وضعیت ازدواج در جامعه ما وضعیت کاریکاتوری را پیدا کرده که یک تبسم گزنده را در پی دارد، در وهله اول مفرح و خندهآور و در تأملی ژرف، تأسف برانگیز و ناراحتکننده، وضعیت ما در مقوله ازدواج گاه چنان با ناشناختگی و شتابزدگی ـ توهم و خیالپردازی ـ و تکاثر و فزون طلبی همراه شده که طی آن «اثاث زندگی» متن دلواپسیها و تلاشها شده و اساس زندگی به حاشیه رانده شده و در تیررس فراموشی افتاده، آن قدر به دکور زندگی گرفتار شدهایم که از اصل زندگی باز ماندهایم با دست خود چهره کریم و زیبای ازدواج را کریه و نازیبا کردهایم و برای هیولایی که ساختهایم در شگفتیم که چرا جوانها فوج فوج به سمتاش نمیآیند با تزریق فکرهای ظاهری و بیاساس و تبدیل آن به نیاز موجه و در نهایت تبدیل آن به یک ضرورت غیر قابل گذشت، مشکلات زیادی را برای جوانان مان بوجود آوردهایم برای مثال در همین مقوله لوازم زندگی چنان غیر معقول برخورد نمودهایم که حاصلش آن شده، اسباب و وسائل جوان نوپا و زندگی نوپاترش باید از والدین سی سال زیسته، بیشتر و بهتر باشد. حاصلش آن شده که با اهدای مالکیتهای یکجا!
لذت مالکیت تدریجی و مستمر را از آنها گرفتهایم و علاوه بر آن از آثار دیگری چون قدر شناختن، درست مصرف کردن و نیز ایجاد ظرفیت روانی مالکیت هم محروم شان نمودهایم و در نهایت وضعیت فرزندان یکجا مالک شده بدانجا میانجامد که علیرغم زیاد شدن وسائل آسایش، اساس آرامش با آفات جدیدی چون تفاخر و تن آسایی در معرض تهدید و تقلیل قرار میگیرد.
در این کاریکاتور خود ساخته، همه چیز معنای واقعیاش را از دست میدهد، جهیزیه که تجهیز زندگی آینده است از مجهز شدن به خوب اندیشیدن، مدارا کردن، قدرت گفت و شنود، یافتن صبر و شکیبایی، آگاهی بر مهارتهای زندگی تا حد تأمین ملاقه و ملحفه و مبلمان تنزل مییابد و مهریه نیز که پیشبینی تواناسازی اقتصادی زن در بدو ورود به زندگی است و با تمایل قلبی و توان اقتصادی مرد باید سازگاری داشته باشد سر از ارقام مجهولالقدر در میآورد و با نوازش کی داده و کی گرفته، بار سنگین یک تعهد جدی تا حد بازی کودکانه و رفتار سبک سرانه پایین میآید و ارقام خیالی آن دستمایه تفاخرات پوچ میگردد. میبینید که مشکلات بیرونی ریشه در اشکالات درونی ما دارد، به همین دلیل است که بین نیاز و نگاه ما آدمها رابطه مستقیمی برقرار است و بین نگاههای ما به زندگی، تفاوتهای ناپیمودنی وجود دارد گاه یکی از بیکفشی آن هم از نوع مد روزش! مینالد و بدبختی را با آنچه ندارد میسازد؛ اما دیگری از بیپایی هم نمینالد و استوار و سرافراز خوشبختی را با آنچه دارد میسازد، بدون آنکه بر نداشتهها حسرت بخورد...
در هر حال نظاموارههای گوناگونی که در زندگیهای ما جاریست حاصل نگاههای گوناگون ما به زندگی، جهان و انسان است که این نوعِ نگاههاست که نوعِ نیازهای ما را میسازد و شکل میدهد و اگر این موضوع به لحاظ مفهومی و مصداقی مورد دورپیمایی و استقصا قرار گیرد، خواهیم یافت که چهار عنصر اصلی بر جهتدهی نگاهها و نیازها تأثیرگذار است.
عناصر مذهب، حکومت، خانواده و رسانه، این چهار عنصر با طرح نظاموارههای گوناگون فکری میتوانند از رها کردن آدمها در اشکالات و تا غلبه دادن آنها بر مشکلات کارکرد داشته باشند. اما آنچه ما در این مجال و در مقوله ازدواج بدان میپردازیم دورپیمایی نظری مسئله ازدواج نیست؛ بلکه در تلاشیم تا با القاء آگاهی، ایجاد حساسیت، تصحیح نگرش و چالش کارکردها نظر سه گروه (مردم، کارشناسان، مسئولان) را نسبت به این موضوع معطوف نمایم و به طور خاصتر منتقد رویه مسئولان در برخورد با مقوله ازدواج جوانان باشیم؛ زیرا نگرانی مسئولین و مردم در مقوله ازدواج جوانان و فرزندان، کمی تا قسمتی! با هم متفاوت است. نگرانی مسئولین در پیدا کردن فرد مناسب برای ازدواج فرزندانشان است؛ در حالی که نگرانی مردم در پیدا کردن وام مناسب برای ازدواج فرزندانشان است.
مسئولین دنبال کسانی هستند که بتوانند با اشکالات بچههایشان بسازند و مردم دنبال کسانی هستند که بتوانند با مشکلات بچههایشان بسازند. مسئولین به دلیل موقعیت اقتصادی و اجتماعی که دارند خیلی زود از مقوله ازدواج فرزندانشان فارغ شدند و میشوند ولی مردم هنوز گرفتار ازدواج نکردن بچههای بزرگترند که فرزندان بعدی هم به سن ازدواج میرسند، صف مشکلات و نیازهای فرزندان بیشتر میشود، بدون آن که ستاد پشتیبانی و یاری والدین بهتر شود، تازه بر این موضوع واقعی و عینی، باید تغییرات ذهنی و ایجاد توقعات رنگارنگ و احساس رو به افزایش نداری را هم اضافه کرد به ویژه آن که رسانه ملی و سینمای بومی نیز با ساخت فیلمهای مختلف، زندگی ایرانی را در خارج از مرزها ضعیفتر از افغانیها نشان میدهد و در داخل با نمایش قصر و غنی و تجمل و تکاثر عدهای جوانها را حسرت به دل وا میگذارد و باز باید اضافه کرد کوتاهی رسانه را در ملیح سازی و ملائم سازی امر ازدواج و رفع زنجیرهای دستوپاگیر آن و باز باید اضافه کرد ناسازگاری رویههای قضایی را در رسیدگی به مشکلات و معضلات زنان مبتلابه و بر این نیز باید اضافه کرد بازار رو به گسترش و فزونطلبانه بیبندوباری را که خود سد راهی جدی برای گسترش فرهنگ تعفف و تعهد در سایه ازدواج است.