پاسخ به:مقالات امور دام و آبزیان
براي تعيين اثر تغييرات فصل روي خصوصيات الياف پشم، تعداد 58 راس شيشك ماده نژاد بلوچي از ايستگاه عباس آباد مشهد انتخاب و در دو سال متوالي از ناحيه پهلوي راست نمونه الياف برداشت شد. تغييرات وزن پشم بهاره و پاييزه، طول دسته الياف، طول الياف، قطر، استحكام يا تناسيتي و بار پارگي دسته الياف با استفاده از مدل Repeated measurment در نرم افزار SAS محاسبه شد. بيشترين وزن بيده به ترتيب در يك، دوسالگي و سپس برگي (07/0±12/2، 061/0±98/1، 03/0±15/1 كيلوگرم) به دست آمد. پشم بهاره در سه سالگي بيش از يك سالگي (08/0±23/2 و 04/0±78/1 كيلوگرم) و يك سالگي بيش از دو سالگي (04/0±78/1 و 07/0±63/1 كيلوگرم) بود. بين طول دسته الياف نواحي شانه، پهلو و كپل در پشم بهاره و پاييزه و سنين مختلف اختلاف معني دار وجود داشت (001/0>p)، به طوري كه طول دسته الياف در ناحيه كپل در پشم بهاره و پاييزه براي سنين 1 تا 3 سال از ساير نواحي بلندتر بود به ترتيب طول دسته الياف شانه، پهلو و كپل دربيده پاييزه يك سالگي (17/0±5، 17/0±14/5، 17/0± 7/5 سانتي متر)، بيده بهاره دوسالگي (17/0±02/8، 18/0 ±9/6، 18/0±76/8 سانتي متر)، بيده پاييزه دوسالگي (17/0±7/4، 18/0±8/4، 17/0±6/5 سانتي متر) و بيده بهاره سه سالگي (18/0±8/9، 17/0±9/8 و 18/0±8/9 ساتني متر) بود. طول الياف در دو روش اندازه گيري اوتر و بارب در پشم بهاره و پاييزه و سه سن با هم تفاوت معني دار داشت (001/0>p). قطر الياف در پشم پاييزه گوسفندان يك ساله (3/0±2/33 ميكرن) بيش از قطر پشم بهاره سه ساله ها و دوساله ها به ترتيب (3/0±8/26 و 4/0±8/26 ميكرن) و نيز قطر الياف پشم پاييزه دو ساله ها (3/0±5/24 ميكرن) بود (005/0>p). ولي به طور كل ميانگين قطر الياف پشم پاييزه بيش از بهاره مشاهده شد. ضريب تغييرات قطر الياف در پشم پاييزه بيش از بهاره بود. تناسيتي پشم بهاره سه ساله ها بيش از پشم پاييزه و بهاره دو ساله ها و پشم پاييزه يك ساله ها و به ترتيب (2/0±6/5، 2/0±4/4، 25/0±01/4 و 2/0±6/3 گرم نيرو/تكس) و بارپارگي آنها (2/0±8/4، 2/0±8/3، 2/±8/2 و 2/0±25/2 كيلوگرم نيرو) بود و با هم اختلاف معني دار داشت (001/0>p).
نسخه قابل چاپ
پژوهش حاضر در مركز تحقيقات شتر دو كوهانه (مشكين شهر، اردبيل) و در طول فصل توليدمثل، به منظور ارزيابي تاثير اسمولاليته هاي مختلف محلول نگهدارنده سوكروز در دماي 4 درجه سانتي گراد بر روي ماندگاري اسپرم شتر دوكوهانه انجام گرفت. مني 10 نفر شتر نر دو كوهانه با استفاده از واژن مصنوعي گاوي به طور هفتگي جمع آوري و غلظت هاي مختلف سوكروز: 9، 10، 11، 12و 13 درصد با اسمولاليته هاي به ترتيب 292، 331، 356، 386 و 410 ميلي اسمول در كيلوگرم و pH برابر با 9/ 6 به همراه 20 درصد زرده تخم مرغ و آنتي بيوتيك تهيه گرديد. مني استحصالي پس از همگن شدن، به نسبت 1 به 10 به رقيق كننده ها اضافه شد. نمونه ها بلافاصله پس از رقيق سازي (زمان صفر)، و در ساعات 4، 12 و 24 پس از استقرار نمونه ها در يخچال (4 درجه سانتي گراد)، از نظر حركت پيش رونده سريع، انسجام غشا، و درصد اسپرم هاي زنده مورد ارزيابي قرار گرفتند. با در نظر گرفتن حركت پيش رونده سريع و انسجام غشاي اسپرم، غلظت 10 درصد سوكروز در مقايسه با ساير غلظت ها جهت نگهداري اسپرم شتر دوكوهانه در دماي 4 درجه سانتي گراد به مدت 4 ساعت مناسب تر بود. ولي در همين زمان، شاخص هاي ماندگاري اسپرم نسبت به زمان صفر به شدت كاهش نشان داد (05/0>p). به طور كلي، محلول ايزوتونيك سوكروز (330 ميلي اسمول در كيلوگرم، معادل 10 درصد) با pH 6/ 9 بهتر از غلظتهاي 9، 11، 12 و 13 درصد آن، جهت نگهداري كوتاه مدت اسپرم شتر دوكوهانه در محيط يخچال است.
تغييرات جمعيت و زي توده سالانه كرم پرتار Nereis diversicolor در خليج گرگان (ساحل بندر گز) در سال 1383 به صورت فصلي در اعماق 1، 2 و 3 متري بررسي گرديد. بيشترين تراكم و زي توده اين كرم در فصول بهار و زمستان در عمق 3 متري و در دو فصل ديگر در عمق 2 متري مشاهده شد (05/0>p). ميانگين تراكم و زي توده سالانه اين كرم در عمق 3 متري بيشترين و در عمق يک متري کمترين مقدار را نشان داد (به ترتيب 06/664±37/845 و 61/622±33/ 658 عدد در متر مربع و 56/2828±29/2571 و 26/2500±5/2065 ميلي گرم در متر مربع). همچنين در بررسي سالانه جمعيت اين كرم اختلاف معني داري در فصول مختلف سال ديده شد (05/0>p) به طوري كه بيشترين زي توده و تراكم در همه اعماق در فصل بهار و كمترين در زمستان به دست آمد. نتايج اين تحقيق نشان داد كه تراكم و زي توده اين كرم نسبت به سال هاي قبل افزايش پيدا كرده است.
بررسي هاي انجام شده بر روي اسپرم 21 مولد نر تاسماهي ايراني مشخص نمود كه ميانگين طول سر، عرض سر، طول كل، تراكم اسپرم و اسپرماتوكريت در اين ماهيان به ترتيب معادل 48/9 ميكرون، 80/1 ميكرون، 30/62 ميكرون، ml/ 109×92/2 و 11/0 است و بين اندازه هاي سنجش شده در نرهاي مختلف تفاوتهاي معني دار وجود داشت. بين ميزان تراكم اسپرم و اسپرماتوكريت در اين ماهي، يك همبستگي قوي (75/78 =r2) ديده شد. خصوصيات مورفولوژيك مورد مطالعه در اسپرم اين ماهي (طول سر، عرض سر و طول كل اسپرم) نسبت به اسپرم فيل ماهي حوضه جنوبي درياي خزر، بزرگتر بود. همچنين بررسي ها نشان داد كه بين تراكم اسپرم با طول تاژك، طول كل اسپرم، طول كل ماهي مولد و ضريب چاقي آنها، رابطه معني داري وجود ندارد.
در اين پژوهش، خوشخوراکي پنج گونه گياهي شامل Alhagi camelorume، Lolium perenne Haloxylon aphyllum, Glycyrrhiza glabra Artemisia Aucheri براي بره، ميش، بز نر؛ به روش وزني مورد بررسي قرار گرفت. جهت انجام مطالعه از طرح کاملا تصادفي استفاده شد و از هر گونه گياهي به ميزان 3 کيلوگرم علوفه در زمان يکسان برداشت و در درون ظروف پلاستيکي به طور تصادفي و در سه تکرار قرار داده شدند. سپس بهمدت 20 دقيقه دام ها از هر گروه 5 راس به طور جداگانه داخل محلهاي محصور شده که سطل ها به همراه علوفه قرار داشتند رها شدند، پس از پايان 20 دقيقه دام ها از محل خارج شده و علوفه باقيمانده در داخل سطل توزين گرديد. دام ها از نظر وزن، سن، نژاد و سلامتي در شرايط يکساني قرار داشتند و به مدت 5 روز با شرايط محل عادت داده شدند. نتايج نشان داد که به ترتيب گونه هاي Lolium perenne، Alhagi camelorume، Glycyrrhiza glabra، Haloxylon aphyllum، Artemisia aucheri براي ميش و بره خوشخوراک تر بوده و به ترتيب گونه هاي Alhagi camelorume، Haloxylon aphyllum، Glycyrrhiza glabra، Lolium perenne، Artemisia Aucheri براي بز نر خوشخوراک تر مي باشند.
به منظور مطالعه توان هضمي و تخميري گاوهاي سيستاني و گاوهاي هلشتاين از 4 راس گاو نر بالغ فيستوله گذاري شده (2 سيستاني و 2 هلشتاين) در قالب طرح چرخشي متوازن در 4 دوره مورد مطالعه قرار گرفتند. ميزان تجزيه پذيري در ساعت هاي مختلف انكوباسيون، سرعت ثابت تجزيه پذيري و تجزيه پذيري موثر ماده خشك و ديواره سلولي و پروتئين خام علوفه ها (علوفه يونجه و ذرت سيلو شده) بين دو نژاد يكسان بود (p>0.05)، در صورتي كه ميانگين روزانه غلظت كل اسيدهاي چرب فرار در گاوهاي نژاد هلشتاين بيشتر از گاوهاي نژاد سيستاني بود (p>0.05). غلظت نيتروژن آمونياكي، pH مايع شكمبه، جمعيت كل پروتوزوآهاي شكمبه و پروتوزوآهاي انتودينومورف در گاوهاي سيستاني بيشتر از گاوهاي هلشتاين بود (p>0.05). هرچند تفاوت معني داري در جمعيت پروتوزوآهاي هلوتريچ بين دو نژاد مشاهده نشد (p>0.05). با وجود برابري فراسنجه هاي هضمي بين دو نژاد، گاوهاي هلشتاين بازده بهتري از انرژي را به علت غلظت بالاتر اسيدهاي چرب فرار داشتند. غلظت بيشتر نيتروژن آمونياكي شكمبه گاوهاي سيستاني در زماني كه رشد ميكروبي شكمبه محدود باشد، (مثلا هنگام مصرف علوفه كم كيفيت)، مي تواند موجب پتانسيل هضمي بالاتر اين نژاد شود.
به منظور بررسي توليد شير ميش ها و رشد بره هاي گوسفند تركي قشقايي، در سال هاي 1375، 1376 و 1377 به ترتيب 55، 106 و 95 راس ميش شيردوشي شد. ميش ها نسبت به هفته زايش گروه بندي و شيردوشي در دو هفته بعد از زايش شروع و در هر دو هفته يك بار و به مدت 10 دوره (140 روز) انجام شد. شيردوشي به دو روش دست دوش (براي سه سال) و روش توام دست دوش و وزن كشي بره قبل و بعد از شير خوردن (فقط براي سال 1377) انجام شد. بره ها در هنگام تولد و هر ماه يك بار توزين شدند. اثرات سال تحقيق، دوره شيردوشي، سن ميش، وزن ميش در هنگام زايمان و جنس بره بر شير توليدي مورد بررسي آماري قرار گرفت. ميانگين توليد شير روزانه دست دوش در يك دوره 140 روزه در سالهاي 75، 76 و 77 به ترتيب 363، 322 و 216 گرم و به صورت ميانگين در مدت سه سال 300 گرم بود. در سال 1377 و در يك دوره 112 روزه، ميانگين شير مكيده شده توسط بره 351 گرم در روز و ميانگين كل شير توليدي براي روش توام در اين دوره 394 گرم در روز بدست آمد. اثرات سال تحقيق، دوره شيردوشي، سن ميش و وزن ميش بر شير توليدي معني دار بود. اثر جنس بره بر شير توليدي و وزن ميش در هنگام زايمان معني دار نبود، ولي بر وزن تولد، يك، دو، سه و چهار ماهگي معني دار بود. ميانگين اضافه وزن روزانه بره هاي نر و ماده از تولد تا سن چهار ماهگي بهترتيب 170 و 146 گرم بود.
در مردادماه 1382 تعداد 64 نفر ميمون سبز آفريقايي (Cereopithicus aetiopes) براي امور تحقيقاتي از كشور تانزانيا وارد ايران گرديد. پنج روز پس از ورود حيوانات در يك ميمون نر و جوان به وزن 5/2 كيلوگرم علايم درد شكم، كاهش اشتها و بي حالي مشاهده گرديد. اين حيوان 10 روز پس از ورود با علايم لاغري و ضعف تلف گرديد. در كالبدگشايي تعداد زيادي كيست حاوي موجود شبه بندپا، سفيدرنگ و بندبند در محوطه شكمي چسبيده به مزانتر مشاهده گرديد. پس از بررسي هاي اوليه و تكميلي اين موجودات جنس آرميليفر و گونه A. armillatus تشخيص داده شد (طبقه بندي از A.vandel). گزارش هايي از ابتلاي انسان به مرحله نوزادي اين انگل تاكنون در جهان وجود دارد.
در فوق خانواده تريکوسترانژيلوئيده آ جنس هاي متعدد به همراه گونه هاي زياد وجود دارند که اغلب در مجاري گوارشي دام ها بويژه نشخوارکنندگان اهلي يافت مي شوند و مسبب بسياري از زيان هاي اقتصادي دامي مي گردند تعيين گونه هاي تريکو سترانژيلوس ها در دام هاي کشتارشده در کشتارگاه يزد هدف مطالعه ما بود.
فساد ميكروبي آب ميوه ها و صنايع وابسته به آن توسط باكتري آليسايكلو باسيلوس از اوايل دهه نود ميلادي مورد توجه جهانيان قرار گرفته است. اين باكتري هاگ دار گرما دوست سبب تغيير طعم و بوي آب ميوه هاي آماده مصرف شده ولي از نظر بهداشت انساني تاكنون گزارش خاصي منتشر نشده است. در اين تحقيق يكي از كنسانتره هاي آب ميوه هاي بسته بندي شده از نظر آلودگي به اين باكتري مورد ارزيابي قرار گرفت به طوري كه براي اولين بار در ايران جداسازي و شناسايي اين عامل از كنسانتره هاي آب انار صورت پذيرفت. اين باكتري با استفاده از محيط كشت اختصاصي جداسازي و خالص و بر اساس خصوصيات مورفولوژيكي و بيوشيميايي شناسايي گرديد. موارد ديگري از آلودگي در ساير آب ميوه هاي صادراتي نسبت به حضور اين باكتري نيز مورد ارزيابي قرار گرفتند كه موارد مثبت 35% است. جلوگيري از رشد اين باكتري، به خصوص در طول حداكثر مدت زمان نگهداري آب ميوه ها و همچنين تشخيص حضور يا عدم حضور اين باكتري در آب ميوه هاي صادراتي با توجه به ميزان حساسيت بالاي روش جداسازي به كار گرفته شده، از اهميتي محوري در تضمين صادرات آب ميوه ها برخوردار است.
مطالعه اي جهت تعيين اثر ميزان چربي بر رشد، راندمان استفاده از غذا و تركيب شيميايي بدن بچه ماهيان كپور علفخوار انجام شد. هفت جيره محتوي نيتروژن برابر (40 درصد پروتئين خام) و حاوي هفت سطح چربي (10، 8، 6، 4، 2، 0 و 12 درصد ماده خشك) در تيمارهاي سه تكراري در قالب طرح كاملا تصادفي با وزن اوليه 6.5±0.1 گرم به مدت 70 روز مورد تغذيه ماهيان قرار گرفتند. براي تجزيه و تحليل داده ها از آناليز واريانس يك طرفه و براي مقايسه ميانگين، آزمون دانكن از برنامه اس اي اس در سطح 0.05 درصد استفاده شد. مقدار چربي اضافي (10 و 12 درصد) منجر به كاهش معني دار مصرف غذا شد (P<0.05). بهترين عملكرد رشد و استفاده از غذا در جيره هاي حاوي 4-2 درصد چربي مشاهده شد. ماهيان تغذيه شده با جيره بدون چربي كمترين مقدار بازده نسبي و تثبيت پروتئين را داشتند. عملكرد رشد و استفاده از غذا با افزايش ميزان چربي جيره تا حدود 4 درصد افزايش يافت. اگر چه سطوح بالاتر (بالاتر از 4 درصد) منجر به كاهش عملكرد رشد و استفاده از غذا شد و هيچ گونه اثر همپوشاني پروتئين مشاهده نشد. مقدار تثبيت چربي با افزايش ميزان چربي جيره به طور معني داري كاهش يافت (p<0.05). با افزايش سطح چربي جيره، شاخص چربي روده بند روندي افزايشي و شاخص كبدي روندي كاهشي نشان داد. شاخص چربي روده بند افزايش يافته و تثبيت چربي همزمان كاهش يافته مي تواند با تفاوت در رشد توجيه شود. اثر مقدار چربي جيره بر تركيب شيميايي بافت ها تنها براي كل بدن و عضله معني دار بود (p<0.05). در مجموع، ماهي كپور علفخوار، ماهيي با نياز اندك به انرژي مي باشد و بايد از سطوح بالاي چربي جيره جلوگيري شود.
آزمايشات نشان داد که يکي از مشکلات پنير سفيد ايراني، ايجاد فساد گازي (Gas defect) است، که در طي آن ميکروارگانيسم هاي فسادگر با تجزيه مواد غذايي درون پنير سبب آزاد شدن گاز از جمله دي اکسيدکربن و بالطبع تورم بسته بندي پنير مي شوند. آزمايشات نشان دادند که باكتري هاي اسپوزا از عوامل مهم توليد گاز در پنير سفيد ايراني بودند. اين گونه باکتري ها از شير پاستوريزه شده نيز جداسازي شدند. به همين جهت اسپور آن ها در شير پاستوريزه باقي مانده و محصول نهايي را که پنير سفيد بود دچار اشکال مي کرد صحت اين موضوع با انجام آزمايش و شمارش اسپور در شير پاستوريزه شده تاييد شد. با توجه به اين كه اسپور اين گونه باكتري ها به پاستوريزاسيون مقاوم است. بنابراين براي مهار اين گونه باكتري ها در مواد لبني بايد روش خاصي بغير از پاستوريزاسيون به کار مي رفت به همين لحاظ پس از مطالعات و انجام آزمايشات مشخص شد که به کارگيري نژاد خاصي از باکتري Streptococcus lactis (صرفا نژاد مولد نيسين) به عنوان آغازگر (Starter) براي حل اين مشکل مناسب است، اين باکتري با توليد نيسين سبب مهار رشد باكتري هاي اسپورزا و در نتيجه باعث جلوگيري از توليد گاز در پنير توليدي شد. انجام آزمايشات متعدد نشان داد که به کارگيري بيش از 2 درصد از آغازگري که حاوي باکتري St. lactis (نژاد نيسين زا) بود نه تنها سبب مهار فساد گازي در پنيرهاي بسته بندي شد بلکه شمارش تعداد اسپور در پنيرهايي که داراي غلظت هاي بيشتري از آغازگر مذکور بودند به طور معني داري (p<0.001) با هم تفاوت داشت به طوري که تعداد اسپور در پنيرهايي که غلظت آغازگر آن ها بيشتر بود به ميزان قابل ملاحظه اي کمتر از پنيرهاي فاقد آغازگر بود. آزمايش ارگانولپتيکي نشان داد که پنيرهايي داراي بهترين طعم بودند که غلظت آغازگر آن ها بين 1 الي 2.5 درصد بوده است. افزايش 3 درصدي غلظت آغازگر سبب ايجاد طعم ترش در پنير مي شد و کاهش آن (کمتر از 2 در صد) فساد گازي را به همراه داشت. لذا پس از بررسي آماري بروش آناليز واريانس و از طريق آزمون آنوا بهترين غلظت توصيه شده، 2 الي 3 در صد از استارتر فوق الذکر بود.
در حال حاضر 20 مزرعه پرورش ماهي قزل آلا در استان ايلام فعال مي باشند، كه در اين مقاله مورد ارزيابي اقتصادي قرار گرفته اند. هدف اصلي از انجام اين پژوهش تعيين شاخص هاي ارزيابي اقتصادي مزارع پرورش ماهي قزل آلا در استان ايلام مي باشد. روش گردآوري اطلاعات در اين پژوهش به صورت پيمايشي و به شكل تمام شماري از كليه استخرهاي پرورش ماهي قزل آلا در استان ايلام بوده است كه با مراجعه به مزارع پرورش ماهي قزل آلا در دو شيوه سنتي و مدار بسته اطلاعات لازم از طريق پرسشنامه تهيه و تكميل شده است. جهت ارزيابي اقتصادي، ارزش خالص فعلي، نرخ بازگشت سرمايه و نسبت منافع به مخارج محاسبه گرديده است. مهمترين نتايج اين تحقيق به شرح ذيل مي باشد: نتايج بدست آمده براي شاخص ارزش خالص فعلي (NPV) و نسبت درآمد به هزينه (B/C) نشان دهنده آن است كه به جز 5 مزرعه بقيه واحدهاي توليدي فاقد توجيه اقتصادي مي باشند. نتايج حاصل از نرخ بازگشت سرمايه (ROR) نشان دهنده آن است كه با نرخ تنزيل 14% فقط 5 واحد توليدي از 20 واحد داراي توجيه اقتصادي هستند. اين امر حاكي از آنست كه اگر نرخ تنزيل را با توجه به سوبسيد 7% فرض كنيم به جز يك طرح 19 مزرعه ديگر همگي داراي توجيه اقتصادي مي باشند. با توجه به سه شاخص ارزيابي اقتصادي (ROR, B/C, NPV) از بين 20 واحد توليدي 5 واحد توليدي داراي توجيه اقتصادي هستند. پايين بودن سطح سواد، نگذراندن دوره هاي آموزشي، سابقه كم كارگران و مديريت مزارع، تغييرات مديريت مزارع، اختلاف بين ظرفيت اسمي و واقعي مزارع، تعداد زياد بچه ماهي ريخته شده در هر دوره، درصد تلفات بالا، بالا بودن طول مدت دوره پرورش، پايين بودن ضريب تبديل غذايي، عدم بيمه كل مزرعه، مي توانند از جمله عوامل تاثيرگذار در عدم توجيه اقتصادي مزارع پرورش ماهي قزل آلا در استان ايلام باشند.
رودخانه سياه درويشان يكي از رودخانه هاي مهم ورودي تالاب انزلي بوده و نقش مهمي را هر ساله در بازسازي طبيعي ذخاير ماهيان مهاجر درياي خزر ايفا مي نمايد. اين بررسي با هدف شناسايي و تعيين پراكنش مكاني و زماني ماهيان رودخانه و نيز تعيين وضعيت كنوني اين رودخانه در بازسازي ذخاير ماهيان مهاجر درياي خزر و در طي سالهاي 1377 تا 1379 انجام و تعداد 8 ايستگاه مطالعاتي از بالا دست (تولم شهر) به طول حدود 20 كيلومتر تا پايين دست (لاكسار) انتخاب و نمونه برداري ماهيان با استفاده از تور محاصرهاي، تور پرتابي و دستگاه صيد الكتريكي انجام گرفت. نتايج بررسي نشان داد كه در اين رودخانه تعداد 30 گونه و زير گونه ماهي از يازده خانواده دهان گرد ماهيان (Petromyzontidae)، تاسماهيان (Acipenseridae)، شگماهيان (Clupeidae)، كپورماهيان (Cyprinidae)، رفتگرماهيان (Cobitidae)، اسبله ماهيان (Siluridae)، اردك ماهيان (Esocidae)، آزادماهيان (Salmonidae)، گامبوزياماهيان (Poeciliidae)، سوفماهيان (Percidae) و گاوماهيان (Gobiidae) وجود دارند كه كپور ماهيان داراي 20 گونه بوده و بيشترين فراواني (95.9 درصد) را دارا بود و ساير خانواده ها با يك نماينده حضور داشتند. سياه ماهي (Capoeta capoeta gracilis) در تمامي فصول و نيز در ايستگاه هاي 1، 3، 4 و 6 و ماهي حوض (Carassius auratus gibelio) در ايستگاههاي 2، 5، 7 و 8 غالب بوده و در مجموع، سياه ماهي، ماهي حوض و شاه كولي (Chalcalburnus chalcoides) به ترتيب با 36.61، 26.17 و 9.94 درصد تعداد بيشترين فراواني را در طي مطالعه داشتند. ايستگاه بالادست (1) با 13 گونه كمترين و ايستگاه پايين دست (8) با 27 گونه بيشترين تعداد گونه را در خود جاي دادند. تعداد 7 گونه ماهي شامل سه گونه مذكور و ماهي خياطه (Alburnoides bipunctatus)، سس ماهي سرگنده (Barbus capito)، ماهي سفيد درياي خزر (Rutilus frisii kutum) و سياه كولي (Vimba vimba persa) در تمام ايستگاه ها مشاهده شدند. تعداد 9 گونه جزو ماهيان دريازي رود كوچ يا مهاجر (Anadromous) و 19 گونه جزو ماهيان آب شيرين (رودخانه اي) و دو گونه داراي هر دو فرم بودند. همچنين 7 گونه از ماهيان غير بومي (Alein) در اين رودخانه شناسايي شده كه برخي از آنها انتشار و فراواني بالايي داشته و مي توانند خطراتي را براي ذخاير ماهيان بومي و مهاجر به رودخانه ايجاد نمايند.
اين مطالعه روي 25 راس گاوميش سالم با متوسط وزن 325±25 كيلوگرم و متوسط سن 5±1 سال انجام شد. پس از معاينه حيوانات، داروي زايلازين به ميزان 0.05 ميلي گرم به ازاي هر كيلوگرم وزن بدن و تنظيم حجم آن به 5 ميلي ليتر با استفاده از سرم فيزيولوژي با سر سوزن شماره 18 در فضاي اپي دورال ما بين اولين و دومين مهره دمي با زاويه 45 درجه نسبت به سطح زمين تزريق شد. ايجاد و شروع اثر بي حسي در نواحي خلفي و نيز طول مدت بيحسي مورد ارزيابي قرار گرفت و در فرم مخصوص ثبت گرديد، در همين مدت برخي پارامترهاي حياتي شامل تعداد ضربان قلب، تنفس و درجه حرارت مقعدي در زمان هاي صفر، 5، 15، 30 و 60 دقيقه پس از تزريق ثبت گرديد. ايجاد و شروع اثر بي حسي در فاصله زماني متوسط 11.1±2.30 (ميانگين ± انحراف معيار) دقيقه پس از تزريق ثبت گرديد و اين بي حسي تا بيش از 110±5 دقيقه دوام داشت. در فاصله ايجاد و مدت بي حسي علايمي چون بيرون آوردن زبان و گاهي آويخته شدن زبان و افزايش ترشح بزاق و ريزش اشك و نيز افزايش نعره زدن در حيوان مشاهده گرديد كه دلالت به تاثيرات عمومي زايلازين دارد، كه بعد از 5 تا 7 دقيقه علايم آرامبخشي در حيوان ظاهر مي گردد. تعداد ضربان قلب و تنفس در دقايق 15 و 30 پس از تزريق نسبت به زمان صفر (قبل از تزريق) كاهش معني داري را نشان داد (p<0.05). ولي درجه حرارت مقعدي پس از تزريق تغييرات معني داري را نشان نداد (p>0.05). از اين مطالعه چنين نتيجه گيري مي شود كه تزريق زايلازين با دوز ذكر شده از فضاي اپي دورال ضمن ايجاد بي حسي مناسب، آرام بخشي مطمئن جهت انجام اعمال جراحي خلفي گاوميش ايجاد مي كند.