پاسخ به:بانک مقالات زراعت و باغبانی
به منظور بررسي اثرات حلقه برداري و زمان آن بر ويژگي هاي کمي و کيفي ميوه ليموترش، پژوهشي در بهار و تابستان 1384 روي درختان 7 ساله ليموترش موجود در باغ تحقيقاتي دانشکده کشاورزي و منابع طبيعي داراب انجام شد. از آنجايي که در منطقه داراب ميوه هاي ليموترش به دليل ريز بودن، ضخيم بودن پوست و ديررسي جهت مصرف تازه خوري، بازار پسندي مطلوبي ندارد، لذا اين پژوهش با هدف بررسي اثر حلقه برداري جهت بهبود برخي خصوصيات ميوه در قالب يک طرح بلوک کامل تصادفي شامل 3 تيمار و 5 تکرار (هر تکرار شامل يک درخت) صورت گرفت. تيمارهاي اعمال شده شامل دو نوبت حلقه برداري يکي در تاريخ 20 فروردين ماه (مرحله تمام گل) و ديگري در تاريخ 25 خرداد ماه بعد از پايان مرحله ريزش فيزيولوژيکي ميوه بود. عمل حلقه برداري توسط يک چاقوي معمولي به صورتي انجام شد که يک حلقه کامل از پوست تنه درخت به پهناي تقريبي 5 ميلي متر جدا شود. نتايج اين پژوهش نشان داد که حلقه برداري بلافاصله بعد از اتمام ريزش فيزيولوژيک ميوه به طور معني داري باعث افزايش حجم و قطر ميوه، وزن گوشت و وزن پوست ميوه و درصد آب آن شده اما بر صفاتي نظير ميزان اسيد آب ميوه و نسبت TSS/TA،عملکرد و تعداد ميوه در هر درخت تاثير معني داري ندارد. همچنين نتايج نشان مي دهد که حلقه برداري در مرحله تمام گل اگر چه باعث افزايش وزن، حجم و قطر ميوه، وزن گوشت و پوست ميوه نسبت به شاهد شده اما هيچکدام از اين اختلاف ها در سطح 5 درصد آزمون دانکن معني دار نبوده است. البته حلقه برداري سبب کاهش TSS آب ميوه شده به گونه اي که اختلاف بين حلقه برداري نوبت دوم (خرداد ماه) با شاهد معني دار بوده ولي نتايج مربوط به حلقه برداري نوبت اول نسبت به شاهد و همچنين نسبت به حلقه برداري نوبت دوم اختلاف معني داري نشان نداده است.
نسخه قابل چاپ
بررسي مراحل فنولوژي علف هاي هرز به ويژه چندساله ها، اهميت و کاربرد فراواني در مديريت آن ها دارد. از ميان علف هاي هرز چندساله و مهاجم كه مدتهاست در ايران به ويژه در باغ ها مشكل ساز شده است، مي توان به كاتوس اشاره كرد كه فنولوژي آن تاكنون كمتر مورد توجه و بررسي پژوهشگران كشور قرار گرفته است. بر اين اساس در آزمايشي طي سال هاي 1382 و 1383 در خزانه بخش تحقيقات علفهاي هرز موسسه تحقيقات گياهپزشكي كشور، مراحل فنولوژي کاتوس مورد بررسي قرار گرفت. نتايج نشان داد که کاتوس هاي ظاهر شده از ريشه تا درجه- روز 1008.3، به رشد خود ادامه دادند. طي اين دوره، 5 مرحله فنولوژي به ثبت رسيد كه عبارت بودند از: ظهور (سبزشدن) اندام هوايي از ريشه (درجه- روز 19.1)، توليد اندام هوايي ثانوي (درجه- روز 25.8)، ظهور گل آذين (درجه- روز 248.15)، بازشدن گل (درجه- روز 379.35)، و ميوه دهي (درجه- روز 606.25). در اين بررسي روشن شد که جوانه زني اغلب ريشه هاي کاتوس (80 درصد) با گرم شدن هوا در اواسط ارديبهشت ماه آغاز مي شود. به طور كلي، مي توان گفت كاتوس علف هرزي با دوره رشد و نمو طولاني است. به نظر مي رسد با بهره گيري از تقويم زماني حاصل از بررسي حاضر مي توان راهكارهايي دقيق تر براي مديريت اين علف هرز مهاجم و مشكل ساز ارايه كرد.
كنه تارتن دو لكه اي (Tetranychus urticae Koch) از مهمترين آفات مزارع لوبيا منطقه لردگان استان چهار محال و بختياري و بسياري از مناطق ايران و جهان مي باشد. خسارت كمي و كيفي اين كنه تا صددرصد بر روي محصول لوبيا مشاهده شده است. براي استفاده بهينه از سموم مجاز، تاثير 12 نوع كنه كش/ حشره كش شامل كلوفنتزين (SC %50)، پروپارژيك فرمولاسيون قديم (EC %57) و فرمولاسيون جديد (EW 570)، وتتراديفون (EC %18.5) و اتوكسازول (SC %10)، فن پيروكسي ميت (SC %5)، آميتراز (EC %20)، فن پروپاترين EC %10) و (FL %10، هگزاتيازوكس (EC %10)، برموپروپيلات (EC %25)، فنازوكوئين (SC %20) و شاهد (آب پاشي) بر روي جمعيت فعال كنه تارتن دو نقطه اي مزارع لوبيا مورد ارزيابي قرار گرفت. درصد تلفات كنه در تيمارها و در دو سطح آلودگي 20 و 40 درصد برگ هاي لوبيا و در آزمايش اسپليت پلات مورد مقايسه قرار گرفتند. زمان سم پاشي به عنوان فاكتور اصلي (در دو سطح آلودگي) و تيمار سموم به صورت فاكتور فرعي (در سيزده سطح) انتخاب گرديدند. جمعيت كنه تارتن در تيمارهاي مختلف در نوبت هاي يك روز قبل، سه، هفت، چهارده و بيست و يك روز بعد از محلول پاشي با انجام نمونه برداري برگ لوبيا از سطوح مختلف و شمارش كنه هاي زنده در سطح زيرين برگ برآورد گرديد. درصد تلفات توسط فرمول هندرسون- تيلتون محاسبه گرديد. نتايج نشان داد تاثير تيمارها در دو سطح آلودگي داراي اختلاف معني داري با يكديگرند و همواره سمپاشي در سطح اول (يعني 20% آلودگي برگ ها) بهترين نتيجه را داشته است. اثر تيمارها (سموم) نيز در زمان هاي مختلف نمونه برداري از نظر آماري داراي اختلاف معني داري بوده است به طوري كه در 14 روز پس از سمپاشي موثرترين سموم عليه كنه تارتن لوبيا هگزي تيازوكس و اتوكسازول بودند و در مرحله بعدي به ترتيب بروموپروپيلات، فنازوكوئين، آميتراز، كلوفنتزين، تتراديفون، فن پيروكسي ميت، پروپارژيت فرمولاسيون جديد، پروپارژيت فرمولاسيون قديم، دانتيول فرمولاسيون قديم و دانتيول فرمولاسيون جديد قرار داشتند. استفاده به موقع و متناوب از سموم با تاثير مناسب، ضمن كاهش دز مصرفي و هزينه هاي اقتصادي مي تواند در حفظ بيش تر محيط زيست نيز موثر واقع شود.
كاشت بسيار متراكم گياه پنبه (Gossypium hirsutum) از طريق افزايش عملكرد و زودرسي، باعث كاهش هزينه هاي زراعت اين محصول مي شود. به منظور بررسي اثر كاشت متراكم بر صفات مهم زراعي رقم پنبه تجارتي ساحل يك آزمايش فاكتوريل در قالب طرح بلوك هاي كامل تصادفي به مدت دو سال زراعي در ايستگاه تحقيقات كشاورزي مازندران اجرا گرديد. روش افزايش تراكم از طريق كاشت كپه اي انجام گرفت. فاكتورها تعداد گياه در كپه شامل يك، سه، پنج و هفت گياه، و فاصله بين كپه ها شامل20، 40، 60 سانتي متر در نظر گرفته شد تا تراكمي بين 2.1 تا 43.8 گياه در مترمربع حاصل گردد. نتايج تجزيه مركب دو ساله اين بررسي نشان داد كه تيمار سه بوته در هر حفره كاشت با تراكم متوسط 11.4 عدد گياه در مترمربع در مقايسه با ساير سطوح تيماري داراي حداكثر عملكرد الياف بود و افزايش فاصله بين كپه ها اثري بر عملكرد نداشت. اثر متقابل تيمارها معني دار نبود. كپه هاي سه بوته اي نسبت به كپه هاي تك بوته اي 16.8% يا 264 كيلوگرم در هكتار افزايش عملكرد وش نشان داد. كپه هاي چند بوته اي نسبت به تك بوته اي از ارتفاع و تعداد شاخه روياي كمتري برخوردار بودند و حداكثر عملكرد از ارتفاع تقريبي 109 سانتي متر حاصل گرديد. زودرسي تحت تاثير فاكتورهاي مورد بررسي و تغييرات تراكم واقع نشد. از نظر صفات كيفي الياف شامل طول، ظرافت، استحكام و كشش الياف اختلاف معني داري در تيمارها مشاهده نگرديد و در دامنه تراكم مورد مطالعه براي صفات كيفي الياف، پايداري زياد مشاهده گرديد.
به منظور ارزيابي عکس العمل ارقام ذرت به بيماري سياهک معمولي (Ustilago maydis) و پوسيدگي فوزاريومي بلال (Fusarium moniliforme) و شناسايي ارقام مقاوم يا متحمل، دو آزمايش در قالب طرح بلوک هاي کامل تصادفي با چهار تکرار و 7 تيمار که شامل ارقام مختلف ذرت بود، از طريق آلودگي مصنوعي با ايجاد زخم در داراب اجرا شد. براي ايجاد آلودگي به سياهک معمولي و پوسيدگي فوزاريومي بلال به ترتيب 2 تا 5 و 7 تا 10 روز بعد از ظهور کاکل ها با سوسپانسيون اسپور به حجم سه ميلي ليتر و به غلظت 106 اسپور در ميلي ليتر در هر بلال تلقيح انجام شد. در زمان رسيدن فيزيولوژيکي گياه، درصد آلودگي و شدت بيماري بر اساس پيشرفت بيماري در هر بلال محاسبه و ميزان مقاومت هر يک از ارقام آزمايشي تعيين شد. مقايسه ميانگين تيمارها در هر دو آزمايش با استفاده از روش آزمون چند دامنه اي دانکن نشان داد که اختلاف بين ارقام از نظر ميزان آلودگي معني دار است. ارقام بر اساس شدت آلودگي بيماري سياهک معمولي (مقياس 7-0) و پوسيدگي فوزاريومي بلال (مقياس 6-1) در گروه هاي مقاوم، متحمل و حساس قرار گرفتند. بر اين اساس رقم 704 نسبت به هر دو بيماري مقاوم و رقم BC404 حساس بود.
اين تحقيق با هدف بررسي ميزان مشاركت محقق، مروج و كشاورز در فرآيند توليد و انتقال تكنولوژي و شناخت عوامل موثر بر ميزان مشاركت در اين فرآيند اجرا گرديد. روش تحقيق پيمايشي و توصيفي- تحليلي مي باشد. جامعه آماري تحقيق شامل 350 نفر از كشاورزان گندمكار استان فارس و كرمانشاه از طريق نمونه گيري تصادفي طبقه بندي جغرافيايي و 105 نفر از مروجان استان فارس و كرمانشاه و 60 نفر از محققان كه از طريق روش سرشماري انتخاب شدند. جمع آوري اطلاعات از طريق پرسشنامه و مصاحبه انجام شد. روايي ابزار پژوهش از طريق متخصصان مورد تاييد قرار گرفت. آزمون مقدماتي و اعتبار پرسشنامه ها بوسيله نمونه آماري خارج از جامعه آماري انجام گرفت. و ضريب اطمينان آلفاي كرونباخ سه پرسشنامه به ترتيب 0.72, 0.71, 0.72 تعيين شد. نتايج تحقيق نشان داد كه در حال حاضر ميزان مشاركت كشاورزان و مروجان در فرآيند توليد و انتقال و همچنين مشاركت محققان در فرآيند انتقال در حد ضعيفي مي باشد. لذا پيشنهاد مي گردد از طريق اصلاح الگو، گرايش نسبت به همكاري با يكديگر، تصحيح وظايف مروج و محقق و زمينه هاي مشاركت آنان در فرآيند توليد و انتقال تكنولوژي مهيا گردد.
به منظور بررسي اثر کادميوم بر برخي از پارامترهاي رشدي و فيزيولوژيک دانه رست هاي عدس بذرهاي تهيه شده، ضدعفوني گرديده و کشت اوليه بذرها در داخل انکوباتور 25 درجه سانتيگراد درون ظروف پتري صورت گرفت. سپس دانه رستهاي دو روزه يکسان انتخاب و به پتري ديشهاي 9 سانتيمتري حاوي کاغذ واتمن شماره 1 و 9 ميلي ليتر از محلول با غلظت هاي صفر به عنوان شاهد، 20، 40، 80 و 160 ميکرومولار کادميوم کلريد انتقال يافتند. پس از چهار روز شاخص هاي مورد نظر براي دانه رست هاي هر تيمار، به طور جداگانه مورد بررسي قرار گرفتند. نتايج نشان داد که با افزايش غلظت كادميوم در محلول غذايي رشد طولي ريشه کاهش يافته، در حالي كه طول اندام هوايي در غلظت كم افزايش و در غلظت هاي بالاتر كاهش يافت. وزن خشك اندام هوايي و ريشه، همچنين تعداد ريشه هاي فرعي با افزايش غلظت كادميوم كاهش نشان داد. محتواي پرولين ريشه و اندام هوايي، قند و پروتئين هاي محلول دانه رست ها با افزايش غلظت کادميوم افزايش يافت كه اين موارد مي تواند آثاري از ساز و کارهاي مقاومت گياهان در برابر تنش كادميوم باشد.
به منظور ارزيابي توانايي رقابتي دو رقم لوبياي درخشان و صياد در قالب آزمايش دوره بحراني تداخل علف هاي هرز آزمايشي در سال زراعي 1381 در ايستگاه تحقيقات كشاورزي بروجرد، به اجرا درآمد. طرح مورد استفاده از نوع بلوک هاي کامل تصادفي شامل 4 تکرار و 12 تيمار بود. تيمارها در دو گروه و بر اساس دوره هاي 14 روزه در نظر گرفته شد. گروه اول تيمارها شامل تيمارهاي رقابت علف هاي هرز با گياه زراعي (WI) از هنگام سبز شدن گياه زراعي تا 14، 28، 42، 56 و 70 روز پس از سبز شدن همراه با تيمار شاهد (تداخل تمام فصل) و گروه دوم تيمارها شامل تيمارهاي عاري از علفهاي هرز (WF) تا مراحل فوق بودند. به طور كلي نتايج نشان داد كه بالا بودن شاخص سطح برگ و ارتفاع لوبياي رقم صياد در مقايسه با رقم درخشان سبب كاهش اثرات سوء گونه هاي علفهاي هرز و نيز تلفات عملكرد در اين رقم مي شود.
نمو، عبارت است از تغييرات كيفي برنامه ريزي شده كه گياه را به سمت رسيدگي هدايت مي نمايند و محققان آن را پديده شناسي مي نامند. شناخت زمان وقوع هر يك از اين مراحل به منظور اعمال مديريت مناسب براي افزايش عملكرد ضروري است. تعيين زمان وقوع مراحل نموي در سطح وسيع كه دربرگيرنده اقليم ها، ژنوتيپ ها و تاريخ هاي كاشت متفاوت مي باشد، كار بسيار دشواري است. پيش بيني مراحل پديده شناسي به روش هاي معمول ميسر نمي باشد و تنها از طريق بكارگيري مدل هاي شبيه سازي، كه با تلفيق عوامل موثر بر نمو مي توانند زمان وقوع مراحل نمو را پيش بيني نمايد، امكان پذير است. اين مدل بر مبناي معادله خطي پاسخ دمايي نمو گياه ساخته شد. به منظور ارزيابي مدل، دو آزمايش مزرعه اي در سال هاي زراعي 83- 1382 و 84- 1383 اجرا گرديد. مراحل نموي گندم بر مبناي مقياس كربي و اپليارد و به كمك ميكروسكوپ تشريح مشخص و ميزان درجه- روز رشد تجمعي مورد نياز هر مرحله نموي تعيين گرديد. سپس با استفاده از داده هاي آزمايشهاي مذکور، مدل واسنجي و ارزيابي گرديد. مقايسه نتايج حاصل از شبيه سازي با نتايج واقعي (مشاهده شده) نشان داد كه مدل با توانايي بالايي مراحل نمو گندم را پيش بيني مي نمايد.
با توجه به اهميت لوبيا، به منظور بررسي روابط موجود بين صفات موثر بر عملکرد دانه تک بوته، 250 نمونه از كلكسيون لوبيا قرمز بانك ژن گياهي ملي ايران در قالب يك طرح آزمايشي آگمنت مورد بررسي قرار گرفت. در اين بررسي تعدادي از صفات كمي و كيفي ارزيابي شدند. نتايج نشان داد كه بيشترين همبستگي صفت عملكرد دانه تك بوته با صفات وزن صد دانه (r=0.78)، تعداد غلاف در بوته (r=0.44) و تعداد بذر در غلاف (r=0.21) مي باشد و تجزيه رگرسيون نيز نشان داد كه همين صفات (97.7%) از كل تغييرات عملكرد را توجيه كرده اند. سپس صفات وارد شده به مدل رگرسيوني توسط تجزيه عليت بررسي شد و بر اساس آن هر يك از اين صفات يعني همان اجزاي عملكرد به ترتيب با (r=0.442), (r=0.879) و (r=0.118) بيشترين اثر مستقيم و مثبت را بر روي صفت عملكرد دانه تك بوته دارا بودند، لذا مي توان از اين صفات به خوبي در افزايش عملكرد استفاده كرد. بر اساس تجزيه به مولفه هاي اصلي هفت مولفه اصلي حدود 69.4% از تغييرات كل را توجيه كرده اند. تجزيه خوشه اي صفات نمونه ها را به 6 گروه تقسيم كرد كه مي تواند جهت انتخاب والدين در برنامه هاي اصلاحي مورد استفاده قرار گيرند.
به منظور بررسي اثر غلظت هاي مختلف ايندول بوتيريک اسيد، نفتالين استيک اسيد و مخلوط اين دو تنظيم کننده بر ريشه زايي قلمه هاي چوب سخت دورگه هلو´ بادام، هم گروه جي.اف 677، آزمايشي در سال هاي 1384-1383 در محل دانشکده کشاورزي و منابع طبيعي داراب وابسته به دانشگاه شيراز اجرا گرديد. قلمه هاي مورد نياز از پايه هاي مادري دورگه مذکور، موجود در ايستگاه تحقيقات کشاورزي استهبان تهيه شد. اين آزمايش در قالب يک طرح بلوک کامل تصادفي در چهار تکرار و نه تيمار اجرا گرديد. در اين پژوهش تنظيم کننده ايندول بوتيريک اسيد در چهار سطح 0، 1500، 2000 و 2500 ميلي گرم در ليتر، تنظيم کننده نفتالين استيک اسيد در چهار سطح 0، 1000، 1500 و 2000 ميلي گرم در ليتر و مخلوط اين دو تنظيم کننده در دو سطح 1000+1000 و 1500+1500 ميلي گرم در ليتر تهيه شده و ته قلمه ها به مدت پنج ثانيه در محلول هاي فوق قرار گرفت. نتايج نشان داد که بيشترين درصد ريشه زايي مربوط به تيمارهاي ايندول بوتيريک اسيد با غلظت 1500 و تيمار مخلوط دو تنظيم کننده با غلظت 1500+1500 ميلي گرم در ليتر بود. همچنين اختلاف ميانگين هاي صفت تعداد ريشه بين تمام تيمارها با تيمار شاهد در سطح 5 درصد آزمون دانکن معني دار بود. نتايج اين آزمايش نشان داد که تيمارهاي بکار رفته تاثير معني داري روي تعداد شاخساره در قلمه، طول شاخساره در قلمه و وزن تر ريشه ندارد. در مورد وزن تر شاخساره و قطر آن نيز بيشترين مقادير مربوط به تيمار ايندول بوتيريک اسيد با غلظت 2000 ميلي گرم در ليتر مي باشد.
به منظور مطالعه پايداري در ارقام و لاين هاي اميد بخش جو، تعداد 20 لاين و رقم حاصل از آزمايش مقايسه عملكرد ارقام و لاين هاي پيشرفته جو منطقه گرم در قالب طرح بلوك هاي كامل تصادفي با چهار تكرار و در طي دو سال زراعي (81-1379) در آزمايش يكنواخت سراسري مورد ارزيابي قرار گرفتند. در طول دوره رشد ياداشت برداري از صفات مهم زراعي و مورفولوژيك انجام گرديد. پس از برداشت، عملكرد دانه توزين و تجزيه واريانس ساده و مركب دو ساله انجام و اثرات ساده سال، مكان، ژنوتيپ و اثرات متقابل ژنوتيپ ´ سال، ژنوتيپ ´ مكان، سال ´ مكان و اثر متقابل سه گانه ژنوتيپ ´ سال ´ مكان مورد آزمون قرار گرفت. جمع بندي نتايج حاصل از تجزيه واريانس مركب نشان داد، اثر ژنوتيپ ها، اثرات متقابل سال در مكان، اثرات متقابل سال در مكان در ژنوتيپ و اثرات متقابل سال در ژنوتيپ بر عملکرد دانه معني دار بود. تيمار شماره (POA/HJO//QJINA) 10 با عملكرد 4.691 تن دانه در هكتار بيشترين ميزان محصول را به خود اختصاص داد. تجزيه پايداري با استفاده از هشت روش انجام گرديد. با توجه به نتايج بدست آمده، ژنوتيپ شماره (POA/HJO//QJINA) 10 به عنوان پايدارترين و پرمحصول ترين لاين جو براي مناطق گرم سواحل خزر مد نظر قرار گرفته و در حال معرفي و نامگذاري مي باشد.
نوار مسي به عنوان روشي جديد كه به صورت مانع و داراي خاصيت كشندگي و بازدارندگي مي باشد، در مقايسه با تيمارهاي شيميايي متالدئيد و كارباريل (به صورت طعمه پاشي) و تيمار زراعي وجين علف هاي هرز و شخم زدن به همراه تيمار شاهد براي كنترل جمعيت حلزون قهوه اي مركبات Caucasotachea lencoranea مورد آزمايش قرار گرفتند. طرح آماري به صورت بلوك هاي كامل تصادفي (BCRD) با چهار تكرار و هر تكرار شامل سه درخت پرتقال رقم محلي هم سن و هم اندازه در دو باغ پرتقال آلوده به حلزون قهوه اي مركبات در مناطق تنكابن و ساري در غرب و شرق استان مازندران در سال 1383 مورد ارزيابي و مقايسه قرار گرفت. زمان آزمايش، در نيمه آبان ماه با مشاهده حداكثر فعاليت حلزون قهوه اي مركبات انجام شد. نمونه برداري يك روز قبل از طعمه پاشي، دو، چهار، هفت، 14 و 21 روز پس از سمپاشي و با شمارش جمعيت حلزون هاي قهوه اي مركبات زنده، در روي تعداد چهار شاخه ثابت كه از چهار جهت جغرافيايي از سطح پوشش گياهي درخت به صورت تصادفي انتخاب مي شد، انجام گرفت. با استفاده از روش هندرسون– تيلتون درصد تلفات در نوبت هاي مختلف نمونه برداري محاسبه و با استفاده از نرم افزار SAS تجزيه واريانس ساده و مركب بر روي ميانگين اعداد انجام و نتايج به دست آمده از طريق آزمون چند دامنه اي دانكن گروه بندي شدند. نتايج درصد تاثير تيمارهاي مطالعه شده در مازندران نشان داد كه تمام تيمارها براي كنترل حلزون قهوه اي مركبات معني دار بوده (p<0.05) و تيمار نوار مسي بيشترين كنترل را براي اين گونه، بوجود آورد. بيشترين تاثير متقابل تيمار در نوبت هاي نمونه برداري، در نوبت هفت روز بعد از كنترل مشاهده شد. گروه بندي تيمارهاي انجام شده در غرب و شرق مازندران و در آزمايشگاه نشان مي دهد كه نوار مسي از لحاظ تاثير بر روي حلزون قهوه اي مركبات در سال مورد بررسي، در گروه A قرار مي گيرد. تاثير منطقه اي تيمارها در ساري (54.32 درصد) نسبت به تنكابن (50.01 درصد) بيش تر بوده است. از مجموع بررسي هاي به عمل آمده مي توان نتيجه گرفت كه نوار مسي نسبت به روش هاي متداول در كشور، قابليت لازم براي كنترل موثر و پايدار حلزون قهوه اي مركبات در مراحل فعال بر روي ارقام پايه بلند را دارد و مي تواند موثر واقع شود.
زنجره مو (Pesalmocharias alhageos) يکي از حشرات است كه بخش عمده اي از سيكل زندگي خود را درون خاك سپري مي كند. پوره هاي زنجره ضمن تغذيه از ريشه گياهان ميزبان در خاك جابجا مي شوند. حركت و جابجايي پوره ها در خاك مستلزم ايجاد حفره و كانال در خاك است. در اين تحقيق اثر برخي خصوصيات مورفولوژيكي، فيزيكي و شيميايي خاك بر فعاليت زنجرها مورد مطالعه قرار گرفت. نتايج حاصله نشان داد فعاليت زنجره ها در خاك به طور قابل ملاحظه اي با خصوصيات خاك در ارتباط است. عمق گسترش ريشه در خاك، تراكم ريشه، عوامل محدود كننده در پروفيل، بافت خاك از جمله عوامل موثر بر شدت فعاليت زنجره ها در خاك هاي مورد مطالعه بودند. فعاليت زنجره ها در خاك هاي كم عمق، داراي ريشه هاي متراكم در قسمت هاي سطحي، بافت هاي لومي و افق هاي غير متراكم بيشترين مقدار بود. نتايج حاصل همچنين نشان داد كه فعاليت زنجره ها در خاك هاي مورد مطالعه مستقل از تغييرات محدود در برخي خواص شيميايي خاك است. با توجه به گستردگي خسارات اقتصادي ناشي از آفت زنجره مو در منطقه مورد مطالعه، به نظر مي رسد ايجاد برخي تغييرات فيزيكي و مورفولوژيكي در خاك و يا انتخاب محل هاي مناسب با توجه به خصوصيات خاك، بتواند در كنترل فعاليت زنجره ها در باغات انگور در منطقه مورد مطالعه موثر باشد.
زير كشت بردن توام و پي در پي اراضي، كشت واريته هاي پرمحصول با نياز غذايي بالا و مصرف بي رويه و نامتعادل كودهاي شيميايي، خصوصا كودهاي ازته و فسفره از عواملي هستند كه باعث بروز علايم كمبود ريزمغذي ها و كاهش عملكرد ناشي از اين كمبود شده اند. مصرف متعادل كودهاي اصلي و ريزمغذي ها، نتنها باعث افزايش توليدات كشاورزي با كيفيت بالا مي گردد، بلكه سلامتي جامعه مصرف كننده را نيز تضمين مي كند. به منظور بررسي اثرات تغذيه اي روي و آهن در گندم و تعيين حدود بحراني اين عناصر، يك آزمايش مزرعه اي با چهار تيمار و سه تكرار در 30 مزرعه در سطح دشت ورامين به مرحله اجرا در آمد. مزارع انتخابي در نواحي عمده كشت گندم آبي و بر اساس مطالعات خاك شناسي درسري غالب خاك منطقه قرار داشتند. به ازاي هر 800 هكتار تقريبا يك مزرعه انتخاب و نمونه خاك مركب تهيه و جهت اندازه گيري عناصر غذايي به آزمايشگاه ارسال شد. در هر يك از مزارع انتخاب شده چهار تيمار شاهد بدون مصرف عناصر كم مصرف آهن و روي، تيمار مصرف آهن (Fe)، تيمار مصرف روي (Zn) و تيمار مصرف توام آهن و روي به صورت بلوك هاي كامل تصادفي اجرا شد. آهن از منبع سكوسترين به ميزان 10 كيلوگرم در هكتار و روي از منبع سولفات روي به ميزان 40 كيلوگرم در هكتار مصرف شد. نتايج بدست آمده نشان داد كه عكس العمل گياه نسبت به مصرف كودهاي آهن و روي به ميزان قابل جذب اين عناصر در خاك بستگي دارد بطوريكه در مورد آهن در خاك هايي كه ميزان آهن قابل جذب آن ها بيشتر از 4.7 و در مورد روي در خاك هايي كه ميزان روي قابل جذب آن ها بيشتر از 0.8 ميلي گرم در كيلوگرم است، افزودن عناصر فوق الذكر تاثيري در عملكرد دانه گندم ندارد. بيشترين عملكرد دانه گندم در اثر مصرف آهن به ميزان 1100 كيلوگرم در هكتار در خاكي بود كه 2 ميلي گرم در كيلوگرم آهن قابل جذب داشت و در مورد روي نيز بيشترين افزايش عملكرد به ميزان 1200 كيلوگرم در هكتار در خاكي بود كه 0.5 ميلي گرم در كيلوگرم روي قابل جذب داشت. افزايش عملكرد دانه گندم در اثر مصرف روي و آهن با مقادير قابل جذب اين عناصر در خاك همبستگي معني دار داشت و از مدل لگاريتمي پيروي مي كرد. بطور متوسط در مزارع مورد بررسي در اثر مصرف آهن و روي به ترتيب 317 و 330 كيلوگرم در هكتار عملكرد دانه گندم افزايش يافت. در اثر مصرف توام آهن و روي عملكرد دانه گندم 868 كيلوگرم در هكتار افزايش پيدا كرد. با در نظر گرفتن حد بحراني براي آهن و روي به ترتيب 4.7 و 0.8 ميلي گرم در كيلوگرم خاك، 54 درصد خاكهاي گندمكاري منطقه دچار كمبود آهن و 46 درصد خاك هاي منطقه دچار كمبود روي تشخيص داده شدند. بنابراين در چنين خاك هايي جهت حصول به حداكثر عملكرد گندم مصرف آهن و روي ضروري است.