چرا زنهای انگليسی مسلمان میشوند؟
چرا زنهای انگليسی مسلمان میشوند؟
مرجع : خبرگزاری ایکنا
بر اساس مقالهای كه يك پژوهشگر انگليسی منتشر كرده، زن در اسلام از يك حريم، حفاظ و حيثيت والايی برخوردار است و همين مسئله دليل اصلی گرايش زنان انگليسی به اسلام است.
سه شنبه ۲۷ تير ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۱۴
پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتالله العظمی خامنهای به انتشار گفتاری از حسن خجسته، معاون برنامهريزی و نظارت سازمان صدا و سيما به رويكردهای متفاوت به حضور اجتماعی زنان پرداخته كه متن آن به شرح ذيل است.
چند سال پيش مقالهای انگليسی منتشر شد با اين عنوان كه «چرا زنهای انگليسی مسلمان میشوند؟» پژوهشگر اين مقاله نوشته بود كه من يك زن جوان انگليسی و اهل تمام سرگرمیهای امروزی جوانان انگليسی هستم. در ضمن به كارهای پژوهشی هم مبادرت میكنم. مدتی بود كه دغدغهای ذهنم را مشغول كرده بود و آن اعتبار و حيثيت زن در جامعه بود. به همين خاطر راجع به وضعيت زنان در اديان مختلف مطالعه كردم. به مطالعه اسلام كه رسيدم، به عنوان يك دين شهوانی از آن نفرت داشتم، اما وقتی خوب مطالعه كردم، متوجه شدم آنچه در اسلام وجود دارد، با شنيدههای من تفاوت بسياری دارد. جذابيتهای اسلام مرا غرق در خودش كرد؛ تا جايی كه احساس كردم زن در اسلام از يك حريم، حفاظ و حيثيت والايی برخوردار است و اين مسئله دغدغههای ذهنی مرا برطرف كرد. نويسنده اين مقاله در ادامه نوشته بود: همين مسئله دليل اصلی گرايش زنان انگليسی به اسلام است.
امروزه با تمام تبليغاتی كه عليه جايگاه زنان مسلمان در تمام رسانههای تبليغاتی غرب صورت میگيرد، آماری تكاندهنده از شكست اين تلاشها حكايت دارد. در واقع زنان حدود ۷۰ درصد از تازهمسلمانهای اروپايی و آمريكايی هستند. بنابراين خود غربیها به عمق انديشه اسلامی و تأثيرگذاری بر جوامع خودشان پیبردهاند و از اين ناحيه احساس خطر میكنند. تداوم اين روند، جامعه آنان را از لحاظ هويتی با چالشی جدی روبهرو خواهد كرد. از اين رو تلاش میكنند به مراكز توليدكننده انديشه اسلامی ضربه بزنند تا همچنان تمدن خود را بدون مشكل به پيش ببرند.
پيشنهاد مأمور ارشد CIA
چندی پيش يك روزنامه ايتاليالی مصاحبهای با آقای «رويل گريكت» انجام داد. گريكت همان كسی است كه پس از فوت حضرت امام رحمةالله تا بعد از حوادث ۱۸ تير سال ۱۳۷۸ مسئول ميز ايران در سازمان سيا بود. بر اساس تحليلهای همين آقا در سال ۱۳۷۸ بود -كار حكومت ايران را تمامشده میدانست- كه رئيسجمهور آمريكا به تلويزيون آمد و در مورد ايران موضع ويژهای را اتخاذ كرد؛ موضعی كه برای ابرقدرتی مثل آمريكا بسيار بد تمام شد، زيرا در عمل هيچ اتفاقی نيفتاد و اين اعلام موضع نشاندهنده دستپاچگی مسئولان آمريكا در آن زمان تلقی شد. روزنامهنگار ايتاليايی در آن مصاحبه در معرفی او گفته بود كه ايشان زبان فارسی را بهخوبی صحبت میكند و در مدتی كه رئيس ميز ايران در سازمان سيا بوده، ده بار به ايران سفر كرده و نوع گروهبندی او از نيروهای سياسی ايرانی، مبنای فعاليتهای وزارت خارجه آمريكا در مورد ايران است.
آقای گريكت در آن مصاحبه به سؤالات مختلفی از جمله در مورد زنان پاسخ داد. او گفت كه انقلاب اسلامی زنها را از گوشه خانهها به ميدان و صحنه اجتماع آورده است، ولی بعد از انقلاب خيلی روی اين موضوع تمركز نشده كه چه برنامهای برای آنها داشته باشند، اما ما -آمريكايیها- روی اين موضوع متمركز شدهايم و همه تلاش ما اين است كه با چند چيز در ميان زنان ايران به صورت جدی مبارزه كنيم كه از جمله آنها حجاب است.
از امثال اين گفته آقای گريكت روشن میشود كه تغيير هويت اسلامی زنان مسلمان در زمره برنامههای اصلی سازمانهای برنامهريز دشمن عليه كشورهای اسلامی و بهويژه ايران قرار دارد. در نقطه مقابل هم ما قرار داريم. از اين جهت است كه بازگرداندن هويت اسلامی زنان مسلمان به آنان اهميت و ضرورت میيابد؛ اتفاقی كه میتواند قدرت بسياری به جوامع اسلامی بدهد.
زن برای تمتع مرد، زن برای تمتع جامعه مردان!
امروزه سه نگاه و رويكرد اصلی زن و جايگاه او در اجتماع وجود دارد؛ نگاه غربی، نگاه سنتی و نگاه اسلامی. در نگاه غربی كه برخاسته از تفكر و انديشه غربی است، رابطه زن و مرد در تمامی نهادهای اجتماعی يك رابطه مبتنی بر قدرت است. نزاعی دائمی بين زن و مرد برای دستيابی به قدرت وجود دارد. بحث تشابه حقوق زن و مرد يكی از بسترهای ايجادكننده اين رابطه در غرب بود. اصلاً فمينيسم در غرب به وجود آمد تا بتواند امتيازاتی را برای زن جلب كند تا زن در اين نبرد قدرت با مرد پيروز گردد.
شهيد مطهری رحمةاللهعليه نقش چشمگيری در شناخت اين انحراف فكری غرب و تبيين جايگاه صحيح زن در خانواده و جامعه ايفا كرده است. ايشان در دههی ۱۳۴۰ بحث زيبايی را درباره اشتباه غربیها مبنی بر مشابه دانستن حقوق زنان و مردان –و نه تساوی حقوق آنها– مطرح كرده و اثبات كرده كه با اين اشتباه، زنان هر كاری كه بكنند جنس دوم خواهند بود، زيرا بر اساس تشابه حقوقی در كارهای مردانهای وارد خواهند شد كه نياز به قدرت جسمانی و روانشناختی مردانه دارد و بنابراين هركاری كه بكنند، باز هم در اين فعاليتها از مردان عقب میمانند.
اما در نگاه سنتی، مردان زنان را فقط برای خود و تمايلات و تمنيات خودشان میخواهند. اگر نگاه مدرن زنان را برای جامعه مردان میخواهد، نگاه سنتی زن را برای مرد میخواهد. مردان در اين نگاه ممكن است زنان را بسيار محدود كنند و با آنان رابطهای ستمگرانه برقرار كنند. اصطلاح عرفی «زنذليل» در اين نگاه قرار میگيرد، چرا كه در اين تفكر، قدرت مرد يا بايد بر همسرش غالب باشد يا اينكه مرد ذليل است.
نگاه غربی اما زن را تا برهنگی در جامعه پيش میبرد، چرا كه اين وضع، مطلوب مردان است. به تعبير جامعهشناسان غربی: زن برای جامعه مردان است. به هر حال، رابطه زن و مرد در هر دو نگاه اخير، رابطه قدرت است. به همين دليل حوزههای زنانگی در نگاه نخست يك معنی دارد و در حوزههای دوم يك معنی ديگر.
زن عزتمدار
اما در ديدگاه سوم كه متعلق به اسلام است، رابطه زن و مرد ديگر رابطه قدرت نيست. در قرآن رابطه زوجيت زن و مرد با تعبير «مودّت» به كار رفته است. فراتر از اين رابطه نيز بين مردان و زنان محرم و نامحرم يك نوع رابطه خاصی وجود دارد؛ يعنی زن در نگاه اسلامی عزت ويژهای دارد.
بگذاريد اين مسئله را با يك روايت تبيين كنم. يك نفر خدمت پيامبر اسلام صلیاللهعليهوآله آمد و گفت من از كسانی هستم كه در زمان جاهليت و پيش از اسلام يكی از دخترانم را زنده به گور كردهام. كفارهاش چيست؟ حضرت فرمودند: برو به مادرت خدمت كن. گفت مادرم فوت كرده است. حضرت فرمودند: برو به خالهات خدمت كن كه خدمت به خاله در جبران و كفاره اين گناه مثل خدمت به مادر است. ببينيد چقد اعتبار زنان بالا است.
بنابر احاديث و روايات بسيار و متعدد، زنها در دستگاه خدا از جايگاه ويژهای برخوردارند. يعنی بسياری از مردها میتوانند مشكلات دنيا و آخرتشان را از طريق زنها حل كنند. اين فهم از زن، رابطه قدرت نيست. اگر مردی با همسرش رابطهی قدرت برقرار كند، عقب میافتد. بلكه مرد بايد با همسرش رابطهای برقرار كند كه او رضايت داشته باشد. البته خودش نيز لذت میبرد و چون زن رضايت دارد، مرد از قِبَل اين رضايت به بسياری مواهب و نعمات دست پيدا میكند.
میخواهم بگويم ما به همين دليل میتوانيم نظامی درست كنيم كه يك پايه بسيار مهم آن خانواده باشد. يعنی شما خيلی از مسائل جامعه را میتوانيد از طريق همين سيستم خانواده حل كنيد. ما اگر بخواهيم در جمهوری اسلامی و در جوامع اسلامی كاری پايدار و اساسی انجام بدهيم، بهترين كار اين است كه معرفت انقلاب اسلامی نسبت به زن را مدام در كشورمان بازتوليد و در جوامع اسلامی بازنشر كنيم. هر تغيير اجتماعی كه بخواهد انجام شود، از طريق نهاد خانواده و زن بهسرعت قابل اجرا است. همه زنان و مردان -حتی آنهايی كه دچار غفلت هستند- وقتی با زاويه نگاه لطيف دينی مواجه شوند، نسبت به آن خاضع میشوند و به حقانيت آن اذعان میكنند.
زنان احساس را در محيط منتشر میكنند
امروز با وقوع بيداری اسلامی اگر ما بتوانيم معرفتی را كه در اثر انقلاب اسلامی نسبت به زن پيدا شده است، در كشورهای انقلابی بازنشر كنيم، چهارچوب فرهنگی را كه غربیها سالهای سال در اين كشورها نهادينه كرده بودند و بر آن اساس اميال شيطانی و غير انسانی خود را به پيش میبردند، تا حد زيادی عقب راندهايم و به زنها در آن احساس مسئوليتی كه خداوند به آنها دادهاست، قدرت بيشتری دادهايم. آنوقت اين زنان از حضور مردانشان در ميدان مبارزه با مشاركت يا حمايت دفاع میكنند. هماكنون در بحرين، يمن يا مصر، كم نيستند زنهايی كه در ميدان حضور دارند. وقتی زنها به ميدان میآيند، يك جريان شديد احساسی را در محيط منتشر میكنند، چون زن از نظر نمادی، مظهر صلح است.
مسئله مهمی كه وجود دارد و ما بايد به آن توجه داشته باشيم، اين است كه هر تغيير اجتماعی بايد با موافقت زنها انجام شود و هيچ تغيير اجتماعی بدون موافقت زنها پايدار نخواهد بود. پس يكی از موضوعات ويژهای كه در جامعه دينی وجود دارد، احساس مسئوليت نسبت به محيط است. اگر ما بتوانيم فهم از زن مسلمان و نقش و اعتبار و مزيتی را كه دارد، مانند همان فهمی كه اوايل انقلاب پيدا كرديم بهخوبی تبيين كنيم، شاهد تحولات عمدهای در جوامع اسلامی خواهيم بود. همانگونه كه زنها در جريان انقلاب ما و در دوره جنگ تحميلی نقش بسيار مهمی ايفا كردند، طبيعتاً همين نقش را میتوانند در دنيای اسلام و كشورهای ديگر نيز احيا كنند.
ممكن است همه آموزههای اسلامی هنوز در ساختار اجتماعی عموميت نيافته باشد، اما اين فهم از اسلام در فطرت و جان زنهای مسلمان وجود دارد. آنها بخشی از اين آموزههای اسلامی را میدانند. بنابراين ما بايد با زنها با اين زبان سخن بگوييم. اين زبان بهطور قهری و طبيعی، چهارچوب بيداری اسلامی را فعالتر خواهد كرد، چون برای زنان نقش و شأنی قائل است كه دغدغههای آنان را تغيير میدهد. اگر با زنان صرفاً با زبان سياسی صحبت كنيم، ديگران میتوانند بدلِ سياسی بزنند، اما اين گفتمان هرگز بدل و بديلی ندارد.
وقتی دست همسرم را میگيرم، بچهها مسخرهام میكنند
در اين زمينه نبايد به تبليغات رسانهای بسنده كنيم؛ برگزاری سمينارهای علمی هم میتواند بسيار تأثيرگذار باشد. حدود هشت سال پيش من در يكی از نشستهای تخصصی كنفرانس حكمت مطهر كه راجع به زنان بود، شركت كردم و بحثهای بسيار خوبی در آن نشست صورت گرفت. دو سال بعد يك استاد آمريكايی كه در آن كنفرانس و در موضوعات فلسفی مقاله داده بود، به ايران آمد و پيغام داد كه میخواهد مرا ببيند. من فكر میكردم راجع به چه چيزی میخواهد از من سؤال كند؟ وقتی آمد، گفت من در آمريكا به دانشجويان میگويم زنان در ايران آزاد هستند. ولی آنها به خاطر حجاب زنان ايرانی اين آزادی را باور نمیكنند. من در پاسخ او كمی در مورد مسائل زنان و شأن و شئون آنان در اسلام توضيح دادم. ايشان به من گفت اگر ما ۵۰ درصد آنچه را كه شما راجع به زنان گفتيد در آمريكا پياده كنيم، هيچ مشكل اجتماعی نخواهيم داشت. الان دانشگاه ايشان در آمريكا دانشگاهی است كه به خاطر همين مسئله و همين نگاه، بسياری طرفدار ايران هستند. حتی خود او تا اين حد پيش آمده بود كه میخواست در آمريكا با يك دختر ايرانی ازدواج كند كه گفت به دليل آنكه پدر و مادرش كاتوليكهای بسيار متعصبی بودند، نتوانست.
در يكی از كنفرانسهای دانشگاه تهران هم با چنين مسئلهای مواجه شدم. من از اين نمونهها زياد ديدهام و علتش اين است كه اين فهم بسيار بكر و جديد از اسلام، تازه در دنيا در حال انتشار است. يك مردی كه رئيس يك كمپانی در بلژيك بود و گرايشهای چپ چهگوارايی داشت و كاتوليك متعصبی هم بود، برای من صحبت میكرد و از نحوه برخورد و رفتارش با همسرش میگفت. به او گفتم بر اساس آموزههای اسلامی زمانی كه دست زن و شوهر در دست يكديگر است، گناهانشان بخشيده میشود. با تعجب پرسيد واقعاً؟! خيلی برايش عجيب بود. گفت زمانی كه من با همسرم بيرون میروم، وقتی دست او را میگيرم، فرزندانم مرا مسخره میكنند.
اگر فهم جديدی از خود پيدا كنند...
آموزههای اسلامی در مقولهی زن و خانواده بهقدری جذاب است كه اگر درست منتشر شود، بسياری را مجذوب خود خواهد كرد. بزرگترين مسئله و معضلی كه غرب برای زنها ايجاد كرده، اين است كه آنها را درگير مسائل حاشيهای و تفريحی جامعه كرده است. بنابراين زنی كه خودش را به امواج اجتماعی غربی بسپارد، از مسئوليتهای اجتماعی خود غافل خواهد شد. در دورهی شاه نيز خيلی تلاش كردند كه زنها را به همان مسير ببرند و الحمدلله موفق نشدند. قدرت دينی در ايران از اين جهت بسيار مؤثر بود.
يكی از ويژگیهايی كه ما داشتهايم و داريم و انشاءالله خواهيم داشت، در مورد احساس مسئوليت زن نسبت به محيط اجتماعی است. زنهای ايرانی همواره در طول تاريخ به اين احساس مسئوليت مهم پايبند بودهاند. يك نمونه بارز آن در جريان تحريم تنباكو و در داخل حرمخانهی شاه بود. وقتی ناصرالدينشاه به تحريم قليانها اعتراض كرد، زنها به او گفتند همان كسی اين كار را حرام كرده كه ما را به تو حلال كرده است.
به طور كلی اگر زنها فهم جديدی از خودشان در همه عرصهها پيدا كنند -فهمی از خودشان فی نفسه به عنوان زن و فهمی از خودشان در زمينه اجتماعی- بسيار بر جامعهی مردهای خودشان تأثير خواهند گذارد. به همين دليل وقتی وارد صحنه میشوند، حركتهای جدی صورت میدهند. شما از مسئله انقلاب اسلامی كه بگذريد، حضور زنان در دفاع مقدس بسيار مقتدرانه بود. تا مادری راضی نبود، پسرش به جبهه نمیرفت. تا همسری رضايت نداشت، مردش ماهها در جبهه نمیماند. بنابراين زنها نقش جدیتر، مهمتر و تأثيرگذارتری را پس از انقلاب در زمان جنگ ايفا كردند و اين معلول آن شناخت جديد زن از خودش بود. انقلاب اسلامی يك لايه از اين شناخت را باز كرد. /ح
سه شنبه 27 تیر 1391 11:27 PM
تشکرات از این پست