ندای انقلاب، اخیرا ترجمه کتاب خاطرات آرش حجازی از لحظه مرگ ندا آقاسلطان به زبان سوئدی، ترجمه شده است.
کتابی که با عنوان «47 ثانیه» پیشتر به زبانهای انگلیسی، ایتالیایی و آلمانی ترجمه شده بود و به گفته نویسنده ی آن به زودی ترجمه هندی آن هم راهی بازار خواهد شد.
حجازی که پس از حادثه مرگ آقاسلطان به سرعت ایران را به مقصد انگلستان ترک کرده بود از لحظه مرگ مشکوک ندا آقاسلطان با عنوان «ضربه مهلک» یاد می کند.
وی در تبیین نقش خود در سناریوی مرگ مشکوک ندا آقا سلطان می گوید «سعی کردم سزاوار نقش تازهام باشم. نمیدانم این نقش چه تأثیری در تاریخ یا در عدالت دارد».
اما آنچه که حجازی را به چیزی بیشتر از یک شاهد صرف بدل می کند وجود برخی ابهامات در خصوص وی است.
به عنوان مثال حجازی دانشجوی یکی از دانشگاههای جنوب انگلستان است که پنج روز قبل از مرگ ندا آقاسلطان (دو روز بعد از آغاز درگیریها در تهران) وارد ایران شد و یک روز پس از قتل ندا آقاسلطان سریعا به انگلستان بازگشت. این در حالی بود که وزارت اطلاعات پس از آغاز درگیریها و پیش از مرگ ندا آقاسلطان از احتمال حضور نیروهای بیگانه برای دامن زدن به آشوبها و اغتشاشات خیابانی خبر داده بود.
وی در بازگشت خود به انگلستان بخش دوم ماموریت خود را با مصاحبه اختصاصی با بی بی سی فارسی آغاز کرد تا شاهد «تراژیک ترین قتل تاریخ معاصر » برای غرب باشد. اما اشتباهات وی باعث شد تا سوظن ها به وی افزایش یابد.
حجازی در این گفتوگو سخنانی را به زبان آورد که با اظهارات کاسپین ماکان، نامزد آقاسلطان در تضاد بود.
حجازی در توجیه حضورش در صحنه قتل، با توجه به آنکه در آن مکان هیچگونه درگیری و اغتشاشی نبود، میگوید: «سر و صدا را در خیابان شنیدیم و تصمیم گرفتیم برویم و ببینیم چه خبر است. خیابان خسروی را تا انتها رفتیم و رسیدیم به خیابان کارگر، جایی که مردم جمع شده بودند. مأموران پلیس ضدشورش حدود 50 متر پایینتر با موتوسیکلتهایشان ایستاده بودند و مردم را عقب میراندند. ناگهان گاز اشکآور به میان مردم پرتاب شد و مردم وحشت کردند».حجازی گفت که همزمان با پرتاب گاز اشکآور، مأموران هم با موتوسیکلت به سمت جمعیت حرکت کردند و جمعیت در طول خیابان خسروی شروع به دویدن کردند؛ «ندا هم در میان آنها بود». او گفت در تقاطع خیابان خسروی و خیابان صالحی، جمعیت به تدریج متفرق میشدند و فقط چند نفر ایستاده بودند تا ببینند چه باید بکنند؛ «ناگهان صدای شلیکی شنیدیم. در همان لحظه من برگشتم و دیدم که خون از سینه ندا که در چند متری من ایستاده بود فواره میزند».
اما کاسپین ماکان، نامزد آقاسلطان در قسمتی از گفتوگوی خود در این رابطه به بی بی سی فارسی می گوید: وقتی که این اتفاق افتاد، ندا از درگیریها دور بود، یعنی در خیابانهای فرعی نزدیک امیرآباد بود. حدود یک ساعتی با استاد موسیقیاش در ماشین پشت ترافیک نشسته بود، از گرما و خستگی، کلافه و از ماشین پیاده میشود و آن اتفاق میافتد.
به نظر می رسد آرش حجازی به جای انتشار جعلیات خود که این روزها در رسانه های بیگانه از آن به عنوان ابزاری برای شناخت ایران معاصر یاد می شود بهتر است به چند سوال ساده جواب بدهد:
اینکه چرا 2 روز پس از آغاز اغتشاشات به ایران آمده است؟ چرا در صحنه قتل دختری که فورا در تمامی رسانههای ضدایرانی منعکس شد، نقش بسیار پررنگی داشته و مهمتر از همه چرا یک روز پس از این ماجرا به انگلستان فرار کرده است؟