اصطلاح نوجوانی[1] از کلمهی لاتین" adolescere مشتق شده که به معنای "رسیدن به بزرگسالی است.
شروع آن با بلوغ است و با عهده دار شدن مسئولیت های بزرگسالی پایان می یابد؛ فیلسوفی میگوید نوجوانی با زیست شناسی آغاز می شود و با فرهنگ خاتمه مییابد. از این رو دورهی نوجوانی ممکن است در بعضی جوامع ابتداییتر کوتاه باشد و در بعضی جوامع پیشرفته طولانی تر. شروع آن با تغییرات سریع در انتظارات و توقعات جامعه از نوجوانان یا انتقال تدریجی از نقش های قبلی به نقشهای تازه همراه است. علیرغم چنین تنوعاتی، یکی از جنبه های نوجوانی همگانی است و آ ن را از سایر مراحل قبلی رشد جدا می کند و آن تغییرات جسمانی و فیزیولوژیکی بلوغ است که شروع آن را مشخص می کند (خدایاری فرد، 1385، ص 4). نوجوانی را به دوران گذار از کودکی به بزرگسالی و رویارویی با چالشهای این دوره تعریف کرده اند. در این دوره انسان در قلمرو بینابینی از کودکی و بزرگسالی قرار گرفته؛ در حالیکه با فشارها و انتظارات هر دوره دست به گریبان است (احمدی و محسنی، 1376). نوجوانی یک دوره انتقالی از وابستگی کودکی به استقلال و مسئولیت پذیری جوانی و بزرگسالی است. در این دوره نوجوان با دو مساله اساسی درگیر است: بازنگری و بازسازی ارتباط با والدین و بزرگسالان و جامعه، و بازشناسی و بازسازی خود به عنوان یک فرد مستقل. رفتار فرد در این دوره گاه کودکانه و گاه همانند بزرگسالان است. در طول این دوره معمولا تعارضی بین این دو نقش در فرد مشاهده می شود (لطف آبادی، 1381، ص 11).
دورهی نوجوانی از 12 سالگی (که متوسط سن بروز بلوغ جسمی و جنسی دختران و پسران است) تا 20 سالگی (سن متوسط دستیابی به استقلال و خودکفایی و شکل گیری هویت« خود») در نظر گرفته می شود(همان، ص 14).
این دوره به سه مرحله تقسیم می شود:
مرحله اول، فاصله گرفتن (12-14 سالگی). بروز رشد جسمی و اولین نشانه های بلوغ، نوعی تمایل طبیعی برای فاصله گرفتن کودک از بزرگسالان، بخصوص والدین را به همراه دارد. با افزایش این فاصله، کودک می تواند با دوستان نزدیک خود راز و رمزهایی را مطرح کند و ارتباطهای ویژه دورهی نوجوانی را با گروه همسالان و به دور از والدین و معلمان و دیگر بزرگسالان به وجود آورد. این فاصله جدید از خانواده و بزرگسالان بیشتر جنبهی روانی دارد و دامنه آن در کودکان مختلف به یک اندازه نیست، برای مثال کودکان محروم از عواطف گرم و دوستانه خانوادگی، کودکان خانواده های آشفته، کودکان خانواده های مستبد و کودکان مبتلا به محرومیتهای فرهنگی و اجتماعی ممکن است این فاصله گیری طبیعی را تا اندازه ای گسترش دهند که مقدمه ناسازگاریها و دشواریهای شدید بعدی آنان بشود؛ اما در کودکان عادی این فاصله تا آنجا گسترش مییابد که به کشف هویت و جنسیت و سایر جوانب رشد «خود» در آنها منتهی می شود (همان، ص14-15).
مرحله دوم، جدایی تدارکاتی (15-17 سالگی). این مرحله که هستهی اصلی نوجوانی و مشکلات آن است، با رشد بیشتر بدنی و جنسی همراه است و سطح عالی تری از ادراک «خود» را تجلی می دهد. در همین مرحله انسجام جنبه های مختلف بدنی و جنسی و تصور از خویش به صورت هویت واحد شکل می گیرد و پاسخگویی به سوال اساسی «من کیستم؟» به تدریج در ذهن نوجوان تحقق می یابد(همان، ص 15)
مرحله سوم، ورود مجدد به مناسبات اجتماعی (18-20). هرگاه رشد نوجوان در مراحل پیشین به گونه ای نسبتا بهنجار صورت گرفته باشد، در این مرحلهی آخر نوجوان به تدریج به صورت یک فرد مستقل و خودکفا در مناسبات خانوادگی، آموزشی، شغلی، اجتماعی و فرهنگی ایفای نقش می کند (همان، ص 16).
برک (2002، به نقل از شهرآرای،1383) نیز نوجوانی را به سه دوره[2] متمایز تقسیم می کند:
1).اوایل نوجوانی: این دوره 11 تا 14 سالگی را شامل می شود و در آن فرد از نظر جنسی به رسش می رسد و سرعت رشد جسمانی زیاد است.
2).اواسط نوجوانی: این دوره 14 تا 18 سالگی را شامل می شود و در آن تغییرات بلوغی کامل می شود. 3).اواخر نوجوانی: این دوره 18 تا 21 سالگی را شامل می شود و در آن فرد نه تنها از نظر ظواهر بلکه از نظر پذیرش نقشهای بزرگسالان وضعیتی مشابه آنان پیدا می کند.
دورهی نوجوانی دورهی تغییر و تحولات بسیاری، چه از نظر جسمی و چه از نظر روحی و روانی و شخصیتی و اخلاقی می باشد. در زیر برخی از این تغییر و تحولات را مورد بررسی قرار میدهیم:
تحول بدنی
از لحاظ بدنی سرعت رشد قد در این سن افزایش می یابد، دستگاههای تولید مثل کامل می گردد و غدد داخلی بخصوص هیپوفیز، تیروئید، غده های جنسی و غده های فوق کلیوی هورمون هایی را ترشح می کنند. ترشحات غدد داخلی و فعالیت بیشتر بعضی از غدد در این مرحله، باعث رشد سریع عضلات و استخوانها و اعضای داخلی بدن میگردد. افزایش طول قد، دوکی شدن قامت، افزایش وزن، بخصوص در دختران، تغییر صدا و پیدایش صفات ثانویه در هر دو جنس از علایم بارز این مرحله می باشد و بطور کلی تناسب اندام آ نها به هم می خورد که این خود موجب غافلگیر شدن و در نتیجه اضطرا ب و پیدایش برخی از نابسامانیها و آشفتگیها در رفتار می گردد. این تغییرات طی یک دورهی دو ساله ظاهر می شوند و با بلوغ جنسی به اوج خود می رسند (خسرو پور، 1353؛ به نقل از خدایاری فرد، 1385، ص 5).
تحقیقات علمی نشان میدهد که دیدگاه منفی نوجوان نسبت به تغییرات فیزیکی، می تواند منجر به ایجاد تصویر بدنی منفی شود. تصویر بدنی یعنی ارزیابی فرد از شکل ظاهری خود و در نتیجه دیگاه فرد نسبت به خود(شهیدی و حمدیه، 1381، ص 71)