همه میگویند ازدواج مثل هندوانه است. به شرط چاقو هم درکار نیست. اما امروزه از چیزهایی نام میبرند که به دوام ازدواج کمک میکند. دوام نهاد خانواده که این روزها به خاطر توقعات زیاد ما گاهی متزلزل میشود؛ از ماست که بر ماست. حالا ما میتوانیم با نگاهی مختصر به آن چیزهایی که به خانوادهمان انسجام میدهد، شرایط بهتری را برای رسیدن به آرامش مهیا کنیم...
ازدواج موفق بستگی به عوامل مختلفی دارد که خیلی از آنها را باید در دوران نامزدی ( قبل از ازدواج) ارزیابی کرد. عوامل دیگری نیز در موفقیت زندگی زناشویی موثر است که میتوان آنها را بعد از ازدواج شناخت.
در ازدواج، توانایی سازش دایمی با شرایط گوناگون که ممکن است متغیر هم باشد و از خودگذشتگی فراوان لازم است اما اگر زن و مرد قبل از ازدواج با یکدیگر توافق بیشتری داشته باشند، امکان سازش بعدی بیشتر خواهد بود. مهمترین عوامل توافق در ازدواج عبارتاند از:
رشد عاطفی و فکری، تشابه علایق و طرز تفکر، تشابه مذهبی، تشابه تحصیلی و طبقاتی، تشابه طرز فکر نسبت به امور جنسی، تشابه علاقه به زندگی و سرعت عمل در کارها، رابطه با خانواده زن و شوهر.
● مهمترین عامل موفقیت ازدواج
مهمترین عامل موفقیت در زندگی زناشویی، رشد عاطفی و فکری است البته درجه رشد عاطفی و فکری تنها بستگی به سن ندارد بلکه سن روانی، اجتماعی و عاطفی و سن جسمانی همه از عوامل موثر در رشد عاطفی است. رشد جسمانی نیز عامل مهمی در آمادگی و در نهایت دوام ازدواج است. مساله دیگری که از لحاظ بهداشت روانی قابل ملاحظه است اینکه آیا در ازدواج اختلاف هوش و معلومات سبب بروز اختلافات زناشویی خواهد شد یا خیر؟
شخصی که از لحاظ اجتماعی رشد کرده است، روابط اجتماعی را بهتر درک میکند. او میداند چگونه با دیگران، به خصوص خانواده و همکارانش سازش کند. او درک میکند که انتظارات اجتماع از او چیست و تا اندازه زیادی قادر است خود را با این توقعات تطبیق دهد. همچنین او آماده قبول مسوولیت است و نسبت به محدودیتهای خود آگاهی دارد.
● رشد عاطفی، کی و چقدر؟
یکی از مهمترین عوامل رشد، مقدار و چگونگی رشد عاطفی است. مثلا شخص ممکن است ۳۰ یا ۴۰ سال عمر کرده باشد ولی از لحاظ رشد عاطفی عقب مانده محسوب شود. چنین شخصی قدرت کنترل احساسات و عواطف خود را ندارد و در نتیجه زندگی زناشویی او مختل میشود. شخصی که رشد عاطفی کرده است، در مورد همسر و فرزند و دوستان و مشکلات زندگی نظریه واقع بینانهای دارد. او دارای فلسفه زندگی معینی است که بر اساس آن میتواند از بحرانهای دایمی زندگی جلوگیری کند. او به پیشرفتهای فعلی خود متکی است و زیاد به گذشته خود، هر چند هم با شکوه بوده باشد، اتکا ندارد. در ضمن به مطالبی از قبیل امور جنسی، عشق، ازدواج و تربیت کودک نگاه روشنی دارد.
● مثلث عشق و آقای اشتنبرگ
با تمام این حرفها، امروز دانشمندان به این نقطه رسیدهاند که «اگر عشق و احساسات قابل اتکا نیستند پس چه چیز قابل اتکا است؟» یعنی چه چیزهایی باید وجود داشته باشد تا عشق افراد پایدار بماند. ابتدا نظریهای شکل گرفت که اگر برخی شباهتهای اولیه بین افراد وجود داشته باشد صمیمیت و رفاقت بیشتری بین آنان به وجود میآید که میتواند ازدواج موفق را تضمین کند اما تجربه نشان داد که این اتفاق هم نمیافتد. آقای اشتنبرگ که مثلث عشق را ارایه کرده بود به این نتیجه رسید که خیلی از طلاقها، برخلاف انتظار، در مواردی اتفاق میافتد که انتخاب اولیه اشتباه نبوده است. یعنی افراد در ابتدای ازدواج، شباهتهایی به هم داشتهاند اما پس از ازدواج تغییر کردهاند.
پس خیلی وقتها مشکل اینجاست که آدمها تغییر میکنند اما با هم تغیی ر نمیکنند: در دو مسیر یا با سرعتهای متفاوتی تغییر میکنند. پس حالا این سوال به وجود میآید که «اگر شباهت اولیه هم ضامن صمیمیت نیست پس چه چیز میتواند صمیمیت و رفاقت درازمدت بین زوجها را تضمین کند؟»
● هوش عاطفیات را به کار بینداز!
پژوهشهای زیادی نشان دادهاند که هوش عاطفی یکی از مهمترین عوامل موفقیت ازدواج است. هوش عاطفی نوعی از هوش است که به ما کمک میکند به احساساتمان آگاه باشیم. بتوانیم عواطفمان را خوب بیان کنیم. آنها را خوب کنترل و هدایت کنیم. ظرفیتهای خودمان را بشناسیم و در مجموع یک حس مثبت کلی نسبت به خودمان داشته باشیم. از طرف دیگر بتوانیم عواطف فرد مقابلمان را درک کنیم و نسبت به آن واکنش اجتماعی یا بینفردی مناسب داشته باشیم.
هوش عاطفی به ما کمک میکند که وقتی دچار تعارض در احساساتمان میشویم، فرو نریزیم و بتوانیم به عنوان مسالهای معمولی حلش کنیم. این نوع هوش، یک چیز ذاتی نیست و در شرایط محیطی شکل میگیرد و در میان تمام عوامل موثر در موفقیت در ازدواج، کلیدیترین نقش را دارد. اگر دو طرف دارای هوش عاطفی بالایی باشند میتوانند بفهمند که چه طور همراه و همگام با تغییر احساسات و عواطف یکدیگر تغییر کنند تا زندگیشان به رشد و صمیمیت بیشتری منجر شود.
● یک تحقیق وطنی
پژوهشی نیز در دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی صورت گرفته است که به بررسی عوامل موثر در استحکام و انسجام خانواده میپردازد. این تحقیق میتواند فرا روی جوانانی که در آستانه ازدواج هستند، قرار گیرد و میتواند به عنوان الگویی برای آنان باشد تا معیارهای آن را مدنظر قرار دهند و در زندگی زناشویی خود کمتر دچار مشکل شوند.
هدف کلی این طرح، تعیین معیارها و عوامل انسجام در خانواده است و اهداف ویژه این طرح شامل شناخت روشها و الگوهای مناسب خانوادگی، شناخت عوامل موثر در پیدایش مهر و محبت بین زوجین و بررسی میزان موفقیت و معیارهای انتخاب همسر است. در این تحقیق مشخص شد، خانواده سالم و موفق مجموعهای است که در آن همه اعضا موفق هستند و همه مناسبات میان افراد آن روال طبیعی و موفق دارد.
خانواده مکانی است که نیازهای احساسی و عاطفی همه اعضای خود را تامین میکند. مواردی که برای انسجام یک خانواده ضرورت دارد عبارتاند از: آشنایی و شناخت قبل از تشکیل زندگی مشترک، درک متقابل زوجین از همدیگر، عشق و علاقه طرفین نسبت به همدیگر، عدم دخالت دیگران، قرار داشتن در یک سطح اجتماعی، منطقی بودن و استدلالهای صحیح، تفاهم اخلاقی زوجین، تشابه اعتقادات، احترامگذاری به عقاید و نظرات یکدیگر، صداقت و درستی قبل از تشکیل زندگی مشترک و بعد از آن. برقراری ارتباط و گفتگو یکی از اصلیترین عوامل موفقیت در ازدواج اسـت. بــدون برخورد و مکالمه درست، اختلافات و جر و بـحـــثها به مشکلات بسیار بزرگی تبدیل میشوند. اگر یکی از طرفین یا هر دو آنها فاقد مهارتهای ارتباطی باشد، حل مشکلات بسیار دشوار خواهد شد چون زن و مرد قادر نخواهند بود نقطه نظرات و حرفهای همدیگر را به درستی بفهمند و درک کنند.
● مشکل مالی
اگر یکی از طرفین ازدواج، خود را در مسایل مادی غرق کند، قادر نخواهد بود به جنبههای دیگر ازدواج نیز توجه داشته باشد. این رفتار مسامحهکارانه باعث خواهد شد که طرف دیگر احساس کند مورد بیتفاوتی و بیتوجهی همسر خود قرار گرفته است که ویرانگر خواهد بود.
● ازدواجهای مصلحتی
محیط و شرایط پیرامون ازدواج نیز گاهی ممکن است باعث دوام یا شکست ازدواج شود. ازدواجهای مصلحتی، ازدواج سالمی نیست. وقتی تصمیم ازدواج بر مبنای چیزی جز عشق واقعی باشد، حالت معامله به خود میگیرد. یکی از نمونههای این نوع ازدواج، ازدواجهایی است که طرفین به خاطر فشاری که از طرف خانواده یا دوستان و اطرافیان متحمل میشوند، تن به آن میدهند یا برخی دیگر که به خاطر صاحب فرزند شدن ازدواج میکنند.
هیچ یک از این دلایل نمیتواند دلیل سالم و صحیح برای ازدواج باشد و احتمال جدایی و اختلاف بیشتر خواهد شد. یکی دیگر از این عوامل محیطی ازدواج کردن در سنین پایین است البته سن ازدواج به خود فرد و آمادگیهای او بستگی دارد اما اکثریت اعتقاد دارند که ازدواج در نوجوانی صحیح نیست.
منصور بهرامی - روانشناس
روزنامه سلامت