0

بانک مقالات زراعت و باغبانی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زراعت و باغبانی

 

 10 : پژوهشهاي زراعي ايران 1384; 3(1):103-122.
 
گزينش براي تحمل به خشکي در ژنوتيپ هاي نخود (Cicer arietinum L.)
 
گنج علي علي,كافي محمد,باقري عبدالرضا,شهرياري احمدي فرج اله
 
 
 

به منظور ارزيابي و گزينش ژنوتيپ هاي متحمل به خشکي نخود و نيز تعيين مناسب ترين شاخص هاي مقاومت به خشکي، آزمايشي در دو منطقه، مزرعه تحقيقاتي دانشکده کشاورزي مشهد و ايستگاه تحقيقات کشاورزي نيشابور طي سال زراعي 1382 انجام شد. 34 رقم و ژنوتيپ نخود در قالب طرح کاملا تصادفي در شرايط تنش (ديم) و بدون تنش (آبي) مورد مطالعه قرار گرفتند. شاخص هاي کمي مقاومت و حساسيت به خشکي مانند شاخص تحمل تنش (STI)، شاخص حساسيت به تنش (SSI)، ميانگين بهره وري (MP)، ميانگين هندسي بهره وري (GMP)، شاخص تحمل (TOL) و ميانگين هارمونيک (HM) براساس عملکرد گياه در شرايط تنش (Ys) و عملکرد آبي (Yp) محاسبه شدند. تفاوت هاي معني داري بين ارقام و ژنوتيپ هاي نخود از نظر شاخص هاي کمي مقاومت به خشکي بجز شاخص هاي TOL و SSI در دو منطقه مورد بررسي وجود داشت. در شرايط بدون تنش ژنوتيپ هاي شماره 4، 5، 16، 17، 18، 19 و 31 يعني ژنوتيپ هاي MCC 460, MCC 10, MCC 5, MCC 448, MCC 13, ICCV 93042, ICCV 93040 در دو منطقه مورد مطالعه داراي بيشترين عملکرد دانه بودند در حالي که در شرايط تنش تنها ژنوتيپ هاي 14، 16 و 19 يعني ژنوتيپ هاي MCC 10, MCC 13, ICCV 93040 از اين حيث برتر از سايرين بودند. نتايج حاصل از تجزيه همبستگي صفات نشان داد  که شاخص هاي HM, STI, GMP, MP همبستگي مثبت و معني داري با عملکرد در شرايط تنش و بدون تنش دارند. بنابراين در نخود شاخص هاي فوق مناسب ترين شاخص ها براي گزينش ژنوتيپ هاي مقاوم به خشکي مي باشند. براساس اين شاخص ها ژنوتيپ هاي 4، 16 و 19 که داراي بالاترين عملکرد در شرايط تنش و بدون تنش مي باشند و در فضاي نمودار چند متغيره باي پلات در مجاورت بردارهاي مربوط شاخص هاي مقاومت به خشکي  HM, STI, GMP, MP قرار مي گيرند به عنوان ژنوتيپ هاي نخود متحمل به خشکي پيشنهاد مي شوند.

 
كليد واژه: باي پلات، تنش خشکي، شاخص هاي تحمل به خشکي، نخود
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 9 تیر 1391  8:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زراعت و باغبانی

 13 : پژوهشهاي زراعي ايران 1384; 3(1):143-155.
 
اثر پذيري خصوصيات ژنوتيپ هاي نخود متحمل به سرما از کشت هاي پاييزه و بهاره: 1-خصوصيات فنولوژيکي و مورفولوژيکي
 
نظامي احمد,باقري عبدالرضا
 
 
 

با وجود شناسايي تعدادي ژنوتيپ نخود متحمل به سرما جهت کاشت پاييزه در مناطق مرتفع شمال شرق ايران در خصوص ويژگي هاي فنولوژيکي و مورفولوژيکي اين ژنوتيپ هاي اطلاعاتي در دسترس نبود، لذا اين آزمايش با هدف بررسي اثر پذيري صفات مذکور در کشت هاي پاييزه و بهاره در سال زراعي 800-1379 در مزرعه تحقيقاتي دانشکده کشاورزي مشهد طراحي و اجرا شد. 33 ژنوتيپ نخود (32 ژنوتيپ متحمل و يک ژنوتيپ حساس به سرما) در چهار تاريخ کاشت [6 مهر، 24 مهر و 11 آبان (کاشت هاي پاييزه) و 16 اسفند (کاشت بهاره)] به صورت کرت هاي خرد شده در قالب طرح بلوک هاي کامل تصادفي با دو تکرار کشت شدند. اثر تاريخ کاشت بر دوره کاشت تا سبز شدن، دوره رشد رويشي، مرحله رشدي قبل از سرما، ارتفاع گياه در زمان برداشت و تعداد و طول شاخه ها در بوته معني دار بود. دوره کاشت تا سبز شدن ژنوتيپ هاي نخود در تاريخ کاشت اول کوتاه تر از ساير تاريخ هاي کاشت بود. گياهان تاريخ هاي کاشت پاييزه دوره رشد رويشي طولاني تري نسبت به گياهان تاريخ کاشت بهاره داشتند (به طور متوسط 162 روز در مقابل 37 روز)، ضمن اينکه در بين تاريخ هاي کاشت پاييزه طولاني ترين دوره رشد رويشي در گياهان تاريخ کاشت اول مشاهده شد که حدود 24 درصد بيشتر از گياهان تاريخ کاشت سوم بود. کاشت زودتر ژنوتيپ ها  در پاييز سبب شد که در هنگام بروز سرماي زمستان ژنوتيپ ها درمراحل پيشرفته رشد رويشي باشند. کاشت پاييزه سبب بهبود رشد اجزاي رويشي درگياه شد، به عنوان مثال ارتفاع گياه و تعداد و طول شاخه هاي جانبي در گياه در کاشت اول به ترتيب 1.9، 3.5 و 5.3 برابر آنها در تاريخ کاشت بهاره بود. اثر متقابل تاريخ کاشت و ژنوتيپ بر دوره کاشت تا سبز شدن، دوره رشد رويشي، ارتفاع گياه و تعداد و طول شاخه ها در گياه معني دار بود. طولاني ترين دوره کاشت تا سبز شدن را ژنوتيپ MCC 207 در تاريخ کاشت سوم داشت در صورتي که کوتاه ترين اين دوره متعلق به ژنوتيپMCC 510   در تاريخ کاشت اول بود. همانطوري که انتظار مي رفت، در اغلب ژنوتيپ هاي با تاخير در کاشت از پاييزه به بهار دوره سبز شدن تاگلدهي کاهش يافت، به نحوي که ژنوتيپ هاي 283، 496 و 458 MCC نتوانستند در کاشت بهاره وارد مرحله زايشي شوند. ژنوتيپ MCC 202 در تاريخ کاشت اول و ژنوتيپ MCC 83 درتاريخ کاشت چهارم به ترتيب بيشترين (52.2 سانتي متر) و کمترين (15.9 سانتي متر) ارتفاع را داشتند. از نظر تعداد شاخه در گياه ژنوتيپ MCC 349 درتاريخ کاشت اول بيشترين (15.5 شاخه درگياه) و ژنوتيپ MCC 264 درتاريخ کاشت چهارم کمترين (1.2 شاخه درگياه) تعداد شاخه را داشتند، در حالي که بيشترين طول کل شاخه ها متعلق به ژنوتيپ MCC 496 درکاشت اول (603 سانتي متر) و کمترين طول کل شاخه ها متعلق به ژنوتيپ MCC 264 درتاريخ کاشت چهارم (23 سانتي متر) بود. درمجموع کاشت ژنوتيپ هاي متحمل به سرماي نخود در اوايل مهرماه سبب بهبود رشد آنها در مقايسه با دو تاريخ کاشت پاييزه ديگر و کاشت بهاره آنها شد.

 
كليد واژه: نخود، تحمل به سرما، خصوصيات فنولوژيکي و مورفولوژيکي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 9 تیر 1391  8:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زراعت و باغبانی

 1 : پژوهشهاي زراعي ايران 1383; 2(2):121-134.
 
ديده باني فصلي علفهاي هرز يك مزرعه چغندرقند در شرايط مشهد
 
اشرافي آزيتا,بنايان اول محمد,راشدمحصل محمدحسن
 
 
 

ديده باني علفهاي هرز بخش مهمي از سيستم مديريت تلفيقي علفهاي هرز محسوب مي شود. به منظور بررسي الگوي ظهور علفهاي هرز و ارزيابي كارايي مديريت اعمال شده بر روي جمعيت هاي علف هرز، يك مزرعه چغندرقند با مساحت تقريبي دو هكتار طي يك فصل زراعي در مشهد مورد مطالعه قرار گرفت. علفهاي هرز موجود در 441 نقطه از مزرعه بر روي سيستم شبكه اي 7×7 مترمربعي در سه مرحله (يك نوبت قبل از مديريت پس رويشي و دو نوبت بعد از مديريت پس رويشي) شناسايي و شمارش شدند. به منظور تجزيه و تحليل مكاني داده ها از ژئواستاتيستيك (كريجينگ) استفاده شد. در مجموع 34 گونه علف هرز در اين مزرعه حضور داشت. طيف وسيعي از انواع علف هرز اعم از يكساله زمستانه (مانند خردل وحشي و شاهتره)، يكساله تابستانه (مانند سوروف)، دوساله (هويج وحشي) و چندساله (پيچك) در طي فصل ملاحظه شد. تاج ريزي سياه، سلمه تره، تاج خروس، پيچك، هفت بند و سوروف علفهاي هرز متداول در طي فصل رشد اين محصول بودند. اهميت گونه ها بسته به مرحله نمونه برداري متفاوت بود. در ابتداي فصل تاج ريزي سياه با تراكم متوسط 404.71 بوته در مترمربع و حضور در تمامي مشاهدات، 81.32% از كل جامعه علف هرز را تشكيل مي داد، اما در مرحله دوم و سوم نمونه برداري، پيچك به ترتيب با اختصاص 33.29% و 29.26% از كل جامعه علف هرز به خود گونه غالب بود. در مجموع روند تغييرات درصد تراكم نسبي براي علفهاي هرز چندساله و برگ باريك (عموما گونه هاي چهار كربنه) به سمت انتهاي فصل رشد، افزايشي و براي يكساله هاي برگ پهن، كاهشي بود. مكانهاي عمده ظهور علفهاي هرز به صورت لكه هاي بيضوي در حواشي شرقي و غربي زمين، طي فصل ثابت باقي ماند. در مجموع مي توان چنين نتيجه گرفت كه از طريق ديده باني و درك رفتار ظهور علفهاي هرز، ارايه راهكارهاي بهتر و زمانبندي شده براي مديريت آنها امكان پذير مي باشد.

 
كليد واژه: ديده باني، الگوي ظهور، پويايي مكاني، پايش زماني، سايه انداز گياهي، لكه
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 9 تیر 1391  8:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زراعت و باغبانی

 2 : پژوهشهاي زراعي ايران 1383; 2(2):135-142.
 
بررسي دانش كشاورزي زيره كاران شهرستان سبزوار و برخي عوامل موثر بر آن
 
تبرايي محسن*
 
* دانشكده كشاورزي، دانشگاه فردوسي مشهد
 
 

با هدف بررسي ميزان دانش كشاورزي زيره كاران شهرستان سبزوار، مطالعه اي بر روي 150 نفر از كشاورزان زيره كار اين شهرستان صورت گرفت. دانش كشاورزي زيره كاران در سه مرحله كاشت، داشت و برداشت، متغيرهاي وابسته اين تحقيق بوده اند و متغيرهاي مستقل عبارت بودند از: سن، تحصيلات، سابقه كار كشاورزي، ميزان بهره مندي از توصيه ها و خدمات ترويج و بعد خانوار. نتايج مطالعه نشان داد كه ميزان دانش كشاورزي اكثريت (76.1 درصد) زيره كاران مورد مطالعه در سطح متوسط يا پايين تر قرار داشت به گونه اي كه فقط 18.8 درصد از كشاورزان زيره كار از اصول و روشهاي صحيح كاشت، داشت و برداشت به ميزان زياد و خيلي زياد آگاهي داشتند. داده هاي مطالعه حاكي است، بيشترين ميزان دانش كشاورزي زيره كاران در ارتباط با اصول و روشهاي آبياري و كوددهي (64.85 درصد) و كمترين ميزان دانش كشاورزي آنها در ارتباط با رعايت نكات فني و استانداردهاي موجود در بسته بندي و آماده سازي محصول جهت انتقال به بازار (26.81 درصد) مي باشد. نتايج حاصل از محاسبه ضريب همبستگي، نشان داد كه بين سطح تحصيلات و كليه متغيرهاي وابسته، همبستگي مثبت و معني دار (در سطح 5 درصد) وجود داشته است. همچنين بين سابقه كار كشاورزي با سطح دانش كشاورزي، به جز در مورد كنترل عفهاي هرز و موارد مطرح شده در مرحله برداشت، در سطح 5 درصد همبستگي مثبت و معني داري وجود داشته است. محاسبه ضريب همبستگي بين بعد خانوار با دانش كشاورزي زيره كاران در كليه مراحل سه گانه كاشت، داشت و برداشت رابطه معني داري را نشان نداد. يافته هاي تحقيق حاكي از افزايش سطح دانش كشاورزي زيره كاران جوان نسبت به افراد مسن تر به ويژه در مرحله كاشت است. نتايج تحقيق، بيانگر نقش مثبت و موثر توصيه ها و خدمات ترويجي در ارتقا سطح دانش كشاورزي افراد مورد مطالعه به ويژه در مرحله كاشت و نيز پيشگيري و مبارزه با بيماريها بخصوص بيماريهاي قارچي است. نتايج حكايت از آن داشت كه بخش ترويج كشاورزي، نتوانسته نقش موثر و شايسته اي را در افزايش سطح دانش زيره كاران در مرحله برداشت، به ويژه رعايت اصول بهداشتي و فني در مراحل بوجاري و نگهداري در انبار و نيز رعايت استانداردهاي موجود در بسته بندي و آماده سازي محصول جهت انتقال به بازار ايفا نمايد. روش تحقيق مورد استفاده در اين پژوهش، از نوع پيمايشي بود. داده هاي مورد نياز با استفاده از پرسشنامه و بهره گيري از روش نمونه گيري تصادفي - طبقه بندي شده، جمع‌ آوري شده است. داده ها با استفاده از آمارهاي توصيفي و بهره گيري از آزمونهاي ناپارامتري و ضريب همبستگي مورد تحليل قرار گرفته است.

 
كليد واژه: زيره كاران، دانش كشاورزي، خراسان، سبزوار
 
 
 
 
جمعه 9 تیر 1391  8:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زراعت و باغبانی

 4 : پژوهشهاي زراعي ايران 1383; 2(2):151-159.
 
بررسي ويژگي هاي جوانه زني بذر گياه جارو (Kochia scoparia) در واكنش به سطوح مختلف شوري در محيط كنترل شده
 
جامي الاحمدي مجيد,كافي محمد,نصيري محلاتي مهدي
 
 
 

به منظور بررسي واكنش جوانه زني بذور گياه جارو به سطوح مختلف شوري، آزمايشي در قالب طرح كاملا تصادفي و با دو تكرار در انستيتو تحقيقات كشاورزي پايدار كوردوبا، اسپانيا،‌ انجام گرفت. تيمارهاي آزمايشي عبارت بودند از سطوح مختلف شوري معادل صفر، 5، 10، 15 و 20 دسي زيمنس بر متر كه با تركيب دو نمك NaCl و CaCl2 به نسبت 2:1 به دست آمد. صفات مورد بررسي شامل درصد جوانه زني، ميزان كل جوانه زني و سرعت جوانه زني بودند. نتايج حاصله نشان داد كه تعداد نهايي بذور جوانه زده و درصد جوانه زني با ميزان شوري محيط نسبت عكس داشتند. حدود 91% بذور در آب مقطر جوانه زدند، ولي اين ميزان در شوري 20 دسي زيمنس بر متر به حدود 36 درصد كاهش پيدا كرد. افزايش شوري تا سطح 10 دسي زيمنس بر متر، تاثير معني داري بر خصوصيات جوانه زني بذور نداشت. همچنين با افزايش شوري، مدت زمان لازم براي رسيدن به سطح 50 درصد جوانه زني، از 28 ساعت در آب مقطر به 78 ساعت در 20 دسي زيمنس بر متر، رسيد كه اين امر نشانگر به تاخيرافتادن جوانه زني توده بذور به افزايش شوري مي باشد. با توجه به كاهش خطي سرعت جوانه زني در واكنش به افزايش شوري، به نظر مي رسد كه با افزايش شوري از سطح 30 دسي زيمنس بر متر، سرعت جوانه زني بذور گياه جارو به صفر برسد و شايد بتوان اين حد را به عنوان آستانه تحمل جوانه زني گياه جارو به شوري در نظر گرفت. بر اساس نتايج به دست آمده، مشخص مي شود كه جوانه زني گياه جارو تحمل خوبي به سطوح بالاي شوري داشته و به نظر مي رسد كه مي توان با اعمال مديريت مناسب در مزرعه، استقرار مطلوبي را در شرايط وجود آب و خاك شور تضمين نمود.

 
كليد واژه: جوانه زني، شوري، گياه جارو
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 9 تیر 1391  8:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زراعت و باغبانی

 7 : پژوهشهاي زراعي ايران 1383; 2(2):182-195.
 
دوره بحراني كنترل علف هاي هرز ذرت در شرايط مشهد
 
عباسپور مجيد,رضواني مقدم پرويز
 
 
 

به منظور تعيين دوره بحراني كنترل علفهاي هرز در گياه ذرت، آزمايشي در بهار سال 78 در مزرعه تحقيقاتي دانشكده كشاورزي مشهد در قالب طرح بلوكهاي كامل تصادفي با چهار تكرار به مرحله اجرا درآمد. تيمارها در دو گروه به ترتيب: تداخل علفهاي هرز تا مرحله 4 برگي ذرت (19 روز پس از كاشت)، 7 برگي (34 روز پس از كاشت)، 11 برگي (48 روز پس از كاشت)، 13 برگي (52 روز پس از كاشت)، 17 برگي (59 روز پس از كاشت) و تداخل تمام فصل (123 روز پس از كاشت) و گروه دوم، كنترل علفهاي هرز تا مراحل فوق بود. نتايج نشان داد كه با طولاني شدن زمان تداخل علفهاي هرز، وزن خشك و سطح برگ علفهاي هرز در واحد سطح افزايش يافت، ولي تراكم علف هاي هرز با افزايش طول دوره تداخل روند كاهشي از خود نشان داد و حداقل تراكم در تيمار تداخل تمام فصل به 23 بوته در مترمربع رسيد. با گذشت فصل رشد، گونه هاي علف هرز چهار كربنه مانند تاج خروس و سوروف، بر علف هاي هرز سه كربنه غالب شدند. بطوري كه در تيمار تداخل تمام فصل، وزن خشك علف هرز تاج خروس 93% وزن خشك كل علف هاي هرز و سطح برگ تاج خروس 86% از كل سطح برگ علف هاي هرز را به خود اختصاص داد. رشد مجدد علفهاي هرز فقط در تيمار 19 روز عاري از علف هرز، قابل ملاحظه بود و باعث كاهش رشد ذرت در اين تيمار شد. عملكرد دانه در تيمارهاي 52، 59 و 123 روز عاري از علف هرز بطور معني داري بيشتر از تيمارهاي 48، 52، 59 و 123 روز تداخل علف هرز بود، ولي بين ساير تيمارها از نظر عملكرد دانه اختلاف معني داري مشاهده نشد. بر طبق معادلات سيگموييدي برازش داده شده براي هر دو گروه تيمارها، و بر حسب 10 درصد كاهش عملكرد نسبت به شاهد بدون تداخل، دوره بحراني كنترل علفهاي هرز ذرت دانه اي در شرايط آب و هوايي مشهد، بين 20 تا 56 روز پس از كاشت (4 تا 14 برگي) بدست آمد.

 
كليد واژه: دوره بحراني، علف هرز، ذرت، كاهش عملكرد
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 9 تیر 1391  8:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زراعت و باغبانی

 8 : پژوهشهاي زراعي ايران 1383; 2(2):196-207.
 
ارزيابي كارايي مصرف نور و رابطه آن با توليد ماده خشك در سه گونه ارزن
 
كامكار بهنام,كوچكي عليرضا,نصيري محلاتي مهدي,رضواني مقدم پرويز
 
 
 

به منظور ارزيابي مقدار جذب و كارايي مصرف نور در سه گونه ارزن Pennisetum glauceum, Panicum miliaceum) و Setaria italica) و رابطه آن با توليد ماده خشك، آزمايشي در قالب طرح بلوكهاي كامل تصادفي با آرايش فاكتوريل (فاكتورها شامل سه گونه ارزن و دو تاريخ كاشت 11 تيرماه و 25 تيرماه) انجام شد. براي محاسبه كسر جذب نور در هر روز، مقدار شاخص سطح برگ روزانه محاسبه شد. ضريب خاموشي نور از طريق محاسبه شيب خط رگرسيوني بين كسر جذب نور و تغييرات شاخص سطح برگ در طول فصل رشد، و كارايي مصرف نور از طريق محاسبه شيب خط رگرسيوني بين بيوماس تجمعي و مقدار تجمعي تشعشع جذب شده در طول فصل رشد برآورد شدند. ضريب خاموشي نور در ارزن معمولي، ارزن مرواريدي و گاورس زرد به ترتيب برابر 0.75، 0.66 و 0.57 و كارايي مصرف نور به ترتيب برابر 1.43، 1.83 و 1.74 گرم بر مگاژول از كل تشعشع رسيد بود. بيوماس توليد شده توسط ارزن معمولي و مرواريدي در آخر فصل رشد يكسان بود. در ارزن معمولي مقدار تشعشع جذب شده بيشتر ولي كارايي مصرف نور پايين تر بود، در حالي كه در ارزن مرواريدي مقدار جذب تشعشع كمتر ولي كارايي مصرف نور بيشتر بود. در گاورس زرد مقدار تشعشع جذب شده كمتر از دو گونه ديگر بود به نحوي كه عليرغم بالاتر بودن كارايي مصرف نور در مقايسه با ارزن مرواريدي،‌ بيوماس آن در مقايسه با اين گونه نيز كمتر بود. نتايج نشان داد كه قابليت توليد بيوماس در ارزن معمولي و مرواريدي در مقايسه با گاورس زرد بيشتر بود.

 
كليد واژه: ارزن، كارايي مصرف نور، ضريب خاموشي نور، بيوماس
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 9 تیر 1391  8:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زراعت و باغبانی

 10 : پژوهشهاي زراعي ايران 1383; 2(2):216-228.
 
ارزيابي ميزان آگاهي از دانشجويان رشته هاي كشاورزي در ايران از اصول كشاورزي پايدار
 
كوچكي عليرضا,نصيري محلاتي مهدي,عاقل حسن
 
 
 

به منظور ارزيابي اطلاعات دانشجويان كشور از اصول كشاورزي پايدار، دانشجويان سال آخر مقطع كارشناسي و نيز كارشناسي ارشد پنج رشته تحصيلي (زراعت، باغباني، گياهپزشكي، خاكشناسي و آبياري) در دانشگاههاي تهران، تبريز، شيراز، بوعلي سينا همدان، شهيد باهنر كرمان، فردوسي مشهد، آزاد اسلامي مشهد و واحد علوم و تحقيقات دانشگاه آزاد اسلامي تهران، مورد بررسي قرار گرفتند. ارزيابي از طريق پرسشنامه هايي انجام شد كه در آن با طرح 12 سوال، آگاهي دانشجويان از مفاهيم كشاورزي پايدار (8 سوال) و كاربردهاي آن (4 سوال) سنجش مي شد. به علاوه با طرح 2 سوال منابع كسب اطلاعات و نيز نظر دانشجويان در مورد اهميت آموزش كشاورزي پايدار به عنوان درس يا دروس رسمي در رشته تحصيلي آنان بررسي شد. نتايج 347 پرسشنامه پس از استخراج مورد تجزيه و تحليل و مقايسات آماري قرار گرفت. مقايسه فراواني پاسخ هاي صحيح حاكي از وجود تفاوت معني دار بين دانشگاههاي تحت بررسي بود، علاوه بر اين كليه دانشجويان تحت بررسي از مفاهيم كشاورزي پايدار در مقايسه با كاربردهاي آن آگاهي كمتري داشتند. البته در هيچيك از دانشگاههاي تحت بررسي فراواني پاسخ هاي صحيح از 50 درصد تجاوز نكرد. مقايسه بين رشته اي نشان داد كه دانشجويان رشته هاي زراعت و باغباني در مقايسه با گياهپزشكي، خاكشناسي و آبياري از سطح آگاهي بالاتري برخوردار بودند. مقطع تحصيلي تاثير معني داري بر سطح اطلاعات دانشجويان از اصول كشاورزي پايدار داشت. البته تفاوت بين رشته هاي تحصيلي در مقاطع كارشناسي و كارشناسي ارشد مشابه بود. نتايج اين نظرسنجي نشان داد كه كتابهاي غيردرسي و مطالب پراكنده درسي مهمترين منابع كسب اطلاعات از اصول كشاورزي پايداري مي باشد. 70 درصد از دانشجويان كارشناسي و 93 درصد از دانشجويان كارشناسي ارشد ضرورت گنجاندن دروس مرتبط با كشاورزي پايدار در رشته تحصيلي خود را زياد تا خيلي زياد قلمداد كردند.

 
كليد واژه: كشاورزي پايدار، سطح آگاهي، رشته تحصيلي، مقطع تحصيلي، ايران
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 9 تیر 1391  8:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زراعت و باغبانی

 1 : پژوهشهاي زراعي ايران 1383; 2(1):1-12.
 
بررسي خصوصيات مورفولوژيك،‌ عملكرد دانه و روغن كرچك در تراكم هاي مختلف گياهي و فواصل مختلف آبياري
 
رضواني مقدم پرويز,نباتي جعفر,نوروزپور قدير,محمدآبادي علي اصغر
 
 
 

با توجه به نقش روغن كرچك در صنايع مختلف و همچنين محدوديت منابع آب و اثر آن بر توليد و عملكرد روغن كرچك،‌ آزمايشي به منظور بررسي اثر فواصل آبياري و تراكم بوته در واحد سطح بر عملكرد و اجزاي عملكرد كرچك در قالب طرح كرت هاي خردشده با طرح پايه بلوك هاي كامل تصادفي انجام شد، بطوريكه در كرت هاي اصلي فواصل آبياري با چهار سطح (يك، دو، سه و چهارهفته) و در كرت هاي فرعي تراكم بوته با چهارسطح (5، 4، 3 و 2 بوته در مترمربع) با چهارتكرار قرار گرفتند. صفات مورد مطالعه عبارت بودند از: ارتفاع بوته، ارتفاع گل آذين، ارتفاع اولين گل آذين، تعداد گل آذين، تعداد شاخه هاي فرعي، تعداد كپسول در بوته، تعداد دانه در بوته، بيوماس در بوته، وزن هزار دانه، عملكرد دانه، شاخص برداشت، عملكرد روغن. نتايج حاصله نشان داد كه تيمارهاي مختلف آبياري تاثير معني داري بر كليه صفات مورد مطالعه بجز شاخص برداشت و درصد روغن داشت (P?0.01). ارتفاع بوته، وزن هزار دانه، عملكرد دانه، شاخص برداشت و درصد روغن تحت تاثير تراكم هاي مختلف بوته در واحد سطح قرار نگرفتند ولي تراكم تاثير معني داري بر روي صفات ديگر مورد مطالعه داشت. بيشترين عملكرد دانه (1.16 تن در هكتار) و عملكرد روغن كرچك (0.54 تن در هكتار) در فاصله دور يك هفته آبياري و كمترين آنها در فواصل آبياري چهار هفته مشاهده شد. در بين تيمارهاي مورد آزمايش تراكم 4 بوته در متر مربع با فاصله دور آبياري دو هفته بيشترين عملكرد دانه (1.4 تن در هكتار) و عملكرد روغن (0.69 تن در هكتار) را دارا بود.

 
كليد واژه: فواصل آبياري، تراكم بوته، عملكرد روغن، درصد روغن، كرچك
 
 
 
 
جمعه 9 تیر 1391  8:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زراعت و باغبانی

 7 : پژوهشهاي زراعي ايران 1385; 4(1):83-94.
 
بررسي اثر تراكمهاي مختلف كشت مخلوط زيره سبز و نخود با تاكيد بر كنترل علفهاي هرز
 
عباسي علي كمر رضا,حجازي اسداله,اكبري غلامعلي,كافي محمد,زند اسكندر
 
 
 

به منظور بررسي اثر تراكمهاي مختلف كشت مخلوط زيره سبز و نخود، بر شاخصهاي رشدي زيره سبز و نخود آزمايشي در سال زراعي 82-81 در مزرعه آموزشي دانشكده كشاورزي دانشگاه فردوسي واقع در 10 كيلومتري جنوب شرقي مشهد كه داراي خاك لوم رسي بود، اجرا شد. آزمايش در قالب طرح كرتهاي خرد شده نواري با چهار تكرار انجام گرفت. كرتهاي اصلي شامل دو تيمار روشهاي كنترل علفهاي هرز ( I- يك بار وجين در مرحله سبزشدن، II- بدون وجين) و كرتهاي فرعي شامل پنج تراكم مختلف نخود و زيره سبز (I- 120 بوته در مترمربع زيره سبز بدون نخود، II- 90 بوته در مترمربع زيره سبز+ 15 بوته در مترمربع نخود، III- 60 بوته در مترمربع زيره سبز+ 30 بوته در مترمربع نخود، IV- 30 بوته در مترمربع زيره سبز +45 بوته در مترمربع نخود، V- 60 بوته در مترمربع نخود بدون زيره سبز) صورت گرفت. نتايج نشان داد كه روند شاخصهاي رشدي در طول فصل رشد در هر دو گياه بين تيمارهاي يكبار كنترل علف هرز و عدم كنترل علف هرز از زمان وجين تفاوت معني داري داشتند. كاهش شاخصهاي رشدي با كاهش تراكم در هر دو گياه قابل مشاهده بود كه دليل آن احتمالا كاهش تعداد بوته در متر مربع بوده است. در زيره سبز سرعت رشد محصول و شاخص سطح سبز بين تيمارهاي 90 و 120 بوته در مترمربع زيره سبز در شرايط يكبار كنترل هرز تفاوت معني داري نشان نداد، كه اين امر را مي توان به اثرات مثبت كشت مخلوط نسبت داد. نسبت برابري زمين به عنوان مهمترين شاخص ارزيابي كشت مخلوط، نشان از برتري نسبت تراكم 90 بوته در مترمربع زيره سبز همراه با 15 بوته در مترمربع نخود داشت.

 
كليد واژه: زيره، نخود، كشت مخلوط، علفهاي هرز، تراكم، نسبت برابر زمين
 
 
 
 
جمعه 9 تیر 1391  8:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زراعت و باغبانی

 8 : پژوهشهاي زراعي ايران 1385; 4(1):95-104.
 
بررسي اثر آليلوپاتيك اندام هوايي علف هفت بند (Polygonum avicular) بر درصد سبز شدن و رشد گياهچه هاي گوجه فرنگي و ذرت
 
كازروني منفرد ابراهيم,راشدمحصل محمدحسن
 
 
 

در سالهاي اخير استفاده از اثرات آليلوپاتيك در مديريت تلفيقي نظر بسياري از متخصصين را به خود جلب كرده است. به منظور بررسي اثرات مقادير مختلف بقاياي گياه هفت بند بر درصد ظهور و رشد گياهچه گوجه فرنگي و ذرت دو آزمايش در قالب كاملا تصادفي با 4 و 5 تكرار بترتيب براي ذرت و گوجه فرنگي، در گلخانه تحقيقاتي دانشگاه فردوسي مشهد اجرا شد. بقاياي هفت بند به ميزان صفر (شاهد)، 0.33، 0.67، 1 و 1.33 درصد به خاك گلدان افزوده شد. عكس العمل درصد رويش و رشد گياهچه گونه هاي مورد آزمايش به مقادير مختلف بقاياي هفت بند متفاوت بود. افزايش بقايا درصد رويش را در گوجه فرنگي افزايش، ولي در ذرت كاهش داد. افزايش بقايا به ترتيب باعث افزايش 33.9 درصد و 39.9 درصد سطح برگ در گوجه فرنگي و ذرت شد. وزن خشك بخش هوايي نيز تحت تاثير مقدار بقايا در خاك قرار گرفت و به ترتيب به ميزان 36.5 درصد و 46.7 درصد در گوجه فرنگي و ذرت افزايش نشان داد. وزن خشك ريشه گوجه فرنگي و ذرت به ترتيب با افزايش بقايا به ميزان 67.2 درصد و 54.5 درصد افزايش نشان دادند. نتايج اين مطالعه نشان داد كه مقادير مختلف بقاياي هفت بند در خاك بر درصد رويش گوجه فرنگي اثر تحريك كننده، ولي بر درصد رويش ذرت اثر بازدارندگي داشت. همچنين بقاياي هفت بند بر رشد گياهچه هر دو گونه اثر تحريك كنندگي داشت و وزن خشك ريشه دو گونه مورد آزمايش بيشتر از اندامهاي هوايي تحت تاثير مقادير بقاياي هفت بند قرار گرفت.

 
كليد واژه: آليلوپاتي، علف هفت بند، گوجه فرنگي، ذرت، رشد گياهچه، درصد رويش
 
 
 
 
جمعه 9 تیر 1391  8:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زراعت و باغبانی

 9 : پژوهشهاي زراعي ايران 1385; 4(1):105-129.
 
ارزيابي تنوع گونه اي، كاركردي و ساختار جوامع علفهاي هرز مزارع گندم و چغندر قند استانهاي مختلف كشور
 
كوچكي عليرضا,نصيري محلاتي مهدي,تبريزي ليلي,عزيزي گلثومه,جهان محسن
 
 
 

به منظور ارزيابي تنوع گونه اي، كاركردي و ساختار جوامع علفهاي هرز مزارع گندم و چغندرقند استانهاي مختلف كشور، مطالعه اي با استفاده از داده هاي حاصل از پرسشنامه گزارش نهايي طرح مبارزه با علفهاي هرز مزارع گندم و چغندرقند استانهاي مختلف كشور و نيز آمار و اطلاعات منتشر شده سازمان حفظ نباتات وزارت جهاد كشاورزي انجام شد. نتايج نشان داد كه گونه هاي علفهاي هرز موجود در مزارع گندم و چغندرقند استانهاي مختلف كشور به ترتيب 72 و 52 گونه مي باشند. در مزارع گندم، دو خانواده گندميان و كاسني به ترتيب متنوع ترين خانواده علفهاي هرز تك لپه و دولپه بودند. متنوع ترين خانواده علفهاي هرز دو لپه و تك لپه در مزارع چغندرقند، به ترتيب خانواده شب بوييان و گندميان بودند. از نظر گروه هاي كاركردي علفهاي هرز در مزارع گندم، در سطح تشابه 75 درصد، استانهاي كشور در سه كلاستر مجزا قرار گرفتند. در بين كليه استانهاي كشور، استان تهران و آذربايجان شرقي بالاترين درصد تشابه (71 درصد) را از نظر تنوع گونه اي علفهاي هرز مزارع گندم دارا بودند. از نظر گروه هاي كاركردي علفهاي هرز در مزارع چغندرقند نيز استانهاي كشور در سطح تشابه 75 درصد در سه كلاستر مجزا قرار گرفتند. در بين استانهاي كشور، از نظر تنوع گونه اي علفهاي هرز مزارع چغندرقند، استانهاي همدان و كهكيلويه و بويراحمد، بالاترين درصد تشابه (71 درصد) را نشان دادند و كمترين درصد تشابه بين استانهاي ايلام- اردبيل و خوزستان- اردبيل مشاهده شد.

 
كليد واژه: تنوع گونه اي، تنوع كاركردي، علفهاي هرز، گندم، چغندرقند، شاخص تشابه
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 9 تیر 1391  8:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زراعت و باغبانی

 12 : پژوهشهاي زراعي ايران 1385; 4(1):155-168.
 
تحمل به يخبندان ژنوتيپ هاي اميدبخش گندم به روش يخبندان طوقه (Crown freezing)
 
ناظري سيدمحمود,تابعي سيدمحمد,كوهستاني بهمن,احمدي علي
 
 
 

استفاده از ژنوتيپ هاي متحمل به تنشهاي محيطي يكي از راهكارهاي اجرايي سيستم كشاورزي پايدار مي باشد. از آنجايي كه زمستان مناسب براي بررسي و انتخاب ژنوتيپ هاي مقاوم به سرما و يخبندان از هر 10 سال فقط يكبار احتمال وقوع دارد، بنابراين اتكا به روشهاي آزمايشگاهي توام با يادداشت برداريهاي مزرعه اي، راهي مناسب براي انتخاب مواد جهت تحمل به سرما و يخبندان است. اين بررسي در همين راستا در سال 81-1380 در ايستگاه تحقيقات كشاورزي طرق مشهد در قالب طرح بلوك هاي كامل تصادفي با 3 تكرار انجام شد. 20 تيمار موجود، ژنوتيپ هاي اميد بخش آزمايش يكنواخت سراسري گندم مناطق سرد بودند كه از بين آن ها ژنوتيپ هايي جهت مناطق سرد كشور معرفي خواهند شد. با استفاده از روش يخبندان طوقه ژنوتيپ هاي مورد بررسي تا 20- درجه سانتي گراد در شرايط كنترل شده، مورد تيمار قرار گرفتند، و پس از آن درصد بقا پس از يخبندان محاسبه شد. نتايج نشان داد كه ژنوتيپ شماره 9 بالاترين درصد بقا پس از يخبندان (98.33%) و ژنوتيپ شماره 7 كمترين درصد بقا پس از يخبندان (66.67%) را دارا بودند. ژنوتيپ شماره 9 كمترين ميزان رطوبت طوقه و ژنوتيپ شماره 7 داراي ميزان رطوبت طوقه غير معني دار با ژنوتيپ هاي برتر از نظر اين صفت بودند. همبستگي بسيار قوي و منفي (r=-0.701) بين درصد بقا پس از يخبندان و ميزان رطوبت طوقه وجود داشت. از ديگر صفاتي كه رابطه معني دار با درصد بقا پس از يخبندان داشت، مرحله رشد آغازه هاي سنبله (r=-0.619) بود. همبستگي معني داري بين درصد بقا پس از يخبندان و تعداد روز تا ظهور سنبله (r=-0.207) و تعداد روز تا رسيدگي فيزيولوژيك (r=-0.208) وجود نداشت. درصد بقا پس از يخبندان با ميانگين يادداشت برداري هاي مزرعه اي تحمل به سرما در 5 ايستگاه منطقه سرد كشور، رابطه مثبت و معني داري (r=-0.416) داشت، بنابراين مي توان نتيجه گرفت كه روش يخبندان طوقه و متعاقب آن محاسبه درصد بقا پس از يخبندان روشي مطمئن براي برآورد تحمل به سرما و يخبندان ژنوتيپ هاي گندم در شرايط طبيعي مي باشد.

 
كليد واژه: آغازه هاي سنبله، بقا پس از يخبندان، تحمل سرما، رسيدگي فيزيولوژيك، ظهور سنبله، يخبندان طوقه
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 9 تیر 1391  8:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زراعت و باغبانی

 13 : پژوهشهاي زراعي ايران 1385; 4(1):169-182.
 
آناليز شاخص هاي اگروكليماتيك ايران در شرايط تغيير اقليم
 
نصيري محلاتي مهدي,كوچكي عليرضا
 
 
 

در شرايط تغيير اقليم، شاخص هاي اقليمي كشاورزي دستخوش تغيير شده و با ارزيابي تغيير اين شاخص ها امكان بررسي واكنش گياهان زراعي به شرايط اقليمي آينده ميسر خواهد شد. به نظر مي رسد تجزيه به مولفه هاي اصلي و آناليز كلاستر تكنيك هاي مناسبي براي آناليز شاخص هاي اقليمي كشاورزي در مقياس منطقه اي و تعيين شباهت ايستگاههاي تحت بررسي و گروهبندي آنها از نظر تشابه خصوصيات اگروكليماتيك مي باشند. از اين رو بمنظور آناليز شاخص هاي اقليمي كشاورزي در مقياس منطقه اي و تعيين شباهت 36 ايستگاه كشور و گروهبندي آنها از نظر تشابه خصوصيات اگروكليماتيك تحت شرايط آينده اقليمي 55 شاخص اگروكليماتيك در شرايط فعلي و براي سالهاي 2025 و 2050 محاسبه شده و در ادامه جهت ارزيابي ايستگاههاي مختلف كشور از تكنيك تجزيه به مولفه هاي اصلي استفاده شد. سپس بمنظور تعيين شباهت ايستگاههاي تحت بررسي و گروهبندي آنها از نظر تشابه خصوصيات اگروكليماتيك از آناليز كلاستر استفاده شد. با اجراي تكنيك تجربه به مولفه هاي اصلي، 5 مولفه اصلي اول كه شامل 1) مجموعه اطلاعات درجه حرارت، 2) مجموعه اطلاعات بارندگي، حداقل درجه حرارت در زمستان، 3) حداكثر درجه حرارت در زمستان، 4) بارندگي زمستان،‌ حداكثر درجه حرارت در بهار، تابستان و پاييز و 5) درجه روزهاي رشد در بهار و زمستان، بارندگي تابستان، بودند حدود 97 درصد واريانس كل را توصيف كردند. همچنين بر اساس نتايج آناليز كلاستر، در شرايط اقليمي فعلي شهرستانهاي تحت بررسي از نظر تشابه شاخص هاي اقليمي كشاورزي در 10 ناحيه قرار گرفتند. در حاليكه در شرايط تغيير اقليم، شهرستانهاي تحت بررسي براي سال 2025 در هشت گروه و براي سال 2050 در هفت ناحيه قرار گرفتند. بر اساس اين نتايج در شرايط آينده اقليمي كشور تشابه بين مناطق از نظر شاخص هاي اقليمي كشاورزي افزايش يافته و تنوع اقليمي كشاورزي كشور در مقايسه با شرايط فعلي كاهش خواهد يافت.

 
كليد واژه: تغيير اقليم،‌ تنوع اقليمي كشاورزي، تجزيه كلاستر، ناحيه بندي اقليمي كشاورزي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 9 تیر 1391  8:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زراعت و باغبانی

 1 : پژوهشهاي زراعي ايران 1384; 3(1):1-14.
 
ارزيابي روابط کمي بين عملکرد و مصرف عناصر غذايي در زعفران: مطالعه در مزارع کشاورزان (On-farm)
 
بهداني محمدعلي,كوچكي عليرضا,نصيري محلاتي مهدي,رضواني مقدم پرويز
 
 
 

به منظور ارزيابي و کمي کردن روابط بين مصرف عناصر غذايي و عملکرد زعفران در پهنه اقليمي مرکز و جنوب خراسان، مطالعه اي در چهار شهر بيرجند، گناباد، قاين و تربت حيدريه که مهمترين مناطق توليد زعفران در ايران هستند انجام شد و 160 مزرعه زعفران يک ساله تا پنج ساله طي دو سال زراعي 1381 و 1382 مورد بررسي قرار گرفت. توابع برازش داده شده بين عملکرد و ميزان مصرف کود دامي بيانگر خطي مثبتي بين آنها بوده و شيب منحني افزايش عملکرد نسبت به مصرف کود دامي در بيرجند بيشتر از ساير شهرها بود. الگوي تغييرات مصرف کود نيتروژن و فسفر با شروع دوره گلدهي درچهار شهر مورد بررسي به صورت تابع خطي ولي با شيب منفي بود در حاليکه بين مصرف کود نيتروژن و فسفر و طول دوره گلدهي در تمامي مناطق مورد بررسي نوعي ارتباط خطي با شيب مثبت وجود داشت که در اين حالت نيز شيب منحني در بيرجند اندکي بيشتر از ساير مناطق بود. بررسي ارتباط بين مصرف کود و عملکرد در مزارع با سنين مختلف بيانگر بيشتر بودن ميزان عملکرد مزارع در تربت حيدريه بود. به نظر مي رسد عملکرد بيشتر مزراع زعفران در شهرستان تربت حيدريه ارتباط نزديکي با فراهمي بيشتر عناصر غذايي مورد نياز گياه در اثر کاربرد بيشتر کود دامي در اين منطقه داشته باشد، زيرا آزاد شدن تدريجي عناصر غذايي از کود دامي علاوه بر تامين نيازهاي غذايي گياه در دراز مدت موجب بهبود بافت و ساختمان خاک نيز مي شود. برازش رگرسيون گام به گام بين عملکرد و مصرف کودها نشان داد که 67 درصد تغييرات عملکرد زعفران در منطقه مربوط به مصرف کودهاي دامي و فسفر مي باشد.

 
كليد واژه: زعفران، عناصر غذايي، کود آلي، عملکرد
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 9 تیر 1391  8:26 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها