فرهنگ توسعه را شناسایی نماید. البته شایان ذکر است که هدف این نوشتار بیش از آنکه ارائه یک نظریه نهایی باشد، روشن ساختن زوایای گوناگونی است که در دستیابی به یک الگوی نهایی از فرهنگ پیشرفت و توسعه در اسلام حایز اهمیت است.
کلید واژهها: مفهوم توسعه در اسلام، نظریات توسعه، نظریه نوسازی، نظریه وابستگی، نظریه مارکسیستی، اسلام و توسعه، شاخصهای توسعه در اسلام، اهداف غیرمادی توسعه.
مقدّمه
انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران با ایجاد تحول عظیم معنوی در جهان، جامعیت اسلام را به عنوان مکتبی که پاسخگوی نیازهای امروز جامعه است به منصه ظهور رساند. این نظام به واسطه ماهیتی اسلامی و برخاسته از مکتب الهی، اکنون در حال عرضه الگویی برای سعادت دنیوی و اخروی مسلمانان، بلکه برای بشریت است.
بدون شک، سعادتی که با نگاهی به زندگی جاودان در آخرت، دنیایی آباد، سالم و همراه با عدالت اجتماعی را به ارمغان آورد، مبنایی برای تحول در جهان خواهد شد، و سهم حقیقی جهان اسلام را جلوهگر خواهد ساخت. این سهم حقیقی زمانی به تحقق میپیوندد که در قبال اندیشههای مادی مسلط فعلی الگویی متناسب با ابعاد مادی، معنوی و فطری انسانها به جامعه بشری ارائه شود.0
برای آنکه محاسبات مادی و برنامهریزی و سیاستگذاری در امر توسعه از جانب مردم و دولت قابل اجرا و پیشرفت و از کارآیی لازم برخوردار باشد، باید ثبات قانونی و حاکمیت قانون جدی گرفته شود. زمانی محاسبات نسبت به آینده قابل تدوین خواهد بود که با پشتوانه قانونی بتوان به طور نسبی وضعیت آینده را پیشبینی نمود. |
از سوی دیگر، ارزشهای یک جامعه فراتر از توسعه اقتصادی، جهتگیری و نتایج توسعه را تحتالشعاع قرار داده و شکل میدهند. سرمایههای انباشته شده مادی و انسانی در اختیار ارزشها و اعتقادات جامعه قرار میگیرند. اینکه چگونه یک جامعه توسعه اقتصادی را با ارزشهای خود منطبق کند بستگی به تعریفی دارد که از حیات ارائه میدهد و حدّی که میان مادیت و معنویت قایل میشود.
واقعیت امر این است که تاریخ فقط سلطهگری سیاسی و فرهنگی را با توسعه اقتصادی آمیخته است. تلفیق انسان دوستی و معنویت و توجه به زندگی اخروی با توسعه اقتصادی به مراتب کمتر دیده شده است. اما تجربیات انسانی و قضاوتهای او هنوز به پایان نرسیده و امید است که بتواند این دو امر را به صورتی زیبا در هم ادغام کند. در این زمینه، دین مبین اسلام که هم راهنمای دنیوی انسان است و هم راهنمای اخروی، منطقیترین و علمیترین تلفیق را ارائه داده است.1
این نوشتار، ضمن توضیح مفهوم توسعه و هدف توسعه از منظر اسلام، شاخصهای توسعه از دید اسلام، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و امام خمینی(ره)، را بررسی نموده و تا حد ممکن چارچوبهای کلی الگوی اسلامی توسعه را شناسایی مینماید. البته شایان ذکر است که هدف این مقاله، صرف ارائه یک الگو و مدل نهایی نیست؛ زیرا در اساس، زندگی بشر با ارائه الگو و مانند آن، درست نمیشود. یکی از این مدلها، مانیفیست مارکس بود که شاهد نتایج آن بودیم.2
در این مقاله، روش ما روش اثباتی خواهد بود؛ یعنی مفهومبندی چارچوبههای کلی الگوی اسلامی فرهنگ توسعه در سطح کلان، که از طریق گردآوری دادهها، اسناد و مدارک گوناگون صورت میپذیرد. پیش از ورود به بحث، لازم است برای روشن شدن مطلب، تعاریف و مفهوم متبادر به ذهن خود را از برخی مفاهیم و اصطلاحاتی که در این نوشتار استفاده شده است روشن نماییم. مراد ما از «اسلام» در این نوشته میتواند یکی از منابع زیر باشد:
1. «قرآن»، که به عنوان آخرین کتاب آسمانی دربردارنده خطوط اصلی هدایت بشر برای همیشه است و اصلیترین، مهمترین و معتبرترین ابزار شناخت دین به شمار میآید. روشهای فهم قرآن و مستند قرار دادن آن به تفصیل در علوم قرآنی و علم اصول فقه مورد بررسی قرار گرفته است. بنابراین، اگر موضوعی در آیات محکم قرآن آمده باشد میتوان به آن به عنوان یک آموزه اسلامی توجه کرد و آن را مبنای عمل قرار داد.
2. «نهجالبلاغه»، که مجموعه گفتار هدایتگر امام علی(ع) به پیروانش میباشد.
دو منبع دیگری که درحقیقت، یک قرائت نو از اسلام متناسب با جامعه ایران و دوره تاریخی کنونیاند و در واقع، بیشتر جزء منابع اصلی منبعث از اسلام در ایران میباشند، عبارتند از:
3. «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» به عنوان سند و میثاق ملی معتبر و برداشتی مورد وفاق از اسلام متناسب با محیط زمانی و مکانی کنونی ایران که توسط جمعی از نخبگان و علما به رشته تدوین درآمد.
4. «دیدگاههای امام خمینی(ره)» در امور مختلف که در صحیفه نور متبلور شده است.
درباره مراد ما از «توسعه»، شایان ذکر است که اصولاً یکی از علل اصلی ابهامات و نارساییهای تعاریف توسعه، خود ماهیت مقوله توسعه است. مقوله توسعه ماهیتی ارزشی، هنجاری و نسبی دارد. به عبارت دیگر، توسعه مفهومی است که هر فرد و گروه و جامعهای معنا و ارزشهای موردنظر خود را از آن استنباط میکند و روشن است که این معانی و ارزشها بسته به موقعیت و حتی مشغولیت افراد و گروهها کموبیش متفاوتند.
مثلاً، اقتصاددانان ارزش را در رشد اقتصادی و افزایش سطح زندگی، جامعهشناسان در نظم و تعادل اجتماعی و آگاهان سیاسی در کارآمدی و مشروعیت نظام سیاسی میدانند. در میان توده مردم هم عدهای ارزش را در رفاه و ثروت، برخی در نظم و امنیت، عدهای در گسترش اخلاق و معنویت و بعضی نیز در گسترش آزادی و عدالت میدانند. از خود این ارزشها نیز افراد، گروهها و جوامع مختلف، تعریف و تفسیرهای بسیار متفاوتی ارائه کردهاند.3
در اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، استفاده از علوم پیشرفته بشری و تلاش در پیشبرد آنها مورد تأیید قرار گرفته است. در اصل سوم هم بر تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار در زمینههای علمی تأکید شده است. همچنین در اصل 43، استفاده از علوم و فنون و تربیت افراد ماهر به نسبت احتیاج برای توسعه و پیشرفت اقتصاد کشور مطرح شده است. |
در ضمن، اگرچه توسعه ذاتاً یک امر مادی است، لکن نتایج آن میتواند در راستای اهداف ارزشی قرار گیرد. به همین دلیل، شاید به خاطر ارزشی بودن مقوله توسعه است که اندیشمندانی مانند گیروشه در تعریف توسعه گفتهاند: «توسعه عبارت است از کلیه کنشهایی که به منظور سوق دادن جامعه به سوی تحقق مجموعه منظمی از شرایط زندگی جمعی و فردی که در ارتباط با بعضی ارزشها مطلوب تشخیص داده شدهاند صورت میگیرد.»4پیش از پرداختن به فرهنگ توسعه و پیشرفت از دیدگاه اسلام، مروری اجمالی بر نظریاتی که تاکنون در باب توسعه طرح شدهاند الزامی به نظر میرسد.
نظریات توسعه
در باب مسئله توسعه تاکنون نظریات متعددی از جانب اندیشمندان این حوزه مطرح گردیده و مورد بررسی قرار گرفته است. تمام کلیه این نظریات را میتوان به صورت کلی در سه شاخه تقسیمبندی نمود:
الف. نظریات نوسازی5
این نظریات حاصل مباحث و نظریههایی است که از سوی پژوهشگران آمریکایی درباره مسائل مربوط به دگرگونیهای جوامع جهان سوم ارائه شده. این دسته از پژوهشگران جوامع موجود در جهان امروز را به دو دسته «سنتی» و «نوین» تقسیم میکنند. آنان جوامع غربی را نمونه و الگوی جوامع نوین میدانند و مشخصات آن جوامع را به عنوان معیارهای «نو بودن» در نظر میگیرند، و در مقابل، جوامع موسوم به جهان سوم را به عنوان جوامعی کموبیش سنتی قلمداد میکنند.
در همین زمینه، نوسازی را عبارت از فرایندی میدانند که طی آن جوامع بشری از حالت سنتی به حالت نوین درمیآیند.آنها معتقدند: به هر میزان که ارتباط میان جهان صنعتی و جهان غیرصنعتی (جهان سوم) افزایش یابد جهان سوم بهرههای بیشتری در توسعه ساختاری و رفاهی خود خواهد برد. طرفداران این نظریه6 ضمن درونی دانستن عوامل توسعه و توسعهنیافتگی و اعتقاد به سیر خطی تمام جوامع، رشد انباشت سرمایه را از عوامل مهم توسعه تلقّی مینمودند.7
اشکال عمدهای که به این نظریات وارد میشود آن است که آنها اقتباس، تقلید و وارد کردن برخی از جنبهها و ظواهر زندگی جوامع صنعتی را از سوی کشورهای جهان سوم مترادف با توسعه و نوسازی آنها قلمداد کرده و هیچگونه جایگاهی برای ساخت فکری حاکم بر این جوامع و فرهنگ آنها قایل نشدهاند. آنان این مسئله را مفروض نظریات خود قرار دادهاند که هدف توسعه در این کشورها همان هدفی است که کشورهای غربی دنبال نمودهاند.
ب. نظریات جبرگرایانه مارکسیستی8
این نظریات، مطرح میکنند که سرمایهداری موجب توسعه جهان میشود، اما این توسعه به صورت متناسب و موزون و برابر در همه ممالک رشد نمیکند. از سوی دیگر، معتقدند: همه جوامع باید سیر تکاملی را در عبور از مراحل پنجگانهای که براساس شیوههای مختلف تولید، یا انواع مالکیت ابزار تولید مشخص میگردد طی نمایند. این مراحل عبارتند از: جامعه بدوی (کمون اولیه)، مرحله بردهداری، فئودالیسم، سرمایهداری و کمونیسم.
مبارزات طبقاتی اجتماع ناشی از شیوه تولید و چگونگی مالکیت ابزار تولید و روابط تقلیدی، موجب تغییر و دگرگونی و عبور از مرحلهای به مرحله دیگر میشود. بر اساس این نظریه، در جامعه معاصر، به جای تقابل جامعه سنتی و مدرن، تقابل شیوه تولید غیرسرمایهداری و سرمایهداری قرار دارد و توسعه یعنی: عبور از جامعه فئودالی یا جامعهای با شیوه تولید غیرسرمایهداری به جامعه سرمایهداری و سپس به مرحله سوسیالیسم و کمونیسم.9
عمدهترین انتقادی که بر نظریات مارکسیستی وارد میشود بر جنبه جبرگرایانه آن است. نظریات مارکسیستی سیر تکامل و توسعه همه جوامع را از ابتدا تا مرحله آخر ـ که در نظر آنها همان جامعه ایدهآل کمونیستی است ـ در یک سیر خطی ترسیم نموده و معتقدند تمام جوامع باید این سیرخطی را طی نمایند.
ج. نظریات توسعهنیافتگی10
اساس نظریات توسعهنیافتگی بر این اصل استوار است که نظام اقتصادی سرمایهداری بینالملل به طور منظم عمل مینماید که موجب عدم توسعه و اختلال اقتصادهای جهان سوم میشود. نحوه عملکرد اقتصاد بینالملل طبعا به ضرر آن دسته از کشورهایی است که سرمایهداری نیستند و به طور نابرابری با جهان صنعتی مبادلات تجاری دارند.
این نظریات به دو بخش وسیع تقسیم میشوند:
1. نظریات ساختاری: این نظریات ضمن برشمردن شاخصهای انبوه جمعیت، کشاورزی معیشتی، نرخ اندک پسانداز، وابستگی شدید به صادرات مواد اولیه، و تمرکز سیاسی به عنوان عوامل ساختاری مانع توسعه در کشورهای جهان سوم، تشکیل سازمانهای بینالمللی مانند «انکتاد»11 تنظیم سیاستها و مقرّرات بینالمللی برای تثبیت روابط اقتصادی وقیمتهای مبادله، و صنعتی شدن سریع و اتخاذ سیاست جانشینی واردات را برای مبارزه با نارساییهای موجود پیشنهاد مینمایند که هدف اصلی این توصیهها، برابر نمودن شرایط مبادله است تا آثار مثبت این مبادله از طریق افزایش درآمد، اشتغال، بازار داخلی و توسعه عمومی پدیدار گردد.12
2. نظریات وابستگی: طبق این نظریه، وابستگی وضعیتی است که در آن، اقتصاد گروهی از کشورها (مثلاً، کشورهای موسوم به جهان سوم) تابع توسعه اقتصادی گروهی دیگر از کشورها (مثلاً، کشورهای پیشرفته غربی) است و این رابطه وابستگی از آنجا به وجود آمده است که این دو دسته از کشورها در حالی وارد روابط متقابل تجاری شدهاند که در درون کشورهای گروه دوم (پیشرفته) انگیزهها و تواناییهای توسعه و گسترش وجود داشته است.
ولی در کشورهای گروه اول (وابسته) به دلایلی، چنین انگیزهها و تواناییهایی وجود نداشته است. در چنین شرایطی، کشورهای اخیر فقط میتوانستهاند از توسعه کشورهای پیشرفته متأثر شوند و بدین ترتیب، وابستگی متقابل به وابستگی تبدیل شده است.13 شایان ذکر است که عدم توجه این نظریات به مسائل درونی کشورهای موسوم به جهان سوم از عمدهترین انتقادهایی است که به آنها (نظریات وابستگی) وارد میشود.14
اسلام مکتبی است که بر جنبههای مادی انسان نیز تأکید نموده، لکن آنها را به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف متعالی انسان در نظر گرفته است. بدینسان، اگر ما رسیدن به اهداف متعالی را که از خلقت انسان مدنظر بوده است، هدف توسعه در اسلام تلقّی نماییم، بدون شک، رسیدن به این اهداف مستلزم در دست داشتن ابزار مادی و معنوی است؛ یعنی توسعه در اسلام (رسیدن به اهداف متعالی انسان) دارای ابعاد مادی و معنوی میباشد. |
بررسی نظریات مطرح شده در باب توسعه تاکنون و نیز تجربیات انسانی در کشورهای توسعهیافته مشخص میسازد که برخی اصول ثابت در باب توسعه در طی چهار قرن اخیر وجود دارد که انسان و کشورهای در حال پیشرفت در پروسه توسعه، جدای از اینکه چه ارزشهایی را انتخاب میکنند، باید رعایت نمایند. این اصول عبارتند از:
1. بافت تواناییهای فکری ـ سازماندهی هیأت حاکمه؛
2. توجه به علم؛
3. نظم؛
4. آرامش اجتماعی؛
5. حاکمیت قانون؛
6. نظام آموزشی؛
7. فرهنگ اقتصادی.15
در استخراج این عوامل، استنباط انسانی به کار رفته است و به طور عملی و منطقی قابل تصحیح و تغییرند و خوب بودن یا بد بودن این موارد موردنظر نبوده است. در این پژوهش نیز ما سعی خواهیم نمود علاوه بر سایر مطالب که ذکر خواهد شد، هماهنگی اصول ثابت توسعه را با اصول توسعه از دید اسلام با ارائه اسناد و مدارک مشخص سازیم.حال پس از بررسی اجمالی الگوهای مرسوم توسعه و طرح اصول ثابت توسعه، وارد بحث اصلی این نوشتار میشویم.
مفهوم و هدف پیشرفت و توسعه در اسلام
«توسعه» لغت یا مفهوم جدیدی است از تکامل بشری. بشر به طور فطری به تکامل و بهبود علاقهمند است و در این راه دایم کوشش میکند. به طور ذاتی در پی این است که از موقعیت فعلی به موقعیت مطلوب و مورد تصور خود دست یابد. از روز اول خلقت هم، بشر به دنبال این تکامل بوده است. در چند قرن اخیر، مفهوم قدیمی تکامل به مفهوم جدید توسعه و توسعهیافتگی تبدیل شده است.
گردونهای را که غرب در چند قرن اخیر به وجود آورده این بوده که برای همان فرایند تکامل بشری که از قبل وجود داشته و بشر به آن علاقهمند بوده یک قالب علمی و کاربردی و روشی ایجاد کرده است.اما دستیابی به آن رفاه مطلق مادی که هدف توسعه در غرب میباشد برای انسان کمال مطلوب نبوده و هدف از آفرینش و خلقت انسان نیز آن نبوده است، بلکه آنها به صورت ابزاری برای رسیدن به اهداف عالی که دین مبین اسلام تعیین نموده است جلوهگر میشوند.
مبارزات طبقاتی اجتماع ناشی از شیوه تولید و چگونگی مالکیت ابزار تولید و روابط تقلیدی، موجب تغییر و دگرگونی و عبور از مرحلهای به مرحله دیگر میشود. بر اساس این نظریه، در جامعه معاصر، به جای تقابل جامعه سنتی و مدرن، تقابل شیوه تولید غیرسرمایهداری و سرمایهداری قرار دارد و توسعه یعنی: عبور از جامعه فئودالی یا جامعهای با شیوه تولید غیرسرمایهداری به جامعه سرمایهداری و سپس به مرحله سوسیالیسم و کمونیسم. |
قرآن کریم در موارد مختلف به این نکته اشاره نموده است که تمامی مساعی انسان باید در جهت کسب و افزایش ایمان باشد تا بدین ترتیب شایستگی لازم را برای رسیدن به حضور خداوند متعال به دست آورد.16و این کمال جز در سایه پرستش خداوند حاصل نمیشود.(یس: 61) در برخی از آیات هدف از آفرینش، پرستش خدا شمرده شده است.(ذاریات: 56)
و از سوی دیگر، پرستش خدا نیز باید براساس اختیار و داشتن آزادی در انتخاب17 باشد تا موجب کمال آدمی شود و لازمه آن وجود زمینه برای آزمایش انسان است تا در مواجهه با عوامل مخالف و موافق و بر سر چند راهیها از روی اختیار و به انتخاب خویش سرنوشت خود را رقم زند، از اینرو، در آیات دیگر، هدف از آفرینش انسان آزمایش او شمرده شده است.18 و هدف نهایی، چیزی جز رسیدن به نزد خدا و برخورداری از لذت وصل او نیست.(هود: 118و 119)
اسلام مکتبی است که بر جنبههای مادی انسان نیز تأکید نموده، لکن آنها را به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف متعالی انسان در نظر گرفته است. بدینسان، اگر ما رسیدن به اهداف متعالی را که از خلقت انسان مدنظر بوده است، هدف توسعه در اسلام تلقّی نماییم، بدون شک، رسیدن به این اهداف مستلزم در دست داشتن ابزار مادی و معنوی است؛ یعنی توسعه در اسلام (رسیدن به اهداف متعالی انسان) دارای ابعاد مادی و معنوی میباشد.در مورد ابعاد مادی توسعه، در قرآن کریم آمده است: «هُوَ أَنشَأَکُم مِنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا» (هود: 61)؛ او (خدا) شما را از زمین ایجاد کرد و به آبادانی در آن گماشت.
علّامه طباطبائی در تفسیر المیزان در ذیل این آیه میفرمایند: عمارت، تغییر دادن زمین به محصولی است که بدان گونه بتوان از فواید مورد انتظار از آن استفاده کرد.19 با توجه به آیه مذکور، خدا انسان را مأمور آبادانی زمین قرار داده است، طبعا این مأموریت مستلزم در اختیار قرار دادن امکانات و ابزارهای لازم برای عمران و آبادی زمین است که ظاهرا اعطای منصب خلافت الهی به انسان در زمین به همین منظور است: «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً» (بقره: 30)؛ به یاد آر هنگامی که خداوند به فرشتگان فرمود: من در روی زمین خلیفه قرار میدهم.
و با توجه به اینکه انسانْ خلیفه خدا بر روی زمین است، پس خداوند زمین و آنچه را در آن است برای زندگی او آفریده: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعا»(بقره: 29)؛ خداوند برای شما، همه آنچه در زمین وجود دارد آفریده است.همچنین خداوند میفرماید: «هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً»(ملک: 15)؛ او (خدا) است که برای شما زمین را رام قرار داد.از آیات قرآن استفاده میشود که عمران و توسعه مورد نظر اسلام تنها دارای بعد مادی و اقتصادی نیست، بلکه برای عمران و توسعه ابعاد انسانی، اخلاقی، روانی و معنوی نیز در نظر گرفته شده است.
بر این اساس، زمین آنگاه آباد (توسعه یافته) است که رشد و افزایش ثروت انسانها همراه با آرامش و آسایش آنان باشد. به همین خاطر، برخی آیات قرآن یک رابطه معنوی بین ایمان به خدا، عبادت او و آبادی زمین و رفاه مادی انسانها را مطرح میسازد: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ»(اعراف: 96)؛ و چنانچه اهل آبادیها ایمان آورده و تقوا پیشه میکردند، به یقین(درهای) برکات آسمانی (توسعه معنوی) و زمینی (توسعه مادی) را به روی ایشان میگشودیم.
امام علی(ع) در خطبه 91 نهجالبلاغهمیفرمایند: «فأحبطه بعد التوبه لیعمر ارضه بنسله»؛ خداوند پس از توبه، آدم را به زمین فرود آورد تا زمین را با نسل او آباد کند.همچنین ایشان در نامه خود به مالک میفرمایند: «باید نگریستن به آبادانی بیشتر از گرفتن خراج باشد، که گرفتن خراج جز با آبادانی میسر نشود. و آنکه خراج گیرد و به آبادانی نپردازد، شهرها را ویران کند و بندگان را هلاک سازد.»20
در مقدّمه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز آمده است: «در تحکیم بنیادهای اقتصادی، اصل رفع نیازهای انسان در جریان رشد و تکامل اوست نه همچون دیگر نظامهای اقتصادی تمرکز و تکاثر ثروت و سودجویی؛ زیرا که در مکاتب مادی، اقتصادْ خود هدف است و بدین جهت، در مراحل رشد اقتصاد عامل تخریب و فساد و تباهی میشود، ولی در اسلام اقتصاد وسیله است و از وسیله انتظاری جز کارآیی بهتر در راه وصول به هدف نمیتوان داشت.»21
امام خمینی(ره) ضمن تأکید بر دو بعدی بودن اسلام میفرمایند: «مکتب اسلام یک مکتب مادی نیست، یک مکتب مادی و معنوی است. مادیت را در پناه معنویت اسلام قبول دارد. معنویات، اخلاق، تهذیب نفس. اسلام برای تهذیب نفس آمده است.»22 ایشان در جایی دیگر میفرمایند: «اسلام هم آمده است این انسان را درستش کند و بسازد و همه بعدهایش را، نه یک بعد فقط، نه همان بعد روحانی تنها، که غفلت کند از این جهات طبیعت، و نه فقط بعد طبیعت که اکتفا کند به این.
این وسیله است، آن مقصد.»23 نیز میفرمایند: «اسلام علاوه بر اینکه بشر را در روحیات غنی میکند در مادیات غنی میکند. اسلام دین سیاست است، قبل از اینکه دین معنویات باشد. اسلام همانطوری که به معنویات نظر دارد و همانطوری که به روحیات نظر دارد و تربیت دینی میکند و تربیت نفسانی میکند و تهذیب نفس میکند، همانطور به مادیات نظر دارد و مردم را تربیت میکند در عالم که چطور از مادیات استفاده کنند و چه نظری داشته باشند در مادیات. اسلام مادیات را چنان تعدیل میکند که به الهیات منجر میشود.
اسلام در مادیات به نظر الهیات نظر میکند و در الهیات به نظر مادیات نظر میکند. اسلام جامع ما بین همه جهات است.24مفهوم و هدف توسعه و پیشرفت در اسلام را میتوان اینگونه جمعبندی نمود که برخلاف هدف توسعه در غرب که تنها جنبه مادی زندگی را در نظر میگیرد،هدف توسعه در اسلام رسیدن به ارزشهای متعالی انسان میباشد و رشد انسان هدف فعالیتهای مادی انسان قرار میگیرد.25به عبارت دیگر، مکتب اسلام یک مکتب مادی نیست، بلکه یک مکتب مادی ـ معنوی است و مادیت را در پناه معنویت قبول دارد.26
در مکتب اسلام، هدف توسعه جز به حداکثر رساندن سعادت انسان در تمام زمینهها از جمله اقتصاد، اخلاق و فرهنگ نیست. به عبارت دیگر، از نظر اسلام مفهوم کلی توسعه فقط رفاه و آسایش در این جهان را جستوجو نمیکند، بلکه رفاه در هر دو جهان را مدنظر دارد و بین این دو هیچ فرقی وجود ندارد.27پس از بررسی مفهوم و هدف توسعه در اسلام، در این قسمت ضمن بررسی شاخصهای توسعه از دید اسلام، هماهنگی تعالیم اسلامی را با اصول ثابت توسعه نیز مشخص میسازیم.
زمینههای فرهنگی توسعه و پیشرفت در اسلام
در نگرش اسلامی، معیارهای رشد و توسعه هنگامی میتواند گویای «توسعه نظام رفتاری» انسان و جامعه باشد که بتواند توضیح کافی برای حفظ تعادل و توازن معنوی و مادی، اخروی و دنیوی در عرصههای مختلف اجتماعی ارائه کند و در عمل شاخصهایی را معرفی نماید که گویای جنبههای کیفی و کمّی باشد.28 در این قسمت، اساسیترین زمینههای فرهنگی توسعه و پیشرفت از دیدگاه اسلام که از منابع اسلامی و منابع اصلی منبعث از اسلام در ایران استخراج گردیده است، در ابعاد مادی و معنوی مورد بررسی قرار میگیرد. سعی بر آن است تا در توضیح هریک از این معیارهای فرهنگی، به برخی منابع معتبر نیز اشاره شود.
تقوا
تقوا مزیتی حقیقی است که آدمی را بالا میبرد و به سعادت حقیقیاش (زندگی طیبه و ابدی در جوار رحمت پروردگار) میرساند؛ از خدا پروا کردن و پاس حرمتش داشتن. آری، تنها و تنها وسیله برای رسیدن به سعادت آخرت همان تقواست که به طفیل سعادت آخرت سعادت دنیا را هم تأمین میکند.29در آیه 96 سوره «اعراف» داشتن تقوا و ایمان، عملی مهم برای توسعه پایدار معنوی و مادی معرفی میشود.
همچنین تقوا در کردار و رفتار اقتصادی یک مسلمان نقش هدایتکننده و جهتدهنده را دارد؛ چراکه خدا متقین را دوست دارد و مشکلات آنها را زودتر و آسانتر حل مینماید و به آنها وعدههای نیکو میدهد: «وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْرا» (طلاق: 4)؛ هرکس متقی و خداترس باشد خدا مشکلات کار او را (در دو عالم) آسان گرداند.در برخی آیات قرآن کریم، تقوا رمز شکوفایی و برکت معرفی شده است.30
امام علی(ع) در این رابطه میفرمایند:پس هر که تقوا و پرهیزگاری پیشه گیرد لطف و کرامت (خداوند متعال) بعد از نایابی برای او بسیار، و رحمت و مهربانی پس از دور شدن به او بازگشت کند و نعمتها پس از کم شدن بر او فراوان گردد و برکت مانند باران بزرگقطره پس از اندک باریدن به او برسد.31در اصول 5، 109 و 115 قانون اساسی جمهوری ایران نیز یکی از شرایط رهبری و حاکم اسلامی و همچنین رئیسجمهوری که به عنوان انتخابکنندگان و تصمیمگیرندگان امر توسعه مطرحاند، تقوا معرفی شده است.
اقتصاددانان ارزش را در رشد اقتصادی و افزایش سطح زندگی، جامعهشناسان در نظم و تعادل اجتماعی و آگاهان سیاسی در کارآمدی و مشروعیت نظام سیاسی میدانند. در میان توده مردم هم عدهای ارزش را در رفاه و ثروت، برخی در نظم و امنیت، عدهای در گسترش اخلاق و معنویت و بعضی نیز در گسترش آزادی و عدالت میدانند. از خود این ارزشها نیز افراد، گروهها و جوامع مختلف، تعریف و تفسیرهای بسیار متفاوتی ارائه کردهاند. |
علممحوری
نهادی شدن علم در یک جامعه، استدلال، مطالعه، تحقیق، بحث و گفتوگو و اندیشه و روحیه علمی را به دنبال میآورد. علم به انسان کمک میکند تا از ذهنگرایی و تصحیحناپذیری به سوی عینیات، محاسبه، بهبود و تصحیح و انتقادپذیری حرکت کند. توسعه ذاتا به دنیای عینی بیشتر توجه دارد و علم هم ابزار این توجه را در اختیار انسان قرار میدهد و توجه او را به نظام و کارآیی مجهز مینماید.
به طور کلی، از آنرو که توسعه شامل شناخت، بهینهسازی، سازماندهی برنامهریزی و عینیات میشود، علم به مفهوم استدلالی نمودن اندیشهها و اعمال، زمینهساز، تسهیلکننده و عامل تکامل توسعه میباشد.32 علم و ایمان با هم دو بال پروازند و به قول استاد مطهّری «علمْ ابزار میسازد و ایمانْ مقصد؛ علم سرعت میدهد و ایمان جهت.»33
قرآن کریم در جاهای مختلف تعمیم و تعمیق دانش و بینش را فلسفة بعثت انبیا معرفی نموده است34 و عالمان و ژرفاندیشان، مخاطبان آشنای قرآن معرفی شدهاند.35 قرآن ضمن معرفی دانش و بینش به عنوان امتیاز پیامبران،36 ارزش دانش و بینش را در مقایسه با زور و زر مشخص نموده است.37امام علی(ع) در این رابطه میفرمایند: «خیر آن نیست که مال و فرزندت بسیار شود، بلکه خیر آن است که علمت فراوان گردد.»38
امام خمینی(ره) ضمن سفارش به جدیت در کسب علم میفرمایند: «باید کوشش در راه علم و به دست آوردن تخصص در رشتههای مختلفه، اساس فعالیت جوانان دانشجوی عزیز ما باشد که نیازمندیهای میهن به دست خود آنها برآورده و کشور ما با کوشش شما خودکفا شود.»39در اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، استفاده از علوم پیشرفته بشری و تلاش در پیشبرد آنها مورد تأیید قرار گرفته است.
در اصل سوم هم بر تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار در زمینههای علمی تأکید شده است. همچنین در اصل 43، استفاده از علوم و فنون و تربیت افراد ماهر به نسبت احتیاج برای توسعه و پیشرفت اقتصاد کشور مطرح شده است، ضمن آنکه در اصل 109 یکی از شرایط و صفات رهبر، صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه دانسته شده است.
قانونمداری
برای آنکه محاسبات مادی و برنامهریزی و سیاستگذاری در امر توسعه از جانب مردم و دولت قابل اجرا و پیشرفت و از کارآیی لازم برخوردار باشد، باید ثبات قانونی و حاکمیت قانون جدی گرفته شود. زمانی محاسبات نسبت به آینده قابل تدوین خواهد بود که با پشتوانه قانونی بتوان به طور نسبی وضعیت آینده را پیشبینی نمود.
قرآن کریم بارها از قانونمندی جامعه و تحولات آن سخن به میان آورده است.40امام خمینی(ره) حکومتی را قابل قبول میداند که تابع قانون باشد: «ما میخواهیم یک حکومتی باشد که لااقل تابع قانون باشد و تبع قانون اسلام باشد. تبع قوانین مجهوله صحیح باشد.»41قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مکررا رجوع و عمل به قانون را مورد تأکید قرار داده است.42
پی نوشت ها:
0 اکبر هاشمى رفسنجانى، «پیام به اولین همایش اسلام و توسعه»، در: مجموعه مقالات اولین همایش اسلام و توسعه، ص 9.
1 محمود سریعالقلم، توسعه، جهان سوم و نظام بینالملل، ص 61.
2. سیدمحمّد خاتمى، «دین در دنیاى معاصر»، فرهنگ توسعه، ش 15، ص 40.
3. احمد ساعى، مسائل سیاسى اقتصادى جهان سوم، ص 20.
4. گى روشه، تغییر اجتماعى، ترجمه منصور وثوقى، ص 212.
5. Modernization.
6. از جمله اندیشمندان طرفدار این نظریه مىتوان به والت روستو، سیریل ادوین بک، ارگانسکى، دیوید اپتر، تالکوت پارسونز، دانیل لرنر، جرالد بریز و... اشاره نمود.
7. محمود سریعالقلم، توسعه، جهان سوم و نظام بینالملل، ص 21.
8. Marxist Determinist Theory.
9. محمّدحسن حسنى، نوسازى از دیدگاه امام خمینى(ره)، ص 67.
10. Underdevelopment Theory.
11. United Nation Conference on Trade and Development.
12. محمود سریعالقلم، توسعه، جهان سوم و نظام بینالملل، ص 22.
13. احمد ساعى، مسائل سیاسى اقتصادى جهان سوم، ص 31.
14. از جمله نظریهپردازان مکتب وابستگى مىتوان به رائول پریش، اسوالدو سونکل، دوس سانتوز، فرناندو هنریکو کاردوسو، انزوفالتو، سمیرامین، امانوئل والرشتاین، آندره گوندر فرانک و... اشاره کرد.
15. محمود سریعالقلم، توسعه، جهان سوم و نظام بینالملل، ص 52.
16. بقره: 103، 108، 212و223 / آلعمران: 13،16 / یوسف: 57 / مریم: 73و 88 / مؤمنون: 55 و 62 / شعراء: 111 و 120 / قصص: 80 / احزاب: 47 / محمد: 39 / تحریم: 5.
17. بقره: 173 و 256 / انعام: 145.
18. کهف: 7 / هود: 7 / ملک: 2.
19. سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 10، ص 321.
20. نهجالبلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، خ 53.
21. قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، مقدّمه.
22. امام خمینى، صحیفه نور، ج 7، ص 6ـ15.
23. همان، ج 11، ص 125.
24. همان، ج 5، ص 241.
25. همان، ج 3، ص 53ـ54.
26. همان، ج 7، ص 15.
27. احمد صادقى گرمارودى، مفهوم توسعه در قرآن و سنت، در: مجموعه مقالات اولین همایش اسلام و توسعه، ص 122.
28. سیدعبّاس نبوى، انسان مطلوب توسعهیافته از دیدگاه اسلام، در: مجموعه مقالات اولین همایش اسلام و توسعه، ص 93.
29. سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 4، ص 99ـ104.
30. مائده: 65، 68، 87 و 105 / اعراف: 35، 58 و 96 / یونس: 62 و 64 / محمّد: 36.
31. نهجالبلاغه، ص 611.
32. محمود سریعالقلم، توسعه، جهان سوم و نظام بینالملل، ص 57.
33. مرتضى مطهّرى، انسان و ایمان، ص 206.
34. بقره: 129، 151، 219 و 282 / آلعمران: 164 / انعام: 91 / اعراف: 62 / کهف: 21 / احزاب: 34 / جمعه: 2.
35. بقره: 230 و 269 / آلعمران: 7 / انعام: 97، 105 و 114 / اعراف: 32 / اسراء: 107 و 109 / نمل: 52 / عنکبوت: 43 / سباء: 6 / زمر: 9 / فصلت: 3.
36. بقره: 31 / یوسف: 21 / انبیاء: 74 و 79 / قصص: 14.
37. بقره: 269 / آلعمران: 90 و 91.
38. نهجالبلاغه، قصار 366.
39. امام خمینى، صحیفه نور، ج 9، ص 186.
40. انعام: 61، 66، 89، 112، 113، 123، 129 و 165 / هود: 117 و 119 / رعد: 38/ اسراء: 16، 17، 58، 76 و 77 / کهف: 59 / طه: 128 و 129 / انبیاء: 96 و 103 / قصص: 3، 29، 59 و 70 / تکویر: 25.
41. پژوهشکده امام خمینى(ره)، کوثر، ص 251.
42. اصول 8،13،22،24،25،32،33،34، 36، 44، 45، 47، 52، 71، 73، 96، 100، 105، 107، 116، 118، 122.
علیرضا رضایی/ استادیار دانشگاه آزاد اسلامى، واحد همدان
منبع: دو فصلنامه معرفت سیاسی شماره 3
ادامه دارد...........