● نكاتی درباره نحوه كنار آمدن با اختلافات و تفاوتها در زندگی زناشویی
یكی از دشوارترین كارها در روابط زناشویی، كنار آمدن با اختلافات و دیدگاههای متفاوت است. بهترین كار، این است كه میان این دو حالت، موازنه برقرار كنیم. با درك تفاوتهای پنهان یكدیگر، میتوانیم عشقی را كه در قلبمان وجود دارد، با توفیق بیشتر، داد و ستد كنیم. با پذیرفتن و احترام گذاشتن به تفاوتهایمان، میتوانیم به نتایج و راهحلهایی دست یابیم كه به كمك آنها، به آن چه میخواهیم برسیم و مهمتر از آن، یاد بگیریم كه چگونه عشق بورزیم و با كسی كه دوستش داریم و مورد حمایت ماست، چگونه رفتار كنیم. مهمترین این تفاوتها را میتوان در موارد زیر، ذكر نمود:
۱) مهمترین رمز بهبود روابط زناشویی، توجه زوجین به تفاوتهای جسمی و روحی همدیگر است؛ برای نمونه، گفتوگو و صحبت كردن، برای بسیاری از مردها، وسیله تبادل اطلاعات است؛ در حالی كه برای بیشتر زنها، وسیله همدلی، بیان احساسات و داد و ستد عاطفی است. زنان، با صحبت كردن، آرام میشوند و همین كه شروع به صحبت میكنند، انگار مسائلشان به بهترین وجه حل میشود؛ در حالی كه مردان، گاهی اوقات بدون شناخت روحیه همسر خود، به جای گوش دادن به سخنان وی، راه حل ارائه میدهند. آنان، از این نكته غافلند كه زنان، این امر را به حساب بیارزش شمردن احساسات و عواطف خود میدانند و دلشكسته میشوند. این امر، به دلیل عدم شناخت مرد، از همسر خود و روحیات اوست.
۲) ویژگی زندگی زناشویی در جامعه كنونی، عشق و علاقه پرشور است. بسیاری از زنان عقیده دارند كه عشق، عواطف و روابط عاشقانهای را كه در دوران نامزدی و اوایل زندگی، با همسر خود داشتهاند، باید تا آخر عمر ادامه دهند و آن را نشانه پایبندی به عشق میدانند و دلیلی بر محبت واقعی همسر خود؛ در حالی كه اكثر مردان، به مرور زمان، تغییر میكنند و تمایل دارند كه ابراز محبت و علاقه را به جای بیان كردن، در عمل نشان دهند و به قول خودشان، «مردها اهل عملند و نه حرف»؛ اما غافل از این كه خانمها به دلیل عدم توجه و شناخت روحیه شوهرشان، این تغییر را به حساب كمعلاقگی همسرشان میگذارند. اصولاً، مردان، متعادل رفتار میكنند و ذهنیت آنها، با افراط و تفریط سازگار نیست؛ اما خانمها بیشتر بر پایه احساسات رفتار میكنند.
۳) مردان، همانند كش و زنان همانند موج عمل میكنند. مرد، همانند كش، حالت ارتجاعی دارد؛ یعنی خودش را كنار میكشد و دوباره پس از مدتی، به حالت اول باز میگردد. وقتی كه مرد كاملاً از همسرش جدا میشود و از او فاصله میگیرد، ناگهان احساس میكند كه دوباره به محبت و صمیمیت همسرش نیاز دارد و در این حالت، به طور خودكار، انگیزه بیشتری برای ابراز محبت و دریافت عشق، در او به وجود میآید. معمولاً این شرایط، سبب سردرگمی زن میشود؛ زیرا تجربه به او نشان داده است كه وقتی خودش از كسی فاصله میگیرد، برای این كه به حالت اول برگردد، به یك دوره كوتاه زمانی احتیاج دارد؛ در حالی كه مردها ممكن است به یك دوره به نسبت طولانیتر، نیاز داشته باشند. اگر زن به این امر مهم پی نبرد، ممكن است نسبت به شوهرش سوءظن پیدا كرده، از او فاصله بگیرد و اگر این فرصت را نداشته باشد كه خود را عقب بكشد، هیچ وقت شانس این را ندارد كه میل شدید خود را برای نزدیك شدن، احساس كند. در روابط زناشویی، مردان عقب میكشند و دوباره نزدیك میشوند؛ در حالی كه زنها در ابراز عشق، مانند موج، دچار فراز و نشیب میشوند.
۴) از نظر زنها، پرسش و طرح كردن سؤال، موجب تشویق برای ادامه گفتوگو میشود. وقتی كه زن سؤالی از همسرش میكند، گویا به دنبال بهانهای است تا مشكلات و خواستههایش را از طریق آن مطرح كند و باب بحث مفصلی را راه اندازد؛ یعنی زنان به دنبال جرقهای هستند تا خواستههایشان را بیان كنند؛ اما اصولاً مردان با طرح سؤال، قصد پاسخ دادن به آن را دارند و نه باز كردن بحث.
۵) مردها، نظرات خود را صریحتر بیان میكنند؛ در حالی كه زنها، كلیتر و پوشیدهتر حرف میزنند.
۶) اصولاً مردان، دیرتر از زنان اصلاح میشوند. مردان در مقابل هر گونه تغییری، از خود مقاومت نشان میدهند. اگر مردی متوجه شود كه همسرش قصد اصلاح او را دارد، مقاومت میكند و به سختی خود را تغییر میدهد. شاید این امر، مربوط به روحیه برتریای باشد كه مرد در خود حس میكند. زنان، معمولاً انعطافپذیرتر هستند.
۷) برای مرد، هیجان، بیانگر مشكل یا تعارض است. هر اتفاق هیجانآور، استثنایی، غیرمنتظره، شوكآور و یا شگفتانگیزی كه در زندگی روی میدهد، مرد سعی میكند به طور منطقی با آن برخورد كند؛ یعنی یا مشكل را از بین میبرد و یا به جستوجوی علت آن میرود تا آرامش روحیاش را كسب كند؛ اما زن، از این فرصت، به صورت بهانهای برای ایجاد ارتباط با همسر خود استفاده میكند. وقتی زن، هیجان خود را برای شوهرش بیان میكند، شوهر گمان میكند كه بخشی از دلیل هیجان، همسرش است و مشكل همسرش، ریشه در رفتار و اعمال او دارد.
۸) مردان، تنها زمانی میتوانند در جمع، راحتتر صحبت كنند كه فقط یك نفر در بحث شركت كند؛ در حالی كه خانمها وقتی چند نفر وارد بحث شوند، راحتتر حرف میزنند. شاید این امر، به علت آن باشد كه وقتی چند نفر در جمع صحبت میكنند، مردان احساس میكنند كه احتمال رد شدن حرفشان و نادیده گرفتن سخنان و نظراتشان، بیشتر است و دیگر كمتر میتوانند حرف خود را به كرسی بنشانند؛ اما خانمها در جمع، بیشتر به دنبال تأیید هستند، نه یكهتازی در میدان سخن. آنها نمیخواهند حرف خود را به كرسی بنشانند؛ بلكه بیشتر درصدد آن هستند كه نظر موافق جمع را درباره خود جلب كنند. زنان، هنگام حرف زدن، به دنبال تأیید هستند و مردان، به دنبال قدرتطلبی.
۹) زنان برای ارتباط برقرار كردن، ناراحتیهای كوچك خود را تعریف میكنند؛ اما مردان، بیان ناراحتیها و نگرانیهایشان را به حساب سرزنش یا انتقاد از خودشان میدانند.
۱۰) زنان، به خاطر محبت، عمل زناشویی انجام میدهند؛ اما مردان به خاطر عمل زناشویی، محبت میكنند. مرد، بهترین رابطه و عاشقانهترین و لذتبخشترین لحظه زندگی را در حین انجام عمل جنسی میداند و زن، لحظهای را كه شوهرش به او میگوید «از صمیم قلب دوستت دارم» بهترین لحظه زندگی میداند.
بنابراین، درك انواع اصلی عشق كه همسرتان به آن نیاز دارد، رمز مهم بهبود روابط زناشویی است. برای جلب رضایت همسر، لازم است بدانید كه نیازهای اساسی او چیست. زنان و مردان، در روابط زناشویی، معمولاً آن چه را كه خود احتیاج دارند، به همسرشان میدهند. هر یك از آنها، به اشتباه فكر میكنند كه طرف مقابل، نیازها و خواستههایی همچون خواستههای خودش دارد و به همین خاطر، هر دو در پایان، ناراحت و رنجیده خاطر هستند و احساس میكنند كه بیش از حد، برای دیگری ایثار كردهاند؛ اما در عوض، چیزی دریافت نكردهاند. هر كدام اعتقاد دارد كه عشقش مورد بیاعتنایی قرار گرفته و طرف مقابل برای آن، ارزشی قائل نشده است. در حقیقت، هر دوی آنها، عشق و علاقه خود را ابراز میكنند؛ اما به روشی كه طرف مقابل تمایل ندارد.
با توجه به تفاوتهای روانی و اخلاقی زن و شوهر، آنها چگونه میتوانند زندگی شیرینتر و لذتبخشتری داشته باشند و تضادهای موجود، منجر به كدورت بین آنها نشود؟ چگونه میتوانیم با كسی كه روحیاتش با ما بسیار متفاوت است، یك عمر زندگی كنیم؟ آیا به خواستههای او تن دهیم و تسلیم شویم یا خواسته خود را به كرسی بنشانیم و مقاومت كنیم؟
آن چه به ما تكامل میدهد و سبب رشد ما میشود، این است كه تفاوتهای جسمی، جنسی و روانی همسرمان را بشناسیم و بیاموزیم كه در هر برخورد، چگونه موضعگیری كنیم و در هر موقعیتی، چگونه با مسائل روبهرو شویم. در این صورت، انسان میداند كه در هر گرفتاری، چه باید بكند و بین خودش و مشكلات، حایل نمیاندازد و از آن فرار نمیكند؛ بلكه سعی میكند تا از مشكلات، بهرهبرداری كند. ما، تا این مشكلات را نداشته باشیم، ضعفهایمان، ترسهایمان، بخلهایمان، كوتاهرویها و زیادهرویهایمان را نمیشناسیم. با این مشكلات است كه مشخص میشود ما چقدر كم داریم و چقدر افراط و تفریط داریم. مهم آن است كه یادبگیریم با هر كس، در هر شرایطی، چگونه رفتار كنیم.