حاکمیت اخلاق و ارزشهای اسلامی
در ابواب روایی و فقهی، به تجارت به مثابه ارزش نگاه شده است. تجارت از میان اسباب کسب رزق و روزی استحباب دارد و بر انجام آن تأکید شده است.1 در بازار اسلامی، به ذکر و دعا توصیه شده است.2 مستحب است که مشتری پس از خرید کالا، سه مرتبه تکبیر گفته و سپس شهادتین را به زبان جاری نماید؛ همچنین، داخل بازار بایستی یاد خدا کند و به ادعیهای که از اهلبیت(ع) عصمت و طهارت رسیده است، مشغول باشد. سزاوار است که تاجر هنگام نماز، دست از تجارت کشیده و به نماز مشغول گردد. یاد خداوند متعال باید بر فضای بازار اسلامی حاکم باشد تا منفعتطلبیهای شخصی بر انسان غلبه نکرده و او بتواند از تجارت به عنوان اسباب کسب حلال استفاده کند.
هدف از خرید نباید عمل غیراخلاقی باشد و خرید نباید به ظلم3 کمک کند.4 بازاریان از ورود به کسبهایی که از نظر شرع حراماند، از قبیل: ربا، فروش خمر، و فریب در معامله، منع شدهاند. تجارت در منطقهای که اهالی آن نمازگزار نیستند، مکروه است.5 مستحب است که انسان در خرید و فروش، احسان را پیشه خود کند و با مشتری سهل و راحت برخورد نماید.6 همچنین، اگر مشتری از خرید کالا پشیمان شد، عذر او را بپذیرد.7
از اوصافی چون توجه به خداوند، صداقت، انصاف، رحمت و ادای امانت، میتوان به عنوان پایههای رفتاری «کاسب حبیبالله» نام برد. این اوصاف جلوههایی از اخلاق در بازار اسلامی به شمار میآیند. بازاریِ اخلاقگرا فردی دیندار و خیرخواه است؛ او در مسیر قرب خداوند گام برمیدارد. عبارت «الکاسب حبیبالله» میتواند نشان پرافتخار تاجر مسلمان باشد و او را در مقابل خطاها و لغزشها در معاملات حفظ کند.
از ثمرات ارزشمند حاکمیت اخلاق اسلامی در «سوق مسلمین» و «تجارة عن تراض» شکلگیری قیمت عادلانه در بازار است. مبنای تراضی در تجارت، که اساس فقه معاملات است، عدل و انصاف میباشد. خدای متعال در قرآن امر به عدل و احسان کرده8 و امیرالمؤمنین علی(ع) عدل را به معنای انصاف، و احسان را به معنای تفضّل و نیکویی دانسته است.9
از کمفروشی نکوهیده و سورهای به نام «مطففین» (کمفروشان) بر پیامبر نازل گشته که با «وای بر کمفروشان» شروع شده است. در ابواب روایی تجارت، نه تنها ظلم به شدّت مذّمت شده، بلکه هر گونه کمک به ظالم و همراهی و علاقه به او حرام شمرده گشته است.10وقتی پیامبر بر زعفرانفروشی که زعفران را وزن میکرد و چرب میکشید، گذشت؛ به او فرمود: وزن را به قسطْ تمام کن؛ سپس، هر میزان که تمایل داری، بر آن بیفزا.11 همچنین، از امام صادق(ع) نقل شده است: حضرت بر کنیزی میگذشت که در حال خرید گوشت بود، زن در هنگام وزن کردن، به قصّاب گفت: مقداری اضافه کن. حضرت فرمود: بیفزا، همانا این افزودنْ نعمت را بیشتر میکند.12
این سخن حضرت حاکی از آن است که در معاملاتی که خرید و فروش برمبنای توزین است، باید توزین دقیق صورت پذیرد؛ ولی شایسته است فروشنده چیزی بر آن بیفزاید و چربتر بکشد. امام صادق(ع) نیز میفرماید: پیامبر اکرم(ص) بر توزین دقیق اصرار میورزید؛ به گونهای که توانست مردم مدینه را که قبل از ورود ایشان بدترین مردم از جهت توزین بودند، به مردمی مقیّد به توزین دقیق مبدّل سازد. به علّت شیوه نامطلوب اهالی مدینه در توزین، اوّلین سورهای که در مدینه نازل شد سوره «مطفّفین« بود که با جمله «وای بر کمفروشان» آغاز میشود.13
امام خمینی(ره) در خصوص رعایت انصاف در بازار میفرماید:بازاری که یک متاعی را یک تومان میخرد و سی تومان به این فقرا و ضعفا میدهد، این بازار اسلامی نیست. بازاری که قاچاق وارد میکند و به قیمتهای گزاف میدهد و اقتصاد اسلام را میخواهد به هم بزند، این اسلامی نیست. این بازار اسلامی نیست. اینها باید اسلامی بشود، خودشان اسلامیاش کنند. بازاری که به فکر ضعفا و فقرا نباشد، بازاری که پهلویش ضعیف باشد و به فکر نباشد، این بازار اسلامی نیست.14
در ابواب روایی داریم:تاجر باید بین همه افراد، به مساوات و عدالت رفتار نماید. انسان باید در تجارت، میانهروی را سرمشق خویش قرار دهد. کراهت دارد که تاجر از انسان مضطر، سودی دریافت نماید. اگر به کسی وعده احسان داد، به وعدهاش عمل نماید.از رباخواری که ظلم به دیگران است، بپرهیزد. در تجارت، احسان کرده و همچنین، تسامح را فراموش نکند و زیادتر عطا کند. هنگام فروش، مقدار کالا را بیشتر وزن نماید و هنگام خرید، مقدار آن را کمتر محاسبه نماید. در بیع و شراء سختگیری نکند و مسامحه را الگوی خویش قرار دهد.15
حاکمیت اخلاق در بازار شکل گرفته در تمدّن اسلامی
گفته شد که بازار اسلامی بر محور مسجد بنا نهاده شده است. همچنین، وجود مدارس علمیه در بازار و ارتباط نزدیک تاجران با روحانیان موجب تطابق رفتار آنان با شرع و حاکمیت اخلاق و ارزشها بر بازار شده است. احمد اشرف به نقل از جرج ماسیز مینویسد:شهرهایی که فرمانروایان اسلامی بنیان گذاردند، دو پایه اصلی داشت: یکی مسجد جامع و دیگر بازار. مسجد جامع، در اوایل دوره اسلامی، مرکز مذهبی و سیاسی بود. بنای جامع، به عنوان مرکز روحانی شهر و منطقه زیر نفوذ آن، در محلّ مناسبی در کنار شاهراه اصلی شهر و یا در محلّ برخورد شاهراههای اصلی، در محوطه بزرگ مستطیلشکلی، بنا میشد.
در کنار جامع، ساختمانهای اصلی دولتی جای داشت که قرارگاه فرمانروا یا نایبان او بود. مسجد جامع، مرکز اجتماعات سیاسی و ابلاغ فرمانها و خواندن خطبه به نام فرمانروا بود، و گذشته از آن، کارکرد فکری و عملی نیز داشت و مرکز آموزش عالی بود. در سوی دیگر مسجد جامع، و گاهی گرداگرد آن، بازارها قرار داشتند.16
با نگاهی گذرا به ساختار بازارهای سنّتی، درمییابیم که حوزههای علمیه و مساجد در بازارها، تأمین رسالت اخلاقی و فرهنگی بازار را به عهده داشتهاند. در هر منطقه بازار، چندین مسجد بزرگ و کوچک و معدودی حوزه علمیه ساخته میشد؛ به گونهای که منطقه اقتصادی بازار محلّ عبور طلاب، فضلا، اساتید و روحانیان بود. بدین ترتیب، فضای بازار، سیمایی اخلاقی و فرهنگی داشت.
رفت و آمد تجّار و کسبه در حوزههای علمیه بازار و ارتباط آنها با فضلا و دانشمندان و شرکتشان در مجالس درس علما (و آشنایی با مباحث مختلف فقهی مثل آداب تجارت و مکاسب محرّمه) موجب میشد تا تجّار احکام فقهی را ملاک قرار دهند. به همین جهت، یکی از طبقات بانفوذ و قابل اعتماد در جامعه اسلامی، تجّار و بازرگانان بودند. در شهرهایی که جنبه خاصّ مذهبی داشتند، بازارها در اطراف مراکز مقدّس آن شهرها ساخته میشدند. بازارهای سنّتی مشهد و همچنین شهرهای کربلا و کاظمین در عراق گویای این طرح میباشند.17
تعداد مساجد داخل بازار اصفهان 34 باب گزارش شده است؛ از جمله: مسجد جامع عباسی، شیخ لطفالله، ساروتقی بزرگ، سلمان و... . مطالعه اسامی مساجد بازار اصفهان روشن میکند که هر صنفی با سرمایه خود، به ساختن مسجدی اقدام میکرده و اسم همان واحد صنفی را بر روی آن میگذاشته است.18 شفقی از هفده مدرسه در بازار اصفهان نام میبرد و ویژگیهای آنها را برمیشمرد.19
مرسوم بود بازاریان، با حضور در همین مدارس، دوره ادبیات عرب میگذراندند و در دروس فقه، به ویژه فقهالمعاملات، شرکت میکردند. بازاریانْ فرزندان و شاگردان خود را تشویق به کسب معارف اسلامی مینمودند. نویسنده پیش از انقلاب خود شاهد بوده است که بسیاری از بازاریان اصفهان و شهرهای اطراف آن دروس سطح عالی حوزه را گذرانده بودند. برخی از بازاریان نیز در دروس رایج حوزهها شرکت میکردند. قدمت این روش تدریس عمومی و در میان مردم را میتوان به عصر پیامبر اکرم(ص) نسبت داد.
آن حضرت اغلب در مسجد مینشستند و به وعظ و خطابه میپرداختند؛ در حالی که شاگردان ویژه و عموم مردم، گرداگرد ایشان حلقه میزدند. این سنّت را اهلبیت(ع) به ویژه امام باقر و امام صادق(ع) ادامه دادند؛ علما نیز همین سنّت را در پیش گرفتند. امّا اکنون این سنّت با ورود شیوههای غربی تقریباً از میان رفته است. یکی از مهمترین راههای حاکمیت اخلاق و معارف قرآنی در بازار اسلامی، احیای همین سنّت حسنه است.
اگر بازار وارد حوزه شود و حوزه نیز در بازار جای گیرد، شعار «الفقه ثم المتجر» تحقّق مییابد، بازار اسلامی احیا میشود، و رونق اقتصادی در کشورهای اسلامی شکل میگیردساختار اسلامی بازار در ایران همواره موجب شده است کسبه ایرانی مردمی متدیّن، امین و درستکار معرفی شوند. عیساوی درباره کسبه ایران مینویسد:بعد از میرزاها، یکی از بزرگترین طبقات شهرنشین ایران، کسبه هستند که نزد مردم خیلی احترام دارند. کسبه ایرانی مردمانی درستکار و امین میباشند و من در طول اقامت خود در ایران، از هیچیک از آنها تقلّب ندیدم.20
در متانت، مناعت طبع، و امید تجّار مسلمان به رزّاقیت الهی، گوستاولوبون مینویسد:در مشرق، دکّاندار با کمال متانتْ جلوی دکّان خود نشسته، منتظر آمدن مشتری است و هیچ وقت مشتری را با اصرار جلب نمیکند؛ مگر وقتی که یهودی باشد.21در بازار اسلامی؛ تجّار فقط به افزایش سود نمیاندیشند؛ بلکه به گفته وبرت:اغلب منافع ساختمانهای بازار به صندوق مساجد، مدارس، و بنیادهای خیریه سرازیر میشود؛ به طور مثال، از منافع یک خان در ازمیر برای تأمین هزینههای یک مدرسه در استانبول استفاده میشود. همینطور، از منافع ساختمانها، کارگاه، و انباری که در کنار مسجد عثمانی ساخته شده، برای تأمین هزینههای مالی همین مسجد استفاده میشود.22
موضوع وقف، در توسعه و تفکیک فضای شهرهای بزرگ اسلامی چون استانبول، حلب، و دمشق ـ و در نتیجه، تأثیر در اداره نهادهای مذهبی و رفاهی بازار و ایجاد اشتغال و برگزاری اعیاد مذهبی ـ اهمیت بسیاری دارد.23 موقوفات مذهبی در قوام شهر اسلامی و توسعه آن نقش حیاتی داشته و دارد.در خصوص رعایت غش در معامله و تزیین کالاها در بازارهای اسلامی، گوستاولوبون مینویسد:محلّ بازار شهرهای مشرق زیاده جالب توجه است. در هریک از شهرهای بزرگ، یک سلسله امکنه و ابنیه که تشکیل یک محلّه تمام میدهد، تخصیص به کسب و تجارت داده و مجموع آن را بازار مینامند... .این دکّانها را با مغازههای اروپا ابداً نمیتوان طرف مقایسه قرار داد. قشنگ نمودن اجناس تجاری برای جلب مشتری و آرایش و تزیین آنها، از عرب، ابداً ساخته نیست.24
در تمدّن اسلامی، برای داوری میان تاجران و مشتریان در منازعات، دو سازوکار شکل گرفت: 1) مراجعه به فرد مورد قبول عرف بازار که معمولاً از میان روحانیان حوزههای همان بازار بود؛ 2) والی حسبه که از طرف حاکم تعیین میشد. ماوردی در احکامالسلطانیه منع از کمفروشی و بخس در کیل و وزن و ابزارهای سنجش را از وظایف اکید محتسب برمیشمرد.25 «امور مربوط به اوزان و مقیاسات و قیمتها و رعایت اصول و موازین حرفهای با محاکم حسبت بود و محتسب که مقام روحانی بود، بر آن ریاست میکرد».26
محکمه محتسب، در واقع، دادگاهی بود میان محکمه عرف و محکمه شرع؛ چون سروکار آن، هم با امور شرعی و هم با امور عرفی بود. البته، وضع محاکم و موقع آنها در تمام دوره اسلامی به یک صورت نبوده است؛ مثلاً قضات از قرن سوم تا قرن پنجم قدرت و اعتبار زیادی داشتند و ریاست محاکم مظالم نیز با آنان بود، و گاهی نیز به ریاست شهر برگزیده میشدند.27
هدایت و نظارت دولت
آیا عدم مداخله دولت در بازار را که از ویژگیهای بازار رقابت کامل است، میتوان از ویژگیهای بازار اسلامی برشمرد؟ به نظر میرسد، نظارت بر بازار از باب «امر به معروف و نهی از منکر» بوده است. در ضمن، نهادهای اقتصادی حکومت بیشتر به صورت نمایندگی از طرف حاکم عمل میکردند؛ در نتیجه، حاکمیت از طریق والی (همچنانکه موظّف بود بر همه امور نظارت داشته باشد) بر بازار هم نظارت میکرد.
البته، نظارتی که منتهی به دخالت در تولید، توزیع یا قیمتگذاری باشد، گرچه از اختیارات حاکم اسلامی است، ولی شواهد حاکی از آن است که این نوع دخالتها در بازار وجود نداشته است. مداخلات اغلب برای ایجاد امنیت در بازار و رعایت اصول و احکام شرع و اخلاق اسلامی بوده که ثمرهاش عدم اجحاف به خریداران و فروشندگان، و افزایش کارایی بازار است.
پیامبر اکرم(ص) در هنگام تعیین بازار مدینه فرمود: «این بازار شماست و کسی حق تجاوز به آن را ندارد و خراج نیز از آن گرفته نمیشود.»28 وقتی از آن حضرت درخواست قیمتگذاری کردند، حضرت فرمود: قیمت را خدا تعیین میکند (در بازار تعیین میشود.) میتوان گفت: عبور و مرور امیرالمؤمنین در بازار به صورت مرتّب یا تصادفی، و توصیههایی که آن حضرت به بازاریان داشتند، از باب «امر به معروف و نهی از منکر» بوده است. بازار محلّ اجتماع همه مردم اعم از خریدار و فروشنده بوده است؛ هر چند بازاریان بیشتر در معرض خطر بودهاند.
همین مسئولیت را روحانیت شیعه در طول تمدّن اسلامی بر عهده گرفت و ادامه داد. چنانکه گفته آمد، وجود حوزههای علمیه در بازار و ارتباط وثیق میان روحانیان و بازاریان موجب شد که با وجود جدایی حاکمان از اسلام، همچنان بازار سمت و سوی اسلامی خود را حفظ کند؛ گرچه داریم که در تمدّن اسلامی گاهی ساخت و ساز بازار توسط حاکمیت انجام، و بازار به صورت رایگان در اختیار افراد قرار میگرفته است.
البته به نظر میرسد، در صدر اسلام، بازار سرپوشیده نبوده؛ چنانکه طبری گفته که بازارهای کوفه بدون ساختمان و بنا بوده است29. همچنین، بازار مانند مسجد تلقّی میشده که هرکس زودتر به آنجا میرسیده، میتوانسته است هر مکانی را که میخواهد انتخاب کند. این نوع بازار بیشتر فضایی برای خردهفروشی بوده و به بازارچههای دستفروشان دورهگرد شباهت داشته است.
از روایاتی که از امیرالمؤمنین علی(ع) رسیده است، استفاده میشود که در بازار کوفه، غرفههایی وجود داشت که ملک دولت اسلامی بود؛ امّا حضرت کراهت داشت در مقابل استفاده از آن غرفهها کرایهای بگیرد و کرایهای نیز نمیگرفت. 30شواهد نشان میدهد که ساخت و ساز مکان فیزیکی بازار توسط دولت در تمدّن اسلامی حداقل در برخی کشورها استمرار یافته است. ناصرخسرو مینویسد: تاریخ سنه احدی و اربعین و اربعمأه بود... . تقدیر کردم که در این شهر قاهره، از بیست هزار دکّان کم نباشد؛ همه ملک سلطان، که هریک را در ماهی، ده دینار مغربی اجرت است و از دو دینار کم نباشد... .
و شنیدم که در قاهره و مصر، هشت هزار (بیست هزار به نقلی) سراست از آنِ سلطان، که آن را به اجرت دهند و هر ماه کرایه ستانند و همه به مراد مردم به ایشان دهند و از ایشان ستانند؛ نه آنکه بر کسی به نوعی تکلیف کنند.31 امّا همچنانکه گفته شد، اینکه دولت سلسله مکانهایی برای کسب و کار ایجاد و واگذار کند، ممکن است به رونق بیشتر بازار کمک کند. این امر در مواقعی حمی میتواند منشأ درآمد برای دولتها باشد.
در اقتصاد، منظور از دخالت دولت در بازار ورود دولت در عرصه تولید، تعیین قیمت و توزیع کالاست که شواهد و قرائن چنین دخالتی را نشان نمیدهند. نظارت از بیرون برای اجرای قوانین و مقرّرات در همه نظامها وجود دارد و کسی آن را «مداخله» نمیداند. تنها تفاوتی که نظام اسلامی دارد نظارت درونی از باب امر به معروف و نهی از منکر است که وظیفه آحاد مردم و مسئولیت ویژه دولت اسلامی است.
خلاصه اینکه: ایجاد امنیت، فراهم کردن فضای مناسب برای تولید و تجارت و قرار دادن آن به صورت رایگان یا کرایه در اختیار بازاریان، توصیه به کار خیر و تأکید بر پرهیز از خلاف شرع، نصب کردن والی حسبه برای دریافت عوارض یا مراقبت از تخلّف نسبت به قوانین و... از آن دخالتهایی نیستند که اقتصاد کلاسیک آنها را مداخله دولت در بازار و منافی کارایی بازار معرفی کند؛ بلکه اینها بیشتر برای کمک به بازار و هدایت آن است و از وظایف دولت برای رونقبخشی به بازار و افزایش کارایی آن به حساب میآید.
کدام نظام اجازه میدهد که تاجری موادّ غذایی یا داروی فاسد بفروشد؟ نظارت بر اجرای قانون، دخالت از سنخ خود قانون است. امیرالمؤمنین علی(ع) وقتی به بازار ماهیفروشان رسیدند، فرمودند: در بازار اسلامی، ماهیای که در آب مرده باشد، فروخته نمیشود.32 همچنین، آن حضرت، عمّار یاسر را به بازار فرستاد و به او فرمود: در بازار ابلاغ شود که ماهی انکلیس را نخورید. این امر از سنخ نظارت بر بازار و مراقبت از قوانین و مقرّرات شرع میباشد. به این بخشنامهها یا تذکّرات اصطلاحاً «دخالت» گفته نمیشود. 33
نتیجهگیری
بازار گرچه محل یا فضای داد و ستد بوده و هست ولی قلمرو آن در تمدّن اسلامی از مکان یا سازوکار مبادله فراتر میرود و فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی و خیرخواهانه را نیز دربر میگیرد. نبی گرامی اسلام، پیش از رسالت، بازرگانی امین و درستکار بودند. با شکلگیری نظام اسلامی در مدینه، ایشان الگوی مناسب بازار را تعیین کردند. آن حضرت و اهلبیت(ع) عصمت و طهارت مقرّرات داد و ستد را تبیین نمودند و اخلاقیات آن را با گفتار و سیره خود به جامعه نشان دادند. ویژگیهای بازار اسلامی از این قرار است: شفّافیت، تطابق با شرع، حاکمیت اخلاق و ارزشهای اسلامی، و هدایت و نظارت دولت.
شفّافیت عبارت است از: جریان به موقع و قابل اتّکای اطلاعات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که در دسترس همه ذینفعان بازار باشد.» کراهت تلقی رکبان (و استفاده از رانت اطلاعاتی)، تأکید بر تدوین قرارداد و گرفتن شاهد در ثبت آن، مباشرت در انجام معاملات مهم، کراهت معامله با کودکان، لزوم معلوم بودن وزن، پیمانه یا تعداد (به حسب نوع کالا)، ضرورت معامله در هر شهر با واحدهای اندازهگیری همان شهر، منع از خرید و فروشهای تصادفی به صورت «منابذه»، «ملامسه»، و «حصاة» در فقه اسلامی، و منع از پوشاندن عیب کالا، از نشانههای شفّافیت در بازار اسلامی به شمار میروند.
بازار در تمدّن اسلامی حرفهای و با چینش ویژه و حسابشده بوده است. فضای فیزیکی بازار اسلامی، توجه به خداوند، ترس از روز آخرت و اخلاقیات حاکم بر این بازار موجب میشود عناصر مختلف بازار نه فقط با انگیزههای مادّی بلکه با انگیزههای قوی الهی، از پنهانکاری اطلاعات پرهیز نموده و به دنبال شفّافیت باشند. این شفّافیت که میتوان آن را شفّافیت قوی نامید، فوایدی در بردارد: کاهش قیمت، تسهیل مبادلات، افزایش اضافه رفاه مصرفکننده، اضافه ارزش تولیدکننده، و سرانجام افزایش کارایی بازار.
در فقه اسلامی، برای خرید و فروش، اجاره، جعاله و سایر معاملات، قوانین و مقرّراتی تنظیم شده است. بازار، برحسب رعایت و عدم رعایت این قوانین و مقرّرات، به بازار اسلامی نزدیک میشود یا از آن فاصله میگیرد. حضور پررنگ حوزههای علمیه و مساجد در بازارهای تمدّن اسلامی، همراه با وظیفه اصلی روحانیان و ائمه جمعه و جماعات، موجب شده است که بازار در تمدّن اسلامی، پیوسته، به سمت پرهیز از کسب حرام و تطابق رفتارها با شرع حرکت کند.
ثمره این ویژگی کسب لقمه حلال است که بخش قابل توجهی از زمینههای تقوا و هدایت را رقم میزند و تقوا موجب نزول برکات آسمان و زمین، ارتقای بهرهوری،34 و در نتیجه افزایش کارایی بازار میشود. تسهیل مبادلات و همچنین کرامت مشتری، که خود موجب افزایش کارایی میشود، از دیگر ثمرات این ویژگی است.مسئولان، بازاریان، حوزههای علمیه و عموم مردم وظیفه دارند که در تحوّلات پدیدآمده در بازار، همان فضایی را حفظ، توسعه و تقویت نمایند که در بازارهای سرپوشیده تمدّن اسلامی شکل گرفته بود؛ یعنی ارتباط تنگاتنگ نهادهای مذهبی و روحانیت با بازار برای تحقّق «الفقه ثم المتجر».
علما و فضلا، با حضور در کالبد بازار و معاشرت با بازاریان، میتوانند روح تقوا و زهد اسلامی و مبارزه با امیال نفسانی را در جامعه جدید بازار تقویت کنند، زمینههای فساد مالی را در بازار از میان بردارند، فطرت پاک فرزندان را با دوری از لقمه حرام برای هدایت الهی آماده سازند، و سرانجام کارایی باثبات و بلندمدت را برای بازار به ارمغان آورند. انصاف از ثمرات ارزشمند «سوق مسلمین» و «تجاره عن تراض» میباشد که به شکلگیری قیمت عادلانه در بازار اسلامی میانجامد.
دولت اسلامی همانطور که وظیفه دارد جامعه را به سوی پاکیزگی سوق دهد، به طور طبیعی مسئولیت هدایت و نظارت بر بازار را نیز برعهده دارد.
البته باید گفت که توصیه به کار خیر و تأکید بر پرهیز از خلاف شرع، نصب کردن والی حسبه برای دریافت عوارض یا مراقبت از تخلف نسبت به قوانین و... از آن دخالتهایی نیستند که اقتصاد کلاسیک آنها را مداخله دولت در بازار و منافی کارایی بازار معرفی کند؛ بلکه اینها بیشتر برای کمک به بازار و هدایت آن است و از وظایف دولت برای رونقبخشی به بازار و افزایش کارایی آن به حساب میآید.
پی نوشت ها:
1. در ابواب روایی، بابی داریم به نام «باب استحباب». باب استحبابها واختیارها على اسباب الرزق/ باب استحباب اختیار الإنسان التجارة وطلب المعیشة/ باب کراهة ترک التجارة/ باب استحباب الشراء وإن کان غالیاً / باب استحباب طلب الرزق ووجوبه مع الضرورة / باب کراهة ترک طلب الرزق، وتحریمه مع الضرورة، رک: شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، کتاب التجاره، ج 12.
2. «باب استحباب الدعاء بالمأثور عند دخول السوق/ باب إستحباب ذکر الله فی الأسواق وخصوصاً التسبیح/ باب استحباب التکبیر ثلاثاً عند الشراء»، رک: شیخ حر عاملی ، وسایل الشیعه،بیروت، دار احیاء التراث العربی، کتاب التجاره، ج 12.
3. «باب تحریم بیع الخشب لیعمل صلیبا ونحوه/ باب تحریم معونة الظالمین ولو بمدّة قلم/ باب تحریم صحبة الظالمین ومحبة بقائهم / باب تحریم بیع الخمر وشرائها وحملها»، رک: شیخ حر عاملی ، وسایل الشیعه، ج 12.
4. «باب تحریم معونة الظالمین ولو بمدّة قلم/ باب تحریم صحبة الظالمین ومحبة بقائهم» (همان)
5. «باب کراهة التجارة فی أرض لا یص لى فیها»، رک:همان.
6. «باب استحباب الاحسان فی البیع و السماح فیه»
7. «باب کراهه اقاله النادم»، رک: همان.
8. نحل،90.
9. «العدل الانصاف، والاحسان التفضل»،نهج البلاغه، حکمت 231.
10. مرحوم شیخ حر عاملی هفده روایت در حرمت کمک به ستمگر با عنوان «باب تحریم معونة الظالمین ولو بمدّة قلم» گرد آوری کرده است. همچنین در همان جلد داریم: «باب تحریم مدح الظالم دون روایة الشعر فی غیر ذلک» و «باب تحریم صحبة الظالمین ومحبة بقائهم»،رک: شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 17، ص 177.
11. عبدالحی الکتانی، نظام الحکومه النبویه المسمی التراتیب الاداریه، ج 2، ص 34
12. ثقةالاسلام کلینی،کافی،بیروت، دارالاضوأ،ج 5،روایت 8، ص 52؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، بیروت، دارالاضواء، ص 7؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، بی جا، ج 3،روایت 3736،ص 196.
13. محمدنقی نظرپور، «امام علی(ع) حکومت و بازار»، مجله نقد، ش 19، به نقل از علامه طباطبایی، المیزان، ج 20، ص 230، فضل ابن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تقسیر القرآن، ج 10، ص 687.
14. امام خمینی(ره)،صحیفه نور، ج 7، ص 39.
15. شیخ حر عاملی ، وسایل الشیعه،بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 12، کتاب التجاره.
16. احمد اشرف،ویژِگیهای تاریخی شهرنشینی در ایران دوره اسلامی»، نامه علوم اجتماعی،ش4، ص 17 و 18، به نقل از:
Gorge Marcais, I Urbanisme musulman, V, Congres de la Federation Soclete Savantes de l Afrique de Nord, Algers
17. ابوالفضل اکرمی، بازار در تمدن اسلامی،پژوهشی دانشگاه امام صادق(ع)، به نقل از: حسین سلطانزاده، مقدمهای بر تاریخ شهر و شهرنشینی در ایران، ص259.
18. سیروس شفقی، بازار بزرگ اصفهان، ص 292-297.
19. همان، ص 302 ـ 311.
20. چارلز فلیپ عیساوی، تاریخ اقتصادی ایران در دوره قاجار، ص52.
21. گوستاولوبون، تمدّن اسلام و عرب، ترجمه سیدمحمدتقی فخرداغی گیلانی، ص453.
22. E.Wirth, p. 218.
23. Eckart Ehlers, P.73.
24. گوستاولوبون، تمدّن اسلام و عرب، ص452.
25. ماوردی، الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه، ص 299.
26. احمد اشرف، «ویژِگیهای تاریخی شهرنشینی در ایران دوره اسلامی»، نامه علوم اجتماعی، ش4، ص 27 به نقل از ابن اخوه، آیین شهرداری، 1347، ص 65-95 و 240 – 256.
27. همان ص 30.
28. نورالدین علی ابن محمد السمهوری، وفاالوفا، ج2، ص747.
29. ابوعبدالله ربعی قزوینی(ابن ماجه)، سنن ابن ماجه، ج2، ص751.
30. شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج12، ص321.
31. ناصر خسرو، سفرنامه حکیم ناصر خسرو، ص 61.
32. قاضی سیدنورالدین حسینی المرعشی التستری، احقاق الحق، ج 1، ص 663.
33. محمودبن عمر زمخشری ، القائق، ص 57.
34. وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَیهِْم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ لَکِن کَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُون(و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتى از آسمان و زمین برایشان مىگشودیم، ولى تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم)(اعراف: 96).
سیدمحمّدکاظم رجایی/ استادیار گروه اقتصاد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
منبع: دو فصلنامه معرفت اقتصادی شماره3