0

اپوزیسيون فرهنگي در سینمای ایران چه مي‌کند؟

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

اپوزیسيون فرهنگي در سینمای ایران چه مي‌کند؟

اپوزیسيون فرهنگي در سینمای ایران چه مي‌کند؟

مرجع : سايت خبری انصار حزب الله
خوش رقصي در مقابل رسانه‌هاي ضد نظام، بدحجابي مردان و زنان، زندگي در سبک ‌های کاملا غربي، اعتراض به رفتارهاي فرهنگي نظام جمهوري اسلامي که صبغه امر به معروف و نهي از منکر دارند از جمله رفتارهاي اپوزیسیون‌فرهنگي است
پنجشنبه ۸ تير ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۱۹
Share/Save/Bookmark
اپوزیسيون فرهنگي کشور طي سال‌هاي اخير، رويکردهاي خاصي را براي تسهيل پياده‌سازي قدرت نرم دشمن به عنوان راهبرد در دستور کار قرار داده است. رويکردهايي که آنان را در پرانتزي به نام «اپوزیسيون فرهنگي» به راحتي جاي مي‌دهد و البته گويا جاي‌گرفتگان در اين حلقه جدايي‌طلب نيز ديگر هراس و ابايي از اين جدايي ندارند. چرا براي معرفي «آنها» از واژه «اپوزیسیون فرهنگي» استفاده مي‌کنيم؟!

دليل اول آن است که از رفتارهاي آنها اعم از گفته‌ها، نوشته‌ها، آثار و... در حوزه فرهنگ و هنر تماماً ملودي مخالفت با آرمان‌ها، روش‌ها و راهبردهاي سبک زندگی انقلاب اسلامي به گوش مي‌رسد.
دليل دوم نيز آن است که اين افراد همانند اپوزیسیون سياسي به صورت حلقه وار عمل کرده و همچنان نيز عمل مي‌کنند. تو گويي که صحبت‌ها و نوشته‌هايشان تماماً يک آبشخور دارد و از روي يک مدل خاص! کپي شده است.

نشانه‌هاي اين رفتارهاي مشکوک!

براي معرفي بيشتر اپوزیسیون فرهنگي بايد به رفتارها و کنش‌هاي اين افراد در حوزه‌هاي مختلف نگاه کرد و مثال‌هايي از آن را براي فهم بيشتر برجسته سازي کرد.

چندي قبل و در هنگام اکران فيلم ضد ارزش «ورود آقايان ممنوع» در سينماهاي کشور آلمان، جمعي از عوامل و بازيگران اين فيلم در کافه رسانه «دويچه وله» فارسي گرد آمدند و با خبرنگاران اين رسانه گفت و گو کردند.

اين در حالي است که در ضد انقلاب بودن بخش فارسي دويچه وله هيچ شکي وجود ندارد و نگاهي به صفحات اين رسانه نشان مي‌دهد که از زمان بروز فتنه در ايران و قبل از آن چه حرکات مشکوک فراواني در حمايت از اوباش سبز و فتنه‌گران توسط اين رسانه انجام شده است.

نکته تعجب برانگيز اما آنست که چهره‌هاي منتسب به فرهنگ و هنر يک کشور چگونه به خود اجازه دادند که به راحتي و بي‌هيچ احساس ممانعتي به گفت و گو با رسانه‌اي بنشينند که عنادش با کشور مادري آنها از خورشيد هم وضوح بيشتري داشت.

بهاره رهنما، يکي از بازيگران فيلم در بخشي از اين گفت و گو و در پاسخ به سوال خبرنگار دويچه وله که از وي درباره مشکلات ايران سوال مي‌کند اينطور پاسخ مي‌دهد: «واضح است که مشکل داريم».
و البته او همان کسي است که در کليپ انتخاباتي «ستارگان سبز» نيز حاضر شد و به دفاع اوليگارشي‌مآبانه از يکي از فتنه گران پرداخت.

در ادامه همين رفتارها مي‌توان نيم نگاهي هم به منش و ممشاي اين روزهاي محمدرضا شجريان خواننده‌انداخت که اين روزها نزديک به ۷۰ سال سن دارد و چنانکه افتد و داني! در مصاحبه با رسانه‌هايي نظير بي‌بي‌سي و وآ سنگ تمام مي‌گذارد.

او حتي کار را از اين هم مي‌گذراند و با برخي اعضاي خانواده اش در مهماني‌هاي شبانه کارکنان بي‌بي‌سي فارسي شرکت مي‌کند.

و البته او همان کسي است که عليرغم سن و سال زيادش اما در جمع اوباش سبز نيز در فتنه سال ۸۸ شرکت کرد و حتي در همان مقطع نيز در ترانه‌اي که در خارج از کشور آن را با يک زن همخواني کرد سعي نمود تا در بخش فرهنگ و هنر به همراهي با فتنه گران بپردازد.

در مثال سوم مي‌توان به جعفر پناهي اشاره کرد؛ کارگرداني که در فتنه ۸۸، کار را در حمايت از اوباش سبز و فتنه گران به آنجا رساند که حتي خانه اش رابه لوکيشن فيلمبرداري تبديل کرد تا لااقل بتواند صحنه‌اي از جنايت‌هايي که شيخ فتنه‌گران همواره مدعي آنها بود را در قالب يک فيلم به تصوير بکشد اما به دست نيروهاي امنيتي کشور دستگير شد.

مثال چهارم گلشيفته فراهاني است؛ بازيگري که در واقع نسل جديد اپوزیسیون اشاره شده به شمار مي‌رود. عده زيادي هستند که نقدهاي خود نسبت به اين بازيگر را از زمان حضور وي در خارج از کشور و انتشار تصاوير پورنو از وي مطرح کرده‌اند. اين نقدها به جاي خود اما بايد اشاره کرد که او حتي از زمان حضور در ايران هم در ديالوگ‌ها، رفتارها و نقش‌هايش به راحتي به ضديت با سبک زندگی انقلاب اسلامي و نظامي جمهوري اسلامي ايران مي‌پرداخته است و اين مسئله به هر دليلي با سکوت برخي منتقدان همراه بوده است.

«مملکت خشن» بخشي از ديالوگي است که فراهاني در فيلم علي سنتوري ساخته داريوش مهرجويي به کار برد. بازي در ساخته يک کارگردان مستندساز لبناني در ايران که طي آن تصوير بستر همخوابگي او با يک مرد به صورت سربسته نمايش داده مي‌شود نيز از جمله حرکات او در زمان حضور در ايران است.

پگاه آهنگراني نيز نفر بعدي است؛ بازيگري که عليرغم آنکه ظاهرا سن کمي دارد اما در نيمه سال گذشته و هنگام همکاري با يک رسانه ضد انقلاب توسط دستگاه‌هاي امنيتي کشور دستگير شد. جالب آنکه او متهم به همکاري با «دويچه وله» بود و پس از دستگيري، او نيز دقيقا همانند نسخه‌اي که درباره جعفر پناهي از سوي رسانه‌ها و محافل اپوزیسیونسياسي و غربي پيگيري شد، مورد حمايت گسترده قرار گرفت.

از اين دست مثال‌ها فراوان است. البته مثال‌هاي فراوان‌تر را مي‌توان در حرف‌ها و آثار کساني جُست که هنوز دستگير نشده‌اند و کارهايشان مصداق هجوم نرم به سمت عقايد اسلامي و ايراني اصيل ما است.

ترويج فمينيسم در کنار ضديت با نظام

فمينيسم و زن گرايي افراطي يکي از اصلي‌ترين دستاويزهاي اپوزیسیون فرهنگي براي مانايي بيشتر و مدت دار کردن فعاليتهايشان است.

نگاهي کوتاه به تئاترهايي که در پايتخت روي پرده مي‌رود گواه اين مدعاست. «هدا گابلر» برگي از هزاران بود که چندي قبل تصاوير و محتواي به شدت مستهجن آن، ساحت افکار عمومي متدين ايران را آزرد و ناراحتي همه را رقم زد.

اين در حالي است که نگاه عمقي تر به اين رخداد تلخ اينطور به ما مي‌گويد که آثار سناريو‌نويس نمايش «هداگابلر» که شخصي به نام «هنريک ايبسن» است؛ قبل و بعد از اجراي تئاتر گابلر بر فراز پرده‌هاي تماشاخانه‌هاي تهران قرار داشته است.

در واقع مدتي قبل از آغاز اکران هداگابلر بود که تئاتر «نورا» از همين نمايشنامه نويس بر پرده رفت که روايتي از ظلم‌هاي فراوان رفته بر يک زن! بود.

جالب آنکه حتي اخيراً برخي اعضاي وابسته به «اپوزیسیون فرهنگي» که از آنها ياد کرديم نيز به نوشتن نمايشنامه‌هايي رو آورده‌اند که اگرچه مضموني فارسي دارند اما پيام آنها نيز همچون بسياري از نمايشنامه‌هاي خارجي نويس، پيام فمينيستي است؛ نمايش‌هايي مثل «ورود آقايان ممنوع» که چندي قبل در يکي از سالن‌هاي مجموعه تئاتر شهر تهران به روي پرده رفت و يا تئاتر «اين تابستان فراموشت کردم» که توسط بهاره رهنما! کارگرداني و حتي نوشته شده است، جملگي در همين اقليم جاي دارند.

براي نمونه، در تئاتر «اين تابستان فراموشت کردم»، بهاره رهنما دو زن را نشان مي‌دهد که هريک در دو اپيزود به بيان عشق‌هاي ناکامشان مي‌پردازند. اينکه چطور عاشق شده‌اند و هنگامي که از سوي مردشان رها شده‌اند چه کرده‌اند. و البته در لابه لاي حس‌ها و ديالوگ‌هاي خود گاهي چرخ مي‌زنند و به اصطلاح مي‌رقصند، گاهي از مفاهيم سکسي و هم آغوشي سخن مي‌گويند و گاهي هم به عصيان مي‌رسند. يکي از آنها در اپيزود خود به ناگاه در مقابل بازجويش مي‌ايستد و مي‌گويد: «پس ما کِي بايد سوالاتمونو از شما بپرسيم؟»

قابل پيش‌بيني بودن رفتارهاي آنها در ضديت با سبک زندگي انقلاب اسلامي

اپوزیسیون فرهنگي در ظاهر متشابه، در اشخاص متفاوت و در آرمان‌ها و عقايد يکي هستند.
اين سه خصلت، آنها را در هرکجايي که باشند در رفتار، آثار و موضع گيري‌ها يکسان نشان مي‌دهد.
اسلام ناب و علاقه به منش اسلامي در رفتار آنها جايي ندارد. اين در حالي است که اگر هم رعايتي در بخشي از رفتارها يا بروز ندادن برخي مواضع از جانب آنها صورت مي‌گيرد، درست در مرز نارعايتي احکام اسلام و قوانين نظام اسلامي است.


خوش رقصي در مقابل رسانه‌هاي ضد نظام، بدحجابي مردان و زنان، زندگي در سبک ‌های کاملا غربي، اعتراض به رفتارهاي فرهنگي نظام جمهوري اسلامي که صبغه امر به معروف و نهي از منکر دارند از جمله رفتارهاي اپوزیسیون‌فرهنگي است که در عموم موارد در مرز بي‌قانوني قرار مي‌گيرد و عده زيادي متوجه ضربات نرم آن نمي‌شوند.

در واقع، به دليل اينکه اپوزیسیون فرهنگي بر اساس راهبردي نانوشته، بايد در داخل ايران نيز فعال باشد؛ اين مسئله ايجاب مي‌کند که تا وقت لزوم نقاب را بر چهره حفظ کند و از هل من مبارز گويي بپرهيزد.

کما اينکه در فتنه سال ۸۸ شاهد بوديم که آنان، در لحظه‌اي که احساس کردند ديگر نيازي به پرده‌پوشي نيست، رنگ اوباش سبز را رسماً و علناً برگزيدند و هرآنچه که در توان داشتند براي تقويت و پيروزي فتنه به کار بردند.

در حقيقت، جداي از اقداماتي که آنان براي تقويت فتنه سبز در راهبردهاي اپوزیسيوني خود در بخش هنر و فرهنگ به زعم خود به کار بردند، حضور افرادي از آنان حتي در لابه لاي اغتشاشگران در خيابان‌ها نيز به ثبت رسيد که اين مسئله گوياي نکته‌هاي فراواني است.

به دلايل گفته شده، همواره به راحتي مي‌توان فهميد که مواضع آنها در قبال موضوعات مرتبط با بنيان وجودي فرهنگ اسلام ناب و انقلاب اسلامي چيست؟

پيش بيني اينکه مواضع آنها در قبال مقولاتي مثل جايزه اسکار، گشت‌هاي ارشاد ناجا، توقيف فيلم‌هاي مسئله دار، مخالفت با مضامين فيلم‌هاي فمينيستي، اقدامات امنيتي دستگاه‌هاي اطلاعاتي کشور و... چيست اصلاً کار سختي نيست.

اين آسان بودن پيش بيني به اين دليل است که اپوزیسیون فرهنگي، دانسته يا نادانسته در تور هجومي اتاق‌هاي فکر جهان سلطه، سالهاست که گير افتاده‌اند و به تمام مباني خواسته شده از سوي آنها به راحتي تن در داده‌اند.

و لذا اگر کسي به مباني قدرت نرم و راهبردهاي حملات نرم جهان سلطه آشنايي پيدا کند، نا گفته پيداست که امکان پيش بيني و شناخت رفتارهاي اپوزیسیون فرهنگي براي او کار سختي نخواهد بود.

بي‌هويتي اپوزیسیون فرهنگي

عناصر وابسته به مفهوم اپوزیسیون فرهنگي هويت ندارند. مواضع آنها به‌عنوان يک عضو جامعه جمهوري اسلامي ايران و عضو جمعيت ۷۵ ميليوني ايران اسلامي مشخص نيست. آنها در وادي هنر و فرهنگ عموماً دنباله‌رو مکاتب فرهنگي غرب اند. هيچگاه از آنها حرفي درباره کيفيت و چيستي هنر، فرهنگ و سبک زندگي در ساحت انقلاب اسلامي نمي‌شنويم و نمي‌بينيم.

اين سکوت آنها در واقع اکنون آن اندازه طولاني و ملال آور شده است که بتوان اذعان کرد آنها اساساً علاقه‌مندي اي هم به مفهوم هنر و فرهنگ در ساحت انقلاب اسلامي ندارند که بخواهند در مورد آن صحبت کنند. و البته اين فقط بخشي از بي‌هويتي آنهاست.

در بزنگاه‌هايي که مردم و کشور در کنار يکديگر مقاومت کرده‌اند، اثري از آنها نيست. در رويکرد کلي مشخص نيست که آنها آيا رفتاري را که هر شهروند متعهدي حاضر است در قبال کشورش انجام دهد، در بزنگاه‌ها انجام مي‌دهند يا خير؟!

اما به جاي اين خواسته، رفتارهاي دون شأن آنها در جشنواره‌هاي خارجي، مضامين ضد اخلاقي نوشته شده توسط آنها در متون مختلف، نمايشنامه‌هايي در تعارض کامل با ارزش‌هاي اسلامي و حتي ايراني و... است که به چشم مي‌خورد.

در باب اپوزیسیون فرهنگي و مختصاتش حرف بسيار است.
شاه بيت اصلي اما آنجاست که بايد در مقابل آنها ايستاد و با راهبردهاي هوشمندانه، به سمت اضمحلال مباني فکري آنها حرکت کرد. /س
 
 
پنج شنبه 8 تیر 1391  10:28 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها