ازدواج یا انتخاب همسر، پیمان مقدسی است برای زندگی مشترک بین زن و مرد که طبق قوانین الهی تجویز شده و هدف آن آرامش و آسایش بهتر و بیشتر از زندگی، مهر و محبت، گذشت، فداکاری و همچنین بقای نوع میباشد. ازدواج وسیله آرامش و آسایش است، ولی زمانی که عجولانه و کورکورانه انجام نگرفته باشد.
باید قبل از ازدواج به اصل تناسب توجه داشت. یعنی دختر و پسری که میخواهند با هم ازدواج کنند باید از جهات بسیاری متناسب یکدیگر باشند. مانند تناسب در جهات روحی، اجتماعی، آموزشی، خانوادگی، سنی، اقتصادی و... اگر در ازدواج به این جهات توجه نشود، ممکن است در آینده زندگی آنها از هم بپاشد و به جدایی و طلاق منجر شود.
در این مجال سعی بر آن شده که عوامل تأثیرگذار بر ازدواجهای ناموفق شناخته شوند تا با شناسایی این عوامل شاید توانسته باشیم گامی هر چند کوچک در راستای موفقیت و خوشبختی زوجها و خانوادههای میهن عزیزمان برداشته باشیم. لازم به ذکر است، عواملی که ذکر خواهد شد لزوماً در برگیرنده مسأله طلاق نبوده بلکه وضعیت خانوادههایی را که کارشان هنوز به طلاق کشیده نشده، ولی نتوانستهاند ازدواج موفقی داشته باشند، را نیز مد نظر قرار میدهد. به عبارت دیگر سعی شده عوامل تأثیرگذار بر ازدواجهای ناموفق شناسایی شوند.
● عوامل تأثیرگذار بر ازدواجهای منجر به طلاق
عوامل تربیتی و آموزشی
منظور از عوامل تربیتی و آموزشی، عواملی است که در تربیت کودکان نقش بازی میکنند تا بتوانند کوکان را از مراحل مختلف رشدی عبور داده و به سن جوانی و مرحله انتخاب همسر رهنمون سازند. با این دیدگاه، ما بهصورت تاریخچهای به زندگی افراد نگاه میکنیم تا دریابیم که چه عواملی میتوانند دست به دست هم بدهند تا افراد نتوانند ازدواج موفقی داشته باشند.
عواملی که در این بخش مد نظر بودهاند به شرح زیر قابل بررسیاند:
۱) اتفاقات دوران جنینی
بیشک علم ثابت میکند که در دوران جنینی، عواطف جنین مستقیماً تحت تأثیر عواطف مادر قرار میگیرد(تأثیر هورمونی). مطمئناً فردی در زندگی خود موفق میشود که در تاریخچه رشدی خود، دوران جنینی سالم و موفقی را پشت سر گذاشته باشد.
عواطف نُرمال و سالمِ مادر در این دوران باعث خواهد شد که جنین، بعداز تولد دارای عواطف سالمی باشد. نقش پدر خانواده نیز در دوران جنینی کمتر از مادر نیست. پدر به عنوان مدیر خانواده میتواند با فراهم نمودن محیطی آرام و سالم، مقدمات سالم بودن عواطف مادر را فراهم نماید. مادر در این دوران نیاز بیشتری به مهر، محبت و آرامش از سوی اطرافیان به ویژه پدر خانواده دارد تا بتواند این دوران را با آرامش روحی و روانی پشتسر بگذراند.
زن و شوهر اگر همدیگر را درک کنند و به یکدیگر عشق و علاقه نشان دهند، نه تنها زندگیشان شیرین خواهد شد، بلکه به خاطر همین مهر و صفا، بچههای خوب و سالمی را به جامعه تحویل خواهند داد. شوهری که بخصوص در دوران بارداری همسرش به او محبت زیاد ابراز دارد، نه تنها مادر، کودک سالمی به دنیا خواهد آورد، بلکه حتی عمل زایمان را نیز به راحتی پشت سر خواهد گذاشت و این عوامل دست به دست هم خواهند داد تا کودکی با عواطف کاملاً سالم متولد شود.
۲) اتفاقات بعد از تولد
بعد از تولد کودک، اختلاف بین زن و مرد و بیمهری بین آنها روی تربیت کودک نیز تأثیر سؤ بسیاری دارد. کودکی که شاهد اختلاف والدین خود میباشد و مادر مهربان خود را مورد بیمهری پدر احساس میکند، ممکن است نفرت نهانی و کینه دائمی نسبت به پدر خود پیدا کند و ممکن است از راه همانندسازی، خویش را همانند پدر و مادر سازد و بطور ناخودآگاه از آنها پیروی کند و بیمهر و بیعاطفه بار آید.
با این توضیح پُر واضح است که رابطه والدین با یکدیگر و از آن مهمتر رابطه والدین با کودک بر روحیات کودک تأثیر مستقیم میگذارد و کودک در این دوران که یکی از بحرانیترین دوران کودک از نظر تربیت و یادگیری است، میآموزد که چگونه با افراد رابطه برقرار کرده و با آنها به چه نحو در تعامل باشد. پس اهمیت این دوره نیز به همگان روشن و واضح است که فردی میتواند آینده موفقی داشته باشد که این دوره را نیز با موفقیت به پایان برساند.
۳) آموزشهای لازم جهت تشکیل خانواده
هر فردی خواه ناخواه دارای یک گروه آموزشی و تربیتی است که در جامعه کنونی و خصوصاً در کشور ما این گروه آموزشی عبارتند از: خانواده، مدرسه و رسانههای گروهی. با ورود کودک به دوران مدرسه، دوره جدیدی در زندگی فرد شروع میشود. کودک در این دوره که تا دوره انتخاب همسر ادامه مییابد، تدریجاً با شیوهها و ملاکهای همسرگزینی آشنا میشود و در این راستا از مثلث گروه آموزشی، آموزشهایی را دریافت میکند.
محسن بهشتی پور
سایت موسسه خانواده مطهر