از نظر کار لسون(۱۹۶۳) ازدواج فرایندی است که کنش متقابل بین دو فرد یک مرد ویک زن که شرایط قانونی را تحقق بخشیده و مراسمی برای برگزاری زناشویی خود بر پا می دارند سبب می گردد. عمل آنها در کل مورد پذیرش قانون قرار گرفته و به آن عنوان ((ازدواج)) اطلاق می گردد.در حقیقت ازدواج واقعه اجتماعی بسیار مهمی است
که پایندگی گروه و زندگانی از نظر کمی و کیفی نسل ها به آن بستگی دارد. زناشویی رویدادی است پایدار که باجابه جایی نسلها پا بر جا باقی می ماند.
ازدواج در واقع یک مبادله اجتما عی است که تداوم حیات اجتماعی را بر مبنای اصل(( دگر دوستی )) تضمین می کند.
از نظر هانری مندوراس کار اساسی ازدواج آن است که دو طایفه،دو خانواده ای که با هم هیچ گونه ارتباطی ندارند به یکدیگر مربوط کند و در نهایت می توان گفت ازدواج دارای منشا زینتی و جسمانی است که بر این نوع حیات فرهنگ نیز افزوده می شود تا ساخت های اساسی خویشا وندی مو جبات دگرگونی حیات طبیعی را فراهم آورد.
این فرآیند ناشی از این واقعیت است که انسان هم مو جودی برخوردار از نیاز های طبیعی است و هم مو جو دی است اجتماعی.بدین لحاظ زوجیت نیز دارای ابعاد زیستی،اقتصادی عاطفی و نیز روانی است.
بر این مبنا همزیستی زوجین در درون خانواده آنان را در چنان گردونه ای از ارتباطا ت متقابل مختلف قرار می دهد که بی هیچ شبهه ای قابل مقایسه با هیچ یک از الگو های روابط انسانی دیگر نیست. مو فقیت ازدواج متا ثر از عوامل متعددی است. شواهد پژوهشی بسیار نشان میدهد که بر خورداری زوجین از آمادگی های کافی برای ازدواج خود یکی از عوامل تضمین کننده یک ازدواج مو فقییت آمیز است و از زمره این آمادگی ها حضور بلوغ عاطفی در زوجین است، بلوغ عاطفی متضمن وجود داد وستد عاطفی است،قا بلیت درک احساس دیگران یا همدلی است و فراتر از همه به رسمیت شناختن نیاز های دیگران و پذیرش مسئولیت بر آوردن نیاز هاست، ازدواج و تشکیل خانواده به معنی پذیرش این مسئو لیت به صورت ما دام العمر و قبول تا مین نیاز های شریک زندگی است. اگر چه بلوغ عاطفی برای مو فقیت در همه مناسبات و روابط انسانی امری لازم و ضروری است اما ازدواج در این میان بیشتر به این بلوغ نیاز دارد. خا نواده امروزی بیش از گذ شته بر قا بلیت ها و استعدادهای عاطفی،روانی زوجین متکی است.
امروزه ازدواج دیگر بنا بر وجود یک ضرورت اقتصادی صورت نمی گیرد. موفقیت در ازدواج منوط به توانایی هر یک از زوجین در وقف وجود خود برای دیگری است. به این لحاظ باید تا کید نمود که ورود به عرصه ازدواج مستلزم وجود ذهنیتی تابع و پخته است زیرا مقابله با مشکلاتی در موانعی که در جامعه مدرن و پیچیده امروزی و بر سر راه حیات خانوادگی قرار می گیرد جز با ذهنیتی پخته و بالغ میسر نمی گردد.نکته دیگر حضور بلوغ اجتماعی است. وجود بلوغ اجتماعی به این معنی است که فرد بتواند با اتکاءبه خود و بدون استمداد از دیگران از عهده انجام کارهای خود در موقعیت هاو وضعیت های اجتماعی بر آید.((خود گردانی کار آمد))در همه مسائل اجتماعی نشانه بلوغ اجتماعی و تضمین کننده موفقیت در ازدواج است.
بر مبنای آنچه گفته شد بلوغ فیزیکی،ذهنی ،عاطفی ،اجتماعی جزء آمادگی های شخصی برای ازدواج محسوب می شوند.اما بلوغ اقتصادی متا ثر از مقتضیات محیطی و خارجی است و در شرایط اقتصادی فعلی حاکم بر جوامع توجه بیشتر مسئولان را به خود معطوف داشته است.بلوغ اقتصادی آنگاهحاصل می شود که فرد توانایی آن را داشته باشد که بدون کمک دیگران از عهده تامین معاش خود و خانواده اش بر آید.
اما ازدواج را به عنوان یک رابطه اجتماعی چگونه می توان تحلیل نمود ؟
بسیاری از افراد در نخستین سالهای بزرگسالی ازدواج می کنند و غالبا در یک رابطه صمیمانه در گیر می شوند.
صمیمیت به معنی علاقه مندی به دیگران و داشتن تجارب مشترکی با آنان است. افرادی که از بیم یک صدمه اجتماعی یا به علت عدم توانایی در برقراری رابطه و سهیم نشدن در تجارب مشترک با دیگران نمی توانند به یک رابطه محبت آمیز دل بسپارند با خطر تنهایی و گو شه گیری رو یارو می شوند.
در این زمینه بررسی ها نشان می دهند که بر خورداری شخص از یک رابطه صمیمانه با یاری یک حمایتگر می تواند نقش مو ثری در سلامت عاطفی و جسمانی او ایفا کند. افرادی که می توانند عقاید، احساسات و مسائل خود را با کسی در میان بگذارند سالم تر و شاداب تر از کسانی هستند که از چنین امکانی بر خوردار نیستند.
انسان ها قوی ترین هیجانات خود را در یک رابطه، در ازدواج، در ناشی از خرد شدن و خشم حاصل از بروز تعارض با دیگران تجربه میکنند. برای دستیابی به تحلیل دقیق از رابطه در ازدواج، نخست میتوان گفت هنگامی که دو فرد در یک رابطه قرار می گیرند زندگی هایشان در هم می تند. یعنی هر یک دیگری را تحت نفوذ قرار می دهد. راههای نفوذ در این زمینه نیز گو ناگو نند. طرفین یک رابطه ممکن است بتوانند احساس شادی با غم را در یکدیگر بر انگیزند و به یکدیگر در انجام امور جاری کمک کنند.
از نظر عرف یک رابطه باید به گو نه ا ی باشد که دو فرد وابسته به هم دارای نفوذ متقابلی بر یکد یگر باشند.
کلی و دیگران۱۹۸۳.)روان شناسان اجتماعی از عنوان رابطه نزدیک در اشاره به روابطی استفاده میکنند که در بر دارنده (به هم پیوستگی) بسیار باشند نظیر رابطه با والدین، دوست خوب، معلم،همسر ، همکار و حتی رقیب یا رقبای مهم. تمام روابط نزدیک دارای ویژگی های اساسی مشترک هستند. آنها معمو لا در بر دارنده ارتباطات متقابل فراوان هستند و تا مدت زمان طولانی ادامه می یابند. از سوی دیگر این روابط انواع متفاوت فعا لیت ها و رویدادها را شا مل می شوند.به طور مثال دوستان عناوین مختلف و مورد بحث قرار می دهندو در دامنه وسیعیاز فعا لیت ها شرکت می کنند. ثانیا در روابط نزدیک میان طرفین نفوذ قوی ای بر یکدیگر وجود دارد.
یک زن هفته ها راجع به تعهدی که از سوی همسرش برای او ایجاد شده فکر می کند و آن را به رسمیت می شناسد.