ولید از قضات عرب بود که بسیاری از مشکلات عرب به دست او حل میگردید. ثروت فراوانی داشت. گروهی از قریش برای حل مشکل نفوذ اسلام در تمام خانهها به سوی او رفته و جریان را گفتند و قضاوت او را درباره قرآن حضرت محمد (صلیالله علیه وآله وسلم) خواستند، و گفتند؛ آیا قرآن حضرت محمد (صلیالله علیه وآله وسلم) سحر و جادو است، یا خطبه و سخنرانیهایی است که او ساخته است.
دانای عرب در این باره از آنها مهلت خواست تا نظر خود را پس از استماع قرآن بیان کند، سپس از جای خود بلند شد و آمد کنار پیامبر در حجر اسماعیل نشست و گفت؛ پارهای از اشعارت را بخوان.
هر گاه روی بگردانند بگو من شما را از صاعقهای مانند صاعقه عاد و ثمود برحذر میدارم
پیامبر فرمود: آنچه که من میگویم شعر نیست، بلکه کلام خداست که آن را برای هدایت مردمان فرو فرستاده است. ولید تقاضای تلاوت آن را نمود، پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم) سیزده آیه از آیات آغاز سوره «فصلت» را تلاوت نمود و هنگامی که به این آیه رسید؛(هر گاه روی بگردانند بگو من شما را از صاعقهای مانند صاعقه عاد و ثمود برحذر میدارم) ولید سخت به خود لرزید، تمام موهای او بر بدنش راست شد و با یک حالت بهت زده از جای خود بلند شد و راه خانه خود را پیش گرفت و چند روزی از خانه بیرون نیامد، به طوری که قریش او را به باد مسخره گرفتند، و میگفتند؛ ولید راه نیاکان خود را ترک گفته، و راه حضرت محمد (صلیالله علیه وآله وسلم) را پیش گرفته است.