پاسخ به:بانک مقالات زراعت و باغبانی
شناخت و آگاهي از چگونگي تغييرات مکاني خصوصيات خاک از عوامل موثر در مديريت پايدار اراضي است. اين تحقيق با هدف بررسي تغييرات مکاني برخي از خصوصيات خاک از جمله بافت، درصد سنگريزه، مجموع يون هاي کلسيم و منيزيم و مواد آلي با استفاده از روش هاي زمين آماري انجام شده است. 48 پروفيل خاک به صورت تصادفي و در امتداد دو ترانسکت عمود بر هم در هر تيپ گياهي که به عنوان واحدي کاري در نظر گرفته شده، حفر گرديد و نمونه هاي خاک از دو عمق 0-30 و 30-60 سانتي متر برداشت شده و خصوصيات فوق براي تمام نمونه ها اندازه گيري شدند در اين تحقيق از دو روش کريجينگ و کوکرجينگ براي بررسي تغييرات مکاني خصوصيات خاک استفاده شد. ارزيابي نتايج با محاسبه مجذور ميانگين مربعات خطا (RMSE) و ضريب همبستگي بين مقادير مشاهده اي و تخميني نشان دهنده دقت قابل قبول تخمينگر کوکريجينگ در بررسي خصوصيات خاک است. هم چنين نتايج نشان داد اگر چه کريجينگ تخمين هاي قابل قبولي را ارايه داده است اما استفاده از يک متغير کمکي (ميزان سطحي همان متغير) در روش کوکريجينگ دقت تخمين ها را تا حد قابل ملاحظه اي افزايش داده است.
نسخه قابل چاپ
به منظور بررسي اثر مقادير مختلف نيتروژن و فسفر بر صفات زراعي، عملکرد دانه و روغن گلرنگ، آزمايشي به صورت فاکتوريل در قالب طرح بلوک هاي کامل تصادفي با 16 تيمار و 3 تکرار، در سال هاي 1385 و 1386 در دو ايستگاه تحقيقات کشاورزي خسروشهر و تيکمه داش اجرا شد. عامل اول، نيتروژن در 4 سطح (صفر، 50، 100 و 150 کيلوگرم در هکتار) و عامل دوم، فسفر در 4 سطح (صفر، 25، 50 و 100 کيلوگرم در هکتار) بود. بيشترين عملکرد دانه با کاربرد 150 کيلوگرم در هکتار نيتروژن، 25 کيلوگرم در هکتار فسفر (P2O5) در سال اول آزمايش در ايستگاه تيکمه داش به دست آمد. بيشترين تعداد طبق در واحد سطح در سطوح کودي N150 و P50 و P100 حاصل شد. بالاترين تعداد دانه در طبق در سطح کدي P25 و N100 اندازه گيري شد. بيشترين درصد روغن در دانه گلرنگ در سطح N100 به دست آمد. بيشترين ارتفاع بوته، ميزان پروتئين قطر طبق و پهناي بوته در سطح کودي N150 اندازه گيري شد. بيشترين ارتفاع بوته در سطوح کودي N150 و P100 به دست آمد. بالاترين عملکرد روغن در سطوح N150 P100 حاصل شد.
به منظور بررسي اثر آرايش هاي مختلف کاشت بر عملکرد و اجزاي عملکرد دانه ماش رقم گوهر اين تحقيق در سال زراعي 83-1382 در مرکز تحقيقات کشاورزي ايلام به مرحله اجرا در آمد. آزمايش به صورت کرت هاي يک بار خرد شده و در قالب طرح بلوک هاي کامل تصادفي با چهار تکرار انجام گرفت. سه تيمار فاصله بين رديف هاي کاشت (50، 65 و 80 سانتي متر) به عنوان کرت هاي اصلي و سه تيمار فاصله بوته روي رديف (5، 7.5 و 10 سانتي متر) به عنوان فاکتورهاي فرعي در نظر گرفته شدند. نتايج نشان داد بيشترين و کمترين عملکرد دانه در واحد سطح به ترتيب به تيمارهاي فاصله بين رديف 50 و 80 سانتي متر (به ترتيب 120 و 94.6 گرم در متر مربع) اختصاص داشت. افزايش عملکرد دانه در واحد سطح، با کاهش فاصله بين رديف ها، به دليل افزايش تعداد دانه در غلاف (8.7)، وزن خشک غلاف (73.2 گرم در متر مربع) و عملکرد بيولوژيکي (315.4 گرم در متر مربع) بود. تيمار فاصله بوته روي رديف تاثير معني داري بر عملکرد دانه و اجزاي آن به استثناي وزن هزار دانه و شاخص برداشت نداشت. بيشترين عملکرد در متر مربع در آرايش کاشت (50×5 سانتي متر) مشاهده شد.
آلاينده هاي هيدروکربني در خاک ها بسته به نوع و غلظت آنها سميت زايي متفاوتي را ايجاد مي کنند از طرف ديگر گياهان مختلف نيز به دليل ويژگي هاي فيزيولوژيکي و مورفولوژيکي متنوع پاسخ هاي متفاوتي به غلظت آلاينده ها مي دهند. در اين مطالعه تاثير غلظت هاي مختلف نفت خام سبک بر درصد سبزشدگي بذور، درصد ماندگاري، زيست توده 1 گياهي فسکيو پابلند (Festuca arundinaceu) و يونجه (Medicago sativa) در خاک آلوده به درصدهاي مختلف نفت خام سبک در يک آزمايش فاکتوريل و طرح کاملا تصادفي با سه تکرار ارزيابي گرديد. براي اين منظور خاک غير آلوده و نفت خام از سايت بهره برداري سرکان / ماکو تهيه شد. گياه فسکيو پابلند و يونجه در گلدان هاي حاوي خاک غير آلوده و خاک آلوده به درصدهاي مختلف نفت خام (1، 3، 5، 7 و 10 درصد) در شرايط آزمايشگاه براي مدت 4 ماه کشت شد. نتايج نشان داد که درصد سبزشدگي، درصد ماندگاري و زيست توده گياهي در خاک هاي آلوده و غيرآلوده به طور معني داري تفاوت داشت. رشد گياهان نشانه هايي از سميت و کاهش زيست توده گياهي در خاک هاي آلوده و غير آلوده به طور معني داري تفاوت داشت. رشد گياهان نشانه هايي از سميت و کاهش زيست توده گياهي را در خاک هاي آلوده نشان دادند و با افزايش درصد نفت خام در خاک درصد سبز شدگي، درصد ماندگاري و زيست توده گياهي به طور معني داري کاهش يافت. گياه يونجه نسبت به فسکيو پابلند مقاومت کمتري به سميت هيدروکربن هاي نفتي 2 نشان داد به طوري که در خاک آلوده به 10 درصد نفت خام پس از مدتي جوانه ها از بين رفتند.
به منظور بررسي اثر تراکم بوته و نسبت هاي مختلف کاشت بر عملکرد کمي و کيفي علوفه در زراعت مخلوط شبدر برسيم و جو (Mix inter cropping) آزمايشي به صورت فاکتوريل در قالب طرح بلوک هاي کامل تصادفي در چهار تکرار به مدت دو سال (پاييز سال هاي 81 و 80) در ايستگاه تحقيقات کشاورزي گرگان اجرا گرديد. تيمارهاي مورد نظر شامل تراکم در سه سطح (تراکم معمول منطقه، تراکم 25 درصد بيشتر از حد معمول منطقه و 50 درصد بيشتر از حد معمول منطقه) و تيمار نسبت هاي مختلف کاشت در 5 سطح (تک کشتي جو و شبدر، مخلوط %75 شبدر +%25 جو، مخلوط %50 شبدر + 50% جو و مخلوط %75 شبدر +%25 جو) در نظر گرفته شد. نتايج نشان داد که ميزان توليد علوفه تر، علوفه خشک، پروتيين خام و فيبر خام در هکتار تحت تاثير سال قرار گرفت و حداکثر توليد آنها در سال دوم به دست آمد. در تراکم 25 درصد بيشتر از حد معمول منطقه حداکثر علوفه تر، علوفه خشک عملکرد پروتئين و الياف خام به دست آمد. اثر متقابل سال و تراکم نيز براي صفات عملکرد علوفه خشک و فيبر خام در هکتار معني دارشده و حداکثر توليد آنها در تراکم 25 درصد بيشتر از حد معمول و در سال دوم توليد شده است (به ترتيب 11.71 تن در هکتار و 3093.3 کيلوگرم در هکتار) ميزان توليد علوفه تر، علوفه خشک، عملکرد پروتئين خام و فيبر خام تحت تاثير نسبت هاي مختلف کاشت قرار داشته و حداکثر مقادير آنها در مخلوط 25 درصد جو + %75 شبدر حاصل شده است که به ترتيب شامل (97.76 تن در هکتار، 11.37 تن در هکتار، 1053.9 کيلوگرم در هکتار و 3029.4 کيلوگرم در هکتار) مي باشد. اثر متقابل تراکم و نسبت هاي مختلف کاشت در سطح 5 درصد براي عملکرد علوفه تر در سطح 1 درصد براي عملکرد علوفه خشک، عملکرد پروتئين و عملکرد فيبر خام معني دار شد. و حداکثر آنها در تراکم 25 درصد بيشتر از حد معمول و مخلوط 25 درصد جو + 75 درصد شبدر به دست آمد. محاسبه LER براي علمکرد علوفه خشک نيز در تيمارهاي مختلف انجام و حداکثر آن به مقدار 1.26 براي تيمار 25 درصد جو + 75 درصد شبدر در سال دوم به دست آمد. استفاده از 45 کيلوگرم بذر جو به همراه 19 کيلوگرم بذر شبدر برسيم در کشت مخلوط توصيه مي گردد و همچنين در چين اول توجه زيادي به توليد علوفه شبدر برسيم نشود.
به منظور بررسي ميزان بهبود ژنتيكي ارقام جو بومي و خارجي معرفي شده در ايران، 10 رقم جو شش رديفه كه طي سال هاي 1377-1335 بيشترين سطح زير كشت را داشته اند، در قالب طرح بلوك هاي كامل تصادفي با تكرار در سه منطقه باجگاه، كوشكك (در استان فارس) و بيرجند (استان خراسان جنوبي) موردارزيابي قرار گرفتند. در هر منطقه آبياري به صورت مطلوب انجام گرفت. عملكرد بيولوژيك، عملكرد دانه، شاخص برداشت، تعداد سنبله در متر مربع، تعداد دانه در سنبله، وزن هزار دانه، تعداد روز تا گلدهي، تعداد روز تا رسيدگي فيزيولوژيك و ميزان خوابيدگي اندازه گيري شد. تغييرات ژنتيكي صفات مختلف ارقام برحسب زمان نسبت به رقم شيرين (شاهد) اندازه گيري شد. ضرايب همبستگي پيرسون نيز محاسبه شد. ارتفاع ساقه اصلي با سال معرفي ارقام همبستگي منفي و بسيار معني دار داشت و خوابيدگي ارقام در طي اين سال ها كاهش نشان داد. بر اساس تجزيه رگرسيون خطي، ميزان افزايش ساليانه عملكرد دانه در طي اين دوران به ميزان 23.75 كيلوگرم در هكتار بوده است. در طي اين دوره شاخص برداشت صفت مهمي در افزايش عملكرد دانه بوده و افزايش عملكرد به علت افزايش شاخص برداشت بوده است. در مجموع تعداد دانه در متر مربع با افزايش عملكرد همبستگي مثبت و معني دار داشت. ارقام جديد داراي دوره پر شدن دانه طولاني تري بودند. همبستگي بين عملكرد بيولوژيك و وزن هزار دانه با سال معرفي معني دار نشد .
اثر سطوح مختلف تراكم و زمان مصرف نيتروژن بر برخي خصوصيات زراعي كلزا، در آزمايشي به صورت كرت هاي يك بار خرد شده در قالب طرح بلوك هاي كامل تصادفي با چهار تكرار در مزرعه تحقيقاتي دانشكده كشاورزي دانشگاه شهيد چمران اهواز در سال زراعي 83-82 مطالعه شد. در اين آزمايش تراكم در سه سطح شامل 60، 80 و 100 بوته در متر مربع، در كرت اصلي و سطوح مختلف زمان مصرف نيتروژن در سه سطح شامل مصرف نيتروژن طي سه نوبت به صورت يك سوم در زمان كاشت، يك سوم ابتداي ساقه رفتن و يك سوم ابتداي گلدهي، مصرف نيتروژن طي دو نوبت به صورت يك سوم در زمان كاشت دو سوم ابتداي ساقه رفتن و مصرف نيتروژن طي دو نوبت به صورت يك دوم در زمان كاشت و يك دوم ابتداي ساقه رفتن در كرت فرعي مورد بررسي قرار گرفتند. نتايج حاصل از تجزيه واريانس عملكرد و اجزاي عملكرد دانه نشان داد كه تراكم گياه اثر معني داري بر شاخص برداشت، عملكرد دانه، عملكرد روغن و تعداد خورجين در متر مربع داشت. در حالي كه تعداد دانه در خورجين و وزن هزار دانه تحت تاثير اين تيمار قرار نگرفتند. زمان مصرف نيتروژن نيز عملكرد دانه و تعداد خورجين در متر مربع را به طور معني داري تحت تاثير قرار داد در حالي كه اثر آن بر ساير صفات اندازه گيري شده معني دار نبود. بيشترين ميزان عملكرد دانه و عملكرد روغن در تراكم 100 بوته در متر مربع و مصرف نيتروژن طي سه نوبت به ترتيب با ميانگين 4404.4 و 1825.0 كيلوگرم در هكتار به دست آمد.
اين آزمايش به منظور بررسي كارآيي استفاده از مالچ هاي مختلف در خزانه توت به منظور توليد نهال هاي مطلوب با هشت تيمار شامل پوشش پلاستيك در دو رنگ شفاف و سياه (A و B) پوسته برنج در سه ضخامت 4، 6 و 8 سانتي متري (D,C و E)، دو تيمار فاقد پوشش با استفاده از سم علف كش ترفلان و بدون استفاده از سم يا شاهد (F و G) و پوشال چوب در ضخامت 8 سانتي متر (H) با چهار تكرار در قالب طرح بلوك هاي كامل تصادفي طي سه سال متوالي اجرا گرديد. صفات درصد گيرايي قلمه، درصد نهال مطلوب (نهال با ارتفاع بيش از يك متر) و ميزان رشد علف هرز در خزانه قلمه توت در اين تحقيق مورد بررسي قرار گرفتند. نتايج نشان داد كه تاثير تيمار و همچنين اثر متقابل سال و تيمار روي وزن خشك علف هرز در وجين هاي اول و دوم، درصد گيرايي كل قلمه و درصد نهال مطلوب در سطح احتمال %1 معني دار گرديد. همچنين در مورد تاثير سال روي كليه صفات بجز وزن خشك علف هرز در وجين اول اختلاف معني داري در سطح احتمال 1% مشاهده شد. نتيجه كلي آنكه استفاده از مالچ هاي پلاستيك شفاف و مشكي در خزانه قلمه توليد نهال توت؛ درصد گيرايي قلمه ها، توليد نهال مطلوب و ميزان كنترل علف هاي هرز در آن ها را به ميزان معني داري افزايش مي دهند. عدم استفاده از هر گونه مالچ و علف كش؛ رويش علف هاي هرز را افزايش و درصد گيرايي قلمه ها را كاهش مي دهد .
روغن نباتي در ايران عمدتا از طريق واردات روغن خام و استخراج روغن از دانه هاي روغني توليد داخلي تامين مي شود. عمده منابع داخلي توليد روغن نباتي شامل پنبه دانه، سويا، آفتابگردان و گلرنگ بوده كه در سال هاي اخير كلزا نيز به آنها افزوده شده است. در حال حاضر، ايران يكي از بزرگترين وارد كنندگان روغن نباتي به شمار مي رود. در اين راستا طرح تامين منابع روغن نباتي كشور 93-1384 در وزارت جهاد كشاورزي به اجرا گذاشته شده است تا با افزايش توليد دانه هاي روغني در كشور، درصد خود اتكايي به توليد داخلي اين محصول افزايش يابد. تحقيق حاضر با هدف بررسي وضعيت مزيت نسبي و حمايت از توليد سوياي بهاره (آبي و ديم) به عنوان يكي از دانه هاي روغني مهم در كشور به اجرا درآمد. با استفاده از ماتريس تحليل سياستي و همچنين شاخص هاي حمايتي، تلاش گرديده است وضعيت سويا در كشور بر اساس آمار و اطلاعات هزينه توليد وزارت جهاد كشاورزي طي سال هاي 83-1377 تجزيه و تحليل گردد. بررسي وضعيت حمايتي سوياي بهاره نشان مي دهد كه علي رغم وجود مزيت نسبي در توليد اين محصول در استان هاي عمده توليد كننده، به طور كلي سياست هاي دولت جنبه حمايتي لازم را نداشته است. براي رسيدن به اهداف برنامه اولا؛ مي بايست حمايت موثر از توليد دانه هاي روغني در كشور به اجرا درآيد. ثانيا؛ نيازمند ديدگاه سيستمي است تا مجموعه محصولات كشاورزي در يك چارچوب مدنظر قرار گيرند، زيرا برنامه ريزي محصولي به طور مجزا براي هر يك از محصولات كشاورزي و تقريبا منفك از يكديگر، در نهايت منجر به تضادي جدي تر در ساختار توليد محصولات كشاورزي مي شود .
به منظور بررسي سازگاري 18 ژنوتيپ بهاره كلزا در شرايط آب و هوايي منطقه سيستان طي دو سال زراعي 1381 و 1382 آزمايشي در ايستگاه تحقيقات كشاورزي زهك در قالب طرح بلوك هاي كامل تصادفي در چهار تكرار انجام شد. هر كرت شامل 4خط با طول 5 متر و فاصله 30 سانتي متر بود. كاشت با دستگاه وينتراشتايگر پلات كار انجام شد. در طول دوره رشد ياداشت برداري از تعداد روز تا شروع گلدهي، تعداد خورجين در بوته، تعداد دانه در خورجين، وزن هزار دانه، درصد روغن و عملكرد دانه انجام گرفت. نتايج تجزيه مركب نشان داد كه اثر سال بر طول دوره گلدهي و طول دوره رويش و اثر ژنوتيپ بر تعداد خورجين در بوته، تعداد دانه در خورجين، ارتفاع، عملكرد دانه و درصد روغن در سطح يك درصد معني دار بود. طي دو سال آزمايش ژنوتيپ Syn3 با ميانگين 4481 كيلوگرم در هكتار، هيبريدHyola401 خارجي با ميانگين 4370 كيلوگرم در هكتار وHyola420 با ميانگين 4153 كيلوگرم در هكتار بيشترين و ژنوتيپ هاي Oprion500 با ميانگين 2742 كيلوگرم در هكتار،CrackerJack با ميانگين 3126 كيلوگرم در هكتار وHeros با ميانگين 3221، كيلوگرم در هكتار كمترين عملكرد دانه را داشتند. از لحاظ درصد روغن و عملكرد روغن، رقم Option500 و هيبريد Hyola401 به ترتيب با ميانگين 48.2 درصد و 1969 كيلوگرم در هكتار بالاترين ميزان را داشتند. نتايج همبستگي ساده صفات اندازه گيري شده نشان داد كه عملكرد روغن با ضريب (r=0.93**) و پس از آن تعداد خورجين در بوته با ضريب (r=0.73**) بيشترين همبستگي را با عملكرد دانه دارند. با عنايت به نتايج و خصوصيات زراعي مطلوب در هيبريدها نسبت به ژنوتيپ هاي آزاد گرده افشان، هيبريد Hyola401 و هيبريدHyola420 براي شرايط آب و هوايي منطقه سيستان قابل توصيه تر هستند .
روش هم ارز كده - آگار براي بررسي توانايي آللوپاتي ارقام گندم (Triticum aestivum) بر رشد گياهچه علف هاي هرز يولاف (Avena ludoviciana) و ماشك گل خوشه اي (Vicia villosa) مورد استفاده قرار گرفت. بررسي حاضر در سال 1384 به صورت فاكتوريل در قالب طرح كاملا تصادفي با 3 تكرار و در بخش تحقيقات علف هاي هرز موسسه تحقيقات گياه پزشكي كشور انجام شد. در اين آزمايش اثر 4 رقم گندم: شيراز و نيك نژاد (ارقام با قدرت رقابت بالا) و طبسي و روشن (ارقام با قدرت رقابت پايين) با 4 تراكم گياهچه: 0، 8، 16 و 24 بر رشد گياهچه يولاف و ماشك مورد بررسي قرار گرفت. يولاف در مقايسه با ماشك، بيشتر تحت تاثير آللوشيميايي هاي توليد شده بوسيله گياهچه هاي گندم قرار گرفت. از سوي ديگر، ريشه چه علف هاي هرز نسبت به ساقه چه حساسيت بيشتري به آللوشيميايي هاي گياهچه هاي گندم نشان داد. در بين ارقام گندم، رقم نيك نژاد بيشترين بازدارندگي را در رشد يولاف ايجاد نمود، در حاليكه ارقام گندم تفاوت معني داري از نظر اثر بر رشد گياهچه ماشك نداشتند. به طور كلي، با افزايش تراكم گياهچه هاي گندم، غلظت آللوشيميايي هاي رها شده در محيط افزايش مي يابد و اين افزايش بستگي به رقم گندم دارد .
در اين آزمايش تعداد 30 توده شبدر ايراني (Trifolium resupinatum) چند چين غربال شده بر اساس تعداد روز تا گلدهي (گروه هاي زودرس، متوسط رس و ديررس) در قالب 3 آزمايش در طرح بلوكهاي كامل تصادفي (هر آزمايش 10 توده از هر گروه) در سه تكرار در دو سال در مزرعه موسسه تحقيقات اصلاح و تهيه نهال و بذر در كرج كشت گرديد. ميانگين تعداد روز تا گلدهي در سال اول و دوم و تعداد روز تا رسيدگي در سال دوم و نتايج آزمون t براي مقايسات دو به دو، گروه بندي اين مواد را در سه گروه تاييد كرد. ورود صفت تعداد روز تا گلدهي در معادلات رگرسيون عملكرد علوفه و بذر مويد دخالت و تاييد اين صفت در گروه بندي ژرم پلاسم شبدر چند چين بود. در نهايت پراكنش ژرم پلاسم شبدرهاي ايراني چند چين در پلات حاصل از دو تابع اول در نتايج تجزيه تابع تشخيص، توانست شبدرهاي چند چين زودرس، متوسط رس و ديررس را كاملا جدا از هم قرار دهد. نتايج آزمون F براي تعداد روز تا رسيدگي فقط در شبدرهاي زودرس معني دار نشد در صورتي كه در دو گروه ديگر معني دار شد. اين آزمون براي ديگر صفات زراعي نيز انجام شد. عدم معني دار بودن آزمون F به اين معني است كه تمام مواد هر گروه پتانسيل مشابهي در توليد دارند و در گزينش توده ها درصورت وجود صفات برتر ديگر مي توان انتخاب را بر اساس آن صفت انجام داد. تمام ژرم پلاسم در اين آزمايش براي صفات زراعي بر اساس آزمون دانكن گروه بندي شدند. تجزيه مركب براي صفات دو ساله انجام شد. در پي مقايسه ميانگين توده ها در دو سال شبدر 50TN0185 عنوان زودرس ترين نمونه و 50TN0161 به عنوان ديررس ترين نمونه در تمام گروه هاي شبدر ايراني چند چين مشخص شدند. به دليل وجود پتانسيل و قابليت بالا صفات زراعي در اين مواد، پيشنهاد مي شود اين مواد در برنامه هاي به نژادي شبدرهاي ايراني به كار گرفته شوند.
آزمايش هايي جهت بررسي كارايي دو جد ايه باكتري Pasteuria penetrans به نام هاي PNG و PA هر كدام با دو غلظت يك (104) و دو (6.4×10) اندوسپور در گرم خاك و گرانول 10 درصد سم راگبي (كادوزافوس) به ميزان 50 ميلي گرم در هر گلدان حاوي 1.5 كيلوگرم خاك و تيمار شاهد بدون اضافه كردن سم و باكتري در 6 تيمار و 4 تكرار در قالب طرح بلوك هاي كامل تصادفي در كنترل دو گونه M. javanica و نژاد دوم گونه M. incognita روي پسته رقم بادامي ريز در دو آزمايش جداگانه از سال 1381 در گلخانه به اجرا در آمد. نتايج اين آزمايش ها نشان داد كه در مورد گونه M. incognita-R2، غلظت 104 جدايه PA با 88.8 درصد كاهش جمعيت نسبت به تيمار شاهد بهترين تاثير را در كنترل جمعيت نماتود مذكور داشته و در آزمايش مربوط به گونه M. javanica تيمار سم راگبي با 87.5 درصد كاهش جمعيت نسبت به شاهد بيشترين تاثير را داشته است و بعد از آن تيمار غلظت 6.4×105 جدايه PNG با 71.2 درصد كاهش جمعيت بهترين تاثير را داشته است. با توجه به نتايج بدست آمده غلظت موثر جدايه PA جهت كنترل نژاد دوم گونه M. incognita و غلظت موثر جدايه PNG جهت كنترل گونه M. javanica در سطوح كوچك (جهت توليد نهال پسته) مي توانند مورد استفاده قرار گيرد .
به منظور دستيابي به ارقامي از سيب زميني با عملكرد بالا و كيفيت مطلوب اين تحقيق در قالب طرح بلوك هاي كامل تصادفي در چهار تكرار و در دو گروه آزمايشي مستقل شامل ارقام زودرس و نيمه زودرس و گروه آزمايشي ارقام ديررس و نيمه ديررس در مركز تحقيقات كشاورزي و منابع طبيعي همدان در سالهاي 1381 و 1382 به اجرا درآمد. ارقام آزمايشي در گروه زودرس عبارتند از: 1- مارفونا، 2- سانته، 3- فرسكو، 4- پريمير، 5- اينوا، 6- آريندا، 7- فيانا، 8- سامانته، 9- كاردينال 10- بينلا، 11- رومينا، 12- آژاكس و در گروه ميان رس و ديررس عبارتند از 1- آگريا، 2- ماركيز،3- ديامانت، 4- كوراس، 5- كنكورد، 6- مونديال، 7- فولدا، 8- ساتينا، 9- بليني، 10- تمياته، 11- كلمبوس، 12- جوليانس، 13 - فلاويا، 14- بريجت، 15- فونتان، 16- سانتانا، 17- EOS و 18- آجيبا. در طول اجراي طرح از 12صفت كمي و كيفي اندازه گيري به عمل آمد. نتيجه تجزيه واريانس مركب در صفات اندازه گيري شده مشخص نمود كه ارقام مورد مطالعه در هر دو گروه آزمايشي از نظر زمان كسب %50 جوانه زني، تاريخ غده زايي، تاريخ پوشش كامل، طول دوره گلدهي، زمان گلدهي، ارتفاع گياهان در زمان گلدهي، زمان غده زايي، تعداد ساقه در بوته، زمان رسيدگي، عملكرد كل، درصد توليد غده بذري، درصد ماده خشك غده، طول دوره خواب غده ها، اختلاف معني دار در سطح 1% نشان دادند از نظر عملكرد كل غده، ارقام مارفونا، آريندا، فرسكو و سانته در گروه آزمايشي ارقام زودرس تا ميان رس و در گروه آزمايشي ارقام نيمه ديررس تا ديررس، رقم هاي بليني، كلمبوس، جوليانس، ساتينا و تيماته نسبت به ديگر ارقام برتري نسبي نشان دادند. محاسبه ضرايب همبستگي بين صفات در ارقام مختلف در هر دو گروه آزمايشي نشان داد كه بين متوسط تعداد ساقه در بوته و متوسط وزن غده بذري با عملكرد در سطح احتمال 1% همبستگي مثبت و معني دار وجود داشت. در مجموع از نظر كيفيت غده هاي توليدي و قابليت انبار ماني و نيز متوسط عملكرد، ارقام سانته و فرسكو در گروه زودرس تا ميان رس و در گروه ارقام ديررس، رقمهاي آگريا، كلمبوس، تيماته، ساتينا و جوليانس در مقايسه با ساير ارقام وضعيت مناسب تري داشته و جهت كشت و توليد سيب زميني در استان همدان معرفي مي گردند .
به منظور بررسي تاثير كاربرد زئوليت ايراني كلينوپتيلوليت در كود دامي در راستاي كاهش مصرف كودهاي شيميايي، بر عملكرد دانه، غلظت عناصر در برگ و دانه، ميزان كلروفيل و شاخص سطح برگ آفتابگردان تحت رژيم هاي متفاوت آبياري، آزمايشي در سال 85-1384 در مزرعه تحقيقاتي دانشكده كشاورزي دانشگاه تربيت مدرس واقع در كيلومتر 16 تهران - كرج، به صورت كرت هاي يك بار خرد شده در قالب طرح بلوك هاي كامل تصادفي در 4 تكرار اجرا شد. فاكتور اصلي شامل رژيم هاي آبياري: آبياري پس از مصرف %35 رطوبت قابل استفاده خاك (W1)، آبياري پس از مصرف %70 رطوبت قابل استفاده خاك (W2) و فاكتور فرعي شامل تيمارهاي مختلف كودي: 130 كيلوگرم نيتروژن در هكتار از اوره (F1)، و 80 كيلوگرم نيتروژن در هكتار از اوره + 50 كيلوگرم نيتروژن در هكتار از كود دامي كمپوست شده (F2)، و 80 كيلوگرم نيتروژن در هكتار از اوره + 50 كيلوگرم نيتروژن در هكتار از كود دامي كمپوست شده همرا با زئوليت به ميزان %5 وزن كود دامي (F3)، و 80 كيلوگرم نيتروژن در هكتار از اوره + 50 كيلوگرم نيتروژن در هكتار از كود دامي كمپوست شده همرا با زئوليت به ميزان 10% وزن كود دامي (F4)، و 80 كيلوگرم نيتروژن در هكتار از اوره + 50 كيلوگرم نيتروژن در هكتار از كود دامي كمپوست شده همرا با زئوليت به ميزان %15 وزن كود دامي (F5) بودند. نتايج نشان داد كه اثر رژيم هاي آبياري بر عملكرد دانه، عملكرد ماده خشك گياه، ميزان كلروفيل در مرحله پر شدن دانه و شاخص سطح برگ در مرحله گلدهي معني دار بود، اما غلظت عناصر در برگ و دانه تحت تاثير رژيم آبياري قرار نگرفتند. نتايج همچنين نشان داد كه عملكرد دانه و ماده خشك گياه، غلظت نيتروژن برگ و دانه، ميزان كلروفيل و شاخص سطح برگ در مرحله گلدهي به طور معني داري تحت تاثير تيمارهاي كودي قرار گرفتند. از تيمار (F5)، بيشترين مقدار عملكرد دانه، عملكرد ماده خشك و غلظت نيتروژن دانه و از تيمار (F1)، بيشترين مقدار نيتروژن و كلروفيل برگ در مرحله گلدهي بدست آمد. اثر متقابل دو عامل بر عملكرد ماده خشك، كلروفيل برگ در مرحله پر شدن دانه، شاخص سطح برگ در مرحله گلدهي و كارايي مصرف آب اثر معني داري بر جا گذاشت. در نهايت با توجه به نتايج حاصله از اين آزمايش و تاثير معني دار استفاده از زئوليت طبيعي ايراني در كاهش مصرف كودهاي شيميايي و جلوگيري از اثرات نامطلوب اين مواد بر محيط زيست، مي توان تيمار 80 كيلوگرم نيتروژن در هكتار از كود شيميايي اوره + 50 كيلوگرم نيتروژن در هكتار از كود دامي كمپوست شده همرا با زئوليت به ميزان %15 وزن كود دامي تحت رژيم آبياري اول (W1 F5)، را به عنوان بهترين تيمار مورد بررسي، مشخص نمود .