0

مناسک ماسونی با درب قابلمه یا چشم جهان بین

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

مناسک ماسونی با درب قابلمه یا چشم جهان بین

 برای آشنایی با پدیده ی فراماسونری، ابتدا باید با عقائد آنها آشنا شد، چرا که هر جریان فکری را می توان از عقائد آن شناخت.

 
خبرگزاری فارس: مناسک ماسونی با درب قابلمه یا چشم جهان بین

 

محدوده، برای آشنایی با پدیده ی فراماسونری، ابتدا باید با عقائد آنها آشنا شد، چرا که هر جریان فکری را می توان از عقائد آن شناخت. هر جریان با اصولی که به آن اعتقاد دارد، از دیگر مکاتب تمیز داده می شود و با شناخت اصلی ترین عقائد هر جریان، می توان افراد و گروه های مرتبط با آن را در جایی که باشند شناسایی کرد.

عقائد مشترک بین افراد و جریان های مختلف نشان از پیوندی دارند که مستقیم یا با واسته، آشکار یا نهان بین آنها وجود دارد. ممکن است فردی بدون اینکه بخواهد عضو گروهی یا جریانی شود و با معاشرت، با اعتقادات آن گروه همسو شود. در چنین شرایطی آنچه برگرفته از این اعتقادات بیان می کند، گفته ی همان گروه یا جریان است.

از آنجا که فراماسونری سازمانی طبقاتی و دارای مراتب متعدد است، و نیز مبتنی بر رازها و راز داری است، بدیهی است که افراد در درجات مختلف آن دارای مراتب متفاوتی از عقائد باشند.

دکتر ایشینداغ فراماسونر ترک در کتاب دیالوگ ماسونی، می نویسد: « ... ابتدا در فراماسونری به مسائل دینی، نژادی، ملی و فلسفی و برداشتهای سیاسی هم مسلکان نمی‌پردازند. فقط بعدها قسمتهای مغایر با اصول و دکترین ماسونی، مانند تراشیده شدن سنگ خام، تراشیده شده و با دور ریخته شدن ناهمواریها و مغایرتها و انطباق فرد با عقل و حکمت و عرفان، موجبات ظهور حکما را فراهم می‌سازند. در اینجا رهایی وجدان و افکار حاکم است. هدف ایجاد کاراکتری مطابق با دکترین ماسونی در هم مسلکهاست.»

وی در ادامه به نقش مناسک ماسونی اشاره می کند و می گوید: «فراماسونری دارای نظام، آداب و عصاره‌ای است که در نتیجه دکترین ماسونی حاصل می‌شود. برای کسانی که به ساحل عرفان رسیده‌اند، دیگر عبارت تولد ادیان مفهومی ندارد. آنها بر ماورای دین مسلط شده‌اند. از نظر آنان وابستگی به دین و مذهب خاصی بی‌مورد است.»

در اینجا کاملا آشکار است که فراماسونری برای تغییر اعتقادات اعضای خود به صورت گام به گام عمل می کند و آرام آرام آنچه را باید به اعضای جدیدتر می آموزد.

هر فرد قبل از ورود به تشکیلات فراماسونری می‌آموزد که نسبت به مذهب بی‌اعتنا باشد. در درجه اول فراماسونری که موسوم به درجه «شاگردی» است، نیز ضمن تأکید بر آزادی مذهب، مفهومی اومانیستی از تعالیم فراماسونری به فرد ارائه می‌شود. در ریتوئل (آیین) این درجه، استاد لژ از ناظر اول لژ می‌پرسد:

«برادر ناظر اول چرا ما خود را بنّای آزاد می‌نامیم؟»

ناظر اول: «زیرا که چون آزادگان در ساختن بنای عظیم کار می‌کنیم»

استاد لژ: «چه نوع بنایی؟»

ناظر اول: «نیاکان ما آن را معبد سلیمان می‌نامیدند و منظورشان معبد انسانیت بوده است»

استادلژ: «برادر ناظر دوم چه سنگی در این بنا به کار می‌بریم؟»

ناظر دوم: «سنگ بنای ما انسان است»

استاد لژ: «چه ملاطی لازم است تا این سنگها بنای معبد را به هم متصل سازد؟»

ناظر دوم: «ملاط بنای معبد تابناک انسانی، برادری همگانی است»

چنانچه ملاحظه می شود، ابتدایی ترین آموزه های فراماسونری، دو مفهوم آزادی انسان و قدرت انسان در ساختن دنیای ایده آل خود است. در ظاهر این دو آموزه هیچ ایرادی ندارد اما این دو آموزه پایه ای برای آموزه های خطرناکی است که در مراحل بعد آموزش داده می شود.

در درجه سوم نیز مجدداً درگفت و گوی استاد لژ و ناظر لژ این سؤال مطرح می‌شود که چرا ما خود را بنّای آزاد می‌نامیم؟ و ناظر لژ در جواب پاسخ می‌گوید: «برای آنکه خود را از قید افکار و عقاید باطل رها کرده‌ایم و بنای بزرگ بشریت را برپا می‌سازیم»

این پاسخ با آنچه در درجه اول در پاسخ به این سؤال ارائه شده تفاوت می‌کند. بعداز طی دو درجه، یک ماسون می‌بایست بر عقاید باطل (از نظر فراماسونری) غلبه کرده و از آن ها رها شده باشد. در این مراحل ابتدایی، مسائل «محدود به نفی ادیان می‌شود، بدون نفی خداوند. این جریان که معروف به دئیسم می‌باشد عبارت است از ادعای اعتقاد به خداوند بدون اعتقاد به ادیان و رسالت پیامبران». نشانه هایی از این اندیشه در دوره روشنگری و افرادی نظیر ولتر و روسو نیز مشاهده می شود.

دکتر موسی حقانی در این رابطه می گوید: «حاکم شدن این جهان‌بینی درغرب موجب کنارگذاشته شدن دین از صحنه اجتماع و بروز اندیشه‌های اومانیستی و انسان مدارانه شد. بر اساس این طرز فکر، انسان همه کاره جهان است. این حرکت در فراماسونری بسیار ظریف آغاز می‌شود. ابتدا طرفداری از آزادی مذهب مطرح می‌شود، سپس دین‌زدایی با طرح اندیشه خداپرستی بدون اعتقاد به ادیان (دئیسم deism)، در دستور کار قرار می گیرد»

الهیات طبیعی (natural theology) که ولتر مطرح کرد، نظریه‌ای بود در مقابل الهیات کلیسای مسیحی برای زمینی کردن بینش انسان.رنه دکارت، فرانسیس بیکن و امانوئل کانت نیز مانند ولتر اعتقاد داشتند که انسان می‌تواند در باب وجود خداوند و عالم زندگی خود، بدون کمک وحی و با تکیه بر عقل بیندیشد و زندگی کند.

محمود هومن «بزرگ فرمانروای با اختیار شواری عالی ایران» در سخنرانی مورخ 1349 در مراسم جشن طریقت آیین اسکاتی در همین خصوص می‌گوید: «کار من (فراماسون) این است که با بردباری دراندیشه پیشرفت و آسایش خانواده انسانی باشم. بردباری یعنی چه، یعنی اینکه روا بدارم که دیگری از بعضی نظر به روشی دیگر بیندیشد. این یعنی تلرانس. این یعنی همان کاری که کوروش کرد. اما من اگر بگویم که من فلان را قبول ندارم برای اینکه زردشتی است، همین جا یک شکافی دادم میان انسانیت. من باید بگویم که زردشتی در قدم اول انسان است، در قدم دوم ایرانی است، درقدم سوم زردشتی، با این ترتیب من با او هیچ فاصله‌ای ندارم .»

بعد از درجه ی سه، درجات استادی شروع می شود. یکی از این دجات درجه ی طاق خسروی (RoyalArch) است. در درجه طاق خسروی مفهوم خاصی از خداوند ارائه می‌شود که با مفهوم خداوند در سه درجه اولیه تفاوت دارد. در درجات اولیه از خداوند به عنوان معمار بزرگ جهان یاد می‌شود. اما در درجه طاق خسروی، نام خدا تبدیل به (یا-بول-آن) (jah-bul-on) می‌شود. این نام ترکیبی است از نامهای سه شخصیت که در یک اسم با هم ترکیب شده‌اند. «یا» از «یهوه» خدای یهودیان، «بال» از بآل (Baal)، (خدای زاد و ولد کنعانیان که آیینهای شهوت آلود و جادویی تقلیدی را تداعی می‌کند)، و آن (on) از اوسیریس خدای جهان دیگر، در مصر باستان گرفته شده است.

استفن نایت، در کتاب کلید حیرام اظهار می‌دارد که اکثر فراماسونهایی که به درجه طاق خسروی می‌رسند خود را نسبت به این تغییر نام به تجاهل می‌زنند و اظهار بی‌اطلاعی می‌نمایند و بعضاً این دو مفهوم را یگانه فرض می‌کنند.

وی همچنین ادعا می‌کنند که مصر باستان نقش مهمی در ارتباط با مبدأ فراماسونری دارد. به نوشتة این نویسندگان مهم‌ترین طرز فکری که از گذشته به فراماسونری مدرن نفوذ کرده، مربوط به جهانی است که خود به خود به وجود آمده و برحسب اتفاق تکامل یافته است. آنان این اندیشة جالب توجه را این گونه تشریح می‌کنند: «مصریان معتقد بودند ماده همیشه موجود بوده است. برای آنها غیرمنطقی به نظر می‌رسید خدایی از عدم چیزی بیافریند. به عقیده آنها جهان زمانی آغاز شد که نظم از بی‌نظمی‌ پدیدار شد و از آن زمان تا کنون میان نیروهای سازمان و بی‌نظمی مبارزه بوده است. این وضعیت نامنظم «نان» (Nun) نام داشت و مانند توصیف سومریان همه چیز تاریک، پوچ و پرآب بود. در این میان یک نیروی خالق (درون بی‌نظمی)‌دستور داد نظم ایجاد شود. این قدرت نهفته که درون ماده بی‌نظمی قرار داشت از وجود خودآگاه نبود و یک احتمال یا یک پتانسیل به شمار می‌رفت که با بی‌نظمی در آمیخته بود.»

ماسون ها با بیان اینکه: «درطول تاریخ، انسان قدرتهایی را که نتوانسته است توضیح دهد به نام طبیعت، معمار بزرگ، خدا و کائنات نامیده است»، مفهوم خداوند را ساخته ی دست بشر دانسته و معتقدند: «حدود قدرت خدایی با ظهور پاسخهای منطقی و معقول رویدادهای معجزه گونه طبیعی، عقب‌نشینی نموده است»

در نشریه ماسون ترک در خصوص ادیان و نظریه داروین می‌خوانیم: «انسانهای اولیه در مقابل نیرو و عظمت رویدادهای طبیعت به قدرتهای ماوراءالطبیعه اعتقاد پیدا کرده و با این توهمات، ادیان اولیه ظاهر گردیده‌اند» و در جای دیگر اشاره می کند: «نظریه داروین نشان داد که بسیاری از رویدادهای کائنات کار خدا نمی‌باشد»

نایت و لوماس بحث خود را چنین ادامه می‌دهند: «شگفت‌آور است که این شرح آفرینش نظریات علم مدرن، به ویژه «نظریه بی‌نظمی» را به طور کامل توضیح می‌دهد؛ نظریه بی‌نظمی طرح‌های پیچیده‌ای را نشان می‌دهد که رشد می‌کنند و با قوانین ریاضی درون رویدادهای بی‌ساخت تکرار می‌شوند»

در درجه چهارم آیین اسکاتی که عنوان آن «استاد رازدار» می‌باشد، در معرفی رموز درجه به داوطلب گفته می‌شود: «چشمی که روی قسمت آبی رنگ پی‌بند دوخته شده رمز خورشید است و برای پیشینیان ما تصور الوهیت و نمونه بزرگ روشنایی بوده است. در هیروگلیف مصری واژه ایری (Iri) در موقع تشریفات مذهبی به نقش چشم بوده است و همین نقش هجای دوم نام اوزیریس (Osiris) است. «اوک-هیری» (oc-hiri) یعنی خورشیدی که به مقام خدایی رسانده شده و نماینده اصل نیکی است»

در این مرحله با الوهیت دادن به خورشید، به عناصر مهمی دیگری نیز اشاره ای مختصر می شود، از جمله چشم جهان بین و ستاره صبح (نماد دیگری از خورشید و چشم جهان بین که در رأس هرم ماسونی و افق استار گیت مشاهده می شود) نیز اشاره می شود و عقاید شرک‌آلود فرد، تکمیل می گردد.

در درجه دوازدهم که عنوان آن «بزرگ استاد با شکوه» است در قالب یک گفت و گوی دو طرفه بین استاد لژ با عنوان «بزرگ استاد با شکوه» و نگهبان سرفراز دوم این افکار شرک‌آلود به شکل بارزتری به فرد القا می‌شود:

بزرگ استاد با شکوه: «نگهبان سرفراز دوم! چرا سازندگان این تمثیل (فراماسونری) معبد حضرت سلیمان، یعنی معبد خدای یهودیان را رمز خود گرفته‌اند، مگر معبد خدایان دیگر دوره باستانی همین ارزش رمزی را نمی‌داشت؟»

نگهبان سرفراز دوم: «بزرگ استاد با شکوه! اینکه معبد حضرت سلیمان را رمز برگزیده‌اند، از اینجاست که اندیشه رمزی (سمبولیسم)، که ما با آن سر وکار داریم، در دوره‌ای ساخته شده که آیین یهودی ـ عیسوی رواج بیشتری داشته است و همچنین از اینجاست که نوشته‌های دین یهود بیشتر از نوشته‌های دیگر دینها نقش معبد راتأیید می‌کند.»

بزرگ استاد با شکوه: «س نظر تو این است که هر معبد دیگر که وقف هر خدای دیگر شده باشد، می‌تواند مصالح اولی یک چنین سمبولیسمی را به دست بدهد؟»

نگهبان سرفراز دوم: «آری، من چنین می‌اندیشم.»

بزرگ استاد با شکوه: «اما این معبدهای گوناگون وقف خدایان متفاوت بوده است، درمعبد پارتنون آتن، بالاس آتنه ستایش می‌شد، در معبد دلف آپولون، در معبد پارتنون در روم ژوپیتر، در اورشلیم یهوه، درمصر اوزیریس، هوروس، ایزیس، پتاح، راح، آمن و بسی خدایان کوچک دیگر که هر کدام معبدی داشتند، ستایش می‌شدند.اکنون به من بگو چگونه از این همه گوناگونی می‌خواهی به ایده یگانه‌ای برسی؟»

نگهبان سرفراز دوم: «این گوناگونیها ظاهری است. اینها داستانهایی بودند که کسانی ساخته بودند که نمی‌توانستند خود را به سطح اندیشه‌های فلسفی بالا ببرند. از سوی دیگر برای ملتها که با یکدیگر در جنگ بودند، لازم بود که خدایان پیشینیان خود را به نامهای متفاوت بنامند. اما در واقع همه این خدایان حتی در سطح اندیشه‌های ظاهری نیز ویژگی یگانه‌ای داشتند که به نامهای متفاوت بیان می‌شد.»

بزرگ استاد با شکوه: «پس من اگر خوب فهمیده باشم تو می‌گویی همه معبدهایی که با سنگ ساخته شده و برای ستایش خدایان متفاوت برپا شده درواقع وقف یک خدا بوده است؟»

نگهبان سرفراز دوم: «آری بزرگ استاد با شکوه!»

بزرگ استاد با شکوه: «آیا خدای عیسوی همان خدایی است که در داستانهای باستانی پنهان است؟»

نگهبان سرفراز دوم: «خدا همیشه همان است؛ گو اینکه به نامهای متفاوت نامیده شود.»

در سیر درجه بیست و هشتم (شوالیه خورشید) داوطلب به این نحو سوگند می‌خورد :«من در حضور معمار بزرگ جهان، بخشنده آتش ازلی قدسی، یعنی آتشی که همه چیزها را پاکیزه کرده و صفا داده و ما را به کشف روشنایی حقیقی راهنمایی کرده، سوگند یاد می‌کنم که همه کوشش خود را برای از میان بردن قضاوتهای قبلی، خرافات و تعصب، هم در خود و هم در دیگران، به کار بندم و برای آزادی و انسانیت کار کنم. علاوه بر این پیمان می‌بندم که نسبت به آنچه به من آموخته می‌شود کاملاً رازدار باشم.»

رفته رفته با نفی خدا و تواندمندی انسان در شناخت و ساخت دنیای خود، ماسون ها عقائدی که از نظر آن ها مبتنی بر تعصبات قبلی است را کنار زده و آماده پذیرش اعتقاداتی جدید می شوند. دراین اعتقادات، انسان این حق را به خود می دهد که برای بدست آوردن خواسته هایش از هر وسیله و روشی استفاده کند.

این وسائل همانگونه که ممکن است توسل کردن به رزائل اخلاقی باشد، می تواند شامل کمک گرفتن از نیرو های شر نیز باشد. چنانچه در عقائد ماسونی بوضوح مشاهده می شود، گرایش به خدایان باستان (پاگانیسم؛ Paganism)، نشان از اعتقاد آن ها به قدرت هایی قابل روئیت و متعدد دارد که گویی همان خدایان اقوام باستانی مصر، بین النهرین و رومی هستند.

شباهت بیش از اندازه خدایان و اسطوره های آنها در اقوام مختلفی که شاید هرگز یکدیگر را ندیده باشند، استمرار اعتقاد به خدایان باستان تا به امروز، مناسک مشابه پاگانست ها با ماسون ها و بسیاری علل دیگر نشان از وجود موجوداتی دارد که توانسته اند نفس سرکش دانشمندان و عالمان طول را در اختیار گرفته و آن ها را تا الحاد و کفر و بت پرستی هدایت کنند.

ادامه دارد...

منابع:

موسی نجفی و موسی فقیه حقانی - تاریخ تحولات سیاسی ایران

مکتب‌های فراماسونری

حیی هارون - مبانی فراماسونری

اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران. جزوه معرفی کتاب سازندگان. اثر ژوزف نیوتن

چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا  2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا  3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا  4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا

پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com

تالارهای تحت مدیریت :

مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه

 

پنج شنبه 22 تیر 1391  11:50 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها