0

نهضت امام خمینی

 
n2154m
n2154m
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 466
محل سکونت : فارس

پاسخ به:نهضت امام خمینی25

شيعه در قرآن کريم


خداي سبحان مي‌فرمايد: «إنّ الّذين آمنوا و عملوا الصّالحات أولئک هم خير البريّة؛2 آنان که ايمان آوردند و
 
 کارهاي شايسته انجام دادند، همانا آنان بهترين مردم هستند».

جلال‌الدّين سيوطي (دانشمند بزرگ اهل سنّت) در تفسير معروفش به نام «الدر المنثور في التفسير
 
 بالامأثور»، در تفسير اين آيه، چنين مي‌نويسد:

«ابوهريره گويد: آيا از مقام و منزلت فرشتگان نزد خداوند تعجب مي‌کنيد؟ به آن کسي که جانم در دست
 
 او است سوگند، به تحقيق مقام بندة مؤمن نزد خداوند در روز قيامت، بالاتر از مقام فرشته است اگر
 
 مي‌خواهيد بخوانيد:

«انّ الّذين آمنوا و عملوا الصالحات أولئک هم خير البريّه».

عايشه گويد: به رسول خدا(ص) عرض کردم: گرامي‌ترين بندگان نزد خداوند چه کساني هستند؟ فرمود:

اي عايشه! آيا نمي‌خواني اين آيه را:
 
«ان الّذين آمنوا و عملوا الصالحات أولئک هم خير البريّه».

جابر بن عبدالله گويد: نزد رسول خدا(ص) بوديم، علي وارد شد. سپس رسول خدا(ص) فرمود:

«به همان کسي که جانم در دست اوست سوگند، اين و شيعه‌اش، به تحقيق رستگاران‌اند در روز
 
 قيامت».

سلام 

سه شنبه 27 تیر 1391  7:42 PM
تشکرات از این پست
n2154m
n2154m
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 466
محل سکونت : فارس

پاسخ به:نهضت امام خمینی27

و اين آيه نازل شد:

 
«ان الّذين آمنوا و عملوا الصالحات أولئک هم خير البريّه».
 
پس از آن هرگاه اصحاب پيامبر(ص) علي را مي‌ديدند که مي‌آيد، مي‌گفتند: «خير البريه آمد».3

ابوسعيد گويد: علي، خير البريّه و بهترين مردم است.4

ابن عباس گويد: وقتي اين آيه نازل شد، رسول خدا(ص) به علي فرمود: «هان! تو و شيعيانت در روز
 
 قيامت از خداوند راضي و خداوند از شما خشنود است».5

علي گويد: رسول خدا به من فرمود: «آيا نشنيدي سخن خداي را که مي‌فرمايد: «ان الّذين آمنوا و عملوا
 
 الصالحات، أولئک هم خير البريّه»، تو و شيعيانت هستيد، قرار ما کنار حوض کوثر، آنجا که همة امت‌ها
 
 براي حساب و کتاب مي‌آيند، تو و شيعيانت زيباچهره و گرامي وارد مي‌شويد».6

علماي اهل سنت که اين تفسير را ذکر کرده‌اند بسيارند، براي نمونه، علاوه بر جلال‌الدّين سيوطي، طبري
 
 در تفسيرش، حاکم حسکاني در شواهد التنزيلش، شوکاني در فتح القديرش، آلوسي در روح المعانيش
 
 و مناوي در کنوز الحقائقش را يادآور مي‌شويم.
 
و همچنين خوارزمي در «مناقب»، ابن صباغ مالکي در «فصول المهمه»، ابن عساکر در «تاريخ دمشق»،
 
 شبلنجي در «نور الابصار»، ابن الجوزي در «تذکرةالخواص»، قندوزي حنفي در «ينابيع المودة»، هيثمي
 
 در «مجمع الزوايد»، متّقي هندي در «کنزل العمال» و ابن حجر در «الصواعق المحرقـ[» نيز همين تفسير
 
 را ذکر کرده‌اند.

با اين دليل محکم و متين، جايي نمي‌ماند که پژوهشگران قانع شوند به سخنان برخي تاريخ‌نگاران که
 
 

 معتقدند پيدايش شيعيان پس از شهادت امام حسين(ع) بوده است.


شيعه در سنت پيامبر


رسول خدا(ص) مکرّر دربارة «شيعه» سخن گفته و هر بار ثابت کرده است که پيروان علي رستگاران‌اند
 
 زيرا پيروي از حق کرده و ياري‌اش نمودند و از باطل دوري جسته و خوارش ساختند و همچنين ثابت کرده
 
 است که شيعيان علي، شيعيان پيامبرند. ما در اينجا بسنده مي‌کنيم به حديثي که ابن حجر در
 
 «الصواعق المحرقـ[» و ديگر علماي اهل سنت در کتاب‌هايشان نقل کرده‌اند.

رسول خدا(ص) به علي فرمود:

«آيا خشنود نيستي که تو و حسن و حسين همراه من در بهشت هستيد و ذريّة ما پشت سرمان و
 
 زن‌هايمان پشت سر ذريّه‌ها و شيعيانمان به طرف راست و چپ ما قرار دارند».7

و چندين بار رسول خدا از علي و شيعيانش ياد برد و فرمود: «به خدايي که جانم در دست او است
 
 سوگند، اين و شيعيانش روز قيامت رستگاران‌اند».8

و اين طبيعي است که رسول خدا(ص) پيروان حق را يادآور شود و نشانه‌اي براي آنان معرفي کند که در
 
 تمام دوران‌ها شناخته شوند تا مسلمانان بتوانند از حقيقت پنهاني، پرده بردارند و از نزديک‌ترين راه‌ها به
 
 آن راه يابند.

به خاطر همين تذکرهاي مکرر رسول خدا(ص) بود که گروهي از بزرگان اصحاب، مشهور به تشيع و پيروي
 
 از علي بن ابي طالب، پس از وفات رسول خدا شدند، از جمله: سلمان فارسي، ابوذر غفاري، عمار بن
 
 ياسر، حذيفه بن يمان و مقداد بن اسود، تا آنجا که واژة شيعه، لقب اينان شد، چنان‌که دکتر مصطفي
 
 شيبي در کتابش «الصلة بين التصوف و التشيع» و همچنين ابو حاتم در کتاب «الزينـ[» يادآور شده‌اند.
 
 ابوحاتم مي‌گويد:

«کمترين اسمي که براي يک مذهب در اسلام پيدا شد، شيعه است و اين لقب گروهي از اصحاب بود
 
 مانند ابوذر غفاري، عمار بن ياسر، سلمان فارسي و مقداد بن اسود». و بدين‌سان اشتباه مستشرقين
 
 و برخي پژوهشگران مسلمان که از آنان تبعيت کردند، در اينکه پديدة تشيع، يک پديدة سياسي بوده که
 
 اوضاع سياسي، پس از شهادت امام حسين(ع)، آن را ايجاد کرده است، ثابت مي‌شود.

و همچنين ثابت مي‌شود ناداني دشمناني که پديدة تشيع را به ايرانيان وابسته مي‌دانند، چرا که اينان از
 
 جهل و تعصب خود، پرده برداشتند.

چگونه پژوهشگران تفسير مي‌کنند، تشيع اصحاب به امام علي در زندگاني‌اش و اينکه کوفه مرکز
 
 شيعيان در جنگ جمل و جنگ صفين در آغاز اسلام بوده است؟

و چگونه اين دشمنان مغرض تفسير مي‌کنند پيدايش دولت‌هاي شيعه را در کشورهاي عربي در شمال
 
 آفريقا مانند مغرب (مراکش) و تونس و در مشرق مانند مصر و حلب، قبل از آنکه ايران، تشيع را بشناسد.
 
 زيرا دولت ادريسي‌ها در مغرب در قرن دوم هجري و دولت فاطمي‌ها در تونس در پايان قرن سوم هجري و
 
 دولت حمدانيان شيعه در حلب (سوريا) و در عراق در قرن چهارم هجري بوده است در حالي که دولت
 
 صفوي‌ها در ايران در قرن دهم هجري بوده است. پس اشتباه بزرگي است که برخي مي‌خواهند آغاز
 
 تشيع را از ايرانيان بدانند.

و چنانکه در کتاب «آنگاه هدايت شدم» يادآور شده‌ام بيشتر علما و امامان اهل سنت، ايراني بوده‌اند و نه
 
 تنها شيعه نبوده بلکه تعصّب شديدي ضدّ شيعه و شيعيان ابراز داشته‌اند. کافي است بدانيم بزرگ‌ترين
 
 مفسّر آنها که زمخشري است ايراني مي‌باشد و بزرگ‌ترين محدثين آنها بخاري و مسلم، فارسي
 
 مي‌باشند و ابوحنيفه ـ که اهل سنت او را امام اعظم مي‌نامند ـ فارسي است و امام نحوي‌ها (سيبويه)
 
 فارسي و امام متکلمين و اصل بن عطاي ايراني و امام لغت، فيروزآبادي (صاحب قاموس المحيط) فارسي
 
 و غزالي و رازي و ابن سينا و ابن رشد همه فارسي هستند و اينان همه از علما و پيشوايان اهل
 
 سنت‌اند.

سلام 

سه شنبه 27 تیر 1391  7:42 PM
تشکرات از این پست
n2154m
n2154m
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 466
محل سکونت : فارس

پاسخ به:نهضت امام خمینی29

اشاره

مفروض این نوشتار این است: قیام سرخ امام حسین(علیه السلام) بر پیروزی انقلاب اسلامی تأثیر گذاشته است. این مفروض بر اساس این کلام امام خمینی (قدس سره) است : انقلاب اسلامی ایران، پرتوی از عاشورا... است.[1] بنابراین، در این مقاله، تلاشی برای اثبات تأثیر پذیری انقلاب اسلامی از قیام امام حسین (علیه السلام) صورت نمی گیرد؛ بلکه مقاله حاضر به دنبال نشان دادن ابعاد تأثیر فرهنگ شهادت طلب عاشورا بر وقوع انقلاب اسلامی و مشابهت های این دو قیام است.

سلام 

سه شنبه 27 تیر 1391  7:44 PM
تشکرات از این پست
n2154m
n2154m
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 466
محل سکونت : فارس

پاسخ به:نهضت امام خمینی30

مقدمه

اکنون به بررسی تأثیر قیام امام حسین( علیه السلام) بر عوامل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی، یعنی مکتب اسلام، رهبری امام خمینی( قدس سره) و حضور مردم می پردازیم. انتخاب این عوامل به آن دلیل است که اغلب نوشته ها و گفته های مربوط به انقلاب اسلامی، این سه را علت اصلی پیروزی انقلاب اسلامی می دانند. به عنوان مثال:

الف) عامل اصلی که موجب بروز و پیروزی انقلاب اسلامی گردید اسلام زدایی شاه بوده است... مسلماً غیر از این نباید عامل وحدت بخش و حرکت آفرین رهبری دینی و مرجعیت والای امام خمینی را به فراموشی سپرد.[2]

ب) «امام به عنوان نقطه اتصال مردم و اسلام، با درس از نهضت عاشورا، محتوای سیاسی انقلابی را به آن باز گرداند. بنابراین... مکتب اسلام، رهبری امام و حضور مردم، سه عامل اصلی به وجود آمدن انقلاب به حساب می آیند.»[3]

سلام 

سه شنبه 27 تیر 1391  7:44 PM
تشکرات از این پست
n2154m
n2154m
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 466
محل سکونت : فارس

پاسخ به:نهضت امام خمینی30

اسلام حسینی

ارائه چهره جدیدی از اسلام که از آن به اسلام حسینی( علیه السلام) یاد می شود، از مهم ترین عوامل پیروزی انقلاب اسلامی است. در حقیقت، اسلامی را که امام حسین (علیه السلام) و امام خمینی( قدس سره) به کار گرفتند، با اسلام عبدالله بن زبیر و اسلام شریعتمداری تفاوت داشت. زیرا عبدالله بن زبیر و شریعتمداری قادر به انقلاب کردن و جاودانه شدن نبوده اند. اما واقعاً، چه تفاوتی بین اسلام آنان وجود داشت. توجه به موارد زیر، بخشی از تفاوت های این دو را نشان می دهد.

امام حسین (علیه السلام) در نامه ای به مردم بصره نوشت: «شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت می کنم. زیرا در شرایطی قرار گرفته ایم که دیگر سنت پیامبر(ص) از میان رفته و جای آن بدعت قرار گرفته است.»[4] امام خمینی( قدس سره) در ظرف دو دهه توانست چهره نوینی از اسلام بسازد، چهره ای مترقی، انقلابی، مبارز... این اسلام احیا شده همه آن چیزی بود که رژیم شاه نبود... با چنین تصویری از اسلام، او توانست میلیون ها نفر را در اعتراض و مخالفت با رژیم شاه به حرکت درآورد.[5] اما اسلام حسینی(علیه السلام) و اسلام خمینی (قدس سره)، چه تفاوت هایی با اسلام یزیدی و اسلام پهلوی داشت. به برخی از این تفاوت ها بنگرید:

تقیه: تقیه که ریشه در قرآن و سنت دارد، یک حکم قطعی برای همه زمان ها و مکان ها نیست. به همین دلیل، امام حسین (علیه السلام) و امام خمینی (قدس سره) تقیه در آن شرایط خاص را حرام و قیام علیه حکومت یزید و شاه را آغاز و ادامه دادند.

«روز هشتم ذی الحجه 60 هجری، با تبدیل حج تمتع به عمره تصمیم به قیام علنی علیه یزید گرفت و عزم خروج به سوی کوفه را داشت. عمرو بن سعید ایشان را از این کار خطرناک منع کرد و پرسید: «ای حسین از خدا تقیه نمی کنی؟ از جماعت بیرون می آیی و بین امت تفرقه می اندازی؟ امام (علیه السلام) در پاسخ، این آیه را قرائت فرمود: «...لِی عَمَلِی وَلَکُمْ عَمَلُکُمْ أَنْتُمْ بَرِیئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِیءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ؛[6] عمل من برای من و عمل شما برای خودتان، شما از کار من بیزارید و من از کارهای شما بیزارم»[7]

امام خمینی (قدس سره) نیز پس از حمله دژخیمان شاه به مدرسه فیضیه در سال 42 در تلگرافی به آیات عظام نوشت: «اینان با شعار شاه دوستی به مقدسات مذهبی اهانت می کنند. شاه دوستی یعنی غارت گری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، سوزاندن نشانه های اسلام، محو آثار اسلامیت، شاه دوستی یعنی تجاوز به احکام اسلام و تبدیل احکام قرآن کریم، شاه دوستی یعنی کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت، حضرات آقایان توجه دارند، اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب (ولو بلغ ما بلغ)»[8]

بدعت زدایی: اسلام امام حسین(ع) قیام کربلا و اسلام امام خمینی(ره) قیام پانزده خرداد، با بدعت گزاری دینی به مخالفت برخاسته اند. امام حسین (علیه السلام) در نامه ای به بزرگان بصره نوشت: «شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش دعوت می کنم همانا سنت مرده و بدعت زنده شده است.»[9] امام خمینی (قدس سره) نیز در این باره فرمود: «ما باید سعی کنیم تا حصارهای جهل و خرافه را شکسته، تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی برسیم و امروز غریب ترین چیزها در دنیا همین اسلام است و نجات آن قربانی می خواهد و دعا کنید، من نیز یکی از قربانی های آن گردم.»[10]

شهادت خواهی: اسلام حسینی (علیه السلام) و اسلام خمینی (قدس سره)، بر عنصر شهادت طلبی استوارند. در یکی از نیایش های امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا چنین می خوانیم: «خدایا! دوست دارم که کشته شوم و زنده گردم، هفتاد هزار بار در راه اطاعت و محبت تو، به خصوص اگر در کشته شدنم نصرت دین تو و زنده شدن فرمانت و حفظ ناموس شریعت تو نهفته باشد.»[11] امام (قدس سره) نیز به تاثیر از قیام عاشورا گفت: «مرگ سرخ، به مراتب بهتر از زندگی سیاه است و ما امروز به انتظار شهادت نشسته ایم تا فردا فرزندانمان در مقابل کفر جهانی با سرافرازی بایستند.»[12]

عدالت طلبی: حرکت امام حسین (علیه السلام) و قیام امام خمینی (قدس سره) بر پایه عدالت قرار داشتند. در زیارت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) می خوانیم: «شهادت می دهم که تو به قسط و عدالت دستور دادی و به این دعوت کردی.»[13] مسلم هم پس از دستگیری، خطاب به ابن زیاد فرمود: «ما آمده ایم تا به عدالت فرمان دهیم و به حکم قرآن فرا بخوانیم.»[14] امام خمینی (قدس سره) سخنی مشابه به این سخنان دارد: «مگر خون ما رنگین تر از خون سیدالشهدا است. ما چرا بترسیم از این که خون بدهیم یا این که جان می دهیم؟ آن هم در ماجرای دفع سلطان جائری که می گفت مسلمانم. مسلمانی یزید هم مثل مسلمانی شاه بود. اگر بهتر نبود، بدتر نبود.»[15]

سلام 

سه شنبه 27 تیر 1391  7:44 PM
تشکرات از این پست
n2154m
n2154m
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 466
محل سکونت : فارس

پاسخ به:نهضت امام خمینی32

تقابل رهبری الهی و طاغوت

امام حسین (علیه السلام) بارها به مقایسه یزید با خود و معاویه با علی (علیه السلام) پرداخت و از این مسأله برای برانگیختن مردم به قیام علیه یزید سود جست. در تائید این سخن، می توان به فرازی از کلام امام حسین (علیه السلام) استناد کرد: «به خدا قسم، من به خلافت شایسته ترم، پدرم بهتر از پدر اوست، جدم برتر از جد اوست، مادرم بهتر از مادر اوست و خودم بهتر از اویم.»[16] امام خمینی (قدس سره) نیز با تأسی از قیام عاشورا، به مقایسه محمدرضا پهلوی با یزید بن معاویه پرداخت. البته، شباهت های فراوان موجود بین آن دو، مقایسه فرزند رضاخان و فرزند معاویة بن ابوسفیان را هم آسان تر و هم برای مردم قابل درک تر می ساخت.

بی شک مقایسه یزیدبن معاویه با محمدرضا شاه در شرکت و حضور مردم در براندازی رژیم پهلوی نقش ویژه داشته است. این واقعیت را می توان در سند زیر از مجموعه اسناد منتشر شده سفارت آمریکا(=لانه جاسوسی) تحت عنوان نخبگان و توزیع قدرت در ایران یافت:

«روحانیون مسلمان کشور از جمله جسورترین منتقدین شاه به حساب می آیند... در وعظ ها، نشریات و مراسم مذهبی شاه را مورد انتقاد قرار می دهند. در یکی از بحث های مرسوم احساسی، شاه را با یزید که مسئول قتل امام حسین (علیه السلام) در قرن هفتم بود، مقایسه می نمایند. این رویداد تاریخی شیعه، هسته اصلی اسلام مرسوم در ایران بود و هرساله در صدها نقطه از کشور با برپایی نمایش های دراماتیک نحوه شهادت امام حسین (علیه السلام) و خانواده اش را در اذهان زنده می کنند.»[17]

چرا چنین مقایسه ای به پیروزی انقلاب اسلامی در ایران مدد رساند؟ به آن دلیل که حاصل این مقایسه آن بود که در یک سو امام خمینی (قدس سره) را به جای امام حسین (علیه السلام) و محمدرضا پهلوی را به جای یزیدبن معاویه می دیدند. از این رو، همان طوری که قیام امام حسین (علیه السلام) بر ضد یزید واجب بود، قیام بر ضد یزید زمان نیز واجب بود. به راستی هم قضاوت مردم در باره این شباهت ها(= مقایسه شباهت بین این دو) درست بود. زیرا، بین امام خمینی (قدس سره) و امام حسین (علیه السلام) نیز همانند محمدرضا پهلوی و یزید بن معاویه شباهت های زیادی وجود داشت. به دو نمونه از این شباهت ها اشاره می کنیم:

1 . قیام فی سبیل لله: امام حسین (علیه السلام) در پاسخ به سخنان ضحاک بن عبدالله مشرقی که می گفت: کوفیان آماده جنگ با تو هستند. فرمود: «حَسبِی اللّهُ وَ نِعْمَ الوَکیل؛ خدا برای من بس است و او خوب پشتیبان و تکیه گاهی است.»[18] مقام معظم رهبری در این مورد، درباره امام خمینی (قدس سره) فرمود: «بزرگ ترین ستایش برای رهبر عزیز، همین است که او را عبدالله یعنی بنده خدا و تسلیم اراده پروردگار یاد کنیم.»[19]

2 . تکلیف گرائی: هنگامی دو نفر از سوی حاکم مکه برای امام حسین (علیه السلام) امان نامه آوردند، تا به این وسیله مانع از ادامه سفر امام (علیه السلام) به عراق شوند، امام (علیه السلام) فرمود: «در خواب، پیامبر خدا را دیدم، به چیزی فرمان یافتم که در پی آن خواهم رفت، به زیانم باشد، یا به سودم.»[20] مشابه چنین برخوردی را در مورد قطعنامه 598 از امام خمینی (قدس سره) شاهد بوده ایم. ایشان در این باره فرمود: «شما را می شناسم، شما هم مرا می شناسید. در شرایط کنونی آن چه موجب (این) امر شد (قبولی قطعنامه) تکلیف الهی ام بود.»[21

سلام 

سه شنبه 27 تیر 1391  7:45 PM
تشکرات از این پست
n2154m
n2154m
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 466
محل سکونت : فارس

پاسخ به:نهضت امام خمینی34

نقش محوری مردم

نقش مردم در دو قیام حسینی (علیه السلام) و خمینی (قدس سره) غیر قابل انکار است. به واقع اگر دعوت هجده هزار نفری کوفیان نبود، امام حسین (علیه السلام) به سوی کوفه حرکت نمی کرد. مثال های زیادی در تایید این مسأله وجود دارد. از جمله:

1 . امام (علیه السلام) پس از برخورد با سپاه حُر که راه را بر او بستند، فرمود: «من پیش شما نیامدم مگر پس از آن که نامه ها و فرستاده هایتان رسید که نزد ما بیا که ما پیشوائی نداریم... اگر بر سر پیمان و سخن خویشید، که آمده ام، و اگر خوش ندارید و نمی خواهید، بر می گردم.»[22]

2 . در جای دیگر، حضرت از انگیزه نامه نگاری و دعوت کوفیان این گونه یاد می کند: «کوفیان به من نامه نوشته و از من خواسته اند که نزد آنان روم، چرا که امیدوارم نشانه های حق زنده گردد و بدعت ها بمیرد.»[23]

3 . باز امام (علیه السلام) در این باره سخنانی دارد: «مردم! شما به من نامه ها نوشتید و پیام فرستاید که به سوی شما بیایم و وعده دادید که دست از یاری من برندارید و پیمان شکنی نکنید. اینک که من به سرزمین شما آمده ام، اگر به عهد خود وفا کنید، مرا تنها نگذارید، به هدایت حقیقی می رسید.»[24]

بنابراین امام (علیه السلام)، به دعوت کوفیان به آن دیار رفت، ولی آنان خیانت ورزیدند، همان طور که امام حسین (علیه السلام) فرمود: «ای مردم! مرگ بر شما! مگر شما نبودید که به من نامه نوشتید و استغاثه کردید و مرا به یاری خویشتن خواندید؟! ولی اکنون که به استغاثه شما پاسخ داده و به فریاد شما رسیده ام، شمشیرهای خود را به روی من کشیده اید و شعله آتشی را متوجه ما ساخته اید... چه شد که بعد از آن همه وعده ها و دعوت ها، صفحه زندگی تان ورق خورد و بر ضد دوستان خود گرد آمدید و به نفع دشمنان تان برای منکوب کردن دوستان خود آستین بالا زده اید و دشمنان شما نه عدالت گستری کردند که شیفته عدالت آن ها شوید و نه امید آینده ای بهتر برای شما باقی گذاشتند، تا بهانه دل بستگی شما باشد. شما به خاطر اندکی از مال حرام دنیا که بنی امیه به شما دادند و برای این که به زندگی پست و ناچیزی برسید به من حمله می کنید. بدون آن که کوچک ترین گناهی داشته باشم.»[25]

ولی پس از حادثه کربلا و عاشورا،موجی از بیداری در جامعه مسلمانان پدید آمد و در پی آن مردم دریافتند که حق با اهل بیت پیامبر(ص) بود، و کشندگان آن حضرت، نه تنها به اصول اسلامی پایبند نیستند بلکه سفاک و مستبدند. از آن که فرزند پیامبر(صلی الله علیه وآله) را یاری نکرده بودند، پشیمان بودند و به تدریج دست به اعتراض زدند از جمله:

اعتراض عبدالله بن عمر به یزید؛ برگزاری پنج سال عزای مداوم در مدینه؛ قیام عبدالله بن حنظله در مکه؛ اعتراض در بصره و قیام در کوفه؛ پدید آمدن نهضت توابین؛ قیام مختاربن ابی عبیده ثقفی؛ انقلاب مطرف بن مغیره؛ انقلاب عبدالرحمن بن اشعث.[26]

از این رو نمونه های بسیاری از الگوگیری مردم ایران از عاشورای حسینی (علیه السلام) در روند پیروزی انقلاب اسلامی به چشم می خورد. از جمله:

الف) «تظاهرات 250 تا 400 هزار نفری با توجه به جمعیت 5/1 میلیونی تهران در عاشورای 1383 ق. / 13 خرداد 1342 ش. تهران از مسجد حاج ابوالفتح در میدان قیام (میدان شاه) آغاز و به مسجد امام (قدس سره) (مسجد شاه) ختم شد.»[27]

ب) «سخنرانی معروف امام (قدس سره) در عصر عاشورای همان سال در مدرسه فیضیه که منجر به دستگیری و بازداشت و زندانی شدن امام (قدس سره) گردید و در اعتراض به آن، حرکت های مردمی در مساجد شهرهای مختلف شکل گرفت.»[28]

ج) «راهپیمایی عاشورای دوازدهم محرم سال بعد آن که از مسجد امام (شاه سابق) آغاز گردید. این راهپیمایی برای بزرگداشت پانزده خرداد صورت گرفت که امام (قدس سره)، آن را ایام الله نامیده بود. سربازان رژیم شاه نیز به سرکوب آن پرداختند.»[29]

د) «حدود چهار میلیون نفر در تهران در عاشورای 1399 ق. / 1357 ش. علیه رژیم شاه دست به تظاهرات زدند و شعار مرگ بر شاه سر دادند. پس از آن ژنرال هایزر روانه تهران شد و شاه پذیرفت که یک چهره به ظاهر ملی را به عنوان نخست وزیر برگزیند و خود ایران را ترک کند.»[30]

ه‍) «مردم برای نشان دادن همبستگی خود بر ادامه مبارزه تا برپایی جمهوری اسلامی، راهپیمایی عظیم اربعین را برپا کردند که در آن فریاد الله اکبر و درود بر خمینی توسط چند میلیون زن، مرد و کودک، دنیا را به تعجب و حیرت وا داشت.»[31]

ارتباط بین مردم، عاشورا، مسجد و انقلاب اسلامی را در گزارشات ساواک هم می بینیم. به عنوان مثال، کمیته مشترک ضد خراب کاری در گزارشی به ریاست پلیس تهران می نویسد: «از فعالیت مساجد هدایت، الجواد و حسینیه ارشاد که اقدامات آن ها مخالف مصالح کشور بود، جلوگیری به عمل آمد تا با مذاکره با مسئولین مساجد و حسینیه مزبور اقدامات آن ها در آینده با مصالح کشور هماهنگی داشته باشد. بنابراین نظر به این که توافق هایی که با واقفین و هیأت مؤسس مساجد و حسینیه به عمل آمده از این به بعد کلیه مسائل مربوط به این سه مؤسسه مذهبی زیر نظر مستقیم سازمان اوقاف خواهد بود.»[32]

در دستورالعمل نحوه تشکیل مجالس عزاداری در ماه های محرم و صفر به ستاد فرمانداری نظامی تهران و حومه واگذار شده است:

«الف) از طریق دولت به طور قاطع طی اعلامیه ای نکاتی را که مردم بایستی در ایام عزاداری ماه های محرم و صفر رعایت نمایند وسیله دستگاه های ارتباط جمعی ابلاغ می گردد.

ب) در شهرهایی که مقررات حکومت نظامی برقرار می باشد، اجرای دستورات درباره نحوه برگزاری مجالس عزاداری با فرمانداری نظامی بوده و در سایر شهرها با شهربانی و ژاندارمری محل می باشد.

پ) مجالس عزاداری در مساجد، تکایا و حسینیه ها در تهران و شهرستان ها محدود گردد، به طوری که در حوزه استحفاظی هر کلانتری بیش از دو مجلس تشکیل نشود.»[33]

پایان کلام

مباحث گذشته نشان از تأثیر انقلاب امام حسین (علیه السلام) بر عوامل پیروزی انقلاب اسلامی دارد. اما چگونه می توان از نهضت حسینی (علیه السلام) بر ادامه نهضت خمینی (قدس سره) استفاده کرد؟ قبل از پاسخ به این سئوال، باید به سئوال دیگری پاسخ داد و آن این که، آیا گره زدن این دو نهضت برای ادامه انقلاب اسلامی ضروری است؟ پاسخ امام خمینی (قدس سره) را در این باره ببینید: «اگر ما بخواهیم مملکت مان، یک مملکت مستقلی باشد، یک مملکت آزاد باشد، باید این رمز (قضیه سیدالشهداء) را حفظ کنیم...[34] اگر بخواهید نهضت شما محفوظ باشد، باید این سنت ها (عزاداری و...) را حفظ کنید...[35] عاشورا را زنده نگه دارید که با زنده نگه داشتن عاشورا، کشور شما آسیب نخواهد دید.»[36]

بنابر این، تنها راه حفظ انقلاب اسلامی، عاشورایی کردن آن است. نگارنده بر آن است که تأسی و توسل به مؤلفه های عاشورایی زیر، همان گونه که عامل پیروزی انقلاب اسلامی بوده اند، بر همه نگرانی هایی که درباره حیات و ممات انقلاب اسلامی وجود دارد، پایان می دهد. زیرا، رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی انقلاب اسلامی است.

کار برای خدا: امام حسین (علیه السلام) فرمود: «خدایا، با تمام سختی ها و مصیبت ها به خشنودی تو خشنود و تسلیم فرمان تو هستم.»[37]

نترسیدن از دشمن: امام حسین (علیه السلام) فرمود: «آگاه باشید که من با همین گروه اندکی که به من پیوسته اند و با این که یاران به من پشت کرده اند، آماده جهاد هستم.»[38]

تحمل در مصائب: امام حسین (علیه السلام) فرمود: «خواهرم، (زینب علیها السلام) صبر داشته باش و بدان که اهل زمین و آسمان همه می میرند.»[39]

پذیرش ولایت: امام حسین (علیه السلام) فرمود: «من اصحابی والاتر و بهتر از اصحاب خودم نمی شناسم و خاندان نیکوکارتر و بهتر از خاندانم سراغ ندارم.»[40]

عزت خواهی: امام حسین (علیه السلام) فرمود: «هیهات که ما زیر بار ذلت برویم.»[41]

فرجام سخن این که:

«ما که از نقطه قیام آفرین عاشورا آغاز کرده ایم، باید به همان نقطه باز گردیم: عدالت، این انقلاب خود را حامل پیام عاشورا می خواند، پس اکنون که قدرت را در دست گرفته است، باید عامل به آن پیام باشد. حامل پیام بود (برای بسیج کردن شورانگیز مردم) و به منظور کسب قدرت، و برای اجرای عدالت، و قیام به قسط «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» اکنون باید عامل به پیام باشد (برای حاضر نگاهداشتن تعهدآمیز مردم) به منظور حفظ قدرت، برای اجرای عدالت و قیام به قسط.»[42]

سوتیترها

امام خمینی (قدس سره) نیز پس از حمله دژخیمان شاه به مدرسه فیضیه در سال 42 در تلگرافی به آیات عظام نوشت: «اینان با شعار شاه دوستی به مقدسات مذهبی اهانت می کنند. شاه دوستی یعنی غارت گری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، سوزاندن نشانه های اسلام، محو آثار اسلامیت، شاه دوستی یعنی تجاوز به احکام اسلام و تبدیل احکام قرآن کریم، شاه دوستی یعنی کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت، حضرات آقایان توجه دارند، اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب (ولو بلغ ما بلغ)»

آیا گره زدن این دو نهضت برای ادامه انقلاب اسلامی ضروری است؟ پاسخ امام خمینی (قدس سره) را در این باره ببینید: «اگر ما بخواهیم مملکت مان، یک مملکت مستقلی باشد، یک مملکت آزاد باشد، باید این رمز (قضیه سیدالشهداء) را حفظ کنیم... اگر بخواهید نهضت شما محفوظ باشد، باید این سنت ها (عزاداری و...) را حفظ کنید... عاشورا را زنده نگه دارید که با زنده نگه داشتن عاشورا، کشور شما آسیب نخواهد دید.»

بنابراین، تنها راه حفظ انقلاب اسلامی، عاشورایی کردن آن است. نگارنده بر آن است که تأسی و توسل به مؤلفه های عاشورایی زیر، همان گونه که عامل پیروزی انقلاب اسلامی بوده اند، بر همه نگرانی هایی که درباره حیات و ممات انقلاب اسلامی وجود دارد، پایان می دهد. زیرا، رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی انقلاب اسلامی است.

سلام 

سه شنبه 27 تیر 1391  7:45 PM
تشکرات از این پست
n2154m
n2154m
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 466
محل سکونت : فارس

پاسخ به:نهضت امام خمینی36

یکی از وقایع بی نظیر تاریخ، واقعه عاشوراست. واقعه ای که تنها یک حادثه نیست که در مقطعی از زمان و محدوده ای از مکان رخ داده باشد. این حادثه ای است ورای زمان و مکان. حرکتی است فراتر از حرکت های مادی؛ زیرا در یک مقایسه با حرکات مادی، این حرکت از ماندگاری بیشتری به عظمت هزار و سیصد و اندی سال برخوردار است و نیز تأثیرگذاری آن محدود نیست و همه مکان ها و زمان ها را دربرگرفته است(کل یوم عاشوراء و کل ارض کربلاء). نهضت حسینی خود یک تاریخ است که از فصول و عناوین بسیاری برخوردار است که همین مسأله سبب بقای آن و تأثیر عمیقش گشته است.

 


حکّام مستبدّ و مسلّط بر کشورهای اسلامی با تلاش های مذبوحانه همواره سعی در بایکوت نمودن اندیشه ها و بیانات حضرت سیّدالشّهداء(علیه السّلام) و منزوی کردن پیام های عاشورا داشته اند تا به نحوی از اثرات عظیم آن کم کنند و به این واسطه نظام غاصبانه خویش را از آسیب های این نهضت عظیم ایمن نگاه دارند.

حکومت های استکباری غرب نیز آن هنگام که در راستای سیاست استکباری و استعماری خود قدم به سرزمینهای اسلامی بویژه ایران که از آن همیشه به پایتخت تشیع تعبیر می شود، نهادند، به عمق واقعه عاشورا و تأثیرات شگرف آن در میان شیعیان و از سوی دیگر میزان عشق و ارادت ایشان به حضرت حسین(علیه السّلام) پی بردند. لذا از همان ایّام تلاش گسترده و بیوقفه ای را در آسیب رسانی، تحریف و انحراف آغاز کردند.

اگر با مطالعه تاریخ معاصر، خود را به چندین دهه قبل-عصر حکومت رضاخان بر ملّت- برگردانیم به نمونه ای از آنچه بیان شد پی خواهیم برد. آنجا که وی مأموریّت می یابد که ریشه عزاداری برای سیّدالشّهداء را از بین ببرد. او در آغاز با فریب افکار عمومی، به برپایی عزاداری های نمادین می پردازد تا بدین وسیله خود را در زمره ارادتمندان حضرات معصومین(علیهم السّلام) نشان دهد و پایه های حکومت طاغوتی خود را محکم نماید. امّا اندک زمانی بعد حجاب ها کنار می رود و چهره واقعی وی برای مردم آشکار می گردد. او به محض اینکه حکومتش را تثبیت شده یافت مأموریت خویش را آغاز می نماید و ممنوعیت عزاداری بر حضرت سیّدالشّهداء(علیه السّلام) را تصویب می کند و اقامه عزا برای شهدای کربلا را جرم اعلام می نماید. او به این میزان و مقدار بسنده نمی کند و پیشتازان و طلایه داران این نهضت بزرگ را که همانا علماء، روحانیّون و حوزه های علمیّه می باشند را به شدّت مورد حمله و هجوم قرار می دهد؛ آنگونه که طلّاب روزها به بیابان های اطراف شهر می رفتند تا به دور از چشم مأموران حکومتی به تعلیم و تعلّم علوم دینی بپردازند.

این مأموریّت به اینجا ختم نشد و در دوران سلطنت محمدرضاپهلوی پسرش نیزادامه یافت و وی به طرق دیگری چون فریبکاری و استفاده از رسانه های عمومی روز، به مقابله با مراسمات محرم و صفر پرداخت؛ جاهل و غافل از اینکه «إن للحسین حرارۀ فی قلوب المؤمنین لاتبرد ابداً».

ملّت ایران چنین شرایطی را برنمی تابد و در این برهه گوش خود را به دهان علماء و روحانیّونِ بیدار زمان نزدیک کرده و به تبعیّت از ایشان، همنوا با افلاکیان و خاکیان اقدام به برپایی گسترده مراسمات عزاداری و سوگواری امام حسین(علیه-السّلام) نمودند. امام خمینی(ره) از این موقعیّت کاملاً استفاده کرده و ابعاد و زوایای گوناگون نهضت حسینی را استادانه برای ملّت تشریح می نماید و جوانان را برای یک قیام خونین تشجیع و تحریک می کند. وی قیامش را تکرار قیام عاشورایی حضرت اباعبدالله(علیه السّلام) می داند و می فرماید: «ما افتخار می کنیم که مانند سیدالشهداء(علیه السلام) روز عاشورا کشته شویم، ... اولاً کار اینها با یزید هیچ فرقی نمی کند ... ما نیز از هم اکنون مانند حسین اعلام می کنیم هرکه با ماست به طرف ما بیاید و هرکه با ما نیست به سمت لشکر یزید برود. یکی از کسانی که باید در راه حضرت سیّدالشّهداء آغشته به خون خود شود، خمینی است».(1)

ایشان توانستند با بهره گیری از فضای سراسر شور و شعور محرم و صفر بزرگترین حرکت تاریخ بشریّت پس از واقعه عاشورا را رقم بزنند. حرکتی به بزرگی ریشه کن نمودن حکومتی طاغوتی با عمر 2500 سال که همه تکیه اش برحمایت-های وسیع و همه جانبه قدرت های استکباری است و احیای اسلام ناب محمّدی و زنده کردن همه ارزش ها و آرمان ها و برقراری نظام مردم سالاری در قالب حکومت اسلامی بر پایه ولایت فقیه.

حضرت امام خمینی(ره) نه تنها در طول رهبری انقلاب، که پس از پیروزی آن نیز در جهت هدایت و پیشبرد نظام جمهوری اسلامی به سمت آرمان ها و اهداف الهی آن، از درس ها و پیام های عاشورا الهام می گیرد و ضمن محکم نمودن پایه های حکومت دینی، ارکان حکومت های طاغوتی، استکباری و استعماری را دچار تزلزل می نماید. به صورتی که حکّام مستبد پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، عمر خود را تمام شده دیدند. این نهضت هر روز بر ترس و اضطراب و استرس و واهمه آنها افزوده و آنها را به در پیش گرفتن سیاست اسلام زدایی و ایران هراسی در سطح جهان مجبور کرده است.

نتیجه آنچه عرض شد این است که انقلاب اسلامی ایران و نهضت امام روح الله با تأسی به قیام خونین حسین بن-علی(علیهماالسّلام) صورت گرفت و امام خمینی(ره) این شخصیّت معنوی و روحانی، این رهبر بصیر و فهیم، مدرِک واقعی و احیاکننده حقیقی عبارت زیبای «کل یوم عاشوراء و کل ارض کربلاء» است که به روشنی در بیانات و انشائیات ایشان موج می

سلام 

سه شنبه 27 تیر 1391  7:46 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها