پاسخ به:بانک مقالات زراعت و باغبانی
به منظور بررسي تاثير مقادير مختلف نيتروژن، آهن و روي بر شاخص هاي فيزيولوژيكي و عملکرد ذرت علوفه اي رقم سينگل كراس 704، آزمايشي در سال 1382 در مزرعه مركز تحقيقات جهاد كشاورزي استان مركزي به صورت طرح كرت هاي خرد شده در قالب بلوكهاي كامل تصادفي با دوازده تيمار در چهار تكرار انجام گرديد. تيمارها شامل سه سطح نيتروژن، 150، 225 و 300 كيلوگرم در هكتار نيتروژن خالص به عنوان فاكتور اصلي و کود عناصر کم مصرف در چهار سطح شامل شاهد (بدون کود کم مصرف)، سولفات آهن 4 كيلوگرم در هكتار، سولفات روي 45 كيلوگرم در هكتار، سولفات آهن 4 کيلوگرم در هکتار به اضافه سولفات روي 45 کيلوگرم در هکتار به عنوان فاكتور فرعي در نظر گرفته شد. شاخص هاي فيزيولوژيك مانند شاخص سطح برگ، سرعت رشد گياه، سرعت رشد نسبي و جذب خالص تحت تاثير كود نيتروژن قرار گرفتند. افزايش كود نيتروژن از 150 به 225 و 300 كيلوگرم در هكتار شاخص سطح برگ، سرعت رشد گياه و تجمع ماده خشك را از 38 روز پس از كاشت افزايش داد كه اين افزايش پس از رشد زايشي معني دار بود. روند تغييرات شاخص سطح برگ نشان داد كه حداكثر شاخص سطح برگ طي فصل رشد معادل 7/5 در بيشترين مقدار كود نيتروژن (300 كيلوگرم در هكتار نيتروژن خالص)، با دريافت 1100 درجه روز رشد در ده روز بعد از ظهورگل تاجي حاصل شد همچنين روند تغييرات کل ماده خشك نشان داد كه حداكثر تجمع ماده خشك معادل 1600 گرم در مترمربع با دريافت 1150 درجه روز رشد چهارده روز بعد از ظهور ابريشم مربوط به سطح 300 كيلوگرم در هكتار نيتروژن خالص بود. در بين شاخص هاي فيزيولوژيکي ، سرعت جذب خالص کمتر تحت تاثير کود نيتروژن قرار گرفت. منحني سرعت جذب خالص در طول فصل رشد روند نزولي داشت.نتايج آزمايش نشان داد كه با اضافه نمودن كودهاي عناصر کم مصرف بخصوص روي، شاخص سطح برگ، سرعت رشد گياه و تجمع ماده خشك بطور غير معني داري افزايش يافت. بيشترين شاخص سطح برگ معادل 2/5 و 4/5 ،سرعت رشد محصول معادل 52 و 30/55 گرم در مترمربع به ازاي درجه روز و تجمع ماده خشك معادل 1575 و 1480 گرم در مترمربع به ترتيب مربوط به استفاده سولفات روي و تركيب سولفات آهن و سولفات روي بود. در بين سطوح ازت و عناصر کم مصرف بيشترين عملکرد علوفه معادل 86/84 و 65/79 تن در هکتار بترتيب با کاربرد 300 کيلوگرم نيتروژن و 45 کيلوگرم سولفات روي در هکتار بدست آمد. بيشترين عملكرد علوفه معادل 66/88 تن در هکتار با استفاده 300 كيلوگرم نيتروژن خالص در هكتار باضافه 45 كيلوگرم سولفات روي در هكتار بدست آمد. با توجه به اهميت شاخص سطح برگ و سرعت رشد گياه در افزايش عملکرد علوفه مي توان نتيجه گرفت که بخش عمده اي از افزايش عملکرد علوفه در نتيجه افزايش کود نيتروژن و عناصر کم مصرف مربوط به بهبود شاخص هاي فيزيولوژيک است.
نسخه قابل چاپ
به منظور بررسي اثر كودهاي مختلف آلي و معدني و نيز تاثير عصاره آنها بر سلامت گياه، عملكرد كل و عملكرد قابل عرضه به بازار پس از شش هفته نگهداري گوجه فرنگي در انبار، آزمايشي در مزرعه تحقيقاتي آموزشكده كشاورزي شيروان در سال 1384 انجام گرفت. تيمارهاي آزمايش شامل كودهاي مختلف (گاوي، گوسفندي، مرغي، كمپوست خانگي و كود شيميايي) و محلول پاشي عصاره كودهاي آلي (گاوي، مرغي، كمپوست گياهي و كمپوست خانگي) بودند. نتايج آزمايش نشان داد كه اثر نوع كود بر عملكرد و نيز عملكرد قابل عرضه به بازار پس از خروج از انبار معني دار بود. كودهاي مرغي، گاوي و كمپوست خانگي عملكرد را در مقايسه با شاهد و كود شيميايي افزايش دادند، اما كود مرغي عملكرد قابل عرضه به بازار را افزايش و كود شيميايي آن را كاهش داد. اثر محلولپاشي با عصاره هاي كودهاي آلي بر سلامت و حفاظت گياهان و عملكرد محصول معني دار نبود. كودهاي آلي همچنين باعث زودرسي و باردهي زودهنگام تر نسبت به كود شيميايي شدند، به طوري كه عملكرد در تيمارهاي كود آلي در چين هاي اول و دوم بيشتر از چين آخر افزايش (نسبت به شاهد) نشان داد. از طرف ديگر كود شيميايي درصد ميوه هاي آلوده و ناسالم را در چين اول و همچنين در توليد كل افزايش داد.
منظور بررسي تاثير سطوح مختلف شوري و فسفر بر عملكرد گياه شبدر برسيم، آزمايشي با 4 سطح شوري (شامل S3=6, S2=2, S1=0.12 و S4=10 دسي زيمنس بر متر) و 2 سطح فسفر قابل جذب (شامل P1=10 و P2=30 ميلي گرم در كيلوگرم) در 4 تكرار در شرايط گلخانه اي در قالب طرح بلوكهاي كامل تصادفي و به صورت فاكتوريل اجرا گرديد. سطوح شوري به صورت تركيبي از نمكهاي كلريدسديم، كلريدمنيزيم، سولفات سديم و سولفات منيزيم به ترتيب با نسبت وزني 1:1:1:2 تهيه گرديد. فاكتور فسفر از منبع KH2PO4 تامين گرديد. صفات اندازه گيري شده شامل: شاخصهاي رشد گياه (سطح برگ، ارتفاع گياه و قطر ساقه) در سه مرحله ي زماني، وزن خشك اندام هوايي، وزن خشك ريشه گياه، طول كل ريشه، نسبت وزن خشك ريشه به وزن خشك اندام هوايي، عناصر غذايي جذب شده (N، P، K و Na) در اندام هوايي گياه و نسبت پتاسيم به سديم اندام هوايي بود. اعمال فاكتور شوري بصورت آبياري با آب شور با EC هاي مذكور صورت گرفت. بطور كلي، صفات اندازه گيري شده با افزايش شوري كاهش معني داري نشان دادند در حاليكه افزايش فسفر سبب افزايش معني دار شاخص هاي رشد شبدر برسيم شد. در سطوح شوري بالا، مصرف فسفر عملكرد گياه برسيم را بهبود بخشيد. بدين ترتيب به نظر مي رسد كه در زمين هاي شور كه امكان آبشويي و اصلاح وجود نداشته باشد استفاده از كودهاي فسفره در افزايش عملكرد گياه شبدر برسيم مفيد واقع مي گردد.
به منظور مطالعه اثر کودهاي بيولوژيکي بر ويژگيهاي رشد، عملکرد و خصوصيات کيفي گياه دارويي زوفا (Hyssopus officinalis) آزمايشي در دو سال زراعي 85-1384 و 86-1385 در قالب طرح بلوک هاي کامل تصادفي با 3 تکرار در مزرعه تحقيقاتي دانشكده كشاورزي دانشگاه فردوسي مشهد اجرا شد. تيمارهاي آزمايشي شامل انواع کود بيولوژيک رايج، از جمله کودهاي حاوي باکتري هاي تثبيت کننده نيتروژن مانند نيتروكسين (حاوي غلظت هاي مختلف از باکتري هاي(Azospirillum/ Azotobacter ، سوپرنيترو پلاس (حاوي باكتريهاي Azospirillum، کنترل کننده عوامل بيماري زاي خاکزي Bacillus subtilis و باکتري محرک رشد (Pseudomonas fluorescens)، مايه تلقيح حاوي باكتري حل کننده فسفات هاي نامحلول (Pseudomonas fluorescens) و قارچ ميکوريزا (Glomus intraradices) به تنهايي و يا ترکيبي از نيتروكسين، intraradices G. و fluorescens P. و همچنين intraradices G. و fluorescens P. و تيمار شاهد كه تنها در بستر كشت از كود دامي استفاده شده بود، در نظر گرفته شدند. نتايج حاکي از آن بود که در طي دو سال آزمايش کاربرد کودهاي بيولوژيک منجر به افزايش ارتفاع و قطر بوته، وزن تر و خشک بوته و عملکرد اسانس نسبت به شاهد گرديدند و در اين ميان کود سوپرنيترو پلاس و پس از آن تيمارهاي تلفيقي از ميکروارگانيزمها (مايکوريزا و سودوموناس فلورسنت) بيشترين تاثير را در افزايش صفات مورد مطالعه داشتند. همچنين در سال دوم، ويژگيهاي مورفولوژيک و وزن تر و خشک اندامهاي هوايي در مقايسه با سال اول مقادير بيشتري دارا بودند. در سال دوم و در مقايسه دو چين نيز مشخص شدکه کودهاي بيولوژيک سبب افزايش ويژگيهاي رشدي، وزن تر و خشک، ميزان و عملکرد اسانس نسبت به شاهد گرديدند و اين صفات در چين اول ميزان بيشتري نسبت به چين دوم داشتند. در مجموع نتايج اين مطالعه نشان داد که کاربرد کودهاي بيولوژيک نقش مفيد و موثري در بهبود ويژگيهاي رشد، عملکرد اندامهاي هوايي و خصوصيات کيفي گياه دارويي زوفا دارد.
تاثير تغيير اقليم بر عملکرد گندم آبي کشور با استفاده از يک مدل شبيه سازي رشد و بر اساس سناريوهايي مختلف تغيير اقليم مورد بررسي قرار گرفت. گرديد. به اين منظور مدل SUCROS که براي محاسبه اثر افزايش غلظت CO2 بر پارامترهاي فتوسنتزي اصلاح شده بود واسنجي و توسط داده هاي مزرعه اي مربوط به مناطق مختلف کشور تعيين اعتبار شد. جهت ارزيابي اثر متقابل افزابش غلظت CO2 و افزايش درجه حرارت، عملکرد گندم در سه غلظت 350 (فعلي)، 550 و) 700ppm دو برابر) در ترکيب با افزايش ميانگين دماي روزانه به ميزان صفر، 1، 2، 3 و 4 درجه سانتي گراد شبيه سازي شد. بعلاوه شرايط اقليمي سال 2050 ميلادي (1430 خورشيدي) بر پايه سناريوي مجمع بين دول تغيير اقليم براي سال هدف (غلظت معادل (520ppm بوسيله دو مدل گردش عمومي GISS و GFDL پيش بيني گرديد. براي اجراي مدلهاي گردش عمومي از داده هاي دراز مدت (40 ساله) 25 ايستگاه کشور که از مناطق مختلف توليد گندم آبي انتخاب شده بودند استفاده شد. پيش بيني مدلهاي گردش عمومي بعد از تغيير مقياس آماري و بازسازي داده هاي روزانه بعنوان ورودي مدل بکار گرفته شد و عملکرد گندم آبي در مناطق مختلف کشور در شرايط اقليمي سال هدف بدون افزايش غلظت CO2 و با افزايش آن مورد بررسي قرار گرفت. در ادامه راهکارهاي سازگاري گندم به تغيير اقليم و تاثير آنها بر بهبود عملکرد نيز ارزيابي گرديد. نتايج نشان داد که ميانگين افزايش درجه حرارت سالانه در مناطق مختلف کشور عليرغم اختلافات بين دو مدل گردش عمومي در محدوه 5/3 تا 4/4 درجه سانتي گراد قرار داشته و شدت افزايش دما از غرب به شرق و از شمال به جنوب کشور افزايش مي يابد. اين الگوي گرمايش باعث خواهد شد تا فراواني درجه حرارت هاي بالا تر از 30 درجه سانتي گراد در مرحله گلدهي و گرده افشاني گندم در اغلب مناطق توليد گندم کشور در مقايسه با شرايط فعلي بطور قابل ملاحظه اي افزايش يابد. تاثير افزايش غلظت CO2 بدون گرمايش بر عملکرد گندم مثبت بود در حاليکه با افزايش ميانگين روزانه اثرات غلظت CO2 شد بطوريکه بر اساس نتايج شبيه سازي با افزايش ميانگين دماي روزانه به ميزان 3 درجه سانتي گراد يا بيشتر عملکرد گندم حتي با افزايش غلظت CO2 نيز کاهش يافت. پيش بيني عملکرد براي سال 2050 ميلادي نيز نشان داد که اگرچه غلظت CO2 تاثير منفي افزايش درجه حرارت را تا حدودي تعديل مي کند ولي در شرايط اقليمي سال هدف عملکرد گندم آبي در مناطق مختلف توليد در محدوده اي بين 14 تا 21 درصد کاهش خواهد يافت. ارزيابي روش هاي سازگاري به شرايط اقليمي آينده نشان داد که تغيير تاريخ کاشت و اصلاح ارقامي از گندم با دامنه مقاومت بالاتر به گرما در مرحله گلدهي تاثير چشمگيري در بهبود عملکرد خواهند داشت. بر اساس نتايج شبيه سازي با افزايش آستانه مقاومت گندم به درجه حرارت بالا در زمان گلدهي به ميزان 2 تا 4 درجه سانتي گراد، از کاهش عملکرد گندم در شرايط اقليمي سال هدف بطور قابل ملاحظه اي کاسته خواهد شد.
شوري از عمده ترين موانع توليد غلات است. به منظور ارزيابي تاثير شوري بر صفات گياهچه هاي حاصل از گياهاني كه در شرايط شور رشد كرده بودند، آزمايشي با چهار رقم گندم متحمل به شوري تحت تاثير چهار تيمار (0،60،120 و 180 ميلي مولار نمك سديم كلرايد) با سه تكرار اجرا گرديد. بذور حاصل از اين گياهان جمع آوري و تحت آزمون جوانه زني با آب مقطر قرار گرفتند. آزمايش بصورت فاکتوريل در قالب طرح کاملا تصادفي با سه تکرار اجرا شد و درصد جوانه زني، بنيه بذور (ويگور)، طول ريشه چه (RL) و ساقه چه (ShL)، وزن ريشه چه (RW) و ساقه چه (ShW) اندازه گيري شد. نتايج نشان داد كه شرايط شوري حاكم بر گياهان مادري، تاثير معني داري بر صفات بنيه بذور، طول ريشه چه، نسبت طول ريشه چه به طول ساقه چه(R:Sh) ، وزن ريشه چه، وزن ساقه چه و بيوماس كل (bio) ارقام داشته است ولي اين اجزاء به طور يكسان تحت تاثير تنش شوري قرار نگرفتند. طول ريشه چه، وزن ريشه چه و ساقه چه و بيوماس ارقام در تيمارهاي شوري افزايش يافت که به واسطه جذب آب در اثر کاهش پتانسيل اسمزي بذور است. طول ريشه چه و درصد جوانه زني کمترين تفاوت را بين ارقام در سطوح مختلف شوري داشت که نشان دهنده حساسيت کم اين صفات به تنش شوري است هر چند اين تغييرات مشابه نبود که به دليل تفاوتهاي ژنتيکي ارقام است.
به منظور بررسي اثرات شوري بر برخي صفات مورفوفيزيولوژيک گندم، تحقيقي با چهار رقم (کارچيا، شعله، سرخ تخم و روشن) و يک لاين (22-66-1) گندم به صورت آزمايش فاکتوريل در قالب طرح کاملا تصادفي با سه تکرار در چهار سطح شوري (0، 60، 120 و 180 ميلي مول سديم کلرايد) انجام گرفت. در طول آزمايش سطح برگ فعال گياهان در چهار مرحله اندازه گيري شد در مرحله بوتينگ محتواي کلروفيل نسبي برگهاي چهار سن مختلف به روش SPAD meter تعيين و در مرحله گرده افشاني نمونه برداري از برگها جهت اندازه گيري ميزان يون هاي سديم و پتاسيم صورت گرفت. در پايان مرحله رسيدگي طول ساقه و ماده خشک گياهان نيز مورد ارزيابي قرار گرفت. نتايج نشان داد که افزايش سطح شوري بدون توجه به نوع رقم باعث کاهش سطح برگ فعال گياهي، ماده خشک کل و طول ساقه گياهان گرديد. تنش شوري همچنين افزايش محتواي کلروفيل نسبي قرائت شده توسط دستگاه را در پي داشت. ميزان سديم برگها نيز با افزايش سطح شوري افزايش و به تبع آن يون پتاسيم برگها کاهش يافت. با افزايش سن برگ، ميزان سديم افزايش و يون پتاسيم کاهش يافت. از محل گره ساقه گياهان دفع نمک مشاهده شد که در لاين 22-66-1 بصورت لکه هاي پراکنده در سطح برگ بود.
به منظور بررسي اثرات رقابتي تاج خروس و سورگوم دانه اي در سطوح مختلف تراكم گياهي، آزمايشي در سال 1384 در مزرعه تحقيقاتي مركز تحقيقات كشاورزي و منابع طبيعي مشهد به اجرا در آمد. آزمايش بر اساس سريهاي افزايشي (مدل واكنش) بصورت فاكتوريل در قالب بلوكهاي كامل تصادفي با سه تكرار اجرا شد. آزمايش داراي دو عامل شامل تراكم تاج خروس در چهار سطح (0 ،2 ، 8 و 16 بوته در مترمربع) و تراكم سورگوم در سه سطح (10 ، 15 و 30 بوته در مترمربع) بود. بررسي ها نشان داد كه تراكم سورگوم و تاج خروس بر بيوماس و توليد بذر تاج خروس اثر معني دار (p<0.01) داشت. بيشترين ميزان بيوماس تاج خروس در واحد سطح و در تك بوته تاج خروس در تراكم پايين سورگوم مشاهده شد و با افزايش تراكم سورگوم روند كاهشي داشت. حداكثر توليد بذر در واحد سطح و در تك بوته تاج خروس نيز در تراكم پايين سورگوم كه تاج خروس داراي حداكثر بيوماس بود مشاهده شد. يك رابطه آلومتري ساده نشان داد كه حداقل بيوماس لازم براي توليد بذر در تاج خروس 88/3 گرم در بوته مي باشد.
اثرات دگرآسيبي جو در شرايط گلخانه اي و آزمايشگاهي در دانشکده کشاورزي دانشگاه فردوسي در سال 1385 بررسي گرديد. هدف از مرحله گلخانه اي اثر اختلاط کاه و ريشه جوبا بستر کشت بر جوانه زني، رشد و عملکرد ذرت، چغندرقند و آفتابگردان بود که در قالب طرح بلوکهاي کامل تصادفي با تيمار کاه جو در 4 سطح 0 ،200 ،400 ،600 گرم در مترمربع و تيمار ريشه با دو سطح 0 و 50 گرم در مترمربع اجرا گرديد. مرحله آزمايشگاهي در ژرميناتور با هدف مطالعه تاثير غلظت هاي مختلف عصاره آبي کاه جو بر جوانه زني و رشد گياهچه ذرت، چغندر قند و آفتابگردان اجرا گرديد. براي تيمار عصاره 4 سطح 100%، 50%،33 % و 0% (شاهد) نسبت به عصاره اصلي در نظر گرفته شد. آزمايش گلخانه اي نشان داد که سطح برگ ذرت در تيمار شاهد افزايش معني داري نسبت به ساير سطوح تيمار کاه و ريشه دارد اما اختلاف بين ساير سطوح تيمار کاه و ريشه معني دار نبود. وزن خشک ساقه ذرت و وزن بذر در بوته در تيمار 50 گرم ريشه در مترمربع افزايش معني داري در مقايسه با شاهد داشت. اين عکس العمل مثبت به تيمار 50 گرم ريشه در مترمربع در چغندرقند بصورت افزايش وزن برگ و وزن غده ظاهر گرديد. تيمار 50 گرم ريشه در مترمربع باعث افزايش وزن برگ، وزن ساقه، ارتفاع بوته، شعاع طبق، وزن طبق و وزن بذر در گياه آفتابگردان گرديد. جوانه زني در سه گونه آزمايش شده در اثر افزايش سطح تيمار کاه کاهش يافت. ولي در تيمار کاه و ريشه بيشترين جوانه زني مربوط به سطوح صفر (کاه) و 50 (ريشه) بود. در آزمايشگاه بيشترين عکس العمل جوانه زني به عصاره آبي کاه جو مربوط به ذرت بود و با افزايش غلطت عصاره وزن ريشه چه آن بطور معني داري کاهش يافت. آفتابگردان در غلظت 100% عصاره کمترين وزن ريشه چه و در شاهد بيشترين وزن را داشت. ولي در اين گونه تفاوت معني داري بين غلظت هاي 100% و 50% مشاهده نگرديد.
عملکرد ارقام کلزا در پاسخ به محدوديت تامين نياز آبي در دو سال زراعي 84-83 و 85-84 مورد بررسي قرار گرفت. به اين منظور آزمايشي در قالب طرح کرت هاي خرد شده بر پايه بلوک هاي کامل تصادفي و در 3 تکرار به اجرا درآمد که در آن چهار سطح تامين نياز آبي شامل 100 (شاهد) 80، 65 و 50 درصد نياز آبي کلزا در شرايط مشهد در کرت هاي اصلي و چهار رقم کلزا (شامل زرفام، اکاپي، اس.ال.ام 046 وليکورد) در کرت هاي فرعي قرار گرفتند. در هر دو سال آزمايش واکنش عملکرد ارقام تحت بررسي به محدوديت تامين آب (تنش خشکي) مشابه بود. عملکرد همه ارقام با تامين 80 درصد نياز آبي گياه در هر دو سال در مقايسه با تيمار شاهد تفاوت معني داري نداشت. تامين 65 درصد نياز آبي عملکرد دانه را تنها در سال اول بطور معني داري کاهش داد، در حالي که کاهش عملکرد دانه با تامين 50 درصد نياز آبي در هر دو سال معني دار بود. بالاترين کارآيي مصرف نور در ارقام زرفام، اکاپي، اس. ال. ام 046 و ليکورد به ترتيب با تامين 100 ،50 ،50 و 65 درصد نياز آبي بدست آمد. بخشي از اين تفاوت در اثر اختلاف شاخص سطح برگ ارقام بود. بيشترين شاخص سطح برگ در تيمار شاهد و کمترين مقدار آن در تيمار تنش شديد مشاهده شد. شاخص برداشت صرفا در تيمار تنش شديد (50 درصد تامين نياز آبي) کاهش معني داري يافت. ارقام مختلف کلزا از نظر شاخص سطح برگ و کارآيي مصرف نور در شرايط تنش خشکي رفتار متفاوتي داشتند. کارآيي مصرف نور در سطوح مختلف خشکي بين 95/0 و 6/2 گرم بر مگاژول در تيمارهاي تنش متغير بود و مقادير کارآيي مصرف نور در همه تيمارها تابعي از شاخص سطح برگ نبود. عواملي مانند کارآيي فتوسنتز و شاخص برداشت نيز در عملکرد ارقام کلزا سهم قابل توجهي دارند.
به منظور بررسي خصوصيات فنولوژيك و مورفولوژيك ژنوتيپ هاي نخود (Cicer arietinum L.) متحمل به سرما، آزمايشي در سال زراعي 1384-1383 در مزرعه تحقيقاتي دانشكده كشاورزي دانشگاه فردوسي مشهد، به اجرا درآمد. در اين آزمايش، 152 ژنوتيپ نخود متحمل به سرما به همراه چهار شاهد شامل كرج 31-60-12، ILC482،ILC3279 و FLIP84-48C، در قالب آزمون مقدماتي ارزيابي عملكرد (آگمنت) در كشت پاييزه (17 مهر)، مورد ارزيابي قرار گرفتند. بر اساس نتايج، تنوع قابل ملاحظه اي در ميان ژنوتيپ ها از نظر صفات اندازه گيري شده شامل خصوصيات فنولوژيك (تعداد روزهاي كاشت تا سبز شدن، سبز شدن تا گلدهي و گلدهي تا رسيدگي) و مورفولوژيك (ارتفاع بوته، تعداد شاخه در بوته و مجموع طول شاخه ها در بوته) وجود داشت به طوري كه تفاوت موجود در ميان ژنوتيپ ها و نيز تفاوت ميان ژنوتيپ ها با شاهدهاي آزمايش در تمام موارد، معني دار بود (05/p?0). دوره رشد رويشي 84 درصد از ژنوتيپ ها بيش از 165 روز و دوره رشد زايشي در 87 درصد از آنها، بيش از 29 روز بود. همچنين 86 درصد از ژنوتيپ ها ارتفاعي بيش از 30 سانتي متر داشتند و مجموع طول شاخه در بوته در 82 درصد از آنها بيش از 300 سانتي متر بود. بررسي نتايج به دست آمده و عملكرد قابل توجه برخي ژنوتيپ هاي مورد مطالعه در اين آزمايش، نشان مي دهد كه امكان مناسبي براي انتخاب نمونه هاي با خصوصيات زراعي مناسب جهت ادامه مطالعات گزينش براي تحمل به سرما در آزمايش هاي تكراردار فراهم آمده است.