نقش محوری مردم
نقش مردم در دو قیام حسینی (علیه السلام) و خمینی (قدس سره) غیر قابل انکار است. به واقع اگر دعوت هجده هزار نفری کوفیان نبود، امام حسین (علیه السلام) به سوی کوفه حرکت نمی کرد. مثال های زیادی در تایید این مسأله وجود دارد. از جمله:
1 . امام (علیه السلام) پس از برخورد با سپاه حُر که راه را بر او بستند، فرمود: «من پیش شما نیامدم مگر پس از آن که نامه ها و فرستاده هایتان رسید که نزد ما بیا که ما پیشوائی نداریم... اگر بر سر پیمان و سخن خویشید، که آمده ام، و اگر خوش ندارید و نمی خواهید، بر می گردم.»[22]
2 . در جای دیگر، حضرت از انگیزه نامه نگاری و دعوت کوفیان این گونه یاد می کند: «کوفیان به من نامه نوشته و از من خواسته اند که نزد آنان روم، چرا که امیدوارم نشانه های حق زنده گردد و بدعت ها بمیرد.»[23]
3 . باز امام (علیه السلام) در این باره سخنانی دارد: «مردم! شما به من نامه ها نوشتید و پیام فرستاید که به سوی شما بیایم و وعده دادید که دست از یاری من برندارید و پیمان شکنی نکنید. اینک که من به سرزمین شما آمده ام، اگر به عهد خود وفا کنید، مرا تنها نگذارید، به هدایت حقیقی می رسید.»[24]
بنابراین امام (علیه السلام)، به دعوت کوفیان به آن دیار رفت، ولی آنان خیانت ورزیدند، همان طور که امام حسین (علیه السلام) فرمود: «ای مردم! مرگ بر شما! مگر شما نبودید که به من نامه نوشتید و استغاثه کردید و مرا به یاری خویشتن خواندید؟! ولی اکنون که به استغاثه شما پاسخ داده و به فریاد شما رسیده ام، شمشیرهای خود را به روی من کشیده اید و شعله آتشی را متوجه ما ساخته اید... چه شد که بعد از آن همه وعده ها و دعوت ها، صفحه زندگی تان ورق خورد و بر ضد دوستان خود گرد آمدید و به نفع دشمنان تان برای منکوب کردن دوستان خود آستین بالا زده اید و دشمنان شما نه عدالت گستری کردند که شیفته عدالت آن ها شوید و نه امید آینده ای بهتر برای شما باقی گذاشتند، تا بهانه دل بستگی شما باشد. شما به خاطر اندکی از مال حرام دنیا که بنی امیه به شما دادند و برای این که به زندگی پست و ناچیزی برسید به من حمله می کنید. بدون آن که کوچک ترین گناهی داشته باشم.»[25]
ولی پس از حادثه کربلا و عاشورا،موجی از بیداری در جامعه مسلمانان پدید آمد و در پی آن مردم دریافتند که حق با اهل بیت پیامبر(ص) بود، و کشندگان آن حضرت، نه تنها به اصول اسلامی پایبند نیستند بلکه سفاک و مستبدند. از آن که فرزند پیامبر(صلی الله علیه وآله) را یاری نکرده بودند، پشیمان بودند و به تدریج دست به اعتراض زدند از جمله:
اعتراض عبدالله بن عمر به یزید؛ برگزاری پنج سال عزای مداوم در مدینه؛ قیام عبدالله بن حنظله در مکه؛ اعتراض در بصره و قیام در کوفه؛ پدید آمدن نهضت توابین؛ قیام مختاربن ابی عبیده ثقفی؛ انقلاب مطرف بن مغیره؛ انقلاب عبدالرحمن بن اشعث.[26]
از این رو نمونه های بسیاری از الگوگیری مردم ایران از عاشورای حسینی (علیه السلام) در روند پیروزی انقلاب اسلامی به چشم می خورد. از جمله:
الف) «تظاهرات 250 تا 400 هزار نفری با توجه به جمعیت 5/1 میلیونی تهران در عاشورای 1383 ق. / 13 خرداد 1342 ش. تهران از مسجد حاج ابوالفتح در میدان قیام (میدان شاه) آغاز و به مسجد امام (قدس سره) (مسجد شاه) ختم شد.»[27]
ب) «سخنرانی معروف امام (قدس سره) در عصر عاشورای همان سال در مدرسه فیضیه که منجر به دستگیری و بازداشت و زندانی شدن امام (قدس سره) گردید و در اعتراض به آن، حرکت های مردمی در مساجد شهرهای مختلف شکل گرفت.»[28]
ج) «راهپیمایی عاشورای دوازدهم محرم سال بعد آن که از مسجد امام (شاه سابق) آغاز گردید. این راهپیمایی برای بزرگداشت پانزده خرداد صورت گرفت که امام (قدس سره)، آن را ایام الله نامیده بود. سربازان رژیم شاه نیز به سرکوب آن پرداختند.»[29]
د) «حدود چهار میلیون نفر در تهران در عاشورای 1399 ق. / 1357 ش. علیه رژیم شاه دست به تظاهرات زدند و شعار مرگ بر شاه سر دادند. پس از آن ژنرال هایزر روانه تهران شد و شاه پذیرفت که یک چهره به ظاهر ملی را به عنوان نخست وزیر برگزیند و خود ایران را ترک کند.»[30]
ه) «مردم برای نشان دادن همبستگی خود بر ادامه مبارزه تا برپایی جمهوری اسلامی، راهپیمایی عظیم اربعین را برپا کردند که در آن فریاد الله اکبر و درود بر خمینی توسط چند میلیون زن، مرد و کودک، دنیا را به تعجب و حیرت وا داشت.»[31]
ارتباط بین مردم، عاشورا، مسجد و انقلاب اسلامی را در گزارشات ساواک هم می بینیم. به عنوان مثال، کمیته مشترک ضد خراب کاری در گزارشی به ریاست پلیس تهران می نویسد: «از فعالیت مساجد هدایت، الجواد و حسینیه ارشاد که اقدامات آن ها مخالف مصالح کشور بود، جلوگیری به عمل آمد تا با مذاکره با مسئولین مساجد و حسینیه مزبور اقدامات آن ها در آینده با مصالح کشور هماهنگی داشته باشد. بنابراین نظر به این که توافق هایی که با واقفین و هیأت مؤسس مساجد و حسینیه به عمل آمده از این به بعد کلیه مسائل مربوط به این سه مؤسسه مذهبی زیر نظر مستقیم سازمان اوقاف خواهد بود.»[32]
در دستورالعمل نحوه تشکیل مجالس عزاداری در ماه های محرم و صفر به ستاد فرمانداری نظامی تهران و حومه واگذار شده است:
«الف) از طریق دولت به طور قاطع طی اعلامیه ای نکاتی را که مردم بایستی در ایام عزاداری ماه های محرم و صفر رعایت نمایند وسیله دستگاه های ارتباط جمعی ابلاغ می گردد.
ب) در شهرهایی که مقررات حکومت نظامی برقرار می باشد، اجرای دستورات درباره نحوه برگزاری مجالس عزاداری با فرمانداری نظامی بوده و در سایر شهرها با شهربانی و ژاندارمری محل می باشد.
پ) مجالس عزاداری در مساجد، تکایا و حسینیه ها در تهران و شهرستان ها محدود گردد، به طوری که در حوزه استحفاظی هر کلانتری بیش از دو مجلس تشکیل نشود.»[33]
پایان کلام
مباحث گذشته نشان از تأثیر انقلاب امام حسین (علیه السلام) بر عوامل پیروزی انقلاب اسلامی دارد. اما چگونه می توان از نهضت حسینی (علیه السلام) بر ادامه نهضت خمینی (قدس سره) استفاده کرد؟ قبل از پاسخ به این سئوال، باید به سئوال دیگری پاسخ داد و آن این که، آیا گره زدن این دو نهضت برای ادامه انقلاب اسلامی ضروری است؟ پاسخ امام خمینی (قدس سره) را در این باره ببینید: «اگر ما بخواهیم مملکت مان، یک مملکت مستقلی باشد، یک مملکت آزاد باشد، باید این رمز (قضیه سیدالشهداء) را حفظ کنیم...[34] اگر بخواهید نهضت شما محفوظ باشد، باید این سنت ها (عزاداری و...) را حفظ کنید...[35] عاشورا را زنده نگه دارید که با زنده نگه داشتن عاشورا، کشور شما آسیب نخواهد دید.»[36]
بنابر این، تنها راه حفظ انقلاب اسلامی، عاشورایی کردن آن است. نگارنده بر آن است که تأسی و توسل به مؤلفه های عاشورایی زیر، همان گونه که عامل پیروزی انقلاب اسلامی بوده اند، بر همه نگرانی هایی که درباره حیات و ممات انقلاب اسلامی وجود دارد، پایان می دهد. زیرا، رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی انقلاب اسلامی است.
کار برای خدا: امام حسین (علیه السلام) فرمود: «خدایا، با تمام سختی ها و مصیبت ها به خشنودی تو خشنود و تسلیم فرمان تو هستم.»[37]
نترسیدن از دشمن: امام حسین (علیه السلام) فرمود: «آگاه باشید که من با همین گروه اندکی که به من پیوسته اند و با این که یاران به من پشت کرده اند، آماده جهاد هستم.»[38]
تحمل در مصائب: امام حسین (علیه السلام) فرمود: «خواهرم، (زینب علیها السلام) صبر داشته باش و بدان که اهل زمین و آسمان همه می میرند.»[39]
پذیرش ولایت: امام حسین (علیه السلام) فرمود: «من اصحابی والاتر و بهتر از اصحاب خودم نمی شناسم و خاندان نیکوکارتر و بهتر از خاندانم سراغ ندارم.»[40]
عزت خواهی: امام حسین (علیه السلام) فرمود: «هیهات که ما زیر بار ذلت برویم.»[41]
فرجام سخن این که:
«ما که از نقطه قیام آفرین عاشورا آغاز کرده ایم، باید به همان نقطه باز گردیم: عدالت، این انقلاب خود را حامل پیام عاشورا می خواند، پس اکنون که قدرت را در دست گرفته است، باید عامل به آن پیام باشد. حامل پیام بود (برای بسیج کردن شورانگیز مردم) و به منظور کسب قدرت، و برای اجرای عدالت، و قیام به قسط «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» اکنون باید عامل به پیام باشد (برای حاضر نگاهداشتن تعهدآمیز مردم) به منظور حفظ قدرت، برای اجرای عدالت و قیام به قسط.»[42]
سوتیترها
امام خمینی (قدس سره) نیز پس از حمله دژخیمان شاه به مدرسه فیضیه در سال 42 در تلگرافی به آیات عظام نوشت: «اینان با شعار شاه دوستی به مقدسات مذهبی اهانت می کنند. شاه دوستی یعنی غارت گری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، سوزاندن نشانه های اسلام، محو آثار اسلامیت، شاه دوستی یعنی تجاوز به احکام اسلام و تبدیل احکام قرآن کریم، شاه دوستی یعنی کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت، حضرات آقایان توجه دارند، اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب (ولو بلغ ما بلغ)»
آیا گره زدن این دو نهضت برای ادامه انقلاب اسلامی ضروری است؟ پاسخ امام خمینی (قدس سره) را در این باره ببینید: «اگر ما بخواهیم مملکت مان، یک مملکت مستقلی باشد، یک مملکت آزاد باشد، باید این رمز (قضیه سیدالشهداء) را حفظ کنیم... اگر بخواهید نهضت شما محفوظ باشد، باید این سنت ها (عزاداری و...) را حفظ کنید... عاشورا را زنده نگه دارید که با زنده نگه داشتن عاشورا، کشور شما آسیب نخواهد دید.»
بنابراین، تنها راه حفظ انقلاب اسلامی، عاشورایی کردن آن است. نگارنده بر آن است که تأسی و توسل به مؤلفه های عاشورایی زیر، همان گونه که عامل پیروزی انقلاب اسلامی بوده اند، بر همه نگرانی هایی که درباره حیات و ممات انقلاب اسلامی وجود دارد، پایان می دهد. زیرا، رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی انقلاب اسلامی است.