پاسخ به:مقالات امور دام و آبزیان
براي اولين بار در ايران تنوع ژنتيكي در صدف Saccostrea cucullata در سواحل شمالي خليج فارس درياي عمان از طريق استخراج DNA و RAPD-PCR با انتخاب 6 ايستگاه و مجموع 300 نمونه آناليز و بررسي گرديد. از شش پرايمر استفاده شده در طول انجام تحقيق 2 پرايمر با مشخصات GCG-ATC-CCC-A(پرايمر1) و GRC-CAC-ACG-C (پرايمر5) به آزمايش جواب مثبت دادند كه با نتايج حاصل از بررسي هاي مورفومتريك نيز همسويي داشت. تعداد باندهاي توليد شده در دو پرايمر مذكور مربوط به ايستگاه هاي استان سيستان و بلوچستان با تعداد باندهاي توليد شده در ايستگاه هاي استان بوشهر و ايستگاه هاي استان هرمزگان متفاوت بود، كه نشان دهنده تنوع ژنتيكي بين نمونه ها مي باشد. نتايج حاصل از تجربه خوشه اي (Cluster analysis) نيز مبين اين ادعاست. نتايج نشان داد كه مي توان جمعيت صدف هاي مورد بررسي را در دو خوشه مجزا از هم تقسيم و در يك خوشه نمونه هاي استان هاي بوشهر و هرمزگان را قرار داده و در خوشه مجزاي دوم نمونه هاي استان سيستان و بلوچستان را قرار داد. بررسي هاي دقيق تر نشان داد كه در خوشه اول نيز دو زير خوشه وجود دارد، در يك زير خوشه بوشهر و دير و در زير خوشه دوم قشم و بندر لنگه قراردارد كه علت اين امررامي توان در خصوصيات فيزيكي بسترهاي مورد مطالعه، خصوصيات فيزيكوشيميايي آب و ويژگي هاي مربوط به اقليم هر يك از زيستگاه ها دانست.
نسخه قابل چاپ
هدف از اين مطالعه تعيين نقش شغال زرد طلايي و گوسفند در چرخه Echinococcus granulous در استان ايلام و همچنين تعيين وضعيت آلودگي دامهاي ذبح شده در کشتارگاههاي استان به کيست هيداتيک بوده است. علاوه بر اين، ميزان باروري کيستهاي جداشده از دامها و اندام هاي مختلف آنها و همچنين ميزان زنده بودن پروتواسکولکس کيست ها بر حسب نوع دام و اندامهاي مختلف آنها مورد ارزيابي قرار گرفت. به طور کلي از مجموع 75 قلاده شغال زرد، فقط يک قلاده (%1.33) به E.granulosus آلوده يافت شد. در کشتارگاههاي شهر ايلام، ايوان، مهران، شيروان و چرداول استان ايلام، از مجموع 2111 راس گوسفند تحت مطالعه %22.97 ، از مجموع 1001 راس بز، %7.19 و از مجموع 541 راس گاو %33.83 به کيست هيداتيک آلوده بوده اند. در گوسفندان آلوده، %56.7 آلودگي در ريه ها، %14.33 در کبد و %29.07 به صورت آلودگي توام و در بزهاي آلوده، %59.72 آلودگي در ريه ها، %22.22 در کبدها، %18.06 به صورت آلودگي توام و در گاوهاي آلوده، %45.90 آلودگي در ريه ها و %18.03 در کبدها و %36.08 به صورت آلودگي توام بوده است. %21.15 کيستهاي گوسفندي و %2.56 کيستهاي گاوي بارور بوده وميانگين درصد زنده بودن پروتواسکولکس ها در کيستهاي بارور ريه گوسفندان %74.38 و کبد گوسفندان %72 بوده است.
به منظور بررسي تاثير پيراسنجه هاي فيزيکي و شيميايي بر روي پرورش ميگو از يک سو و بررسي تاثير زمان بر اين پيراسنجه ها از سوي ديگر، تعداد 112 نمونه آب از 7 استخر پرورش ميگو (واقع در خليج گواتر استان سيستان و بلوچستان) طي يک دوره 4 ماهه در سال 1381 مورد آناليز و بررسي قرار گرفتند. اعداد حاصل با استفاده از نرم افزار SPSS تجزيه و تحليل گرديدند. نتايج حاصل از آناليز همبستگي وجود ارتباط مثبت معني داري را بين درجه حرارت و شوري با وزن زنده و وجود همبستگي منفي معني داري را بين شفافيت، PH و ميزان سيليکات با وزن موجود زنده تاييد مي کند. همچنين نتايج حاصل از آناليز واريانس در خصوص ارزيابي تاثير زمان بر روي پيراسنجه هاي فيزيکي، حاکي از معني دار بودن تغييرات درجه حرارت، شوري، شفافيت و PH در استخرهاي پرورشي با احتمال %99 (در سطح %1) مي باشد. اين در حالي است که تغيرات اکسيژن محلول و پيراسنجه هاي شيميايي در هر يک از زمانها با ميانگين کل تفاوت معني داري ندارد.
در ميان ماهيان استخواني سواحل ايراني درياي خزر ماهي سفيد از جايگاه برتري برخوردار بوده و هر ساله ميليونها بچه ماهي حاصل از تکثير مصنوعي به دريا رها سازي مي گردد، اين بررسي جهت تغذيه لاروهاي تکثير يافته با روتيفر Brachionus plicatilis و مقايسه آن با غذاي کنسانتره متداول در کارگاههاي تکثير و پرورش از ابتداي دوره لاروي انجام شد. آزمايشات در آغاز با 2 تيمار (غذاي روتيفر و کنسانتره) و هر تيمار در 3 تکرار با 1100 عدد لارو 5 ميلي گرمي در هر يک از تکرارها انجام شد. نتايج نشان داد که 27.5 از لاروهايي که با غذاي کنسانتره تغذيه مي شدند پس از 26 روز از شروع آزمايشات تلف شدند و بعد از 40 روز ميزان تلفات به 46.6 در صد رسيد. ميزان تلفات در لاروهايي که با روتيفر شده بودند پس از سي روز 6.6 در صد و پايان 40 روز به 7 در صد رسيد يعني فقط 0.4 در صد در طي 10 روز تلفات داشت. ميانگين وزن و طول ماهيان پس از 26 روز در تغذيه با روتيفر به ترتيب 140 ميلي گرم و 24.5 ميلي متر و در تغذيه با غذاي کنستانتره 26 ميلي گرم و 12.5 ميليمتر برآورد گرديد. ميانگين وزن و طول لاروها در استخرهاي مورد استفاده براي پرورش لارو (دامپروري سپيد رود) به ترتيب 180 ميلي گرم و 27 ميلي متر بود. نتايج در پايان 40 روز نشان داد که ميانگين وزن و طول ماهياني که با روتيفر تغذيه شده بودند به 440 ميلي گرم و طول 31.36 ميلي متر و در تغذيه با غذاي کنسانتره به 17.2 ميلي گرم و 14.75 ميلي متر رسيد. اين ارقام درمقايسه با ميانگين وزن و طول لاروها در استخرها ي طبيعي دامپروري سپيد رود که به ترتيب 342.8 ميلي گرم و 30 ميلي متر بود، نشان مي دهد که تغذيه با روتيفر منجر به رشد بيشتري شده است. ماهياني که با روتيفر تغذيه شده بودند از نظر بقا بالاتر بوده و فعالتر از ماهياني بودند که از غذاي کنسانتره در تغذيه آنها استفاده شده بود.
کريپتوسپوريديوم يک انگل کوچک تک ياخته اي است که در سلولهاي پوششي دستگاه تنفس، گوارش و ادراري مهره داران رشد و تکثير مي يابد. در اين مطالعه با استفاده از ميکروسکوپ الکتروني Scanning Electron Microscopy (SEM) ناي و بورس فابريسيوس در جوجه هايي که به صورت تجربي به گونه C.baileyi آلوده شده بودند، مورد مطالعه قرار گرفت نمونه هاي مقاطع بافتي از مخاط ناي و بورس با استفاده از گلوترآلدهيد %3 پايدار و در بافر فسفات شستشو گرديد. پايدارسازي با استتفاده از تتراکسيد اسميوم انجام، و مرحله شستشو تکرار و سپس در اتانول آبگيري صورت گرفت. با استفاده از روش تغيير يافته CPD، نمونه ها خشک و سپس با کربن پوشش داده شده و نهايتا با استفاده از SEM مورد مطالعه قرار گرفت. کليه سطوح مخاطي بورس به دليل آلودگي انگلي پوشيده بود ولي در ناي تراکم انگل به ميزان کمتري مشاهده گرديد. سيستم موکوسيلياري در ناي قابل مشاهد نبود.
در تابستان سال 1381 گزارشي از مرگ و مير شديد در ميگوهاي منطقه چوئيبده آبادان واصل گرديد. ميگوهاي بيمارداراي علايم ظاهري از جمله وجود پلاكت هاي سفيدرنگ، بزرگ شدن هپاتوپانكراس، قرمز شدن رنگ بدن ميگو و خالي بودن معده بودند. تعدادي نمونه از ميگوهاي سالم و ميگوهايي كه علايم بيماري رانشان مي دادند در محلول نگهدارنده گلوترالدهيد 4% فيكس شده و جهت مشاهد بافت هاي ميگو با استفاده از ميكروسكوپ الكتروني آماده گرديد. در مشاهد بافت هاي ميگو بالاخص آبشش و بافت هاي اپي تليال روده، سلول ها به شدت آسيب ديده و هسته سلول ها متورم، كروماتين ها به كناره هاي غشا سلولها مهاجرت نموده ، سيتوپلاسم رقيق شده و هستك ها در سلول ناپديد شده بودند. در مراحل پيشرفته بيماري گنجيدگي هاي داخل سلولي در هسته سلول ايجاد گرديده كه ويروس عامل ايجاد كننده بيماري در آن كاملا مشخص بود. ويروس شناسايي شده به صورت بيضي تا نسبتا گرد با پوشش سه لايه Trilamina) كه اندازه قطر آن 11±107 نانومتر و اندازه طول آن 87±248 نانومتر و اندازه طول كپسول پروتئيني 17±59 نانومتر و قطر كپسول 15±162 نانومتر گزارش مي گردد. براساس نظر كميته تاكسونومي ويروسها (ICTV) و اطلس ويروس هاي بي مهرگان ويروس را از خانواده Whispoviridae تشخيص و بيماري لكه سفيد (WSSD) تاييد مي گردد. همچنين براساس مورفولوژي سروتيپ هاي ايجاد كننده بيماري لكه سفيد ويروس تشخيص داده شده به سروتيپSEMBV شباهت دارد.
تالاب انزلي در جنوب غربي درياي خزر به عنوان يكي از مهمترين اكوسيستم هاي تالابي ايران است، كه ماهي اسبله (Silurus glanis) به طور ميانگين حدود 3.78 درصد از كل سهم صيد ماهيان آنرا در سالهاي 1371 تا1375 تشكيل داده است. مطالعات انجام شده طي سالهاي 1377 تا1380 نشان داد كه طول كل آنها 19.8 تا186.5 سانتي متر، وزن 47.7 تا 30000 گرم و سن 1 تا 9 سال بوده كه ماده ها 68.5 درصد را تشكيل ميدادند. همچنين شاخص تهي بودن لوله گوارش (CV)41.15، ميانگين شدت تغذيه IF))322±273.8 و ميانگين طول نسبي روده (RLG) 0.17±0.83 به دست آمده است. طبق نتايج اين بررسي ، اسبله از 19 نوع غذاي مختلف شامل حشرات (4.13 درصد)، دوكفه اي ها (0.5 درصد)، سخت پوستان (15.8 درصد)، دوزيستان (0.9درصد) و ماهيان (78.6 درصد) تغذيه نموده كه در بين آنها، ماهي Carassius auratus ( ماهي حوض) با 33.94، ميگويMacrobrachium.spp با 14.22، ماهيNeogobius kessleri (گاو ماهي كسلر) با 4.59، حشرات با 4.13 و ماهي Proterorhinus marmoratus(گاوماهي مرمري) با 2.75 درصد بيشترين فراواني را دارا بودند. در فصول بهار و پاييز ماهي C.auratus در تابستان ماكروبراكيوم در زمستان ماهي N.kessleri بيشترين غذاي اسبله را تشكيل مي دادند. همچنين با افزايش طول اسبله، رژيم غذايي ماهي خواري در آن افزايش يافته است به طوريكه در اسبله هاي 20 تا55 سانتيمتر، ماهيان حدود 44.2 درصد و دراسبله هاي 90 تا125 سانتيمتر، ماهيان حدود 94.5 درصد غذا راتشكيل داده اند. در بين ماهيان هم، خانوادهCyprinidae با 78.7 و Gobiidae با 14.8 درصد غالب بودند. ماهي اسبله، نه تنها نسل ماهيان اقتصادي تالاب انزلي را تهديد نمي كند بلكه با تغذيه از آبزيان غير بومي عاملي جهت موازنه و ابقا نسل انواع آبزيان مي باشد.
استفاده از غذاي زنده در بهبود كيفيت لاروها در آبزي پروري حايز اهميت است. آرتمياي غني شده با مواد مغذي ضروري خصوصا ويتامين C جهت افزايش رشد، درصد بقا و مقاومت در برابر تنش هاي محيطي و بيماري هاي عفوني درگونه هاي مختلف آبزيان مورد استفاده قرار گرفته است. هدف از اين تحقيق بررسي تاثير ناپليوس هاي A.urmiana غني شده با ويتامين C در تغذيه آغازين قزل آلاي رنگين كمان دريك دوره سه هفته اي بوده و اثر شش تيمار غذايي با سه تكرار براي هر تيمار، بر لاورهاي قزل آلا مورد ارزيابي قرار گرفت (گروه1: غذاي كنسانتره، گروه 2: كنسانتره حاوي مكمل آسكوربيل پالميتات AP)) گروه 3: مخلوط غذاي كنسانتره با ناپليوس هاي آرتمياي غني شد با آسكوربيل پالميتات و گروه هاي 4 و 5 و 6: به ترتيب تغذيه با ناپليوس هاي آرتمياي غني شده با 0، 10 و 20% آسكوربيل پالميتات. نتايج نشانگر تفاوت معني دار بين گروه هاي تيمار از نظر رشد لاروها (p<0.01) بود. ميزان رشد لاروها در گروه تغذيه شده با مخلوط غذاي كنسانتره به طور معني داري بالاتر بود و تغذيه 100% با ناپليوس هاي آرتميا باعث كاهش رشد لاروها گرديد. همچنين تفاوت معني داري بين گروه هاي تيمار از نظر درصد بقا و مقاومت در برابر استرس حرارتي بالا، استرس كمبود اكسيژن و استرس تراكم، مشاهده شد. بيشترين درصد بقا و مقاوم ترين لاروها به استرس هاي محيطي، مربوط به گروه 100% تغذيه شد ه با ناپيلوس هاي آرتمياي غني شده با 20% آسكوربيل پالميتات بود.
به منظور بررسي چگونگي تغييرات برخي پارامترهاي الكتروليتي (سديم، پتاسيم، كلسيم، فسفر، كلر، منيزيوم، روي و آهن) و غير الكتروليتي (گلوكز، اسيداوريك، كراتينين، اوره، ازت اوره خون) سرم خون گاوهاي مبتلا به بيماري تيلريوز، از 50 راس گاو دو رگ آلوده به Theileria annulata در شهرستان اهواز خون گيري به عمل آمد و با پارامترهاي الكتروليتي و غيرالكتروليتي مشابه در سرم خون 68 راس گاو دو رگ سالم در گروه هاي سني همسان (زير6 ماه، 12 تا 24 ماه و بالاتر از 24 ماه) از دو جنس نر و ماده مورد مقايسه قرار گرفت. آناليز آماري نشان داد كه ميزان اوره، ازت اوره خون و كراتينين سرم خون گاوهاي آلوده بدون در نظر گرفتن سن و جنس به طور معني داري بالاتر از گاوهاي سالم مي باشد وميزان كلسيم، فسفر، پتاسيم، كلر، منيزيوم و آهن به طورمعني داري پايين تراز گاوهاي سالم مي باشد (p<0.01). گاوهاي مبتلا و سالم از نظر ميزان اسيداوريك، گلوكز، سديم و روي اختلاف معني داري نشان ندادند (P<0.05) در گروه هاي سني زير شش ماه و بالاي 24 ماه ميزان اسيد اوريك سرم خون گاوهاي مبتلا به ترتيب پايين تر و بالاتراز گاوهاي سالم بود (P<0.01). درگاوهاي مبتلا به تيلريوز ميزان گلوكز سرم خون در گروه هاي سني زير شش ماه و2 1 تا 24 ماه و ميزان سديم در گروه هاي سني 12 تا 24 ماه و 24 ماه به بالا به طور معني داري پايين تر از گاوهاي سالم بود (p<0.01).
گونه Gracilaria salicornia (C.Agardh) Dawson از خانواده گراسيلاريا سه(Gracilariacacaٍٍe ) و رده جلبك هاي قرمز (Rhodophyyceae) مي باشد كه داراي درصد پوشش و تراكم بالايي در سواحل جزر و مدي شمال شرق جزيره قشم بوده و تجمعات آن كمربند رويشي نسبتا خالصي را در ناحيه بين جزر و مدي اين منطقه ايجاد مي نمايد. در اين تحقيق خصوصيات فلورستيك رويشگاه هاي اين گونه به مدت يكسال ازشهريور 1380 تا مهر 1381 بررسي شد. در تجمعات اين گونه، 49 گونه جلبك شناسايي گرديد كه شامل 25 گونه جلبك قرمز ) (Rhodophyceae، 10گونه جلبك قهوه اي ((Rhaeophyceae، 11 گونه جلبك سبز (Chlorophyceae) و 3 گونه جلبك سبز - آبي(Cyanophyceae) مي باشد. در اين مطالعه همچنين مشخص شد كه ميزا ن رويش ها و تنوع گونه اي گروه هاي مختلف جلبكي در سواحل شمالي جزيره قشم كمتر از سواحل جنوبي مي باشد كه دليل عمده آن گلي و ماسه اي بودن جنس بستر و كدورت آب مي باشد.
لاك پشت خزري شمال ايران از لاك پشتان آبزي خانواده Emydidae بوده و به زير گونه M. Caspica caspica تعلق دارد. در اين مطالعه كه طي سالهاي 1378 تا1380 انجام شد، 111 نمونه لاك پشت خزري از 19 ايستگاه مختلف در استان هاي گلستان و مازندران جمع آوري و مورد مطالعات زيستي و مورفومتريك قرار گرفت. پوست بدن آنها به رنگ زيتوني تيره و داراي خطوط موازي زرد رنگ مي باشد. لاك پشتي آنها نسبتا تخت و واجد دو سپرروي دمي، پل بين لاك هاي پشتي و شكمي استخواني، لاك شكمي واجد سپرهاي زير بغلي و کشاله راني، درز مياني سپرهاي شکمي بزرگتر از درز مياني سپرها ي مخرجي و انتهاي سپرهاي مخرجي نوك تيز است. جنس نروماده آنها از روي موقعيت مخرج بر روي دم قابل تشخيص است. انگشتان دست ها و پاها واجد پرده شنا و به ترتيب منتهي به پنج و چهار چنگال مي باشند. رژيم غذايي گوشت خواري دارند و به طور متوسط سالانه 4 تا 5 تخم مي گذارند. بزرگترين تخم به دست آمده داراي طول 38.7 و عرض 24.1 ميليمتر بوده است. نتايج آماري نشان مي دهد .77.5 درصد نمونه هاي نر وماده در صفات اندازه گيري شده كاملا متفاوت هستند. در نرها بيشترين فراواني طول مستقيم لاك پشتي (44%) در فاصله 100.98-77.62 ميلي متر و در ماده ها (50%) در فاصله 77.62-54.26 ميليمتر بوده است. در اين تحقيق نسبت جنسي (نربه ماده) 1 به 3 بوده است.
گياهان دارويي پيشينه طولاني دردرمان بيماري ها دارند و معمولا عاري از عوارض جانبي مي باشند، به هميم علت اثر آنها در ترميم زخم هاي ماهي مورد توجه قرار گرفت. بدين منظور سير، گل خطمي، و بابونه كه در درمان زخمهاي انسان متداول تر بودند، انتخاب گرديدند. 10 عدد آكواريوم هر كدام به سه قطعه ماهي كپور معمولي 30 گرمي زهخي تهيه گرديد. هر يك از اين گياهان دوبار درهفته درغلظت هاي مختلف( گل خطمي و بابونه در غلظت هاي 0.7 g/I ، 0.4 g/I وg/I 0.1و سير درغلظت هاي g/I 2،g/I 0.6 وg/I 0.1) درسه آكواريوم مورد استفاده قرار گرفتند و يك آكواريوم نيز به عنوان شاهد استفاده شد. پس از سه هفته، زخم هاي ماهي هاي آكواريوم داراي سير با كمترين غلظت، كاملا از نظر ظاهري (تشكليل اپيدرم و فلس) ترميم يافتند، ولي در آكواريوم شاهد پس ازچهار هفته بهبودي حاصل گرديد. در آكواريوم هاي محتواي عصاره گل خطمي و بابونه پس از اين مدت نيز زخم ها همچنان بهبود نيافته بودند. بنابراين، مي توان نتيجه گرفت كه استفاده از سير حدود يك هفته زمان ترميم زخم هاي سطحي ماهي ها را تسريع مي كند.
به منظور مشخص نمودن وضعيت آلودگي گاوداريهاي استان چهارمحال و بختياري به ويروس سنسيتيال تنفسي اين تحقيق در فاصله زماني پاييز 1380 تا 1381 روي تعداد 384 نمونه سرمي اخذ شده از گاوداري هاي صنعتي و سنتي استان انجام گرديد. تجزيه و تحليل آماري نتايج فاصله با استفاده از نرم افزار آماري Instat و با آزمون آماري كاي اسكوار و رقيق فيشر صورت گرفت. پس از انجام آزمون الايزا مشخص گرديد كه از تعداد 384 نمونه تعداد 311 نمونه در اين آزمون داراي پاسخ مثبت هستند كه ميزان آلودگي در فصل بهار 77.89%، و در فصل تابستان ??.??? ُدرفصل پاييز 82.02% و در فصل زمستان 84.46% برآورد گرديده است. ميزان آلودگي در گاوهاي ماده 84.48% و در گاوهاي نر 47.22% برآورد گرديد. در بين گروه هاي سني مختلف كمترين ميزان آلودگي در گروه سني 7 سال و بالاتر (64.86%) و بيشترين ميزان آلودگي در گروه سني 2 سال (77.78%) بود. ميزان آلودگي در گاوهايي كه سابقه مشكلات تنفسي داشتند 87.83% و در بين گاوهايي كه سابقه مشكلات تنفسي نداشتند 57.59% برآورد گرديد. در تجزيه و تحليل آماري بين ميزان آلودگي و محل شهرستان اختلااف معني دار مشاهده نگرديد ولي بين جنسيت، فصل و داشتنن مشكلات تنفسي اختلاف معني داري مشاهده گرديد.
براي ارائه معيارهاي مناسب انتخاب در گوسفندان زنده و بررسي اثرات نژاد و جنس، 200 راس بره نر و ماده 1± 12 ماهه مغاني و ماكويي مطالعه شدند. اندازه هاي عمق بافت نرم بر روي دنده دوازدهم (به وسيله اولتراسوند و سر سوزن)، ارتفاع جدوگاه، طول بدن، دور سينه، عرض لگن و طول مورب بدن اندازه گيري شد و سپس تمامي حيوانات ذبح، تجزيه لاشه و تفكيك بافتي شدند. درصد تركيبات فيزيكي لاشه (گوشت لخم، چربي زير جلدي، چربي بين عضلات، دنبه و استخوان) و تركيبات شيميايي بافت نرم (پروتئين، چربي، خاكستر و رطوبت) تعيين شد. به جز طول مورب بدن تمامي اندازه هاي تعيين شده برروي حيوان زنده در دو نژاد تفاوت معني داري داشت و در اكثر موارد گوسفندان مغاني ارقام بالاتري نسبت به گوسفندان ماكويي داشتند. اثر جنس در هر دو نژاد بر اندازه هاي بدن معني دار بود (به جز عرض لگن). بره هاي ماده نسبت به بره هاي نر عمق بافت ضخيم تري داشتند. اثر نژاد و جنس بر روي تركيبات فيزيكي لاشه معني دار بود. به جز درصد چربي بين عضلات و درصد استخوان بقيه تركيبات فيزيكي لاشه بين دو نژاد تفاوت معني داري داشتند. درصد گوشت لخم در گوسفندان ماكويي بيشتر از مغاني بود ولي در مقابل درد لاشه، درصد مجموع چربي و درصد دنبه در گوسفندان ماكويي بالاتر بود. جنس بره اثر معني داري بر روي درصد پروتيين، چربي و خاكستر نداشت. اكثر صفات مورد مطالعه تحت تاثير نژاد و جنس قرارگرفتند. بر اساس نتايج، دامنه تغييرات درصد چربي لاشه در هر دو نژاد مورد مطالعه، نسبتا وسيع بود كه بدين وسيله مي توان دام هايي با درصد چربي لاشه كمتر را ارزيابي و انتخاب نمود.
150 نمونه خاك و 136 نمونه مدفوع از دو منطقه معتدل و گرم و خشك كشور جهت قارچ هاي نماتودخوار مورد بررسي قرار گرفت و سه جدايه بومي از قارچ هاي مذكور جدا و خالص سازي گرديد. سپس به منظور بررسي اثر نماتودخواري جدايه هاي مذكور، غلظت هاي مختلف از كنيديوم هاي قارچي به يك گرم مدفوع حاوي 70 عدد تخم Haemonchus contortus در گرم مدفوع افزوده شد و كليه نمونه ها به مدت 8 روز در دماي 25 تا 27 درجه سانتي گراد قرار داده شد و سپس درصد نوزادان مرحله سوم به دام افتاده محاسبه گرديد. با افزودن 8000، 20000 و 100000 كنيديوم از قارچ هاي مذکور به يك گرم مدفوع آلوده به تخم Haemonchus contortus، ميزان نماتودخواري جدايه يك به ترتيب 72.15% تا 96.65% جدايه نوزده 55.69% تا 99.64% و جدايه بومي 49 نيز 63.27% تا 94.46% تعيين گرديد و كاهش تعداد نوزادان در ازاي افزودن غلظت هاي مخالف از كنيديوم هاي قارچي در مقايسه با شاهد به شدت معني دار بود. (p<0.001).