آیا کسی هست که نداند خانه اش کجاست؟ آیا می شود انسانی سالها در جایی زندگی کند و نداند به منزل او چه راههایی منتهی می شود؟بله یقینا خانه ای را که با خانواده خود در آن بسر می بریم همه می شناسیم و راه آن را بلدیم، لیکن زیستگاه موجودی به نام انسان درمیان صدها و هزاران کرات دیگر مکان چندان پیدائی نیست. باید بگردیم در میان ستارگان، یک ستاره در میان سیارگان یک سیاره را بنام زمین بیابیم، تازه در میان چندین قطعه خشکی به نام قاره های زمین، در یک گوشه ای از قاره، کشور و شهر ما و خانه ماست، بله ما آنقدر کوچکیم که همه این اجزا» به خود انسان ختم می شود. ولی همین انسان کوچک، دارای آنچنان قدرتی است که می تواند خود و یا فکر و اندیشه خود را به لابلای کرات آسمان روانه کند. در اعصار باستان تصورات مربوطه به پیدایش زمین و سایر سیارات منظومه خورشیدی دارای جنبه مذهبی بود. از جمله در عصر یونان قدیم هومر (Homere) زمین را به صورت قرص فرض می کرد. که اطراف آن را دریایی بزرگ احاطه کرده است و یونان را مرکز آن می دانست و چنین بیان می داشت که این قرص روی ستون های محکمی که بر دوش رب النوع اطلس استوار است. شرقی ها از جمله معتقدین دین برهما تصور می کردند که ستونهای مزبور بر روی چهار فیل عظیم الجثه قرار گرفته است.تاکنون نظریات زیادی در مورد منشا منظومه شمسی و زمین ارائه شده است، در میان آنها، دو نظر اساسی وجود دارد. اولی فرضیه برخورد نزدیک نام گرفته است. بر این پایه است که سیاره ها، از مواد جدا شده از خورشید، تشکیل شده اند. بر طبق آن، کشش گرانشی یک ستاره یا دنباله دار به حدی بوده است که هنگام عبور از کنار خورشید مقداری از ماده آن را بیرون کشیده است. زمین ما عضوی از خانواده خورشید است. منظومه شمسی نه سیاره اصلی تعداد زیادی قمر طبیعی (اقمار)، تعداد زیادی سیارکها، تعداد نامعلومی ستاره های دنباله دار به همراه شهابها، شهاب سنگها به دور خورشید در حال گسترش هستند. در اوایل قرن بیستم میلادی دو اخترشناس امریکایی نظریه برخورد نزدیک را ارائه دادند که بنا به عقیده آنها، ذراتی از ماده خورشید، در اثر برخورد نزدیک یک ستاره دیگر بیرون ریخته است. بعدا این ذرات به همدیگر پیوسته و اجرام بزرگی را تشکیل می دهند که از این اجرام بزرگ، سیاره ها بوجود آمده اند.
فرضیه کانت -لاپلاس
نظریه مهم دیگر در سال 1755 میلادی (1134 شمسی) بوسیله فیلسوف آلمانی، امانوئل کانت، مطرح شد. نظر کانت به عقیده قابل قبول امروزی شبیه است. بر طبق آن، منظومه شمسی از یک ابر گاز و غبار در حال چرخش، شکل گرفته است. نظر کانت بوسیله ریاضیدان فرانسوی به نام پیر دو لاپلاس بسط داده شد. فرضیه کانت -لاپلاس، یک ابر بسیار بزرگ از گازهای داغ را ترسیم می کند که به دور محور خود می چرخد. کانت و لاپلاس، این ابر بزرگ را سحابی نامیده اند. سرد شدن گاز سحابی، باعث انقباض آن می شود. در این ضمن، با انقباض جرم اصلی، حلقه هایی از گاز در اطراف آن باقی می مانند. این جرم اصلی همان خورشید است. حلقه ها، در اثر نیروی گریز از مرکز (نیرویی است که اجسام در حال چرخش را به طرف بیرون از مرکز چرخش می راند.) از مرکز دور می شوند. بنابراین فرضیه، حلقه های جدا از هم، منقبض شده و سیاره ها را بوجود آورده اند. دانشمندان در درستی این نظر تردید دارند، چرا که گازهای داغ گرایشی به انقباض ندارند، بلکه در فضا گسترش می یابند.
شکل گیری منظومه شمسی
منظومه شمسی یک ساختار منظم را برحسب خواص فیزیکی اش نشان می دهد، بطوری که اگر از بالای قطب شمال خورشید دیده شود، منظومه شمسی قواعد زیر را پیدا می کند: 1- سیارات در خلاف جهت عقربه های ساعت در اطراف خورشید می گردند، خورشید نیز در همان جهت به دور خود می چرخد. 2- به استثنای عطارد و پلوتو، اکثر سیارات دارای صفحات مداری هستند که فقط بطور جزئی با صفحه دایره البروج شیب دارند، مدارها تقریبا هم صفحه هستند.3- به استثنای عطارد و پلوتو، سیارات در مدارهایی می گردند که خیلی به دایره نزدیک هستند. 4- به استثنای زهره و اورانوس، سیارات در خلاف جهت عقربه های ساعت (یعنی در همان جهت حرکت مداریشان) به دور خود می چرخند. 5- اکثر قمرها در همان جهتی که سیارات مادرشان به دور خود می چرخند و در نزدیکی صفحات استوایی سیارات قرار دارند. شکل گیری منظومه شمسی از دید شیمی بدین صورت است که تشکیل یک سیاره مستلزم یک فرآیند چند مرحله ای است، اولا دانه های جامد متعلق به سحابی خورشید متراکم می شوند. ثانیا این ذرات باهم یکی شده و اجرام آسمانی بزرگ به نام ریز سیارات را شکل می دهند که سپس تصادم کرده و برای تشکیل پیش سیارات با هم یکی می شوند و به سیارات امروزی متحول می گردند. ترکیبات شیمیایی سیارات بوسیله فرآیندی به نام تسلسل تراکم از روی تراکم دانه ها تعیین می شوند.
تئوری Bang Big
تئوری Bang Big سعی دارد پیدایش جهان هستی را توضیح دهد، طبق این نظریه جهان هستی میان 10 تا 20 بیلیون (میلیون میلیون) سال پیش بر اثر انفجار بزرگی تشکیل شده است و باعث شده تا اجرام بزرگ آسمانی به اطراف پخش شوند. در سال 1927 یک کشیش بلژیکی بنام جرج لماتر (Lematre Georges) اولین کسی بود که بیان کرد جهان هستی بر اثر یک انفجار بزرگ شکل گرفته است، نظریه او بر اساس یافته های ستاره شناسانی بود که مسئله تغییر (شیفت) طیف نور ستارگان دور دست را ارائه کرده بودند. سالها بعد ادوین هابل (Huddle Ebwin) به شواهدی دست پیدا کرد که نظریه لماتر را تایید می کرد. او در یافت که کهکشان های دور از کهکشان ما با سرعتی که متناسب با فاصله آنها با راه شیری هست در حال دور شدن از ما می باشند. تئوری انفجار بزرگ در ابتدا برای توجیه علت دور شدن کهکشان ها از یکدیگر ارائه شد اما در سال 1964، دو دانشمند بنامهای آرنو پنزیاس (Pen Arnozias) و روبرت ویلسون (Wilson Rodert) توانستند تشعشعاتی را ثبت کنند که از نظر آنها ادامه تشعشعات یک انفجار بزرگ اولیه بوده است که هنوز در حال انتشار می باشند. کشف این دو دانشمند بقدری مهم بود که بعدها جایزه نوبل را بخود اختصاص داد. اگرچه امروزه اغلب دانشمندان تئوری انفجار بزرگ را قبول دارند اما به احتمال زیاد هرگز نخواهند توانست آنرا به اثبات برسانند و همواره سئوالهای بی پاسخی پیش روی دانشمندان باقی خواهد ماند. به عقیده اخترشناسان منظومه شمسی حدود 5.4 بیلیون سال پیش در اثر تخریب یک توده بزرگ از گاز و غبار که مواد اولیه تشکیل ستارگان و سیارات هستند بوجود آمده است. این تخریب ممکن است به دلیل برخورد این توده با توده دیگر و یا بر اسر تشعشعات موجی انفجار یک ستاره دیگر بوقوع پیوسته باشد. پس از آن، با گذشت حدود 100 هزار سال یکی از سحابی های بوجود آمده بر اثر این واقعه منسجم شده و در مرکز آن جرمی بنام خورشید شکل گرفته و بتدریج منظومه شمسی تشکیل شده است. در میان ستارگان ثابت که گویی به آسمان میخکوب شده اند. اجرامی انگشت شمار نیز وجود دارند که با حرکات عجیب و ظاهر غریب ذهن کنجکاو او را تحریک می کنند. اینها سیاراتند، همسایگانی در کنار ما که آنها نیز همچون زمین بدور یک مرکز مشترک گردش می نمایند. اگرچه سیاره ی ما سیاره منحصر به فرد منظومه و حتی عالم هستی است. با اینحال همیشه کشف عجایب و حقایق کرات دیگر انگیزه ای قوی برای بسیاری از فعالیتهای پژوهشی بشر بوده است.آشنایی با این اجرام می تواند دید و نگرش ما را به عالمی که در آن زندگی می کنیم متحول سازد و ما را در حل بسیاری از مسایل و مشکلات جوامع بشری یاری رساند.شناخت و شناسایی سیارات و مقایسه آنها با یکدیگر شیوه مناسبی جهت درک بهتر قوانین و اصول بنیادین آفرینش منظومه شمسی و در مقیاسی وسیع تر کیهان بیکران است چرا که بدین وسیله قدرت و حکمت بی مانند خداوندی بر انسان سرگشته مکشوف و حقارت او آشکار می گردد.